(Go: >> BACK << -|- >> HOME <<)

سرآغاز

مقالات قدیمی: آسیب زایش (گزارشی بر اساس نظرات اتو رانک)(آذر 1350)

جلال ستاری / آماده سازی برای انتشار: ملیکا زندیچی
عکس: 

ولادت نوعی صدمه است و نفی این صدمه موجب لذت، زیرا منبع لذت زهدان تاریک مادر یا مرحلة مقدم بر ولادت است و جدائی از مادر مایة اضطراب نوزاد. انسان با همة وسایل ممکن برای بازآفرینی این حالت ابتدائی یا دوران پیش از زایش می کوشد و میوة این کوشش یا آفریده های تخیلی سازگار با موازین اجتماعی است چون هنر و مذهب و اساطیر، یا بیماری های روانی، تلاش آدمی در حالت اول پیروز شده و در مورد دوم شکست خورده است.

          خصیصة مشترک همة فرضیات کودکانة ولادت که در مدارک و اسناد مردم شناسی، خاصه اساطیر و قصه ها باز میابیم نفی نقش عضو تناسلی زن در ولادت یا فراموش کردن و بحساب نیاوردن آن است، و این امر بروشنی ثابت می کند که همة آن فرضیه ها ناشی از وازدگی خاطرة صدمه ولادت است. چون در آن خاطره، صدمة ولادت از عضو تناسلی ( یعنی علت ولادت ) جدایی ناپذیر نیست.

          به اعتقاد افلاطون، عشق کنش متقابلی است میان دوباره که نخست بهم پیوسته بودند و سپس از یکدیگر دور افتاده اند. این توجیه که با معتقدات شرقی دربارة عشق هماهنگ است، شکوهمندترین کوشش برای چیره شدن بر صدمة ولادت است. زیرا عشق واقعا افلاطونی چیزی جز عشق کودک به مادر نیست.

          زیر بنای افسانة ادیپ، معمای تاریک و شوم منشاء انسان است و ادیپ میخواهد آن معما را نه بطریقی ذهنی بلکه با بازگشت واقعی به بطن مادر بگشاید و این بازگشت بصورتی رمزی تحقق می پذیرد زیرا ادیپ با از دست دادن بینائی، در تاریکی ای شبیه به ظلمت زهدان مادر فرود می رود. همچنین فرو رفتنش در شکاف صخره و ناپدید شدنش در جهان زیر زمینی، نشانة تحقق همان آرزوست، و این بار مادر زمین جایگزین مادر شده است.

          آیا تصور کودک از چگونگی ولادت و منشاء حیات ( تولد anal  ) نمودار نخستین کوشش ذهنی انسان برای چیرگی بر صدمة ولادت نیست؟ تحلیل روانی نشان داده است که اندیشه های بیماران مبتلا به بیماری nevrose obsessionnelle  پیرامون تصور کودکانة تولد ( anal  ) دور می زند. بیمار از راه اینگونه تخیلات و تلاش های کودکانه به وضع ابتدائی مطلوب خویش می رسد Frenezi  و به تفکرات فلسفی در باب مرگ و بی مرگی، ماوراءالطبیعه و شکنجه های دوزخ می پردازد و بنابراین زندگانی پیش از تولد را در دوران پس از مرگ منعکس می سازد.

          در بیماری « پارانویا » - paranoia – سراسر جهان برون از دیدگاه بیمار، زهدانی است که بیمار را خصمانه هرچه تنگ تر می فشارد. مهبل مادر رمز دنیای خارج به صورت شیئی مهیب و ستیزه جو و دشمن خود در می آید که خواستار نابودی قهرمان یعنی کسی است که با جرات و شجاعت بسیار خود را با پدر همانند و همسنگ ساخته است. این مهبل قهرمان پر دل را هر دم به مبارزه می خواند و قهرمان ناگزیر از پیکار جاودانه با آنست. در واقه بیمار کینه و نفرت خود را از پدر، که بیمار آرزومند همسر و همسان شدن با اوست، به مهبل مادر منقل ساخته است. inversion affective

