مهایانه
بخشی از مجموعه مقالههای |
آیین بودایی |
---|
ماهایانا در بوداگرایی دو شاخهٔ اصلی وجود دارد. نام آنها هینهَ یانَه و مهایانَه است. یانه در سانسکریت یعنی راه. هینه یعنی کوچک و محدود و کهتر. مها یعنی بزرگ و مهتر. در فارسی میشود آنها را کهراه و مهراه ترجمه کرد. ماهایانا به طور تحت اللفظی، گردونهٔ بزرگ یکی از مکتبهای آیین بودایی است که پیروان آن در چین، کره، ویتنام، و ژاپن اکثریت دارند.
فرق بنیادین هینه یانه (کهراه) با مهایانه (مهراه) اینست که آرمان هینه یانیها تک-بیداری (اَرهت شدن) است ولی مهایانیها به بیدارگر شدن باور دارند.
توضیح: در کیش بودا آرمان فرجامین افراد، بودا شدن است. واژه بودا در سانسکریت یعنی بیدار. منظور از بیدار شدن، پی بردن به رازهای هستی و پیوند یافتن با جهان راستین (حق) در پس پرده این جهان ظاهری است. بوداییان جهان پیرامون ما را مانند پردهای رنگ و وارنگ میدانند که میان ما و جهان راستین کشیده شدهاست. در باور ایشان جهان راستین ِ پشت پرده دارای هیچکدام از ویژگیهای این جهان ظاهری دور و بر ما نیست. اگر هم از آنها بپرسید که آنها این را از کجا میدانند میگویند چونکه بودا به آن جهان راه یافته و برگشته و از آنجا برای ما خبر آورده است. این در اصل همان حرف مولانا جلال الدین بلخی و دیگر شناسایان است که بر عاری بودن جهان راستین (حق) از صفات اینجهانی تأکید دارند و ادعا دارند که چیزهایی از آن جهان را تجربه کردهاند و زبانشان از توصیف آن برای ما قاصر است چونکه برای چیزی که ویژگیهای این جهان را ندارد در زبان و اندیشه ما واژه و پندارهای برای آن وجود ندارد.
هینه یانیها (باورمندان به راه محدود) معتقدند که هرکس باید بکوشد برای خودش این پرده را پاره کند و از روزنهای به دریای حق فرارَود. آنها معتقد به تکروی هستند. در بوداگرایی این بیدارشوندگان تکرو را اَرهت یعنی آدمهای باارزش مینامند. اما مهایانیها (مهراهیها) بر این باورند که کسانی که دریای بیکران حق و راستی را دریافتند باید دم درگاه حق بمانند و بکوشند تا بقیه موجودات را هم به سوی حق و حقیقت بکشانند. در ادبیات بودایی به اینگونه افراد بیدارگر (بوداسَف یا بودی سَتوا Bodhisattva) میگویند. بیدارگران اینکار را از روی مهرورزی به همه موجودات میکنند. یعنی آنها همه ماها را به چشم نمودهایی از جهان حق میبینند و به همه ما مهر میورزند و میکوشند تا ما را نیز مانند خود بهسوی رستگاری و حق یابی بکشند.
اختلافات اندیشهای تیره واده با مهایانه[ویرایش]
از آنجا که، دو مکتب مهایانه و هینه یانه دو گرایش عمده بودایی هستند، بیان اختلافات فکری و عقیدتی آنها اهمیت مییابد. مهمترین اختلافات این دو گرایش به قرار زیر است:
1. بوداشناسی[ویرایش]
بودای «تیره واده» انسانی مانند دیگر انسانهاست؛ با این تفاوت که او راه رهایی از رنج و رسیدن به نیروانه را یافته است؛ اما در مکتب مهایانه، بودا هزاران سال پیش از عصر خود به بیداری دست یافته بود. او موجودی فرابشری به شمار میآید که همیشه زنده است؛ تنها جسم مادی کثیف او مرده است، اما جسم مادی لطیف او و نیز نفس روحانیاش زنده است و در دسترس انسانها قرار دارد؛ از اینرو، بودای مهایانه شایسته عشق و پرستش است، همین امر باعث شد عشق عرفانی در این مکتب آتشینتر و جذابتر از مکتب تیره واده به نظر آید؛ هرچند، در اصل متون پالی نیز در این رابطه دیده میشود؛ برای مثال، در این متون از بودا چنین نقل شده است: «هرکس به من عشق ورزد و ایمان داشته باشد، ملکوت آسمان از آن او خواهد بود».
