(Go: >> BACK << -|- >> HOME <<)

سرآغاز

پیربوردیو و قواعد هنر

شهرام پرستش
0.jpg

دوگانه گرایی ابژه و سوژه تاریخ علوم اجتماعی را شکل داده است، به نحوی که بازتاب آن در دو برنامه پژوهشی رقیب یعنی اثبات گرایی و تأویل گرایی مشهود می باشد. هر برنامه از سه سطح تشکیل می شود. هسته آزمون ناپذیر سطح هستی شناسی که با سطوح معرفت شناسی و روش شناسی در پیرامون خود حمایت می گردد. پوریتیویسم به منزله یک برنامه پژوهشی در سطح هستی شناسی به هم هویتی سوژه و ابژه باور دارد که انعکاس آنرا در مفاهیم متعین سطح معرفت شناسی و منطق اکتشاف علمی سطح روش شناسی میتوان مشاهده نمود. در مقابل هسته آئینی برنامه پژوهشی هرمنوتیکی را تمایز ذاتی سوژه و ابژه یا همان فرهنگ و طبیعت شکل می دهد که با مفاهیم سیال معرفت شناختی و روش شتاسی مطلق گریز همراهی می شود.

پییر بوردیو و برنامه رابطه گرایی
سومین رهیافت در عرصه علوم اجتماعی به تلفیق مقولات متقابل در سنت های عین گرایی و ذهن گرایی اختصاص دارد. پییر بوردیو از پیشروان این برنامه تحقیقاتی بحساب می آید. او با نقد سنت های دوگانه نظری کار خود را آغاز می کند و قلب طرح انسانشناختی جامعه شناختی وی تلاش برای فرا روی از گزینه ناگزیر بین ذهن گرائی و عین گرائی است(Jenkins, 2002: 66) .به عقیده او ذهن گرایی در اگزیستانسیالیسم ژان پل سارتر تجسم یافته است و عین گرائی در ساختار گرائی کلود لوی استروس. مطابق الگوی ذهن گرائی انسان موجودی خود مختار است. به این معنی که کنش هایش منوط به دلیل می باشند، حال آنکه الگوی انسان عین گرا موجود متأثری است که بنا بر علت رفتار می کند. بوردیو این مباحث و عمدتأ نارسائی های مکاتب ساختار گرائی استروس و اگزیستانسیالیسم سارتر را در دو اثر ارزشمند خودبه نامهای طرح نظریه کنش و منطق عمل تعقیب می کند و معتقد است هیچ کدام از رهیافت های رقیب به تنهائی نمی توانند واقعیت اجتماعی را به چنگ آورند. واقعیت اجتماعی مورد نظر بوردیو نوعی ذات رابطه گرا دارد(Bourdieu, 2002: 5) وعلوم اجتماعی نیازمند آن است که از قطب های تئوریک سنتی و تمرکز بر جنبه ای خاص دست بکشد تا توانائی دریافت روابط بعنوان بنیاد واقعیت اجتماعی را اکثساب نماید. بدین ترتیب برنامه پژوهشی بوردیو متضمن سطوح هستی شناسی، معرفت شناسی و روش شناسی متمایزی است که با هم رابطه هومولوژیک دارند و یکدیگر را تکمیل می کنند. در سطح هستی شناسی اعتقاد بر آن است که ذات واقعیت اجتماعی را رابطه تشکیل می دهد و واقعیت، ماهیت دیالکتیک دارد (Ibid: 15). به موازات این فرض مفاهیم نوینی در سطح معرفت شناسی آفریده می شوند که در پرتو آنها نفس رابطه امکان ظهور می یابد، مفاهیمی همچون منش و میدان که