(Go: >> BACK << -|- >> HOME <<)

سرآغاز

آیا فارنهایت 11/9 فیلمی مستند است؟اگرنه فیلم مستند کدام است؟

یوجین هیمند ترجمه محسن قادری
مایکل مور

بحث درباره فیلم فارنهایت 11/9ساخته مایکل مور پرسش هایی را دراین باب دامن زده که اساسا چه فیلمی مستند است؟آیا استفاده مور از تصاویر و رخدادهای گزینشی مرتبط با جرج بوش،مبارزه علیه تروریسم،و حمله به عراق به آفرینش چیزی می انجامد غیر از آنچه که ما به عنوان فیلم مستند می شناسیم؟

فیلم مستند اساسا چه نوع فیلمی است و این تعریف تا چه حد در طی سال ها دستخوش دگرگونی شده است؟آیا اگر مستند دیدگاه یا نقطه نظری را بیان دارد باز هم مستند است؟

درمیزگردهای برگزار شده درجشنواره فیلم «نانتوکت» یک روز پیش از نمایش عمومی فارنهایت 11/9 ،شرکت کنندگان به گفت و گو درباره طرح موضوعات و موارد سیاسی در سینما پرداختند واز این راه مساله تعریف فیلم مستند را به مباحثه گذاشتند.پس از نمایش این فیلم نیزبحث در چارچوب مطبوعات به گونه گسترده تری دنبا ل گردید. سایت سینمایی «ایندی وایر»از تعدادی از اعضا اصلی حوزه فیلم مستقل خواست تا دیدگاه های خود را در این باره بیان دارند.شرکت کنندگان،دیدگاه های خود را ازاز طریق ای- میل برای این سایت ارسال داشتند و این پاسخ ها به گونه زیر دسته بندی گردیدند.

پیش ازطرح این دیدگاه ها،تعریف یکی ازدانشنامه های مشهور جهان را از این اصلاح ذکر می کنیم. دانشنامه بریتانیا«مستند» را این گونه تعریف می کند:«فیلمی که مواد خام عینی را با هدف آموزش یا سرگرمی شکل بخشیده و تفسیر می نماید» این دانشنامه در ادامه می افزاید: «فیلم های مستندی که در قالب ها و شکل های گوناگون تقریبا در همه کشورها تولید می شوند و سهم عمده ای در تکامل واقع گرایی در سینما دارند.»

اصطلاح«فیلم مستد» را چگونه تعریف می کنید؟

لیزا مان

عضو شرکت تولید و مشاوره «دوپولی» معتقد است«وسواس کنونی در تعریف واژه «مستند»مرا به یاد بحث های تقریبا ریزبینانه سال های اخیردرباره اصطلاح«فیلم مستقل» و صد البته بحث های مشهور دادگاه عالی درباره «هرزه نگاری»(پورنوگرافی)می اندازد.»او می افزاید:«به وضوح این تعریف نیز با تحول فرهنگ ما تحول می پذیرد و طی زمان به دگردیسی می رسد.خواه آن را«مستند»،«غیر داستانی»،«واقعیت»یا به طور ساده«فاقد فیلم نامه» بخوانید همه این اصطلاحات تا حدی درست و تاحدی نادرست هستند.

مورگان اسپرلاک

که فیلم مطرح«بیش از حد بزرگم کن»را کارگردانی کرده از فرهنگ وبستر شاهد می آورد و مستند را این گونه تعریف می کند:«اثری چون فیلم یا برنامه تلویزیونی که موضوعی سیاسی ،اجتماعی یا تاریخی را به شیوه های عینی یا آگاهی رسانی ارائه می دهد و غالبا متشکل از فیلم های خبری عینی یا مصاحبه هایی به همراه گفتار متن است.»

شولا لینچ

فیلم ساز نیز تعریف یک فرهنگ را به کار می گیرد و می گوید:«تنها مشکل این است که مستندها فیلم اند.مستندهای خوب مبتنی بر حقایقی هستند که تفسیر می شوند تا داستان هایی را نقل کنند.بنابراین چگونه از فیلم های مستند انتظار می رود که عینی باشند».لینچ معتقد است: «فکر می کنم عقیده این است که مستند خوب برانگیزنده است.سوالی که در اینجا مطرح است این است که آیا فیلم مستند، داستانی خوب را نقل می کند و به مخاطب آگاهی لازم برای درک کامل موضوع را می دهد؟»

مت دنتلر

عضو جشنواره فیلم« اس ایکس اس دبلیو» درشهر آستین تگزاس خاطر نشان می کند« زمانی مستند به بهترین شکل به مثابه «فرهنگستان سینما» توصیف می شد اما اکنون بیشتر به عنوان «ژورنالیسم سینما»تعریف می شود.مستند می تواند اخبار جهان یا هنر و لذت باشد.می تواند جدی یا آشفته کننده باشد،می تواند خنده دار یا هتاک باشد.می تواند« والتر کرانکایت » یا «هانتر اس.تامپسون» باشد.هرچه که باشد ژورنالیسم است».دنتلر ادامه می دهد:«پس از جنبش سینما وریته(واقعیت)جنبه های آکادمیک مستند به سطحی ژورنالیستی تنزل یافت که امروز شاهد رونق آن هستیم.»

