ارسطو: هر شهری، یک واقعیت طبیعی است، [...] و انسان طبیعتا جانوری سیاسی
نگاهی از منظر نظریهی روایت به فیلم نامهی «یکی می خواد باهات حرف بزنه»/ انقباض های پررویداد روایی
نظریهپردازان روایت از دیرباز، همواره تمایزی میان دو گونهی عمدهی روایت قایل شده، این دو گونه و عناصر تشکیل دهندهی آنها را با نام های مختلفی نامیده و تعریف و تشریح کردهاند. به عنوان مثال، ریموند کنان از قول سقراط در کتاب سوم «جمهور» افلاطون، این دو گونه از روایت را با نامهای «خودگویی» و «محاکات» مشخص کرده است. بنا به این تعریف، در «خودگویی»، شاعر(که همان پدیدآورندهی روایت داستانی به معنای عام است) خود سخن میگوید و اصلاً قصد و هدفش هم این است که خودش سخن بگوید، اما در محاکات، شاعر قصد دارد این توهم را به وجود آورد که فرد دیگری غیر از خودش سخن میگوید. دیوید بوردول، خودگویی و محاکات را با همین تعریف سقراطیاش مورد توجه قرار داده، خودگویی را روایت وابسته به کلام و شعر غنایی دانسته و محاکات را بازنمایی نمایشی پنداشته است. نظریههای جدید روایت نیز که حاصل پدید آمدن مطالعات فرهنگی از دههی 1970 به بعد، در آن سوی آبها هستند، همچنان با نامگذاریهای دیگری همین نوع از تمایز میان دو نوع از روایت را مورد تأمل قرار دادهاند. به طور مثال، ژَپ لینت وِلت دو نوع روایت را تعریف کرده است: در شکل اول روایت، راوی و کنش گر، هر دو یک نفر هستند که در این صورت، «روایت دنیای داستان همسان» شکل می گیرد. در شکل دوم روایت، راوی و کنش گر دو فرد مجزا هستند که در این حالت با «روایت دنیای داستان ناهمسان» طرف هستیم.
در این مقاله تلاش خواهد شدکه از میان تمام این نام ها، نام هایی سادهتر برگزیده شود. به همین دلیل به عمل «خودگویی» یا «روایت دنیای داستان همسان»، «روایت نقلی» گفته میشود و به عمل «محاکات» یا «روایت دنیای داستان ناهمسان»، عنوان «روایت نمایشی» یا «روایت دراماتیک» داده می شود. بنابراین اگر بخواهیم با دیوید بوردول هم آوا شویم، باید روایت نقلی را مختص شعر و ادبیات غنایی و روایت دراماتیک را ویژگی ادبیات نمایشی و از جمله فیلمنامه بدانیم. با این وجود، میدانیم که در بسیاری از فیلمنامهها، بخشی از روایت، از طریق دیالوگ و مونولوگ و به شیوهی نقلی به مخاطب منتقل می شود. اکنون پرسش این است که آیا روایت نقلی در فیلمنامه، از ویژگیهای دراماتیک آن میکاهد؟ برای پاسخ به این پرسش بر یکی از عناصر بسیار مهم روایت، یعنی «زمان» تکیه می کنیم. زیرا در بسیاری از فیلمنامهها و از جمله در فیلمنامهی «یکی می خواد باهات حرف بزنه»، روایت نقلی، اساساً از طریق خودگویی یا روایت دنیای داستان همسان کنشگر (شخصیت)/ راوی در مورد رویدادهای زمان گذشته بروز مییابد.
