نوستالژی، اصطلاحی است فراگیر و آشنا. اما چیزی که اکنون به عنوان نوستالژی مطرح است، شکل تلطیف شدهی بیماری حاد و فلج کنندهای است که در قرن هفدهم کشفشد. بیماریای که رنجورشدن ظاهری بیمار و بههمریختن منطق و توالی زمان را در ذهن او به همراه داشت. تقی زاده مینویسد: این واژه ترکیبی از واژهی یونانی نوستوس (Nostos) به معنی بازگشت به وطن و واژهی لاتین آلژیا (Algia) به معنی دلتنگی است که درسال
پالاندوزی، از مشاغل و حرفههایی است که دیگر کمتر کسی را میتوان مشغول به آن کار دید. در مازندران بهدلیل محیط روستایی و جنگلی که حضور چارپایان در کارهای کشاورزی و... را ضروری میکند، هنوز به پالان تا حدودی نیاز است. بنابراین چند پالاندوز همچنان فعالاند. آنگونه که مصاحبهشوندگان به من گفتند، فقط دو نفر در نور و دو نفر در نوشهر این حرفه را زنده نگه داشتهاند. اینها که در نور فعالیت میکنند
در شهر «کروپوتکین» روسیه کودکى به دنیا مى آید ؛ اما ۳۳ سال بعد جریان نقاشى مدرن ومعاصر ایران را با برگزارى نخستین بى ینال نقاشى تهران (۱۳۳۷) بطور رسمى کلید مى زند. مردى بسیار جدى وبسیار خوشرو، که خنده چاشنى تمام حرفها وحرکات ونگاههاى اوست. از تکیه کلام هاى روزمره فارسی بسیار استفاده مى کند. شاید به خاطر اینکه ایرانى است وایران را وطن اول خودش مى شمارد. این را در مراجعه به
1. نمایشنامهی «سه خواهر»(1904) نوشتهی آنتوان چخوف داستان مقطعی از زندگی سه دختر بازمانده از ژنرالی درگذشته را روایت میکند: به ترتیب سنی، ماشا، اولگا و جوانترین آنها ایرنا، که با برادرشان، آندری در ملکی ییلاقی از یک شهرستان زندگی میکنند. همگی باسواد، روشنفکر و زبان دان هستند، اما معلوم نیست فرانسه دانی آنان در این محیط روستایی به چه کارشان میآید. پس از روی عادت یا به طریق اظهار فضل در میان
شرح تصویر: نمایش مرغ دریایی، سال 2008، کارگردان: Viacheslav Dolgachev
آنتوان چخوف (Anton Pavlovich Chekhov، 1860-1904) همانطور که در داستانهای کوتاه، به ترسیم وضع موجود جامعه ی روسیه دست می زند، در نمایشنامه هایش نیز، با دقتی وسواس گونه، از فضایی آشنا بهره می گیرد، و خصلت های پیدا و پنهان اشخاص جامعه ی خود را نمودار می سازد.
سیامین نشست از «یکشنبههای انسانشناسی و فرهنگ» در روز 18 خرداد ماه 1393 و در مرکز مشارکتهای فرهنگی هنری شهرداری تهران برگزار شد. در این نشست که با سخنرانی سیفالله شکری (پژوهشگر موسیقی و سازنده ساز) درباره «تحولات سازهای ایران در 200 سال اخیر» و حامد جلیلوند (کارشناس ارشد انسانشناسی و مدیر صفحه صدا و موسیقی انسانشناسی و فرهنگ) درباره «عوامل فرهنگی موثر بر رد و پذیرش
آنچه به جاودانگی امکان جاودانه شدن داده، محصول سالها تلاش و مطالعه در تاریخ و فرهنگ اروپاست. پیداست که برای برخی جزئیات کوندرا چه کتابها که نخوانده و چه تفحص ها که نکرده، از فنون استفاده از زیج توسط منجمان تا زندگینامهی گوته و همینگوی؛ از تاریخ موسیقی و ادبیات تا مباحث روز در زمینهی رابطهی اقتصاد، فرهنگ و سیاست؛ از تاریخ سیاسی معاصر تا مسائل جنبشهای جدید زیست محیطی و...
در ساحل سیترای نوشهر، یک دستفروش هندی توجهام را جلب کرد. مرد میانسالی با چهرهای تیره که مودبانه به مردمی که برای پیک نیک و شنا در کنار ساحل و در جمعهای کوچک خانوادگی و دوستانه نشسته بودند، نزدیک میشد. میپرسید دوست دارند از صنایع دستی هندوستان بخرند و پس از رد درخواست، تشکر میکرد و میرفت. برخلاف دستفروشهای سمج و مُصری بود که تا به حال دیده بودم. به فارسی خوب مسلط بود، همین
پرسش "رفتن یا ماندن" در دستور کار روشنفکر و هنرمند ایرانی است. این پرسش البته از زمان آشنایی ما با غرب و امکان رفت و آمد و احیاناً رحل اقامت افکندن در فرنگ بوده است و امروز بیش از هر زمان دیگری هست. امّا این نوشته کوششی است برای پاسخ به این پرسش که مسأله رفتن یا ماندن و پیآمدهای رفتن یا ماندن برای هنرمند ارمنی-ایرانی چگونه مطرح میشود و چه تفاوتی با شکل طرح آن برای دیگر هنرمندان ایرانی دارد.
استراوس اسطوره را به مثابه ابژه زیبا قلمداد می کند و وایزمن از این منظر زیبایی شناسی را به حوزه انسان شناسی وارد می سازد. مرکز دغدغه های استراوس از دید وایزمن اندیشه بدوی است که این اندیشه نوع یا شیوه مواجهه با دنیاست. این شیوه اندیشیدن مبتنی بر منطق کیفیتهای ملموس/ منطق عینی است که امکان ارتباط یافتن اجزاء به یک کل جدید را میسر می سازد
اسپینوزا
آزادی انسان همان است که همگان فخر می فروشند که از آن برخوردارند و تنها در آن است که انسان ها به تمایلات خود آگاهند اما از دلایلی که این تمایلات را تعیین کرده، بی خبر( نامه به شولر، 1674)