پاتریسیا فینران

مدیر جشنواره فیلم مستند«سیلورداکز» اشاره دارد که «فیلم مستند شکلی از بیان سینمایی است که «پرداخت خلاقانه عینیت»را مد نظر دارد.(این عبارتی بود که جان گریرسون در سال 1926 در توصیف «موآنا» ساخته رابرت فلاهرتی به کار برد.)فیلم مستند درامی است برآمده از توصیف زندگی واقعی.

ایرا دویچمن

عضو«امرجینگ پیکچرز»می گوید:«من با این نظریه موافقم که مستند صرفا یک سبک فیلم سازی است که از ترکیب فیلم های خام اولیه و مردمی که نقش خود را ایفا می کنند بهره می گیرد تا چیزی نزدیک به واقعیت را بیان دارد.به عبارت دیگر،شخصیت های مرکزی بازیگرانی نیستند که در نقش مردم ظاهر می شوند.علت اینکه می گویم مستند یک سبک فیلم سازی است این است که همه مستند ها در اتاق مونتاژ آفریده می شوند و تعریف آن همانقدر که مبتنی بر آن چیزی است که بر پرده دیده می شودهمچنین مبتنی بر تصاویر حذف شده ای است که بر کف اتاق تدوین ریخته می شود.درواقع در فیلم مستند ارتباط یا ربط و پیوندی با واقعیت وجود ندارد. همه مستند ها دارای یک نقطه نظر هستند،اما کمکی به واقعیت نمی کنند.حتی درمستندهای موسوم به سینما وریته،موضوع متاثر از آگاهی و حضور دوربین است.

جان براون

عضو«ساب مارین» که تجربه فروش موفق چندین فیلم مستند را دارد توضیح می دهد:« هنگامی که اصطلاح مستند را به کار می بریم به یاد موفقیت های گیشه ای فیلم هایی چون «بیش ازحد بزرگم کن»و« طلسم شده»می افتیم. این فیلم ها در واقع روایت های غیر داستانی هستند که از یک نقطه ارجاعی مستند شروع می شوند اما ریشه های ساختاری در روایت داستانی و« رئالیتی تی وی» دارند.بنابراین این اصطلاح خواه برای مجموعه فیلم های جدید روایی داستانی به کار رود یا نه،کهنه و نخ نما شده و نیازمند یک بازنگری است.»

آیا فارنهایت11/9 مستند است؟

مایکل مور در گفت و گو با گروهی از روزنامه نگاران تاکید می کند:«البته که این فیلم مستند است.این یک فیلم غیر داستانی است.این فیلمی مستند است.ازفیلم های مستند با توجه به ماهیت شان انتظار می رود که دارای دیدگاه ونقطه نظر باشند.سال هاست که این اصطلاح کاربرد داشته است،خواه درباره مستندهایی چون«گزارش های دولتی ان بی سی» یا هریک از قالب های دیگر مستند.مستند من قالب یک « سرمقاله/دیدگاه»را دارد.این فیلم عقیده مرا که بر واقعیت مبتنی است ارائه می دهد.من در این فیلم سعی دارم نگاهی به سه سال و نیم گذشته تاریخ امریکا بیاندازم که به عامه امریکا ارائه نشده است.»

ایرادویچمن بنیانگذار«فاین لاین فیچرز»معتقد است:«بله،فارنهایت 11/9 مستند است.مایکل مور دقیقا پرده از روی همان واقعیتی بر می دارد که مردم اغلب با شنیدن اصطلاح مستند در ذهنشان تداعی می شود.»