2. متون مقدس[ویرایش]
همانطور که گفته شد، متون مقدس مکتب تیره واده همان کانون پالی یا سه سبد بود، اما در مقابل مکتب مهایانه توجه چندانی به این متون نداشتند؛ از این رو، متونی را ایجاد کردند که «سوترهها» خوانده میشد. این متون در اصل به زبان سنسکریت بود و به زبانهای دیگر، مانند تبتی و چینی، ترجمه شد که عموماً اصل آنها از بین رفته است. این متون به دست راهبان نوشته میشد، اما اعتقاد بر این بود که این متون پیام مستقیم خود بوداست که راهبان با مکاشفه آن را دریافتهاند؛ از اینرو، اینان معتقد بودند که این متون بیش از متون پیشین- که بقایای بیجان جسم مادی بوداست- ارزش دارند. این سوترهها را به لحاظ محتوایی میتوان به دو دسته تقسیم کرد: برخی از آنها نیایشیاند و برخی دیگر فلسفی.
3. نجاتشناسی[ویرایش]
در مکتب تیره واده راه نجات تنها به روی برخی گشوده است؛ درحالی که مهایانه آن را عمومی میداند. تیره واده میگوید که انسان در همین زندگی میتواند به مقام «ارهت» یا «زنده آزاد» برسد، اما آرمان مهایانه چیز دیگری است. این مکتب میگوید غیر از رسیدن به نیروانه آرمان دیگری نیز وجود دارد و آن اینکه شخص پس از رسیدن به این مقام باید به فکر نجات دیگران نیز باشد؛ از این رو، کسانی پس از رسیدن به رهایی در این جهان میمانند تا به دیگران کمک کنند. این افراد «بدی ستوه» خوانده میشوند که درواقع، بوداهای آیندهاند. بنابراین، اگر در مکتب تیره واده راه رهایی تنها عمل به دستورهای هشتگانه بود و تنها با کوشش شخص حاصل میآمد، در مکتب مهایانه کمک و یاری گرفتن از بدی ستوهها از طریق نیایش و پرستش آنان، مطرح شد.
4. جهانشناسی[ویرایش]
اگر مکتب تیره واده قائل بود انسان روح پایداری ندارد و در واقع هیچ جوهر ثابتی در او نیست، فیلسوفان مهایانه این مفهوم را به همه هستی گسترش دادند و بر آن شدند که در سراسر دنیا هیچ جوهر ثابتی وجود ندارد.
5. موجود برتر و یگانه[ویرایش]
امر دیگری که ویژه مکتب مهایانه است، گونهای از یکتاپرستی است. در این مکتب بودای برتری وجود دارد که قائم به ذات است و در حقیقت، بوداهای دیگر تجلیات اویند. این بودای نخستین، که شبیه برهمن در آیین هندوست، همواره در نیروانه است و روشنایی محض است. او به واسطه قوه مخیّله خویش پنج بودا به وجود آورد که «بودای تفکر و مراقبه» خوانده میشوند. اینان نیز خود چهار بدی ستوه به وجود آوردند که پروردگار و آفریننده عالم طبیعتاند.
6. تدوین و تنظیم دستورهای عملی بودایی[ویرایش]
همانطور که بیان شد، بودا راه رهایی از رنج را راه هشتگانه میداند که خطوط کلی سیروسلوک را مشخص میکند؛ بنابراین، در همان سالهای نخست، نظامی از دستورهای مشخص و دقیق برای پیروان آیین بودا ضروری گشت. براین اساس، فهرستی مرکب از ده منع یا ده دستور تهیه گردید که پنج دستور نخست آن عمومی است و همه بوداییان باید آن را رعایت کنند، اما پنج دستور بعد ویژه رهروان و راهبان است. که عبارتاند از: 1. خودداری از بیجان کردن موجودات؛ 2. احتراز از تصرف در مالی که به شخص عطا نشده؛ 3. خودداری از بیعفتی؛ 4. خودداری از دروغگویی؛ 5. خودداری از شرابخواری و مستی؛ 6. خودداری از پرخوری و خوردن پس از نیمروز؛ 7. خودداری از رقص و آواز و موسیقی و تماشای لهو و لعب؛ 8. خودداری از استعمال زیورآلات، عطریات و آرایشها؛ 9. خودداری از به کار بردن بسترهای نرم و مجلل؛ 10. نپذیرفتن زر و سیم. (راهب باید هنگام گدایی از مردم تنها خوراک و پوشاک روزانه خود را بگیرد و نه طلا و نقره).
