(Go: >> BACK << -|- >> HOME <<)

سرآغاز

برنامه ریزی شهری(3)

سوزان س.فین اشتاین- ترجمه ی زهره دودانگه
forss-george-jersey-city-boardwalk.jpg

شهرهای جدید
پیش از جنگ جهانی دوم تعدادی از کشورهای اروپایی به ویژه فرانسه، هلند، آلمان و اتحاد جماهیر شوروی ساخت شهرهای جدید را به عنوان پروژه های بزرگ دولتی به عهده گرفتند (طرح های جامع توسعه در خارج از مراکز شهری). با توجه به تراکم بیش از حد در داخل نواحی شهری، دولت ها به جای اینکه اجازه

دهند توسعه افقی بی برنامه در شهرها اتفاق بیافتد،شهرهای جدید را به عنوان ابزاری برای جذب سر ریز جمعیتی شهرها همراه با توسعه ی از پیش اندیشیده شده ساختند. بیشتر این شهرها به جز در اتحاد جماهیر شوروی، در ابتدا حومه های مسکونی بودند، با این حال در بریتانیا شهرهایی مانند میلتون کینز-توسط یک ناحیه بزرگ شهری متشکل از مراکز شهری متعدد- در جذب هر دو بخش صنعت و جمعیت موفق عمل کردند. در سوئد دولت به طور موفقیت آمیزی حومه های مسکونی بلند مرتبه و در دسترس را برای ساکنانی با در آمد های گوناگون ساخت. تاپیولا در کلانشهر هلسینکی در فنلاند یک مجموعه کم ارتفاع بود که ترکیبی از ایده های اصیل هوارد و معماری عالی را مجسم ساخت. هرچند توسعه ی شهر جدید در فرانسه، ایتالیا، اسپانیا و بلژیک بیشتر منجر به پروژه های مسکونی بلند مرتبه ی ناخواسته و بزرگ برای طبقه کارگر در پیرامون شهر  شد.
توسعه شهری امریکایی پس از جنگ تا حد زیادی بر بخش خصوصی تکیه داشت؛ رستون، ویرجینیا، کلمبیا، مریلند، ایرواین(Irvine)، کالیفرنیا و سی ساید، فلوریدا نمونه های شناخته شده تری در این باره هستند. هرچند مقدّم بر این اقدامات، تعدادی حومه ی کوچک و برنامه ریزی شده توسط بخش خصوصی وجود داشتند، مانند ریورساید، ایلینویس (Riverside Illinois) که یک اجتماع برنامه ریزی شده در خارج شیکاگو بود و توسط فردریک لاالمستد در طی سال های 1868 تا 1869 طراحی شد، و ردبرن در نیوجرسی که در سال 1929 بر اساس طرح کلارنس اشتاین و هنری رایت ساخته شد. تعداد کمی نمونه ی برجسته از شهرهای جدید برنامه ریزی شده در مکان های بسیار پراکنده ای مانند هندوستان (جایی که لوکوربوزیه شاندیگار را طراحی کرد)، آسیای میانه و امریکای جنوبی وجود دارند.
 در آسیا اقتصادِ صنعتی پدید آمده ی پس از دوره جنگ جهانی دوم سبب پیدایش کلانشهر های بزرگ، بسیار پرجمعیت و متراکم شد. برخی دول آسیایی با مشکل گسترش سریع شهرها- که ناشی از پروژه های عظیم ساختمانی شامل آسمان خراش های اداری، مراکز خرید، آپارتمان های لوکس و هتل ها و فرودگاه های جدید بود- برخورد کردند. در شانگهای در محدوده ی زمانی کمی بیش از یک دهه، دولت چین ناحیه جدید پودونگ (Pudong New Area) - که یک محدوده تجاری مرکزی و برنامه ریزی شده بود -را به همراه کارخانجات و نواحی مسکونی واقع در آن، در کنار رودخانه هوانگ پو از مرکز شهری قدیم شانگهای ایجاد کردند. هرچند بسیاری از کشورهای در حال توسعه هنوز درگیر مشکلات اقتصادی و سیاسی زیادی بوده و در رابطه با برنامه ریزی محیط زیست، با هدف اجتناب از شرایط نامناسب آب و هوایی که شهرهای غربی در قرن نوزدهم درگیر آن بودند، پیشرفت قابل توجهی نداشته اند.

