(Go: >> BACK << -|- >> HOME <<)

سرآغاز

گردشگری و باستان شناسی در کاپان هنداروس

ویلیام فش ترجمه: شکوفه السادات دریاباری
Panoramica del Parque Arqueologico copan - J. Bendeck_0.jpg

برای بسیاری از دولت ها، موفقیت های درخشان اجدادشان مایه غرور بی اندازه و کانون توجه برای هویت ملی شان است. گردشگرانی که این یادواره های باستانی را می بینند، بدون تخریب منطقه با به هم ریختن محله، باید ببینند و یاد بگیرند. برای آن دسته از ما که در چنین مکان هایی کار می کنیم، وظیفه، کشف کردن و یاد گرفتن دربارۀ نیازهای تحقیق و قوانین کشور میزبان است، همچنین وظیفه آنها همکاری (و نه مداخله) با پروژه های ایجاد یا بازسازی هویت ملی است.

رابطه بین باستان شناسی و هویت ملی به سال ها قبل بر می گردد. برای مثال چندین مجسمه که در پایتخت آزتکها در مکزیک ((Tenochtihan در سال 1970 از زیر خاک درآوردند، موجب الهام کسانی شد که خواستار استقلال از اسپانیا بودند. در نیمه اول قرن 20 م مکزیک شروع به کشف و بازسازی خرابه های تمدنهای پیش-اسپانیایی خویش در قلمرو ملی اش کرد. در نتیجه در اواخر دهۀ 1930، رئیس جمهور لازارو کاردیناس، وزارت گردشگری را افتتاح کرد و امیدوار بود مکان های طبیعی و فرهنگی زیادی را از کشورش به همشهریان و بقیه دنیا نشان دهد. مناطق باستانی از گذشته تا به امروز همواره در صدر لیست جذابیت های گردشگری قرار داشته اند. در مکزیک و بسیاری از کشورهای دیگری که از مکزیک پیروی کردند، این تعهد دارای عواقبی بوده است – چه بخواهند یا نه –انگیزه ای قوی برای کشف و بازسازی مناطق باشتانی برای مصارف ملی و بین المللی در افراد ایجاد شد.

این پدیده با عنوان «باشتان شناسی منطقه» شناخته می شود و در چندین کشور در سراسر جهان اجرا می شود. هیچ کس ارزش مطالعه کردن و دیدار عمومی از مناطق باستانی و تاریخی مهم را نمی داند، یا این ایده که مطالعه گذشته یک ملت می تواند به شکل گیری تصمیمات آن ملت در حال و آینده کمک کند. مخالفت زمانی ایجاد می شود که دیدارهای گردشگری بیش از حد میراث فرهنگ ملت را به خطر می اندازد. غارهای لاسکو (Lascaux) و آلتامیرا (Ahamira) برای حفظ نقاشی های دیواری شان مجبور شدند درها را به روی عموم ببندند.

مالکیت و توسعه مناسب، دیگر مسائل مهم مربوط گردشگری و باستان شناسی منطقه هستند. آیا این خرابه ها فقط به نوادگان افرادی که آنها را ساخته اند تعلق دارند؟ یا اینکه به کل ملت که در آن قلمرو زندگی می کنند؟ آیا توسعه اقتصادی به شکل هتل های جدید، رستوان ها و دیگر خدمات باید برای هر کسی باز باشند یا فقط برای شهروندان کشور میزبان باشند؟ آیا کارمندان صنایع وابسته به گردشگری می توانند از هر جایی گرفته شوند یا اینکه ساکنان محلی اولین کسانی باشند که از مشاغل شرکت های جدید آگاه می شوند؟ آیا ورود تعداد زیادی از مهمانان خارجی با هنجارهای فرهنگی و نوآوری هایی که با خود می آورند – لزوماً چیز خوبی است یا لزوماً بد است یا چیزِ بد غیر ضروری است که جوامع محلی باید بتوانند درباره آن انتخاب برگزار کنند؟