گسترشها و تحولات بعدی[ویرایش]
آیین بودا از ابتدای پیدایش در سرزمین هند به صورت تدریجی و آرام گسترش مییافت، تا اینکه در زمان «آشوکه» به اوج خود رسید و در چندین قرن بعد هرچند با فراز و نشیبهایی روبهرو بود، اما دین غالب آن سرزمین شمرده میشد؛ همچنین، در این دوره آیین بودا به جنوب شرق آسیا، یعنی سیلان و سرزمینهای همسایه آن راه یافت. بعدها وقتی مهایانه از تیره واده جدا شد، مکتب جدید در جنوب شرق جایگاهی نیافت و از اینرو، سنت غالب در آن ممالک تا به امروز تیره واده بوده است. اما در سدههای نخست میلادی، آیین بودا ابتدا به سرزمین چین و بعدها از آنجا به کره و ژاپن راه یافت و شکل مهایانهای آن با استقبال اهالی این ممالک قرار گرفت.
در سدههای پنجم و ششم میلادی بر اثر نزاعهای داخلی در میان بوداییان سرزمین هند و نیز رونق مجددی که در آیین هندو به وجود آمد، آیین بودا در این سرزمین رو به افول نهاد؛ تاجایی که بعدها- شاید تحت تأثیر اسلام- از این دیار برای همیشه رخت بربست. از این زمان به بعد، سنت تیره واده در جنوب شرق و سنت مهایانه در شرق و شمال شرق رونق یافت، اما سنت دومی با استقبال بسیار بیشتری روبهرو شد.
نکته دیگر آنکه از زمان جدایی دو سنت در مهایانه تحولات بیشتری روی داده به گونهای که گرایشهای فلسفی، عرفانی و آیینی بیشتری را به خود دید. در این سنت چه در هنگامی که هنوز در موطن اصلی، یعنی هند سکنی داشت، و چه زمانی که از آنجا کوچ کرد، مکاتب فکری و علمی متعددی به وجود آمد.
برخی از مکتبهای مهم این سنت که در موطن اصلی به وجود آمدهاند، عبارتانداز:
مَدیَمَکِه[ویرایش]
این مکتب فلسفی در قرن دوم میلادی توسط فردی به نام ناگارجونه بنیان نهاده شد. او میگفت سراسر جهان آنگونه که به صورت عادی به ادراک میآید، همه وهم و خیال است و هیچ حقیقتی در ورای آن نیست و حتی تعالیم اساسی بودا از قبیل حقایق چهارگانه و نیروانه و مانند آن از این قاعده مستثنا نیست. البته، حقیقت ثابت وجود دارد که همواره رو به بالا در حرکت است؛ حقیقتی که به صورت عادی درک نمیشود. این حقیقت از صفات و ویژگیها مبرّاست و از همین رو، ذهنی که آلوده به جهل است، نمیتواند آن را درک کند. بنابراین، تنها با راه میانه یا «مَدیَمَکِه» میتوان از این جهل رهید و چشم حقیقتبین را گشود و به نیروانه نائل آمد؛ یعنی آنجا که عدم محض و فنای صرف است و در آن اعراض و صفات و خواص ظاهری و باطنی راه ندارد و عالم سکوت، سکون و خلأ مطلق است.
بنابر تعالیم این مکتب هرچیزی که به تصوّر یا بیان آید نسبی یا تهی است و این بدانمعناست که حقیقت مطلق ورای آن است که به تصور و کلام آید.
