اپیکتت
آزادی نه با ارضای تمایلات ، بلکه با تخریب میل به دست می آید( گفتگو ها، جودود 130 میلادی)
درنگ های فلسفی(1): چرا باید درنگ کرد؟
در این زمانۀ سرعت سرسام آور اطلاعات و ابزارهای ارتباطی و هزار و یک کار نکرده و عطش برای سریعتر رفتن و هرگز نرسیدن، گاهی خوب است آدم درنگ کند. نگاهی به اطرافش بیاندازد، از خود بپرسد اصلا کجا میرود و چرا میرود؟ از همین درنگ است که فلسفه میتواند زاده شود. از یک سو، فلسفه چیزی نیست جز پاسخ به همین سوالهای کلی و کلانِ «کجا» و «چرا» که شاید همۀ ما دست کم یک بار در زندگی آن را از خود پرسیدهایم و نهایتا یا به بهانۀ بیارزش و بیهوده بودن از خیر پاسخ دادن و سروکله زدن با آنها گذشتهایم یا جوابهای از پیش ساختۀ سنت، عرف، فرهنگ و ... را به خود قبولاندهایم و پی کارهای «جدیتر»مان رفتیم.
از سوی دیگر، فلسفه ذاتاً با نوعی درنگ سروکار دارد. شکل سادۀ آن دست کشیدن ناگهانی از عمل است. انسان به یکباره نسبت به کاری که با جدیت در حال انجام آن است احساس تردید میکند، دست از کار میکشد و به کارش، به خودش، به جهانش میاندیشد. دکارت کتاب تاملاتاش را چنین آغاز میکند. او میکوشد تا برای یک بار هم که شده به همه چیز، به حقایق عرفی، به جهان خارجیاش، به بدیهیات ذهنیاش و حتی به خودش شک کند. میتوان مثالهایی ملموستر زد: فردی را تصور کنید که در میانۀ دیدن قسمت صد و بیست و دوم از یک سریال جذاب ماهوارهای، به ناگاه درمییابد که واقعاً عملش چقدر بیمعناست؛ تلویزیون را خاموش میکند و به صفحۀ خالی آن خیره میشود. یا فردی در حالی که تمام تلاشاش را برای هرچه سریعتر به خانه رسیدن به کار میبندد و با سرعت تمام در میانۀ ترافیک شکنجهگر شهری از این لاین به آن لاین میخزد، به ناگاه با ابهانه بودن عمل و شکل زیستش مواجه شده، در کناری پارک کرده، ترمز دستی را کشیده، به آینه نگاه کرده و از خود میپرسد: «کجا؟ چرا؟ اصلا که چی؟»
درونماندگاریِ درنگ
پس میتوان «درنگ» را یکی از شروط اساسی فلسفیدن در روزگار ما دانست. جالب است که «درنگ» علاوه بر توقف کردن به معنای تامل و دقت نیز هست[1]. البته نباید فراموش کرد که این درنگ به معنای اندیشیدنِ سر فرصت یا فارغالبال، بریدن از دنیا و رفتن به کنج عزلت و غار تنهایی نیست. وجه دیگر این درنگ ماندن در وضعیت است. جالبتر آنکه معنی دیگر واژهی «درنگ» در فرهنگ فارسی، مقاومت، ایستادگی و پایداری است[2]. درنگ فلسفی راستین، نه خروج از وضعیت یا پاک کردن صورت مساله، بلکه مقاومت، ماندن در وضعیت و تن دادن به تنش درونی آن است. این درنگ، نوعی درنگ استعلایی (در معنای کانتی واژه) است که میتواند بدون خروج از وضعیت و تخطی از مرزهای مجاز فاهمۀ بشری، از درون خود وضعیت بدان بنگرد. این درنگ درونماندگار اما مستلزم تلاش، دقت و البته تعهد بسیار بیشتری است. خروج فرد از وضعیت، به ظاهر اندیشیدن در باب آن را راحتتر میکند. مانند فردی که از بالای یک کوه به شهری که در دره قرار دارد مینگرد. همه چیز تحت تسلط است، همۀ امور و نسبتها روشن به نظر میرسد. اما فردی که در دل خود شهر، در بطن خود وضعیت، میکوشد تا به خود، شهرش و وضعیتش بیاندیشد، بیشک رسالتی دشوارتر دارد. فرد مجبور است برای فهم خودش و جهانش، به اطراف بنگرد، پشت سرش را ببیند، خود را وارسی نماید، عقب رود، جلو رود، در اینجا و آنجا سرک بکشد. البته مثال فوق ممکن است این سوال را به ذهن متبادر سازد که پس چرا فرد متفکر به جای این همه زحمت دادن به خود، از شهر خارج نمیشود و نمیکوشد تا از بالا بدان بنگرد؟ پاسخ روشن است: «چون نمیتواند».
هرگونه تلاش برای خروج از وضعیت، برای تن ندادن به آلودگی و تنش آن، اساسا تلاشی توهمآمیز است. هیچ کس نمیتواند از وضعیتاش، از جهانش، از مناسبات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی اطرافش خارج شود و از بالای یک کوه به وضعیتش بنگرد. هرگونه تلاشی از این دست، علاوه بر اینکه صورت مساله را پاک میکند، اساساً نوعی خودفریبی است.
علاوه براین، «درنگ» را نباید لزوماً عملی منفعلانه و یا شکلی از عقبنشینی پنداشت. درنگ میتواند کاملاً فعالانه و چه بسا ایجابی باشد. اتفاقاً تن دادن به جریان جاری امور روزمره، هرچقدر هم که فرد فعال و کوشا و «مرد زندگی» به نظر برسد، ذاتاً با نوعی انفعال و سرسپردگی پیوند میخورد. برای مثال، فردی که در یک رودخانۀ خروشان در جهت جریان آب مشغول شنا کردن یا غوطهور شدن است، هر اندازه که سرعت داشته باشد و از نظر دیگران «سریع» و «موفق» به نظر برسد، بازهم فعال نیست، بلکه اتفاقا آن فردی حقیقتاً «سوژهی فعال» محسوب میشود که علی رغم جریان آب و خروش رودخانه بتواند «درنگ کند»، خود را یک جا ثابت نگه دارد و حتی بر خلاف جریان آب اندکی حرکت نماید. درنگ فلسفی باید از نوع چنین فعالیتی باشد.
این مطلب در چارچوب همکاری انسان شناسی و فرهنگ و روزنامه اعتماد منتشر می شود.
دوست و همکار گرامی
چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی، نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد. برای اطلاع از چگونگی کمک رسانی و اقدام در این جهت خبر زیر را بخوانید:
http://anthropology.ir/node/11294
[1] انوری، حسن، 1382، فرهنگ فشردۀ سخن، مدخل «درنگ»، تهران: انتشارات سخن ص 1012.
[2] همان، ص 1013.