بنیاد رابطه ای دارند و در رابطه با هم عمل می کنند (Ibid: 19). در سطح روش شناسی نیز، در مقابل همه اشکال مختلف انحصارگرائی روش شناختی که بر اولویت هستی شناختی ساختار یا عامل،نظام یا کنشگر، جمع یا فرد تأکید می کنند، روابط اهمیت می یابند (Ibid: 15). بدین ترتیب شکاف میان فردگرائی و کل گرائی روش شناختی پشت سر گذاشته می شود و رابطه گرائی روش شناختی به منزله یک راهبرد جایگزین پیشنهاد می گردد(ریتزر، 1377 : 726). رابطه گرائی روش شناختی نوعی رویکرد پژوهشی است که بمنظور شکار روابط، هم از سخت گیری طرح های اثباتی احتراز می کند و هم از سهل گیری طرح های تأویلی. بنابراین نه خود را در روش های کمی عین گرایانه و نه در روش های کیفی ذهن گرایانه محدود و محصور می کند،بلکه به فراخور تحقیق از روش های گوناگون بهره می برد (Griller ,1996: 192) . تحقیقات متعدد بوردیو بخوبی این قضیه را نشان می دهند، چنانچه قواعد هنر (Bourdieu, 1996) به منزله پژوهشی شناخته می شود که روح تأویلی در آن موج می زند، حال آنکه در همان موضوع، پژوهش دیگری بنام عشق هنر (Bourdieu, 1997) ناظر بر داده های آماری است. طرفه آنکه عناوین قواعد هنر و عشق هنر به لحاظ روش شناسی موجب انتظاراتی می شوند که این مطالعات هرگز به آنها پاسخ نمی دهند، چرا که واژه قواعد بیشتر الهام بخش نوعی رویکرد کمی گرایانه است، حال آنکه واژه عشق بیش از هر چیز دیگری منادی رویکرد کیفی می باشد. گوئی بوردیو می خواهد با توسل به نوعی روش تخطی آمیز همه برداشت های سنتی و معهود از روش شناسی علوم اجتماعی را مورد حمله قرار دهد و آنها را پشت سر بگذارد(Fowler, 1998: 43 ). جلوه گاه اینوع تعرض روش شناختی از مرزهای سنتی پژوهش رساله ای بنام تمایز است، که بعنوان معروف ترین مطالعه بوردیو آینه تمام نمای روش شناسی پیشنهادی او بحساب می آید. در این رساله است که می توان به بهترین نحو مدیریت اطلاعات کمی و کیفی را مشاهده نمود، چرا که این پژوهش عظیم با جمع آوری داده های آماری از منابع مختلف آغاز می شود و با تفسیر آنها در پرتو مشاهدات مردم نگارانه خاتمه می یابد. به هر روی مکانیزم ترکیب اطلاعات در تمایز به اندازه ای هوشمندانه و هنرمندانه است که لقب اتنوگرافی جامعه معاصر فرانسه را برای آن به ارمغان آورده استFowler, 1998: 9) (. این عنوان یادآور سودای سربالای بوردیو در فراروی از اقطاب متقابل عین گرائی و ذهن گرائی است و نوید بخش طرحی که می تواند بین این اقطاب متقابل رابطه بر قرار نماید. توضیح آنکه روش اتنوگرافیک معمولا ً در جوامع کوچک بکار گرفته می شود، حال آنکه بوردیو به منظور دستیابی به شناختی عمیق از اصالت اعمال مردم در جامعه بزرگ فرانسه آنرا بکار می برد.

