(Go: >> BACK << -|- >> HOME <<)

سرآغاز

پرونده اینترنتی «فضای معماری و شهری» در «دوره پهلوی»

hhhh.jpg

 تهیه و تنظیم: زهره دودانگه
 تصویر: طرح خیابان های شعاعی شهر همدان، یادگار مدرنیزاسیون پهلوی، منبع: عصر ایران
جریان تجدد در دوره قاجار، در دوره پهلوی صورت بسیار متفاوتی به خود می گیرد. جریانی که مدرنیته غرب را تحسین می کرد، تبدیل به شیفتگی در نسبت با کشورهای متجدد شد.  استقرار حکومت متمرکز رضاخان و در آمد حاصل از نفت این «گذار» را سرعت بخشید. نمودِ این فرایند را می توان در اقدامات اجرایی حکومت در سطح شهرها یافت. کنار گذاردن سنت و نفی شالوده کهن شهرها خصوصیت بارز این دوره بود. در کنار این شیفتگی نسبت به تمدن غرب،در مواردی می توان رجوع به دوره ایران باستان و الهام از تفکرات دوره یاد شده را نیز مشاهده کرد؛ بازنمایی این رجعت در معماری بناهایی چون ساختمان شهربانی کل کشور دیده می شود. شهر فضاها و بناهای جدیدی را در خود پذیرفت، عناصری چون دانشگاه، بیمارستان، راه آهن. اتومبیل جایگاه بیشتری در متن شهر پیدا کرد، و با خیابان کشی های متعدد در دل بافت قدیم عرصه برای ورود آن مهیا شد. تهران، به عنوان پایتخت حکومت متمرکز پهلوی، نخستین گزینه تحقق بخشی این تغییرات وسیع بود. مدرنیزاسیون یاد شده در دوره پهلوی دوم نیز ادامه داشت، اما می توان تغییر دیدگاه هایی را در رابطه با توجه به سایر ابعاد فضا، افزون بر جنبه کالبدی آن، نیز مشاهده کرد. ویژگی بارز این دورۀ تاریخی ساختارمند شدن فرایند تولید فضا در قالب تاسیس نهادها و تصویب قوانین گوناگون در برهه های متفاوت است.
آنچه پیش روست، گزیده ای از مقالات و مطالب موجود در منابع اینترنتی به زبان فارسی درباره فضا، معماری و شهرسازی در دوره پهلوی است.

فهرست مطالب

الف- کلیاتی درباره شهر و معماری و شهرسازی در دوره پهلوی
1-  تاملی بر شهرسازی دوره پهلوی / وحید وحدت نژاد
2- شهرنشینی و شهرسازی در دورهء بیست ساله 1320-1300 هـ.ش‏ (دوران حکومت رضا خان)
3- تأثیر دگرگونیهای اقتصادی ـ اجتماعی ایران در شکل‌گیری نظام برنامه‌ریزی شهری ایران (از عصر مشروطیت تا برنامه دوم توسعه جمهوری اسلامی ایران)/ رضا احمدیان

ب- مدرنیسم پهلوی
1- هویت شهری در ایران،آشفتگی شهری ناشی از شتابزدگی در مدرنیزاسیون است/ کیومرث مسعودی
2- مدرنیسم،شهر،دانشگاه‌ دومین پژواک مدرنیته در ایران/ سید محسن حبیبی

ج- تهران، مرکز تجدد طلبی حکومت
1- دولت و توسعه تهران 1320-1304/ سید محسن حبیبی
2- تهران؛ شهری که باید از نو شناخت
3- شهر و تاریخ‌ نظری به روند تاریخی توسعهء کالبدی،فضایی شهر تهران‌ (بخش نخست) دورهء تکوین و شکل‌گیری‌ تهران قدیم
4- شهر و تاریخ‌ نظری به روند تاریخی‌ توسعهء کالبدی-فضایی‌ شهر تهران‌ (بخش دوم)‌ دورهء نوسازی و پیدایش‌ مادرشهر تهران/ جواد مهدیزاده
5- شهر و تاریخ‌ نظری به روند تاریخی‌ توسعه‌ کالبدی.فضایی شهر تهران‌ بخش سوم‌ دوره تکوین‌ کلانشهر تهران‌ (1340 تا 1357)/ جواد مهدیزاده
6- شهرنشینی در تهران (مقایسه ای بین دوره ناصری و رضا شاه)
7- (طهران) چگونه (تهران) شد؟/ حبیب میرزایی
8- شهرنشینی و بازتاب های فضایی آن در تهران؛ فرهنگ فضا و فضای فرهنگی / محمدرضا حائری

د- معماری دوره پهلوی
1- بررسی عوامل موثر در شکل گیری معماری پهلوی/خبرگزاری یزدفردا
2- معماری در دوره پهلوی اول/ سعیده سلطانی مقدم
3-- تاثیرات باستانگرایی بر معماری دوره پهلوی اول/مصطفی کیانی
4- نقش و تأثیر عوامل دولتی در معماری بناهای خصوصی در دوره ی پهلوی اول/افسانه زرکش  

الف- کلیاتی درباره شهر و شهرسازی در دوره پهلوی

1- تاملی بر شهرسازی دوره پهلوی / وحید وحدت نژاد
چکیده: جنبش تجددخواهی در ایران که با شکست مشروطیت،‏ از اصلاحات پایین به بالا ناامید شده بود،‏ تمرکز قدرت رضاخانی را مرکبی مناسب برای خواست‌هایش دید. تجددخواهی اقتدارگرا برای نوپردازی نیازمند طرح بود و قانون؛ منبع مالی و مجری. دیوانسالاری پهلوی در شهرسازی برای پاسخگویی به این نیازها،‏ بلدیه را فربه کرد تا شهر طراحی شده جای شهر ارگانیک را بگیرد که این را لازمة تجدد می دانست و آن را نماد عقب‌ماندگی. این چنین بود که شهرسازی نو به پشتوانه نظری چهار گرایش فکری اصولگرا،‏ بوم گرا،‏ نوواره و نوپردازانه در عمده بلاد مملکت به اجرا درآمد. هر نگرش در مقام اجرا از بیان معماری خاصی بهره می‌برد: تهران زدگی،‏ باستان‌گرایی،‏ سبک کلاسیک اروپا ومعماری مدرن. شهرسازی اینک زبانی نو برای محاوره برگزیده بود. واژگان شهری چون خیابان،‏ فلکه،‏ بازار،‏ تجهیزات شهری،‏ ادارات،‏ مدارس،‏ کارخانجات،‏ شرکت‌ها و پارک‌های ملی در واژه نامه شهرسازی ایران دستخوش تغییر شدند. این مفاهیم با گرامری متفاوت سامان یافتند. دستور زبان جدید شهرسازی بر این اصول بنیان یافت: خیابان‌های صلیبی،‏ الگوی قرن نوزدهم اروپا،‏ توسعه شطرنجی،‏ منطقه‌بندی و فرسوده‌انگاری بافت کهن. طبیعتا مردم نیز درمقام مخاطب متون شهری جدید،‏ خوانشی متفاوت از شهر در ذهن خود داشتند که این نشانگر دگرگونی سیمای شهر در دوره مورد مطالعه است.
منبع: نشریه هنرهای زیبا، معماری و شهرسازی، پاییز 86، شماره 31
لینک متن کامل:
http://journals.ut.ac.ir/page/article-frame.html?articleId=12915
تاریخ ورود: 14/09/91

2- شهرنشینی و شهرسازی در دورهء بیست ساله 1320-1300 هـ.ش‏ (دوران حکومت رضا خان)
مقدمه: استقرار حکومت دیکتاتوری رضا خان در سالهای آغازین قرن 14 هجری شمسی سرآغاز عصری جدید در تاریخ ایران است ت.این عصر که با عناوین مختلفی چون«دوران تجددطلبی‏ توأم با شیفتگی»،عصر«سلطهء مدرنیسم»،دورهء«غرب ستائی»و مانند آن خوانده شده‏ است،سرمنشأ کلیه تحوّلات اقتصادی اجتماعی قرن حاضر تلقی می‏شده و پیدایش غالب‏ نهادهای نوین به این دوران بازمی‏گردد.شروع تحوّلات شهرسازی و شهرنشینی به مفهوم‏ جدید آن نیز تا حد زیادی مربوط به این روزگار است.و آنچه اکنون در این عرصه شاهدیم
بی‏تردید متأثر از رویدادهای این دوران مهمّ تاریخ سرزمینمان می‏باشد.مطالعهء تحوّلات‏ شهر در این دوران،حلقهء اتصال پژوهش دربارهء سیر تکامل شهر در ایران به‏شمار می‏آید در چنین دورانی است که به سرعت تلاش می‏شود تا جامهء سنّت از تن شهرها به‏در آید و لباس‏ تجدّد بر اندام آنها پوشانده شود.بنابراین برای آنکه بدانیم وضع موجود ما حاصل چه عوامل‏ تاریخی می‏باشد،لازم است تغییرات و دگرگونیهای این عهد را بشناسیم.یقینا این شناخت‏ کلید فهم آینده است لذا اهتمام بدان بس ضروری و بایسته است.اقتصاد ایران قبل از روی‏ کار آمدن رضا خان بر تولید زراعی استوار بود،روستاها بخش اعظم جمعیّت را در خود جای‏ داده و شهرها نیز مرکز تجارت و مقر سیاسی حکومت بودند.پیشه‏وران و صاحب صنایع‏ دستی نیز غالبا در شهر می‏زیستند امّا نقش تولیدی آنان در مقایسه با تولید بخش کشاورزی‏ که 80%از تولید ناخالص داخلی را تشکیل می‏دادند اندک می‏نمود1.
شهرها در آغاز دورهء بیست ساله تنها 28%از جمعیت کشور را دربر می‏گرفتند.با این‏ وجود تقریبا تمامی اقدامات و تحوّلات دوره رضا شاه در شهرها روی داد.در پایان این دوران‏ نسبت جمعیّت شهرنشین تنها 4/1%افزایش یافت و به 4/29%رسید2.
مهمّترین نقش اقتصادی شهر در این دوران،نقش تجاری آن بود.تمرکز و مبادله مازاد اقتصاد کشاورزی روستا وظیفه‏ای بود که تجار شهری آن را به انجام می‏رساندند.در عین حال نقش تجارت خارجی در شهر روزافزون بود بنابراین تجار شهری از یک طرف با روستا ارتباط داشتند و محصولات آنان را برای مصرف داخلی خریداری می‏کردند و از طرف‏ دیگر محصولات تجاری مانند پنبه،تریاک،تنباکو و خشکبار را به خارج صادر می‏کردند. البتّه قبل از این دوره نیز شهرها چنین نقشی را برعهده داشتند اما در این دوران گسترش‏ راههای مواصلاتی بین شهرها،استفاده از وسائل نقلیه موتوری،ایجاد راه‏آهن و بهبود راههای داخل شهرها باعث یکپارچگی بازار شهری و افزایش قدرت آن شد3.
امّا براستی چرا دستگاه رضا خانی باید توجه خویش را به شهرها که تنها 28%جمعیت‏ را دربر داشتند معطوف سازد؟چرا روستاها که اکثریت مردم را در خود جای داده بودند مورد بی‏توجهی واقع شدند؟آیا الگوی پیشرفتی که در ذهن صاحبان حکومت بود چنین امری‏ را ایجاد می‏کرد یا این‏که دلیل دیگری باعث توجه به نوسازی شهرها شده بود؟برای یافتن‏ پاسخ این سؤال قبل از هر چیز باید اندیشه حاکم بر زمان را بشناسیم.رضا خان که در ابتدای‏ سلطنت خود را فردی طرفدار سنّت نشان می‏داد و گاهی به همین منظور در مراسم عزاداری‏ سنّتی نیز شرکت می‏کرد پس از چندی نیّات تجدّدطلبانه خویش را آشکار کرد و با همفکری‏ و همدستی برخی از سیاستمداران،نویسندگان،متنفذین و ثروتمندان و نیز به مدد قدرت‏ دستگاه متمرکز اداری و با پشتیبانی کامل ارتش درصدد برآمد تا تغییرات فراوانی را که به‏ نظر وی برای پیشرفت و مدرن کردن جامع لازم بود،به اجرا درآورد.
هدف نهایی از این تغییرات چیزی نبود جز حذف سنتهایی که به‏نظر کهنه و پوسیده‏ می‏آمدند و جایگزینی آنهابا الگوهایی که بی‏هیچ تغییری از غرب وارد می‏شد.الگوهایی‏ که مدرن،حیات‏بخش و غیر قابل انعطاف تلقی می‏شدند.بنابراین مهمترین علّت توجّه به‏ شهرها این بود که مدرن نمائی بدون اصلاح چهرهء آنها غیر ممکن پنداشته می‏شد.از طرف‏ دیگر«گسترش و یکپارچه کردن بازار شهری»نیز از دلایل توجّه گروه حاکم به شهرها، محسوب می‏شد.اصلاح و گسترش راهها،تعریض معابر،جراحیهای کالبدی شهر و...سبب‏ یکپارچگی و هماهنگی بازار و تسهیل گردش کالا و سرمایه در این بازار که مهمّترین‏ کارکردش انتقال مازاد اقتصادی مناطق روستایی به خارج و وارد کردن مصنوعات خارجی‏ بود،گردید.بعلاوه تغییر کالبدی بازار زمینه را برای نمایش بهتر و جذابتر اجناس خارجی‏ آماده می‏کرد زیرا کالبد جدید متاع جدید و رفتار مصرفی نوین را می‏طلبید.
بنابراین می‏توان نیاز دستگاه حاکم به تجلّی کالبدی مقاصد تجدّدطلبانه و زمینه‏سازی‏ برای ادغام کامل اقتصاد ملی ایران در اقتصاد جهانی را مهمترین دلایل توجّه به شهرها در این دوره سرنوشت‏ساز حیات شهر ایرانی،دانست.
منبع: تحقیقات جغرافیایی، تابستان 1371، شماره 25
http://www.noormags.com/view/fa/articlepage/173896
تاریخ ورود: 14/09/91

3- تأثیر دگرگونیهای اقتصادی ـ اجتماعی ایران در شکل‌گیری نظام برنامه‌ریزی شهری ایران (از عصر مشروطیت تا برنامه دوم توسعه جمهوری اسلامی ایران)/ رضا احمدیان
منبع:  اطلاعات سیاسی - اقتصادی » بهمن و اسفند 1383 - شماره 209 و 210
لینک متن مقاله:
 http://www.noormags.com/view/fa/articlepage/96091?sta=رضا%20شاه%20شهر
تاریخ ورود: 14/09/1391

4- فرایند شکل‌گیری‌ و رشد شهرهای ایران/ محمد تقی رهنمایی و پروانه شاه حسینی
چکیده: در فرایند توسعه شهری ایران نیز همانند سایر نقاط جهان،عوامل مختلفی تأثیرگذار بوده‌اند.این عوامل‌ که در مکان‌یابی،احداث و رشد شهرها نقش تعیین کننده‌ای داشته‌اند عمدتا عبارتند از:عوامل محیطی و جغرافیایی،نظامی،سیاسی،اقتصادی،اجتماعی،فرهنگی و فنّاوری.
میزان تأثیرگذاری هر یک از این عوامل در هر دوره‌ای متفاوت است؛برای مثال تا قبل از دوره رضاشاه به‌ علت تسلط بیشتر محیط بر انسان و همچنین ملاحظات دفاعی،عوامل محیطی و دفاعی نقش تعیین‌ کننده‌تری در توزیع فضایی و ساخت شهرها داشته‌اند؛از این رو عموما شهرها در نقاطی به وجود می‌آمدند که‌ یا پسکرانه کشاورزی وسیعی داشتند یا از نظر امنیّتی برای ژئوپولیتیک ملّی کشور اهمیّت داشتند یا اینکه‌ مقری برای استقرار نظام دیوانسالاری جدید به شمار می‌آمدند.
امّا بتدریج با توسعه فنّاوری و فراهم آمدن امکان استفاده از تجهیزات فنی،نقش عوامل محیطی و دفاعی در مکان‌یابی و رشدشهرها تا حدود بسیاری کاهش یافت و جای آن را عوامل سیاسی،اقتصادی،اجتماعی، فرهنگی و فنّاوری گرفت.تأثیر این عوامل بر شهرهای ایران که از دوره رضاشاه شروع و تا به امروز ادامه دارد، سبب تغییر در نظام سلسله مراتبی شهرها،تعدادشهرها و روند شهرنشینی در کشور شده است.به طوری که‌ امروزه جغرافیای شهری ایران از نظر نظام فضایی شهرها به شدّت دگرگون گشته و منظر جدیدی به وجود آوره است.
منبع:  اطلاعات سیاسی - اقتصادی ، خرداد و تیر 1386 - شماره 237 و 238
لینک متن کامل مقاله
http://www.noormags.com/view/fa/articlepage/321074?sta=رضاشاه%20شهر
تاریخ ورود: 14/09/1391

