(Go: >> BACK << -|- >> HOME <<)

سرآغاز

سمیرا:خانه ساختن از زیرزمین نامطلوب روزهای کودکی

زهرا غزنویان
images.jpg

سمیرا، زنی 30 ساله و متاهل است. لیسانس حسابداری دارد و از 7 سال پیش که ازدواج کرده با همسرش در زیرزمین خانه پدریش زندگی می‌کند؛ در یکی از محله‌های قشر متوسط نشین شهر کرج. خانه او حدودا 80 متر است و دو اطاق خواب دارد. هر اطاقش با رنگی متفاوت و ملایم رنگ‌آمیزی شده و حضور وسایل تزئینی و زینتی کوچک در خانه چشمگیر است. اندیشه ست بودن وسایل خانه و حفظ تناسب اشیاء و فضاها به لحاظ رنگی، فضای شاد و جوان‌پسندی به این خانه داده است. برای وارد شدن به آن باید از 6-5 پله پایین آمد ولی درمجموع، وجود یک مجموعه شیشه در طول خانه، آن‌را روشن‌تر از زیرزمین‌های معمولی ساخته است. زوج جوان ساکن در این فضا بیشتر زمان روزشان را دور از هم و دور از فضای خانه،  در محل کارشان می‌گذارنند. علی‌رغم تلاش و تاکیدشان بر استقلال، بخش قابل توجهی از زمان‌های حضورشان در خانه نیز در طبقه بالا و کنار پدر و مادر خانم می‌گذرد. مصاحبه با زن این خانواده در ادامه آمده است.

 

وقنی می‌خواستید این‌جا را برای شروع زندگی مشترکتان آماده کنید آیا تغییری هم در آن دادید؟

بله، یکسری تمیزکاری و نقاشی و رنگ‌آمیزی انجام دادیم.

به غیر از آن‌ها چه‌طور؟

این‌جا از اول زیرزمین بوده و خوب برای زندگی طراحی نشده بود. خواهرم و شوهرش هم که چند سال در آن زندگی کردند رابطه‌شان با بالا و خانه پدر و مادرم طور خاصی بود که برای من مطلوبیت نداشت. منظورم اینست که زندگی مستقل را، آن‌طوری که مدنظر من است تجربه نمی‌کردند. مثلا غذایشان را در طبقه بالا و همراه پدر و مادرم می‌خوردند و بیشتر برای خواب یا درس خواندن از فضای خانه خودشان استفاده می‌کردند اما من چون  دلم می‌خواست مستقل‌تر باشم از اول طور دیگری خانه را درنظر گرفتم. مثلا تاکید داشتم آشپزی را خودمان انجام دهیم و وسایلمان همه در خانه خودمان باشد ولی خوب یخچال داخل آشپزخانه جا نمی‌شد و مشکلاتی از این دست وجود داشت. برای همین مجبور شدیم دستشویی- توالت و حمام را با هم یکی کنیم و فضای آزاد شده از این‌جا را به آشپزخانه اضافه کنیم که بزرگتر شود. اصلی‌ترین تغییرمان همین بود. بقیه موارد دیگر مربوط می‌شد به تعویض کاشی‌های قدیمی و خراب کف آشپزخانه، کندن کف خانه و چک کردن لوله‌ها که گرفتگی نداشته باشد، سیمان و موکت کردن کف خانه، نصب کولر و سیستم تهویه هوای خانه و...

آیا این فضا، فضای مطلوبت هست؟

نه خوب، اشکالات زیادی دارد.

چند موردش را می‌توانی نام ببری؟

یکی همین که آشپرخانه‌مان خیلی کوچک است و من مجبورم بخشی از ظروف را خارج از آن نگهداری کنم که مطلوبم نیست. دوم این‌که این‌جا زیرِ زمین است و بنابراین نور اطاق‌هایمان کم است و باید روزها هم چراغ روشن کنیم.اصلا این‌که طبقه پایین است را دوست دارم. مطلوبم آنست که هم‌سطح زمین باشیم.

موضوع منفی دیگری هم درباره این‌جا هست؟

خوب همان‌طور که گفتم این‌جا از اول به عنوان خانه طراحی نشده و مساحت و شکلش طوریست که نمی‌توان خیلی تغییر دکوراسیون داد و این خسته‌کننده است. من تنوع را دوست دارم ولی این‌جا نمی‌توانم اعمالش کنم. همین ویژگی باعث شده که این‌چا سیستم برق‌کشی درستی هم نداشته باشد. به نظر من کلیدپریزها سر جاهایشان نیستند. نکته دیگر این‌که من خیلی مجسمه و قاب عکس و تزئینات این مدلی را دوست دارم ولی دیوارهای این‌جا سیمانی است و به سختی می‌شود آن‌ها را سوراخ کرد تا چیزی رویش وصل کنی. این‌جا کمد کم دارم و جای کافی برای نصب لباس‌هایم وجود ندارد. به خاظر همین، برخی لباس‌هایم در چمدان هستند. جای رختخواب نداریم و رختخواب‌ها را مجبور شده‌ام گوشه اطاق بگذارم.