این سوال و بسیاری سوالات دیگر به صورت فعالانه در کشور هندوراس، مرکز یکی از مناطق باستانی بسیار دیدنی و آگاهی دهنده در امریکا، مورد بحث هستند. خرابه های مایاهای کلاسیک در کاپان (Copan) به خاطر کیفیت شگفت آور و فراوانی محض مجسمه های سنگی شان و کتبیه های هیروگلیفی شان معروف شده اند. مجموعه ای از پروژه های باستان شناسی، این خرابه های امیدوارکننده را بیش از 2 قرن پیش کشف کردند، این دو قرن شامل یک سری سفرهای باستان شناسی توسط موزه Peabody دانشگاه هاروارد در دهه 1890 می شود. در دهه 1930 مؤسسه carnegie در وانشگتن D.C یک قرارداد همکاری با دولت هندوراس منعقد کرد تا یادواره های مهم منطقه را بازسازی کرده، از آنها محافظت، و برای گرشگران جذاب تر کند. در سال 1975 گوردون ویلی (Gordon willey) اولین پروفسور امریکای مرکزی و باستان شناسی مکزیک و نژادشناسی دانشگاه هاروارد، از طرف سازمان باستان شناسی و تاریخ هندوراس دعوت شد تا یک پروژه بلندمدت، مستند، تحقیقی و یک برنامه نگهداری برای دره کاپان بنویسد – که بلندترین برنامه کاری کاپان تا آن زمان بود.

دولت هندوراس در اواخر دهه 1970 شروع  به سرمایه گذاری و پشتیبانی از پروژه هایی مداوم درباره دره کاپان کرد. همچنین در مرکز تشریفاتی شهر باستانی هم سرمایه گذاری کرد. هر دوی پروژه ها به دنبال استفاده از میراث فرهنگی برای نسل های بعدی و جذب گردشگر بودند. در نتیجه تعداد گردشگران منطقه از حدود ده هزار نفر در سال در اواخر دهه 1970 به صدهزار نفر تا سال 1998 گذشته افزایش یافت. خوشبختانه پیشرفت و شکل گیری پروژه های اقتصادی را به تلاش های نگهداری کاپان مدیون اند (پروژه هایی همچون جاده های جدید، برق، سیستم آب، خدمات پارکی و...). در نتیجه این پیشرفت، یک موفقیت بزرگ در گردشگری و حلقه های نگهداری برای آنهاست. گرچه اولین طرح مدیریت منطقه در سال 1982 انجام شد و بر اساس آن، ظرفیت حاضر گروه اصلی آثار خرابه به جا مانده سالانه 70.000 نفر است. همین الان که این مطالب نوشته می شوند [سال 2002]، یک طرح مدیریت منطقه جدید در حال برنامه ریزی است که راه هایی برای کم کردن فشار روی پارک توسط رد پاهای بسیار زیاد در همه نقاط پارک ارائه می دهد. وجود دیگر جاذبه های گردشگری در این شهر باستانی باز هم مفید بوده است، مخصوصاً منطقه مسکونی ممتازی که در سمت راست مرکز تشریفاتی شهری قرار دارد و موزه مجسمه سازی جدید که در ورودی پارک باستان شناسی قرار گرفته است. اما جایگزینی برای قلب دوست داشتنی شهر باستانی، با آن معماری زیبا و شاهکارهای مجسمه های سنگی اش وجود ندارد. جمعیت زیاد این شهر باستانی موجب انتقال آثار شد و همه علاقمندان از دیدن انواع همان آثار که منجر به تخریب های درست نشدنی در منطقه شده اند ناراحت می شوند.

همه ساکنان زیادی از کاپان رویناس (Copan Ruinas)، شهری مدرن با جمعیت 000/6 نفری که به طور روزانه رشد می کند، ایده تغییر ویژگی جامعه شان به نفع دلار گردشگری را نپذیرفتند. بعضی از آنها این موضوع را که می خواهند خارجی ها جامعه شان را به هم بزنند و یا اینکه خارجی ها نقش اصلی در حفاری خرابه ها یا مداخله در کارهای اقتصادی را دارند، بیان کرده اند.

معیشت کاگان رویناس به صورت سنتی از طریق کشاورزی، چیدن تنباکو و قهوه و گاو است؛ اما بیشتر به سه گانه ذرت، لوبیا و کدو اختصاص دارد که مایاهای کلاسیک را برای میلیون ها سال در کوه نگه داشته، جایی که شهر و خرابه ها در آنجا قرار دارد. دیگران در فهمیدن پتانسیل اقتصادی مهمانان سریع بوده و شروع به ساختن هتل ها و رستوان های جدید کردند. برای سال ها این امکانات گردشگری تنها در فصل تعطیلات به اندازه ظرفیت شان پر می شد؛ مخصوصاً در طول هفته مقدس و کریسمس، که اکثر مهمانان یا از هندوراوس بودند یا از کشورهای همسایه. اما در طول زمان، آثار باستانی مایا به یک موضوع داغ در دانشگاه های امریکای شمالی و مخصوصاً به صورت گسترده تر در شمال، جنوب و فرهنگ امریکای مرکزی تبدیل شد. این علاقه با مجموعه ای از کشفیات باستان شناسی مهم در دره کاپان و گروه اصلی که به طور گسترده در یک صف طولانی از مردم و رسانه ها می آمدند. بیشتر هم شد. تا اوایل دهه 1990 دیگر سؤال اینکه آیا گردشگری باید نقش مهمی در کاپان داشته باشد. مطرح نبود؛ سئوال این بود: چه کار می کنی تا از این گردشگری سود ببری؟

وقتی من و همسرم باربارا در سال 1977شروع به کار در کاپان کردیم، من به عنوان دانشجوی فارغ التحصیل کردن ویکی (Gordon wilky) و او به عنوان کارشناس هنری پروژه، فقط چهار هتل در شهر وجود داشت. در حال حاضر، 28 هتل هستند که یکی از آنها 4 ستاره و یکی بهترین هتل غربی است. دو دهه قبل تنها 4 رستوران در شهر وجود داشت: حالا بیش از 12 رستوران هست. همچنین صنایع خدماتی جدیدی ایجاد شده اند، هر چیزی از «اجاره خانه» و تورهای تماشای پرندگان، تا مغازه های سوغاتی، چشمه های آب گرم بهاری، کلاس های زبان اسپانیایی و حتی کافی نت ها. اعضای جوان تر جامعه تحت تأثیر آنچه در تحصیلات ابتدایی و پیشرفته شان در شهرهای بزرگتر هندوراوس و خارج از کشور یاد گرفته اند، در جهانی سازی و فرصت هایی که جهانی سازی به دنبال دارد کاملاً موفق بوده اند. بعضی مدارس، سایت کامپیوتر باز کرده اند و بعضی کافی نت، مدارس زبان دارای صفحات وب جذایی هستند که مشتری جذب می کند. مردی که هنگام شروع کار من و همسرم باربارا در کاپان ریوناس اپراتور نه چندان جذاب رادیو بود، خیلی سریع به ارتباطات ماهواره ای تغییر شغل داد و حالا خدمات کابل تلویزیون خیلی موفقی ارائه می دهد افراد جوان تر و با تحصیلات بالاتر جامعه، به جای اینکه مانند دیگران این تکنولوژی ها را تماشا کنند، افتخار آوردن موج جدید تکنولوژی را (از شهرهای بزرگ و دیگر کشورها) دارند.

در اواسط دهه 90 شهر طوری پیشرفت کرد که هیچوقت این گونه نبود. کار بسیار فراوان بود، پول گردشگران مختلف در جامعه رواج پیدا کرد، آنهایی که از گردشگری سود خوبی برده بودند برای خودشان خانه های جدید ساختند و برای خانواده های شان خانه ساخته و بودجه و کسب و کارهای جدیدی ایجاد کردند. معمارانی که ما در پروژه باستان شناسی آموزش دادیم تا در تقویت و ترمیم آثار باستانی به ما کمک کنند، کارهای پرسودتری در شهر برای پروژه های ساخت و ساز پیدا کردند. به صورت مجازی هر خانوار در شهر مستقیماً یا غیر مستقیم از این لطف اقتصادی استفاده می کردند، بعضی از آنها به روشی کاملاً مهیج.

از سوی دیگر، در سال 1998 توفان بسیار سهمگینی آمد که دنیا را برای هندوراس دگرگون کرد. خرابی وارد شده به اقتصاد افراد روستایی و حتی زیرساختها در وصف نمی گنجید. خوشبختانه جامعه جهانی مخصوصاً مکزیک خیلی سریع وارد عمل شد و با سخاوت به این مشکل پاسخ داد و مردم هندوراس دوباره بلند شدند. در کاپان رویناس مردم هنوز درباره اینکه میزان مشکلات جامعه در مواجهه با این توفان چقدر بود، صحبت می کنند. مثل پل هایی که به شهر وصل می شد و رودخانه آنها را شست و جریان اصلی کنار شهر به این پل ها آسیب زد. هنوز هم تصاویر خرابی ها و همه گزارشهای واضح در روزنامه ها به این معنی است که گردشگران از آمریکا، کانادا، اروپا و آسیا نمی خواستند هندوراس را در خط مسیرش قرار دهند و گردشگری دچار افول شد.

خوشبختانه توفان به باقی مانده ها، به جز چند ساختمان کوچک روی دوپایه در کنار رودخانه، لطمه ای وارد نکرد. اگرچه افت شدید در گردشگری هم روی شهر کاپان و هم روی روستا تأثیر گذاشت. آژانس های کرایه ماشین، اپراتورهای تور، رستوران ها و هتل های شهر و فرودگاه های بین المللی همگی ضربه خوردند. در کاپان رویناس تأثیرات بر اقتصاد بسیار شدید بودند. بسیاری از افرادی که وام های بزرگ گرفته بودند تا کسب و کاری راه اندازی کنند، مجبور شدند منصرف شوند. تأثیر امواج در دور و نزدیک دیده می شد. مؤسسه انسان شناسی و تاریخ هندوراس هم اثرات اُفت گردشگری را حس کرد؛ چرا که فروش بلیط در پارک باستان شناسی کاپان بخش مهمی از بودجه مؤسسه را تشکیل می داد. پروژه ها و برنامه های زیادی در کشور باید متوقف می شدند یا اینکه به عقب برگردانده می شدند،

دارندگان بهترین هتل ها در کاپان به مدیر مؤسسه تقاضایی فرستادند، که مدیر موسسه در عوض از من خواست که آیا می توانیم به جهان اعلام کنیم که جاده ها و خدمات با موفقیت ترمیم شده اند و این شهر مانندگذشته زیبا و دیدنی است؟. جواب من این بود که به دنبال فرستادن یک تیم فیلم سازی خواهم رفت، چون چند فیلم راجع به یافته های جدید هم ساخته شده بود، و من کاملاً می دانستم که شهر و خرابه ها دوباره به شکل اول شان برگشته اند. روند طولانی بود، همانطور که تقریباً  به یاد می آوردم، حدود 2 سال برای تماس های اولیه طول کشید، 3 فیلمبرداری مختلف از خرابه ها صورت گرفت، کار ویراستاری و بحث درباره اینکه چه چیزهایی گنجانده شوند و چگونه مستند را ترتیب دهیم؛ و بعد هم محصول نهایی تولید شد. در این میان گردشگری هم به نوبه خود رشد کرده بود. بسیاری از همکاران ما در اینکه آیا این برنامه ها برای افراد مایایی که در هندوراس، مکزیک، گواتمالا و بلیز زندگی می کنند جالب است یا نه شک دارند، مخصوصاً وقتی بسیاری از این افراد تمایل عجیب زیادی از خود نشان می دهند که گاهی به سرحد نژادپرستی محض می رسد. یک کنفرانس مهم هم اخیراً درباره این موضع برگزار شد که در آن از باستان شناسان و تاریخ شناسان هنر که بر نقش جنگ و قربانی کردن انسان در تاریخ باستانی و دین مایاها تاکید داشتند، درخواست شد تا تصویری که می سازند، برای انگیزه خودمختاری فرهنگی و اقتصادی مایاها خطرناک نباشد.

درباره شهر کاپان، یک طرح مدیریت سایت جدید کامل شده است که به دنبال متعادل کردن نیازهای نگهداری، آموزش و گردشگری است و نیازها و خواسته های مؤسسه های مختلف علاقمند به آثار باستانی را هم در نظر می گیرد. اینها شامل شهر، دولت مرکزی، گروه های بومی و محققان می شود. محل کاپان  در کشور هندورسا و هویت ملی آن، همچون نیروی هدایت گر مرکزی در این برنامه و فعالیت هایی است که برای دهه های بعدی ترتیب داده است. ایده این طرح ارتقای کیفیت تجربه گردشگران با استفاده بهتر از منطقه و ارائه اطلاعات بیشتر با ظاهر بهتر و با استفاده از رسانه های بیشتر نسبت به رسانه های موجود است. مدت زمان زیادی درباره قدمت کاپان به عنوان یک شهر اصلی در تمدن مایا، بحثهای بسیاری بین سخنرانان غیرمایایی مطرح شده؛ کسانی که تجارت و پیوندهای خانوادگی با خانه شان در هندوراس، یا کشورهای السالوادور، گواتمالا و بلیز داشته اند. امیداوریم که کاپان نه تنها هنر، معماری و متون هیروگلیف اش، بلکه برای روابط اش با افراد غیرمایایی در بقیه هندوراس باستانی نیز بدرخشد. قرار است این ادعا که آیا گروه بومی چونتی (Chonti) در بین اقوام مایایی می تواند ادعایی نسبت به بخشی از درآمد مربوط به فروش بلیط در کاپان یا شهر کاپام رویناس داشته باشد یا نه، مورد بررسی قرار بگیرد. چنین درخواستی به دولت هندوراس داده شده است. در این میان طرح مدیریت پارک به دنبال قراردادی بزرگ با منابع قابل استفاده در کاپان از مؤسسه انسان شناسی و تاریخ است. این سازمان خود را در جایگاهی می بیند که باید از دیگر پروژه های تاریخی، باستان شناسی و حفظ و نگهداری در دیگر شهرهای کشور با منافع به دست آمده از کاپان حمایت کند.

بنابراین مسیر همیشگی، مسیر ساده ای نیست، توقف و حرکتها و سختی های بسیاری هست. در این باره قرارداد بلندمدت ما با کاپان، شهر و مردمش و کشور هندوراس، ما را در کارها درگیر نگه می دارد. حتی اگر علایق ذهنی مان به جای دیگری معطوف شوند. 3 پسر ما در هندوراس بزرگ شدند و 3 زبانه و 2 فرهنگی هستند و همیشه با شهر کاپان و مردمش در ارتباط خواهند بود. من و باربارا همیشه احساس قدردانی و دین عمیق داریم که پسران مان توانستند یک فرهنگ دیگر را به چنین روش عالی و معنی داری درک و تجربه کنند. ما همه تلاش مان را می کنیم تا به دیگران هم کمک کنیم که از آب های کاپان رویناس بنوشند. ضرب المثلی هست که می گوید: «یکبار که آب کاپان را بخوری، همیشه برمی گردی». ما از طریق یک کار میدانی در تابستان 2001-1995 به مردم این شهر آموزشهایی ارائه دادیم. این افراد خیلی زود مورد آموزش واقع شده و اغلب در زمینه هنر، کشور، فرهنگ عامه شهر و دهکده های بومی اطراف، و بقایای باستانی و سازنده این آثار که درباره شان آمورش دیده بودند، با احترام می نگریستند.

به عنوان یک معلم، همیشه امیدوارم دانش آموزانم به خیلی بیشتر از آنچه می خواهد برسند. درباره باستان شناسی امید دارم که این مردم از طریق ادای دین شان به نگهداری از منابع انسانی، محیط زیست و فرهنگ، بتوانند به چیزی بیشتر از آنچه معلمان و محقق ها به آن رسیدند برسند. در حالی که پروژه باستان شناسی ما به حفظ آثار مجسمه سازی و معماری توجه دارد، هنوز کارهای بیشتری برای ایجاد روابط قوی و بهتر بین افراد خوش ایده، موسسه انسان شناسی، افراد شهر کاپان، باستان شناسان و انسان شناسان دارای ملیت های گوناگون و در درجه بعد، دهها هزار گردشگری که سالانه به اینجا می آیند باقی مانده است. در حالی که مطمئناً در یک دنیای کاملاً عالی زندگی نمی کنیم و نخواهیم کرد، این موضوع نباید باعث شود که ما سعی برای بهتر شدن دنیا نداشته باشیم. مخصوصاً در مکانی به زیبای یو پویایی بهشت استوایی کاپان.

ویلیام فورث، پروفسور امریکای مرکزی و نژادشناس و باستان شناس مکزیکی و مدیر بخش انسان شناسی دانشگاه هاروارد است. او و نزدیک ترین همکار (و همسر)ش باربارا فش در تحقیق شرکت کرده و پروژه های نگهداری در 25 سال گذشته در رویناس در کاپان هندوراس و امریکای مرکزی انجام دادند. آنها اخیراً در یک تحقیق جدید درباره تئوتیهوکام (Teotihuacam) مکزیک شروع به فعالیت کرده اند که در کنار موارد دیگر، امید دارند روابط تئوتیهوکام را با کاپان و دیگر قلمروهای کلاسیک مایا کشف کنند. برای اولین بار ویلیام در تابستان 2002 یک واحد درس میدانی، نه درباره کاپان، بلکه درباره تئوتیهوکام ارائه داد.

 

شکوفه سادات دریاباری کارشناس ارشد باستان شناسی و مدرس موسسه آموزش عالی غیرانتفاعی نیما است.

 

 

دوست و همکار گرامی
چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی،  نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد. برای اطلاع از چگونگی کمک رسانی و اقدام در این جهت خبر زیر را بخوانید
http://anthropology.ir/node/11294

Share this
تمامی حقوق این پایگاه برای «انسان شناسی و فرهنگ» محفوظ است.