(Go: >> BACK << -|- >> HOME <<)

سرآغاز

زن در خانواده عصر قاجار(2)

رضا آقا بابا دستجردی
19.jpg

چکیده
شکی نیست که در مسیر شناخت موقعیت اجتماعی زن در عهد قاجار و عوامل آگاهی بخشی که بعدها به تغییر نحوه حضور وی در جامعه انجامید ابتدا پرداختن به نحوه معیشت او و شیوه حیات فردی و خانوادگی وی حائز اهمیت فراوانی است.

چکیده
شکی نیست که در مسیر شناخت موقعیت اجتماعی زن در عهد قاجار و عوامل آگاهی بخشی که بعدها به تغییر نحوه حضور وی در جامعه انجامید ابتدا پرداختن به نحوه معیشت او و شیوه حیات فردی و خانوادگی وی حائز اهمیت فراوانی است.در حقیقت پیش درآمد تاثیرگذاری زن قاجار بر تحولات و رخدادهای این عصر را می بایست ابتدا در موقعیت او در خانواده جست تا با پیش زمینه ای اینچنینی راه برای موقعیت اجتماعی زن این عصر بیش از پیش هموار گردد. مقاله پیش روی درآمدی است بر نحوه معیشت زن ایرانی در عصر قاجار که به مسائلی چون ازدواج، موقعیت زن در خانواده و طلاق وی می پردازد.   
کلیدواژه ها
زن، قاجار، ازدواج، طلاق، وظایف زن
بیان مسئله
همانگونه که در چکیده مقاله حاضر نیز بدان اشاره شد ابتدا لازم است جهت بررسی موقعیت زن در ابعاد مختلف در عصر قاجار به موقعیت و شئون زندگی وی در خانواده که پیش درآمد حضور در جامعه است پرداخته شود تا با زمینه ای اینچنین به بررسی شرایط اجتماعی و موقعیت زن در جامعه این عصر رسیدگی شود. در حقیقت آشنایی با آداب و سنن، افکار و شئون زندگی زن این عصر از جمله مسائل حائز اهمیتی است که شاید بتوان به جرات تاثیر آن را بر زن امروز جامعه ایران نیز دید و سنجید. حال می توان پرسش این مقال را اینگونه مطرح نمود که شئون زندگی زن ایرانی در این عصر از نقطه نظر ازدواج، وظایف وی در خانه و طلاق به چه صورت بوده اند و زن این عصر با چه پیش زمینه ای به دنبال عواملی آگاهی بخش وارد عرصه اجتماع و فعالیت های اجتماعی گردیده است؟  
ازدواج
در جامعه عهد قاجار، فاصله چندانی بین کودکی و ازدواج دختران وجود نداشت. دختران اغلب از هفت تا سیزده سالگی ازدواج می کردند و عملاً به عنوان رکنی مستقل وارد معرکه زندگی خانوادگی می شدند. در واقع عواملی چون دستیابی به استقلال اقتصادی، رشد نسبتاً سریع دختران در آن روزگار و پایین بودن میانگین عمر به دلیل شیوع بیماری های گوناگون و عدم رعایت اصول بهداشتی در افزایش این ازدواج های زودرس موثر بود. از طرفی باورهای اجتماعی رایج نیز در تحقق ازدواج های زودرس بی تاثیر نبود. بر این اساس، سعادت مند ترین دختران آنهایی بودند که در خانه شوهر به بلوغ می رسیدند زیرا تصور می شد که بدین گونه آنان از وسوسه های نفسانی بیشتر در امان خواهند ماند. به خاطر همین باورها بود که بسیاری از ازدواج ها حتی در سنین قبل ازبلوغ دختران انجام می شد. ( دلریش 22:1375)
عدم تناسب جمعیتی و کثرت زنان بر مردان، بیماری و یا پیر شدن سریع زنان به خاطر زایمان های مکرر و فقدان بهداشت، مصالح سیاسی و قومی، میل مردان ثروتمند و متمول به کام جویی، با این دیدگاه که (زن جوان، مرد پیر را جوان می کند) ( پولاک 142:1361) و داشتن حرمسرا و زنان متعدد، نشانه شوکت و ثروت مرد است خود به خود، نظام چند زنی را توجیه می کرد، افزون بر اینها فرزندان بسیاری که از رهگذر این ازدواج ها متولد می شدند، می توانستند مایه غرور افراد شوند. از سوی دیگر، دختران و بیوه هایی که به دلایلی از ازدواج بازمانده بودند بی میل نبودند به همسری مردی تن در دهند که همسر یا همسران دیگری نیز داشت. در حقیقت دختر یا بیوه ای که از ازدواج محروم می ماند، محکوم به تحمل ملامت های بسیار بود. ( دلریش 23:1375)
از شیوه های رایج ازدواج، ازدواج موقت یا صیغه کردن دختران و زنان بر اساس قرارداد و توافق بود. بدین طریق زن و مرد به مدت معینی که از یک ساعت یا نود و نه سال را شامل می شد با هم سپری می کردند.
