(Go: >> BACK << -|- >> HOME <<)

سرآغاز

اسطوره،امروز

گلناز خالقی
roland-barthes-2.jpg

اسطوره،امروز/ رولان بارت؛ ترجمه ی شیرین دخت دقیقیان؛تهران:نشرمرکز؛1375؛128ص.
کتاب حاضر به سه بخش کلی: گفتار مترجم؛ اسطوره،امروز؛ و نمومه هایی از اسطوره شناسی ها تقسیم میشود. که در بخش نخست مترجم به بیان نظریات خود درباره ی کتاب می پردازد و بعد از توضیح مختصری در مورد واژه ی «نشانه شناسی» به کاربرد واژه در اسطوره های معاصر می پردازد.
بخش دوم در واقع فصل اصلی کتاب است، و ترجمه ی کتاب «اسطوره» بارت. این فصل خود به زیر مجموعه هایی تقسیم میشود:
اسطوره یک گفتار است: در این فصل بارت با این توضیح که  اسطوره را نه موضوع آن  که  شیوه ی بیان آن مشخص میکند(ص30)،به این نتیجه می رسد که پس هرچیزی میتواند به اسطوره تبدیل شود فقط کافی است در قالب زبانی اسطوره قرار بگیرد. گفتار است؛ یعنی اینکه پیامی را منتقل میکند. خصوصیت دیگر ٱنکه تاریخی است؛ یعنی در هر دوره ای این جامعه است که تعیین میکند چه چیزی اسطوره بشود والبته در همینجاست که منافع بورژوازی هم ظاهر میگردد(در ادامه توضیح داده خواهد شد). و از آنجا که هیچ چیز ذاتأٌّٰ اسطوره نیست به کمک قالب های زبانی به اسطوره تبدیل میشود.
اسطوره چون نظامی نشانه شناسیک: در این بخش بارت ساختار اسطوره را دردانش نشانه شناسی بررسی میکند. او معتقد است نشانه ها در جامعه محمل ارزش های آن جامعه هستند، و بدین ترتیب در حالیکه نشانه شناسی به بررسی فرم ها مستقل از محتوایشان می پردازد بارت ،برای دانش نشانه شناسی وظیفه ی تشریح این نشانه ها ،برای رسیدن به ارزش های جامعه را قائل میشود، وظیفه ای که در نهایت اسطوره شناسی عهده دار میشود. یعنی اسطوره شناسی از یک سو به بررسی فرم ها می پردازد، از سوی دیگر با بررسی محتوای آن؛ ایدئولوژی پنهان در آن را آشکار میکند.
ارتباط دیگری که بارت بین اسطوره و نشانه مطرح میکند، اینست که اسطوره در ظاهر همان ساختاری را دارد که نشانه (دال:فرم/ مدلول: محتوا/ دلالت: آنچه همبستگی میان دال و مدلول است). اما در واقع اسطوره نظامی ثانویه است؛ به این معنی که نشانه که در نظام نشانه شناسی حاصل همبستگی دال و مدلول است، در اینجا به دالی ساده بدل میشود. یعنی از معنای حقیقی خود تقلیل می یابد و در حقیقت معنایی بیش از آنچه که دیده میشود داراست.
فرم و مفهوم: فرم یا دال، در واقع بر شکل مفهوم دلالت دارد. همانطور که در بالا توضیح داده شد، در اسطوره دال یا همان فرم برگرفته از دلالت نظام نشانه شناسی است. پس دال (فرم) در نظام اسطوره ای با نشانه شناسی تفاوت دارد. فرم تنها یک شکل ظاهری که خالی از هرپیش فرضی محتوای خود یا همان مدلول را منتفل میکند نیست بلکه خود معنایی دارد. درواقع اسطوره باین ترتیب چیزی بیش از آنچه به چشم می آید را منتفل می سازد، اما با تقلیل معنای مورد نظر در قالب دال سعی در پنهان کردن آن دارد. آنچه بارت سعی در توضیح آن دارد اینست که معنای نظام اول( همان همبستگی دال و مدلول در نظام نشانه شناسی) پنهان نمی شود بلکه تغییر شکل میدهد.
