(Go: >> BACK << -|- >> HOME <<)

سرآغاز

جامعه شناس مردم

ترجمه حسین میرزایی
Bourdieu.jpg

در راهی که پیر بوردیو پیمود، آنچه مرا بیش از همه به تعجب وا می دارد، تغییر موضع او در طول زندگی حرفه ای اوست.او با تحقیقاتی که در مورد الجزایر انجام داد، ابتدا در کسوت جامعه شناسی جوان ظاهر و به همین عنوان در نظر همگان و به ویژه ریمون آرونبه  رسمیت شناخته شد.

آنگاه تحقیقات وی درباره ی مدرسه در دو کتاب تحت عناوین وارثان و بازتولید به چاپ رسیدند.
     او بعد از سال 1968 (2) در محافل دانشجویی و استادی به صورت شخصیتی مرموز [شخص شخیص] در آمد و شهرت وی مرزهای دانشگاهی را در نوردید و پایگاه او به مثابه روشن فکر نقاد که قوانین جوشان نظام را به روشنی می کشد و افشا می کند به نقش او به عنوان جامعه شناس افزون شد.
     این رویکرد انتقادی در آثار سال های بعدی وی بی وقفه پر رنگ تر شد.اما در همان حال اندیشه ای بنیادین در مورد فرهنگ و طبیعت معرفت شناختی وی را رها نکرد. من تصور می کنم این اندیشه بهترین سهم را در آثار وی پیدا کرده است.
     سپس پایگاه پ.بوردیو تغییر کلی کرد و آن هنگامی بود که در نیم روزی از زمستان(3)  1995 برای حمایت از لوکوموتیورانان به صفوف آنان در ایستگاه راه آهن گَر دو لیون(Gare de Lyon) پیوست. از این جا بود که به هیئت "جامعه شناس مردم" در آمد. در همین هنگام، من به واسطه ی برخی دوستانش، به دلیل موضع متفاوتی که در این درگیری گرفته بودم، به سختی مورد اعتراض واقع شدم.

نقاط ضعف و قوت یک نظریه
     اخیراً بوردیو به صورت یکی از مراجع مخالفت با جهانی سازی درآمده است. مواضع او به مواضعی تبدیل شده است که می توان آن را "هگلی" یا از نظر سیاسی به مواضع شِوِنمان(4) (Jean-Pierre CHEVENEMENT)  نزدیک دانست. جامعه ی مدنی در فکر او حکم بازار، حکومت پول و مظنون به تابعیت دائمی از منافع فردی را پیدا کرد.دولت در نظر او تنها ضامن همه شمولی و منافع عمومی جلوه می کرد. بنابراین، می بایست به دفاع از بخش دولتی و کارمندان دولت شتافت.قشری از روشنفکران و مردم که به دولت وابسته بودند،قویاً به نظرگاه او پیوستند.موضع او تا حدی با نظرات وی در مورد مدرسه یا"اشرافیت دولتی" که نشان می دادند دولت در هیچ مورد نماینده همه شمول مردم نیست، در تضاد بود.
     موضع فوق العاده انتقادی بوردیو در قبال جامعه، به عنوان نظام سلطه، مشخصه ی روشن فکران فرانسوی پیشرو و اصلاح طلب بود . امیل زولا، امیل دورکیم به هنگام محاکمه دریفوس(5) ، از این جمله بودند.روشن فکران با پیشرفت اجتماعی همراهی و همفکری نشان می دادند.
بعدها، ازسال های 1950-1960، روشن فکران به انتقاد از پیشرفت پرداختند.در این جا می توان از مکتب فرانکفورت در آلمان، ژان- پل سارتر و سپس میشل فوکو در فرانسه نام برد. بوردیو در گستره ی انتقاد از مدرنیته، ولی منحصراً از دید سلطه، قرار می گیرد.
     این نظرگاه بی شک نقش مهم و باروری را از جهت نظری بازی می کند و امکان می دهد بعضی زیربناهای نظام اجتماعی برملا گردند.اما درهمین حال فکری است نا امید کننده و ناتوان از پردازش تغییر و تضاد که از نظر علمی و نظری به بن بست هایی می انجامد.
     مثالی می آورم: روزی که بوردیو فوت کرد، من به طور اتفاقی مشغول بازخوانی کتاب سلطه مذکر(Domination Masculine ) ی او، برای شرکت در همایشی در مورد مسئله ی زنان بودم.
     نظریه ی سلطه ی مردانه ی او، با همه ی توان مندی و جوش و خروشی که دارد،قادر نیست نسبت به جنبش های رهایی بخش زنان بیندیشد.به نظر وی، سلطه  تام و تمام و اجتناب ناپذیر است و هیچ گریزی از آن نیست.این همان نقطه ایست که راه مرا از راه پ.بوردیو جدا می سازد.
     به نظرمن، این گفتمان واقعیت را نادیده می گیرد و در میان قشری از روشن فکران جامعه ی ما که کم هم نیستند و به چندین صد هزار نفر بالغ می گردند،رواج یافته است.زیرا هرچه از واقعیت دور شویم گفتمان انتقادی موثرتر واقع می شود و هرچه گفتمان از واقعیت دورتر باشد قوی تر جلوه می کند.

