(Go: >> BACK << -|- >> HOME <<)

سرآغاز

تاریخ تمدن ایران

سعید سعیدپور
Sans titre.jpg

ماسه، هنری، - گروسه ، هنری ، تاریخ تمدن ایران، ترجمه جواد محیی ، تهران : انتشارات بنگاه مطبوعاتی گوتنبرگ، چاپ تمدن.
این کتاب که مجموعه ای از مقالات ایرانشناسی در آن گرد آمده به گونه ای می توان آن را دیدگاه فرانسویان نسبت به ایران دانست چرا که با بررسی اسامی که به عنوان مؤلف در صفحات نخست ذکر شده اکثراً دارای ملیت فرانسوی هستند.

نوشته هنری ماسه در سرآغاز کتاب به بررسی و معرفی شرق شناسان و ایران شناسانی که در این زمینه مطالعاتی نموده اند پرداخته است . هانری ماسه خاورشناس معاصر فرانسوی، خود صاحب تألیفاتی در ادبیات و زبان‌ فارسی می باشد. هانری ماسه متصدی کرسی تدریس زبان فارسی در مدرسه زبان های شرقی در پاریس، و مدتی مدیر آن مدرسه بود . از تألیفات او کتابهایی را که در باره فردوسی و سعدی و آداب و اخلاق ایرانیان نوشته می‌توان نام‌ برد؛ همچنین منتخباتی از آثار ادب فارسی را به فرانسه ترجمه کرده‌است. ترجمه گرشاسب‌نامه و دانشنامه علائی و بهارستان جامی نیز از جمله کارهای اوست. هنری ماسه در نوشته خود به دوره اوج مطالعات مستشرقین که به اوایل قرن نوزدهم میلادی می رسد اشاره دارد . هنری ماسه در ادامه بحث خود به هدف این فعالیت ها نیز پرداخته است . هنری ماسه در ادامه بحث خود به هدف این فعالیت ها نیز پرداخته که آن را شناخت فرهنگ و تاریخ و هنر و مذاهب دانسته است.

رنه گروسه در دیباچه کتاب به ماندگاری تمدن و فرهنگ ایران و گسترش آن در آسیای شرقی پرداخته و به خوبی دامنه های این گسترش را نشان داده است.

در فصل اول این کتاب بونیفاسیو اطلاعات مفیدی در خصوص جغرافیای ایران، آب و هوا، مردم و شهرهای مهم و صنایع آن تا حدودی پرداخته است. نوشته های بونیفاسیو در این بخش خالی از اشکال نیست و اشتباهاتی در متن آن وجود دارد که باعث شده متن زیاد قابلیت استناد را نداشته باشد، به عنوان مثال در قسمت معرفی خراسان و سیستان از نیشابور به عنوان پایتخت ساسانیان ذکر شده که با اطلاعات موجود نیشابور یا همان ابرشهر از شهرهایی است که در دوره ساسانی شکل گرفته ولی هیچگاه پایتخت ساسانیان نبوده است. و یا در جای دیگر همدان را با قاطعیت قدیمی ترین شهر ایران می داند و یا در معرفی شهر مشهد نادر شاه را به عنوان کسی که به حکومت سلسله صفوی خاتمه داد به خواننده معرفی می کند، در حالی که می دانیم محمود افغان به کمک پسر عمویش اشرف افغان به اصفهان حمله کرده و پایتخت را به تصرف خود در آورد هر چند که ما دوره کوتاه تسلط محمود افغان بر اصفهان را به نام یک سلسله تاریخی نمی شناسیم و در معرفی سلسله ها به ترتیب دوره تاریخی بلافاصله بعد از صفویان به افشاریه اشاره می کنیم ولی این که نادرشاه را عامل خاتمه دوره صفویه بدانیم به هیچ وجه درست نیست.

در توضیح نوشته هنری ماسه راجع به ریشه یابی کلمه ایران می توان این را افزود که نام آریایی که آریاییان ایرانی و هندی به خود داده بودند به معنی شریف است و نام ایران (سرزمین آریایی ها) از همین لفظ گرفته شده است . همچنین در اوستا کلمه ایران واجه آمده که ظاهراً به همین معنی است و مقصود از آن مملکت اصلی آریایی های ایران است.