خوب با وجود این مشکلات در ساختار فیزیکی خانه، این‌جا اولین تجربه‌تان از مشترک نسبتا مستقل بوده که خود همین احتمالا کیفیت خاصی به فضا برای شما داده است. درست است؟

بله، قطعا. من این فضا را خیلی دوست دارم.

گذشته از این ویژگی منحصر به ‌فرد بودن نوع ارتباطتان با این خانه، آیا خود فضا هم ویژگی‌های مطلوبی داشته؟ منظورم بیشتر بخش کالبدی و فیزیکی خانه است.

قطعا. ببینید، این‌جا درست است که ما در یک زیرزمین زندگی می‌کنیم ولی دسترسی به حیاط داریم حیاطی بزرگ و زیبا که پدرم خیلی به آن می‌رسد و ما هم می‌توانیم از آن استفاده کنیم. این‌جا درواقع خانه خودمان است، یک خانه ویلایی. آپارتمان  نیست. در آپارتمان، احساس می‌کنم فضا خیلی محدود است و آدم در آن مستقل نیست، نه صدایت را می‌توانی بالا ببری، نه رفت‌وآمد پر سروصدا داشته باشی و نه هرکاری که بخواهی با فضای خانه‌ات بکنی.  ویژگی مثبت دیگر این‌جا برای ما آنست که اجاره خانه نمی‌دهیم و ضمنا نزدیک مادرم هم هستیم. دیگر...؟ فضای دستشویی و حماممان هم خیلی نور خوبی دارد.

شما تمام دوران زندگیت را در همین خانه بوده‌ای، البته در طبقه بالا که امروز پدر و مادرت ساکن هستند. پس امروز تو در همان فضای دوران کودکیت زندگی می‌کنی. وقتی که کودک بودی فضای خانه امروزت را چه‌طور تجربه می‌کردی؟

طبقه پایین، یعنی همین‌جا وقتی که من بچه بودم خانه خواهرم بود و آن‌را دوست نداشتم چون خیلی شکل خانه نبود. بیشتر به محلی برای نگهداری وسایل می‌ماند. الان که خودم در آن می‌نشینم بهتر است و بیشتر شکل خانه شده است به خاطر چیدمان و دکوراسیون و...

آیا فضایی از این خانه بود که تو را بترساند؟

خانه ما فضای ترسناک نداشت فقط شب‌ها کمی از موتورخانه می‌ترسیدم چون یک بار از زیر پایم یک گربه رد شد و خیلی ترسیدم و جیغ و داد کردم. بچه که بودم در نبود مادرم برادرانم فقط اذیتشان می‌کردم من را در زیرزمین و موتورخانه که قبلا با هم یکی بودند زندانی می‌کردند و در را می‌بستند.

اگر روزی بخواهی از این‌جا به خانه خودت بروی و البته امکان و حق انتخاب هم داشته باشی، سراغ چه تیپ خانه‌ای را می‌گیری؟

دوست دارم خانه‌ام وبلایی باشد، حداقل 1000 متر. خانه در وسط باغ باشد ولی نه کاملا در وسط، یک سوم باغ در بخش حیاط پشتی باشد. ترجیح می‌دهم ساختمانش دوبلکس باشد، با پله‌ها و نرده‌های چوبی. از بچگی در خانه‌مان عشق پله داشتم برای همین دوبلکس را دوست دارم.

آشپزخانه چه‌طور؟ این‌جا خیلی از آن گله داشتی.

 آشپزخانه اصلی بزرگ باشد و در طبقه پایین با کابینت‌های چوبی خوشگل و کف سرامیک. نیمه اوپن به صورتی که قسمت پخت و پز و شست و شو در دید نباشد ولی قسمت لوازم برقی و دکوراسیون و محل خوردن غذا در معرض دید باشد. آشپزخانه به حیاط راه داشته باشد تا سرویس‌دهی راحت‌تر شود. در طبقه بالا هم یک آشپزخانه کوچک و اوپن در وسط ساختمان باشد با یخچال و سینکی کوچک برای نگهداری آب و شربت و... ... آهان یادم رفت بگویم. حتما یک حیاط خلوت هم داشته باشد که منتهی به آشپزخانه بشود و بتوانیم غذاهای بودار را در آن بپزیم.