مورگان اسپرلاک نیز همین دیدگاه را می پذیرد و بیان می دارد که:«به نظر می رسد بسیاری از افرادهنگامی که مستندی رنگ و بوی ذهنی می یابد یا نقطه نظر کارگردان را ابراز می دارد یک صدا با بقیه اعلام می دارند که چنین فیلمی مستند نیست.من با این دیدگاه موافق نیستم.زیرا فکر می کنم که هر عمل فیلم سازی،خواه داستانی یا غیر داستانی،سرشاراز تصمیمات ذهنی است که از سوی کارگردان گرفته می شود تا کارش هرچه بیشتربهبود یابد. همین قدر که شما حقایق را بیان و خط داستانی قابل اعتمادی را خلق می کنید نمی توانید وجود نقطه نظر خود نسبت به پروژه را کناربگذارید...ما در اتاق تدوین تصمیمات آگاهانه ای می گیریم که می تواند بر واکنش تماشاگر تاثیر بگذارد.»

شولا لینچ، کارگردان،می گوید«گذشته از آنکه این فیلم رویکردی ساختاری دارد همچنین با امریکایی هایی گفت و گو دارد که برای درک فارنهایت 11/9 ،جنگ عراق یا نطام اداری بوش زمینه ذهنی دارند.فکر می کنم مایکل مور فکر می کرده همه ماجرا با مردم امریکا درمیان نهاده نشده است.این مستند می خواسته است خلاءها را پر کند.به عبارت دیگر،مخاطب تا حد زیادی از حاشیه به متن آورده می شود تا به درکی کامل تر برسد.»

دنتلر معتقد است«این فیلم در مرز تبلیغ سیاسی قرار دارد.درست مثل حمایت یک روزنامه از یک سیاستمدار در جریان یک رقابت انتخاباتی.صرف نظر از اینکه پیام این فیلم را تا چه حد مهم بدانم یا چقدر با آن موافق باشم،به نظر می رسد پذیرش این فیلم همچون اثری عینی برایم سخت است.»با این حال دنتلر می افزاید که او این فیلم را دوست دارد و آن را مستند می داند.«مستند های تاریخی یا آثارروایی می بایست هر دو روی قصه و هر دو روی تاریخ را نقل کنند.با این تعبیر،فارنهایت می کوشد خود را مستندی تاریخی نشان دهد در حالی که واقعا به تبلیغ سیاسی نزدیک تر است.فکر می کنم یکی از نقاط بسیارکلیدی این فیلم این است که مایکل مور را به عنوان نویسنده اعتبار می بخشد،اعتباری که مستندها به ندرت به خالقان خود می بخشند.»

براون مقتقد است«فارنهایت 11/9 مستندی است چون «بیش ازحد بزرگم کن» و «جاکاس». اینها فیلم های روایی غیرداستانی ای هستند که با زبردستی و مهارت واقعیت را به سود حقیقت و سرگرمی و ساختارروایی رضایت بخش که همیشه هم چنین سر وسامانی ندارد جعل می کنند.»

تعریف مستند چگونه در سال های اخیر دگرگونی پذیرفت و آیا اساسا دگرگونی پذیرفته است؟

دویچمن می گوید«من فکر نمی کنم که این تعریف ابدا در طی سال ها تغییر کرده باشد.»لیزا مان نیز با این نظر موافق است و می گوید«فیلم های مستند به نحو مثبتی به سمت افشاگری روآورده اند،به عبارتی طرح دیدگاه یا نقطه نظر در فیلم های مستند شدیدا آشکار و شخصی شده است و همین امر فیلم ها را هرچه غنی تر کرده و ساختاری حسی تر به آنها بخشیده است».ری پرایس معتقد است«قانونی وجود دارد که می گوید فیلم های مستند باید عینی باشند و این عقیده ای بود که مکتب مستند سازان بریتانیا رواج دهنده آن بود.رابرت فلاهرتی رویکردی هرچه ذهنی به فیلم سازی مستند داشت.بگذریم از اینکه عینیت خود یک توهم است و در درک حقیقت مشکل آفرین است.هنگامی که خبر تلویزیونی نقطه نظری رسمی را با لحنی عینی ارائه می دهد ارائه می دهد می توان آن را این گونه ارزیابی کرد که چنین برنامه ای به کمک «حذف»،بازنمایی نادرستی ارائه می دهد.از سوی دیگر،خبری که با یک سو گیری از پیش معین پخش می شود برآمده از این آگاهی است که دیگر دیدگاه ها نادرست و بی جا هستند.اگر حقیقت به هیچ رو نتواند تجربی باشد پس جهت گیری و یک سونگری می تواند دست کم به حقیقتی در میان حقایق بسیار نزیک شود.».براون می گوید«آشکارا با ابداع تجهیزات فیلم برداری ارزان قیمت و حمله بی امان«رئالیتی تی وی»،معیارهای فیلم سازی مستند به دگردیسی می افتد و تا آن حد دچار دگرگونی می شود که ما روز به روز نیازمند دسته بندی های فرعی تر خواهیم بود تا به تعریف موارد نوظهور بپردازیم.با این همه،به تدریج پی می بریم که نیاز به تعریف دسته بندی های فرعی تر نخواهیم داشت زیرا بسیاری از این تولیدات درخور نگریستن نیستند.».اسپرلاک معتقد است«من فکر می کنم آدم ها دوست دارند روی هر چیزی برچسپ بزنند.فکر می کنم در حال حاضر این همان اتفاقی است که با برچسپ هایی چون گونزو،روایت اول شخص و مستندهای تجربی و غیره دارد برای فیلم های مستند رخ می دهد...بسیاری معتقدند که این مستندها از جاذبه دلخواه کمتری برخوردارند و به ندرت راه خود را به کاشانه « ناب گرایی»گذشته باز می یابند.»