آریانِ یکجا نشین که اَهورَ خدای برترشان بود در سرزمین های ازبکستان و تاجیکستان و ترکمنستان و افغانستان و ایران کنونی ساکن شدند تنها بخش از قوم بزرگ آریا بودند که نام قومی خود را برای همیشه حفظ کردند و بر سرزمین های محل سکونتشان نهادند نام نژادی آنها " ائیریه" ( درست کردار و نیک رفتار) بود. که بعدها اَریَه و آریا شد. این نام وقتی جمع بسته می شد «ائیریان» بود که بعدها ائیران و ایران شد.

در آنچه که هنری ماسه از آن به عنوان فراموشی خط و مذهب ایرانیان بعد از حمله اعراب در قرن هفتم میلادی چنانچه روشن است این فراموشی از روی میل باطنی نبوده چرا که تا چند سده تنها خط عربی در مکاتبات اداری آن زمان استفاده می شد و اجبار آن تا حدی در فراموشی خط ایرانیان تأثیر داشته است.  

در فصل دوم این کتاب راجع به کتیبه های هخامنشی گفته شده که این کتیبه ها به زبان پارسی نگاشته می شده است. البته تنها زبان پارسی نبوده که هخامنشیان در کتیبه های خود از آن استفاده کنند ، بلکه کتیبه هایی کشف شده که به زبان های ایلامی و بابلی نیز بود. و حتی شاهان هخامنشی در روابط اداری از خط و زبان آرامی استفاده می کردند ولی استفاده بیشتر از زبان پارسی باستان معمول بوده که زبان خاندان شاهی بوده است.

با توجه و استناد به نوشته های این بخش از کتاب اطلاعات مفیدی راجع به زبان های باستانی ایران می توان کسب نمود.

در ضمن با مطالعه این قسمت از کتاب می توان گفت امر ارسال فرمان های دولتی به ایالات مختلف بوسیله چاپار ها شکل گیری کاروانسراهای اولیه را در پی داشت.

دو مزیل در خصوص طبقات اجتماعی ایران باستان بطور خلاصه سیر این طبقات و تعداد و چگونگی آن را بیان نموده است با شنیدن عبارت طبقه بندی بندی اجتماعی ذهن ایرانیان و ایران شناسان به سمت سلسله ساسانیان سوق داده می شود ولی همانطور که روشن است این تقسیم بندی ها در دوره های قبل مانند اشکانیان و هخامنشیان و حتی قبل آن نیز وجود داشته ولی چون در دوره ساسانی تکمیل تر شده و ساختارهای آن مشخص گردیده با اعمال تغییراتی در کلیت آن بیشتر را معطوف خود می کند.

همانطور که دومزیل نیز اشاره داشته بنا بر برخی روایات این تقسیم بندی به زمان زردشت بر می گردد که هریک از فرزندانش نمایانگر یک طبقه اجتماعی بود بدین صورت که فرزند ارشد زردشت روحانی، پسر دوم او جنگجو و پسر سومش شبان بوده است.

در رابطه با تأسیس سلسله هخامنشان همانطور که بنونیست نیز به آن اشاره کرده هخامنشیان سلسله مقتدری بودند که در آن زمان یک امپراتوری ایجاد نمودند و اکثر دولت های آن زمان را به تسلط کامل خود درآوردند. کوروش یا کورَوُهوش ( رودخانه پر برکت) پایه گذار این سلسله می باشد.کوروش از پاکترین خاندان های ایرانی شمرده می شد که هم پارسیان و هم مادیان به اصالت و برتری او معترف بودند چرا که کوروش فرزند کمبوجیه پور کوروش پور چیش پیش از نوادگان هخامنش بود و مادرش ماندانا دختر اشتیاگ پور هوخشتره پور خشتریته پور فرورتیش بود که زاد بر زاد بر قبایل ماد پادشاهی کرده و نخستین شاهنشاهی ایران را تشکیل داده بودند.

در خصوص معماری هخامنشیان طبق آنچه بنونیست در متن خود ذکر کرده الهام از معماری دیگر سرزمین ها بر آثار معماری این دوره نمایان و آشکار است و می توان تأثیر این هنر را بر معماری این دوره دید.

طبق نوشته آندره آیمار تقابل فراوانی میان ایران قدیم و یونان وجود داشته حضور نیروهای نظامی یونانی در ارتش ایران و جهانگردان و مورخین یونانی در ایران سبب آشنایی آنها از وضعیت ایران می شده و چه بسا همین آشنایی زمینه حمله اسکندر به ایران را فراهم نمود. طبق آنچه آیمار بدان اشاره کرده استفاده از نیروی یونانی در ارتش ایران همیشه موفقیت آمیز نبوده و گاهی این گروه علیه پادشاه عمل می کردند  و نیروهای نظامی ایران صدمات زیادی از جانب آنها متحمل می شد.