یوگاچارَه[ویرایش]
مکتب فلسفی دیگری که گفته میشود در قرن پنجم میلادی به وجود آمد و جای مکتب مدیمکه را گرفت، مکتب یوگاچاره است. برخلاف مدیمکه که بر تحلیل منطقی تأکید داشت، این مکتب بر تحلیل و نگرش روانی اصرار میورزید. بر اساس این مکتب، تنها یک چیز قابل ادراک است و آن «جان» خوانده میشود. این مکتب میگوید تنها «دانستگی» واقعی است و فکر یا جان واقعیت غایی است. اشیا آنگاه هستند که محتویات دانستگی باشند و هیچچیز در خارج از جان وجود ندارد. خطا یا سوء ادراک باعث میشود که گمان کنیم چیزی بیرون از جان وجود دارد و این خطا را میتوان از طریق تمرکز و آرامش درونی از بین برد. با مراقبه و تفکر میتوان تأثرات ذهنی را زدود و دریافت که ورای این امور هیچ جوهری وجود ندارد. گفتنی است با افول آیین بودا در هند، این مکتب در چین و ژاپن به حیات خود ادامه داد و طرفدارانی هم یافت.
«تَنتَرَه یانه» و «وَجره یانه»[ویرایش]
تنتره یانه گرایشی اسرارآمیز در مکتب مهایانه است که پیشینیه آن به قرن دوم میلادی باز میگردد، اما دوران شکوفایی و پیدایش متون ادبی آن از سدههای پنجم و ششم به بعد است. این گرایش انجام اعمال و آیینهای خاصی را برای رسیدن به نیروانه پیشنهاد میکند؛ اعمال و آیینهایی که به گونهای مشکل و مفصلاند که همگان قادر به انجام آن نیستند. در این روش گذراندن مراحل سلوک حتماً باید زیر نظر یک معلم و مرشد یا «گورو» انجام پذیرد. گورو در این طریقه نقشی محوری دارد و مانند خدا پرستش میشود. متون این گرایش به زبان اصلی، یعنی سنسکریت کمتر باقی مانده، اما ترجمه آنها به زبان تبّتی موجود است. در طریقه تنتره یانه مکاتب متعددی به وجود آمد که یکی از مهمترین آنها مکتب «وجره یانه» است.
وجره یانه، که درواقع یک طریقه عرفان آیینی است، برخلاف دیگر مکاتب آیین بودا برای رسیدن به نیروانه بر بدن تأکید میکند و تفاوت عمده آن با دیگر مکاتب نه اندیشههای فلسفی بلکه روشهای عملی است. در این روش رهرو باید مقدمات طولانی از مطالعه را سپری نماید تا مراسم آیینی را زیر نظر گورو آغاز کند.
پس از افول آیین بودا در هند ادامه این مکتب را میتوان در سرزمین تبّت یافت. در آیین بودای تبّتی رهبر دینی، که «دالایی لاما» خوانده میشود، تجسم یک «بدی ستوه» دانسته میشود و از این رو، نقشی محوری دارد. با مرگ هر دالایی لاما، دالایی لامای دیگری متولد میشود که طی مراسمی ویژه شناخته شده، مورد توجه قرار میگیرد.
آیین بودا در شرق آسیا[ویرایش]
آیین بودا در اوایل تاریخ میلادی به چین رسید و بعدها از آنجا به کشورهای دیگر شرق، مانند کره و ژاپن، راه یافت. صورتی از آیین بودا، که در شرق آسیا با استقبال روبهرو شد و گسترش یافت، مکتب مهایانه بود؛ بدین ترتیب، پس از اینکه آیین بودا از موطن اصلی، یعنی هند، رخت بربست سنت مهایانه در این مناطق به حیات خود ادامه داد. آیین بودا در شرق آسیا تحولاتی متناسب با فرهنگ آن مناطق یافت و در آن مکاتب فلسفی و عملی خاصی پدید آمد. پیشتر اشاره شد که مکتب وجره یانه در سرزمین تبّت به حیات خود ادامه داد.
در میان گرایشهایی که در آیین بودای شرق نمایان شد، چهار گرایش اهمیت بیشتری دارد:
دیار پاک[ویرایش]
این مکتب تلاش انسان را برای رسیدن به رستگاری کافی نمیداند و بر آن است که بدون یاری و دستگیری «بدی ستوههایی» که در اسمان یا «دیارپاک» زیست میکنند، چنین مهمی به دست نخواهد آمد. در این مکتب عمل نقش چندانی ندارد، بلکه ایمان و علاقه قلبی است که نقش اصلی را ایفا میکند. اگر درخواست کنندهای با ایمان خالص به یکی از «بدی ستوهها» یا بوداهای عالم دیگر یا «دیارپاک» توسل جوید، یقیناً به او کمک میکنند تا در «دیارپاک» دوباره متولد شود؛ یعنی در آنجا که نیل به نیروانه قطعی است. این مکتب ظاهراً در قرن چهارم در چین تأسیس شده و در قرن دوازدهم به ژاپن راه یافت.
