(Go: >> BACK << -|- >> HOME <<)

سرآغاز

دائره المعارف گردشگری (7) فرهنگ پذیری

دنیسون نش ترجمه امیر هاشمی مقدم
pic_survivorsday07.jpg

فرهنگ پذیری (acculturation) مفهومی است که با انسان شناسی امریکایی گره خورده، اما در جامعه شناسی، روانشناسی و دیگر دانشها نیز به کار رفته است. این اصطلاح در اواخر قرن نوزدهم به مثابه روشی در بررسی شیوه اصلی دگرگونی های فرهنگی پدیدار شد. مفهوم فرهنگ پذیری معمولاً اشاره به فرایندها و پیامدهای اجتماعی دگرگونیهای روانشناختی و اجتماعی ای دارد که در هنگام برخورد مردمانی با فرهنگهای گوناگون، پدید می آیند. مفهوم فرهنگ پذیری، همگام با مفهوم اشاعه (diffusion)، که اشاره به استفاده مردم از خصایص فرهنگ دیگر دارد، می تواند در نقطه مقابل اختراعات مستقلی قرار بگیرد که برای مشخص کردن دگرگونی های فرهنگی/اجتماعی درونی به کار گرفته می شوند. این مفهوم باید از همگون سازی (assimilation) که اشاره به جذب یک گروه به وسیله گروه دیگر دارد، و همچنین اجتماعی شدن (socialization) یا درونی شدن فرهنگ (enculturation) که مفاهیمی هستند برای فرایندهایی که به وسیله آنها شخصیتهای در حال شکل گیری، فرهنگ گروه بومی شان را درونی می کنند، متمایز شود. انسان شناسان انگلیسی مفهوم تماس فرهنگی را به گونه ای به کار گرفته اند که کمابیش فرهنگ پذیری را نیز در بر می گیرد.

اگرچه فرهنگ پذیری به طور مفهومی همه موارد تماس فرهنگی و دگرگونی های ناشی از آن را در بخش های مرتبط با این تماسها در بر می گیرد، اما همچون برداشتی که از توسعه (development) وجود دارد، اغلب برای مطالعات دست اولی به کار برده می شود که به پیامدهای هژمونیک فرهنگ غربی بر فرهنگ های بومی اشاره دارد؛ یعنی همچون استعمارگرایی و استعمارگرایی نو دیده می شود. توجه به موقعیت جهان در طول رشد استعمارگرایی غربی و پیامدهای عمدتاً عمیقش بر بومیان توسعه نیافته ای که موضوع اصلی مطالعات انسان شناختی بودند، به سادگی نشان می دهد که چرا اصطلاحاتی همچون توسعه یا به صورت محدودتر، فرهنگ پذیری این چنین [منفی] دیده می شوند. کمتر کسی در ادبیات این دانش با موقعیتی روبرو می شود که اصطلاح فرهنگ پذیری برای درک وسیع تری که مشخصه یک فرایند [تبادل فرهنگی] دو سویه باشد، به کار رفته باشد. حتی تلاشهایی که صورت گرفته تا جنبه های مختلف این مفهوم را در یک شیوه نظام مند -برای نمونه همچون ارتباط بین سازگاری فرهنگی با تضادهای اجتماعی و فردی- به یکدیگر متصل کند، به سختی می تواند مدعی شود که همانند مبحث تکامل (evolution)، تاکنون به وضعیت یک تئوری تمام عیار رسیده باشد. مفهوم فرهنگ پذیری غالباً فقط به عنوان شیوه ای برای توصیف [تبادل فرهنگی] به کار برده می شود.