آندره گدار در این کتاب به معرفی سبک معماری هخامنشان پرداخته است.

آندره گدار  متولد سال ۱۸۸۱ میلادی معمار و باستان‌شناس فرانسوی بود.او در اوایل دوره پهلوی به ایران وارد شد و به استخدام دولت ایران درآمد. مسئولیت‌های او نظیر مدیر اداره عتیقیات (باستانشناسی و موزه)، فعالیتهای پژوهشی و شناسایی و ثبت آثار فرهنگی ایران (با همکاری همسرش یدا گدار و ماکسیم سیرو)، انتشار نشریه باستان‌شناسی، بنیان‌گذاری دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، ریاست و استادی همین دانشکده در آغاز، وی را مهم‌ترین شخصیت خارجی معماری دوره پهلوی اول قرار می‌دهد که نزدیک به ربع قرن در ایران حضور داشت.

در این بخش از کتاب آندره گدار با توجه به سابقه زیاد فعالیت در ایران و زندگی در ایران شناخت خوبی نسبت به معماری هخامنشان داشته و بخوبی ساختار و فضاهای کاخ های هخامنشی را معرفی نموده است.

شاهان هخامنشی بر ساخت و ساز و معماری کاخ ها و بناهای مهم اهتمام خاصی نشان می دادند چرا که عظمت معماری نمودار قدرت آن پادشاه محسوب می شد و پایتخت شاهنشاهان همراه با سرنوشت شاهنشاهی ایران تغییر می کرد، از این رو می بینیم در دوره کوروش و داریوش به اوج ترقی می رسد و بعد آن از پیشرفتش کاسته می شود.

همانطور که آندره گدار بیان نموده داریوش پرسپولیس را در مجاورت کوه رحمت یا مهر ساخته است . قرار گیری پرسپولیس در دامنه این کوه این مزیت هایی داشته که از آن می توان به استفاده از سنگ و صخره های کوه در معماری بنا و همچنین ایجاد صفه مصنوعی اشاره کرد. ایجاد صفه از عناصر مهم معماری این عصر می باشد که باعث می شده کاخ ها و بناهای روی صفه از دور منظره بسیار زیبا و چشمگیری داشته باشد.

آندره گدار در پایان متن خود این نکته را بیان داشته که با سرنگونی سلسله هخامنشی سبک معماری هخامنشیان از میان رفته است این گفته قابل تأمل است چرا که از بین رفتن یک سبک معماری بتدریج صورت می گیرد و سلسله جدید پس از غلبه بر سلسله قدیم به یکباره سبک خاصی از معماری را با خود به دنبال نمی آورد و با گذشت زمان این اتفاق صورت میگیرد. در دوره های بعد از هخامنشیان و حتی بعد از اسلام از ستون در معماری بناها بارها دیده شده، هر چند که قابل قبول است که استفاده از ستون ابداع هخامنشیان نبوده و آنها این سیستم را از معماری مادها و قبل از آن از اورارتوها بکار برده اند ولی اوج استفاده از ستون در معماری بی شک مربوط به هخامنشیان بوده چرا که تأثیر آن را حتی در سالیان بعد در معماری هندوستان نیز دیده شده است.

معماری این دوره سرچشمه الهام و تأثر پذیری در دوره های بعدی بود به عنوان مثال در طرح 4 باغ که در دوره بعد از اسلام به وفور دیده می شود منشأ آن را بایستی باغ های پاسارگاد بدانیم و از آن جا بود که این طرح الگویی برای ساخت باغ های بعدی شد

در ادامه بحث رومن گیرشمن راجع به شهر شوش اطلاعاتی را ذکر نموده است رومن گیرشمن باستان شناس مشهور فرانسوی در اوکراین به دنیا آمد. به سال ۱۹۱۷ به پاریس نقل مکان کرد تا باستان‌شناسی و زبان‌های باستانی را فراگیرد، تحصیلاتش را در دانشگاه سوربن، مدرسه تحصیلات عالیه و مدرسه عالیه لوور به پایان رسانید. اولین کار تجربی او زمانی بود که همراه با یک هیئت باستان‌شناسی فرانسوی به تلو واقع در کشور عراق رفت. وی بیشتر به آثار باستانی ایران علاقمند بود، در سالهای بعد، در راس هیئتی همراه با همسرش، تانیا گیرشمن به ایران آمد و به حفاریهایی در تپه گیان، لرستان، اسد آباد، تپه سیلک، بگرام در افغانستان، بیشاپور در کازرون، فارس (شهری که ساسانیان در قرن سوم میلادی بنیانگزاری کرده بودند)، و شوش پرداخت.