ب- مدرنیسم پهلوی

1- هویت شهری در ایران،آشفتگی شهری ناشی از شتابزدگی در مدرنیزاسیون است/ کیومرث مسعودی
تبدیل روستاها به شهر و شکل‌گیری شهرهای جدید در کشور ما سابقه کمی دارد، با این حال توسعه شهرنشینی در دو ـ سه دهه اخیر شتابی چشمگیر یافته است، بطوریکه از نظر کمیت تعداد شهرها به مرز هزار نزدیک می‌شود، لیکن به لحاظ کیفی تقریباًَ کلیه شهرهای کشور با مشکلات ساختاری و عملکردی و کمبودهای اساسی در زیرساختهای شهری دست به گریبان‌اند.
در این میان “بحران هویت” بمثابه عارضه شهرنشینی لجام گسیخته و فاقد کنترل به یکی از مهمترین چالشهای اجتماعی و فرهنگی معاصر بدل شده و انعکاس کالبدی آن بصورت شهرهای بی‌هویت و آشفته ظاهر شده است.
تحولات شهری سده اخیر
به نظر نگارنده برای کالبد شکافی “بحران هویت شهری” ضروری است که مقدمتاً روند تحولات شهری در یکصد ساله اخیر، که دوره شهرسازی و شهرنشینی معاصر کشور محسوب می‌شود، هر چند بطور مختصر و فشرده، بررسی شود. شاید که به این ترتیب امکان وارسی و شناخت علل و ریشه‌های این بحران، بر پایه واقعیت‌های عینی و دگرگونیهای رخداده در شهرهای کشور، فراهم آید.
حدود یکصد سال از جنبش مشروطیت به عنوان اولین نهضت فراگیر تجددخواهی و نوجویی و مدرنیسم می‌گذرد، پیش از آن هم برخی مظاهر تمدنی جدید توسط ناصرالدین شاه و درباریان و تحصیل کردگان در غرب به کشور وارد شد. در دوره پهلوی اول این تغییرات گسترده در ساختار شهری و نظام بوروکراسی اداری و نهادهای حکومتی پدیدار شد. شهرهای سنتی (در برابر صنعتی) هم با ترکاندن پوسته روستا ـ شهری فئودالی، برچیدن برج و باروها، احداث میادین و ساختمانهای جدید حکومتی و خیابان‌کشی‌ها و … در این دگرگونیها سهیم شدند.
لیکن این تغییرات نتوانستند باعث دگرگونی بنیادی، همه جانبه و فراگیر در نظام کالبدی ـ ساختاری، و سیمای شهری کشور شوند. زیرا نقش و عملکرد شهرها نسبت به دوره قبل تغییر چندانی نیافته بود و بنیانهای اقتصادی کشور هم، با وجود برخی تغییرات، همچنان بر نظام زمینداری استوار بود. لذا تغییرات انجام گرفته عمدتاً شکلی بود چون نه از نقش نوین شهری ـ مثل عملکرد شهر در کشورهای صنعتی شده ـ برخوردار بود، و نه از ضرورتهای و الزامات شهرنشینی جدید ناشی شده بود.
رویدادهای دهه ۲۰ شمسی
رویدادهای دهه بیست شمسی، حضور متفقین در کشور، وقایع کردستان و آذربایجان، جنبش عظیم ملی شدن نفت که نهایتاً با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ظاهراً متوقف شد، اولین پایه‌های واقعی دگرگونی نظام شهری کشور را پدید آوردند. شهر قدیم در حال فرو ریختن بود، و شهر جدید در حال شکل‌گیری، این روند با ضربه نیمه کاره‌ای که تحت عنوان اصلاحات ارضی به پیکر فرتوت و خاکستر شده فئودالیسم وارد آمد، تکمیل شد. سیل مهاجرتهای روستایی به شهرها، ایجاد مشاغل جدید متنوع، گروه‌بندیهای نوین اجتماعی، فردگرایی شهری در برابر جمع‌گرایی طایفگی و عشایری، حقوق شهروندی در برابر بزرگ‌منشی‌های پدرسالارانه اربابان و زمینداران، غلبه یافتن صنعت (هرچند مونتاژ و عموماً مصرفی) در نظام اقتصادی شهرها، تبدیل شهرها به مراکز تولید ثروت و علم و سلوک نوین اجتماعی، به یکباره ساختار و عملکرد شهری را عمیقاً دگرگون ساخته و نیازهای جدیدی که در عرصه شهرسازی و معماری ساختمان و مسکن ظهور یافته بود، باعث دگرگونی در سیمای شهری شد.
این‌بار، دگرگونی سیمای شهری چون ریشه در تغییر عملکرد و ساختار شهری داشت، به تهران و محلات اعیان‌نشین و ساختمانهای حکومتی و خیابانهای و میدانها محدود نمانده و معدود شهرهای کشور را، متناسب با دگرگونیهای ساختاری، دربرگرفت.
چرا این تحولات بحران زا نبود
حال این سئوال مطرح می‌شود که چرا با وجود تحولات رخداده از جنبش مشروطیت تا نهضت ملی شدن نفت و اصلاحات ارضی نیم بند ولی بهرحال موثر و سایر مواردی که باعث تغییرات چشمگیر در نظام شهرسازی و معماری کشور شد، معضل “بحران هویت شهری” پدید نیامد؟ و چرا از دهه پنجاه به بعد و به ویژه در دهه‌های اخیر هرج و مرج و بلبشوی مهار گسیخته در نظام شهری و معماری کشور به اوج رسیده و “بحران هویت شهری” به عمیق‌ترین لایه‌های حیات مادی و معنوی جامعه رسوخ کرده است؟ و به دیگر سخن چرا در ۴-۵ دهه نخست سده اخیر شمسی تعاملی پویا بین سنت و نوآوری وجود داشته و به چه دلیل در دوره‌های بعدی و هم‌اکنون، این تعامل جایش را به تضادهای بحران‌ساز داده است؟
بنظر می‌رسد که برای فهم عمیق‌تر موضوع لازم است بر تعامل سنت و مدرنیسم در دوره اول، تاکید بیشتری شود.
روند تحولات شهری در آغاز آهسته بود
ـ در دوره اول (از جنبش مشروطیت تا دهه چهل شمسی) روند تحولات کند و بطئی بوده و لذا معماران و شهرسازان از فرصت و مجال کافی برای درک تحولات و یافتن راه‌حلهای متناسب با شرایط عمومی جامعه و همچنین شناخت و تامین خواستها و نیازهای نوین شهروندان برخوردار بوده‌اند. این دوره را می‌توان دوره تحول به سرکردگی (هژمونی) معماران و شهرسازان نسل جدید در فرآیند توسعه شهری و معماری نوین دانست.
ـ در دوره مورد نظر با وجود تحولات رخداده، هنوز بخش اعظم جمعیت کشور در روستاهایی ساکن بودند که ساختار کالبدی و عملکردی آن با نظام تولید معیشتی سازگار بود. لذا اولاً تحولات به شهرها محدود می‌شد، و ثانیاً تحولات شهری از گامهای کوچک آغاز شده و شهرها نیز بر پایه نیازها و درک ضرورتها خواهان تحول بودند.
ـ جمعیت شهرنشین بطور عمده در تهران و چند شهر دیگر با تحولات مواجه بودند. سایر شهرها نیز برخلاف امروز، متناسب با نیازهای جدید شهری ایده‌هایی را توسط معتمدین خود به وزارت داخله منتقل می‌کردند. در واقع شهرنشینان می‌دانستند چه می‌خواهند و بر این اساس برای دستیابی به خواسته‌هایشان ـ که برخلاف امروز واقع‌بینانه و متناسب با منابع‌شان بود ـ تلاش می‌کردند.
ـ حتی در شهری مثل تهران که در مرکز تحولات قرار داشت، به دلیل کندی رشد جمعیت و به تبع آن بطئی بودن توسعه کالبدی شهر، دگرگونیها در نظام شهری و معماری به بافتهای نوساز و محلات اعیان‌نشین، و ساختمانهای حکومتی و میدانها و خیابانهای اصلی شهر محدود بود. بنابراین ضمن ایجاد زمینه‌های آشنایی کل شهروندان با تحولات شهرسازی و معماری نوین، امکان و فرصت ارزیابی مثبت و منفی الگوهای جدید فراهم بوده و شهرسازان و معماران نیز فرصت کافی برای انطباق الگوهای نوین با خواستها و نیازهای ساکنین و درنتیجه امکان انجام اصلاحات لازم در بافتهای قدیمی را داشته‌اند.
ـ بنابراین ضمن بروز تحولات در سیما و ساختار شهری، بخش اعظم ساکنین شهر در محلات قدیمی و مانوس زندگی می‌کردند. به این ترتیب امکان آشنایی با الگوهای نوین و آمادگی ذهنی و عاطفی برای پذیرش تدریجی تحولات در الگوی مسکن و محله و شهر فراهم بود.
نسل اول نخبگان شهرساز
ـ نکته حائز اهمیت دیگر اینکه نسل اول معماران و شهرسازان ـ که اکثراً تحصیل‌کردگان کشورهای اروپائی بودند ـ از درک عمیقی نسبت به شرایط فرهنگی و اجتماعی حاکم بر شهرها برخوردار بودند. لذا به جای تقلید کورکورانه از الگوهای جوامع صنعتی، به تلاش بزرگی برای انطباق این الگوها با نظام سکونتی (در مقیاس شهر، محله و مسکن) شهروندان دست یازیدند.
ـ اقشار یا گروههای فرادست جامعه شهری و نیز تحصیل‌کردگان و روشنفکران وابسته به طبقه جدید متوسط شهری، که مهمترین عامل تجدد طلبی محسوب می‌شدند، به دلیل برخورداری از فرهنگ غنی پیشینیان از یکسو، و آشنایی با مزایای شهری و الگوهای سکونتی غربی از سوی دیگر، ضمن احترام به سنتها، برخلاف امروز، به دنبال معماری تقلیدی و کاریکاتورگونه نبودند. آنها حامیان اصلی و مهمترین مشوقین دگرگونی شهری منطبق با شرایط فرهنگی و اجتماعی و عاطفی شهروندان بودند.
ـ بنابراین در دوره مذکور کارفرما (نیروها و اقشار تجدد طلب) و کارپذیر (معماران و شهرسازان فرهیخته) هر دو از بضاعت علمی و تجربی درک رویکرد نوین برخوردار بودند، ضمن آنکه با محاسن و ارزشهای معماری و نظام شهرسازی سنتی نیز آشنایی داشتند.
ـ با این حال شرط لازم برای تعامل مثبت و فعال بین سنت و مدرنیته در این دوره همانا بطئی بودن تحولات و از جمله محدود بودن مهاجرتها و گسترش تدریجی کالبد شهری بوده که تغییرات مرحله‌ای و کنترل شده در نظام ساختاری شهر و محله را امکانپذیر کرده بود. فرصت و مجالی که در این دوره برای معماران و شهرسازان پیش آمد، تقریباً دیگر در هیچ دوره‌ای از روند توسعه شهری و دگرگونی در الگوی سکونت و معماری مسکن کشور تکرار نشد.
آغاز دوران آشوب شهری
آغاز دوران آشوب و خودسری در شهرسازی و معماری کشور را می‌توان اواخر دهه چهل و اوایل دهه پنجاه شمسی و پس از ظهور نتایج اصلاحات ارضی نیم‌بند دانست. در این دوره نظام ارباب و رعیت که سده‌ها از عمر مفیدش می‌گذشت، فروپاشید، لیکن نظام سنجیده‌ای جایگزین آن نشد. به این ترتیب نظام تولید معیشتی و سکونتی در روستاها که همچنان بخش مهمی از جمعیت کشور را شامل می‌شدند، به هم ریخت. سیل مهاجرتهای روستایی به سمت شهرها آغاز شد، و دوره توسعه شتابناک شهری و رشد مهار گسیخته شهرنشینی آغاز شد.
با افزایش قیمت نفت و هدفگزاریهای جنون‌آمیز و تحولات گسترده مدرنیزه کردن جامعه، بدون توجه به ساختارهای فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی حاکم بر کشور، باعث شد که جامعه ملی و شهری دو قطبی شده حاشیه‌نشینی، شهرک‌سازی، و رشد بادکنکی شهرها شتاب روزافزونی یافت که نهایت آن انقلاب ۵۷ بود.
انقلاب و معماری نوکیسگان
لیکن متاسفانه پدیده انقلاب و آثار گسترده جمعیتی و اجتماعی، سیل مهاجرتها، رشد لجام گسیخته شهری، با شکل‌گیری قشرهای جدید درآمدی، به ویژه در سالهای پس از جنگ، شهرها را به عرصه‌ای برای ظهور الگوهای بی‌محتوا و متظاهرانه معماری جیغ موردپسند گروههای نوکیسه فاقد هویت بدل کرد.
از طرف دیگر تهیه طرحهای یکسان شهری و روستایی، بدون توجه به پیشینه و ساختارها و عملکردهای متفاوت شهرها و روستاهای کشور، تقریباً تمام میراث فرهنگی شهر و روستاسازی و مجموعه ارزشمندی از انواع معماری ساختمانی و شهری کویری، کوهپایه‌ای، جنگلی، ساحلی و نظایر آن را به انبوه یکسان و فاقد ارزش شهر و روستاهای بخشنامه‌ای بدل کرد.
روستاهای آشفته و شهرهای روستاشده
مهاجرت گسترده روستائیان به شهرها از طریق تهیه طرحهای همسان شهری و روستایی، هویت شهری و شهروندی را با بحران شدت یابنده مواجه نموده است که در حال حاضر به معضلی اساسی بدل شده است. و اینک کشور درگیر است با هزاران روستای آشفته که به برکت طرحهای هادی به شتر گاو پلنگ عجیب‌الخلقه و مضحکی بدل شده‌اند و شهرها به روستاهایی گسترده و بی‌انسجام که به مدد سودجویان و بورس‌بازان و رانت‌خواران قوی شوکت به آشفته بازاری بی‌بدیل در تاریخ شهرسازی دنیا تبدیل شده‌اند.
بحران تجانس و هویت شهری در ایران
پیش از پرداختن به موضوع اصلی، یعنی بحران هویت شهری، ضروری به نظر می‌رسد که تعاریف و مفاهیم مورد نظر هر پژوهنده‌ای ابراز شود تا امکان همزبانی و فهم و درک هر نوشته یا گفتاری در این باب فراهم شود.
در معنای هویت
هویت در لغت به معنای “بیان” و یا “نمایش” ماهیت شی یا پدیده در ذهن آدمی است. چنین تعریفی از هویت با آنچه که از هویت (Identity) به مفهوم رایج آن مستفاد می‌گردد، دارای نکات اشتراک و افتراق است. به این معنی که هویت در معنای رایج “شناسایی فرد یا پدیده‌ای است بر اساس نشانه‌ای قابل شناخت توسط یک گروه (کارت هویت، شناسنامه)”، و افتراق این دو از “تعیین‌کنندگی” ذهن انسانی در بیان هویت ناشی می‌شود. به طوری که در تعریف اول هویت بمثابه نشانه‌ای قراردادی و مورد قبول جمع معینی است و لذا ذهن انسانی در تبیین آن حضور ندارد، ولی در تعریف دوم، بازنمود آن (پدپده یا شئ) توسط ذهن گروه پایه شکل‌گیری ” هویت” است.
در اینجا مراد از هویت، معنای دوم آن است که باعث ارتقاء هویت از یک نشانه صرف قراردادی به مفهومی عینی ـ ذهنی و پیچیده و موضوعی اساسی در قلمرو علوم اجتماعی و فرهنگ جوامع فراروینده می‌شود. ضمناً چون پدیده‌ها از لایه‌ها و وجوه مختلفی تشکیل می‌شوند، لذا هویت نیز بر وجوه مختلف آن پدیده قابل اطلاق است و بازنمود ذهنی آن شاخه‌های متعددی را شامل می‌شود، مثل هویت ملی، هویت شهری، هویت تاریخی و …..
هویت شهری چیست؟
در مورد هویت شهری باید گفت که چون “شهر” خود پدیده‌ای چند وجهی و سیستمی است که از زیرسیستم‌های مختلفی تشکیل شده است، هویت ناشی از آن (هویت شهری) نیز باید هم در معنای عام آن و هم متکی بر عناصر ساختاری متشکله آن، تعریف شود. از طرف دیگر چون هویت بازنمود ذهنی از پدیده عینی است لذا هویت هر پدیده از دو جزء اساسی عینی و ذهنی تشکیل می‌شود. لیکن زمانی می‌توان برای شیئی یا پدیده هویت قایل شد که آن عامل عینی باعث بروز برانگیختگی (بازنمود) ذهنی مشابه در ذهن گروه معینی شود. بنابراین می‌توان هویت را بازنمود ذهنی مشابه پدیده عینی از سوی گروه معینی دانست. این گروه می‌تواند ساکنین یک محله یا یک شهر باشد، تا کل مردم یک کشور، و در مراتبی، تا جامعه بشری را می‌تواند شامل شود. میزان شمولیت و گستردگی “گروه” به مقیاس و حوزه اثرگذاری پدیده مفروض باز می‌گردد. چنانچه بازتاب ذهنی جمعی در تواتر زمانی با سوژه یا عامل عینی انطباق یابد ـ یعنی واکنش ذهنی گروه در هر برخورد با پدیده و در هر زمان، یکسان بوده و باز تولید شود ـ می‌توان گفت که بازنمود ذهنی (هویت) پدیده پایدار است. در چنین شرایطی “خاطره جمعی” شکل گرفته و پدیدار می‌شود. در غیر اینصورت یعنی چنانچه بازنمود ذهنی تولید نشود و یا تولید شود ولی با عینیت پدیده هماهنگی نداشته باشد، خاطره جمعی دچار گسست می‌شود. پدیده گسست در خاطره جمعی یا هویت تاریخی بنظر معلول عوامل دوگانه است:
الف) پدیده عینی دستخوش تغییرات اساسی و ساختاری شده، بطوریکه بازنمود واحدی را در ذهن گروه ایجاد نمی‌کند.
ب) گروه همبسته دستخوش تغییر شده است، بطوریکه از بازتولید انگیزش ذهنی مشابه عاجز می‌گردد. در هر دو حالت گسست در هویت و خاطره جمعی بروز می‌کند که آثار آن بصورت خاطره‌های پراکنده، گسیخته و رو به زوال (فراموشی) بروز می‌کند.
هویت و نشانه
با پذیرش این فرض که میزان دربرگیرندگی (شمولیت) و گستردگی حوزه هویت به هر دو جنبه عینی و ذهنی پدیده وابسته است، آنگاه می‌توان نتیجه گرفت که چنانچه جمع کثیری با پدیده واحدی درگیری عاطفی و ذهنی پیدا کنند، و یا پدیده از گستردگی برخوردار باشد، گستره تاثیرگذاری و درنتیجه بازنمود ذهنی آن زیاد خواهد بود. بعنوان مثال ایستگاه و میدان راه‌آهن شاید به عنوان یک عامل عینی از جامعیت و حوزه تاثیرگذاری محدودی برخوردار باشد. لیکن به دلیل تداوم تاریخی، میلیونها ایرانی و شاید خارجی باآن ارتباط داشته که نتیجه نهایی آن بازنمود ذهنی گسترده در میان انبوه شهروندان تهرانی و کل کسانی است که به هر دلیل با میدان رابطه برقرار کرده‌اند.
در مقابل پدیده ملیت ایرانی از چنان جامعیتی برخوردار است که در طول چند هزار سال باعث بازتولید هویت ملی در میان ایرانیان شده است. *
براین اساس می‌توان هویت را در مفاهیم عام و خاص مطرح نمود که در هر کدام ویژگیهای بارز و تکرار شونده قابل درک است. از جمله مفاهیم عام هویت می‌توان به هویت فرهنگی، هویت ملی، شهری و یا قومی اشاره نمود و در مقابل از هویت در زیر سیستم‌ها (شهر بمثابه سیستم) می‌توان به هویت محله‌ای، هویت رفتاری (در یک گروه خاص یا به نمایندگی از یک گروه خاص در برابر گروههای متفاوت)، هویت اشرافی، هویت روشنفکری و … اشاره نمود.
مقدمه ظاهراً اندکی به درازا کشید. لیکن به جرات می‌توان گفت که چنانچه در تبیین اینگونه موضوعات چالش برانگیز، تعاریف و مفاهیم و دسته‌بندیها به درستی مطرح نشوند، بی‌شک مقولات پیچیده‌تر آن نیز به نتیجه در خوری نمی‌انجامد.
هویت شهری؛ تعامل یا تقابل سنت و مدرنیته؟
شکل‌گیری و تداوم هویت شهری الزاماً به معنی حفظ کلیت ساختاری ـ عملکردی و اجزاء پدیده شهر نیست. در اینصورت هویت با سنت صرف و تقابل با هرگونه نوگرایی و نوسازی ملازمت می‌یافت. هویت به معنای تداوم و بازتولید انگیزش ذهنی در میان گروه خاص و درنتیجه شکل‌گیری خاطره جمعی از آن پدیده در میان گروه می‌باشد. در نتیجه اگر هویت را نوعی دلالت‌گری بر دلالت کننده فرض کنیم، یک ویژگی و یا حتی یک جزء انتزاعی از آن کل می‌تواند باز نمود انگیزش ذهنی و باز تولید آن شود. یک طاقنما یا یک درخت کهنسال از مجموعه میدان یک روستا، درب یک خانه قدیمی حتی اگر کل خانه رمبیده باشد، و حتی انتزاعی‌تر از این، تابلوی قدیمی یک عکاسخانه هم در صورت انتخاب درست می‌تواند خاطره جمعی از کلیت روستا یا خیابان را زنده کرده و تداوم بخشد و یا باعث باز نمود و انگیزش حسی ـ ذهنی در اذهان گروه خاص شود. بنابراین میدانچه، درخت کهنسال، و یا تابلوی عکاسخانه به عامل هویت بخش یک مجموعه، که دیگر نیست و یا مخروبه شده، بدل می‌شود.
در اینجا هنر معماران و شهرسازان مجال بروز می‌یابد که ضمن نوسازی کوچه، محله و یا شهر بنا بر ضرورتهای روز، با حفظ عناصر خاصی باعث حفظ و تداوم هویت و بروز خاطره جمعی در گروه شوند.
بنابر نظریه تکوین که سطوح واقعیت را از یکدیگر متمایز می‌سازد، تعامل، سازماندهی، روابط ساختاری و روابط دوسویه پدیده‌ها در سطحی از واقعیت، باعث بروز پدیده‌های جدید در حال تکوین در سطحی بالاتر می‌شود. بر پایه این نظریه بروز پدیده‌ها از سطح فیزیکی به شیمیایی، از شیمیایی به سطح زیستی و از این سطح به سطح روانی و در نهایت به سطح اجتماعی می‌رسد. بر این اساس در سطح معماری، تعامل، سازماندهی روابط ساختاری در روابط دو سویه باعث بروز پدیده در سطحی بالاتر ـ یعنی شهر ـ می‌شود. درنتیجه همانطور که برای شناخت شهر (پدیده در حال تکوین) نمی‌توان عناصر، سازمان و روابط آن را در سطحی پایین‌تر ـ یعنی معماری ـ بررسی کرد، برای شناخت هویت شهری هم که پدیده در حال تکوین در سطحی بالاتر و پیچیده‌تر است. نمی‌توان آن را به شناخت شهر و یا شناخت روانشناسی اجتماعی ساکنان شهر تقلیل داد.
بر پایه این نظریه، هویت شهری و علل و موجبات تعامل، سازماندهی و روابط ساختاری و دوسویه آن باید در سطح خودش بررسی و تحلیل شود.
در شناخت هویت شهری باید هر دو سویه عینی و ذهنی آن یعنی شهر، ساختار و کالبد شهری، کارکرد اقتصادی آن، فضاهای عمومی و غیره، و نیز عامل ذهنی یعنی گروههای اجتماعی ساکن، سطح ادراک و شعور اجتماعی و توقعات و مطالبات آنها، وضعیت شهروندی، گروههای همگن و نظایر آن مورد بررسی و مطالعه قرار گیرند.
بازنمود (هویت) شهری در یک شهر کوچک با تهران، در میان ساکنین تهران و حومه‌نشینان، گروههای فرودست و فرادست شهری و امثال آن یکسان نیست. البته در میان تفاوتهای متعدد و متنوع، در تعریف هر گروه از هویت، قطبی شدن جامعه به طبقات متفاوت، نقش بسیار مهمی در بروز تفاوت بازنمودها و تلقی هویت از منظر هر گروه دارد. بر این اساس قطبی شدن جامعه شهری باعث گسیختگی در بازنمود واحد از پدیده شهر در نزد این گروهها می‌شود. بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که “هویت شهری” پدیده‌ای پیچیده، عینی ـ ذهنی و نسبی است.
شهرهای امروزی ـ به ویژه در جوامع کمتر توسعه یافته ـ انعکاس کالبدی ـ فضایی مناسبات پیچیده اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی غالب شهر است. مهمتر از آن اینکه شهرها محل بروز تضادهای اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی ساکنین آن است. تضادها و انعکاس کالبدی ـ فضایی آن از مهمترین علل گسیختگی نظام شهری، و در نتیجه مهمترین مانع دستیابی به هویت شهری واحد است، که درنهایت به ناپایداری شهر منجر می‌شود.
تجانس و هویت
چنانچه هویت شهری را انعکاس ذهنی و بازنمود هماهنگی نظام شهری با اقلیم، فرهنگ و تاریخ شهر، انطباق طرح شهری با ساختار رفتاری و کنشهای اجتماعی ساکنین آن بدانیم، هرگونه ناسازگاری در زوج‌های مکمل برشمرده باعث از دست رفتن و یا مخدوش شدن هویت شهری می‌شود. در واقع هویت شهری واحد در نزد گروههای مختلف شهروندی، بنیان عاطفی و ذهنی پیوستگی شهر، علیرغم همه تنوع‌ها و تفاوتها، می‌باشد.
هویت شهری نوعی دلالت‌گری است. لذا پیوندی دوسویه بین پدیده (سوژه) و ذهن گروه ایجاد می‌کند. پیوند بین سوژه یا موضوع (دلالت‌گر) در ذهن ما معنای (دلالت‌یاب) واحد و ویژه‌ای را برمی‌انگیزد. گروه همبسته و واجد تجانس اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی، از پدیده واحد، معنای واحدی را ارائه می‌دهد. این معنا که از برانگیختگی ذهنی و عاطفی گروه در برابر پدیده حاصل شده همان هویت است. هویت نوعی رابطه بین “معنا رسان” و “معنا ده ـ معنای تداعی شده در ذهن” است.
هویت و قدرت
اینکه چرا بین هویت، فرهنگ و قدرت در یک جامعه رابطه تنگاتنگی وجود دارد، و صاحبان قدرت نسبت به رابطه بین این عناصر بنیادی اجتماعی حساس هستند، اهمیت نقش هویت را بر ملا می‌سازد. هویت در همبستگی گروهی و طبقاتی و ملی نقش تعیین‌کننده داشته، و بمثابه ابزاری پیچیده و قدرتمند هر صاحب قدرتی را جهت در اختیار گرفتن، و استفاده و تحریف آن وسوسه می‌کند. در واقع چون اشیاء و پدیده‌ها ـ به ویژه شهری ـ از طریق هویت آنها درک می‌شوند، لذا فقدان هویت به “عدم” یا “نیستی” پدیده تعبیر می‌شود.
به همین دلیل رابطه بین قدرت، فرهنگ و هویت در کشاکش گروهها و طبقات اجتماعی که تلاش می‌کنند بازنمود ذهنی خود را ارجح و نزدیکتر به واقعیت نشان دهند، تعیین می‌شود. طبقه همانگونه که به واسطه‌ی هستی خود تعریف می‌شود، به واسطه هستی ادراک شده‌اش نیز تعریف می‌شود (بوردیه، ۸۴ ـ۱۹۷۹، ص ۵۴۶(.
هویت شهری ـ که خود جزء اساسی فرهنگ شهری محسوب می‌شود ـ در کنش و کشمکش گروههای مختلف، تداعی و بازنمودهای متفاوتی را باعث می‌شود. در این شرایط است که قدرتمندان تلاش می‌کنند درک خود (گروه یا طبقه خود) از هویت را به عنوان تنها بازنمود “درست”، در جامعه جاری کند. حالت دیگر آنست که گروههای ذینفوذ در چارچوب اهداف و سیاستهای خود، درک ویژه‌ای از هویت شهری را به فرودستان القا می‌کنند. برای این کار ابزار کافی مثل رسانه‌های صوتی ـ تصویری، روزنامه‌ها و غیره هم در اختیار دارند. از این طریق به دلخواه خود هویت مورد نظر را برای پدیده‌ها، شهر و فرهنگ جامعه سازمان می‌دهند. تحریف‌های تاریخی، نفی هویت گروههای قومی، وارونه جلوه دادن پدیده‌ها، تاریخ‌سازی و نهایتاً ایجاد آشفتگی ذهنی و انقطاع تداوم هویتی، از جمله روشهای مورد عمل قدرتمندان برای جعل، تحریف و یا آشفته کردن و پنهان‌سازی هویت واقعی است.
در دوره معاصر که شهرها مهمترین مراکز تولید ثروت، علم، فناوری، آموزش، فعالیت‌های اقتصادی و فرهنگی و بطور کل مهمترین خاستگاه تمدن نوین بشری است، ” هویت شهری” از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار شده و از جمله مهمترین ابزار گروههای حاکم برای هدایت جامعه (شهری) در سمت و سوی دلخواه می‌باشد.
نگاهی گذرا به ” فرهنگ‌سازی” رسانه‌های حکومتی و تلاش گردانندگان آنها برای ارائه هویت ویژه از شهر، خانواده، گروههای اجتماعی، ارزشها و باورها، گروههای سنی و جنسی و به‌ویژه جنبه‌هایی که از ” جوان‌” ،” روشنفکر، “شهر”، “حاشیه”، “شمال” و … به کرات نشان می‌دهند، هدفمندی برنامه‌ها را آشکار می‌کند.
هویت و جامعه مدنی
در این‌جا است که روشنفکران، جامعه‌شناسان، پژوهشگران شهری، و دیگر جریانهای “اندیشه محور” می‌باید با هوشمندی راهکارهای مقابله با فرهنگ سازیها و جعل هویت شهری و ملی را پیدا کنند و مردم را در تشخیص سره از ناسره یاری کنند. ارتقاء جامعه چند صدایی، حفظ و تقویت و پیش از آن معرفی خرده‌فرهنگهای موجود در جامعه ملی، آگاهی دادن به مردم در زمینه‌های فرهنگ و حقوق شهروندی، تلاش برای تداوم بخشیدن به خاطره جمعی تاریخی، تجربه‌اندوزی و اتکاء به فرهنگ و هویت ملی و شهری، و به ویژه تلاش مضاعف برای کمک به “حاشیه‌نشینان” که ضعیف‌ترین حلقه در برخورداری از فرهنگ و هویت شهری محسوب می‌شوند، از مهمترین عرصه‌های پیش‌رو هستند.
پیش از این ضروری است که محدودیتها و موانعی که فرهیختگان جامعه در این راه با آن مواجه‌اند، و نیز مخاطراتی که در فرآیند تولید اندیشه ـ به ویژه در باب هویت شهری ـ و در کنش متقابل هویت فردی و جایگاه اجتماعی کنشگران فرهیخته را، در “میدان روشنگری”، تهدید می‌کند شناخت. نکته اصلی این است که پژوهشگر یا روشنفکر “فرودست‌ترین لایه طبقه فرادست” است که از سرمایه فرهنگی برخوردار بوده و در مقابله با “فرادستان طبقه فرادست” که معمولاً دارای سرمایه اقتصادی و قدرت سیاسی است، قرار می‌گیرد. قدرت (نوع اقتصادی و سیاسی) باعث می‌شود که طبقه فرادست شهر را در راستای تامین منافع گروهی خاص، هدایت، نوسازی یا تخریب ‌کند، بدون کمترین توجه به خاطره جمعی، هویت شهری، و سایر آثار فرهنگی و اجتماعی آن. قدرتمندان در تغییر “کالبدی ـ فضایی” شهر اهداف ویژه‌ای را تعقیب می‌کند که می‌باید درسکوت میان گفته‌هایشان آنها را جست. تخریب هویت شهری، آشفته‌سازی فرآیند بازتولید خاطره جمعی، جعل هویت و امثال آن، برای پنهان ساختن بی‌ریشگی و فقر فرهنگی خود، و فروکاستن از قابلیت هویت شهری در همبستگی شهروندان بکار گرفته می‌شوند.
http://mehreganmag.com/contents/mehregan5/هویت-شهری-در-ایران-2/
تاریخ ورود: 14/09/91