2. مکتب مراقبه و تجربه شخصی[ویرایش]
این مکتب نجات و رستگاری را نه در اعمال و آیینهای خاص جستوجو میکند و نه در تحقیقات علمی و مطالعه متون؛ بلکه، این امور را مانع رسیدن به مقصد میداند. آنچه برای نیل به مقصود مهم است و تنها راه نیز به شمار میرود، تفکر، مراقبه و توجه به باطن و در نتیجه، تجربه مستقیم «واقعیت غایی» است. گفتنی است این مکتب در چین به وجود آمد و «چان» خوانده شد، اما بعدها در کره با نام «سون» و در ژاپن با نام «ذن» کانون توجه قرار گرفت.
3. مکتب تلفیق راهها[ویرایش]
این مکتب هم بر مراقبه و تفکر تأکید داشت و هم بر مطالعه و تحقیق؛ از این رو، با تلفیق همه راهها، روش و طریقه پیچیدهای به وجود اورد. این مکتب در قرن ششم میلادی در چین پدید آمد و نام «تیینتائی» به خود گرفت و پس از مدتی نیز- در قرن هشتم- به ژاپن راه یافت که «تندائی» خوانده میشود.
4. نام نجاتبخش[ویرایش]
مکتب دیگری که ریشه در گرایش تنتره یانه دارد و از هند و تبّت به چین و از آنجا به ژاپن راه یافت، مکتب «نام نجاتبخش» یا کلمه حقّه است که در چین «چنین» و در ژاپن «شینگون» خوانده میشود. اینان معتقدند که اسم یا وردی خاص اثری جادویی دارد و با تکرار آن میتوان به مقصود رسید. پیروان این مکتب کلمه حقه یاورد خاصی را با تشریفات ویژه مذهبی و عرفانی و همراه با موسیقی و آتشبازی به کار میبرند و بر این باورند که این اعمال باعث شفای بیماران، رهایی مردگان از دوزخ، تصرف در اوضاع جوی و... میشود. بنابراین، راه نجات و رستگاری در این مکاتب- مانند سایر مکاتب تنتره یانه- انجام آیینهای خاص است. این مکاتب در چین و ژاپن طرفداران بسیاری دارند.
پایان سخن اینکه، آیین بودا در کشورهای شرقی آسیا، علاوه بر گرایشهای یادشده، با آمیزش با ادیان و سنن آن مناطق گرایشها و جریانهای متعدد دیگری را نیز پدید آورده است.
انجمن بودایی، از گذشته تا حال[ویرایش]
همانطور که گذشت، بودا انجمنی از رهروان را تشکیل داد که پرسهگرد بودند و از طریق تکدیگری زندگی خود را میگذراندند و تنها در فصل باران در دیرهایی گرد میآمدند. پس از مرگ بودا رفتهرفته رهروان انجمن به دو دسته تقسیم شدند: برخی همان روش پرسهگردی را ادامه دادند و گروهی دیگر نیز زندگی دائمی در دیرها را پیش گرفتند. علت این کار آن بود که مردم عادی هدایا و زمینهایی به انجمن هدیه میکردند و همین باعث میشد که رهبران برای تأمین نیازهای اولیه خود نیاز به پرسهگردی نداشته باشند. دیرهای بودایی که از یکسو با حمایت پادشاهانی مانند آشوکه، و از سوی دیگر، با هدایای مردم عادی به مراکزی بسیار ثروتمند تبدیل شده بود، در سدههای بعد به صورت دانشگاههایی برای تعلیم آیین و نیز تبلیغ آن درآمد و بعدها در تمام کشورهای بودایی دیرها به مرکز تعلیم آیین و تبلیغ آن و نیز پناهگاه رهروان مبدل شد.
از سنت بودایی چنین بر میآید که بودا برای خود جانشینی تعیین نکرده؛ زیرا عقیده داشت که هر رهروی باید بکوشد تا طریقه او را آموزش دهد. این باور باعث شد که همه رهروان در یک رتبه قرار گیرند و درواقع، قدرت اصلی از آن ذمّه (آیین) باشد. بنابراین، دیرها در ابتدا به صورت دمکراتیک اداره میشد، اما با گسترش انجمن بودایی سلسله مراتب و تقسیم کار شکل گرفت و هر دیری صاحب یک رئیس بزرگ شد، ولی با اینحال، روحیه دمکراسی همچنان باقی ماند؛ برای مثال در چین رئیس دیر، امور مهم را با مشورت مجمع رهروان حل میکرد. کشورهای جنوب شرقی اساساً از سلسله مراتب نفرت داشتند؛ به گونهای که این امر گاه مشکلاتی را برای آنان ایجاد میکرد.