مردان معمولا" در مسافرت ها و یا جنگ ها که از روی ناچاری به ولایات دوردست می رفتند و زن دائمی خود را به همراه نمی بردند زن صیغه ای می گرفتند.( هاردینگ 1363:؟) در مشهد، به دلیل فراوانی زائران، بازار صیغه کردن پر رونق بود. در تهران دلالان این ازدواج ها به سراغ خارجیان نیز می رفتند. ( سرنا 394:1362)
به گزارش دالمانی، زارعان نواحی شمالی برای برخوردار شدن از کار جسمی و ارزان زنان در ایام زراعت، به ازدواج موقت مبادرت می ورزیدند و پس از سپری شدن فصل برداشت محصول، بر اساس مدت قرارداد که شامل ایام برداشت محصول می شد از زنان جدا می شدند.  ( دالمانی 1335: 152)
تنوع بخشیدن به فضای حرمسرا و همچنین محدودیت شرعی نیز در بسط چنین ازدواج هایی تاثیر بسزایی داشت. از طرفی، فقر مالی نیز سبب می شد تا خانواده ها به ازدواج های موقت دختران خویش رضایت دهند. در کرمان، به خاطر وجود فقر شدید، این تمایل بیشتر به چشم می خورد زیرا با سر گرفتن این ازدواج از یک سو، پدر خانواده تا مدتی از مسئولیت های مادی تامین غذا و پوشاک یکی از افراد خانواده اش رها می شد و از سویی دیگر به وجه مختصری که دخترش پس از جدایی به عنوان مهریه از همسر خود دریافت می کرد دست می یافت. ( پولاک 1361: 588)
شکل دیگر ازدواج، شامل دختران یا زنانی می شد که از طریق جنگ ها و یا تجارت برده، اسیر و فروخته می شدند و تحت عنوان کنیز در اختیار مردان قرار می گرفتند. در فتوحات سال 1210 ه.ق آغا محمد خان سر سلسله قاجار، در قفقاز پانزده هزار دختر به اسارت در آمدند و در بازارها به معرض فروش گذارده شدند. ( هدایت 40:1362)
تجارت بردگان در حد بسیار محدودی در جنوب ایران از طریق بنادر رایج بود. غلامان و کنیزان موجود در ایران از ممالک آفریقایی نبودند بلکه بیشتر آنها از رعایای جنوب و بلوچستان بودند که از حیث رنگ، اندکی با سایر سکنه ایران فرق داشتند. ( بهرامی؟: 48) مقارن با نهضت مشروطه، آصف الدوله حاکم خراسان، بابت وصول مالیات، رعایا را مجبور به پرداخت مبالغی هنگفت کرد. به دنبال آن مردم قوچان برای تهیه مبلغ مورد نظر به فروختن دختران خود تن در دادند. ( تقی زاده 53:1349) پاره ای از قبایل کرد نیز در ازای گرفتن مبالغی، دختران خود را به فروش می رسانیدند. ( پولاک 272:1361) حتی گاهی دختران ارمنی نیز که به مسلمانان فروخته می شدند در صف کنیزان جا می گرفتند. ( دروویل 130:1348)
طرق سه گانه ازدواج منجر به پیدایش حرمسراهای کوچک و بزرگی می گردید که صرفاً متعلق به شاهزادگان، حکام ولایات و متمولان بود. حتی برخی از این حرمسراها گاه با حرمسرای شاهی رقابت می کردند. ( دلریش 1375: 28)
در میان مردم عامه، تقریباً تک همسری رایج بود. ( لئونوراشل؟:79) این مسئله با توجه به تنگدستی و مشغله فراوان آنان امری طبیعی بود. زرتشتیان بیش از یک زن نمی گرفتند. ( دلریش 1375: 30)
گردآوری زنان متعدد در خانه که غالباً از آن به حرمسرا یا اندرون تعبیر می شد همواره با تشنج و اضطراب و رقابت های بی پایان در میان آنها همراه بود. زشتی یا زیبایی، جوانی یا پیری و قابلیت باروری یا عقیم بودن در برتری یافتن این زنان نزد صاحبان حرمسراها تاثیر فراوانی داشت. اصالت خانوادگی نیز از جمله اصلی ترین معیارهای تفاوت بین همسران بود. عنوانی که به زنان محترم می دادند ( خانم ) و عناوینی که به زنان درجه دوم و یا مراتب پایین تر می دادند، بیگم ( باجی) و ضعیفه بود. ( پولاک 1361: 30) به گزارش دروویل، زنی که با اتکا به سابقه خود، لقب (بیوک خانم ) را دریافت می کرد از این امتیاز برخوردار می شد که درصورت تمایل مرد خانه، غذا را با او صرف کند. ( دروویل 75:1345)
حرمسراها دائماَ صحنه کشمکش های پایان ناپذیر بود. زنان برای دفع هوو و رقیب به جادو و جنبل پناه می بردند. ( دلریش1375: 31)
وظایف زن در خانه
با شرایطی که در باب ازدواج  زن ایرانی، تعدد زوجات و صیغه مشاهده کردیم حال لازم است اندکی از وظایف زنان نیز در خانه سخن به میان آورده شود تا شرایط زن در این عصر بیش از پیش روشن گردد.