درتوضیح مطلب باید گفت: هنگامی که مفهوم،که دارای بارمعنایی وبرخاسته از حافظه ی تاریخی است به فرم،که خالی از معنا و ارزش درنظرگرفته میشود تبدیل گردد، آن معنا از بین نمی رود ولی به سادگی به چشم نمی آید. در نتیجه اسطوره معنایی را منتقل میکند که به چشم نمی آید پس قابل بررسی نیست.
اسطوره به همین ترتیب معنای ضمنی و اصلی را که مورد نظر است بطوری که به نظر ساده و عادی می آید منتقل میکند. و در همینجاست که جمله ی «اسطوره تاریخ را به طبیعت تبدیل می کند.» در اندیشه ی بارت معنا می یابد.  
نکته ی دیگری که در این بخش باید به آن پرداخت، مسئله ی تناسب میان دال و مدلول است. در زبان (langue)، برای هر مدلول، دال مشخصی وجود دارد. اما در اسطوره برای یک مفهوم، دال ها یا درواقع فرم های بیشماری میتوان در نظرگرفت. مثال بارت: برای توجیه استیلاگری فرانسه: سلام نظامی سربازسیاهپوست/ تصویر زن فرانسوی که به کودکان ٱفریقایی/ پرستاری که درحال درمان مجروحان جنگ است و....
دلالت:یا همان جزء سومی که ارتباط میان دال و مدلول را برقرار میکند، بخش مجاز به دیده شدن در نشانه شناسی است. اما در اسطوره دو جزء نخست هم آشکارند. در واقع اتفاقی که در اسطوره می افتد پنهان سازی نیست، بلکه شکل شکنی است. و همانطور که در بالا توضیح داده شد همان انتقال مفهومی بیش از آنچه دیده میشود. از آنجا که مفهوم با ارجاع به حافظه منتفل میشود، اسطوره با حافظه زدایی مفهوم مورد نظر خود را منتقل میکند.
بارت، این شکل شکنی در اسطوره را با اشاره به نظر فروید اینگونه مطرح میکند که، همانگونه که معنای پنهان رفتار؛معنای آشکار آن را شکل شکنی میکند، در اسطوره هم مفهوم( مدلول)؛ معنا را شکل شکنی میکند.
یکی از مهمترین عواملی که هم در نشانه و هم در اسطوره در ساختارشان بکار میرود؛ قیاس است. قیاس یعنی به کمک شباهت آنچه از ذهن دورتر ودرکش دشوارتراست به مفهومی ساده تر، فهم آنرا ممکن سازیم. اما در اسطوره این قیاس با اخذ پاره ای از ویژگی ها به شکل شکنی و تبدیل مفهوم به چیزی که نیست میپردازد، و بدین ترتیب مقصود خود را منتقل میکند.
خواندن و رمزگشایی اسطوره: بارت معتقد است که خواننده ی اسطوره آنرا به عنوان نظامی از واقعییت ها میپذیرد در حالیکه اسطوره نظامی نشانه شناختی است. بارت علت آنرا در طبیعی به نظر رسیدن رابطه ی دال و مدلول میداند. یعنی خواننده ی اسطوره شکل شکنی نهفته در اسطوره و معنای پنهان آن را درک نمیکند. درواقع اسطوره باور؛ اسطوره را تحلیل نمیکند بلکه همان چیزی را که اسطوره در ظاهر نشان میدهد میپذیرد.
اما اسطوره شناس به گونه ای متفاوت با اسطوره برخورد میکند: اسطوره شناس با تفسیری که از دال میکند، دولایگی آنرا افشا میکند و نشان میدهد که چگونه اسطوره با تقلیل نظام نشانه شناختی اولیه که دارای بار معنایی است به دال خود که در ظاهر خالی از پیش فرض است؛ مقصود خود را منتقل می کند.
اسطوره چون زبانی دزدیده شده: بارت در این قسمت هم به تشریح همان تقلیل گرایی اسطوره در تبدیل معنا به فرم می پردازد و توضیح اینکه اسطوره چگونه با ایجاد تغییر در ساختار هر زبانی آن را به اسطوره تبدیل میکند.
بارت بهترین سلاح  علیه این خاصیت اسطوره را، ساختن اسطوره ی دست دوم از نسخه ی اصلی میداند، تا دراصل با تحریف در اسطوره ی اصلی ماهییت واقعی آن آشکار شود. و در مثالی که از داستان «بووار/ پکوشه» که داستانی طنزآمیز برای تمسخر اسطوره ی فن سالاری در جامعه ی بورژوازی است به توضح نظریه ی خود میپردازد.
اسطوره نزد چپ/ نزد راست: در اینجا بارت به مقایسه ی میزان بکارگیری اسطوره در انتقال منافع؛ نزد دو گروه سیاسی چپ، که از نظر او گروه انقلابی است و گروه راست که همان بورژوازی است،میپردازد. بارت اسطوره را تلاش برای سیاست زدایی مفهومی سیاسی میداند. در نتیجه اسطوره به کار گفتاری که آشکارا سیاسی است نمی آید. و معتقد است که نزد چپ اسطوره وجود ندارد و اگر هم هست یا از تاکتیکی سیاسی و یا از کجروی در اندیشه ی انقلابی آن برآمده. در حالیکه راست آگاهانه از اسطوره برای پیشبرد منافع خود استفاده میکند. اندیشه ی راست یا همان بورژوازی با در دست داشتن تمامی ابزار قدرت سعی دارد با پنهان کردن نام خود ادامه ی حیات دهد و با طبیعی جلوه دادن افکارش به کمک اسطوره ؛ آنچه تاریخی و محتوم به زوال است را جاودانه سازد.
بورژوازی چونان شرکتی سهامی با مسئولیت محدود: بورژوازی نه یک تابوی اقتصادی بلکه یک تابوی سیاسی  و ایدئولوژی است. پس میتواند در قالب اقتصادی ادامه یابد ولی در حوزه ی سیاسی باید نامش پنهان بماند؛ همانطور که امروز در عرصه ی سیاست دیگر حزبی با عنوان «بورژوازی» وجود ندارد.
بورژوازی در دنیای مدرن منافع خود را با نام «ملیت» به جامعه تحمیل میکند و با نام زدایی (exnomination)، ایدئولوژی خود را بی طرف و یا خالی از بار سیاسی میسازد.
بورژوازی به کمک اسطوره، تاریخ را به طبیعت تبدیل میکند؛ یعنی آنچه جزئی است را جهانشمول و کلی میخواند.
فرم های عرفی شده؛ در واقع فرم هایی هستند که بعلت گستردگی شان در جامعه دیگر مورد پرسش قرار نمیگیرند و میتواند خاستگاهشان گم شود. ایدئولوژی بورژوازی هم از همین طریق ادامه می یابد.
در نهایت میتوان اظهار داشت که: بنیان تفکر بورژوازی خاص و تاریخی است، در حالیکه انسانی که ارائه میدهد جهانی و ابدی است.
اسطوره گفتاری سیاست زدوده: وظیفه ی اسطوره، تبدیل یک قصد تاریخی به طبیعت؛ یک شاید بودن به جاودانگی است. اسطوره بهترین ابزار برای وارونه سازی ایدئولوژی است، بدین ترتیب که: جهان، واقعیتی تاریخی را به آن می بخشد و اسطوره آنرا به طبیعت تبدیل میکند.
واقعیت ها در اسطوره خاطره ی ساخته شدن خود را از دست میدهند.در واقع اسطوره نوعی وضوح و دانایی از نوع شهود به آنها می بخشد. یعنی آگاهی از جنس مسلم پنداشتن امور نه تفسیر و چرایی.
ضرورت و حدود اسطوره شناسی: «اسطوره شناس، با علم به اینکه، انسان جامعه ی بورژوازی در تمام لحظات درون طبیعتی کاذب شناور است، میکوشد در زیر معصومیت های ساده لوح ترین نوع روابط روزمره، ازخودبیگانگی ژرفی را که این معصومیت ها موظف به انتقالش هستند، بازیابد.»(ص90)
آنچه در نهایت اتفاق می افتد جدا ماندن اسطوره شناس از جامعه است، زیرا چیزی را نفی میکند که جامعه به آن باور دارد.
در بخش آخر کتاب هم نمونه هایی از اسطوره شناسی هایی ست که به افشاگری بورژوازی می پردازد.

پرونده ی  بارت در «انسان شناسی و فرهنگ» 
http://www.anthropology.ir/node/2761

Share this
تمامی حقوق این پایگاه برای «انسان شناسی و فرهنگ» محفوظ است.