وی در مطالعاتی که در شوش انجام داد تاریخچه شکل گیری آن و دوران اوج و افول این شهر را بیان نموده است. این شهر پایتخت امپراتوری عظیم عیلام بوده و در تاریخ و نگاه باستان شناسی جایگاه بسیار ویژه ای دارد چرا که قریب به هفت هزار سال تاریخ را در خود نهفته دارد.

در این منطقه کاوشگران و باستان شناسان زیادی فعالیت نموده اند که طی آن کتیبه ها و مدارک با ارزشی کشف نمودند  که به شناخت این منطقه کمک فراوانی نموده است. از مهمترین قسمت های این شهر می توان به آپادانا، آکروپل، شهر پادشاهی و شهر صنعتگران گذشته ایران نام برد.

در بخشی از کتاب که به معرفی مذاهب ایران باستان پرداخته از قربانی کردن زیاد در نزد پرستندگان اهورامزدا مطلبی آورده که به واقعیت نزدیک نیست همانطور که هرودوتوس نیز می گوید پارسیان نه معبد داشتند و نه قربانگاه و نه مجسمه های خدایان. اصولاً در نزد پارسیان قربانیهای خونین ممنوع بود زیرا چهارپایانی که بشر را غذا می دهند و برای او کار می کنند باید مورد احترام قرار گیرند. در ادامه همانطور که دومزیل و دومناس اظهار نموده اند زردشت شخصیتی اسرار آمیز دارد برخی تا این حد پیش رفته اند که وجود زردشت را افسانه دانسته و آن را ساخته ذهن بشر دانسته اند. بی شک چنین چیزی واقعیت ندارد هر چند که افسانه و خرافات شاید در معرفی زندگی زردشت ، زمان او و تعالیم او تأثیر گذاشته باشد . به طور قطع زمان حیات زردشت را کسی بیان نکرده است.

دومناس توضیح مختصری درباره عقاید زردشتیان بیان نموده است و مسائل و سؤالات زیادی درباره زمان زردشت بیان نموده که نیاز به مطالعه و بررسی فراوانی دارد و با توجه به مدارک کمی که موجود است شاید این مطالعات به نتیجه مطلوبی هدایت نشود . یکی از ساده ترین و در عین حال پیچیده ترین این مسائل بررسی زردشت و هخامنشیان می باشد اینکه زردشت نسبت به زمان هخامنشیان در چه وضعیتی بوده ، جای سؤال است که اگر هخامنشیان معتقد به دین زردشت بودند چرا اسمی از زردشت و تعالیم او در کتیبه های هخامنشی نیامده است.

فی لیوزا در مقاله خود به بررسی دانش یونان در ایران دوره هخامنشی پرداخته است، مواردی که لیوزا از نفوذ علم پزشکی در دربار هخامنشی نام برده پذیرفتنی است ولی در سایر علوم خصوصاً ریاضیات و نجوم به طور قطع دانشمندان ایرانی در آن دوره حضور داشته اند. شاید نبودن مدارک معتبر دلیلی بر عدم تحقیق در این زمینه باشد. شاید حمله اسکندر به ایران را نیز بتوان در این خصوص مؤثر دانست چرا که لطمه ای که اسکندر به ایران وارد ساخت آنقدر هولناک بود که به سبب آن شاید اثری باقی نمانده باشد که بتوان بر روی دانش هخامنشیان و قبل از آن مادها پی برد. هر چند که در موارد جزئی به نمونه هایی اشاره شده به عنوان مثال هرودوت از یکی از کارهای مهندسی آن زمان یاد می کند و می گوید که یک مهندس ایرانی بنام ارتاکائیس در شبه جزیره آئوس ترعه ای حفر کرد تا ناوگان خشایارشاه از آن عبور کند.