بنا به بخشی از یک تعریف از رابرت استم و همکارانش، روایت عبارت است از بیان چند رویداد که به لحاظ منطقی به هم مرتبطاند، در زمان اتفاق میافتند، و از طریق یک مضمون ثابت،به صورت یک کل تشکل مییابند. مارتین اسلین نیز در تعریفش از درام، آن را کنشی تقلیدی دانسته که در زمان حال عرضه می شود و در برابر چشم تماشاگر، رویدادهای واقعی یا تخیلی گذشته را بازسازی میکند. بنابراین میتوان گفت که اولا:ً زمان، یک عامل مهم نظم دهنده و ارتباط بخش بین رویدادهای روایت، از لحاظ منطقی است، و ثانیا: روایت دراماتیک، هر نوع زمان گذشتهای را نیز با زمان حال در هم میآمیزد و به رنگ زمان حال در میآورد. پس روایت نقلی از زمان گذشته، وقتی میتواند دراماتیک شود که بتواند ارتباطی منطقی با رویدادهای روایت دراماتیک زمان حال بیابد. بنابراین، با این تعریف، روایت نقلی تنها مختص ادبیات غنایی نیست، بلکه با ملاحظاتی میتواند در بطن متنی با ویژگی های دراماتیک، همچون فیلمنامه قرار گیرد و جلوههای دراماتیک بیابد. اما به گمان نگارنده، روایت نقلی زمان گذشته وقتی میتواند رنگ زمان حال را به خود بگیرد و ویژگی های روایت دراماتیک را بیابد که بتواند زمان گذشته را در ذهن مخاطب و در زمان حال بازسازی کند. بدین معنی که در ذهن مخاطب، در زمان حال، امکان ایجاد روایتی منظم از زمان گذشته به دست آید. به عبارت دیگر، در اینجا ذهن مخاطب تبدیل به پردهی سینمای دیگری خواهد شد که تصاویر رویدادهای منظمی از زمان گذشته، روی آن، در زمان حال، به نمایش درمیآید.
اکنون نوبت به آن رسیده تا به بخشهایی از فیلم نامهی «یکی میخواد باهات حرف بزنه» که در آنها از روایت نقلی زمان گذشته استفاده شده، اشاره شود. همچنین تلاش خواهد شد تا به این موضوع دست یافته شود که آیا این روایت های نقلی توانستهاند ویژگیهای دراماتیک پیدا کنند یا خیر؟ در این فیلمنامه مقادیر نسبتاً زیادی روایت نقلی از زمان گذشته وجود دارد. اما فارغ از موارد کوتاه و گذرا، چند مورد استفادهی کلان از روایت نقلی زمان گذشته را می توان در این فیلم نامه پیگیری کرد. از جمله:
1- جایی که یاسمن از لیلا در مورد جدایی مادرش از پدر خود، وقتی که او خیلی کوچک بوده، توضیح می خواهد و لیلا پس از جر و بحث ها و جدل هایی، سرانجام توضیح می دهد.
2- جایی که مصطفی در ملاقاتش با لیلا در زندان، در مورد جدا شدن لیلا از خودش می گوید و لیلا را برای اینکه او را نبخشیده، به او بسیار سخت گرفته و به این ترتیب، زندگیاش را نابود کرده است، شماتت می کند.
3- جایی که مژگان از علاقهی میان خودش و مصطفی و همچنین، از همکاریهای تجاری بعدی خودشان میگوید که منجر به زندانی شدن مصطفی به خاطر ورشکستگی مالی میشود.
به نظر نگارنده، مشکل بزرگی که این نوع روایت های نقلی در مقیاس کلان، درسکانسهای مذکور فیلمنامه به وجود آورده، ایجاد گسست در روایت دراماتیک فیلمنامه است. علت این گسست، کثرت رویدادهای منقبض شده در این روایتهای نقلی است. رویدادهایی که در این روایت ها نقل می شوند، نمیتوانند همان گونه که رویدادهای دراماتیک عینی هستند، در ذهن تماشاگر، با همان سرعت و همان میزان انبساط و گستردگی نقش ببندند. یعنی بازتاب این رویدادها بر پردهی سینمای ذهن مخاطب، کُندتر صورت می گیرد. به همین خاطر یکی از شرط های روایت های نقلی برای اینکه بیشتر بتوانند رنگ دراماتیک به خود بگیرند، کم رویداد بودن آنهاست. ویژگیی که روایتهای نقلی مذکور از فیلم نامهی «یکی می خواد باهات حرف بزنه» فاقد آنهاست و همین، ارزش دراماتیک این روایت ها را کم کرده است.
