(Go: >> BACK << -|- >> HOME <<)

سرآغاز

اهمیت سینمای مستند را دریابیم: حقیقت و مستند و دروغ

احمد میر احسان
mir.jpg

سینمای مستند و نوسازی ما
نه دینی که من باور دارم و نه عقلی که بزرگانم و اولیایم آموختندم، و نه علاقه ای که به آینده پیشرفت سرزمینم دارم حکم نمی کند که تن به بی عدالتی ها و انتقام گیری افراد کم تحمل علیه نقد منصفانه بدهم. پس همچنان مصمم هستم درباره مسایل حرفه ام سینمای مستند حرف بزنم.

رژیم گذشته به سینمای مستند با دیدی پر از بدگمانی و ممیزی می نگریست. اگر مدرنیزاسیون پهلوی اول و دوم، ریشه ای، مردمی، بنیادین و توام با رشد صنعت و کشاورزی و نهادهای اقتصادی و علمی و سیاسی مستقل بود، در آن صورت سینمای مستند برای استقلال و پیشرفت ایران، اهمیتی مضاعف داشت. زیرا نهادی فرهنگی برخاسته از دل ضرورت های توسعه ملی و مستقل می بود که حوزه فرهنگ و دانشگاه و فعالیت صنعتی و علمی و اجتماعی  و ... به ثبت واقعیت های زنده و آگاهی بخش همت می گماشت و این رسانه واقعگرا و جست و جو گر و فاش کننده و هشدار دهنده در هر زمینه از جمله درک کاستی های عینی و ذهنی جامعه نقش مسئولانه ایفا می نمود و حضورش یک ضرورت و مفید به حال همگان از مردم تا حکومت محسوب می گشت. اما رژیم پهلوی دور از نیّات و اهداف پیشرفت واقعی و نیازهای آن بود. برای همین سینمای مستند یا باید تصویرگر مردان قدرت و به ویژه رضا شاه و محمدرضا شاه و گزارش اقدامات شان می بود که چرا افتتاح کرده اند و چه گلی بر سر ملت محروم زده اند و به تبلیغ حکومتی می پرداخت و یا نگاهی مرده به مردمشناسی و میراث فرهنگی و ابنیه و امکنه می داشت و به تصاویر بناها و یادگارها بسنده می کرد و بر زندگی روزمره، مسایل اجتماعی مشکلات مردم گذر نمی کرد که در غیر این صورت با سانسور روبرو می شد.
***
انقلاب عظیم اسلامی با خود مردم و نیروی آنها و حضورشان را در عرصه عمومی به نمایش نهاد و مستند از تصویر شاه به تصویر تلاش ها های آنان و نیازهای شان روی آورد. سینمای مستند پس از انقلاب اسلامی به ویژه در ارتباط با دفاع مقدس مردم علیه تجاوز رژیم بعثی نقشی فعال ایفا کرد و بهترین مستندها را روایت فتح گزارش نمود. از این نظر پس از جنگ سینمای مستند دچار نقطه عطف شد و به زندگی اجتماعی روی آورد.
امروز سینمای مستند با انواع و اقسام مسایل دست به گریبان است. فقدان روحیه و نگاه انتقادی در این سینما هلاکت بار است. مستند امروزه با زندگی و اجتماع با صنعت و علم و تکنولوژی و توسعه ایران سرو کار دارد و سنجش جدی، علمی، دلسوزانه مسایل آن تکلیفی چشم پوشی ناپذیر است.
البته اولا هر سنجش در اینجا هدف نخستش و مخاطبان اصلیش مخاطبان مستند و مردم اند. کسانی که حق دارند از پیشرفت های تمدن بشری و دستاوردهای آن در همه زمینه ها بهرمند شوند. و در نتیجه نخست باید آن را به درستی بشناسند. شناخت سینمای مستند و بهره مندی از مزیت ها آن در قلمرو توسعه آگاهی، ثبت اسناد زندگی روزمره ایرانی، فواید و آثار فرهنگی، تاریخی و علمی این استناد، بدون کارآگاه گرانه مقدور نیست. ضرورت های عینی بدون تبدیل شدن به آگاهی، کور عمل می کنند.ما باید توقع مان از خودمان، نظم اجتماعی مان، نهادهای مان را ترقی ببخشیم. به خودمان احترام بگذاریم و خود را لایق بهترین زندگی و دستامدها و بهرمندی بدانیم. نه مثل مردمی مسلوب الحقوق و استبداد زده و خاشاک و نالایق، بلکه ملتی خواهان بلوغ و رشد و بهره مند از دستاوردهای بهتر در سطح داخلی و جهانی. سینمای مستند از این قاعده مستثنی نیست. مستندهای ما گواه زندگی، خواست، آرمان، انتقاد، اعتراض، رویاها، مشکلات و چالش های زندگی ماست و باید راستگو باشد و حق آزادی بیان دردها و رنجها و مطالبات مردمی شایسته زندگی بهتر را داشته باشد.