قلمروی برنامه ریزی
در طول نیمه اول قرن بیستم نفوذ برنامه ریزی، که در اروپا تحت عنوان قوانین مختلف محلی و ملی گسترش یافت، توسعه ای جدید را موجب گردید. دول اروپایی به طور مستقیم به فراهم نمودن مسکن برای طبقه کارگر پرداختند و تصمیمات مربوط به مکان یابیِ ساخت مساکن، به رشد شهری شکل بخشید. برنامه ریزی محلی در ایالات متحده به صورت منطقه بندی با قانون منطقه بندی نیویورک در سال 1916 آغاز شد، اما تا رکود بزرگ دهه ی 1930، که دولت فدرال در بخش مسکن و کاربری زمین مداخله می کرد، تحقق نیافت. در طی جنگ جهانی دوم تحرک نظامی و نیاز به هماهنگ نمودن تولید دفاعی سبب توسعه ی گسترده ترین چارچوب برنامه ریزیِ دیده شده در ایالات متحده و بریتانیا شد. با وجود اینکه نمایندگان جنگ پس از پایان یافتن آن به حالت صلح در آمدند، پیشینه ای برای اقتصاد ملی و برنامه ریزی دموگرافیک ایجاد نمودند که این پیشینه در بریتانیا گسترده تر از ایالات متحده بود.

راهکارهای پس از جنگ
در طول دوره پس از جنگ، دول اروپایی در شهرهای ویران شده ی خود برنامه های بزرگ مسکن و بازسازی اجرا نمودند. این برنامه ها که توسط اصول برنامه ریزی مدرن پایه ریزی شده و در کنگره بین المللی معماری مدرن (سیام) انتشار یافتند، بر اساس ایده های زیگفرید گیدئون (Siegfried Giedion)، مورخِ هنر و معماری، لوکوربوزیه، معمار سوئیسی و مکتب بین المللی و آلمانی الاصل باهاوس (Bauhaus) بودند. در این دوره ساختمان های بلندی که توسط فضاهای سبز (فضای سبز عنصر غالب توسعه بود) از یکدیگر جدا شده بودند، ساخته شد. فرم این بناها هم نیاز به تولید در مقیاس بزرگ را نشان می داد و هم پروژه های نسبتا ارزان قیمت و تمایل معماران به مدل هایی که میتوان در آن ها مصالح و فن آوری جدیدی را بکار گرفت و در تمام جهان قابل تکرار هستند. دخالت دولت در توسعه مسکن به جای اینکه بر ابزاری قانونی به عنوان وسیله ایجاد محدودیت برای توسعه گران بخش خصوصی تکیه کند، سبب شد که بخش عمومی توسط سرمایه گذاری هایش امکان بیشتری برای کنترل مستقیم الگوی رشد شهری داشته باشد.
 در طرح لندن بزرگ در بریتانیا، پاتریک ابرکرامبی محاط نمودن ناحیه کلانشهری توسط یک کمربند سبز، ساخت شهرهای جدید در بیرون کمربند سبز-که به کم نمودن تراکم جمعیتی نواحی درون شهری کمک می کرد- و ساخت بزرگراه های پیرامونی برای منحرف ساختن ترافیک از مرکز را پیش بینی کرد. سیاست جدایی مطلق شهر از نواحی روستایی پیرامون در سایر نقاط بریتانیا گسترش یافت و به طور گسترده ای در کشورهای اسکاندیناوی، آلمان و هلند نیز اتخاذ شد. در ایالات متحده رشد تقاضایِ مسکن ساخت شهرک های حومه ای بزرگ را تشویق نمود. این ساخت و سازها به طور خصوصی برنامه ریزی و سرمایه گذاری می شد، ولی دولت فدرال آن را توسط کاهش مالیات برای صاحبان خانه و وام های تضمین شده ی مسکن توسط دولت تشویق می کرد. برنامه ریزی حومه شهری در سطح شهر به صورت تصویب طرح های آماده سازی و منطقه بندی، توسعه عمومی سیستم های آب و فاضلاب و مدارس نهادینه شد. فقدان جایگاه قانونی برنامه ریزی گسترده در سطح کلانشهر، به رشد بی رویه و برنامه ریزی نشده و متعاقب آن به پخشایش شهری انجامید. با این حال در شهرهای مرکزی، دولت فدرال به پاکسازی زمین توسط مسئولان نوسازی شهری و ساخت مساکن عمومی کمک مالی نمود (یعنی خانه های تحت تملک دولت برای اسکان قشر کم در آمد). دولت محلی فعالیت های بازسازی خود را به تسهیلات عمومی مانند مدارس، کلانتری ها و مراکز تفریحی محدود کرد. بخش عمده ی ساخت و سازهای جدید به سرمایه گذاران خصوصی بستگی داشت و به سهولت نشان می داد که چه چیزی مطلوب خواهد بود. در نتیجه بسیاری از مکان های پاکسازی شده، به دلیل اینکه بازار بخش خصوص پاسخگو نبود، برای دهه ها خالی ماند.