مراقبت از کودکان از جمله وظایف مهم زنان بود. هر زن ایرانی غالباً فرزندان بسیاری به دنیا می آورد. در واقع، عدم آشنایی با اصول جلوگیری از بارداری، رواج مرگ و میر اطفال به خاطر فقدان بهداشت عمومی و شیوع بیماری های مسری و همچنین شوق داشتن پسران بیشتر به دلیل نیاز فراوان به نیروی کار، در این امر موثر بوده است. ( دلریش 33:1375)
به دلیل ازدواج های زودرس، اغلب زنان در سن سی سالگی مادربزرگ می شدند. وظیفه مادران در تربیت فرزندان به مراتب بیشتر از مردان بود و این به علت اشتغال و سرگرمی های متنوع مردان و فاصله ای بود که آنان از اندرونی، به خاطر حفظ بزرگ منشی و یا دور ماندن از قیل و قال های موجود در آن می گرفتند. این به ویژه در خانواده های اشرافی خود به خود نقش زنان را در تربیت کودکان بیشتر می کرد. رابطه مردان اشرافی با کودکان خود، تا سر حد امکان خشک و رسمی بود. شاید گمان می رفت که با این شیوه، آنان در آینده ضمن خفظ حرمت او، دارای صلاحیت و جدیت لازم برای تمشیت امور گوناگون خواهند گردید. ( دلریش 34:1375)
در خانواده های معمولی، زنان علاوه بر پرورش کودکان، وظایف دیگری چون آشپزی، نظافت منزل، دوخت و دوز لباس های افراد خانواده و خریدهای خارج از منزل را نیز به عهده داشتند. آنان در کنار این مسئولیت های متنوع، به کارهای دیگر چون قالی بافی، پشم ریسی و دیگر هنرهای دستی نیز می پرداختند. زنان اشرافی با وجود خیل بی شمار خدمتکاران، دایه گان، کنیزان و غلامان، کاری جز نظارت بر خدمه خانه و یا وقت گذرانی از طریق دید و بازدید و مهمانی دادن و اسرافکاری نداشتند. (دلریش 35:1375)
زنان ایلیاتی و روستایی نیز همانند زنان در شهرها، پرورش اطفال و اداره منازل و مدیریت آن را بر عهده داشتند. لازم به ذکر است که زندگی عشایری و روستایی بسیار ساده تر از زندگی شهری بود. آنان بخش عمده مایحتاج شان را خود تولید کرده و مابقی آن را با پول حاصل ازفروش تولیدات فراهم می آوردند. زندگی عشایری و روستایی در ایران، ساده ترین شکل زندگی از جنبه خورد و خوراک و حتی پوشاک بود. در واقع خوراک یک خانواده ایلیاتی یا روستایی، غالباً از همان گوشت و لبنیاتی تشکیل می شد که به همت زنان تولید می گردید. ( دلریش 37:1375)
در کوچ عشایر، نصب و راه اندازی چادرهای ایلیاتی بر عهده زنان بود. همچنین، انتظام های داخلی این چادرها نیز جزئی از وظایف آنان محسوب می شد. ( قدسی 403:1342) زنان چادرنشین، ضمن تهیه مصالح مورد نیاز برای ساختن مسکن خود، به سرعت اعجاب آوری با بافتن گلیم های سیاه برای سقف و یا به هم پیوند دادن نی ها برای پیرامون چادرهایشان، بدون کمک گرفتن از مردان، به ساختن مسکن مورد نظر خانواده می پرداختند. ( گرتودبل 58:1363) تهیه سوخت زمستانی در روستاها و ایلات نیز، از جمله وظایف زنان بود. سوخت زمستانی آنها یا بوته های خشکی بود که جمع می کردند و یا تپاله هایی که با دست درست می کردند. ( لوتی؟:132)
در روستاها و ایلات، اخلاق زنان در سطحی بسیار عالی قرار داشت، زیرا سراسر زندگی آنان به کار و فعالیت می گذشت و مفاسد اخلاقی ناشی از بیکاری در بین آنان راه نداشت. ( دلریش 38:1375)
طلاق