در عین حال، در جاهایی که روایت نقلی در فیلمنامهی «یکی می خواد باهات حرف بزنه»، یک رویداد، یا رویدادهای بسیار کمتری را از زمان گذشته بازگو میکند جلوهی دراماتیک بیشتری مییابد. به خصوص در جاهایی که اولاً: رویدادی برملا کننده، و در نتیجه غافلگیر کننده را بیان میکند، و ثانیاً، با یکی از مضمونهای مهم فیلم، یعنی «قضاوت اخلاقی» ارتباط مییابد. مثلاً میتوان به جایی اشاره کرد که علیرضا به لیلا اعتراف میکند که قبل از مرگ یاسمن، خودش به او تلفن زده و از او خواسته تا به مطبش بیاید تا دربارهی امکان ازدواج علیرضا با لیلا صحبت کنند. در حالی که قبلاً به لیلا گفته بوده یاسمن، خود به این موضوع اصرار داشته است.
کم رویداد بودن روایت نقلی از زمان گذشته، به این ترتیب به روایت نقلی یاری می رساند تا این روایت در نسبتی با زمان حال قرار گیرد.
هر چه تعداد رویدادهای روایت نقلی از زمان گذشته کمتر باشد، طبق مکانیسمی که شرح داده شد، این روایت نقلی می تواند کارکردهای دراماتیک بیشتری بیابد. در همین مثال فوق، البته می توان شکل دیگری از این نسبت میان روایت نقلی و دراماتیک را تشخیص داد. در اینجا، روایت نقلی در حال نقل کردن رویدادی از زمان گذشته است که قبلاً به شکلی دیگر و به شکل همزمان نقلی و دراماتیک، روایت شده و سرانجام رنگ و روی درام به خود گرفته است. بنابراین روایت نقلی جدید از رویدادهای گذشته، در اینجا برابر است با یک روایت نقلی جدید، در زمان حال، از یک روایت دراماتیک، در زمان گذشته. به این ترتیب، روایت نقلی زمان حال، به روش دیگری با یک روایت دراماتیک در زمان گذشته ارتباط می یابد و به شکل مضاعفی رنگ و روی دراماتیک به خود می گیرد. پس حاصل تمام این فرایند، نقش بستن تصاویر سینمایی جدیدی بر پرده ی سینمای ذهن مخاطب است که با این رویه های روایی توانایی انبساط از لحاظ زمانی را در ذهن مخاطب می یابد و در نتیجه، تبدیل به روایتی دراماتیک می شود.
فیلم نامهی «یکی می خواد باهات حرف بزنه»، البته در خیلی از جهات توانسته به مرزهایی از موفقیت، مثلاً در شکل ارائهی نقشهی داستانی یا پیرنگ، یا در شخصیت پردازی دست یابد. با این وجود، به نظر نگارنده، در بسیاری اوقات، هنگام ارائهی روایت های نقلی با رویدادهای پرتعداد و منقبض، از زمان گذشته، پیوستگی روایت دراماتیک زمان حال را دچار گسست کرده است.
+++ در این مقاله از این منابع استفاده شده است:
- مقالهی «روایت: بازنمایی گفتار»، ریموند کنان، ترجمه ی محمدرضا پورجعفری، در شما ره 4 از مجموعه مقالات «ارغنون»، ویژهی نقد ادبی نو
- کتاب «روایت در فیلم داستانی»، دیوید بوردول، ترجمه ی سیدعلاءالدین طباطبایی
- کتاب «رسالهای در باب گونهشناسی روایت نقطهی دید»، ژَپ لینت وِلت، ترجمهی علی عباسی، نصرت حجازی
- مقالهی «روایت شناسی فیلم»، رابرت استم، رابرت بورگواین و سندی فیلترمن، ترجمهی فتاح محمدی، از مجموعه مقالات «روایت و ضد روایت»
- کتاب «دنیای درام»، مارتین اسلین، ترجمهی محمد شهبا
دوست و همکار گرامی
چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی، نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد. برای اطلاع از چگونگی کمک رسانی و اقدام در این جهت خبر زیر را بخوانید
http://anthropology.ir/node/11294