شاید معتبرترین بحثی که درباره مفهوم فرهنگ پذیری مطرح شده، در دستورالعمل گردهمایی انجمن پژوهش علوم اجتماعی امریکا (American Social Science Research Council) بوده؛ گروهی که به وسیله انسان شناسان و روان شناسانِ اجتماعی تشکیل شد. این گردهمایی، در "دستورالعمل اکتشافی" اش، چهار سطح از این پدیده را در نظر داشت: 1- نظامهای فرهنگی مردمان مختلفی که با یکدیگر تماس پیدا می کنند، به طور مستقل در حال تکامل است؛ 2-موقعیت تماس [به وجود می آید]؛ 3- روابط اجتماعی دو گروهی که در هم تداخل یافته اند [گسترش می یابد]؛ و 4-فرایندهای حاصل از دگرگونی فرهنگی/ اجتماعی (که شامل ابعاد روانشناختی هم می شود) به وجود می آید. بنابراین جهت کلی این علت، از اولین سطح به سوی چهارم است؛ هرچند نمی توان برخی حرکتهای متفاوت و معکوسی که در این میان دیده می شود را نادیده گرفت.

از دیدگاه انسان شناسی امروزین، این صورت بندی دارای چندین نارسایی است. نارسایی هایی مثل جهت گیری کارکردگرایانه اش مبنی بر استقلال، یکپارچگی، خودتنظیمی نظامهای فرهنگی (که عدم یکپارچگی، تضادها و پویایی های سازنده را نادیده می گیرد)؛ ناتوانی  در پرداختن به زمینه های فرهنگی/اجتماعی مناسب – برای نمونه: استعمارگرایی- و فقدان توجه به تولید و توزیع قدرت در تبادلات فرهنگ پذیری از جمله این نارسایی هاست. اگر این نارسائی ها مورد توجه قرار بگیرند و تعدیلهای لازم درباره شان صورت بگیرد، آنگاه به نظر می رسد که مفهوم فرهنگ پذیری بتواند به عنوان یک رویه حرفه ای قدرتمند برای بررسی تماسهای فرهنگی دیده شود؛ آن هم نه تنها برای دنیای معاصر، بلکه برای همیشه.

بررسی گردشگری به مثابه پدیده ای که باعث تبادل فرهنگی در بسیاری از اشکال و جنبه ها می شود، می تواند از برنامه ای که در بالا بیان شد، سود ببرد. در عوض، مطالعات انسان شناسی گردشگری که تاکنون محدود به بررسی پیامدهای گردشگری غربی بر توسعه فرهنگهای بومی بوده، از مفهوم فرهنگ پذیری بهره جالب و وافری برده است؛ به همان جالبیِ کاربردی که از مفهوم توسعه ساخته بود [همان نگاه منفی و هژمونیک]. مطالعات آینده لازم است که همه موارد موقعیتهای تماس در گردشگری را در بر بگیرد. کارهای بعدی درباره نتایج گردشگری بر گردشگران و کارگزاران آن می تواند نوعی فرهنگ پذیریِ معکوس تلقی شود، هرچند تداوم چنین واکنشهای معکوس را باید در فرهنگهای گردشگرفرست نیز به طور جدی مطالعه کرد. نهایتاً مطالعه‌ی محصول گردشگری و گردشگر (با انگیزه های مختلف شان) که ممکن است در وهله نخست به عنوان زمینه ای در فرایند فرهنگ پذیری گردشگرانه درک شود، شایسته توجه بیشتر است. بنابراین به نظر می آید که یک دیدگاه اصلاح شده مناسب درباره فرهنگ پذیری می تواند یک نمای سودمندِ کلی و جهت دارِ انسان شناختی مهیا کند که تنوع تئوریک لازم را برای بررسی های بین فرهنگی جنبه های مختلف گردشگری را در همه اشکالش داشته باشد.

توضیح: دائره المعارف گردشگری در سال 2000 در 700 صفحه از سوی موسسه انتشاراتی راتلج و زیر نظر پروفسور جعفر جعفری منتشر شد. در این دائره المعارف همه اصطلاحات مرتبط با گردشگری دارای یک ذیل واژه هستند که توسط فردی متخصص در همان حوزه نوشته شده است. این دائره المعارف تاکنون چندین بار تجدید چاپ شده است. هر بار یکی از واژگان این دائره المعارف را ترجمه خواهیم کرد.

 

دوست و همکار گرامی

چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی،  نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد. برای اطلاع از چگونگی کمک رسانی و اقدام در این جهت خبر زیر را بخوانید

http://anthropology.ir/node/11294

 

Share this
تمامی حقوق این پایگاه برای «انسان شناسی و فرهنگ» محفوظ است.