درباره قواعد هنر
رساله قواعد هنر صورت دیگری از مجموعه مطالعات و مقالات فرهنگی بوردیو بخصوص در زمینه پدیده های هنری و ادبی است که برای نخستین بار در میدان تولید فرهنگی سالها پیش به گونه دیگری تدوین یافته بود. میدان تولید فرهنگی عنوان فرعی مقالاتی در باره هنر و ادبیات را با خود داشت و آنرا رندل جانسون ویرایش نموده بود، حال آنکه قواعد هنر عنوان فرعی پیدایش و ساختار میدان ادبی را با خود یدک می کشد و سوزان امانوئل آنرا به زبان انگلیسی ترجمه کرده است. با این وجود هر دو کتاب را یک ناشر چاپ نموده، با این تفاوت که میدان تولید فرهنگی در سال 1993 و قواعد هنر در سال 1996 انتشار یافته است . به هر تقدیر از مقایسه مقدمه هایی که مترجمین بر این کتب افزوده اند، چنین برمی آید که میدان تولید فرهنگی صرفأ با هدف جمع آوری مجموعه مقالات بوردیو در زمینه فرهنگ، هنر و ادبیات انتشار یافته است، مقالاتی که سالها پیش بعضأ به انگلیسی ترجمه وچاپ شده اند، لیکن هم اکنون در دسترس نمی باشند(Bourdieu, 1993: vii). اما قواعد هنر با هدفی فراتر از انتشار خام این دسته از مقالات تنظیم شده است، به گونه ای که مترجم ضرورت انتشار نسخه های بازنگری شده این مقالات را یکی از دلایل توجیهی خود در انتشار این کتاب ذکر می کند. علاوه بر این مترجم کوشیده است مطالب را تا حد امکان به همان نحوی تنظیم نماید که بوردیو مباحث اصلی خود را با آوردن نمونه های مثالی و پانوشتهای متعدد تدوین می نمود(Bourdieu, 1996: xi). بدین ترتیب امتیاز قواعد هنر، جدای از ترجمه یکدست آن، در بازتنظیم مجموعه مطالعات فرهنگی و مقالات هنری و ادبی بوردیو نسبت به صورت سابق این مقالات در میدان تولید فرهنگی است.
پس از بیان وجه تمایز قواعد هنر از مجموعه های دیگر نوبت به بررسی ساختار تنظیم مطالب آن می رسد. این کتاب از یک پیشگفتار و سه بخش تشکیل شده است. پیشگفتار بلند بالای قواعد هنر به تجزیه و تحلیل رمان تربیت احساسات اثر مشهور گوستاو فلوبر اختصاص دارد. سپس وضعیت های سه گانه میدان تولید ادبی در قالب حالت بحرانی شرایط پیدایش، ظهور ساختار دوگانه و سرانجام پیدایش بازار خرید و فروش کالاهای نمادین در نخستین بخش مورد بررسی قرار گرفته است. در بخش دوم بنیادهای علم آثار ادبی در دو زیرمجموعه روش شناسی و ویژگی های عمومی میدان های تولید فرهنگی مورد بحث واقع شده است. بخش چهارم نیز به مباحث زیباشناختی از جمله چگونگی تکوین تاریخی زیبایی شناسی ناب و شکل گیری اجتماعی نگاه ناب اختصاص دارد.
بطور کلی رویکرد بوردیودر مطالعه آثارادبی در مجموعه مطالعات و مقالات هنری وادبی او معطوف به برون رفت از خوانش های دوگانه بیرونی ودرونی ماده ادبی است. به اعتقاد او جامعه شناسی ادبیات می تواند هم در برابر نظریه های ادبی ذات گرایانه، در همه اشکال گوناگونش، و هم در برابر ماتریالیسم تقلیل گرا موضع گیری نماید و نفی همزمان این دو رهیافت به امکان دیگری برای جامعه شناسی ادبیات می انجامد (Pinto,1996: 102). فرا روی از عین گرائی و ذهن گرائی و پیشنهاد اندیشه رابطه ای بعنوان قلب جامعه شناسی از این رویکرد پشتیبانی می کند(Jenkins, 2002: 66). بدین ترتیب مطالعه رابطه ای مواد ادبی نه در سطوح بیرونی متوقف می گردد و نه در لایه های درونی. بلکه به ترابط این دو قطب در قالب دیالکتیک موضع و موضع گیری نظر دارد. به بیان دیگر بین موضع یا موقعیت نویسنده در میدان ادبی و موضع گیری های طرح شده در فضای متن ادبی نوعی رابطه تناظری برقرار است. متن ادبی همچون فضا یا میدانی عمل می کند که با میدان تولید ادبی به منزله فضای اجتماعی رابطه هومولوژیک دارد(Bourdieu, 1993: 182). آشکار است که در اینجا دنیای درونی متن در پای دنیای بیرونی آن قربانی نمی گردد، بلکه درون و بیرون به منزله دو دنیائی دیده می شوند که با هم انطباق دارند.