پس به ناگزیر و به ویژه در شرایط زندگی ما با توجه به نقش غلیظ دولت در کنترل امور مدیران از مقام نخست مملکت تا هیات دولت و وزرا و وزیر مربوطه در بهبود و رشد مستند نقش دارند و باید رها از هر حسابرسی، اعتراض ها و انتقادها و آسیب شناسی ها و معرفی منظرهای زندگی مستند آشکارا مطرح گردد. ومسئولان مرتبط با زندگی سینمای مستند از وزیر تا مدیران پایین دستی، به جای خودرایی و پیشداوری با اشتیاق در پی تشخیص واقعیت سینمای مستند بر بستر دیالوگ انتقادی آزاد و شور و مشورت باشند. نیز گفتگو از سینمای مستند ایران در این روزهای جشن سینما – حقیقت فرصتی برای تعمیق افق های پیشرفت آن است و لزوم جدی گرفتن اش بیش از هر زمان خود را نشان می دهد.
من از کسانی نیستم که برای خوشایند وزیر و رییس سخن اغراق آمیز و بی معنا سردهم که این روش هر چند باب طبع مدیران است اما در وهله اول آگاهی خود مسئولان را کور و آنها را در اصلاح امور دچار گرد و غبار و کوتاهی بصیرت می کند. دوستی آن است که بکوشی چیزها را آنگونه که هستند بشناسی. من از پاره ای اساتید مستند سازمان حیرت می کنم که گفته اند جشنواره سینما – حقیقت ( که البته مهمترین جشنواره مستند خاورمیانه است.) بالامرتبه تر از جشنواره مارسی و آمستردام است. این اگر نگوییم دروغ یک تعارف است. آنها آثار اجتماعی علیه نظام سیاسی و یا نقد کشورهای خود را به نمایش می گذارند و محدودیتی برای مستند اجتماعی قایل نیستند. آیا ما هم چنین می کنیم؟ سخن گفتن درباره سینمای مستند در این روزها گرم تر از هر زمان در جریان است و به سبب چالش های سرزنده مستند و مصادف شدنش با جشنواره مهم سینما – حقیقت گرم تر هم شده است. شرط هر رفتار عقلانی و متعهد به تلاش برای پیشرفت و ترقی نهادها و کشور، گشاده رویی از نقد و آغوش گشودن به نتفکر انتقادی است که غرضی جز اصلاح ندارد و نشان دلسوزی و دغدغه جدی منتقد است. باور به آزادی اندیشه و بیان بیش از هر چیز به سود نقد شوندگان است و باید در عمل نشان داد که آزاده ایم. می دانیم که جشنواره سینما- حقیقت در روزهای آخر ماه برگزار شد و امسال چالش های اجتماعی در این جشنواره بازتاب یافت و دونگاه به مستند از هم فاصله گرفتند و به موضع گیری ضمنی برابر هم کشیده شدند. یک جامعه سالم به جای سخنی تلویحی، در خفا، زیر زبانی، محفلی، پشت سر و زیرگوشی و ترسان، به دیالوگ مستدل، واضح، علنی، توام با احترام و بدیهی شمردن حق پاسخ و نقد نقد می پردازد. روشنفکری بیمار که نگاه بسته رسمی و متحجر را رنگ می کند به نام نگاه مدرن تحویل مردم می دهد، فکر می کند آنقدر همگان نادان و کم اطلاع اند که درکی از سخن و گفتمان انتقادی ندارند. امری که ماهوا به پاسخ وابسته است. به هر حال باید از روشنگری و نمایش تمایزات فکری استقبال کرد و به جای انگ و افترا به ایضاح مداوم و پاسخگویی مستمر و فهم مطلب  پرداخت. و مطلب بر سر آن است که نگاهی سینمای مستند را جامع و پاسخگوی مجموعه ای از نیازهای معاصر در ثبت نگاه ما به رخدادهای در زمان – مکان اعم از مردم شناسی، صنعتی، محیط زیست علمی و ... به ویژه اجتماعی می داند. و نگاه دیگر همنوا با نگرش رسمی حکومت ها و در سازش با نگاهی بسته هیچ تلاشی برای رشد و توسعه و بلوغ گفتمان مستقل مستند و حقوق مستند سازی نمیکند. و به آنچه هست تن می دهد. یا به توجیه آن می پردازد. اگر بوروکراسی منطقا از شرایط موجود دفاع می کند اما منافع رشد و توسعه جامعه و اصلاح نظام اجتماعی اتفاقا بستگی کاملا واضحی به روش انتقادی دست اندرکاران و اعضای آن و مطالبات هر نهاد مردمی و اقشار اجتماعی دارد. نقد فیلم مستند بدون این حرکت عقلانی و دموکراتیک اجتماعی نقدی ابتر است.