2- مدرنیسم،شهر،دانشگاه‌ دومین پژواک مدرنیته در ایران/ سید محسن حبیبی
کودتای سوم اسفند 9921 هـ.ش(فوریه 0291)نقطه پایان فرایندی است که با انقلاب‌ مشروطیت ایران آغاز می‌گردد.این انقلاب هم‌سو با تلاطمی که جهان سرمایه‌داری و صنعتی در مقیاس جهانی ایجاد کرده بود آرمان شهر خود را جستجو می‌کرد و بر آن بود تا رابطهء کهن تاریخی بین‌ «دولت و ملّت»،مبتنی بر نبود حقّ و در نتیجه نبود قانون و سیاست مدرن-به‌گونه‌ای که با پیدایش‌ جامعهء نو اروپائی همراه بود-را دگرگون سازد و این رابطه را بر تعریفی جدید و برمبنای حقوق موضوعه‌ قرار دهد.انقلاب مشروطیت بر آن بود-لا اقل از آنچه به عنوان قانون اساسی آن مستفاد می‌شود-تا روش زیست و تولید جامعه را تعریفی مجددّ نماید.انقلاب حرکت خویش را یک برش تاریخی‌ می‌دانست.
حضور نیروهای اقتصادی-سیاسی بیگانه و بازی قدرتمند آنها در پهنهء سیاسی-اقتصادی ایران، آرزوهای انقلاب در ایجاد آرمان شهرش را نقش بر آب می‌کند.همان‌گونه که این حضور از حرکت‌های‌ سرمایه‌داری ملّی و تشکیل جامعهء مبتنی بر روابط تولیدی درون سر نیز جلوگیری می‌کند.تشکیل‌ حکومت استبداد صغیر(که روابط کهن دولت پدر سالار را طلب می‌کند)و حضور سه جامعهء شهری، روستایی و ایلی در انقلاب مشروطیت(که تداوم روابط کهن را در قالبی نو می‌طلبند)نشان از واقعیتی‌ روشن دارند.نیروی ضد انقلاب با تکیه بر خارجی‌ها در پی تغییری برون سر و وابسته در کشور است، ولو که این تغییر به نفی هویت ملّی و وابستگی مطلق منجر شود.2حال آنکه نیروی انقلاب در پی تحوّل‌
درون سر روابط کهن است با این تأکید که خمیر مایهء این تحوّل را نه در دگرگونی مداوم که در انقطاع‌ جستجو می‌کند.
در فرایندی 51 ساله انقلاب مشروطیت در مقابل تشکیل دولت خودکامه رنگ می‌بازد.دولتی‌ که با انقطاع طلب شده در انقلاب،اعلام تجدد طلبی و تأکید بر دگرگونی‌های روابط کهن،همان‌ روابط را در شکلی دیگر بازسازی می‌کند.دولتی که این بار نه با تکیه بر سازمانی قومی-عشیره‌ای که بر پایهء یک سازمان متشکل دیوانسالار و نیروی نظامی مستقل از تقسیم‌بندی‌های اجتماعی-عشیره‌ای کهن‌ تشکیل می‌گردد و استیلای خود را بر هرسه جامعهء ایلی،روستایی و شهری می‌گستراند،نطفهء این‌ دولت در سال‌های پایانی قرن سیزدهم هـ.ش بسته می‌شود و با تشکیل دولت پهلوی در سال‌ 4031 هـ.ش پا به عرصه وجود می‌گذارد.
این دولت به سرعت موفق می‌شود تا در پس ظاهر تجددطلبانه‌اش،نظام حکومت خودکامه‌ مبتنی بر حقّ مالکیت انحصاری دولت و تمرکز قدرت اقتصادی،اداری و نظامی ناشی از آن را از نو برقرار سازد.تفکر کهن دولت همه‌جا حاضر و بر همه‌چیز حاکم برمبنای تفسیری بخصوص از قانون‌ اساسی 6821 هـ.ش.از نو زنده می‌گردد.رابطه‌ایکهن در قالبی نو عرضه می‌گردد،هرگونه حقّی‌ از مردمان در مقابل دولت سلب می‌گردد،امری که همتای نهادی خود را نیز به همراه دارد که همانا نبود قانون و سیاست مدرن است.«جائی که حقّی نباشد،قانونی و حقوقی هم وجود نخواهد داشت.به سخن دیگر اگر قانون همان تصمیم‌های خودسرانهء فرد مستبد و یا آرزوها و خواستهای‌ دولت قانونگذار باشد،مفهوم قانون و حقوق مفهومی زائد و بی‌معنی می‌شود»3.
با تأکید بر انقطاع تاریخی و تجددطلبی و علی‌رغم حضور و وجود روابط زیست و تولید کهن، دولت پهلوی در پی تغییر شکل و نه محتوای جامعه برمی‌آید.بی‌آنکه تلاشی مجداّنه برای دگرگونیهای‌ شیوه‌های زیست و تولید جامعه صورت گیرد و نقاط اتکاء برای این تغییرات در درون جامعه و در روابط مسلط بر آن جستجو شود،سعی می‌گردد که به‌گونه‌ای صوری چارچوب‌های جدیدی برای این‌ تغییر به وجود آید،با این تصور که تغییر شکل در بلند مدّت دگرگونی محتوایی را نیز به دنبال خواهد داشت.با این همه برای این تغییر شکل نیز می‌باید الگویی داشت و قالبی را در ذهن مفروض.فرایند خودباختگی در مقابل تغییرات جهان سرمایه‌داری و صنعتی به شیفتگی و حیرت از تغییرات حادث شده‌ در شکل‌ها و قالبهای این دگرگونیها می‌انجامد.بی‌توجهی به فرایند تاریخی کشورهای سرمایه‌داری و صنعتی و به تداوم تاریخی و استحاله جامعهء ماقبل سرمایه‌داری به جامعه سرمایه‌دار به این انجامید که‌ فقط شکل‌ها و قالبهای جامعهء غربی به آرمان شهر دولت پهلوی تبدیل گردد.تحسین پیشرفت و ترقیّات‌ غرب در دولت قاجار به شیفتگی به غرب در دولت پهلوی ختم می‌گردد.
منبع: نشریه گفتگو، شماره 5
لینک متن کامل مقاله:
http://www.noormags.net/view/fa/articlepage/320140
تاریخ ورود: 09/09/1391
 
ج- تهران، مرکز تجدد طلبی حکومت

1- دولت و توسعه تهران 1320-1304/ سید محسن حبیبی
مقدمه: سالهای آخرین قرن نوزدهم تماشاگر تجار، بازرگانان،وام‌دهندگان و موءسسات تجاری‌ متعددی بود که از کشورهای بیگانه به ایران آمده‌ و در همه‌جا در شهرهای ایران نفوذ کرده بودند.این‌ عوامل با پیروی از طرحی استعمارگرانه موفق‌ شدند تا سریعا ارتباطی نزدیک با قدرت پدر- سالار حاکم بر ایران برقرار کنند.
استعمارگران با دامن زدن به تقابل بین‌ قدرت دولتی و خواستهای ملی توانستند به سادگی‌ در روابط اجتماعی-اقتصادی کشور نفوذ نمایند.به‌ همین سبب است که انقلاب مشروطه(1909-1906) که از انقلابهای بورژوازی اروپاای و به خصوص‌ انقلاب فرانسه الهام می‌گرفت به سرعت‌ رخساره عوض کرده و با چنین دست‌اندازای از میان رفت.
بخشی از"بورژوازی‌"تولد یافته در پس‌ انقلاب مشروطه خود بسان واسطه اصلی سرمایه- های خارجی وارد عمل می‌شود،بی‌آنکه این‌ سرمایه‌ها را نیازی باشد تا اقدامی نظامی بعمل‌ آورند.
سرمایه‌گذاریهای بیگانه با مدد گرفتن از عاملین‌ خود در ایران و با حمایت همدستان بومی خود، زمینه‌ای را بی‌پی‌ریختند که اجرای آن جز از طریق دخالتی فرهنگی میسر نبود،مداخله‌ای که‌ تحت عنوان‌"تجددطلبی‌"چهره می‌پوشاند.چنین‌ حرکتی و به خصوص دگرگونیهای جهانی سالهای‌ آخر قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم دلایلی هستند که استبداد رضاخانی را در فردای جنگ جهانی‌ اول و انقلاب شوروی شکل می‌بخشد. وظیفه دولت جدید در نوسازی‌"کشور به هر قیمتی‌ است.شکی نیست که،چنین‌"نوگرایی‌"به‌ معنای دگرگونی واقعی شرایط زندگی و روابط اجتماعی-اقتصادی حاکم نیست. این‌"نوسازی‌"بیشتر تغیر فضاای ترکیب شهری‌ را پی می‌گیرد.
منبع: محیط شناسی،  اسفند 1368 - شماره 15
لینک متن کامل مقاله
:http://www.noormags.com/view/fa/articlepage/771508?sta=رضاخان%20شهر
تاریخ ورود: 14/09/1391

2- تهران؛ شهری که باید از نو شناخت
همشهری آنلاین: تهران چگونه تهران شد؟ متخصصان تاریخ معماری، تهران شناس‌ها و معمارها در آستانه نکوداشت روز تهران که امروز به نام آن نامگذاری شده است در موزه هنرهای امام علی(ع) گردهم آمدند و با ذکر نکاتی از معماری، تاریخ، فرهنگ و جامعه تهران قدیم و جدید به استقبال نکوداشت روز تهران رفتند.
تهران رضاخانی تقلیدی نادرست از پاریس
دکتر ناصر تکمیل همایون استاد تاریخ و جامعه‌شناسی در نخستین روز از نکوداشت روز تهران با اشاره به مناطقی از تهران قدیم همچون محله‌های سنگلج، عودلاجان، پارک امین الدوله و بهارستان به پراکندگی شخصیت‌های برجسته آن دوره از تهران قدیم در تمامی مناطق شهر گفت: همزمان با شدت‌یافتن مهاجرت به شهر تهران کار به جایی رسید که امروز در شهر بزرگ تهران 15میلیون جمعیت یعنی یک پنجم جمعیت کشور در آن ساکن هستند.
ناصر تکمیل همایون که تحصیل‌کرده دانشگاه سوربن فرانسه و دارای مدرک دکتری در دو رشته جامعه‌شناسی و تاریخ از این دانشگاه است در مقایسه تهران و پاریس، پاریس را شهری دانست که هنگام تحصیل در آن روزها دارای هفت میلیون جمعیت بود و شب‌ها چهارمیلیون جمعیت داشت. به گفته او شبکه حمل‌ونقل ریلی پاریس به‌گونه‌ای طراحی شده که مسافران را به هر نقطه از شهر و خارج از آن منتقل می‌کند. درحالی‌که در تهران حمل‌ونقل به دشواری صورت می‌گیرد و جمعیت شهر چنان افزایش یافت که تهران هر روز بزرگ و بزرگ‌تر شد و جمعیت شهر را بلعید. تکمیل همایون همچنین به پنج محله زیبای تهران در دوران ناصرالدین شاه اشاره کرد و گفت: در همین دوران است که تهران بزرگ‌تر می‌شود و پایه‌های یک شهر بزرگ در این دوران ریخته شد. به گفته دکتر ناصر تکمیل همایون به‌دلیل دشمنی ناصرالدین شاه با عثمانی تهران دارالخلافه ناصری نامیده شد و به همان بلایی دچار شد که دارالسلطنه شاه طهماسبی به آن گرفتار شد.
وی افزود: در دوران رضاخان نیز کریم‌‌آقا بوذرجمهری که روزی فضولات دام‌ها را در شهر جمع کرده و از او پرسیده بودند چه‌کار کنند و گفت آنها را آتش بزنند، شهردار تهران شد و همه ساختار شهر تهران را خراب کرد. ناصر تکمیل همایون به تقلیدهای نادرست دوران رضاخان از شیوه شهرسازی در فرانسه اشاره کرد و گفت: به تقلید از خیابان‌کشی در فرانسه محله‌های قدیمی تهران تخریب شد و هیچ برنامه علمی، اجتماعی متناسب با شهرسازی و زیباسازی شهری در آن دوره وجود نداشت و به‌تدریج تهران به اینجا رسید که حلبی‌آبادهای دوران پیش از انقلاب اسلامی ناگهان از غرب به کرج رسید و از شرق به دماوند و از جنوب به کویر و کهریزک و تهران شد شهری بزرگ با جمعیت بسیار زیاد که اکنون می‌بینید.
ناصر تکمیل همایون همچنین با اشاره به اهمیت جغرافیایی، باستان‌شناسی و مردم‌شناسی شهر تهران به گویش ساکنان اصلی این شهر اشاره کرد و گفت: گویش تهران نه گویش رازی بود و نه گویش مازندرانی، تهران گویش خود را داشت که با آمدن آذربایجانی‌ها به این شهر گویش تهرانی اندکی به هم ریخت و بعدتر در دوره فتحعلی‌شاه نیز گَرَکانی‌ها و تفرشی‌ها به تهران آمدند و به‌عنوان اهل قلم گویش تهرانی را بیش از پیش خراب کردند.
وی از تغییر گویش‌های محلی در شهرهای دیگر انتقاد کرد و با اشاره به از میان رفتن گویش‌های محلی در شهرهای دیگر کشور و تبدیل شدن آنها به گویش فارسی به معماری شهری در استان‌های دیگر پرداخت و افزود: در تبریز میدانی وجود داشت که وقتی از مردم محلی نام آن‌را پرسیدم گفتند میدان آرژانتین است و همین تقلیدهای بی‌مورد است که در معماری، پوشش، دین و رفتار ساکنان شهرها نیز تأثیر گذاشته است.
جامعه ایران و ساختار ناشناخته معماری
مهندس احمد سعیدنیا، استاد شهرسازی دانشگاه تهران که تهیه‌کننده کتاب‌های سبز شهرسازی در 18جلد است نیز در سخنانی در نخستین روز از آیین نکوداشت روز تهران در مورد ساختار تاریخی تهران به‌عنوان پایتخت کشور گفت: ساختار معماری در شهر تهران به‌طور کامل با اتفاقات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در این شهر مطابقت دارد.
مهندس سعیدنیا با تأکید بر اینکه باید با نگاه عمیق جامعه شناسانه به موضوع شهرسازی در تهران ورود کرد، گفت: جامعه ایرانی به‌دلیل وجود شکاف فرهنگی موجود از دوران صفوی تاکنون ساختار معماری خود را نمی‌شناسد. وی با اشاره به آغاز دوران پایتختی تهران در زمان قاجار و موقعیت استراتژیک این شهر گفت: اگر روس‌ها از شمال غربی و ازبک‌ها از شمال شرق تصمیم به حمله به ایران می‌گرفتند تهران تنها نقطه‌ای بود که می‌توانست هجوم آنها به کشور را خنثی کند.
مهندس سعیدنیا همچنین به مخالفت خود با تغییر پایتخت که در سال‌های اخیر مطرح شده بود گفت: همان زمان که موضوع تغییر پایتخت مطرح شده بود اعلام کردیم که هیچ نقطه از کشور مانند تهران میزبان آحاد ملت ایران از همه استان‌های کشور نیست و به همین دلیل امکان این جابه‌جایی وجود ندارد.
سعیدنیا با اشاره به مراسم دویست سالگی پایتختی تهران در پاریس که برگزار‌کنندگان سعی در همزمانی آن با انقلاب کبیر فرانسه داشتند، گفت: همانجا مخالفت مان را اعلام کردیم و به آنها گفتیم که تهران در 1785میلادی پایتخت شده است درحالی‌که انقلاب کبیر فرانسه یکسال پس از انتخاب‌شدن تهران به پایتختی اتفاق افتاده است.
وی همچنین با نمایش نقشه‌های قدیمی تهران به نقشه مربوط به شاه طهماسب و الگوی هر ایرانی اشاره کرد و گفت: تهران اولیه چهار محله داشت و یک ارگ اصلی که آن‌را تهران عتیق می‌خواندند و پیش از آنکه ناصرالدین شاه دیوارهای تهران را خراب و یک کیلومتر به شهر اضافه کند این چهار محله وجود داشتند که الگوی شهر ایرانی است.
وی با اشاره به‌وجود ارگ حکومتی در شهرهای ایرانی گفت: مدارکی هست که نشان می‌دهد چگونه پادشاهان کهن خود را از بازار جدا می‌کردند، چنان‌که در تخت‌جمشید و کاخ فیروزآباد ارگ و بازار از هم جدا هستند و پس از ورود اسلام به ایران است که این نظام از میان می‌رود و نظم نوین مردمی در شهر ایرانی پایه‌گذاری می‌شود.
لزوم حفظ الگوی شهر ایرانی
مهندس سعیدنیا گفت: الگوی شهر ایرانی در آخرین بازمانده آن در تهران باید نگهداری شود و رضاشاه و کریم آقا بوذرجمهری که تهران را خراب کردند می‌بایست در زمره مجرمین تاریخ شناخته شوند. به گفته وی، تهران که زمانی 14کیلومترمربع مساحت داشت در دوره رضاخان به 18کیلومتر افزایش یافت و چهار دروازه شهر به 112دروازه رسید. وی با اشاره به نخستین تصویر هوایی موجود از تهران که در زمان رضاخان گرفته شد، گفت: عناصر عجیبی در دوران رضاخان به ساختار شهری تهران افزوده شد که فرودگاه قلعه مرغی، کارخانه، دانشگاه، ورزشگاه و 30مورد ساخت‌وساز نوین در این دوره ایجاد شد. سعیدنیا گفت: محله نارمک و نازی‌آباد تهران دستاورد دوران مصدق است که زمین‌های اطراف تهران را ملی اعلام کرد و مردم زمین‌های وثوق‌الدوله در یافت آباد کنونی را گرفتند و بدین‌ترتیب عصر شهرک‌سازی در تهران شروع شد.
 http://www.havadar.ir/content/detail_34070.html
تاریخ ورود: 14/09/91

