(Go: >> BACK << -|- >> HOME <<)

سرآغاز

روابط بین زبان های ملی و قومی

حسن سپهرفر
nomad-2.jpg

 بررسی هویت وزبان به عنوان بخشی از فرهنگ بشری با ذکر رابطه و نقش آن در تحکیم  روابط ملی و اجتماعی و ازسویی وفاق ملی با در نظر گرفتن گروه های مختلف قومی و زبانی یکی از شاخصه هایی است که در دولت های ملی بایستی به آن توجه شود . این مقاله در واقع با پرداختن به موضوع فوق  سعی دارد به اهمیت نقش زبان های قومی در کنار زبان ملی بپردازد  و تلاش می کند اهمیت وجود زبان های قومی و بها دادن به آن را هر چند خلاصه از سوی دولت ها بر شمارد .

       « شاخص ترین ویژگی نوع بشر زبان  بوده [و از این رو شاید در صورت نبود زبان دست یافتن به بخشی از عناصر فرهنگی برای بشر چندان سهل میسر نمی شده است .  ] در واقع زبان به ما اجازه می دهد تا از هوش ، گنجایش های عاطفی و حتی تجهیزات جسمانی خود بیشترین استفاده را ببریم .  به عبارتی ، بشر بدون زبان نمی توانسته به مقاصد خود دست پیدا کند ، از این رو توانایی برقراری ارتباط از طریق زبان ، همه ی جنبه های فرهنگ از خویشاوندی ، سیاست ، مذهب و زندگی خانوادگی گرفته تا علم و تکنولوژی را تحت تاثیر خود قرار می دهد . و به همین لحاظ زبان در توانایی ما برای سازگاری سریع و مؤثر با مقتضیات جدید ، نقش تعیین کننده ای دارد . ( ثلاثی 1375. 427) « زبان بدیهی ترین و ساده ترین وسیله تفهیم و تفاهم و عامل شکل دهنده فرهنگ و بهترین وسیله ی نقل و انتقال آن از نسلی به نسل دیگر است . چنانکه بیشتر پژوهشگران در این زمینه متفق القولند که علاوه بر این زبان طرز تفکر را در چار چوب فرهنگ مربوط سازمان می دهد و جهت می بخشد و به عبارتی ترجمان فکر است . » ( علی الطایی 1382 . 69) یکی از پدیده های چشمگیر در جوامع پیچیده ای همچون دولت های ملی ، در شیوه های متمایزی به چشم می خورد که گروه های قومی و گروه های اجتماعی متمایزدیگر زبان ملی را بکار می برند . اجتماعات گوناگون درون یک ملت از طریق ساخت یک اجتماع گفتاری یا گویش ، بر حالت منحصر به فردشان تاکید می ورزند .و [کاربرد زبان های   منطقه ای یا قومی و محلی برای کار بران آن ] غالباً دارای اهمیت سیاسی و اجتماعی بوده و  ... نوعی حس هویت مشترک اجتماعی را هم تقویت می کنند . ( ثلاثی 1375. 461 و 462)
    « نظریه ی هویت اجتماعی  تاجفل و ترنر  برآن است که عضویت در گروه ، منجر به تشخص، احساس و شکل گیری نوعی طبقه بندی در میان انسان ها می شود . بنابراین ، اعضای هر گروه در هر شرایط و موقعیتی ، جانب گروه خود را می گیرند و هنگام مقایسه بین گروه خود و گروه های دیگر ، ابعادی را برای مقایسه بر می گزینند که می تواند نتایج مقایسه را در پایان ، به نفع گروه خودی ، رقم بزنند . ... در نظریه هویت قومی زبانی  جایلز  و  جانسون  که برای تبیین و تشریح استفاده از زبان به عنوان شاخصی برای هویت گروهی مطرح شد ، بر آن است که انسان ، جهان را به گروه های اجتماعی مختلف طبقه بندی می کند و در این میان ، برای رقم زدن هویت اجتماعی مثبت برای خود ، از شاخص هایی استفاده می کند که یکی از آن ها ، می تواند زبان باشد . » ( نگار داوری اردکانی 1376 : 7 - 8 )

     « با این ترتیب در واقع زبان و هویت دو جز جدایی ناپذیر در تشکیل زیر ساخت های جوامع بشری در عرصه روابط اجتماعی و فردی است ( محمد رضا قمری و محمد حسین زاده. مقاله ، . 1389-153 )... از این رو زبان همواره نقش مهمی در ایجاد و بیان هویت داشته است که در عصر پست مدرن با افول برخی نشانه ها ی هویت مانند نژاد ، این نقش مهم تر نیز شده است . لذادر بحث هویت که شامل هویت های قومی ، زبانی و دینی و... است  پرداختن به زبان و تقسیم بندی آن به دو گونه ملی و زبان قومی نیازمند توجه است  .در سایه ی همین عقاید بوده است که خود فهمی ها و هویت های قومی ، ملی ، مذهبی و زبانی شدت یافته است ( علی الطایی 1382 . 69)
     «  رویکرد نوین زبانشناسان  هم حاکی از آن است که نظام شناختی و ادراکی انسان ، از ساختار زبانی جدا نیست . به عبارتی زبان نه تنها در بیان واقعیت ها و شناخت پیرامون خنثی نیست ، بلکه در ساخت واقعیت ها تاثیر گذار است  و مفاهیم و نعامل میان زبان و شناخت از جهان را بازگو می کند ...  لذا توجه به زبان قومی باید در راستای توجه به زبان ملی باشد که هدف از آن ، ایجاد هویتی برتر برای اقوام مختلف دورن یک سرزمین است؛ بنابراین ، جریان های خاص متمرکز بر زبان قومی و آرای اندیشمندان ، هویت برآمده از زبان قومی را تایید می کنند و بر این اساس استوارند که زبان قومیت ها حاصل هویت است . حال چگونگی تعامل دولت با زبان قومی و ملی ، خود یک تناقض است  از یک سو توصیه می شود که دولت ها بی رویه تقویت زبان قومی را برگزینند و هویت قومیت ها را ارتقا دهند .ازسوی دیگر تقویت زبان قومی با وظیفه ی اصلی دولت ها در معرفی زبان ملی و حمایت از آن ؛ در تعارض است . با توجه به تعارض زبان های قومی و ملی با وظیفه اصلی دولت در معرفی زبان ملی و حمایت از آن ، نمی توان این مسئله را رد یا تایید کرد ، بلکه شاخص توجه کمتر یا بیشتر قابل طرح است ؛ از این رو حفظ حرمت زبان قومیت ها از یک سو و تقویت زبان ملی به مثابه نماد اتصال که اقوام مختلف یک سرزمین برای حفظ هویت ملی خود باید به آن چنگ بزنند ؛ از سوی می تواند پاسخی باشد برای رهایی یافتن دولت ها از این چالش و به منظور ارتقای هویت برخاسته از زبان قومی و ملی فراهم آمده است . » ( محمد رضا قمری و محمد حسین زاده. مقاله ، . 1389-170 و 169و 159 )
در ارتباط با الگوهای دولت ها در قبال زبان و فرهنگ ملت ها و قوم های غیر حاکم و تحت سلطه می توان به نظریه های  گیدنز در سه  مدل [با  نمونه موردی آمریکا به منظور تحول روابط قومی در این کشور ] و تطبیق آن با موقعیت ایران اشاره کرد .
        «  وی در یکی از مدل ها از  «  همانند گردی  »  یاد می کند به این مفهوم که مهاجران به این کشور عادات رسوم اولیه خود را رها می کنند و رفتارهایشان را در قالب ارزشها و هنجارهای اکثریت یعنی قوم غالب شکل می دهند .
در مدل دوم او از   « هم آمیزی »  یاد می کند . یعنی سنت های مهاجران در ارزش های مسلط جمعیتی که از قبل وجود داشته محو می شود . و همه با هم آمیخته می شوند و الگوی فرهنگی جدیدی را شکل می دهند . از این رو برخی عقیده دارند که این مطلوبترین نتیجه گوناگونی قومی زبانی است . آنچه که در آمریکا صدق کرده است . [ اما به نظر نگارنده بایستی به منظور حفظ هویت های فرهنگی که می تواند گویای محورهای شخصیتی ، اجتماعی ، سیاسی و ... فرد باشد نگذاریم سنت ها و عناصر فرهنگی خودی در دیگر فرهنگ ها محو شده و به مرور منجر به خود باختگی فرهنگب شویم ]
 وی مدل سوم را  « کثرت گرایی فرهنگی  »  یاد می کند . و این دیدگاه را مناسب ترین مسیر کمک به توسعه یک جامعه چند قومی می داند به طوری که اعتبار مساوی خرده فرهنگ ها ی متعدد و گوناگون هم  به رسمیت شناخته شده است [ از جمله در زبان های قومی هم باید این نکته را در نظر داشت  ]. ( دارور نیا 1385 . 60 و 59  و نظر نگارنده )
یا طبق نظریه و مدل بند ی داوود  هرمیداس باوند  با تقسیم کشورها  به کثیرالملل برابر ،  گروه کشورهای مهاجر پذیر ،  کثیرالملل نابرابر ( دارای مشکلات بنیانی قومی ، گروه کشورهایی که کم و بیش از نوعی یکپارچگی ملی برخورداند ؛   برخی از دولت ها مانند سوئیس به عنوان کشورکثیر الملل برابر   توانسته گروه بیشماری از فرانسویان ، آلمانی و ایتالیایی را که با خصوصیات زبانی کم و بیش متفاوت هستند   در ساختارنظام اجتماعی – ساسی خود بر اساس نوعی موازنه ی منصفانه جای دهد -  بوجود آوردن نوعی سازگاری و تساهل و برابری در میان اقوام مختلف درون کشور خود -  » ( به نقل از مطالعات راهبردی ، مجله سیاست قومی در نظام بین الملل – هرمیداس یاوند پیش شماره 1377 ص208 .)  ( دا ور نیا 1385 : 62 )
« در روابط بین زبان های ملی و قومی یا محلی چون اشتراکاتی در دولت های ملی در زمینه های مذهبی ، فرهنگی ، زبانی وجود دارد باید سعی کرد قومیت های مختلف زبانی را در دولت ملی تجمیع نمود [ در کنار دولت ملی نگه داشت  ] و[ دولت ها ] در از بین بردن ارزش ها خودداری کنند . از این رو قومیت ها حفظ خواهند شد و به همکاری در سطح ملی خواهند پیوست .»  ( علی الطایی 1382 : 69) اما می توان نظریه باری بوزان را هم در بحث ساختار اجتماعی و فرهنگی و سیاسی مبنی بر دو مدل دولت چند ملیتی ( فدرال ) و دولت های امپریال  ارائه داده دخیل دانست که در دولت های فدرال تنوع قومی پذیرفته شده است و نه تنها ساختار سیاسی بلکه ساختارهای اجتماعی و فرهنگی ( زبانی ) نیز بر مبنای تنوع قومی شکل می گیرد . مانند دولت های مالزی ، سوئیس و ... » ( داور نیا 1385 : 60 - 61 )
بنابراین با در نظر گرفتن نظریه کثرت گرایی فرهنگی  گیدنز و کثیرالملل برابر  هرمیداس و نظریه دولت های فدرال باری بوزان می توان به این نتیجه نسبی  رسید که:   
    « شناخت زبان و اهمیت دادن به زبان های قومی [ در جوار زبان ملی دولت های ملی ] در واقع می تواند به مثابه ابزار اساسی ارتباط و ذخیره اندیشه های انسانی همواره بر حوزه فرهنگ و اندیشه های انسانی مؤثر بوده باشد . طرفی نیز از طریق مناسک ، آداب و رسوم اسطوره ها و باورهای مرتبط با آن ها می توان از خلال مفاهیم اسطوره ای یا زبان شناختی پی به اشتراکات معانی زبانی برد ، یا از طریق تجزیه و تحلیل عناصر زبانی با نقاط مشترک معنایی در فرهنگ را بیابند و نحوه تفسیر و تحول آن ها را مشخص نمایند و اگر این نکته را در نظر بگیریم که در زبان هر گروه از اصوات بر معنای مشخصی انطباق دارد و نشان دهنده ی ضرورتی درونی در پیوند و صدا و معنی است پس یک صدا می تواند [ در زبان های قومی و محلی و در کنار زبان معیار ملی ] معانی زیادی را در بر داشته باشد   . حتی در فرضیه ی ورف ساپیر میان زبان و تجربه فرد از جهان بینی او رابطه ای مستقیم وجود دارد که در نظر وی زبان ماهیت ما را می سازد و تجربه ما را از جهان ذخیره می کند . برداشت از زبان در این مفهوم بار معنایی عظیمی به آن می دهد که راه را برای مطالعه فرهنگ ها از خلال زبان آن ها می گشاید. » ( فکوهی 1385 : 193 و 185 و 202)  همه این موارد این را می نماید که زنده ماندن و حیات بخشی به زبان های بومی در روابط خود با زبان ملی و تحکیم آن از اهمیت بالایی برخور دار   بوده و به این ترتیب با ید گفت :
      « تکثر زبانی ، قومی و فرهنگی از یک سو نشانه روحیه ی ممداری اقوام مختلفی است که در کنار یکدیگر زندگی می کنند و از این جهت منظره ای زیبا و انسانی را در برابر ما به نمایش می گذار و از سویی دیگر مسایل را در برابر مردم و دولت ها ( به ویژه سیاست گذاران و برنامه ریزان فرهنگی ) قرار می دهد که نیازمند یافتن راه حل است . مسایل حقوقی ، آموزشی و هویتی از جمله مهمترین مسایل زبانی در جامعه های چند قومی – چند زبانی به شمار می آیند . در این گونه کشور ها احترام به حقوق زبانی در گروه های قومی و زبانی اقلیت به عنوان بخشی از حقوق شهروندی مطرح می شود و چنانچه جامعه خواست و ظرفیت پذیرش این حقوق را داشته باشد، در جهت ایجاد فضایی بر می آید که می توان آن را پلورالیسم زبانی ، فرهنگی و قومی نامید .
نگاهی به کشورهای چند زبانه آشکار می سازد که اقلیت های قومی و زبانی غالباً خواستار  برابری زبانی و قومی [ نمونه موردی هم ایران ] در چار چوب قوانین این کشورها هستند و چنانچه در چارچوب های قانونی موجود امکان برآوردن خواسته های آن ها نباشد ، این امر ممکن است به مشکل اجتماعی و قومی و حتی سیاسی تبدیل شود ... از این رو گروه های زیادی در دنیا برای تثبیت حقوق اجتماعی خود مبارزه و تلاش می کنند که زبان آن ها به عنوان یک عامل مهم هویت بخش دارای نوعی جایگاه قانونی و حقوقی تثبیت شده باشند و بتوانند زبان خود را در قلمرو آموزشی و رسانه ای در محدوده جغرافیایی خود به کار گیرند .»( مدرسی -  مقاله نامه انسان شناسی – 134) و نیز نظر نگارنده .
 لذا با توجه به نظر فرانتس بوآس که  « هیچ کس بدون داشتن دسترسی مستقیم به زبان یک فرهنگ، نمی تواند آن فرهنگ را درک کند . » ( انسان شناسی و فرهنگ . زهرا السادات قاضی طباطبایی )   پس برای دولت ها ضروری است در کنار زبان ملی به رابطه زبان های قومی و نقش آن در فرهنگ  جامعه و دست یابی به آرا و اندیشه های و عناصر فرهنگی اقوام با زبان های گوناگون اهمیت داده شود .