هر جور که نگاه کنی، سینمای مستند پاسخی به ضرورت دوران است. در پیوند با آگاهی انسان از انسان و وضع و رخداد و واقعیت فردی و اجتماعی او است. امر موجودی که خصیصه اش شناختن است. شناخت خود و شناخت جهان و پیرامونی که در آن می زید. شناختی که بیانگر موقعیت اجتماعی زندگی او، مناسباتش با دیگران و با نظم و معناهای اوست. بدین لحاظ سینمای مستند به جایی رسیده است که در پایان دهه اول قرن بیست و یکم امری مرتبط با همه است. به درد همه می خورد. همه یعنی همه اقشار و طبقات مردم، همه کشورهای جهان و نیز همه نظام های قدرت و همه حکومت ها. زیرا امروز حکومت ها هم راست یا دروغ، لیبرال یا غیر لیبرال، مردمی یا مردم ستیز خود را نسبت به پاسخ به نیاز های حکومت شوندگان نمی توانند بی اعتنا نشان دهند. هر حکومتی ، امروزه ضروری است برای بقای خود، ابزارهایی جهت شناخت معضلات اجتماعی، درونی و بیرونی، تفکر و خواست مردمی که بر آنها حکم می راند داشته باشد. پس توجه به سینمای مستند هر چند بنا به پیشرفت یا عقب ماندگی کشورها وزن و جایگاه مختلفی دارد.
با این وصف درباره سینمای مستند ما یک مجموعه مسایل مبرم کنونی در سطح پیشرفته مطرح است که شالوده فضای کنونی مستند ما را می سازد و ما باید به آنها پاسخ دهیم.
***
اینکه مطالبات سینمای مستند چیست؟ راه های رشد آن کدام است؟ اصلا جایگاه و وزنش چگونه سنجیده می شود؟ جامعه ما چه نیازی به سینمای مستند دارد و چه فاصله ای بین فهمی عقب مانده از سینمای مستند و راهی رقابتی با تاکید پر تنوع و تولید وسیع و تعامل با مستند سازان و نهادهای صنفی و افراد خبره می تواند موجود باشد و کدام راه را بر می گزینیم همه از پرسش های حساس به شمار می آیند.
گفتگوهای وزیر ارشاد و فرهنگ اسلامی هر چند صادقانه دال بر دوری ایشان از فضای فرهنگ و سینما و به ویژه سینمای مستند بوده اما ضمنا مبین تاسف قلبی مستند سازان هم بود. نگرانی از آنکه ایشان چقدر زمان و فرصت نیاز دارند تا به شناخت مستند، نقش آن و ضرورت های آن نایل آیند، نگرانی بی وجهی نیست. به هر رو گفتگو از سینمای مستند در این روزها، گفتگویی ضروری و خطیر است.و همیشه ویرانگری سودجو وجود دارند که از درگرفتن دیالوگ مفید ناراضی اند و شیوه های قجری را می پسندند اما دیالوگ ضروری راست، ضروری  به لحاظ جایی که مستند ما ایستاده است و مسیری که در پیش رو دارد و مراقبتی که می طلبد. ونیز برای تغییرات دولت دهم، فضای اجتماعی حاضر و چالش های موجود و خطیر است برای تمام سوء تفاهماتی که می تواند به بار آورد. هم از سوی نگرشی بسته و همچنین فرصت طلبی دوستانی که عادت به خودشیرینی دارند و مدیرانی که از نقد می هراسند و به سخن رشوه گونه و فریبنده دل می بندند. این ها می توانند به سوء فهم ها دامن زند.چنین است که در این حال و هوا بیش از هر زمان باید آراء مختلف بیان گردد و گفت و گو درگیرد و راه حل ها بیان شود.