آیمار در بخشی از کتاب به ماجرای نبرد اسکندر و داریوش سوم پرداخته است. هدف حمله اسکندر به ایران را می توان دو مورد دانست یکی کشورگشایی و دیگری انتقام از هخامنشیان. شاید اگر خشایارشا شهر اسپارت را به آتش نمی کشید و معبد پارتنون را که متعلق به آتنا دختر زئوس خدای خدایان یونان بود ویران نمی کرد شاید هرگز آتنیان حمله به ایران و تصرف این کشور عظیم را تصور نمی کردند. یکی از دلایل موفقیت اسکندر در این نبرد را می توان اتحاد شهرهای یونانی در این دوره و دیگری عدم خلاقیت نظامی داریوش سوم دانست.

آندره آیمار در فصل چهارم کتاب به معرفی پارت ها پرداخته است راجع به معماری این دوره می توان گفت پارت ها در ابتدای امر درگیر جنگ و کشورگشایی بودند و آغاز معماری و عمران و آبادانی را از دوره مهرداد دوم می دانند. از این دوره به بعد شواهد ضعیفی در دست است که از گنبد نیز استفاده کرده اند.

اشاره به مذاهب ایران در دوره پیش از اسلام از دیگر مباحثی است که در فصل چهارم کتاب مطالبی در شرح آن ذکر شده است همچنین در این قسمت به مهر و مهرپرستی نیز اشاره گردیده است. مهر از خدایان مهم ایران و سرزمین های دیگر که خدای پیمان است و پیمان ها و نظم و راستی را نگهبانی می کند. جای او بر بالای کوه البرز است.اورامزدا برای ایزد مهر بالای البرز آرامگاه ساخت. مهر فرشته فروغ، نخستین ایزد مینوی پیش از برآمدن خورشید از کوه البرز در سراسر ممالک آریایی می تابد.

مهر یا میترا بعد ها بصورت ایزد خورشید در می آید. شب یلدا منسوب به میترا می باشد. شب یلدا جشن تولد خورشید و زایش مهر می باشد. پرستندگان مهر هنگام قربانی جانوران برای خدایان خود را با هومه (هوم) سرمست می کردند و آن مشروبی بود که از فشرده گیاهی به همین نام بدست می آمد. هومه به عنوان خدایی که مؤمنان را در جذبه مذهبی گردهم می آورد پرستش می شد.

فصل پنجم این کتاب به بررسی دوره ساسانیان پرداخته ، و اکثر جنبه های اجتماعی سیاسی و مذهبی این دوره را مورد بررسی قرار داده است. یکی از مهمترین منابعی که علاوه بر این کتاب می توان به آن مراجعه نمود کتاب کریستن سن می باشد که بطور کامل مباحث فوق را در کتاب خود بررسی نموده است و در این بخش از کتاب تاریخ و تمدن ایران نیز راجع به موسیقیدانان این دوره به خصوص سرکش و باربد مطالبی ذکر نموده است. باربد معروفترین رامشگران و ترانه سرایان در دربار خسرو، سَرکَش و باربد بوده اند.ابداع دستگاه موسیقی را به باربد نسبت می دهند. دستگاههای موسیقی منسوب به باربد مرکب از هفت خسروانی و سی لحن و 360 دستان بوده که با ایام هفته و سی روز ماه و 360 روز سال ساسانیان تناسب داشته است.

در دوره ساسانیان اغلب شهرهایی که بنیان یافتند شهر شاهی بودند و این نام به شهرهایی اطلاق می شد که به امر شاه پایه گذاری شدند.شهرهای ساسانی را با توجه به پلانشان می توان به دو گروه مدور و مستطیلی شکل تقسیم نمود به نظر می رسد ساختن شهرهای با پلان مدور تنها در آغاز سلسله ساسانیان و به تبعیت از سبک شهرسازی اشکانیان معمول بوده، مانند فیروزآباد که در آغاز پیدایش این سلسله به امر اردشیر احداث گردید. ساخت شهرهای مستطیل شکل به نحو چشمگیری از دوره شاپور اول شروع و پس از آن استمرار یافته مانند بیشاپور و جندی شاپور.

فصل ششم این کتاب به بررسی ایران بعد از حمله اعراب و نفوذ اسلام در ایران بحث کرده است در این فصل همچنین سلسله های بعد از ساسانی تا صفویه ذکر گردیده و هنر و معماری این دوره و تقابل مذهب اسلام و زردشتی را شرح داده است.

آل بویه یکی از شاخص ترین این سلسله ها می باشد که با استیلای بر بغداد یکی از درخشان ترین دوران علمی فرهنگی و هنری ایران با ظهور دانشمندانی چون فارابی، رازی و ابن سینا، ابوریحان بیرونی و فردوسی و ... رقم خورد.