نظریه عمل بوردیو مکانیسم این انطباق را توضیح می دهد. نویسندگان و هنرمندان همانند همه کنشگران اجتماعی دیگرعمل می کنند و منطق عمل آنها حاصل از تعامل منش آنها با میدان ادبی و هنری است (Bourdieu, 1996: 242). بعبارت دیگر عمل نویسنده یا هنرمند نیز با نظریه عمل به معنای عام همخوانی دارد، زیرا معنای عام این نظریه مبین آن است که کنش بر اساس رابطه دیالکتیک بین منش و میدان تولید می گردد و به هیچکدام از آنها تقلیل پذیر نیست (Swartz, 1997: 141). اما این نظریه در تبیین فعالیت نویسندگی یا هنری معنای دیگر پیدا می کند که آنرا بنوعی نظریه خاص تبدیل می نماید. این امر نمایانگر همراهی نظریه و تجربه در رویکرد بوردیو می باشد(Bourdieu, 1996: 178). به هر روی عمل نویسنده یا هنرمند از منطقی تبعیت می نماید که ویژگی های منش نویسنده یا هنرمند از یکسوی و ویژگی های میدان تولید ادبی از سوی دیگر آنرا دیکته می کنند. بنابراین جامعه شناسی هنر یا ادبیاتی که آثار هنری و ادبی را مستقیمأ به موقعیت تولیدکنندگان یا مصرف کنندگان در فضای اجتماعی (طبقه اجتماعی آنها) پیوند می زند، بدون اینکه موقعیت هنرمندان و نویسندگان را در میدان تولید فرهنگی توضیح دهد، نوعی جامعه شناسی ساده انگارانه است که مانع از روئُیت نقش میدان و تاریخ آن در تولید ادبی و هنری است(Bourdieu,1993: 75). با این رویکرد است که بوردیوعمل شاعری چون بودلر ، نقاشی چون مانه و نویسنده ای چون فلوبر را با توجه به منش هایشان و نیز موقعیت آنها در میدان تولید فرهنگی تبیین می کند. در این رهگذر او از مفاهیمی همچون منازعه مارکس، تقسیم کار دورکیم و پیامبر وبر برای پردازش دستگاه نظری قدرتمند خود استفاده می کند، دستگاهی که فلسفه رابطه ای از آن پیشتیبانی می نماید. در این نظام نظری همچنانکه عنوان شد، عمل ادبی نه به علت های بیرونی عین گرایانه و نه به دلایل درونی ذهن گرایانه تقلیل پذیر است، بلکه دیالکتیک منش زبیائی شناسانه نویسنده و ساختار میدان ادبی آن را شکل می دهد. به بیان دیگر رویکرد رابطه ای به هیچ کدام از قرائت های بیرونی و درونی آثار ادبی وفادار نمی ماند و در مطالعه ادبیات -به منزله پایانه عمل ادبی- می کوشد با برقراری هومولوژی میان موضع نویسنده در میدان تولید ادبی و موضع گیری های مطرح شده در متن ادبی، از توقف در وجوه ذهنی وعینی پدیده ادبی احتراز نموده و به دیالکتیک این وجوه رهنمون گردد.

ملاحظات انتقادی
بنباد دنیای مدرن بر فرآیند تمایز استوار است. تمایز منش هائی که از سلیقه های متفاوت بهره می برند و تمایز میدان هائی که از استقلال نسبی برخوردارند. این فرآیند با نظم اجتماعی دیگری همراه می گردد که محصول جهت گیری مصرف و سبک های زندگی متمایز می باشد (Bourdieu, 1984: 169). روئیت این واقعیت مستلزم دستگاه نظری دیگرگونه ای است که تمایز در آن ظهور می نماید. نظریه میدانی بوردیو در رابطه با این فرآیند شکل گرفته است و ناظر بر تمایز مفهومی منش و میدان می باشد. اما به میزانی که این نظریه در تبیین پدیده های متعلق به جامعه مدرن توانمند است، در تبیین پدیده های متعلق به حامعه سنتی ناتوان می باشد، چرا که نظریه میدانی بوردیو در حقیقت معطوف به جوامع تمایز یافته است که با وجود منش هاو میدان های متفاوت سرنوشت شان از جوامع بسیط سنتی جدا شده است. هنر و ادبیات مدرن از جمله پدیده هائی هسنتد که دستگاه نظری بوردیو به تبیین آن می پردازد، لیکن درباره پدیده های هنری جهان سنتی چاره ای جز سکوت ندارد (Swartz, 1997:134). در حقیقت نظریه بوردیو متناسب با واقعیت تمایز در جهان مدرن پرداخته شده است، چنانچه با توسل به مفاهیم منش و میدان می تواند تولد هنرمند و تکوین میدان تولید هنری را توضیح دهد، لیکن درباره هنر و ادبیات قدیم، به لحاظ ناسازگاری این دستگاه نظری با واقعیت تمایز نایافتگی جهان سنتی، اساسا ً ناتوان است.