امروزه مستند در هیچ جامعه ای نمی تواند ندیده گرفته شود. و به درجات مختلف برای خوراک تلویزیون و مجامع علمی در ارتباط با صنعت و محیط زیست و نهادهای علمی و رسانه ای مورد توجه است. تنها فرق آن است که در فضای ضد دموکراتیک و استبدادی مستند با غضب روبروست.
اما چند نکته بنیادین و آغازین:
1.    رشته مقالات درباره سینمای مستند ما و وضعیت کنونی آمیزه ای از نقد فیلم های مستند اخیر، همواره با مباحث تئوریک و نیزبیان واکنش ها و آرای شخصی من از زندگی در متنن سینمای مستند ایران و مسایل مبتلا به آن است.
2.    من متعلق به یک خاندان در برداشتی سنت گرا و یک نهاد در برداشتی مدرن هستم و دینا و عقلا در هیچ یک از این دو نگاه اعتراض به کاستی ها و خطاها جهت اصلاح و بهبود امور حرام اعلام نشده است. برعکس طبق آموزه های مذهبی پیشنهاد انتخاب معروف و فاش کردن و نهی از منکر را واجب دانسته ایم. و برای همین علیرغم عدم هر احساس خصمانه ای نسبت به مرکز و مدیران آن و بر عکس داشتن حس دوستی و آرزوی موفقیت ضروری دیده ام برای توسعه و رشد سینمای مستند ما، برای بسط آزادی و داوری عادلانه به سیاست مداخله نگرش دولتی در تحدید سینمای اجتماعی و انتقادی معترض باشم و بخواهم مثل همه کشورها ی پیشرفته ای که مردم صاحب حق اند به نگاه مستندسازان و نقدشان ولو با سیاست دولت مخالف باشد احترام بگذاریم. چیزی که در جاهای دیگر دنیا در آمستردام ومارسی رخ می دهد و در اینجانه.
3.    دسته ای از مستند سازان استخواندار ما که احترام فراوانی برایشان قایلم نظیر آقای طیاب و آقای اصلانی که با همه ی ناسازگاری ام با پاره ای از منش ها و اخلاقیات و نگرش ها و مشی رفتارشان، از حرمت شان نزدم کاسته نیست، در این میان به دفاع از عملکرد دولتی برخاسته اند. تو گویی دشمنی و توطئه ای علیه نهاد دولتی درگرفته است؟ کدام کس نقش مرکز و اقدامات مثبت اش را نفی می کند؟ من و جمعی از مستند سازان حرف روشنی داریم: از حقوق مستند سازان باید در راه توسعه آزادی تولید فیلم مستند اجتماعی دفاع شود و سیاست دولتی، تنگناهایی برای مسئولان و اداره کننده گان جشنواره و محدودیت هایی برای مستندسازان فراهم می آورد که به تضعیف و ممیزی آثار مستند زنده می پردازد. پرسشم آن است که آن آقایان آیا با توسعه حقوق آزادی مستند مخالف بوده اند که با تمجید و تحسین کوشیده اند این بیان و بیانیه علیه سیاست یک سویه را تضعیف نمایند؟ اگر حساب دوست داشتن است ما بدون منافع کلان چند ده میلیونی ، از هر کس بیشتر، طبق داوری منصفانه از فعالیت های مدیران کوشا دفاع کرده ایم. البته اگر مسئولان مدعی دین پروری و اخلاق واقعا موجوداتی خداترس می بودند برای نقد صمیمانه که هدف و سودش ارتقاء کار همین آقایان است سعی نمی کردند با تنگناها و حق کشی و مردود کردن قرار دادهای بسته شده منتقد را تنبیه کنند. مسلما این سیاستی اموی است و نه علوی.