در نظام خانوادگی دوران قاجار، حق طلاق با مردان بود.( درخواست طلاق ازسوی مرد، با بهانه و یا بدون هیچ بهانه ای برای اجرای آن کافی بود). ( پولاک 126:1361) نازایی و خروج از جاده عفاف از عمده ترین دلایل طلاق زنان بوده است. ( پولاک 270:1362) در پاره ای مواقع، عیوب جسمی، مانند نابینایی نیز می توانست مرد را به طلاق زن سوق دهد. ( لئونوراشل ؟:80) گاه نیز بد قدم بودن زن به هنگام ورود به خانه همسرش، می توانست دلیل طلاق باشد. بدین معنی که همزمان با ورود او به خانه همسرش، حوادث شومی در آن خانه روی داده باشد. ( پولاک 151:1361) زن در موارد خاصی چون دریافت نفقه از مرد، انحرافات اخلاقی و ناتوانی جنسی مرد می توانست درخواست طلاق نماید. ( دروویل 764:1364)
در هر صورت حق طلاق در اختیار و به رضایت مرد بود و زنانی که قادر به تحمل مشقات زندگی با همسرخود نبودند تنها از طریق راضی شدن مرد به طلاق می توانستند از زندگی با وی آسوده گردند. زنانی که شوهران شان با طلاق آنها مخالف بودند با بخشیدن مهر و یا حتی پرداخت وجهی اضافه بر آن به شوهر و یا انجام عملی که مورد تنفر مردان باشد به خواست خود می رسیدند. ( ضرابی 267:2536) پس از طلاق نیز، فرزندان، چه از زن عقدی یا صیغه ای به پدر تعلق می گرفتند و مادر هیچ حقی نسبت به آنها نداشت. ( دروویل 26:1364)
با وجود مجاز بودن طلاق، این مسئله به ندرت رخ می داد. در عرف اجتماعی، بازگشت زن به خانه پدری با نکوهش بسیار همراه بود. زن پس از رفتن به خانه همسر، به هر مسئله ای تن می داد تا از ننگ بازگشت به خانه پدری در امان باشد. ( دروویل 120:1364)
در واقع سرنوشتی که پس از طلاق در انتظار زن بود او را از طلاق بر حذر می داشت. زیرا پس از جدایی نه امکان یافتن شغلی برای او میسر بود و نه قانونی از وی حمایت می کرد. در نتیجه، تامین هزینه های زندگی با توجه به مشکلات فراوان اقتصادی دوران قاجار، برای هیچ خانواده ای مگر خانواده های ثروتمند و متمول جامعه مقدور نبود. وظیفه نگهداری کودکان از سوی مردان و مشکل پرداخت مهریه و صرف مبالغ دیگر برای تجدید فراش، مردان معمولی جامعه را نیز از فکر طلاق دادن زنان شان منصرف می کرد. ( پولاک 150:1361) با توجه به عوامل فوق، طلاق در جامعه به ندرت به وقوع می پیوست.
نتیجه گیری
با توجه به آنچه که مشاهده شد می توان اینگونه نتیجه گرفت که زن ایرانی در این عصر از حداقل حقوق ممکن برخوردار بوده است. آنگونه که در ابتدا نیز بدان پرداخته شد هدف آن بود که دختران هر چه سریع تر به ازدواج یک مرد درآیند و سریع تر از خانه خارج شوند. ضمن اینکه پس از ازدواج نیز حقوق چندانی انتظارشان را نمی کشید. سبک های مختلف ازدواج، خرید و فروش آنها و بیگاری از جمله شرایط زن ایرانی در این عصر بود. از سوی دیگر همانگونه که در تمامی اعصار تمدن ایرانی مشاهده شده زن دوشادوش مرد خصوصاً در روستاها به کمک وی می شتافته و این با دیگر اعصار پیش از قاجار نقطه مشترکی محسوب می گردد. تولیدات زنان و کمک به اقتصاد خانوار از دیگر وجوه این عصر است. همانند ازدواج، زن پس از طلاق نیز از هیچ حقوقی برخوردار نبود و ترجیح می داد به جای تحمل شداید طلاق و بی شوهری تحت هر شرایطی در خانه شوهر خود دوام بیاورد. نبود هیچ گونه حقی برای زن این عصر که ریشه در بنیادهای فرهنگی و اجتماعی ما دارد وجه مشخصه این سه عنصری است که بدان پرداخته شد. عناصری که امروزه نیز این بار در قالبی جدید خود را بر اجتماع ایران تحمیل می کنند.

Share this
تمامی حقوق این پایگاه برای «انسان شناسی و فرهنگ» محفوظ است.