فارغ از ناتوانی نظریه بوردیو در تبیین هنر و ادبیات سنتی، این دستگاه نظری به لحاظ تعلقات خود به مفهوم تمایز –به منزله فرآیند ذاتی مدرنیته– از نوعی رویکرد ایدئولوژیک در مواجهه با هنر و ادبیات اشرافی از یک سو و عامه پسند از سوی دیگر بهره می برد. مکانیسم این قضیه در آن نهفته است که با پیشروی فرآیند تمایز میدان های مختلف شروع به شکل گیری می کنند. این میدان ها از نوعی استقلال نسبی برخوردارند که ریشه در قواعد، منازعات، سرمایه ها و منش های منحصر به فرد هر میدان دارد (Bourdieu,1993: 72). بدین ترتیب میدان فضای اجتماعی نسبتا ً مستقلی است که خود بسندگی آن در اعمالی مشاهده می شود که از منطق متمایز میدان تبعیت می کنند. در حقیقت میدان بازنمود فرآیند تمایز در مدرنیته است و روح خود ارجاع آنرا در عرصه های مختلف نمایندگی می کند. با این تعبیر میدان تجلیگاه ایدئولوژی مدرنیته می باشد که در آن زیبائی برای زیبائی است و کار برای کار (Fowler, 1998: 109). میدان تولید ادبی نیز- به منزله جمهوری ادبیات – معیارهای خود را در تولید و ارزیابی آثار ادبی دارد، به گونه ای که ادبیات ناب – یاد آور خرد ناب – طراز این میدان شمرده می شود. منظور از ادبیات ناب، ادبیاتی است که مصرف کنندگان خود را ازبین تولید کنندگان دیگر میدان ادبی می جوید ، و به بازارهای بیرونی و یا بعبارت بهتر به عالم غیر ادبیات وابسته نیست (Bourdieu, 1993: 38). با این طرز تلقی جائی برای ادبیات وابسته یا ادبیات متعهد باقی نمی ماند، زیرا این نوع ادبیات به بازارهای بیرونی نظر دارد و به تولید انبوه آثار سفارشی مشغول است. بنابراین ادبیات عامه پسند – به لحاظ مغایرت با خود ارجاعی ادبی– ذاتا ً ادبیات شمرده نمی شود و نباید به آن وقعی نهاد. این بی توجهی به ادبیات عامه پسند و نظریه پردازی درباره آن نشانه نگاه ایدئولوژیک بوردیو به مسئله ادبیات است(Fowler, 1998: 157) . ریشه های سطحی این نگاه ایدئولوژیک را می توان در منشاء طبقاتی بوردیو و قدرت نسبی اشرافیت دولتی در تاریخ فرانسه جستجو نمود، اما بنظر می رسد که ریشه های عمیق تر آن در وفاداری بوردیو به ایدئولوژی مدرنیته و شعارهای آن نهفته باشد. به هر روی آنچه که اهمیت دارد این است که دستگاه نظری بوردیو به گونه ای طراحی شده است که ادبیات ناب در قطب مستقل آن واقع می گردد و ادبیات عامه پسند در قطب وابسته. این به معنای آن است که قلب میدان در دستان ادبیات ناب می تپد و ادبیات عامه پسند تا اقصی نقاط میدان دور رانده می شود. نکته اینجاست که بوردیو برساخته بودن این وضعیت را نادیده می گیرد و آنرا ذاتی تصور می کند. حال آنکه جامعه شناسی بازاندیشانه خود وی متذکر این دقیقه است که میدان در عین ساخت دهنده بودن، ساخت یابنده است. بعبارت دیگر میدان پدیده ای طبیعی نیست، بلکه ماهیت تاریخی دارد و به فرآیند تمایز یا بنیاد نظم پذیری جامعه جدید وابسته است. با این احتساب جریان ناب سازی ادبی نیز حقیقتی بر ساخته است ، که بنیان های تاریخی اش در خود ارجاعی مدرنیته قرار دارد. لیکن این جریان در جغرافیای مدرنیته آنچنان جا افتاده است که دیگر نمی توان تعلقات تاریخی آنرا در پرتو ایدئولوژی مدرنیته بازیابی نمود.