از سلجوقیان می توان به عنوان دومین سلسله معتبر بعد از اسلام در ایران اشاره نمود در شهرهای مهمی چون ری و کاشان که از مراکز عمده هنری سلجوقیان بودند سفالگری با روش های مختلف مانند سفال مینایی رشد و شکوفایی یافت . اغلب موضوعات تزیین در این سفال ها متأثر از داستان های ایرانی بود. در این دوره احتمالاً برای اولین بار در مسجد جامع قزوین از کاشی در داخل بنا استفاده شد. در اغلب بناهای سلجوقی تزئینات آجری بیشتر در نمای بیرونی بناها و تزئینات گچبری بیشتر در داخل بناها استفاده شده است.

کروسه در این بخش از کتاب به حضور مغولان در ایران پرداخته است . مغولان قومی بودند که دور از مراکز زندگی متمدن بودند و از نفوذ فرهنگی یا مذهبی شهرهای آسیای شرقی و جنوبی تقریباً هیچ اثری نپذیرفته بودند. واقعاً جای سؤال است که چگونه یک مردم بربر و بی سواد توانستند دولت های متمدن قدیم را فتح کنند و نگاه دارند. چنگیز این را می دانست که باید سرزمین هایی که فتح کرده است را به صورتی اداره کند که عواید بیشتری حاصل شود و این را نیز می دانست که مغولان هم نژاد او از عهده این کار بر نمی آیند. لذا از خدمات مشاوران و برزگانی که متعلق به جوامع پیشرفته تری بودند بهره گرفت. وی تا حدودی و تا حد کفایت از تعصب نژادی بر کنار بود. وزیران و فرماندهان خود را از بیست ملت گوناگون فراهم آورد. بر قراری هماهنگی همگون و هم نوایی بین تجارب آنان بود که باعث شد امپراتوری او ثروتمند و توانا باشد.

ایلخانان که میراث دار مغولان بودند با هم اندیشی ایرانیان توانستند پیشرفت قابل توجهی در حکومت داری و هنر و معماری کسب نمایند در این زمان نگارگری و تصویرگری کتاب رونق خاصی گرفت و کتاب های مختلف مانند منافع الحیوان ، جامع التواریخ، کلیله و دمنه و شاهنامه تحریر و تصویر گری شدند.در زمینه معماری و تزئینات وابسته به آن گچبری و کاشی کاری دو عامل اولیه تزیین ابنیه بود.

فصل آخر کتاب به شرح جریان های موجود در فاصله زمانی بین صفویان تا پهلوی پرداخته و بخصوص تحولات در ایران و آمدن جهانگردان و ایرانشناسان در قرن های هفده و هجدهم میلادی بیان کرده است و همچنین ادبیات ، نمایش و آداب و رسوم ایرانیان و همچنین نفوذ بابیگری در این دوره ها نیز مورد بحث قرار گرفته است.

در مورد باغ های ایرانی نیز آندره گدار در فصل آخر کتاب اشاراتی به آن داشته است . باغ ایرانی بازتاب صورت بهشتی باغی است که در روان نا آگاه قومی و خاطره های ازلی یک ایرانی همیشه وجود داشته است. آرتور پوپ که 26 سال عمر خود را در ایران سپری کرد با بیانی ساده تر می گوید که در گوشه ذهن هر ایرانی باغی وجود دارد.

باغ ایرانی در دوره صفویه گسترش بی سابقه ای داشت و یکی از دوران اوج باغ سازی در ایران این دوره می باشد. آپولینر برجسته‌ترین شاعر نخستین دهه قرن بیستم میلادی در فرانسه هرگز به اصفهان نرفته بود اما در خیال خود آنچنان گل سرخ اصفهان را توصیف می کند که گویی عطر و نفس بهشتی آن را با تمام وجودش حس کرده است.

باغ های ایرانی منبع الهام کاخ – باغ های عظیم بغداد و سامرا در عراق و سپس الهام بخش باغ های اندلس و آفریقا و آسیای میانه و هند شدند.  

Soho_1363@yahoo.com

 

 

دوست و همکار گرامی

چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی، نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد. برای اطلاع از چگونگی کمک رسانی و اقدام در این جهت خبر زیر را بخوانید

http://anthropology.ir/node/11294

 

Share this
تمامی حقوق این پایگاه برای «انسان شناسی و فرهنگ» محفوظ است.