          همانگونه که فروید میان همبستری و آفرینش هنری بیماری ( nevrose obsessionnelle )  و نوآوری در مذهب و فلسفه رابطه ای یافته است، می توان psychose  ها را با بینش اساطیری جهان مرتبط ساخت. در واقع افسانه های پیدایش جهان و کیهان همان خاطران کودکی مربوط به ولادت آدمی است که بر طبیعت فرافکنده شده است. مسئله ولادت انسان بیش از هرچیز مورد توجه کودک و اساطیر است و تاثیری عمده در آفرینش ادبی و هنری دارد. در اساطیر آدمی آنگونه که خود آفریده شده، جهان را می آفریند. هدف تمدن و تکنیک از ایجاد روز افزون وسایل آسایش، ساختن و پرداختن اشیائی است که بتوانند جانشین وضع ابتدائی گردند و آنچه ما تکامل و پیشرفت می نامیم دور شدن تدریجی از این موقعیت ابتدائی است. بیشتر آفرینش های آدمی از رویاها تا ساخته های منطبق با واقعیت همه تلاش هائیست برای برقراری وضع و موقع ابتدائی یعنی پس راندن صدمه ولادت به نقطه ای دور دست و آنچه پیشرفت تمدن نام دارد چیزی جز کوشش های پیاپی آدمی برای برقراری مصالحه میان آرزوی شورانگیز بازگشت به مادر و الزام و وجوب دور شدن از مادر نیست. همه اساطیر مربوط به آفرینش جهان و آفرینندگان جهان نیز روشنگر کوشش های گرانقدر و نومیدانه ایست که بشر در راه سازگار شدن با واقع برای واپس زدن صدمه ولادت و طرد و نفی واقعیت جدائی از مادر کرده است.

          می دانیم که در همه اساطیر مربوط به ولادت قهرمان، زندگانی کودک در زهدان مادر ( جعبه، صندوق روان بر آب ) با تحمل شکنجه های پدر که می کوشد از ولادت وی جلوگیری کند، آغاز می شود. سرنوشت و سرگذشت قهرمان زاده این وضع و حال است که قهرمان باید آنرا با انجام کارهای نمایان و درخشان که همه در اصل کوششی برای بدست آوردن مجدد مادر است، جبران کند یا از میان بردارد. در اینگونه اساطیر چنانکه در بیماری روانی و دیگر فرآورده های ناخودآگاهی، هدف کارهای پهلوانی قهرمان، بازگشت به زهدان مادر است. اما پدر راه بازگشت قهرمان را سد می کند. ازینرو قهرمان خواستار نابودی اوست. بیمار روانی نمی تواند بی آسیب و گزند بر اضطراب اولین و دیرپای ناشی از صدمه ولادت چیره شود،اما قهرمان نمونه کامل آدم پر دل و بی تشویشی است که می کوشد تا صدمه وخیم ولادت را با انجام کارهای پهلوانی  و شگرف خنثی سازد. مثلا در قصه ها و اساطیر می خوانیم که قهرمان با شکافتن شکم مادر بدنیا می آید و در چنین ولادتی نوزاد از اضطراب صدمه ولادت بری است. باز در اساطیر مربوط به قهرمان، قهرمانی که به یاری مادرش خلاصی می یابد، یعنی مادر او را در مهبل خویش پنهان می دارد و کودک بدینگونه از جور و شکنجة مرگبار پدر می رهد، خود بر پدران و نیاکان کینه جو می شورد. این قهرمان همان شاهزادة دلفریبی است که مادر ( یعنی دختر قصه ها ) را از بند دژ نشینان زورمند می رهاند.

          در هر مرگ امید و آرزوی ناخودآگاهانة بازگشت به زهدان مادر نهفته است. آرمان هر مذهب خلق موجودی مهربان و دستگیر و بخشنده و برتر از همه است که جان پناه آدمی بهنگام خطر و بدبختی و ضامن زندگانی پس از مرگ است و این همه استعاره بغایت لطیف و صیقل یافته ایست از بهشت گمشده.

          به اعتقاد F.Alexander  هدف تمرین های یوگا رسیدن به نیروانه یا نیستی لذت بخش و فرحناک یعنی وضع و حالت جنینی است که ارادة نیمه متافیزیک شوپنهاور نیز معطوف به آنست. راه نیل به مقصود در یوگا، مانند وسایل مورد استفاده روانکاواست. در هر مورد غرض برقراری و بازسازی حالتی است حتی الامکان نزدیک به حالت جنینی که همان حالت مراقبه و مکاشفه، در خود فرو رفتن، از خود بیخود شدن یادآور زندگانی جنینی است. این حالت اولیه خوشی و آسودگی با جدائی نوزاد از مادر، که چون خواستار جدائی است هراس انگیز و تشویش زاست و منتقل شدن عشق و علاقة نوزاد به پدر، یازنده و پردازنده معتقدات مذهبی است یعنی بصورتی متعالی در مذاهب جلوه گر می شود و بزرگترین جلوة چنین تلطیف و تعالی تصویر خدائی بسیار نیرومند و مهربان است که برای شکنجه و عقوبت کردن نیز همیشه آماده است. اندک اندک تصویر پدر که بر انگیخته اضطرابی تلطیف یافته و متعالی در آدمی است، و حاصل این اضطراب احساس قصور و گناه کاری ( culpabilite  ) مومن است، جایگزین مادر که منبع اضطراب بود ( دیو ) گردید. در واقع در آغاز پرستش الهة بزرگ مادر ( حوا، مریم ) مذاهب آسیائی رواج داشت، اما پایة نظرات فلسفی و مذهبی بعدی، آفریده شدن آدم توسط خدائی نرینه و نفی و طرد مادر ابتدائی است، از اینرو گرایش شدید فرقه های زندیق یهودی و مسیحی بازگشت به سوی الهه مادر است. به اعتقاد ما سیر پیشرفت نوع بشر با پرستش مادر آغاز شده و به نیایش پدر در مذاهب پدر سالاری انجامیده است، و واسطة میان آندو، ایزد خورشیدی است که در مسیحیت به پاک ترین وجهی ظهور کرده و مورد پرستش قرار گرفته است.

          تصور هراس انگیز قرون وسطی از دوزخ با همة جزئیات چشم گیر و دل ناپسندش نقطة مقابل همانندی زندگانی جنینی با بهشت و آسمان است. تحلیل روانی نشان می دهد که مالک این دوزخ دارای همة خصوصیات بد و بدخواه است، زیرا پدر سرچشمه هرگونه لذت و خوشی را به منبع درد و رنج بدل کرده است. شکنجه های دوزخ که یادآور شکنجه های جهان زیر زمینی نزد یونانیان است، حتی در جزئیات و دقایق نماینگر وضع و حالت جنینی ( گرما، زندانی بودن ) و جز آن است.

          مصلوب و آویخته شدن از دار در حکم بازگشت به زهدان مادر و نشان  دهنده سختی و دردناکی این رجعت است و منطقاً هر آویختگی رستاخیز یا ولادت نوی بدنبال دارد. فرش ولادت نوزاد از دوشیزه ای که دامنش به لکه مناسبات جنسی آلوده نشده روشنگر پیروزی شگرف قهرمان در خنثی ساختن صدمة زایش است زیرا قهرمان بطریقی طبیعی زاده نمی شود.

          ابوالهول Sphinx  صورت رمزی اضطراب اولین یعنی اضطراب ناشی از صدمة ولادت است. پس ابوالهول با آن خلقت عجیب و غیر بشریش بعنوان مظهر اضطراب، نماد مادر است. اما ابوالهول چون کشندة انسانهاست تشویش انگیز و هراسناک است و این می رساند که در راه بازگشت اضطراب آمیز و بیمناک به زهدان مادر، خطر کشته شدن یا فرو رفتن در کام ابوالهول وجود دارد. همچنین ابوالهول نماینگر مشکل و مانعی است که ولادت و خلقت آدم با آن روبروست؛ قسمت بالای بدن انسانی است که از قسمت پائینش که حیوانی است خارج می شود.  اما کاملا از آن جدا نمی تواند گشت. اینست معمائی که در وجود ابوالهول نهفته است و گشودنش راز تکامل هنر و تمدن یونان است.

          یونانیان خواستند از دام زهدان مادر رهائی یابند، از اینرو پس از ساختن و پرداختن صور ابوالهول Centaure  خدایان بغایت انسانی ( همر ) را جایگزین خدایان حیوان صورت آسیائی ساختند. همة این موجودات افسانه ای نیمه انسانی و نیمه حیوانی که در اساطیر یونانی فراوانند. نمودار سختی و دردناکی تلاش رهائی از تاریکخانة زهدان مادرند. این تلاش بفرجام با خلق پیکر برومند و زیبای انسان در مجسمه های یونانی از لحاظ تاریخ تمدن و تکامل اینست که هنر یونانی با آفرینش کمال مطلوب پیکر انسان، تابع سیر تکامل انسان، یعنی رهائی از مادر و برپا ایستادن و قد برافراشتن انسان بر روی زمین بوده است.