خوب؟

حیاطش باغچه بزرگی داشته باشد و باغی قشنگ و منظم با راه‌هایی بین چمن‌ها، فواره، آلاچیق، حوضچه، آب‌نما. یک فضای سنتی با پشتی و تخت و فرش باشد. از کنار در خانه، گل‌هایی مثل شیپوری آویز باشد و همیشه گل بدهد. چراغ سردر داشته باشد. در کل باغ، تعداد زیادی چراغ پایه بلند باشد. یک استخر روباز داشته باشد. دیوارهای دور حیاط خیلی بلند نباشد و دوروبرمان درخت زیاد باشد ولی امنیت هم داشته باشیم. در حیاط، تخت خواب درختی و ننویی داشته باشیم. باغبان و سرایدار داشته باشیم و برای سرایدار، یک سوئیت کوچک زیبا در گوشه باغ باشد. درخت‌های میوه  زیاد داشته باشد ولی نه درخت‌های کثیفی مثل شاتوت.  با ماشین، دوچرخه یا موتور کوچکی که با آن در باغ دور بزنیم.

دیگر؟ به بقیه اجزاء خانه‌ مطلوبت هم کمی فکر کن و از آن‌ها هم برایم بگو.

امن کمد برایم مهم است، کمدی برای لباس، کمدی برای رختخواب، کمدی برای ظرف. جایی را دوست دارم که هر اطاقش یک کمد داشته باشد.

و سرویس‌های بهداشتی؟

دو تا باشد، یکی بالا و یکی پایین. در طبقه پایین یک اطاق پذیرایی بزرگ + یک اطاق میهمان + آشپزخانه + سرویس بهداشتی باشد و در طبقه بالا یک اطاق خواب + یک اطاق کتابخانه بزرگ با نمای چوبی و نور مناسب با یک نیم ست برای نشستن + یک اطاق با سرویس خواب برای دوستان و فامیل نزدیک + یک کارگاه کوچک ساخت صنایع دستی برای خودم، اطاقی با منظره خوب. کف ساختمان پارکت باشد و رنگ‌آمیزی هر اطاق مختلف باشد و وسایل و تزئینات هر اطاق با هم هماهنگ و ست باشند.در هر طبقه هم یک تراس باشد، خوش منظره و قشنگ با کلی گل و گلدان و با منظره درخت، سبزه و یکسری نیم‌ست برای نشستن.

در مورد فضاهای زیرزمین یا پشت‌بام چه؟ ایده‌ای داری؟

دوست دارم در زیرزمین، استخر و سونا و پارکینگ برای چهار ماشین باشد. آسانسوری هم داشته باشیم که از آن‌جا به طبقات بالا حرکت کند. زیرزمین شیک و نورگیر باشد و بخشی از آن بزرگ و چیدمان شده باشد با کمد و قفسه برای گذاشتن برنج و آذوقه و حبوبات و ترشی و مربا و...

و پشت‌بام؟

برایم مهم نیست ولی سقف شیروانی را خیلی دوست دارم. در مورد خانه، بیشتر برایم مهم است که امنیت داشته باشد، خاک نداشته باشد و گردگیری نخواهد. تکنولوژی روز را داشته باشد، مثل اینترنت، در برقی، آیفون تصویری و... خیلی از قسمت‌های خانه شیشه داشته باشد که بشود منظره بیرون را دید. یک سگ بزرگ و یک سگ کوچک خانگی هم داشته باشم. سیستم حرارتی و تهویه مناسب داشته باشد و لوله‌کشی و تاسیساتش ظریف و دقیق باشد. شیرآلات خوبی که لک نشده و جرم نگیرند داشته باشد. یک اطاق تمیز مرتب برای میهمان داشته باشم که همیشه آماده پذیرای میهمان باشد.

دیگر؟

 در و پنجره چوبی، در و پنجره‎های دولنگه خانه‌های قدیمی را هم دوست دارم. به من روح زندگی می‌دهند. (می‌خندد) خانه رویاییم فکر نمی‌کنم قابل دست یافتن باشد ولی اعتقاد دارم باید مدام به رویاهایت سرک بکشی. رویاهای آدم مثل گلدانی است که باید بهش سر بزنی و آبیاریش کنی.

ممنون از وقتی که به ما دادی.

 

 

Share this
تمامی حقوق این پایگاه برای «انسان شناسی و فرهنگ» محفوظ است.