3- شهر و تاریخ‌ نظری به روند تاریخی توسعهء کالبدی،فضایی شهر تهران‌ (بخش نخست) دورهء تکوین و شکل‌گیری‌ تهران قدیم
آغاز مطالعات و برنامه‌ریزی برای تهیه‌ طرح‌های توسعهء شهری تهران،روند تاریخی‌ توسعهء کالبدی-فضایی این کلانشهر را این‌ روزها نه تنها در مد توجه 12 مهندس مشاور مناطق شهری تهران و مسئولان و مدیران شهری‌ آن قرار داده است،بلکه علاقه و توجه بسیاری‌ از کارشناسان و حتی شهروندان معمولی را برای‌ آشنایی با روند تحولات آن برانگیخته است.چه‌ بسا از این روست که برخی از نشریات تخصصی‌ و یا روزنامه‌های پرشمارگان نیز مطالب و مباحثی را در این زمینه به زیور چاپ می‌آرایند تا آشکار نمایند که یک«قلعه شهر»کوچک، چگونه طی زمانی کمتر از دو قرن به یک‌ «مجموعهء شهری بزرگ»تبدیل شده است.
فصلنامه«جستارهای شهرسازی»نیز بنا به‌ رسالت و نقش خویش،وجه به این موضوع را از نظر دور نداشته و به منظور مرور اجمالی روند توسعهء کلانشهر تهران از دیدگاه شهرسازی،سعی‌ کرده است که سیر کلی آن را در دوره‌های مختلف‌ (از دورهء تکوین کلانشهر و مجموعهء شهری‌ تهران مورد بازشناسی)قرار دهد.
شهر تهران،مراحل مختلف توسعه و تکامل‌ شهری را خیلی سریع‌تر از آهنگ طبیعی و در مدتی بسیار کوتاه گذرانده است.از دیدگاه‌ تاریخ جهانی،شهر تهران،همزمان با انقلاب‌ کبیر فرانسه و انقلاب صنعتی اروپا،به عنوان‌ پایتخت برگزیده شد و به همین دلیل از همان‌ آغاز توسعهء خود،در معرض تحولات‌ شتاب‌دهندهء صنعتی و پدیدهء برون‌افکنی و اشغال مجدد قرار گرفت.
شهر قدیمی تهران،در زمان ناصر الدین شاه،در نخستین هجوم امواج توسعهء سرمایه‌داری و نفوذ فرهنگ جدید شهرنشینی،حصار شاه‌طهماسبی‌ را به دور افکند و با اشغال فضاهای جدید و ایجاد تأسیسات نوین شهری،بارویی وسیع‌تر به دور خود کشید.در کمتر از طور سه دهه،با فزونی‌ گرفتن گرایش به سرمایه‌داری،در زمان رضا شاه، باروهای دار الخلافهء ناصری در هم کوبیده شد و بافت‌ها و فضاهای آن در محاصرهء عناصر و تاءسیسات متعدد جدید،مثل کارخانه،پادگان، دانشگاه،ایستگاه راه‌آهن،ورزشگاه، بیمارستان،گورستان،کشارگاه و مانند آنها قرار گرفت.
در طور دو سه دهه بعد،همراه با تسلط نظام‌ سرمایه‌داری در ایران و تغییر بنیان‌های تولید و سکونت در زمان پهلوی دوم،ابعاد توسعهء کالبدی‌ تهران،از مرزهای شهری گذشت و ساختار سنتی‌ آن به کلی تحول یافت.در این دوره شهر تهران، با ادغام دو شهر تجریش و روی و صدها روستا در پیکرهء کالبدی خود و ایجاد مجموعه‌های عظیم‌ صنعتی،اسیسات بزرگ مثل فرودگاه‌ مهرآباد،پالایشگاه تهران،کارخانهء سیمان، ورزشگاه آزادی،نمایشگاه بین المللی،هتل‌ هیلتون،برج‌های بلند مسکونی،بزرگراه‌های‌ طولانی و مانند اینها،به یک مجموعهء بزرگ‌ کالبدی-فضایی به صورت کلانشهر در مقیاس‌ جهانی بدل شد.در این دوره،بیش از پیش‌ انبوهی از عناصر ناسازگار کهنه و نو،به اشغال‌ بافت‌ها و فضاهای جدید شهری درآمد و توسعهء پیوسته و ناپیوسته در هم آمیخت و حوزهء نفوذ شهر تا شهرهای بزرگ اطراف مثل کرج و ورامین کشیده شد.
در دوران انقلاب اسلامی،شهر تهران تحت‌ تاثیر تغییرات بنیادی اقتصادی و اجتماعی‌ کشور و زیر فشار آثار جنگ تحمیلی‌ با گرایش‌ای نوینی در جهات و اشکال توسعه‌ روبه‌رو گردید.همراه با افزایش مهاجرت به‌ سوی تهران و تضعیف نظام نظارت بر توسعه‌ شهر،عوارض جدیدی در ناموزونی توسعهء تهران‌ به ظهور رسید.از جمله افزایش سریع کاربری‌ نظامی،گسترش صنایع غیر مجاز،توسعهء ساخت‌ و سازهای بی‌برنامه به صورت شهرک‌سازی و حاشیه نشینی و رشد شهرک‌های اقماری و حومه نشینی،اختار شهری تهران را پیچیده‌تر و مسائل زیست‌محیطی و سکونتگاهی آن را دشوارتر ساخت.این تحولات،به نوبهء خود موجب تغییر و توسعهء محدودهء شهر گردید.
در سال 9531 بار دیگر مرزهای رسمی شهر در برابر هجوم امواج جمعیت و ساخت‌وساز فروریخت،به طوری که محدودهء قانونی تهران به‌ یکباره از 382 کیلومتر مربع به حدود 075 کیلومتر مربع رسید،و تعداد مناطق شهری نزی از 21 منطقه به 02 منطقه افزایش پیدا کرد.از طرف‌ دیگر ا اشباع و اشتغال گسترهء طبیعی شهر،در واقع روند توسعهء پیوستهء پیکرهء تهران به بن‌بست‌ رسید و ناگزیر گرایش به توسعهء ناپیوسته شتاب‌ گرفت.علاوه بر این،به دلیل اجرا برنامهء سهمیه‌بندی کلاها،استقرار امواج مهاجران‌ جدید در محدودهء شهر تهران با محدودیت جدی‌ روبه‌رو گردید.به همین سبب بخش عمده‌ای از آنان به شهرک‌ها و روستاهای اطراف تهران روی‌ آوردند.در نتیجه،کانون‌های جمعیتی جدیدی‌ در منطقهء تهران و شهرک‌های وابسته به آن به‌ وجود آمد.
به این ترتیب،در این دوره مفهوم فضایی‌ و ساختار شهری تهران خصلت نوینی پیدا کرد و در طول یک دهه به‌ یک«منظومهء شهری»یا«مجموعهء شهری»بزرگ‌ تبدیل گردید و روند ادغام و اشغال،در ابعادی‌ فراشهری و منطقه‌ای،روبه گسترش نهاد.
چنانکه الگوی توسعهء تاریخی تهران نشان‌ می‌دهد،این شهر در هریک از مراحل توسعهء کالبدی خود،عناصر مورد نیاز برون‌شهری را،در بیرون از پیکرهء خود،مستقر کرده،ولی در اندک‌ زمانی،به دلیل سرعت تحولات شهری و عدم‌ مجال بازسازی و نوسازی،آنها را در درون‌ بافت‌های کالبدی خود ادغام نموده است.تکرار این پدیده در دوره‌های متوالی،همراه با شتاب‌ مضاعف،شکل خاصی از توسعهء کالبدی و فضایی را به تهران تحمیل کرده است. به طوری که شاید بتوان گفت که پدیدهء هجوم و استیلای مداوم و تداخل پی‌درپی عناصر و بافت‌های درون‌شهری و برون‌شهری،به یک‌ خصیصه و گرایش اصلی در تاریخ توسعهء شهری‌ تهران بدل شده است.به همین دلیل،هرنوع‌ برنامه‌ریزی و طراحی شهری در مورد تهران،در برابر این فرایند توسعهء سریع و هجوم‌ امواج متداخل،از دستیابی به یک الگوی پایدار، هماهنگ و جامع بازمانده است.نگاهی به‌ چگونگی سیر تحولات شهری تهران، تصویری آشفته از یک روند برون‌افکنی و اشغال‌ مجدد،تخریب و بازسازی مداوم را ارائه می‌دهد.
در حال حاضر،در محدودهء کلانشهر و مجموعه شهری تهران،انواع ساختارهای ناقص‌ و ناهماهنگ شهری در هم آمیخته و بقایای انواع‌ مسائل حل ناشدهء متعلق به دوره‌های پیشین،بر روی هم انباشته شده است.به طوری که در آن‌ مسائل متنوع و نامتجانس مربوط به یک«قلعه‌ شهر»،«مادر شهر»،«کلانشهر»و«مجموعه‌ شهری»در هم گره خورده و سیمایی غریب و چند چهره به آن بخشیده است.
حاصل این شکل خاص از توسعهء شهری‌ تهران،همنشینی عناصر ناهمزمان،تداخل عناصر کهن و نوین،و همجواری عناصر و عوامل سازگار و ناسازگار است.بدیهی است که همجواری و ترکیب عناصری مثل کاروانسرا و هتل،ارخانه‌ و دانشگاه،فرودگاه و بیمارستان،کورهء آجرپزی و پارک،ایستگاه راه‌آهن و یخچال،انبار و ورزشگاه و مانند اینها در میان بافت‌های‌ مسکونی و تداخل عناصری مثل پیاده‌راه‌ها و سواره‌راه‌ها،معابر باریک و انبوه وسایل نقلیه، راه‌های درون‌شهری و برون‌شهری، عملکردهای محله‌ای و کشوری،بافت‌های‌ روستایی و شهری،برج‌های مرتفع و آلونک‌ نشینی و بسیاری دیگر،زمینه‌ساز پیدایش انواع‌ مسائل حاد کالبدی،زیست‌محیطی و فرهنگی‌ است.
بر اساس این نظر گاه می‌توان این فرضیه را مطرح ساخت که ریشه‌یابی مسائل شهری‌ تهران،کمتر به ابعاد وسیع جمعیتی و کالبدی آن‌ برمی‌گردد،بلکه بیشتر،به نحوهء انتظام یعنی‌ ناهماهنگی و بی‌سازمانی عناصر مختلف آن‌ وابستگی دارد.به همین دلیل بازسازی، ساماندهی و آمایش عناصر و فضاهای شهری‌ تهران،پیش‌شرط و پیش‌نیاز هرگونه برنامه‌ریزی‌ درازمدت و گسترده است.
با توجه به این دیدگاه عمومی می‌توان روند توسعهء کالبدی-فضایی تهران را به سه دورهء اصلی به شرح زیر تقسیم کرد:
دورهء اول:شکل‌گیری تهران قدیم(از آغاز تا سال 1300)
دورهء دوم:نوسازی شهر تهران(1301-1340)
دورهء سوم:تکوین کلانشهر و مجموعه شهری‌ تهران(1341 تاکنون)
در نخستین بخش از این بازشناسی،دورهء اول‌ این توسعه،یعنی«شکل‌گیری تهران قدیم»(از آغاز تا سال 0031)مورد بررسی و بحث قرار می‌گیرد و بررسی دوره‌های دوم و سوم به‌ شماره‌های آتی موکول می‌شود.
منبع: جستارهای شهرسازی - تابستان 1381 - شماره 2
لینک:
http://www.noormags.com/view/fa/articlepage/330289
تاریخ ورود: 22/09/1391

4- شهر و تاریخ‌ نظری به روند تاریخی‌ توسعهء کالبدی-فضایی‌ شهر تهران‌ (بخش دوم)‌ دورهء نوسازی و پیدایش‌ مادرشهر تهران/ جواد مهدیزاده
مقدمه

به طور کلی روند توسعهء کالبدی-فضایی شهرها بازتاب تحولات سیاسی،اقتصادی و اجتماعی‌ است.از این نظر مهمترین عوامل تاثیرگذار در توسازی شهر تهران و تبدیل آن به یک مادرشهر و پایتخت جدید،در دورهء مورد نظر،به قرار زیر است:
الف-وقوع انقلاب مشروطه در اواخر دورهء قاجار
ب-سقوط حکومت قاجاریه و استقرار رژیم پهلوی
پ-نفوذ و تسلط اقتصاد سرمایه‌داری در ایران
ت-کودتای 2331 و رواج الگوی‌ برنامه‌ریزی غربی در شهرسازی کشور
بنابراین،در بررسی تحولات کالبدی- فضایی شهر تهران در دورهء«تجدد»و نوسازی‌ آن،سعی شده است که در حد ممکن روابط متقابل میان تحولات سیاسی-اجتماعی ایران و تحولات کالبدی-فضایی شهر تهران،مورد توجه قرار گیرد.
منبع: جستارهای شهرسازی - پاییز و زمستان 1381 - شماره 3
لینک:
http://www.noormags.com/view/fa/articlepage/330309
تاریخ ورود: 22/09/1391

5- شهر و تاریخ‌ نظری به روند تاریخی‌ توسعه‌ کالبدی.فضایی شهر تهران‌ بخش سوم‌ دوره تکوین‌ کلانشهر تهران‌ (1340 تا 1357)/ جواد مهدیزاده
از نظر بررسی روند تحولات ساختار کالبدی.فضایی شهر تهران می‌توان مراحل عمده این تحول را،بر اساس مفاهیم‌ شهرشناسی،به چهار دوره زیر تقسیم کرد و مورد بازشناسی قرار داد.
دوره اول؛شکل‌گیری تهران قدیم(از آغاز تا سال 1300)
دوره دوم؛نوسازی و پیدایش مادر شهر تهران(1301 تا 1340)
دوره سوم؛تکوین کلانشهر و مجموعه شهری تهران(1341 تا امروز)
دوره چهارم؛شکل‌گیری مجموعه شهری تهران
در دو شماره پیشین فصلنامه«جستارهای شهرسازی»بخش اول و دوم این بررسی به چاپ رسید.در این شماره بخش‌ سوم چاپ می‌شود و بخش چهارم(آخرین بخش)در شماره آینده به چاپ خواهد رسید.لازم به یادآوری است که قبلا وعده داده بودیم که در بخش سوم و چهارم را در همین شماره به چاپ برسانیم امّا به دلیل اهمیت و گستردگی موضوع‌ و پرهیز از طولانی شدن مقالات،تصمیم گرفته شد که این دو مرحله در دو قسمت جداگانه ارائه گردد.به هر حال امید است که خوانندگان گرامی این تغییر را بر ما ببخشند.
منبع: جستارهای شهرسازی- بهار 1382- شماره 4
لینک:
http://www.noormags.com/view/fa/articlepage/330334
تاریخ ورود: 22/09/1391

6- شهرنشینی در تهران (مقایسه ای بین دوره ناصری و رضا شاه)
چکیده: شهرنشینی در تهران همواره به عنوان مسئله‎ای پیچید و مهم به شمار می‎رفته و می‎رود. این نوشته با نگاهی به پدیده شهرنشینی به مثابه شیوه زندگی که از نظر مفهومی همبسته با مسئله هویت شهری می‎باشد سعی می‎کند تا با توجه به شاخص‎های شکلی و محتوایی شهر تهران در دو دوره ناصری و رضاشاهی به مقایسه تحولات پدیده شهرنشینی در این دو دوره بپردازد. در این نوشته  با توجه به تحولات مختلف در عرصه شهرنشینی مانند تحول در معماری و شهرسازی، تحول در نظام محلات، و تحول در طبقات اجتماعی نگاهی به مسائل شهرنشینی در این دو دوره مهم تاریخ تهران انداخته شده است. می‎توان گفت با تأسیس دارالخلافه ناصری تهران شکلی دیگر به خود گرفت و زمینه‎های لازم برای تحولات بعدی در آن فراهم گشت. این تحول بیش از هر چیز در تجاری و صنعتی شدن تهران و ایجاد شکاف طبقاتی در جامعه شهری تهران و البته در لباس تجدد نمود یافت. جامعه شهری تهران پس از گذر از مرحله مهم مشروطیت به دوره مهم دیگری یعنی دوران پهلوی اول پای نهاد. دوره‎ای که تحولات شهرنشینی در آن همچون دوره ناصری نگاهی به غرب دارد و عمدتا از تجدد مایه می‎گیرد، اما این‎بار ایدئولوژیک‎تر و به طور بخشنامه‎ای و شاید بتوان گفت ویران‎گر عرصه تهران را در می‎نوردد، و طرحی نو از تهران می‎زند، به گونه‎ای  که هویت تهران ناصری را که رنگی تجاری و صنعتی به خود گرفته بود، و هنوز هویت محله‎ای در آن پر رنگ و کارا به حساب می‎آمد، با هویتی جدید که در دیوان‎سالاری جدید ریشه داشت عوض کرد. این نوشته نگاهی است به این تحولات که عمدتا از دوره ناصری آغاز و در دوره پهلوی اول به گونه‎ای دیگر و البته با شدت و حدت بیشتری ادامه یافت.
لینک متن کامل مقاله:
http://pishine.com/archives/2526/شهرنشینی-در-تهران-مقایسه-ای-بین-دوره-نا/
تاریخ ورود: 14/09/1391