منابع :
1-  دانیال بیتس و فرد پلاگ .  1375. انسان شناسی فرهنگی . ترجمه محسن ثلاثی . نشر انتشارات علمی . چاپ اول .  
2- الطایی ، علی .  . 1382بحران هویت قومی در ایران – نشر شادگان . چاپ دوم
3- فکوهی ، ناصر .  1386 . تاریخ اندیشه و نظریه های انسان شناسی . نشر نی . چاپ پنجم  .
4-  پارسا. سید احمد  . 1388 هویت ایرانی. مجموعه مقالات .  عنوان مقاله : نقش زبان فارسی در تقویت مبانی هویت ملی ایرانیان .   ناشر . انتشارات بین المللی الهدی چاپ اول
5-    داور نیا ، عباس .   1385 . علل و شاخصه های تغییر زبان ترک های تهران . ناشر نویسنده . چاپ اول
6- محمد رضا قمری و محمد حسین زاده. 1389 . مقاله ، نقش زبان در هویت ملی .دو فصل نامه پژوهش زبان پژوهی دانشگاه الزهرا .  سال  2 شماره 3 .
7- داوری اردکانی ، نگار . 1386 . فصلنامه مطالعات ملی . مقاله : نمادهای هویت ایرانی و زبان فارسی  سال هشتم . شماره 2

8-   مدرسی ، یحیی .   1384 . مقاله پلورالیسم قومی – زبانی و هویت ملی . نامه انسان شناسی . سال چهارم شماره 7 بهار و تابستان
9-   زهرا السادات قاضی طباطبایی . انسان شناسان زبان شناس کلاسیک 1  فرانتس بوآس http://anthropology.ir   -
 

 

 

دوست و همکار گرامی

چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی،  نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد. برای اطلاع از چگونگی کمک رسانی و اقدام در این جهت خبر زیر را بخوانید

http://anthropology.ir/node/11294

 

Share this
تمامی حقوق این پایگاه برای «انسان شناسی و فرهنگ» محفوظ است.