آیا مستندها می توانند یا باید نقطه نظرداشته باشند و اگر چنین است آیا آنها باز هم مستندند؟

میکا گرین عضو «سینتیک مدیا»،شرکتی که بسیاری از مستندهای جدید(از جمله «بی ازحد بزرگم کن»،اتاق کنترل،دستگیری فریدمن ها) را برای پخش در امریکا به فروش رسانده می گوید«هر مستندی دارای نقطه نظر است.هر کس از مدیر فیلم برداری گرفته تدوین گر صدا در طی ساخت فیلم دست به تصمیم گیری می زنند برای آنکه معلوم دارند چه چیز در فیلم به نمایش درآید و چه چیز حذف شود تا بدین وسیله داستانی یکپارچه و واحد را بیان دارند.»

لیزا مان توضیح می دهد«مستندها ضرورتا شکلی سیال دارند،و حقایق عینی،مشاهدات،مواد و موضوعات بایگانی،باز سازی ها،فن آوری های نوین و نققطه نظر ها را به هم می آمیزند.اگر کسی به شما گفت که مستندهای سنتی«آوای خداوند»فاقد نقطه نظرند،یا این گونه مستندها بر روی «حقیقت»یا «واقعیت»(دو مفهوم کاملا ذهنی)استوارند یا آنکه این فیلم ها در جای خود تبلیغ سیاسی محسوب نمی شوند،باور نکنید.»

پرایس می افزاید«همه قالب های نمایش دارای نقطه نظرند.همه نقطه نظرات محدودند.ارسطو گفته است که حقیقت دختر زمان است.من به بچه هایم می گویم که همه چیز را داستان بدانند.»

براون می گوید«فکر می کنم مستندها همیشه دارای نقطه نظرند اما رویکرد مکاتب قدیم مستند به طرح دیدگاه یا نقطه نظر،از منظر ظریف و غیر مداخله گرانه آن بود در حالی که ما امروزه این تعبیر را چنان یک سویه برداشت کرده ایم که برخی فیلم ها چیزی جز نقطه نظر نیستند و این فیلم ساز و خالق اثر است که در کانون توجه فیلم قرار دارد. اگرچه این مساله به خودی خود جالب است اما باید توجه داشت که فضا برای نموداری هر دو(فیلم ساز و فیلم) وجود دارد.»

و در پایان:

پاتریسیا فینران از شرکت سیلور داکز می گوید«پرسش اصلی این است که آیا فیلم ساز مستند در گفتن حقیقت مسولیت دارد؟شاید آری.اما او چه حقیقتی را می جوید؟مستند به مثابه تبلیغ سیاسی بحث تازه ای نیست.به عنوان مثال بنگرید «پیروزی اراده»ساخته 1934 لنی ریفنشتال را.در حال حاضر خط مشی فیلم سازان مستند زیر سوال رفته زیرا بیشتر مستندهای اجتماعی که با موفقیت گیشه ای مواجه شده اند دیدگاهی لیبرال داشته اند.گزینش قالب مستند یک ضرورت شکلی نیست بلکه بیشتربازتاب چیزی است که گروه مشخصی از افرادبه عنوان شکلی از بیان خلاقه خود انتخاب می کنند.«راش لیمبوک»گفتار رادیویی را برگزید و مایکل مور مستند را. مور تازه ترین فیلمش را مشخصا درمعرض دید حقیقت بینان مستقلی قرار داده که معتقدند این گونه بازنمودن واقعیت،ظاهری ژورنالیستی دارد.»

دنتلر از جشنواره فیلم«اس ایکس اس دبلیو»می افزاید«مایکل مور خطایی ندارد اگر پیش از ساخت،هنگام تولید و پس از ساخت فیلمش می گوید که او این فیلم را به این دلیل می سازد تا جورح بوش را ازموفقیت انتخاباتی بازدارد. دربرابر هر حقیقتی درباره بوش و جنگی که به راه می اندازد،دیدگاه دیگری هم وجود دارد که دست کم ارزش آن را دارد که شنیده شود. مستندها شکلی از ژورنالیسم هستند و مور بیش ازآن که نویسنده یک دیدگاه در ستون روزنامه باشد ترجیح می دهد باشد گزارشگر خبر باشد.»

فینران در تکمیل گفتار خود می افزاید«نقش هنرمند به چالش خواندن وضع موجود و ناگزیر ساختن ما برای طرح پرسش درباره درک مان از واقعیت است.بهترین نتیجه ای که از مجادله درباره فارنهایت11/9 حاصل شود همانا به پرسش گرفتن نیات و و مقاصد و جعل و دستکاری های نه فقط فیلم سازان مستند بلکه همه دست اندرکاران رسانه های جمعی است...آیا فاکس نیوز حقیقت را می گوید؟شبکه الجزیره چطور؟سی ان ان؟وشبکه های بزرگ سه گانه؟با آگاهی بر این که مایکل مور به گونه ماهرانه و هنرمندانه تصویرپردازی خبری را دستکاری کرده تا تاثیری را بیافریند آیا می توانیم دستکاری های رسانه ای را نیز مورد پرسش قرار دهیم که اگر چه بسیار ظریف انجام می شوند اما فاقد قدرت اند؟»

بینگام ری پخش کننده «بولینگ برای کولومباین» می گوید«در خط مشی های اداری جورج بوش به ویژه در ارتباط با جنگ عراق«داستان» پردازی های بیشتری وجود دارد تا در هریک از فیلم های «داستانی»که تا کنون ساخته شده است.فیلم مایکل مور قطعا یک فیلم «غیر داستانی» است.عبارتی که من به «مستند»ترجیح می دهم.اما اگر شما روی اصطلاح مستند اصرار دارید آن را اینگونه می خوانم.علاوه بر این می توان آن را «مقاله/دیدگاه سینمایی»، «اندیشه نگاره»یا هرچیز دیگری از این دست نیز خواند. در تاریخ سینمای «غیر داستانی»حتی از زمان« نانوک شمالی»(1922) همیشه هر فیلمی و هر فیلم سازی دارای دیدگاه یا گرایش شخصی و ویژه خود بوده و همچنان نیز خواهد بود .چیزی به اسم« فیلم غیر داستانی عینی»وجود ندارد.حتی در سبک آزاد و بی دخالت سینما وریته نیز گزینش هایی از سوی فیلم ساز وجود دارد در این باره که چه چیز در فیلم بیایید یا نیایید،این ها گزینش هایی ذهنی است.»

والتر کرانکایت گوینده پیشین خبر« سی بی اس» است که تفسیرهایش معرف دو دهه موضوعات و رخدادهای جاری امریکاست.او که گاه«قابل اعتمادترین چهره»در زندگی عمومی امریکا برشمرده شده خود را بیشتر به عنوان روزنامه نگاری وظیفه شناس می دانست و بر سه عنصر«سرعت،دقت و تحریف نکردن»تاکید داشت.

هانتر اس تامپسون روزنامه نگار و نویسنده امریکایی است که به خاطر سبک نگارش پرزرق و برق خود شهرت دارد.او این سبک را در رمان«ترس و انزجار در لاس وگاس»به کار گرفته است.بدین سان او مرز میان نویسنده و موضوع و داستان و ناداستان را کم رنگ می سازد.

رئالیتی تی وی یک گونه از برنامه سازی تلویزیونی است که معمولا بدون متن است و به جای بهره گیری از داستان،رخدادهای عینی را دستمایه خود قرار می دهد.اگرچه این سبک از نخستین روزهای پیدایی تلویزیون باب شد اما اوج محبوبیت آن در سال 2000بود.برخی معتقدند این اصطلاح درستی برای این گونه برنامه سازی های تلویزیونی نیست زیرا شرکت کنندگان این برنامه ها در محیط های غریب و ناآشنا یا شرایط غیر عادی قرار داده می شوند.یک نمونه ساده رئالیتی تی وی ،برنامه های «دوربین مخفی»می تواند باشد.

گونزو سبکی از گزارش گری،فیلم سازی،یا هرنوع قالب دیگر تولید چند رسانه ای که در آن گزارش گر،فیلم ساز یا آفریننده،به گونه بنیادی خود را با کنش موضوعی درگیر می سازد و ناظر منفعل نیست.

 

 

Share this
تمامی حقوق این پایگاه برای «انسان شناسی و فرهنگ» محفوظ است.