7- (طهران) چگونه (تهران) شد؟/ حبیب میرزایی
تهران به عنوان نماد و المان وشاید نگین ایران برای حاکمان از دوره ی ناصری تا به اینک همواره صحنه ی تاخت و تاز و مواجهه با تجدد غربی است و در این بین البته در دوران پهلوی های اول و دوم این مواجهه با حمایت بیشتر حاکمیت به نفع غرب و تجدد غربی بوده است . طرح جامع شهر تهران که در زمان شهرداری غلامرضا نیک پی، در دوران حکومت محمد رضا پهلوی تهیه شده بود معماری تهران را به یک شهر با معماری برون گرای و ساختمان های آپارتمانی کشاند . هر چند آمال و آرزوی ناصرالدین شاه و دوره ی ناصری نیز همین بود. اما نمود و نشان تحولات فرهنگی در دوران ناصری کمتر از دوران پهلوی بود . برای مثال در مورد نوع پوشش و حجاب بانوان تهران در دوره ی رضاخانی مخبرالسلطنه هدایت می گوید : « قبیح ترین زندگی پاریس مرکز فواحش ، امروز مصدر زندگی تهران شده است . »
بی گمان یکی از دروازه های ورود به بحث مسخ و تغییر فرهنگها و هویتها در دنیای امروز بررسی الگو گیری و الگو دهی آنهاست . اگر بخواهیم چنین کاری را برای ایران عزیز انجام دهیم قطعاً باید نقش پررنگ شهر تهران به عنوان نشان و الگوی تغییرات در سپهر جغرافیای فکری – فرهنگی و زندگانی جامعه ایران بررسی شود . در دوره ی معاصر هر چه بر قدرت ، شوکت و هویت تهران افزوده شده و رنگ و لعاب آن پررنگ تر گشته خورشید هویت اصالت های ایرانی کمرنگ تر شده است . و این اتفاق نیفتاده مگر با برنامه ریزیها و تلاشهای حاکمان در دوره ی معاصر. آقا محمد خان در 11 جمادی الاخری سال 1200 هـ ق تاجگذاری کرد . انتخاب تهران کوچک به عنوان پایتخت سرزمینی کهن و تاریخی به گفته بسیاری از آن روی بوده که نزدیکی به استر آباد مقرایل قاجار داشته. آیا این چیزی غیر از تبعیض است ؟ شاه قاجار شاید هرگز به این نمی اندیشید که پس از خودش و این انتخاب تبعیض آمیز تهران یکی از کلان شهرهای مشکل دار تبدیل خواهد شد . توسعه تهران از زمان زوال شهر باستانی ری آغاز شده بود . تهران نقش سلطه طلبانه خود را آغاز کرده بود و این همان طور که عنوان شد با به حاشیه راندن یک تمدن و شهر تمدنی به نام ری همراه بود . امپریالیسم تهران از روزهای اولیه در حال ریشه دواندن بود . توجه به تهران از پایتختی قزوین به دست شاه طهماسب صفوی آغاز شد و این به دلیل در کوهپایه بودن و شرایط مناسب برای سکونت باغداران و کشاورزان و آب و هوای مناسبش و البته وجود اماکن متبرکه عنوان می شود و این ویژگیها به علاوه وجود شکارگاه های مطلوب توجه سلاطین را به تهران جلب کرد . شاه تهماسب در سال 961 ق اولین باروها را به دور تهران کشید و این نخستین حرکت در جهت هویت سازی برای تهران محسوب می شود . در 11 شعبان 1288 هـ ق ناصرالدین شاه کلنگ نقره ای به دست کنار باروهای قدیمی شهر ایستاد تا تهران رویایی اش را بنا کند . رویایی که از حضورش در فرنگ برایش ایجاد شده بود . او آرزوی شهری مانند پاریس را در سر می پروراند . اما شاه خوش خیال ما نمی دانست یا نمی فهمید که با تغییر معماری فقط ساختمان ها تغییر نمی کند.نمی دانست یا نمی فهمید که اگر پاریس معماری به آن شکل دارد فرهنگ و هویتش  پس از رنسانس پیش قراول و سرسلسله ایجاد دنیای سکولار غیر دینی و انسان مدار بوده. شاه ما در حالی که احتیاط فراوانی برای تخریب ساختهای قدیمی تهران می کرد سخت پیگیر ایجاد دارالخلافه ناصری بود . کارشناسان معتقدند که در ایجاد دارالخلافه سعی فراوان شد تا در عین تغییرات به بافت های سنتی و کهن شهر تداخل و ضربه وارد نشود . یکی از دیپلماتهای خارجی در ایران آن دوران تغییرات در بافتهای تهران تفننی و تفریحی می داند تا توسعه ای، کاربردی و تحولی . تغییرات در تهران در دوره ناصری زیر نظر مهندس (بوهلر) و به سبک شهر پاریس ایجاد شده و ده سال به طول انجامید . تغییرات ایجاد شده سبب اجتماعی – فرهنگی تهران را نیز متحول کرد . مرکز شهر از سبزه میدان و میدان ارگ به میدان توپخانه منتقل شد . خیابان از یک تفرجگاه و محل تفریح محض به مکان تجارت و بازرگانی نیز تبدیل گشت . هر چند سعی شد در معماری و بافت سنتی شهر تخریب به سبک اصفهان دوره شاه عباس ( نابودی محض گشته ) صورت نگیرد اما در شهر سازی تفاوت اساسی به وجود آمد . به گونه ای که به قول (لردکرزن) آن هایی که در نیمه اول قرن نوزده به تهران آمده بودند وقتی در دوره ناصری به ویژه پس از تاسیس دارالخلافه به تهران آمدند به سختی آن را می شناختند . در این دوره ساختن بناهای مدرن به تقلید کورکورانه از غرب آغاز شد . ( این معنی رد همه ی مواهب مدرنیته نیست بلکه سخن از سیر تاریخی و جوهره ی تمدن غرب است .) هر چند همان طور که گفته شد بافت شهر همچنان سنتی باقی ماند . آن چه به طور مشخص روی داد تبدیل معماری درون گرایی ایرانی به برون گرایی جدید بود . و این یعنی تغییر رفتار فرهنگی و نه فقط معماری . سبک معماری دوران قاجار را بیشتر قشر میانه معلق میانه کهنه و نو ( سنت و مدرنیته ) پیش می بردند . برون گرایی خود را در ایجاد پنجره و ویترین برای خانه ها نشان داد . سیاحان و گردشگرانی که به گفته ی خودشان آرزو داشتند اندرون خانه های ایرانی را ببینند و در حسرت آن افسانه ها بافته بودند به آرزوی خود رسیدند . خانه های درون گرا و بسته ای چون خانه ی حاج امین الضرب جای خود را به برون گرایی حاصل اختلاط سنت و مدرنیته و پذیرش ساده لو حانه معماری مدرن داد . حاج مهدی قلی خان هدایت چه زیبا این تحول را به زبان می آورد در( خاطرات و خطرات) :« طمطمراقی اگر بود در خانه مستور بود امروز در هتل ها ، رستوران ها ، قهوه خانه ها و شیرینی فروشیها مکشوف و برملاست . همه سبب رشک و حسد و رقابت و بدتر از همه تخریب زندگی خانوادگی و ترویج فحشا » آزادی زنان و پوشش زنان نیز همگام با این حرکت به سوی برون گرایی حرکت کرد . این تغییرات کم و بیش تا پایان دوره قاجار ادامه داشت . تا این که دوره ی رضاخان آغاز گردید و استبداد مدرن رضاخانی و مدرنیزاسیون با شعار پیشرفت و توسعه از بالا به زور و اجبار اعمال شد . قراردادن ویترین مغازه و هتل ها و کافه ها همچون هتل نادری مشرف به خیابان درچارچوب تغییر فرهنگ عمومی تفسیر می شود .انتخاب سرتیپ کریم خان بوذر جمهری به عنوان رئیس بلدی (شهرداری مدرن تهران ) با هدف اعمال زور هر چه بیشتر در جهت تسریع تغییرات با توسل به نظامی گری دو دوره رضاخانی صورت گرفت . همزمان با انتخاب سرتیب پوذر حمیری به ریاست بلدیه دارالخلافه ناصری تهران در 1309 تخریب و در این بین دو خیابان شاهرضا و پهلوی نیز محورهای اصلی شرقی - غذبی و شمالی- جنوبی را پدید آوردند . و شمال شهر پدید آمد . ایجاد خیابان اولین پژواک از شهرسازی (هوسمان ) گونه ای است که از نظریه های نوگرایان دهه 1920 اروپا ریشه می گرفت.
این تغییرات تهران را روز به روز از هویت هر چه اندک خود نیز تهی کرد و بر ابعاد سلطه طلبانه تهران افزود . با تبدیل (کهن) به ( کهنه ) و سنت به عقب ماندگی مفاهیم ارزشی از شهر و معماری شهر خارج می شود . هر چند در ایجاد دارالخلافه نیز نوعی اندیشه سنت گریز وجود داشت . اما انگاره های تاریخی همچنان بروز داشت . اما در تهران پهلوی اول و رضاخانی انگاره های آشنا در معماری جای خود را به ایده های سنت گریز داد . در تحولات دوره پهلوی بر خلاف دوره ی ناصری نقشه از قبل طراحی شده ای وجود نداشت . هر چند دولتمردان هر دو دوره  در فکر بازسازی تهران با مشاهدات غربی بودند . اما دوره ناصری تغییرات طبیعی تر و ملایم تر روی می داد . نظام محله ای در تهران و ایران کارکردهای امنیتی – اخلاقی و اجتماعی داشت و وحدت اجتماعی را افزایش می داد . بر خلاف اماکن عمومی ایران مانند بازار محله دارای نوعی حجاب و پوشش و درون گرایی بود . اما در تهران در دوره ی ناصری نظام 12 محله ای به 5 محله ای ( عودلاج و ارگ در شمال – محله بازار ( جدای از خود بازار ) – در جنوب – سنگلج در غرب و چاله میدان در شرق ) تبدیل گشت . در نظام محله ای ثروتمندان و فقرا در یک محله کنار یکدیگر زندگی می کردند و این نشان دهنده نقش وحدت آفرین محله در فرنگ ایرانی بود . البته این خود موید مطلب دیگری است و آن این که نوع و روش زندگی میان فقرا و اغنیا تفاوتی نداشت . تحول در بافت وحدت آفرین محله از زمان اصلاحات ناصرالدین شاه غرب زده و شیفته ی غرب روی داد . و دو محله دولت و خیابان لاله زار در شمال شهر ایجاد شد . همگام با جلوس شاه بر تخت، امرا فرنگیان و خانواده ها و نزدیکان حکومت از قسمت های و محله های دیگر به نزدیکی محل جلوس شاه در کنار لاله زار و محله دولت آمدند . محلات قدیمی از ثروتمندان خالی و پر  از فقرا که توان در کنار شاه غربزده را نداشتند پر شد . از این پس شمال و جنوب شهر علاوه بر ابعاد جغرافیایی نشان دهنده شان اجتماعی – فرهنگی شد . محله دولت مکان اغنیا در شمال و چاله میدان در جنوب فقرا را علامت و نشان می داد . از آن پس محله نشان و نماد تمایزات طبقه ای – اجتماعی به حساب آمد .
محله های قدیم بافت خود را حفظ کردند . اما محله های جدید در کنار خیابان های جدید احداث شده احتیاجات خود را از خیابانها تامین می کردند و این خود بر برون گرایی محله ها و مناطق جدید و اعیان نشین و از بین رفتن آداب و سنن ملی و دینی چون محرم و نامحرم ابتدا در ذهن و سپس در عملکرد مردم این مناطق افزود .
یکی از کارکردهای محله های قدیم تهران نقش نظارتی آن بود . چون در آن همه همدیگر را می شناختند و افراد محله به شخصیت و آبروی هم اعتبار نظارتی پیدا می کردند .
اما در محله های جدید و با ایجاد خیابان ها رفته رفته نظام نظارتی محله به هم خورد . از طرفی با افزایش ایجاد ساختمان و طرح های عمرانی در شمال شهر کارگران غیر ماهر و ماهر از اطراف شهر برای کار به تهران هجوم آوردند . آنها توان ماندن در شمال شهر را که نداشتند پس منزل و خوابگاه و مسکن خود را در محله های پر از گدای جنوب شهر و چاله میدان قرار دادند . با هجوم این کارگران به جنوب شهر محله های جنوب شهر از تهرانی های اصیل کاسته می شد و بر تعداد مهاجران افزوده می شد . با از بین رفتن بافت وحدت بخشی محله های جنوبی پر از کلونی مهاجرین گشت که اغلب همدیگر را نمی شناختند و بعد نظارتی محله جنوب نیز از بین رفت و انواع ناهنجاریها ایجاد شد. به نظر می رسد ایجاد خیابانها در دوران رضاخانی فزونی یافت تا نقش نظارتی محله ها کاسته شود و هیچ نظارتی جز نظارت حکومت و پادشاه باقی نماند . این امر به تعارضات و ناهنجاریهای  جدی اجتماعی انجامید . برای مثال دررمان ( تلخ و شیرینها ) جمالزاده که همین دوران را بیان می کند یکی از شخصیت های رمان خود را شیر پاک خورده و اهل محله دارالخلافه معرفی می کند  در صورتی که دیگر اثری از محله دارالخلافه وجود ندارد . و این نشان دهنده تعارضات در گذشته و حال افکار و اعمال جامعه است . همه ی آن چه تا به این جا گفته شده نشان دهنده تحولات اجتماعی – فیزیکی تهران در دوران قاجار و پهلوی و به طور عمده دو دوره بسیار مهم یعنی ناصری و رضاخانی بود که به حق هردو این دوره ها نقش مهمتری داشتند . تحولات همگام با شهر سازی و فرهنگ مردم در سازمان های دولتی نیز با تغییر در شهرداری تهران یا بلدیه برای آسایش شاه همگام شد . یعنی در سال 1267 . در این دوران بلدیه تهران همزمان با نظمیه به عهده( کنت دومونت فورت) گذاشته شد . قرار گرفتن سرتیپ بوذر جمهری در راس بلدیه در دوره ی رضاخانی از وجود نوعی مقاومت اجتماعی در برابر تغییرات اعمال شده توسط بلدیه حکایت دارد و همین طور نوعی نگاه ضربتی توسط حاکمیت به تغییرات در شهر سازی و تحولات شهری . در این میان نهادهای آموزشی نیز در تهران از تحولات جا نماندند و اتفاقاً طبیعی تر متحول شدند . دو نماد دارالفنون در دوران ناصری و دانشگاه تهران در دوران رضاخانی به عنوان قسمتی از پشتوانه نظری دو انقلاب مشروطه و اسلامی نشان تاثیرات آموزش برفرهنگ جامعه هستند . هم تاسیس دانشگاه تهران و هم دارالفنون را باید از دستاوردهای مواجهه با فرهنگ غرب دانست . بخصوص دانشگاه تهران و قسمت تکمیلی آن که فرهنگ غرب و سلطه ی آن بر سایر دانشگاه های کشور طبق معمول است . اصولاً دانشگاه با هدف تضعیف و تلطیف نقش و جایگاه دین در دوره ی رضاخانی و با مشاوره های فراماسونهایی چون محمد علی  اذکاء الملک فروغی- تیمور تاش- تقی زاده و ... ایجاد شده هر چند نباید از یاد برد که دارافنون علی رغم نیت پاک امیر کبیر برخی اساتیدش را در سال های بعد یا همان دوره امیر کبیر اساتید شیفته و مجذوب دنیای غرب تشکیل می داد . اساتیدی چون میرزا ملکم خان و ...
و اما در پایان نکته اصلی یعنی تحولات فرهنگی است که باید بررسی شود . تهران به عنوان نماد و المان وشاید نگین ایران برای حاکمان از دوره ی ناصری تا به اینک همواره صحنه ی تاخت و تاز و مواجهه با تجدد غربی است و در این بین البته در دوران پهلوی های اول و دوم این مواجهه با حمایت بیشتر حاکمیت به نفع غرب و تجدد غربی بوده است . طرح جامع شهر تهران که در زمان شهرداری غلامرضا نیک پی، در دوران حکومت محمد رضا پهلوی تهیه شده بود معماری تهران را به یک شهر با معماری برون گرای و ساختمان های آپارتمانی کشاند . هر چند آمال و آرزوی ناصرالدین شاه و دوره ی ناصری نیز همین بود. اما نمود و نشان تحولات فرهنگی در دوران ناصری کمتر از دوران پهلوی بود . برای مثال در مورد نوع پوشش و حجاب بانوان تهران در دوره ی رضاخانی مخبرالسلطنه هدایت می گوید : « قبیح ترین زندگی پاریس مرکز فواحش ، امروز مصدر زندگی تهران شده است . » تهران دوران جمهوری اسلامی را باید از جنگ به بعد بررسی کرد ، نکته ی قابل تاسف اینجاست که به اذعان برخی کارشناسان شهرسازی و معماری با اتمام جنگ شهرداری تهران یعنی کرباسچی همان طرح جامع ، نیک پی پهلوی را به عنوان طرح جامع شهر تهران انتخاب کرد . امروز تهران و تهرانی با سیر تاریخی که مختصری از آن گفته شد خود دل در گروی دنیای دیگری غیر از دنیای اصالت ها و هویت ما دارد و یا در بهترین حالت سرگردان میان سنت و مدرنیته است . در حالی که نمودش در فرهنگ زندگی بخش قابل توجهی از  مردم  تهران و به تبع آن  ایران یک شبه مدرنیته مبتذل و سخیف است . سوال اساسی این است که آیا تهران با این همه سرگیجه و بیماری تاریخی و کنونی باید مرجع و هویت دهنده به جامعه ایرانی باشد ؟
منبع: پایگاه خبری تحلیلی صبح رزن
http://sobherazan.ir/news/1242-طهران_چگونه_تهران_شد
تاریخ ورود: 14/09/1391