نتیجه گیری
رویکرد رابطه گرای پییر بوردیو برآیند اقطاب سنتی علوم اجتماعی و تنگناهایشان در مطالعه پدیده های اجتماعی است. این رویکرد به منزله یک برنامه پژوهشی نوبنیاد نیازمند سطوح هستی شناسی، معرفت شناسی و روش شناسی متمایزی است که به مفاهیم و مقولات برنامه های گذشته وابسته نباشد. به موازات این فرآیند مفاهیمی همچون ذات رابطه ای، منش، میدان، استراتژی، پندار ، آئین ، راست آئینی، کژآئینی، بازی خوانی، هومولوژی، مسیر زندگی و نظایر آن جعل و وضع می گردند که سابقه چندانی در سنت های نظری پیشین خود ندارند. این بداعت به نوعی مایه های بد فهمی را نیز فراهم می آورد، چرا که فهم این مفاهیم در سایه سنت های سابق با انحراف همراه خواهد شد، چنانچه سرمنشاء بسیاری از انتقادات ناروایی که بر بوردیو وارد آمده است، در مبانی نظری اثباتی یا تأویلی منتقدین و مفسرین آراء وی قرار دارد، تا اینکه ناشی از ضعف دستگاه تئوریک بوردیو باشد. بدین ترتیب به همان اندازه که تفسیر عقل گرای لوئیک واکوانت از بوردیو ریشه در تعلقات مدرنیستی وی دارد، تفسیر نسبی گرای اسکات لش نیز به گرایشات پست مدرنیستی اوبازمی گردد(Fowler,1998: 8). در حقیقت بخشی از مشکل همچنان که بیان گردید به بداعت نظری این رویکرد باز می گردد که سابقه آن نزد سنت های نظری موجود یافت نمی شود، و بخشی دیگر به بار بسیار سنگین تئوریک آن، که در پس خود به همه اندیشمندان بزرگ علوم اجتماعی بصورت پیدا و پنهان تکیه می زند. با وجود این واقعیت این است که بسیاری از مباحث بوردیو همچنان مبهم و تیره مانده است(Ibid: 66) و هنوز توافق چندانی بر سر مفاهیم وی وجود ندارد (Swartz, 1997: 96) . ابهام زدائی از این وضعیت بیش از همه بر عهده کسانی است که بوردیو آنها را دعوت به جامعه شناسی بازاندیشانه کرده است، نوعی از نگرش که با نقد پیوند ذاتی دارد و بر خلاف بازاندیشی پست مدرن به استحکام بیشتر علوم اجتماعی و امنیت معرفت شناختی آن کمک می کند (Bourdieu, 2002: 36). بدین ترتیب انتقادات وارد بر برنامه تحقیقاتی رابطه گرای بوردیو بجای آنکه در جهت تضعیف این برنامه برآمده باشند، بیشتر به تقویت و توانمندی هرچه بیشتر آن یاری رسانده اند.

منابع
• ریتزر ، جورج ، 1377 ، نظریه جامعه شناسی در دوران معاصر ، ترجمه محسن ثلاثی ، تهران نشر مرکز .
• Bourdieu, Pierre, 1984, Distinction : A Social Critique of the Judgement of Teste , Translated by Richard Nice , Routled & Keagan Paul .
• Bourdieu , pierre , 1993, The Field of Caltural Production , Polity Press .
• