(Go: >> BACK << -|- >> HOME <<)

سرآغاز

مقالات قدیمی: چند خاطره از سفر ژاپن (1352)

نویسنده: جلال ستاری/ آماده سازی برای انتشار: امید علی نوری
عکس: 

آنچه در زیر می آید تاثرات پرتوانی است که از سفری چند روزه به ژاپن به دعوت یونسکو برای شرکت در مجمعی فرهنگی، در ذهنم بجای مانده است. این یادداشت پراکنده نمایشگر احساس مسافری زودگذر است و ناگفته پیداست که بر پژوهش و کندوکاوهای عالمانه در فرهنگ و تاریخ ژاپن استوار نیست.

دلبستگی روشنفکران و مردم با فرهنگ و اهل قلم و کتاب ژاپن به فرهنگ باستانی ایران خاصه فرهنگ ساسانی شگفت انگیز است. این نکته برای من تازگی داشت. بسیاری از دولتمردان فرهنگ دوست ژاپن مجموعه هائی گرانبها از اشیاء و آثار باستانی بصورت موزه گردآورده اند که ظاهرا بروی همه باز است.
* آقای ایشیگورو ( ishiguro ) یکی از نجیب زادگان توانگر و هنر دوست ژاپن بمناسبت گشایش نمایشگاه مجموعه آثار باستانی بسیار نفیس خویش ضیافت شامی ترتیب داده است. کتابچه ی راهنمای نمایشگاه سخت پاکیزه و دلپذیر است. روی نخستین صفحه اش بخطی خوش نوشته اند: vita brevis ,arts longa

 ایشیگورو نجیب زاده ای آراسته، گشاده رو، فروتن، متین، و خوش آمیز است که به ایران و فرهنگ ایرانی علاقه دارد. محل نمایشگاه رستوران بسیار زیبائی است (رستوران crescent ) که ایشیگورو در توکیو ساخته و به آراستگی و خوبی غذا و حسن خدمت کارکنان شهره است. نخبگان ادب و فرهنگ توکیو در نمایشگاه گرد آمده اند: استادان تاریخ و فرهنگ شرق و زبانهای شرقی، باستانشناسان، پژوهشگران و کاوشگران، نویسندگان، شاعران، روزنامه نویسان، منتقدان.
رفتار و سلوک ایشیگورو نجیب زادۀ ژاپنی با این مردم اهل علم و تحقیق آنچنان فروتنانه و احترام آمیز است که گویی آنانرا بچشم هم خونان نژۀ خویش از خاندانی دیگر، خاندان فرهنگ و هنر می بیند.
اشیاء مجموعه، بی حفاظ و در دسترس همه است. هنر با زندگی بهم آمیخته، و گویی میان آنچه جاودانه است و آنچه گذراست خط و مرزی نیست. اما هیچکس به اشیاء نفیس دست نمی زند. می شنوم که مجموعه در قبال دزدی بیمه نشده است، چون خطر دزدی تهدیدش نمی کند.
همه جا این احترام عمیق آمیخته به فروتنی و خاکاری را نسبت به آثار باستانی می بینم: در کیوتو اصفهان ژاپن، درناراشهری که در باغی سخت زیبا برپا شده است، در آشیا، در کوبه...
فرهنگ، فرهنگ ملی و سنتی ژاپن زنده و پویاست، در متن زندگانی مردم جای دارد. همه جا هست، بارور و شکوفاست.
نمایشگاه عکسهای شهر تاریخی borobodor (اندونزی) در یک فروشگاه اتوموبیل برگزار شده است. گویا بموجب قانون هر فروشگاه باید سالانه بخشی از فضای خود را به امور فرهنگی اختصاص دهد.
شبی به دیدن نمایش کابوکی می روم. سالن عظیم تماشاخانه پر از تماشاگر است. نمایش حدود 6 ساعت طول می کشد. پیر و جوان در کنار هم نشسته اند و شاید شمارۀ بزرگسالان بیش از تعداد جوانان باشد. بازی در حد کمال ظرافت و هنرمندی است. نقش زنان در نمایش کابوکی را مردان با چنان مهارتی ایفا می کنند که تشخیص جنسیت واقعی آنان دشوار است. ظاهرا همه هنرمندان بازماندگان نخستین بازیگران کابوکی هستند که گویا حدود 400 سال پیش در ژاپن بنیان گرفته است. بدینگونه هنر کابوکی نسل به نسل و پشت به پشت از اسلاف به اخلاف رسیده است.
* در کیوتو در خانه 400 ساله آقای soshitsu sen استاد آئین چای که چون هنر گل آرائی چکیدۀ فرهنگ سنتی ژاپن است و مدارس بسیار برای تربیت معلمان این دو آئین سنتی وجود دارد، به تماشای آموزش استاد و اجرای مختصر مراسم آئین چای می نشینیم. نیاکان آقای سن همه استادان آئین چای بوده اند و خانه اش که چندید نسل استاد آئین چای بخود دیده معبد این آئین است. آئین چای وسیله مراقبه و مکاشفه، تمرکز فکر، ضبط حواس، مکتب ادب آموزی و فرهنگ اندوزی بر اساس بودیسم زن ( zen ) است. تربیت معلمان در این رشته بسیار طولانی و برنامۀ آموزشی سخت گسترده و متنوع است، چون تاریخ همه هنرها از سفال سازی و پارچه بافی گرفته تا نقاشی، گل آرایی و تزئین خانه را در بر می گیرد. آئین چای معجونی ازین هنرهاست. خانه آقای سن بسیار زیباست،  و بان همه خانه ها و معابد پیروان بودیسم زن بسیار سرد. گویا پیروان بودیسم زن تا یک انگشت برف بروی زمین ننشیند منقل به اطاق نمی آورند. سردخانه نیز از گنجینه های آثار هنری ژاپن است. اجرای آئین سخت شکوهمند وگیراست، حرکات استاد آئین آهسته و آرام، دقیق، ظریف، اندیشیده و پیچیده است. هر نسل بر این خانه اطاقی یا تالاری افزوده است. اطاقی را که 400 سال پیش محل برگزاری نخستین آئین چای بوده است می بینیم، در مجلس درس استاد لختی درنگ می کنیم . سپس در اطاق یادگار نسل امروز می نشینیم، جام گرانقیمت چای سبز رنگ را با دو دست بر می داریم تا بر زمین نیفتد و نشکند، و پس از نوشیدن به شیوه و آئینی خاص، در اسلیمی های ته ماندۀ چای و نقش و نگار جام خیره می شویم تا مطابق سنت با الهام از آنچه می بینیم با یکدیگر گفتگو کنیم. امروز دهها معلم آئین چای درخانه گرد آمده اند تا با برگزاری آئین که ساعتها طول می کشد به اعتباری کارآموزی کنند. آئین چای در ژاپن میلیونها پیرو و استاد و شاگرد دارد. فرهنگ ملی را زنده تر از این در هیچ جای دیگر ندیده ام.
* آقای اوهارا استاد گل آرائی است. او چند سال پیش در ایران نمایشگاهی از گل ترتیب داده است. اوهارا خانه ای بسیار زیبا و چون همه توانگران با فرهنگ ژاپن موزه ای اختصاصی دارد. پیروان و استادان و شاگردان این رسم کهن نیز در سراسر ژاپن به میلیونها تن می رسند. اوهارا می خواهد بزودی نمایشگاه گلی با الهام از معنویت و فرهنگ ایران برگزار کند، همانگونه که در مورد هند کرد و توفیق بسیار داشت. هنر او با زمان (فصل) و مکان (طبیعت، معبد، خانه، باغ، کاخ) همگرایی و پیوندی عمیق دارد. نوعی مجسمه سازی است با گل. می شنویم که اوهارا کوهی را بمبلغی گزاف در شهر آشیا محل سکونتش خریده است تا مردم بروی آن خانه نسازند و زیبائی شهر دست نخورده بماند.
شگفت اینکه شهرها زیبا نیستند. البته در شهرها محلاتی هست که دلفریب و آکنده از ذوق و هنر و سلیقه و لطافت اند، اما در مجموع ناموزون و بی قواره اند. با اینهمه جای جای ساختمانهائی می بینیم چون موزه ملی توکیو که از لحاظ تلفیق معماری سنتی و معماری نوین شاهکاری هنری است.
مردم ژاپن به میهمان نوازی، خوش آمیزی و حسن ادب شهره آفاقند. هر جا میروی هدیه میگیری، در کافه ای با مردی ژاپنی دوست می شویم. سرمست از آشنایی با ایرانی هاست. پول همه را به اصرار می پردازد و دیرهنگام مارا به تماشای قدیم ترین محله توکیو می برد که بازاریست کهن میان دو معبد شکوهمند. مختصری از پول ایران به رسم یادگار به او می دهیم. در تاکسی راننده از ما سخن می گوید که راهی دراز را برای دیدن ژاپن پیموده ایم و سکه ای از پول ایران به اومی بخشد. پاسخ راننده بنحو شگفت انگیزی شاعرانه و خیال پرور است. می گوید: بدان می ماند که خواب می بینم.