8- شهرنشینی و بازتاب های فضایی آن در تهران؛ فرهنگ فضا و فضای فرهنگی / محمدرضا حائری
به نظر می رسد ما (شهرنشینان، متخصصان و مسوولان) به هنگام کاربرد واژه <شهر تهران> تصور مفهومی و مصداقی مشترکی نداریم و نمی دانیم برای کدام مقصود از واژه <تهران> استفاده کنیم. برای شهرنشینی ابعاد و مشخصه های متعددی متصور است. در فرصت این مقاله کوتاه آنها را در دو دسته معرفی می کنیم:
مشخصه های کمی و مشخصه های کیفی. اولی را می توان در تعداد جمعیت، مساحت، نوع مصالح، ابعاد بناها، انواع جاده های کوچک و بزرگ، تعداد ماشین و از این قبیل دسته بندی نمود. و دومی را می توان در رفتارها، حساسیت ها، عمل ها و عکس العمل های شهرنشینان به بنا، به رنگ، به مصالح، به شکل، به فضا، به علائم تجریدی (مانند علائم راهنمایی) و یا تعداد کتابخوان ها و کتابخانه ها، تعداد سینما و تئاتر و از این قبیل جستجو نمود. این ابعاد و مشخصه ها در مقیاس <کلانشهر> از تنوع و حجم بسیار گسترده تری برخوردار هستند.
 بر حسب چگونگی شهرنشینی، شهر این دو دسته مشخصه را در خود جای می دهد. به عبارت دیگر، شهر مصداق فضایی ترکیب مشخصه های کمی و کیفی شهرنشینی می باشد. مساله امروز شهر در ایران این است که تعادل ضروری بین مشخصه های کمی و کیفی بر هم خورده و مشخصه های کمی نقش تعیین کننده را در شکل دهی سازمان فضای شهرهای ما بر عهده گرفته اند. بر این اساس، حضور اجتماعی شهرنشینان در شهر مشروط و انحصاری شده است. امروزه تهران در مقیاس کلان شهر، فضا در اختیار ساکنان خود قرار نداده است و به نظر می رسد رغبت طبیعی، آزادانه و آگاهانه شهرنشینان برای تجمع و گفت وگو در مقایسه با گذشته شهر تهران کاهش یافته است. در مقایسه با فضاهایی که تهران معاصر برای تردد اتومبیل و تجمع ماشین ها (پارکینگ) و فضاهایی که برای فعالیت های تجاری اختصاص داده، فضاهای مرتبط با حضور، تجمع و گفت وگو یا وجود ندارد و یا کاملاثانویه می باشد.
در تمامی مراحل شهرنشینی به ویژه در کلان شهرها، چگونگی شکل گیری بناها و فضاها، ارتباطی مستقیم با رفتار، دانش و ذهنیت ساکنان شهر دارد. شهر آئینه تمام نمای قدرت سیاسی، توان اقتصادی، شعور فرهنگی، خرد اجتماعی، تدبر اداری و مدیریت ساکنان خود می باشد. به عبارت دیگر، هر شهر، کشوری است در ابعاد کوچک تر. اکنون برای روشن تر شدن رابطه شهر، سازمان فضایی و ساختار حاکم بر جامعه، یک مثال آورده می شود.
در تهران از سال های گذشته تا امروز، هر روز شاهد گشوده شدن رو به تزاید مغازه ها یا پاساژهای تجاری هستیم. این روند رو به رشد محصول تمایل اقتصاد خرد غیرتولیدی در ساختار کلان حاکم بر جامعه است که شهر، انعکاس فضایی آن می باشد. همین مطلب را اگر از زاویه ای دیگر نگاه کنیم، یعنی محدودیت های ساختاری موجود بر سر راه تاسیس مراکز تولیدی و فقدان مدیریت کلان پولی برای هدایت و جذب سرمایه های خرد به سمت انباشت مولد، بروز آن در شهر همین ازدیاد مکان ها و فضاهای خرد تجاری است. آیا نادیده گرفتن و نپرداختن به مطالبات حضور اجتماعی گروه های مختلف شهرنشینی از فضای کلان شهری تهران جای تامل و پرسش ندارد؟ در چنین وضعیتی فرق است بین شهرهایی که مغازه ها حیات شهری را رقم می زنند با شهرهایی که مراکز فرهنگی و فضاهای اجتماعی شهری، پویایی آن را تضمین کرده اند. هویت شهر در این تمایزها رقم می خورد و شهر نیز بازتاب تمامی این تمایزها می شود.
تمایزهای فضایی شهرنشینی در تهران
در مقیاس کلان و در مسیر رشد تهران تمایزهای پدیدآمده بین سازمان فضایی و هویت شهری را می توان در چند زمینه دنبال نمود. در این جا، به اختصار تمام این تمایزها بر حسب چند مقوله انتخابی بیان می شود.
سرعت رشد شهرنشینی
تهران از زمان برگزیده شدن به پایتختی در نیمه دوم قرن دوازدهم تا دهه سوم قرن چهاردهم هجری با نرخ رشد آرامی در حال گسترش بود. بافت قدیمی که در عهد پهلوی اول بعد از سال 1300 شکل گرفت، توانست با بافت های شهری شکل گرفته در دوران های صفوی و قاجار جوش بخورد و مجموعه ای هماهنگ را ارائه نماید. این نرخ آرام شهرنشینی از دهه چهارم قرن چهارده شمسی شتاب گرفت و بافت های شهری تازه تر و بسیار متفاوت از گذشته را بر اساس شهرنشینی سریع شکل داد. بر اساس سرعت رشد شهرنشینی در تهران، می توان تفاوت های هویتی آشکاری را در لایه های مختلف سازمان فضایی این شهر تشخیص داد.
دوره های تاریخی ـ حکومتی
سازمان فضایی شهر تهران را می توان بر اساس سلسله های تاریخی نیز، مورد شناسایی و تمیز قرار داد. شهر تهران در عهد قاجار، شکلی مشخص داشت و در عهد پهلوی اول نیز، شکلی متمایز متمایل به توسعه ای با هدایت اما در ادامه تهران قاجاری و اگر چه با خیابان و ماشین نیز، آمیخته شد اما توانست این دو عنصر جدید را در خود ادغام کند. حال آن که در عهد پهلوی دوم، این دو عنصر شهر را از آن خود کردند. در دوران معاصر رشد شهرنشینی تهران و چهره شهر بر اساس احداث انواع خیابان و جاده و اشباع اتومبیل متمایز است.
شهرسازی و طرح جامع تهران
در نیمه دوم دهه 40، برای تنظیم و جلوگیری از رشد شتابان سریع و حجیم تهران، برنامه ای نظم بخش در قالب اولین طرح جامع 25ساله شهر تهران تهیه و تصویب شد. اهداف اصلی این طرح، مشخص کردن چگونگی استفاده از اراضی شهری، احداث و توسعه شبکه معابر (عمدتا سواره)، مشخص کردن میزان بهره وری از ارتفاع و تجمع در واحد سطح (تراکم های جمعیتی و ساختمانی) و تعیین جهات و محدوده های توسعه شهر تهران بود.
اولین طرح جامع تهران، تاثیر قاطعی بر توسعه شرقی ـ غربی، ناپیوسته تهران و گسست کالبدی و افت کیفی فضا بر جای نهاد. در این مقاله، تا آن جا که به تمایزهای ایجادشده در سازمان فضایی شهر تهران مربوط است به چند مورد اشاره می شود. با اعمال <ضوابط نظم بخش و قانونی> طرح جامع، در شکل گیری سازمان فضایی شهر تهران تغییرات زیر حادث شدند:
تغییر جهات گسترش سازمان فضایی شهر از محور شمال ـ جنوب (که به ادغام پیوسته تجریش و ری منجر می شد) به محور شرقی ـ غربی و گسترش تا ارتفاعات شرقی تهران و در بر گرفتن تمام آبادی های غرب و ادغام گسسته کرج و بسیاری از آبادی های پیرامون در سازمان فضایی شهر؛ تغییر ادراک فضایی در جامعه، به نحوی که فضاهای سرباز و سرپوشیده از قلمرو شیوه زندگی خارج شدند و <تهران جدید> عمدتا بر اساس فضاهای بسته، شکل گرفت و رشد کرد. و فضاهای باز برای عبور و توقف ماشین در نظر گرفته شد؛
تغییر در روند رشد پیوسته تهران و ایجاد گسست های تحمیلی بر سازمان فضایی شهر شامل، اراضی خالی، ساخته نشده و پیدایش بافت های ناپیوسته بیرون از محدوده استحفاظی،  شکل گیری صرفا کمی بافت های حومه ای و ناپیوسته مستقل از تاسیسات و تجهیزات و فضاهای شهری با کیفیت بسیار پایین ساخت وساز؛ حذف تدریجی حریم های پنهان و آشکار از شهر و بنا.
بدین ترتیب، اعمال ضوابط طرح جامع بر شهر تهران به ایجاد تمایزهای قاطعی در سازمان فضایی شهر منجر شد.
قطبی شدن عملکردی و مهاجرت درون شهری
در فرایند رشد از دهه 40 به بعد، سازمان فضایی شهر تهران نوعی تقسیم عملکرد اجباری را پذیرا شد. بافت های تاریخی و قدیمی و قسمت های چسبیده به آنها را بافت جدید، مرکزیت تجاری، خدماتی و اداری را تا حد اشباع و لبریز شدن پذیرفتند و بافت های حومه ای و ناپیوسته مرکزیت کارگاهی، کارخانه ای و تولیدی را. بدین ترتیب، قطبی شدن تحمیلی عملکردها بر مهاجرت ها و سکونت های درون و برون شهری تاثیر گذاشتند. بافت های تاریخی و مرکزی سازمان فضایی روز به روز فرسوده تر شدند تا آن جا که بناها و فضاهای با هویت به انبار کالاهای وارداتی، سکونتگاه مهاجران بسیار فقیر، جولانگاه دستفروش ها و توقفگاه چهارچرخه ها، گاری ها و سواری ها بدل شدند و از آنها به نام <کلنگی> در بازار ساختمان نام برده شد و بافت های حومه ای و ناپیوسته بدون تاسیسات و تجهیزات و فضاهای شهری مستقر بر اراضی دائر و بایر کشاورزی روز به روز گسترده تر شدند و فقیرانه ترین سکونتگاهای شهری را شکل دادند.
 فضاهای فرهنگی، اجتماعی و هویت شهری
در این مقاله، برای این که بدانیم درباره چه و کجا گفت وگو می کنیم، تا آن جا که به شناخت تمایزهای موجود در سازمان های فضایی شهر تهران مربوط است، پیشنهاد می شود به هنگام نگاه مجدد به تهران پنج عامل را در نظر گرفته ایم:
    1- تاریخ شکل گیری <شهر تهران>؛
    2- زمان سرعت شکل گیری و نرخ رشد شهرنشینی <شهر تهران>؛
    3- چهره سیما و آرایش فضایی شکل گیری <شهر تهران>؛
    4- میزان تاثیرپذیری از فرآیندهای درونی و بیرونی شکل دهنده <شهر تهران>؛
    5- فضاهای شهری که به طور بالقوه برای حضور اجتماعی ـ سیاسی ساکنان قابل استفاده می باشد.
اکنون با در نظر گرفتن پنج عامل فوق، سازمان فضایی شهر تهران را مرور می کنیم:
تهران تاریخی> ـ این عبارت، برای تهران دوره صفوی و تهران دوره قاجاری در نظر گرفته شده است. شکل گیری تهران تاریخی در زمانی طولانی و با سرعتی آهسته صورت گرفت. سازمان یابی فضا به طور مثثر و مستقیم از فرهنگ بومی و سنت معماری و شهرسازی تاثیر پذیرفته و چهره و سیمای شهر از نظامی هماهنگ، منسجم و اختصاصی برخوردار بود. حد شمالی، شرقی، جنوبی و غربی این تهران منطبق بر خیابان های انقلاب، شهدا، شوش و کارگر است و محدوده زمانی آن از سال 1300 چندان فراتر نمی رود. ساکنان تهران تاریخی برای برگزاری مراسم مذهبی، اعیاد و اجتماعات شهری و تجمعات می توانستند از چندین فضای شهری که به طور مستقیم پاسخگوی اینگونه فعالیت های اجتماعی بود، بهره برند.
 پیش از احداث خیابان پانزده خرداد (بوذرجمهری) محور ارتباطی بین سه فضای شهری میدان پانزده خرداد (ارگ)، سبزه میدان و جلوخان مسجد امام (شاه) به علاوه صحن این مسجد، مهم ترین فضاهای اجتماعی آن روز بودند که سازمان فضایی شهر تهران متناسب با سطحی که تهران آن روزگار در اختیار داشت در اختیار ساکنان خود قرار داده بود. اعیاد آیینی و رسمی در میدان پانزده خرداد، تجمعات سیاسی در سبزه میدان (عمده ترین فضای تحقق جنبش تنباکو) و مراسم سوگواری و عزاداری در جلوخان و صحن مسجد امام و در مواقعی ترکیبی از هر سه فعالیت در هر سه فضا. با احداث خیابان پانزده خرداد (در حد فاصل 1309-1304) بدنه شمالی سبزه میدان تخریب شد و فرآیند تبدیل این فضا به وضعیت امروزی فراهم شد و فضایی برای حضور و تجمع در نظر گرفته نشد. <تهران تاریخی> بر اساس اراده ای متمرکز و آگاهی جمعی از ادراک فضایی شکل گرفت و اطلاق نام دارالخلافه طهماسبی و ناصری نشانگر شهریت برای توسعه شهر و سکونت شهرنشینان از منابع درونی مانند سنت و بوم تغذیه می کند
تهران قدیمی> ـ این عبارت، برای توسعه تهران در دوره پهلوی اول تا کودتای 28 مرداد پیشنهاد می شود و شکل گیری آن کمی بیشتر از 30 سال به طول می انجامد. در این مدت کوتاه، سرعت شکل گیری <تهران قدیمی> نسبت به <تهران تاریخی> اگر چه بیشتر است اما در مقایسه با شهرنشینی سریع و شکل دهنده تهران های بعدی می توان آن را کند و بطئی در نظر گرفت. به همین جهت، <تهران قدیمی> در پیوند با <تهران تاریخی> در چهار جهت پیرامونی آن را در بر می گیرد و در بیرون و درون آن خود را بازسازی می کند.
 سازمان فضایی <تهران قدیمی> از چهر ه های متنوع تری برخوردار است. علاوه بر فرهنگ بومی از فرهنگ باستانی و فرهنگ اروپایی نیز تاثیر پذیرفته است، اما هنوز ادراک فضایی و هویت شهری حضور دارد. هویت شهری برای <تهران قدیمی> به میزان قابل توجهی <ایدئولوژیک> است. به همین جهت اگر چه از <تهران تاریخی> تاثیر می پذیرد اما با خشونت (تخریب دروازه ها و بناها) با آن رفتار می کند.
تهران قدیمی> باید یادآور عصر هخامنشی باشد و آن در کاخ شهربانی واقع در میدان مشق و بانک ملی خیابان فردوس جلوه گر می شود و کاخ وزارت امور خارجه با الهام از کعبه زرتشت ساخته می شود. حتی خارجی ها هم بر این باورند که <تهران قدیمی> می بایست یادآور تمدن گذشته باشد. آندره گدار فرانسوی موزه ایران باستان را با الهام از کاخ تیسفون دوران ساسانی می سازد. حضور تمدن جدید در فضا با احداث هنرستان دختران و پیرامون میدان امام (توپخانه) ظهور می کند. در تصاویر می توان تمایزهای هویتی میدان امام (توپخانه) را در حد فاصل 1330-1260 مشاهده کرد. میدان امام یکی از دو فضای شهری عمده اجتماعات <تهران قدیمی> است. در حد فاصل سال های 1300-1260 شمسی با انتقال فعالیت های میدان ارگ به توپخانه این میدان با ابعاد 2200110 متر به یکی از فضاهای شهری عصر خود تبدیل شد. پیرامون این میدان در حد فاصل سال های 1300 تا 1330 تخریب و تجدید بنا می شود و امکانات عبور سواره برای آن فراهم می گردد و در اختیار فعالیت های اجتماعی شهر و مکانی برای تجربه تجدد می شود. معماری و تجلیات فضایی آن ضمن بهره وری از شهرسازی صفویه به <تهران تاریخی> و <سبزه میدان> هم وفادار بود و به علاوه حالات و روحیات تازه تری را به شهرنشینان خود عرضه کرد.
همانگونه که میدان پانزده خرداد واقع در <تهران تاریخی> در برابر کاخ های پادشاهان قاجار، محل تظاهرات اجتماعی بود، تظاهرات و نیازمندی های جامعه به تجمع در دوران دموکراسی ناقص (32-1320) در فضای شهری میدان بهارستان در روبه روی مجلس شورا انجام می شود. خیابان های <تهران تاریخی> هنوز به عنوان فضاهای شهری قابل استفاده برای حضور اجتماعی ـ سیاسی شهرنشینان می باشد و اتصال فضاهای شهری <تهران تاریخی> را با <تهران قدیمی> برقرار می کنند. فضاهایی که در آن دوره توان ترغیب جامعه را به ابراز وجود بر می انگیختند. تهران قدیم> را نیز، اراده ای معطوف به قدرتی متمرکز و آگاهی جمعی ساکنان شهر سازماندهی می کرد.
تهران جدید> ـ در نیمه دوم دهه 1330، بازتاب فضایی رشد سریع تهران آغاز شد و <تهران جدید> در پیرامون <تهران قدیم> که <تهران تاریخی> را در بر گرفته بود شکل گرفت و تا نیمه دوم دهه 1340 بیشتر به سمت شمال (تجریش) و شرق (تهرانپارس) پیشروی کرد.
تهران جدید> فرصت درونی شدن فرهنگ های باستانی، اسلامی و اروپایی را که در سازمان فضایی <تهران قدیمی> جوانه زده بود، با اوج گرفتن رشد شهرنشینی از دست می دهد. این رشد جهنده دیگر در چارچوب سازمان فضایی <تهران تاریخی> و <تهران قدیمی> هم نمی گنجد. از نیمه دوم دهه 1340، شکل دهی مجدد سازمان فضایی شهر تهران به طرح جامع واگذار می شود. در این دهه، درآمد حاصل از فروش نفت و اقتدار تمرکز سیاسی ـ اقتصادی، کشور را مجاز می دارد تا هر چیز منجمله طرح جامع را وارد کند. مفهوم <وارداتی> بر جای مفهوم <درون زایی> می نشیند. < تهران جدید> تجربه واردات را در فضا باز می تابد. شکل گیری چهره شهر نیز وارداتی می شود. سرعت تعیین کننده است و اتومبیل وارد می شود. سازمان فضایی <تهران جدید> تمام هم و غم خود را برای پذیرایی از اتومبیل در احداث خیابان متبلور می کند. ایدئولوژی آسفالت، بلوار، دسترسی سواره ایدئولوژی حاکم بر سازمان فضایی شهرهای کشور می شود. سازمان فضایی <تهران جدید> به مثابه سازمان سیاسی ـ اقتصادی، ایجاد فضا و محل برای تجمعات و حضور مردم در صحنه شهر را فراموش می کند. میدان ها و خیابان ها دیگر کمتر فضای شهری و بیشتر محل تردد اتومبیل ها و گشایش مغازه ها هستند.
تهران جدید> فضاهای تازه تری را به شهرنشینان عرضه می نماید تا شاید بتوانند برای حضور اجتماعی از آن بهره گیرند. به عنوان مثال، می توان میزان اندکی از پارک ها، استادیوم های ورزشی و سالن های اجتماعات نام برد. توجه به این نکته حائز اهمیت است که نظارت، مدیریت و مالکیت این فضاها که متعلق به دولت و شهرداری است، حضور شهرنشینان را در این فضاها مشروط می نماید. از طرف دیگر، تصور ذهنی شهرنشینان حتی تا امروز از پارک، محل مصفایی چون باغ و بوستان است که برای گردش و پیک نیک و یا چیدن میوه مناسب است. به تدریج پارک جای خود را برای حضور بازنشستگان، زنان خانه دار و شهرنشینان علاقه مند به ورزش و سایر جنبه های اجتماعی زندگی شهری باز کرده است. به هر صورت نباید فراموش شود که پارک ها، همانند فضاهای شهری گذشته نیستند. در موارد نادری هم که پارک ها برای حضور جمعی مورد استفاده قرار گرفتند همانند، تصور جنگل، درخت ها و گل وگیاه و چمن ها آسیب فراوان دیدند.
 در <تهران قدیمی> فضاهای شهری همچون خیابان و میدان به علت حضور ادراک فضایی در جامعه و پایین بودن میزان مالکیت و بهره وری از اتومبیل، امکان استفاده و حضور شهرنشینان در این فضاها بیشتر بود. خیابان شرقی ـ غربی انقلاب در حد فاصل میدان های امام حسین، فردوسی و انقلاب، فضاهای سیاسی مناسبی برای تظاهرات اجتماعی بودند. اگر فضاهای باز دانشگاهی تهران را نیز بر این فضاها بیفزاییم، <تهران جدید> مطالبات فضایی شهرنشینان برای تجمع را از پس انداز فضایی <تهران قدیم> پرداخت کرده و تنها فضایی را که بعدها و بالاجبار برای پاسخ به این نیاز به سازمان فضایی شهر تهران کرد، میدان آزادی بود که در ادامه خیابان و میدان انقلاب در سمت غرب <تهران جدید> ساخته شد و جنبه نمادین و نمایشی این میدان بر استفاده های سیاسی ـ اجتماعی شهرنشینان از آن کاملاغلبه دارد.
تهران حاشیه ای> ـ این عبارت در ارتباط با شکل گیری تهرانی است که در اثر اعمال محدوده های اولین طرح جامع (مصوب 1348) به همراه گران شدن زمین و هزینه های زندگی در تهران های جدید، قدیمی و تاریخی، بیرون از محدوده های خدماتی طرح جامع، روی بخش هایی از اراضی فاقد مالکیت مشخص، در کنار کوه، تپه، رودخانه و اطراف جاده های دوردست پیرامون <تهران جدید> پدیدار شدند. از سال 1340 به بعد سازمان فضایی تهران، بافت های شهری <خودرو> را که با سرعت بسیار و فقدان تجهیزات و تاسیسات شهری و کیفیت های ساخت وساز بودند، در خود جای داد.
سرعت شکل گیری <تهران حومه ای> و <تهران جدید> در مقایسه با تهران های پیشین بسیار زیاد بود و سطوح زیادی از اراضی بایر و کشاورزی و باغها برای <تهران حاشیه ای> و <تهران ناپیوسته> مصرف شدند. <تهران حاشیه ای> سازمان فضایی شهر را به سمت <کش آمدگی کالبدی> سوق داد. بخش های بسیاری از <تهران حاشیه ای> عمدتا و فقط مسکونی هستند. <تهران حاشیه ای> مطالبات تاسیساتی، تجهیزاتی و شهری خود را از سه تهران نامبرده دریافت می کند. در دوران شکل گیری <تهران حومه ای> مفاهیم مندرج در سازمان فضایی شهر تهران تغییر موضع دادند؛ مفهوم سکونت به مسکن و شهریت به رشد شهر بدل شد. ایدئولوژی غالب بر رشد شهر احداث خیابان و تفکیک اراضی در هر اندازه و قواره ای بود و تن دادن هر نوع سکونتی، بخش عمده ای از فضاهای تقلیل یافته تهران تاریخی و قدیمی نیز، حالت حاشیه ای به خود گرفته و به محله های مسکونی فاقد کیفیت و فقیرنشین تبدیل شدند. حریم های فضایی مانند حریم عابر پیاده، حریم فضای خصوصی و حریم فضاهای شهری یکی بعد از دیگری به واسطه خیابان و ساختمان برچیده شدند. < حرمت اجتماعی> ما به ازای فضایی خود یعنی <حریم> را در این دوره از شکل گیری فضایی تهران از دست داد و مرزبندی های آنها بسیار درهم و مخدوش شدند.
پیدایش و رشد تهران جدا از چهار تهران پیشین، بر اثر اعمال محدوده استحفاظی شکل گرفتند. (نمونه اسلامشهر) از دهه 1350 به بعد، حضور این تهران رسمیت یافت و در درون تهران حاشیه ای، دو تهران یعنی، <تهران حومه ای> و <تهران ناپیوسته> انواع بافت های سازمان یافته و خودرو، حاشیه ای و روستایی مجتمع و پراکنده وجود دارد.
مطالبات تهران حاشیه ای شامل، <تهران ناپیوسته> از سازمان فضایی تهران شهرسازی و مدیریت شهری می بایست مجددا در دستور کار ما (شهرنشینان، متخصصان و مسوولان) قرار گیرد.  

منبع:  روزنامه اعتماد ملی، شماره 540 به تاریخ 29/9/86، صفحه 10 (معماری)
http://www.magiran.com/npview.asp?ID=1542820
تاریخ ورود: 22/09/1391

د- معماری دوره پهلوی

1- بررسی عوامل موثر در شکل گیری معماری پهلوی/خبرگزاری یزدفردا
١ـ پدیده های علمی و تکنولوژی :
آهنگ و شتاب تحولات در دوره پهلوی اول را از یک نگاه باید متوجه پدیده های نوین علمی و کشف پی در پی دانش های نا شناخته و نیز فن آوری های تازه به مدد این علوم دانست . این پدیده های جدید نقش مؤثری در تغییر دیدگاه های طبقات مختلف اجتماعی از سنتی به نوین داشت و طبیعی بود که از جمله ی این تغییر نگرش های معماری بود.
 باستان شناسی به عنوان علمی جدید و کم سابقه در ایران دوره ی پهلوی ، وجود کنگره های متعدد علمی و هنری وادبی در این سال ها ، شیوه های جدید تحصیل و تدریس و آموزش آکادمیک ونیز ارتباط علمی و آشنایی با علوم جدید با اعزام دانشجویان به خارج ، پیدایش عملکردهای جدید و رونق عصر صنعتی و رشد فن آوری مطلوب برای جواب گویی به نیاز های تازه ، توسعه و شهر و شهر سازی جهانی در شکل جدید و علمی آن و رشد توسعه آن منطبق بر دانش روز و در نهایت پیوند محکم و بی سابقه بین علم و تکنولوژی در همه ی زمینه ها و با حرکتی جهانی منجر به ایجاد تفکری شد که هر چیز تازه باید مبنایی علمی داشته باشد و حتی اگر در این راستا به گذشته توجه شود باید از منطقی علمی برخوردار گردد.
دوره ی بیست ساله اگر چه اقداماتی ـ بیشتر رو بنایی تابنیانی ـ در جهت به دست آوری این علوم و فنون انجام داد ولی از آن جهت که بستر این نگرش و دستاوردهای آن در غرب صورت گرفته، هنگامی که در کشورهایی با ساختار کهن و یا سنتی قرار گرفت بیشتر به مصرف کنندگان میوه های آن تبدیل گشت .
بنابراین در ممالک جهان سوم ساختن مؤسسات علمی ، دانشگاه و یا چند کارخانه و نیز احداث چندین پل و جاده و یا خیابان کشی امروزی ، قرار گرفتن در مسیر و پهنه ی علمی و صنعتی و فنی تعبیر شد .
در این رهگذر انبوه بناهای دوره پهلوی اول نیز حاصل نوسازی و توسعه ای بود که بر این دیدگاه تکیه داشت اما نکته این بود که معماری تا قبل از این و با سابقه ای درخشان بیشتر یک بینش محسوب می شد ،عملاً و عمدتاً به یک دانش تبدیل گشت و همانند دیگر تحولات ، این بینایی (اندیشه حکیمانه) جای خود را به یک دانایی ( اندیشه علمی ) بی ریشه و انگیزه داد و کمتر نشانی از خود به جای گذاشت.

    بنابراین :
    •  در معماری دوره ی پهلوی اول نقش علوم و فنون جدید غیر قابل انکار است . حاصل این تفکر اجتماعی ـ نخست در حاکمان و نخبگان و سپس در طبقات دیگر اجتماع ـ گرایش و پذیرش دستاوردهای علمی و  فنی بود ، تفکری که دانایی را جایگزین بینایی نمود.
    •دوره ی پهلوی اول و مشخصاً معماری آن ، امروز گویای این است که صرفاً دانش و فنون ـ که پیش از این در فرهنگ ما فقدان آن امری نکوهیده بود ـ تنها به شکل بهره برداری از میوه های آن نمی تواند در برگیرنده ی یک معماری کامل باشد و لازمه ی یک بینش در معماری ، داشتن یک بینایی اجتماعی و فرهنگی را طلب می کند که از دوره ی پهلوی اول ( عمدتاً ) فقدان آن هر روز بیشتر محسوس شد.

