(Go: >> BACK << -|- >> HOME <<)

سرآغاز

پدران و فرزندان (1) (آذر 1334)

تور گئنف/مترجم: م. ه. شفیعیها/ آماده‌سازی برای انتشار: نسرین راستگو
عکس: 

همیشه بین پدران و فرزندان بعنوان نماینگان دو نسل اختلاف و جود داشته است. این اختلاف گاهی کمتر و گاهی زیادتر ولی بهرحال، همیشه وجود داشته و هرگز بصفر نرسیده است و حدود آن بسته بحرکت جامعه و طبقات آن جامعه ، زیادتر یا کمتر شده است. این برخورد تنها یک اختلاف سطح نیروی حیاتی نیست. درست است که جوانان از نیروی حیاتی و قدرت زیست بیشتر و تازه تری برخوردارند و پیران فاقد چنین قدرتی هستند

پدران و فرزندان

(انتشارات نیل 270 صفحه، جلد زرکوب، 60 ریال)

همیشه بین پدران و فرزندان بعنوان نماینگان دو نسل اختلاف و جود داشته است. این اختلاف گاهی کمتر و گاهی زیادتر ولی بهرحال، همیشه وجود داشته و هرگز بصفر نرسیده است و حدود آن بسته بحرکت جامعه و طبقات آن جامعه ، زیادتر یا کمتر شده است. این برخورد تنها یک اختلاف سطح نیروی حیاتی نیست. درست است که جوانان از نیروی حیاتی و قدرت زیست بیشتر و تازه تری برخوردارند و پیران فاقد چنین قدرتی هستند و بعبارت صحیح تر حرکت و فعالیت خصیصهء اصلی  جوانی و رکورد سکون صفت برجستهء پیری است امام تنگ نظری و اشتباه است اگر ما بهمین حد اکتفا کنیم و تفاوت پدران و پسران را در چنین حدود تنگی بسنجیم.

چرا پدران مثل فرزندان نیستند ؟ چرا یک تصادم همیشگی بین آنان وجود دارد؟ و چرا هرگز موفق نمیشوند نقطهء مشترکی بیابند و تنها یکی باید در دیگری حل گردد؟ کافی نیست که ما علت یا علل این اختلاف، این ناهمآهنگی ، این تباین را در خود ایشان جستجو کنیم. این تباین تنها ظاهری و سطحی نیست و باخلاتف طرز لباس پوشیدن، طرز پذیرائی و برخورد نیست. لازم است که علت این اختلاف را در خارج از آنان جستجو کرد. این ناهمآهنگی، این تضاد بیش از همه چیز در طرز تفکر ، در برخورد آنها با مسائل مطروحهء صر است و درست بهمین جهت است که در بالا اشاره کردیم هرقدر حرکت جامعه با سیر کندتری انجام گیرد، باین معنی که مسائل مطروحه مدت بیشتری بزیست خود ادامه دهند، و سکون و آرامشی در وضع جامعه ظاهر شود، این اختلاف کمتر، حدود آن کوچکتر و تصادم آن ملایمتر است.

برعکس در جامعه ای که همه چیز بشدت در حال تغییر است و مسائل بنحو بسیار جدی تری مطرح میشود دیگر انتظار برخورد کمتر «پدران» و «فرزندان» دور از حقیقت و واقع بینی ست.

در روسیهء قرن نوزدهم نیز چنین بود. مسائل اقتصادی و اجتماعی و سیاسی بشدت مطرح بود و هرکس را هم علی رغم میلش بسوی خود جلب می کرد. هممه طبقات و حتی همه افراد می بایست وضع خود را نسبت باین مسائل مشخص کنند. ملاک های سنجش خیلی دقیق و مشخص بوجود آمده بود.

اختلاف بین پدران و فرزندان، بین نسل جوان و نسل پدران بالا میگرفت. خود تورگئنف که از نخستین همکاران مجلهء مترقی «معاصر» بود، در اواخر سالهای 1858 از مجله کناره گرفت و بالاخره در هنگام صدور فرمان یازدهم فوریه در مورد رفورم کشاورزی، بکلی از سلک نویسندگان «معاصر» بدر آمد.

بعلل حوادث پی در پی که در بنیان اقتصادی و اجتماعی و سیاسی روسیهء آنزمان پیش میآید ورطهء موجود بین «پدران» و «فرزندان» روزبروز عمیقتر میگردد و نویسندگان نیز هریک به اردوی یکی از این دو نیرو می پیوستند و جانب آنرا می گرفتند.

این اختلاف (صرفنظر از صحت و درستی نظریات هریک از طرفین و صرفنظر از اینکه حق به «فرزندان» یا «پدران» داده شود) وجود دارد. خواه کسانی نظیر «نیکلای پترویچ کیرسانف» از همان برخورد اول باین اختلاف اقرار کنند و خواه مانند «پاول پترویچ کیرسانف» با سرسختی نخواهند آنرا قبول نمایند.