با راه آهن سریع السیر _ 250 کیلومتر در ساعت _ از توکیو به کیوتو می رویم. کوه زیبای فوجی باما آنقدر عظیم و هیبت انگیز است که مدتی دراز از میدان دید ناپدید نمی شود. میانۀ راه در طوفان برف، منظره روستاها و شهرهای دو سوی خط یادآور نقاشیهای ژاپنی روی طومار و فضای فیلمهای کوراساواست. قطار باید طی دو ساعت و نیم به کیوتو برسد، اما راه چهار ساعت بدرازا می کشد. وقتی به کیوتو می رسیم باربری ما را به باجه ایستگاه می برد و با کمال شگفتی مقداری پول می گیریم. بعدها در می یابیم که ندانسته جریمۀ تاخیر ورود به کیوتو را دریافت کرده ایم.

در شهر نارا، معبد بودای بزرگ زیارتگاه معتقدان است. در پای یکی از ستونهای چوبی معبد، سوراخی به بزرگی سوراخ بینی بودای بزرگ حفر کرده اند، می گویند هر کس از این سوراخ بگذرد خوشبخت خواهد زیست. آیا مردمان ژاپن همه ازین سوراخ گذشته اند؟

 

اطلاعات مقاله:

ماهنامه فرهنگی-هنری رودکی- نوروز 1352- شماره 17- صفحات 28 و 29

مجموعه لاله تقیان و جلال ستاری

پرونده ی«جلال ستاری» در انسان شناسی و فرهنگ

http://www.anthropology.ir/node/5165

http://anthropology.ir/node/15708

ورود به صفحه مقالات قدیمی
www.anthropology.ir/old_articles

 

ویژه نامه «فرهنگ ژاپن» در انسان شناسی و فرهنگ
http://anthropology.ir/node/13618

 

 

دوست و همکار گرامی

چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی،  نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد. برای اطلاع از چگونگی کمک رسانی و اقدام در این جهت خبر زیر را بخوانید

http://anthropology.ir/node/11294

 

تمامی حقوق این پایگاه برای «انسان شناسی و فرهنگ» محفوظ است.