دست آورد های محکم
از جهت جامعه شناختی، تزهای بوردیودر مورد سرمایه ی فرهنگی برای من حکم دست آوردهای محکمی را دارد.امروز دیگر شک نداریم که سرمایه ی فرهنگی به اندازه ی سرمایه ی اقتصادی در تعیین موضع اجتماعی نقش دارد.
     اما به نظر من، قوی ترین تز پ.بوردیو، یکی ازپرسش های بزرگی است که در مورد فلسفه و جامعه شناسی مطرح می کند و آن این است که چگونه فردی می تواند آزاد باشد در حالی که در چنبره ی الزامات و جبریت های متعدد دست و پا می زند؟
     بوردیو، آن طوری که اغلب می پندارند، از جبرگرایی بی چون و چرا و خشن دفاع نمی کند. نظریه ی او درباره ی خصلت، کنشگر را در قفس آهنین محبوس نگه نمی دارد. درونی سازی الزامات، عادات، برنامه های رفتاری به او در محیط خودش آزادی می دهد. به همین نحو، این جامعه شناس این فکر قدیمی را که شناخت جبریت ها به آزادی انسان ها کمک می کند، وام می گیرد وآن را به سبک خود بسط می دهد. بوردیو به این معنا، جانشین خوبی برای نوبرت الیاس(6) محسوب می شود.

1- Le sociologue du peuple متن مصاحبه ای است که ژان فرانسوا دورتیه ، با آلن تورن انجام داده و در شماره ی مخصوص مجله ی علوم انسانی ،در سال 2002 چاپ شده است.
2- ماه مه 1968 تاریخ انقلابی دانشجویی در فرانسه است که از نظر سیاسی به کناره گیریِ ژنرال دوگل از قدرت، و از نظر علمی به انفجار نظام دانشگاهی در این کشور منجرشد.(م)
3-جنبش اجتماعی 1995 و سپس بحث داغ 5ژانویه 1996، پ.بوردیو با دانی یل شنیدرمن، تولیدکننده ی برنامه ی تلویزیونی کانال 5 فرانسه تحت عنوان "توقف روی تصویر" در مورد این جنبش که به روزنامه ی لوموند دیپلماتیک هم کشیده شد، به انتشار کتابی 95 صفحه ای به نام "در باب تلویزیون" انجامید.این کتاب در 80000 نسخه به فروش رفت. بوردیو در این کتاب تلویزیون را خطرناک و خبرنگاران آن را بهترین آدم های زیر سلطه و بدترین عاملان بازی دهنده ی مردم معرفی می کند.
4- وزیر دفاع فرانسه، در حکومت میتران، که به هنگام جنگ خلیج فارس،به همین مناسبت استعفا کرد.(م)
5- منظور مقاله ی معروف امیل زولا در 13ژانویه ی 1898 با عنوان "من متهم می کنم " است که سرانجام به عفو دریفوس،این متهم یهودی،منجر شد. برای اطلاع بیشتر نگاه کنید به :افکار عمومی،ژودیت لازار،ترجمه ی مرتضی کتبی، نشر نی ،1380 ،صفحه 53.(م)
6- پ.بوردیو در اندیشه های پاسکالی می نویسدبسیاری از رقبای وی،اورا به گرفتن مفاهیم نوربت الیاس متهم و اصالت دست آورد او را انکار کرده اند.(م)   

Share this
تمامی حقوق این پایگاه برای «انسان شناسی و فرهنگ» محفوظ است.