چکیده: از زمانی که دانش اسطوره شناسی به طور مستقل در اوایل قرن نوزدهم شکل گرفت، افراد بسیاری با پژوهش های خود دامنه مطالعاتی این رشته را گسترده کردند؛ در این میان کسی چون جوزف کمبل بعنوان یکی از مهم ترین نظریه پردازان معاصر در این حوزه، در نتیجه توجه به روان شناسی و آرای کارل یونگ بویژه مفاهیم ناخودآگاهی و کهن الگوها و نیز مطالعه تطبیقی اسطوره های ملل مختلف، نظریه تک اسطوره خود را در قالب طرحواره
هفتمین صورت فلکی منطقة البروج ترازوست که تنها صورت بی جان در میان این صور است. دلیل پیدایش این صورت را به شناخت متاخر از اعتدال پاییزی مرتبط می کنند و ناشی از تغییراتی می دانند که در جابه جایی اعتدال پاییزی صورت گرفته است. این شکل که در اصل با صورت فلکی کژدم وابسته بود، به جای ستارگانی که در بخش پنجه ی کژدم بودند، قرار گرفت. درست به همین دلیل است که در آغاز این صورت فلکی
تصویر: مزداپور
ترجمههای متون پهلوی به فارسی، به دلیل زبانِ خاص و متفاوتی که دارند، کمتر توجه جوانان را به خود جلب کردهاند. مترجمان گرامی به حساب هرچه دقیقتر و سنجیدهتر بودنِ کار ترجمه، زبانی را انتخاب میکنند که تنها پس از اخت شدن با آن و خواندنهای متوالی است که پیچیدگیهای خود را وامینهد و اجازه میدهد که خواننده به آن سوی لفظ، یعنی محتوای متن دست یابد. اما واقعیت این است که بسیاری از این متون، اگر با خوانش
صورت فلکی سنبله ششمین صورت فلکی در منطقة البروج است. آیکون این صورت معمولا به سمیای زنی که خوشه ای در دست دارد، تصویر شده است.در سومر شواهدی در دست است که این صورت فلکی اهمیت زیادی داشته و صورت فلکی شیر کم کم جای آن را می گیرد. در اسطوره های سومری ایزدبانوی بزرگ سومر نین هورسگ (Ninhursag) به معنی«سرور کوههای بزرگ» با این صورت فلکی مربوط بود و تصور می
در مطالب پیشین یادآور شدیم که منطقة البروج در هزاره چهارم پیش از میلاد، با چهار نقطه ی کاردینالی ثور (گاو) برابر با اعتدال بهاری؛ اسد (شیر) برابر با انقلاب تابستانی؛ عقرب (کژدم) برابر با اعتدال پاییزی و دلو (آب ریز) برابر با انقلاب زمستانی دانسته می شد. آثار نوشتاری و آیکون های نجومی بدست آمده از مصر و میان رودان در این زمان با این تقسیم بندی منطبق است. در آثار به دست آمده از
یکی از جذاب ترین اسطوره های یونانی که در دوران ما هنوز قدرت و تاثیر گذاری خود را حفظ کرده است، اسطوره آمازون هاست: مردمی افسانه ای که یونانیان باستان چه در ادبیات و چه آثار تجسمی خود تصویری خارق العاده از آنها ارائه داده اند. به باور یونانی ها، جمعیت آمازون ها صرفا از زنانی تشکیل می شد که از تبار خدای جنگ آرس و ایزدبانو هارمونی بودند. این زنان با مردانی که در جنگ شکستشان می دادند آمیزش کرده و
اسطوره وقتی نامگذاری شد که وضعیت آن مورد مباحثه و کارکرد آن مورد سوال قرار گرفت. چالش در طول قرن ششم قبل از میلاد آغاز شد و خیلی زود یک واکنش دوگانه از سمت کسانی که می خواستند جایگاه اسطوره را حفظ کنند، به بار آورد. از یک سو، تراژدی نسخه های قدیمی اسطوره ها را از لحاظ آرمان های جدید شهر مجددا تفسیر کرد و از طرف دیگر، تمثیل تحت سطح نگران کننده روایت، حقیقتی سازگار با عقاید جدید
تصویر: آرنالدو مومیگلیانو
چکیده: این مقاله به بررسی اتهام آرنالدو مومیگلیانو 1 (1908-1987) در اوایل دهه ی 1980 می پردازد، وی بر این باور بود که ژرژ دومزیل 2 (1898-1986) در دهه ی 1930 از هواداران جنبش نازی حمایت کرده است و این بحث را پیگیری کرده است. این بحث عمدتا بین دانشمندان فرانسوی و ایتالیایی در سراسر دهه ی 80 و پس از آن پیش آمده است. دانشمندان آلمانی و شمال آمریکا ، به استثنای چندین مورد خاص، به نظر
در توضیح ماه خرداد، جوزا مختصری از چگونگی شکل گیری و تحولات منطقة البروج آوردیم. گفتیم که با توجه به پژوهش هایی که درباره کهن ترین نمونه های مرتبط با منطقة البروج صورت گرفته است، گویا منطقة البروج در آغاز (حدود 6000 پ.م.) تنها چهار صورت فلکی منطبق بر اعتدالین و انقلابین داشت و با چهار صورت فلکی جوزا (دوپیکر) برابر با اعتدال بهاری؛ سنبله (خوشه) برابر با انقلاب تابستانی؛ قوس (نیمسب)
اسطورهها با آیینها پیوند تنگاتنگی دارند. با این حال، بعضی از اسطورهها ممکن است بدون آیینها، یا بعضی از آیینها بدون اسطورهها به بقای خود ادامه دهند. در این تعبیر اسطوره تنها داستانی نیست که خاستگاه چیزها را توضیح دهد، بلکه در شکل آیین در جوامع بشری حس کامل بودن و با هم بودن را ایجاد میکند.
فردینان دوسوسور: زبان را [...] می توان به برگ کاغذی تشبیه کرد که یک روی آن اندیشه و روی دیگرش صدا است؛ ما نمی توانیم یک سوی کاغذ را پاره کنیم بی آنکه سوی دیگرش را دست ناخورده باقی بگذاریم ( دروس زبان شناسی عمومی، 1916)