٢ـ عوامل و پدیده های خارجی:
تاریخ معاصر ایران تا پایان دوره ی پهلوی اول نشان داده است که هیچ دوره ای به اندازه دوره ی بیست ساله متأثر و متکی بر عوامل و پدیده های خارجی نبوده است. مقایسه ساده بین این دوره و زمان صفویه حاکی از آن است که عوامل خارجی کمترین نقشی را در دوره ی صفوی داشته اند. هر چند هر دو دوره مدعی اقتدار ملی ایران است ولی در دوره ی رضا شاه نشانه های کمتری از استقلال و اتکای بر عناصر داخلی می توان پیدا کرد.
 حداقل این دلیل که در این دوره برای اولین بار در تاریخ ایران است که شاه اش توسط بیگانگان برکرسی اقتدار می نشیند گواهی نفوذ و تأثیر عوامل خارجی در سطحی وسیع است.
گذشته از وضعیت اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی این دوره که نوشته های مفصل و مستند تاریخ معاصر این نفوذ را تأکید می کند کدام دلایل می تواند حکم بر تأثیرات عوامل و پدیده های خارجی در معماری این دوره کند ؟
باستان شناسی نوین به عنوان پدیده ای خارجی با تمام علم ، شیوه کاوش و دست اند کاران غیر ایرانی اش عاملی غیر داخلی بود که تأثیرات خود را از جمله بر معماری گذاشت . اگر چه در این راستا دستاوردهای علمی و اکتشافات بزرگی از تاریخ هنر و معماری نهفته این سرزمین آشکار شد اما این اندیشه که به گذشته و حتی به کدام مقطع تاریخی از گذشته چه توجه و نگاهی داشته باشیم تفکری بود که مکتشفین این حوزه علمی ـ هنری به عنوان عاملی خارجی تفهیم کردند .
اندیشه باستان گرایی ( معماری ، فرهنگ ، شعر ، ادبیات ، دین و ... ) پدیده ای بود که منتج از ناسیونالیسم تاریخی این سرزمین ( وحدت ملی ـ مذهبی ـ قومی ) نبود بلکه برخاسته از ناسیونالیسم  نوینی بود که در غرب تعریف شده بود و توانست با تکیه برهمان عناصر ملی ـ تاریخی پدیده ای جدید را در دوره ی معاصر به وجود آورد که پیش از آنکه وحدت آفرین باشد تجزیه پذیر باشد.
بر همین اساس معماری این دوره از جهاتی مشمول نسخه ای شد که اگر عناصر باستانی و ملی در آن پدید آمدند ولی اندیشه ای بود که مبنایی خارجی داشت .
پدیده ای جدید در دوره ی پهلوی اول و در حوزه سیاست و حکومت ، ساخت جدید قدرت و از آن میان پدیده نظامی گرایی بود . پدیده ای منحصر به فرد ، سرنوشت ساز و مقتدر که حاصل اندیشه بین المللی بعد از جنگ اول جهانی و شیوه ای کار ساز برای کشورداری در سرزمین های نوپا و تغییر حکومت یافته بود .
زمانی که اردشیر جی ریپورتر در بریگاد قزاق رضاخان را کشف کرد دانست که وی با خصوصیات نظامی اش بهترین فرد برای ساخت جدید قدرت است . از آن پس نظامیان جزو طبقه برتر ، و نظامی گری خصلت بارز دولتمردان ، و نظامی گرایی همچون اندیشه ای شد که تا اثر گذاری بر همه ارکان و نیز معماری و شهر سازی ریشه دوانید .
معماری سال های ۱۳۱٠ تا ۱٣۲٠به مراتب بیشتر و بهتر این ویژگی را که ریشه در القای تفکر خارجی داشت و نمونه بارز آن در حوزه غرب ، بناهای دوره ی هیتلری بود ، نشان می دهد . پدیده ی عملکردهای جدید و عامل مدرن گرایی نیز ازجمع آوری رهاوردهای خارجی بود که تأثیری بسزا در نهضت اجتماعی و در نهایت معماری و شهر سازی این دوره گذاشت .
شاید بتوان گفت که پذیرش این عوامل به دلیل ماهیت آن اجتناب ناپذیر بوده است ولی این امر انکار ناپذیر است که نحوه و چگونگی پذیرش آن و در نهایت حاصلی که از آن به وجود آمد به چه میزان عامل و پدیده ای خارجی محسوب می شود .
مجموعه بناهای عمرانی و ساختمانی دوره ی بیست ساله نشان می دهد که این عامل بیشترین تأثیر را هم از نظر کیفی و هم از جنبه ی کمی به عنوان پدیده ای خارجی در معماری این دوره به جا گذاشت . شهر سازی کهن و ارگانیک شهرهای ایران اولین تغییرات را متأثر از شهرسازی غرب که در دوره ی قاجار به خود گرفت .
این شکل تغییرات با دگرگونی عمده در سال های حکومت رضاشاه به گونه ای مستقیم و سازمان یافته تقلیدی بی پروا از طراحی شهری اروپا شد . از میان پدیده های خارجی ، شهر سازی شاخص ترین عامل بود . در بین سه گروه معماری این دوره ، معماران خارجی با حضور فکری و فیزیکی خود بیش از دیگران در معماری این دوره نقش داشتند .
در کنار آن ها معماران ایرانی فرنگ رفته حضور داشتند که اینک شیوه های جدید آموزش ، طرح و اجرا به عنوان عواملی غیر داخلی به ارمغان آوردند تا کمترین و ضعیف ترین نقش را حداقل از نظر فکری ، گروه سوم ، یعنی معماران سنتی داشته باشند .
اما حاصل سخن اینکه :

    •  صرف استفاده از عوامل خارجی و یا عناصر غیر داخلی در این دوره مورد نکوهش نیست بلکه در موارد مختلف و تحت شرایط خاص جهانی این ارتباط منطقی و حتی ضروری به نظر می رسد . اما نکته در این است که تأثیر پذیری و یا عاملیت اندیشه و تصمیم خارجی نقش مؤثری در معماری این دوره داشته است . این مهم ترین عامل است که هویت و ماهیت معماری این دوره با دوره های قبل از خود متمایز می سازد.
    •  معماری دوره پهلوی اول نشان داد که در قبال عوامل و پدیده های خارجی به جای تلفیق و ترکیب پذیری منطقی دچار تسلیم پذیری و تأثیر پذیری نسبتاً وسیعی شد و حداقل نشانه های داخلی و یا ایرانی را در این معماری می توان تنها درظاهر و اشاره ای تاریخی بنا ها دید.
۳ـ انگیزه های ملی ـ باستانی :
در معماری دوره ی بیست ساله معاصر ایران و از میان تمام اندیشه ها و یا آرمان هایی که می توانست پدیده ای جدید و متفاوت با گذشته در معماری ایجاد کند ، هیچ یک به اندازه تفکر و انگیزه باستانی بر جسته نبود.
بستر این موضوع به عنوان یک تفکر سیاسی به تحلیل در آمد ، از آن رو که بر پایه های تاریخی ، ملی و نیز احساسی استوار شده بود توانست در زمانی کوتاه موفقیتی حاصل کند و سایه خود را بر حوزه های مختلف اجتماعی ، فرهنگی ، ادبی و نیز معماری بگستراند.
 فارغ از اینکه استفاده از این وسیله به چه میزان در طول دوره پهلوی اول دارای بار مثبت و یا منفی بود ولی این موفقیت بیشتر از آن زاویه قابل توجه است که شناخت ، بهره گیری و ترویج یک انگیزه چه آثار و نتایج شگفت انگیزی می تواند داشته باشد و مهمتر این موفقیت که آیا کاربرد هر انگیزه و استفاده از آن می تواند پایا ، پویا و مستمر بوده و حرکتی ریشه دار و زنده به وجود آورد .
این انگیزه با حضور باستان شناسان و ایران شناسان غربی نظیر هر تسفلد ، پوپ و گلدار پشتوانه ای علمی ـ تاریخی به خود گرفت و با برگزاری کنگره های متعدد ادبی ، هنری ، معماری و باستان شناسی در داخل و خارج ، تشکیل انجمن آثار ملی و نیز سفره های رضاشاه به مناطق تحت حفاری از هر جهت تقویت گردید.
این فعالیت ها به تنهایی ، علاوه بر اینکه دستاوردهای علمی و جهانی به همراه داشت و توانست با شناساندن ایران به عنوان قطب باستانی منطقه وسیعی از شرق آثار ماندگاری برای آینده به جا بگذارد .
اما زمانی که در سیر حرکت خود و تقویت انگیزه و محور باستان گرایی ، به تخریب و یا تقلید بی محابا از دیگر محورهای موجود نظیر دین زدایی و یا غرب گرایی و یا دستاویز قرار دادن دین و نشانه های مذهبی به عنوان مظهر عقب ماندگی و تقویت آیین زرتشت و شاهنامه فردوسی به عنوان مظاهر اقتدار باستان پرداخت عملاً نسبت به انگیزه های آن تردید به وجود آمد .
بنابراین :
    •  دوره ی پهلوی اول در شکل گیری و ایجاد انگیزه های باستانی در شکل سیاسی و پی آمد آن در معماری مؤثر بود ولی نگهداری و استمرارآن با توجه به انگیزه های غیر ملی و ضد دینی با شکست مواجه شد.

    •  عدم توفیق در نگرش باستان گرایی و مسکوت ماندن این شیوه معماری را بعد از ۱٣٢٠ می توان چنین بر شمرد :
اول ـ قرار دادن این انگیزه در مقابل نگرش دینی و در نتیجه پدیده ای با نام دین زدایی . در واقع تقابل دادن و یا به زبان بهتر تخاصم بخشیدن اندیشه نو با تفکر رایج حرکت موفقیت آمیزی نمی باشد . در اینجا انگیزه های دینی و غیر دینی و یا ملی و غیر ملی مطرح نیست ، چنانچه بر عکس ، قراردادن نگرش صرفاً دینی در برابر یک اندیشه ملی نیز پایا نخواهد بود .
دوم ـ وابستگی این پدیده به بیگانگان شکل دستورالعملی منطقه ای و در شکل ناسیونالیسم معاصر و نیز عدم اصالت آن به عنوان یک پدیده داخلی و هم ریشه نبودن آن با ناسیونالیسم تاریخی . بنابراین انگیزه و حرکت باستان گرایانه سر چشمه ای  دولتی و غیر داخلی داشت و نه ملی سوم ـ انگیزه های باستانی همان گونه که در عالم حکومت و سیاست این دوره با جلوه سازی ، شعار ، پوشش سیاسی و عدم بنیانی استوار صورت گرفت در معماری نیز تنها به ظاهر بناها و توجه به عناصر تزیینی و نمایی بسنده کرد بدون آن که عمیقاً بتواند معماری آینده سازی را بر پا نماید.
 ۴ـ۱انگیزه های نوسازی و نوآوری:
زمینه های نو سازی و اصلاحات که از مشروطیت به شکل نهضتی در طبقه تصمیم گیرنده و اثر گذار شهری صورت گرفت در دوره ی پهلوی اول به گونه ای فراگیر شکل تازه ای از نظام اجتماعی ، جدید و غیر سنتی را خواستار شد که عملاً متولی و رهبری این نوسازی را ساختار و تشکیلات متجدد دولتی به عهده گرفت .
این روند تغییرات علاوه بر اینکه شکل جهانی داشت و حرکتی بود که کشورهای مختلف در مرحله ی انجام و یا در تکاپوی رسیدن به آن بودند دولت پهلوی اول را نیز که اساساً به منظور ادغام ایران در نظام جهانی سلطه گر به وجود آمده بود را به آن مسیر انداخت تا برای به اجرا گذاشتن چنین فرآیندی ، فعالیتی وسیع و همه جانبه را انجام دهد .
بنابراین دهه اول مقطعی است که دگرگونی در ساختار ، سرعت در تغییرات و تعجیل در نو سازی صفت ممتاز و تا حدی اجتناب ناپذیر این دوره شد . طبیعی بود که این نوسازی نیازمند به نوآوریهایی در هر زمینه شد .
در معماری ، عملکردهای تازه منجر به معماری جدید شد که پیش از این در تاریخ معماری ایران وجود نداشت و این نوگرایی در معماری که زمینه های ایجاد آن همچون عملکردهایش به خارج از سرزمین ایران معطوف گشت باعث ایجاد تحولات و تغییرات سبکی و نوآوری هایی در ساخت و فضای معماری شد . شاید عمده ترین دلیل آن ، عامل زمان در پذیرش این تحولات بود . ظهور حکومتی و منقطع از گذشته و شدیداً متأثر و دلباخته غرب و نوسازی است.
٥ـ معماری دولتی :
 برنامه های اصلاحات ، نو سازی و توسعه و در ادامه آن ساخت و سازهای فراوان در حکومت جدید عملاً عمران و نوسازی را در دست سازمان های دولتی قرار داد و احداث بناهای دولتی را اعتبار و اولویت خاصی بخشید ، از این رو صورت دولتی در معماری این سال ها ممتازترین مشخصه های آن شد . فراوانی و متنوعی بناها نشان داد که معماری دولتی در اولین تجربه تاریخی خود در ایران ویژگی ها و آموزه های قابل توجهی از خود به جای گذاشت و این مسیر را برای آینده روشن نمود که به چه میزان یک تجزیه دولتی در معماری موفقیت آمیز است :
    •  تفکر های گوناگون ساز از جانب یک ساختار دولتی از آن جهت که حرکتی محوری برای ارائه برنامه های حکومتی است و کمتر پشتوانه ی ملی ـ مردمی در آن شرکت دارد ( صرف نظر از اینکه این حرکت نخست به عنوان یک جنبش مردمی تبلیغ و اشاعه میشود ) ، عمر طولانی ندارد و پس از مدتی پویایی آن متوقف و یا از بین می رود .
معماری دوره ی پهلوی اول نیز که بر اساس چنین حرکتی پدید آمد دوره ی ثمر بخش آن بیش از یک دهه نرسید و حتی انگیزه های باستانی و یا اصلاح طلبانه نتوانست توانایی رهبری دولتی را در این زمینه تداوم بخشد .
    •معماری دولتی در جهت ارائه برنامه های خود نیازمند به یک اهرم یا سازمان قوی فکری ـ اجرایی است . تنها ابزار قدرتمند دولت پهلوی تشکیلات نظامی آن بود ( در زمینه ی معماری دولتی و تفکر تشکیلاتی آن ، مقایسه این دوره با تفکر نظامی در دوره ی طولانی شوروی سابق و ارائه معماری سوسیالیستی و کنستروکتیویستی این حکومت و نیز حکومت و نیز تفکر و معماری نظامی در آلمان دوره ی هیتلری قابل تعمق است) .
این تشکیلات با وجود صفات خاص و مثبت خود در اجرای یک برنامه ، عملاً ویژگی های پنهان و نظامی گرایانه خود را در معماری انتقال داد و به عبارتی حکومت و یا دولت مجری القای معماری گردید .
    •معماری دولتی از آن دید که تنها براندیشه و ارائه برنامه های زمان خود منطبق است کمتر توجهی را به معماری گذشته معطوف می دارد و این تازه در صورتی است که به جهت القای برتری خود نسبت به گذشتگان به تخریب آثار دوره ی پیش از خود دست نزند . شهر سازی دوره ی پهلوی اول و آن معماری جدید ایجاد شده در بدنه ی خیابانها به مدد شهرسازی نوین اروپا به هر دو مورد فوق اقدام نمود .
 در این شهر سازی مکان های مناسب خیابان ها و میادین بیشتر محل نمایش بناهای دولتی گردید و برای نخستین بار این باور بود که تنها قصرها و کاخ ها محل حکومت نیستند بلکه این شهر است که نماد یک حکومت ( پایتخت ) قرار می گیرد.
 ۶ـ تحول اندیشه ها ، تنوع سبک های معماری :
   معماری این دوره حاصل تحول اندیشه ای اجتماعی بود که اندک اندک از دوره ی قاجار آغاز و با روی کار آمدن پهلوی به حرکتی پر شتاب تبدیل شد و از زوایای مختلف با دیگر دوره های گذشته از آن رو متفاوت است که از همان زوایا دگرگونی فکری ایجاد شد .
تحول در ساختار و ارتباطات سیاسی از طریق همان سیاستمداران و سفرا ، تحول درنگرش های اقتصادی از طریق بازرگانان و پیوند های تازه اقتصادی و تجاری و تحول در زمینه های اجتماعی و فرهنگی به سبب وجود روشنفکران و تربیت یافتگان جدید شهر نشین تماماً زمینه ای را برای اصلاحات و نوسازی فراهم ساخت که نخستین قدم های آن درنهضت مشروطیت برداشته شده بود اگر این تغییر و تحول را برخاسته از بینش جدید بدانیم مشخص می گردد که از قاجار تا پهلوی به چه اندازه متغیر بوده است .
اما همین تحول ایجاد شده است که درطی دوره ی بیست ساله و در سیر خود نیز دارای نگرش های مختلف بود . از یک طرف نگرش گذر و دوری از تفکری سنتی و یا مذهبی ، از طرف دیگر بازیابی و احیای دوره ی اقتدار باستانی و از جانب دیگرنگرش مدرنیزاسیون و طلب کردن هر چیز تازه ی خارجی ، سه دیدگاه فکری بود که متعاقب آن سه نگرش سبکی در معماری این دوره حاصل نمود . حتی تداخل این اندیشه ها و نگرشی دو سویه یا چند سویه نیز در پیدایش بناهایی با شیوه ی تلفیقی یا التقاطی مؤثر بود .
نکته مهم در این مقوله این است که ظهور یک سبک یا سبک های خاص در یک دوره می تواند تحت شرایط مختلف ، چه متأثر از یک تحول اجتماعی و چه دیکته شده از طرف یک ساختار دولتی پدید آید . اما این دوره ی کوتاه تاریخی نشان داد که ماندگاری یک سبک و یا ادامه ی آن به طور یقین وابسته به یک تحول و پذیرش اجتماعی است و نه یک تشکیلات دولتی .
تنوع شیوه آموزش و تنوع گروه معماران شناخته شد ، دست کم معین می کند که به چه دلیل این همه تنوع سبکی ـ در دوره ی پهلوی اول پدید آمد . تنوع سبک ها ازاین نظر که بروز این پدیده حاصل نگرش های متفاوت در طی این دو دهه بود و قبل از این در معماری گذشته ایران که همیشه استمرار تاریخی و وحدت هویتی خود را حفظ کرده بود ، پیش نیامده بود .
بنابراین با توجه به آثار موجود و تحقیقات میدانی از بناهای این دوره و برای اینکه مشخص شود که طبقه بندی معماران ناشی از چه علت و یا عللی است ، نخست شیوه آموزش مورد استفاده تحقیق قرار گرفت :
    •  با ورود متد های نوین آموزشی ، عملاً آموزش در معماری به دو گروه تقسیم می شود : آموزش سنتی ، آموزش آکادمیک . حتی این دوگانگی باعث می گردد که درتعریف معمار نیز تفاوت ایجاد گردد و معمار سنتی با معمار و طراح امروزی به یک معنی اطلاق نگردد .
    •  آموزش معماری در جوامع سنتی بیشتر در شکل مستقیم ، فرد به فرد ، استاد و شاگردی و یا سینه به سینه بوده و دوره ی آن با شروعی زود ، کند ، طولانی و عمدتاً تجربی طی می شده است . در صورتی که آموزش معماری جدید ، منطبق بر این نظام دانشگاهی و در طی یک دوره ی مشخص طی می شد که جنبه های تئوریک آن قوی تر از عمل تجربی آن بود و در این روش ، نیاز جامعه و توسعه ی آن ، تولید انبوه معمار را طلب می کند .
پس از بررسی آموزش در معماری بدیهی بود که معماران این دوره در طبقه بندی خاصی قرار می گیرند . این دسته بندی منطبق بر سه گروه  معماران سنتی ، معماران خارجی و معماران ایرانی از فرنگ آمده انجام گرفت . حاصل اینکه :
    •  معماران سنتی در طول این دوره کم کم به عنوان سازندگان اصلی بنا ها موقعیت خود را از دست داده و جای خود را به معماران جدیدی دادند که بر اساس طراحی و نقشه و نظام نوین معماری کار می کردند .
در واقع معماران سنتی در حاشیه قرار گرفتند . همچنین آن ها که در یک دو گانگی اصولی در معماری روبه رو شده بودند در نهایت در طرح هایی که به جا گذاشتند توانستند تلفیقی مناسب و منطقی ایجاد کرده و دیدگاه فرهنگی و ملی و شرایط اجتماعی را تا آنجا که می توانستند ملحوظ دارند .
    •  معماران خارجی که به دلایل گوناگون در ایران اقامت کرده بودند نقش قابل توجهی در معماری ، شهر سازی و عمران این دوره پدید آوردند . این گروه نقش مؤثری در آنچه که از غرب به ایران آمد داشتند ، ضمن اینکه بعضی از این معماران نظیر گدار ، سیر و مارکف از الگوهای معماری ایرانی در آثارشان بهره بردند .
    •معماران ایرانی تحصیل کرده در فرنگ ، با آموزش مدرن و اروپایی خود در نهایت عملاً پیشگامان عمل نهضت در معماری مدرن در ایران شدند و با کمرنگ شدن معماران سنتی و خارجی ، به ویژه در سال های بعد از ١٣٢٠ با حضور خود در آینده معماری ایران را در دست گرفتند .
http://yazdfarda.com/iranfarda/news/1391/09/57534.html
تاریخ ورود: 14/09/91

2- معماری در دوره پهلوی اول/ سعیده سلطانی مقدم
کلمات کلیدی  :  تاریخ، پهلوی، معماری، پهلوی اول، باستان گرایی، نظامی گرایی، مدرنیسم
معماری در این دوره در نگرش به باستان گرایی خود به دو دوره ساسانیان و هخامنشیان توجه بیشتری دارد، در نگاه معماری عناصری که مورد بهره برداری و یا تقلید قرار گرفتند به دو گونه بود. عناصر مشخص معماری در بنا نظیر ستون ها، سرستونها، پایه ستون ها، پنجره ها، پلکان، ورودی ها، قوس ها و دهانه ها. دومین عناصر تزیینی نظیر نقوش برجسته ی حجاری ها، مجسمه ها، کنگره ی بام و ... در دوره پهلوی اول هنرمندان معماری ایرانی و غربی که سازنده بناهای دولتی و آموزشی و صنعتی بودند، برای اولین بار با نوعی انتخاب تاریخی روبرو شدند. آنان باید می فهمیدند که از چه دوره و چگونه و به چه مقدار انتخاب کنند. معماران اگر چه متاثر از فضای سیاسی باستان گرایی بودند، توانستند با تعدد بناهای ساخته شده فضای معماری باستان گرایی را تنوع بخشند. نمونه این بناها کاخ شهربانی دربند، بانک ملی، مدرسه ی فیروز بهرام و ساختمان فرش.[1]
تاثیرات نظامی گرایی
همزمان شدن دهه دوم حکومت پهلوی اول با روی کارآمدن و اقتدار حزب نازی در آلمان و ارتباط نزدیک و بی¬سابقه ایران و آلمان و ارتباط نزدیک و بی سابقه ایران و  آلمان و پی آمد آن انجام فعالیت های عمرانی و ساختمانی توسط متخصصین آلمانی خود به خود رویه نظامی را در ساخت بناهای این دوره دو چندان نمود. این تاثیرات بر روی نمای ساختمان بود که به گونه ای ملموس هیبت و شکل نظامی به خود می گرفت.[2]
تاثیرات مدرن گرایی
مکتب معماری مدرن به وسیله دانش آموختگان ایرانی از فرنگ برگشته که در سال های آخر دوره پهلوی اول به ایران بازگشتند به ارمغان آورده شد. از آن رو که نهضت مدرنیسم در معماری هم چون دیگر مکاتب نخست در دانشگاه ها مورد توجه و آموزش قرار گرفت. آثار مطرح و به جا مانده از مکتب معماری مدرن را در نخستین سال¬های پیدایش آن در ایران به طور عمده باید در تهران و در ساختمان های غالبا عمومی و غیر دولتی مشاهده کرد. برخی از این آثار به ویژه در خیابان شاه رضا(انقلاب) از میدان فردوسی تا میدان انقلاب هنوز پابرجا هستند.[3]
معماری صنعتی
ایران هنگامی که به دوره صنعتی رسید که غرب دوران اوج صنعتی را می گذرانید. ایران این مسیر را بعد از جنگ جهانی اول شروع کرد. حقیقت این است که معماری صنعتی ایجاد شده به شیوه صنعتی و شکلی از معماری مدرن است که در بیشتر کشورها و از جمله ایران به شکل نارسای معماری صنعتی گفته می شود. از این رو بناهای مورد نظر آن دسته از بناها و عمدتا کارخانه ها هستند که با انقلاب صنعتی نیمه دوم قرن هیجدهم به وجود آمده و توسعه یافتند؛ امادر ایران در دوره رضاشاه تاسیس سلسله وار کارخانه های بزرگ صنعتی در بافت کهنه و سنتی شهرها و پیش از آن که شهرهای ایران زمینه توسعه صنعتی نظیر اروپا داشته باشند، معماری خاصی ایجاد کردند که باید شروع معماری صنعتی ایران را از این تاریخ دانست. این سال ها از نظر تاریخی یکی از دوره های مهم تاریخی ایران است.[4] سال های 1311 به بعد اوج درخواست برای کارخانه های گوناگون است کارخانه های نساجی، پشم ریسی، نخ ریسی، چرم سازی، قندسازی، چای و ... تا قبل از شهریور 20 کارخانه های بزرگ نساجی و نیز منسوجان شیمیایی تاسیس شد. بیشتر این کارخانه ها از آلمان وارد می شد و طرح ریزی ساختمان های صنعتی طبعا توسط کارشناسان خارجی صورت گرفت. [5]
فضای کارخانه ها در مجموع شدیدا تحت تاثیر عملکرد آن هستند. پیش از آن که معمار بتواند در طرح فضای داخلی کارخانه های صنعتی دخیل باشند، این کارکرد کارخانه هاست که طراحی فضای داخلی را به معمار دیکته می کند. بنابراین بیان ساختمانی و عظمت صنعتی کارخانه بر بیان هنری آن برتری دارد. حضور سنگین و مقتدرانه بناهای صنعتی علاوه بر اینکه توانست آن نمایش عظمت را به صورت فیزیکی بیان کند، چنان چه به شکل ذاتی در ابعاد بناها نهفته بود. در قالب توسعه و تحول نیز توانست عملا جدایی خود را از ساختار و شکل سنتی معماری گذشتگان که نمادهای آن بناهای عظیم مساجد با گنبدها و مناره ها بودند جدا سازد. معماری صنعتی در دوره پهلوی اول از آن رو قابل اهمیت است که با حضور وسیع و نمادین خود در شهرهای مختلف چهره و اندازه جدید از بناها و فضای شهر به وجود آورد.[6]
شهرسازی نوین
سال های 1300ش با روی کار آمدن رضاخان نشان داد که آهنگ تغییرات و تحولات در زمینه شهرسازی به گونه های غیر منتظره شتاب گرفته است. ساختار قدرت در دوره پهلوی اول بهره همه جانبه از اهرم های مناسب و جدیدی بود که توانست جامعه را بیشتر به شکل روانی، زیر اقتدار خود درآورد. این اقتدار در همه زمینه ها اتفاق افتاد که جامع ترین، موثرترین و قوی ترین آن ها شکل جدید شهر بود.[7]
این تغییر با روی کارآمدن رضاخان شروع شد. رضاشاه با اتکا به بیگانگان خصوصیات یک دولت واحد و تمرکزگرا را متکی بر انگیزه آرمان گرایانۀ باستانگرایی به وجود آورد. این تمرکزگرایی در شهرسازی چهره خود را به روشنی نشان داد. سرو سامان دهی با الگوی خطوط راست که میراث قرن 19 بود،مدل خوبی برای این  کار شد، خیابان¬های اصلی و فرعی دامنه شهر را از هم مشخص می کردند. نتیجه این کار ایجاد یک شهر گشاد با یک هسته مرکزی بود که بیانگر نظام متمرکز و واحد بود.[8]
هر چند که رضاشاه در دوران 20 ساله خود به فرنگ نرفت؛ ولی حضور و کثرت کارشناسان و مستشاران خارجی در تمام زمینه های اداری، نظامی و اقتصادی، تجارب شهرسازی و معماری اروپا را با قدرت هرچه تمام تر در ایران گسترش داد. تعداد محدودی از معماران و مهندسان ایرانی نیز در اروپا به خصوص در اتریش و آلمان درس خوانده بودند، معماری آن دوره اروپا را در ایران اشاعه دادند.[9]
معماری پهلوی معماری برون گرا
به نظر می رسد، ساختار قدرت جدید در این سو به موفقیتی شایان توجه دست یافت و با ارائه یک معماری برون گرایی شهری به سرعت فرهنگ برون گرایی را پیاده کرد. حکومت با استفاده از شهرسازی نوخواسته و در یک کمیت فراوان و در واقع با ارائه مصداق های شهرسازی توانست برون گرایی، برگرفتن حجاب، نمایش بی نقاب و عرض اندام را تعریف کند و دیوارهای کج و معوج و ناهنجار گذشته زمینه مناسبی را برای جانشینی ساختمان¬هایی که با عظمت و پرجلوه تعریف می شدند، فراهم سازد. خیابان های عریض و کوچه های صاف هم چونان که خود را در معرض نمایش می گذاشت به معماری گذشته فرصت عرض اندام داد.[10]
در این دوره پنجره ها یکی پس از دیگری به روی کوچه ها و خیابان های جدیدالاحداث گشوده می شوند. دیوارهای حیاط ها کوتاه تر و شکیل تر می شوند. خیابان های پهن و کوچه های نوخاسته، میدان دید کافی در اختیار بینندگان رهگذر می گذارند و صاحبان بناها ناگزیرند به حکم ضرورت و آبرو در عرضه آن چه که به نمایش می گذارند سلیقه بیشتری به خرج بدهند و سلیقه دیگران را نیز در نظر بگیرند.[11]
نظارت رضاشاه در معماری ساختمان های بزرگ شهر
رضاشاه در کارهای خود با آگاهی تمام به دو اصل مهم و انکارناپذیر توجه داشت او از یک طرف به خاطر پاسداری از هویت ملی متوجه سنت های کهنسال معماری ایران بود و از طرف دیگر ناگریز از پذیرفتن شیوه های معماری اروپایی و تکنیک مدرن این معماری بود که می توانست جواب گوی نیازهای جدید ایران باشد. رضاشاه خوب می دانست نه معماری سنتی ایران برآورنده نیازهای عصر اوست و نه معماری اروپا بدون آمیزش با معماری سنتی ایران می تواند به شکل اروپایی خود زیبنده ایرانی باشد. رضاشاه با آگاهی و پشتکار زیاد، ایران را به یک کارگاه بزرگ ساختمانی مبدل ساخته بود و شخصا به بیشتر کارهای ساختمانی نظارت می کرد. او همواره از کارگاه های ساختمانی دیدن می کرد و برای پیشرفت شایسته کارها دستورهای لازم را صادر می کرد و نفوذ معنوی او در انجام شایسته کارهای ساختمانی و بناهای اصیل ایرانی آن قدر بود که حتی کارخانه های شخصی که روز به روز بر تعدادشان افزوده می شد مهر معماری جدید رضاشاهی را بر پیشانی داشتند.[12]
پلان (نقشه)
در دوره پهلوی اول شدیدترین تغییرات در حوزه پلان بنا صورت گرفت. به دلیل حضور سریع و بدون وقفه عملکردهای جدید در معماری پلان ها عینا و بدون تطبیق محلی و فرهنگی وارد حوزه معماری ایران شد. رشد این گونه نقشه ها بیشتر در فضاهای آموزشی نظیر مدارس و دانشگاه ها و حوزه اداری و حکومتی نظیر وزارتخانه ها، شهربانی، پست و بانک ها صورت پذیرفت. در این دوره بناها بعضا توانست عناصر گذشته معماری را به خود بگیرد؛ ولی داخل بنا نتوانست روابط فضایی پیشین را در خود جای دهد. در این میان پله ها و راهروها از اهمیتی بالا در تنظیم روابط و عملکرد فضاهای داخلی برخوردار شدند. ساختمان، بسته به عملکرد و مقیاس به دو یا چند هال تقسیم شدند که راهروهای طویل و یکنواخت با اتاق های فراوان در طرفین از ویژگی های اصلی آن شد. این ویژگی را در معماری دوره پهلوی اول در فضای کارخانه تا کاخ مشاهده کرد.[13]
نما
از آنجایی که اندیشه تمرکزگرا سنت شکن، تجددطلب و مدرن و دارای اسلوب نظامی در دوره بیست ساله ظهور کرد. ساختار دولت نیز به گونه ای شد که چنین تفکری را به اجرا درآورد: 1ـ بالاتر قرار گرفتن ساختمان از سطح زمین و نیز نمایش آشکار در وسط و محل ورودی ساختمان تقریبا در تمامی بناهای این دوره مشاهده می¬شود. آمدن بنا از سطح زمین بر سیما و شکوه آن تاکید می کند.2ـ ورودی های بلند و ستون های مرتفع و کشیده. در بناها اگر چه از یک نگاه به معماری دوره قدرت گرایی آلمان  و آغاز قرن بیستم و از نگاه دیگر به عظمت و قدرت باستان گرایانه ایران کهن نظر دارد، هرچه باشد در پی اقتدار و عظمت است.3ـ نمای بناهای دوره رضاشاهی بیشترین استفاده را از نشانه ها و عناصر خطی - عمودی برده است. ستون ها و پنجره ها بیشترین نقش را در این کاربرد داشته اند تا بتواند بر ایجاد حس ابهت و شکوه بنا بیفزاید. به خلاف این حرکت عمودی خود بناها در جهت افقی کشیده شده اند و به صورتی سنگین و حجیم بر زمین نشسته اند.[14]
تزئینات
استفاده از آجر در بناها به دلیل سرعت و سهولت باعث گردید که تزئینات بیشتر یادآور نسبی از نقوش دوران پیش از صفویه است. معماری در این دوره در استفاده به جا از تزئینات هرچند ساده و مختصر هنوز نگاه به گذشته دارد. اتفاق تازه در این دوره رویکرد به عناصر حجمی و مجسمه سازی است که باز نگاه دوگانه باستانی و غربی به خوبی قابل تشخیص است. استفاده از نقوش "فروهر" و "لوتوس" و ستون ها به خوبی در این دوره ممتاز است.[15]
خیابان
خیابان به عنوان مکانی برای آمد و شد و داد و ستد، کسب و کار و نیز گردش شد که هویت و موجودیت خود را در ایران به طور عمده در دوره 20 ساله به دست آورد و در این زمان بود که معماری خیابان که متاثر از نوعی برون¬گرایی در معماری بود به شهرسازی تبدیل شد و بدنه خیابان ها شامل بناهایی با ردیف دکان ها و مغازه ها در کنار پیاده روها و در طبقات شکل گرفت و شروع به رشد کرد به دستور رضاشاه چهره "لاله زار" دگرگون شد. طاق¬نماهای دو طرف خیابان تخریب و جای آن را ساختمان های دو طبقه گرفت و مالکان دو طرف خیابان موظف شدند که حداقل نمای دو طبقه را بسازند و مانند یک ساختمان کامل در آن درب و پنجره تعبیه کنند.[16]
معماران دوره پهلوی اول
معماران این دوره به سه گروه تقسیم می شوند: معماران سنتی که مهم ترین شان "جعفرخان کاشی" است. سردر باغ ملی تهران، کاخ سبز سعدآباد، کاخ مرمر و ایوان شرقی مدرسه سپهسالار از آثار او است. حسین لرزاده: از آثار او سر در بانک ملی، سردر مدرسه دارالفنون، آرامگاه فردوسی از دیگر استادان به نام این دوره "حاج حسین بهشتی" سازنده ساختمان پست در شهربانی استاد "حسین میدانی" معمار وزارت جنگ استاد "حاج علی علیزاده" معروف به "افندی" سازنده ساختمان ثبت احوال و "استاد یحیی سازنده" مدرسه البرز.[17]
معماران خارجی
معماران برجسته که کارهای برجسته ای را در این دوره انجام دادن می توان از آندره گدار معمار و باستان شناس فرانسوی نام برد، از آثار او میتوان به ساختمان های دانشکده های دانشگاه تهران طراحی و ساخت موزه ایران باستان طراح آرامگاه فردوسی در توس و ساختمان کتابخاه ملی مقبره حافظ و سعدی نام برد.[18]
"لئون مارکوف" معمار روسی که تنوع و تعداد کارهای او در تهران قابل توجه است. از آثار او عمارت "بلدیه" در میدان توپخانه، زندان قصر، ساختمان البرز، دانشسرای عالی و همکاری در ساخت دانشگاه تهران است.[19]
معماران ایرانی فرنگ رفته
از اولین و مهم ترین این گروه باید از "وارطان هوانسیان" نام برد. او فارغ التحصیل دانشکده هنرهای زیبای پاریس است. از آثار او می توان "قصر شاه" در سعدآباد، "هنرستان دخترانه شمسایی" تکمیل "عمارت کلوپ افسران وزارت جنگ" و "مهمانخانه بزرگ دربند" را نام برد.[20]
"کریم طاهرزاده بهزاد"، وی در ترکیه به تحصیل پرداخت. معروف ترین کارهای او بنای آرامگاه فردوسی، بیمارستان شاهرضا و مدرسه شاهرضا در مشهد و  ایستگاه راه آهن تهران و دیگر بناهای راه آهن.[21]
محسن فروغی، پسر محمدعلی فروغی در "مدرسه عالی بوزار" فرانسه تحصیل کرد. او با تاسیس اداره ساختمان بانک ملی تقریبا تمام ساختمان های آن زمان بانک ملی را طراحی کرد. "دانشکده حقوق و ادبیات" دانشگاه تهران، مجموعه بزرگ "کاخ دارایی" و ساختمان "تعاون بانک می" از کارهای اوست. [22]
[1]. صارمی، علی اکبر؛ ارزشهای پایداری در معماری ایران، تهران، میراث فرهنگی، 1376، ص45.
[2]. کیانی، مصطفی؛ معماری در دوره پهلوی اول، تهران، نشر هنر، بی تا، ص144، ص50.
[3]. بانی، امیر مسعود؛ معماری معاصرایران، تهران، نشر هنر معماری قرن، 1388، ص134.
[4]. جمالزاده، محمدعلی؛ گنج شایگان، برلین، کاوه، 1335، ص35.
[5]. ایوانف، تاریخ ایران نوین، ترجمه هوشنگ تیزابی، بی جا، حزب توده ایران، 1356، ص76 .
[6]. کیانی، پیشین، ص144.
[7]. محمدی، محمود؛ تغییر ساختار قدرت در ایران و تغییرشکل شهر، تهران، میراث فرهنگی، 1375، ص605.
[8]. فقیه، نسرین؛ آغاز معماری و ضوابط معماری در تهران، تهران، هنرهای معاصر، بی تا، ص4.
[9]. اعتصامی، ایرج؛ بررسی تطبیقی معماری و شهرسازی معاصر ایران و اروپا، تهران، میراث فرهنگی، 1374، ج3، ص94.
[10]. کیانی، پیشین، ص183.
[11]. رجبی، پرویز؛ معماری ایران، در عصر پهلوی، تهران، دانشگاه تهران، 1355، ص112.
[12]. رجبی، پیشین، ص68.
[13]. کیانی، پیشین، ص245.
[14]. مختاری طالقانی، تلفیق مدرنیسم  و معماری ایرانی، بی جا، بی نا، 1388، ص70.
[15]. کیانی، پیشین، ص245.
[16]. اروجی، اردشیر؛ طراحی شهری خیابان لاله زار، تهران، دانشگاه تهران، 1374، ص59.
[17]. رئیس زاده، مهناز؛ معماران سنتی ایران، تهران، میراث فرهنگی، 1375، ج 4، ص50.
[18]. بحرالعلومی، حسین؛ طرح آرامگاه سعدی، تهران، انجمن آثار ملی، 1355، ص172ـ 174.
[19]. صدیق اعلم، عیسی؛ یادگار عمر، تهران، بی نا، 1340، ج2، ص67.
[20]. بانی مسعود، پیشین، ص220.
[21]. شافعی، بیژن؛ پیشگامان طراحی مدارس جدید ایران، تهران، بی جا، 1384، ص99ـ 104.
[22]. کیانی، پیشین، ص227.

http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=39570

3- تاثیرات باستانگرایی بر معماری دوره پهلوی اول/مصطفی کیانی
منبع: نشریه تاریخ معاصر ایران، زمستان 1383، شماره 32
لینک  متن کامل مقاله
http://www.noormags.com/view/fa/articlepage/413457?sta=معماری%20پهلوی
تاریخ ورود : 22/09/1391

4- نقش و تأثیر عوامل دولتی در معماری بناهای خصوصی در دوره ی پهلوی اول/افسانه زرکش  
بناهای خصوصی یکی از اقسام بناها را در تمامی ادوار معاصر ایران از جمله عصر پهلوی اول تشکیل داده و به‌ سبب اینکه بخش اعظمی از معماری یک شهر را شامل می‌شوند و معماری آنها نیز در این زمان دستخوش تغییر نسبتا زیادی می‌گردد،به‌تنهایی و مجزا از ابنیه دولتی اهمیت می‌یابند.رویکردهای معماری بخش خصوصی(و دولتی)اعم‌ از معماری مبتنی بر تداوم سبک تهران،شیوه معماری باستانی،معماری مبتنی بر سبک معماری پیش‌از مدرن و مدرن اولیه،معماری مطابق با شیوه نئو کلاسیک و معماری قرن نوزدهم اروپا،تحت تاثیر عوامل مختلفی شکل‌ گرفته که یک گروه از آنها؛اندیشه‌ها،برنامه‌ها و اهداف دولتی بوده است.به لحاظ ویژگی‌های خاص دولت در این‌ زمان و اهمیت فاکتورهای حکومتی،در این مقاله به بررسی نقش و تاثیر این فاکتورها در معماری بناهای خصوصی‌ پرداخته می‌شود.حتی بشخی از معماری مردمی امروز نیز ریشه در این عوامل و شرایط و تحولاتی دارد که در آن‌ دوره توسط دولت فراهم شده یا ادامه یافته است.بنابراین مطالعه و شناخت آنها ضرورت می‌یابد.برای دستیابی به‌ این فاکتورها،روش‌های تحقیق تاریخی و علی به کار رفته‌اند. جست‌وجو و شناسایی عوامل حکومتی نشان می‌دهد که این عوامل دارای دو جنبه بوده‌اند:بعد غیرفیزیکی و بعد فیزیکی.فاکتورهای غیرفیزیکی شامل سیاسی-برنامه‌ای،سیاسی-نظامی،اقتصادی-برنامه‌ای،و فرهنگی‌ -اجتماعی و عامل فیزیکی عبارت از کالبد شهری،کالبدی و فنی بوده‌اند.این عوامل در راستای مدرن‌سازی طبق‌ الگوهای غربی عمل کرده‌اند و حاصل آن،اثرپذیری مستقیم از آثار دولتی تحت تاثیر شرایط و بناهای دولتی بوده‌ یا اثرگیری از معماری غرب به سبب اوضاع ایجاد شده،بوده است.البته خواست یا ناگزیر بودن اقشار مختلف جامعه‌ برای الگوبرداری نیز از شروط این تاثیر محسوب می‌شود.بنابراین در دوره‌ی پهلوی اول،نقش عوامل دولتی، ادامه دادن تغییرات ایجاد شده و معماری‌های به وجود آمده شامل سبک تهران و معماری التقاطی قرن 19 اروپا از اواسط قاجار و بروز شیوه‌های جدید در معماری مردمی عمدتا مبتنی بر معماری غربی بوده است.
واژگان کلیدی: بناهای خصوصی،عوامل دولتی،تأثیر بناهای دولتی،دوره پهلوی اول
منبع: کتاب ماه هنر، دی 1388، شماره 136
لینک متن کامل مقاله
http://www.noormags.com/view/fa/articlepage/485396?sta=معماری%20پهلوی
تاریخ ورود : 22/09/1391

ایمیل گرد آورنده:     zo1986do@gmail.com

مطالب مرتبط در انسان شناسی و فرهنگ:

پرونده اینترنتی «فضای معماری و شهری» در «اواخر دوره قاجار و عصر مشروطه»
http://anthropology.ir/node/15530

پرونده اینترنتی فضای معماری و شهری
http://anthropology.ir/node/15133

 

دوست و همکار گرامی
چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی،  نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد. برای اطلاع از چگونگی کمک رسانی و اقدام در این جهت خبر زیر را بخوانید
http://anthropology.ir/node/11294
 

Share this
تمامی حقوق این پایگاه برای «انسان شناسی و فرهنگ» محفوظ است.