4.    نکته بنیادین دیگر، مخالفتم با خودشیرینی پاره ای از دوستان  و برگزیدن یک موضع زیرکانه برای تقویت نقدستیزی جریان متحجر و رشوه دادن به صاحبان قدرت لابد برای همه منافعی است که می برند. واقعیت آن است که دیدگاه نقد ستیز، با نعل وارو زدن، یک حکم سراپا مغلوط و من درآوردی را می کوبد بر سر طرفداران دیالوگ پویا و آزاد و نقادانه. آن حکم که سلاح ترور نقد شده این است که گویی جواب به نقد و یا نقد نقد حرام است!!! کم دانشی و تحریف از سراپای این ایده نادرست می بارد. همه تمدن مدرن محصول پاسخ، نقد نقد، نقد جوابها و اندیشه ها بوده است. تنها دستگاه ممیزی از پاسخ و نقد اضهارات غلط ناراضی است. جامعه برای توسعه نیازمند دیالوگ است. و دیالوگ یعنی استمرار پاسخ ها. و تازه اگر این کار بدی است چرا خود آقایان با عنوان کردن این سخن در واقع در حال پاسخ به پاسخ دیگرند؟! از لفظ آزادی برای نفوذ افکار مستبد سود بردن روش کهنه ای است.به هر رو این نوشته یک دیالوگ است. مونولوگ نیست و نباید معیارهای نگرش مستبد را با سوء استفاده و کژفهمی از آزادی ترویج کرد. هر کس آزاد است حرف بزند و هر کس آزاد است که پاسخ گوید.
5.    اما بیش از هر کس ما خود، کسانی که نه در حرف از آزادی نقد سخن می گویند و در عمل از همه روش های نامنصفانه، آزادی ستیز، مافیایی، باندبازانه و پر از رشوه خواری و بند و بست سود می جویند، نه این افراد بلکه کسانی که عمیقا معتقد به عمل برای توسعه آزادی آفرینش همراه همه حقوق جامعه پیشرفته قانونی به عقلی و دینی اند، باید از رشد روحیه بوروکراتیک، بی تحمل، مستبد و خویشتندار و داوری های یک سویه و توهم و تهمت زایی بپرهزیم. خیلی ساده است که بدانیم با افترا می توان دیگران را منزوی کرد. اما اگر ما از ابتدایی ترین روش های عقلایی دست شستیم و با پیشداوری بدون حق پاسخ و تداوم نقد به افتراها و توهم ها پا دادیم و دیکتاتورمابانه از سخن روشن و گفتگو سرباز زدیم و مستبدانه تصمیمات خودرای خود را برتر از هر تعقلی شمردیم در آن صورت باید بدانیم به همان گرفتاری مهلکی در غلتیده ایم که قدرتمندان نامنصف بدان در می غلتند. تازه گناه ما افزون تر و نشان خشونت ما شدید تر است. چون هنوز در جایگاه کار فرهنگی و نقد قدرت قرار داریم اما با داعیه روشنفکرانه به این روش سرکوب مابانه و حذف پر از دروغ و خودبینی گردن نهاده ایم و خود را رها کرده ایم که اسیر دست خودخواهی تا هر کجا برویم و هرکس را تخریب کنیم و از میدان به در نماییم و حتی راه زندگی و معاش او را سد کنیم. سینمای مستند با تهمت و خودرایی و بی انصافی و سخن مستبدانه سازگار نیست. و معنای نقد، روشنگری است تا فرعونیت.
6.    من خوشحالم که این نقد میان ما با آزادی صورت می پذیرد. مثلا روبرت صافاریان از افراد گروه مطالعات مستند علیه الرحمه مان نظری کاملا متفاوت و نقادانه درباره اعتراض مستند سازان داشته است. هر چند در پاسخی مستوفا به او خواهم گفت که اساس یک اعتراض را ندیده گرفتن و حرف روشن مطالبه و حقوق مستند سازان و آزادی نمایش مستند اجتماعی را رها کردن و بدون تاکید بر حقانیت آن، تعیین تکلیف خود به شیوه ملا نقطی به متن پرداختن، حتی وقتی که اشتباه از نویسندگان متن باشد باز یک روش ابهام آمیز و زیرآبی رفتن و ناروشن است. هر چند این هم خودش نوعی گفت و گو است. و بیان آن فرصتی برای آسیب شناسی است و باید از حق آزادی بیان آن دفاع کرد ولی نه الزاما با محتوایش.

Share this
تمامی حقوق این پایگاه برای «انسان شناسی و فرهنگ» محفوظ است.