برنامه ریزی و دولت
جایگاه عملکرد برنامه ریزی شهری در ساختار حکومت شهری در کشورهای گوناگون به طرق مختلف توسعه پیدا کرد. امروزه در بسیاری از کشورها توسعه گران بخش خصوصی باید برای ساخت و ساز از دولت مجوز کسب کنند. با این وجود در ایالات متحده اگر طرح های این توسعه گران با قوانین منطقه بندی شهرداری مطابقت نماید، می توانند به عنوان حقوق خود ساخت و ساز کنند. در قاره اروپا که مدیریت شهری به شدت متمرکز است، برنامه ریزی شهری در حوزه ی یک سازمان اجرایی-که دارای قدرت قابل توجهی است- صورت می پذیرد. در بریتانیا در حالی که یک سازمان برنامه ریزی در حوزه ی ظرفیت های اجرایی و مشورتی عمل می کند، مسئولیت برنامه ریزی محلی با شورای منتخب محلی است. توسعه گرانی که مجوز ساخت آن ها رد شده است می توانند به دولت مرکزی درخواست حکم تجدید نظر بدهند.
اگرچه شهردار و شورای شهر قدرت نهایی تصمیم گیری در شهرهای ایالات متحده را دارند، ولی یک کمیته ی مستقل برنامه ریزی از اعضای انتصابی مسئولیتِ اولیه ی عملکردهای پایه ای برنامه ریزی را بر عهده می گیرد. فعالیت برنامه ریزی در وهله ی اول شامل رد یا تصویب طرح های توسعه ی بخش خصوصی است. در شهرهای بزرگ این کمیته یک کارمند گزارش دهنده دارد. در طول دوره ی یک برنامه ی نوسازی شهری در محل از سال 1949 تا 1974،که توسط دولت فدرال سرمایه گذاری شده بود، بیشتر شهرهای امریکایی دارای نهادهای نوسازی شهری نیمه مستقل و قدرتمند بودند که مسئولیت برنامه های توسعه ی مجدد را داشتند. برخی از آن ها هنوز وجود دارند، اما در بیشتر جاها تابع شهرداری شده یا با نهادهای توسعه اقتصادی- که اغلب شرکت های شبه مستقل بودند-  ترکیب شدند. با وجود اینکه این نهادها توسط شهردار و شورای شهر انتصاب شده اند، معمولا به یک هیات مدیره ی مستقل -که در وهله یا اول از جامعه بازاری تشکیل شده است- گزارش ارائه می دهند. به ویژه زمانی که حکومت شهری با  برنامه ی توسعه اقتصادی سر و کار داشت، این نهاد ها این اختیار را داشتند که با سرمایه گذاران بخش خصوصی در زمینه ی توسعه به موافقت برسند . (در ذیل شرح داده شده است.)
در برخی کشورها به ویژه در اروپای شمالی، دول ملّی به منظور مواجه با مساله رشد و رفاه اجتماعی برنامه ریزی شهری را به بخشی از اقدامات خود تبدیل کردند. حتی در ایالات متحده- که حکومت های محلی همواره پیشگام بودند و حکومت های کلانشهری هرگز پایگاه قابل توجهی نیافتند، دولت فدرال به وسیله ی تولید و اجرای مسکن ملی و قوانین نوسازی  شهری توسط نقش نظارتی سازمان مسکن و توسعه شهری فدرال (the federal Department of Housing and Urban Development) - تاسیس شده در سال 1965-  در مسایل برنامه ریزی محلی دخالت می کرد. زمانی که کشورهای در حال توسعه در دهه های 1960 و 1970 از قدرت های استعماری استقلال یافتند، ساختار برنامه ریزی توسط دولت های ملی جدید- که معمولا چارچوب برنامه ریزی شهری را معین می کردند- به شدت متمرکز شد.

مقاله به صورت زیر ارجاع داده شود:
•    MLA Style:   "urban planning." Encyclopædia Britannica. Encyclopaedia Britannica Ultimate Reference Suite.  Chicago: Encyclopædia Britannica, 2010.
•    APA Style:   urban planning. (2010). Encyclopædia Britannica. Encyclopaedia Britannica Ultimate Reference Suite.  Chicago: Encyclopædia Britannica.

Share this
تمامی حقوق این پایگاه برای «انسان شناسی و فرهنگ» محفوظ است.