          پیکره های مصری و چینی و هندی که غالبا تجسم حالات نشسته و چمباتمه زده است با عقدة ولادت و زندگانی جنینی ارتباط دارند. رسالت هنر یونان برعکس « رهائی از مادر و راست نگاه داشتن انسان بر روی زمین است.» 1

یونانیان به پیکار با مذهب مادری ( مصری ) برخاستند و در این نبرد پیروز شدند. در واقع یونانی کردن hellennisation  چیزی جز واپس زدن هرچه شدیدتر اصل مادری نیست. وجه تمایز میان فرهنگ یونانی و فرهنگ آسیائی که به پرستش الهه مادر  Astarte – Cybele  دلبسته بود، اینست که یونان بر اضطراب خود  فایق آند و توانست با سرکوفتن خاطرة مادر اولین المپ جایگاه ایزدان نرینه را جایگزین زهدان تاریک مادر سازد. قرینه المپ آسمانی در روی زمین خاکی، دولت ایت که چون المپ دارای خصیصه نرینگی است. واسطة میان این دو جهان بینی متضاد، فرهنگ مصری است که شکل و شمایل ابوالهول از آن دو فرهنگ دنیایی به یادگار مانده است.

          به ظن قوی انسان ابتدائی بیش از هر چیز در اندیشة ساختن آشیانه یعنی جائی چون زهدان مادر بوده است. از این رهگذر به ریشه و خمیر مایه صنعت و هنر دست می یابیم که همان سودای تجسم تحول و تکامل بشر و ولادتش از ظرف یا جام « مادرانه » است. نقاشی بیش از تاریخ نیز تصویر جانورانی است که انسان در کنار آنها چنانکه ور جوار ما در جویای راحت و ایمنی بوده است. گرایش های هنری این زمانه هم دارای رنگ و روی هنر ابتدائی است و در واقع آخرین کوشش برای اعتلا و تلطیف دیر پا و جاودانه یعنی بیان ناخودآگاهی با استفاده از اشکال و صور جنینی است. 2

 

*Otto Rank, Le Traumatisme de la naissance, influence de la vie pre-natale sur l’evolution de la vie psychique individuelle et collective, Traduit par S. Janke’levitch. 1928

1- O.Rank, le Traumatisme de la naissance, pp. 176-178

2- چنانکه گفتیم به اعتقاد روانکاوان فرویدی مضمون « تولد دوم » و خاصه « ولادت قهرمان » واکنشی است رویا روی اضطراب ناشی از ولادت. رانک می گوید ولادت نمونه وار قهرمانی جبران آسیب و گزندی است که هر موجود زنده با آمدن به جهان می بیند. یعنی سودای ادیپی بازگشت به زهدان مادر و از میان برداشتن پدر است. ذیگ به عکس اعتقاد دارد که ولادت قهرمانی کوششی است برای رهایی از چنگ مادر. بهرحال غالب روانکاوان تولد دوم و خاصه تولد قهرمان را وسیله اصلاح و ترمیم تولد واقعی غلبه بر اضطراب مربوط به آن می دانند.

مضمون تولد قهرمان در تخیل افراد به همان صورتی که در اساطیر نقش بسته پدیدار می گردد. یکی از خصوصیات اساطیر تولد قهرمان تضاد میان پدر واقعی قهرمان و پدر آرمانی اوست. پدر واقعی از مردمان معمولی است، اما دعوی قهرمان اینست که پدر واقعیش مردیست نژاده، شاهزاده و گاه از تخمة خدایان.

 

اطلاعات مقاله:

ماهنامه فرهنگی - هنری رودکی- آذرماه 1350- شماره 3 - صفحات 12 و 13

مجموعه لاله تقیان و جلال ستاری

 

پرونده ی«جلال ستاری» در انسان شناسی و فرهنگ

http://www.anthropology.ir/node/5165

http://anthropology.ir/node/15708

ورود به صفحه مقالات قدیمی
www.anthropology.ir/old_articles

 

دوست و همکار گرامی

چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی،  نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد. برای اطلاع از چگونگی کمک رسانی و اقدام در این جهت خبر زیر را بخوانید

http://anthropology.ir/node/11294

 

تمامی حقوق این پایگاه برای «انسان شناسی و فرهنگ» محفوظ است.