حوادث کتاب در سال 1859 شروع میشود. باید در نظر داشت که سال تالیف داستان 1861-1862 است. این سال مقارن همان ایامی اسست که اعلامیه 19 فوریه در مورد دهقانان از طرف دولت انتشار یافت و باین ترتیب شاید بتوان گفت سال بحران اختلافات بین «پدران» و «فرزندان» بود.

تیپ های جوان کتاب را بازارف، آرکادی، سیتنیکف، کوکشینا، فینیچکا و تیپ پدران را نیکلای و پاول پترویچ، واسیلی ایوانویچ و زنش تشکیل میدهند. چه همآهنگی عجیبی این دو دسته در میان خودشان دارند؛ همآهنگی آنا نتیچه تعلق‌شان بیک نسل است. با وجود اختلافات طبقاتی و محیطی، افکار و نظریاتشان در یک جهت کلی است.

بازاراوف در این کتاب بعنوان نمایندهء جامع الاطراف «فرزندان» یا بزبان بهتر نسل جوان سخن میگوید و کار میکند و اظهار نظر مینماید.

اختلاف بین نسل فرزندان و پدران نه چنان است که بآسانی بتوان برطرف ساخت این اختلاف عمقی و ریشه دار و همه جانبه است. در تمام کتاب هرجا که دو نفر از این دو نسل در مقابل هم قرار میگیرند بالفاصله تضاد ظاهر میشود. در هیچ مورد توافق نمی کنند. همیشه از ساده ترین مسائل گرفته تا پیچیده ترین موارد، مورد اختلاف است، اختلافی که جوانان حتی در پی رفع آنهم نیستند(1).

پدران خواهان تثبیت وضع موجود هستند، اصالتی برای آنچه بوده و هست قائلند «آنچ هست» برای آنها جمبهء تقدس پیدا کرده است. گو اینکه خود هر لحظه شاهد تغییرات هستند، ولی با سرختی و سماجت از وضع حاضر، ازروابط موجود و حاکم اجتماع در مقابل تغییرات دفاع تمکین به بعضی اصلاحات بیشتر جنبهء تفنن دارد تا جنبهء جدی و اصولی. با گذشته خوشند زیرادر واقع آینده ای ندارند. برعکس جوانان در پی تخریب وضع موجود و تغییر آنند، با هیچیک از روابط حاکم همآهنگی ندارند. تمام مظاهر جامعهء گذشته را بمسخره میگیرند. با هم سردرگمی گه در این کتاب گریبان گیر نسل جوان استق این  علاقه به تغییر، این عدم تمکین به آنچه هست در همه حرکات و سکناتش دیده میشود...

تنها هدف مشخص این نسل تخریب است... «ساختن کار ما نیست...، اول باید خراب کرد...»(ص66) تنها خصیصهء این فرزندان شجاع در رد مقدسات گذشته است آنچه برایشان ثابت و مسلم است اینست که گذشته ای را که به آنان تعلق ندارد نفی کنند و بدور بیندازند. بعقیدهء بازارف «رافائل یک پول ارزش ندار(2)»پاول پترویچ هم در مورد نقاشان جوان درست همین عقیده را دارد: «شنیده ام که نقاشان ما در رم پا به واتیکان نمیگذارند، رافائل را آدم ابلهی میدانند. . . در صورتیکه خود آنها موجوداتی هستند بی ثمر و ضعیف»(3)

اجتماع این دو نسل در یک جا ، یا ایجاد برخورد و تضاد میکند و یا اینکه به ملال می انجامد. سکون برای بازارف معنی ندارد در منزلی که پدرش در مقابل او کوتاه می آید، زندگی برایش کسالت آور میشود و هوای سفر بسرش میزند.

این خصیصهء فرزندان است. حرکت، حرکت ابدی، نفی گذشته حتی اگر ندانند این گذشته را بخاطر چه آینده ای نفی میکنند.

..............................................

1.صفحه 72 ترجمهء فارسی.

2.صفحه 71

3.همان صفحه

 

 

اطلاعات مقاله:
مجموعه انتقاد کتاب آذر ماه 1334- کتاب اول- صفحات 3 تا 5
مجموعه ابراهیم میرهاشم زاده
 

ورود به صفحه مقالات قدیمی

anthropology.ir/old_articles

دوست و همکار گرامی

چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی، نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد. برای اطلاع از چگونگی کمک رسانی و اقدام در این جهت خبر زیر را بخوانید

http://anthropology.ir/node/11294

 

 

تمامی حقوق این پایگاه برای «انسان شناسی و فرهنگ» محفوظ است.