با گسترش انجمن بودایی، قوانین و مقررات خاصی وضع شد که تا امروز با اندک تغییری در تمام دیرهای بودایی اجرا میشود. متون اولیه بودایی مشتمل بر قوانین و مقرراتی است که به تدریج، به فهرستی منظم تبدیل شد و هر پانزده روز یکبار در مجمع رهروان این آیین خوانده میشود و پس از هر بند مکثی صورت میگیرد تا اگر رهروی آن را نقض کرده است، اقرار کند تا کیفر خود را ببیند. این قانونها با اینکه شمارشان در کانونهای پالی، چینی و تبّتی متفاوت است، ولی در اساس یکسان هستند. در این میان، چهار گناه، بزرگ شمرده میشود و باعث اخراج رهروان از دیر میشود؛ این گناهان عبارتانداز: آمیزش جنسی، دزدی، قتل، و اغراق در قدرت بر معجزه.
در مناطقی چون سریلانکا، میانمار، تایلند، کامبوج و لائوس، که سنت تیره واده بر آنها حاکم است، مردم بیشتر با امور دیر سروکار دارند. در این مناطق از حدود هزار سال پیش، زنان را در جمع رهروان راه نمیدادند؛ البته امروزه، کارهای اندکی دراین باره صورت پذیرفته است، اما به هر روی در درون دیر تنها رهروان مرد و نوآموزان هستند. در این میان عدهای دیگر مرتاضان سپیدجامهاند که مردان و زنانیاند که خارج از انجمن، نظام تارک دنیایی را دنبال میکنند. در برخی از این مناطق پسران و مردان جوان تشویق میشوند که برای مدتی در دیر زندگی کنند.
در سنت مهایانه زنان و مردان میتوانند وارد انجمن شوند. در مناطقی مانند چین و تبت یک دوره یک ساله برای نو آموز وجود داشته که در آن داوطلب هنوز از مزایایی برخوردار نبوده و حتی به مراسم ویژه راه نمییافته است. در پایان این دوره نیز فرد را میآزمودند، البته، ورود به مراحل بعد برای کسی امکان داشت که استثنائی بود یا به حکومت وابستگی داشته که گاه از این کار سوءاستفاده نیز میشد.
بنای اصلی زندگی رهروی بودایی بر پرسهگری، فقر، تکدیگری و خودداری شدید جنسی استوار است. البته، برخی از مکاتب بودایی، به ویژه در تبت و ژاپن، این ضوابط را سست کردهاند، اما با این حال هنوز هم سنت تکدیگری امری رایج است و حتی رهروانی که در دیرهای ثروتمند زندگی میکنند، به صورت نمادین این عمل را انجام میدهند.
مراسم مذهبی عمومی[ویرایش]
در آیین بودا مراسم مذهبی عمومی گونههای مختلفی دارد؛ از قبیل زیارتها، جشنها، مراسم مردهسوزان و...، اما در این میان دو رسم دیرینه و فراگیر درخور توجه است: نخست، گرامی داشتن بودا و احترام به او که بعدها به صورت احترام به پیکرها و مجسمهها درآمد. این امر در سنت تیره واده ویژه بودا گتمه است، اما در سنت مهایانه پیکر و مجسمه بوداهای دیگر و بدی ستوهها نیز مورد احترام قرار میگیرد؛ رسم دوم، مبادله دوسویهای است که بین رهروان و مردم عادی در جریان بود. از یکسو رهروان، مانند خود بودا، دست آوردهای معنوی پربار را در دسترس مردم عادی قرار میدهند، و از سوی دیگر، مردم عادی با دادن هدیههای مادی به رهروان أجر میبرند و وضعیت رستگاری خود را بهبود میبخشند.
منابع[ویرایش]
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ مهایانه موجود است. |
- پاشایی، ع.: فراسوی فرزانگی (پرَگیا پارَمیتا)، نشر نگاه معاصر، تهران ۱۳۸۰.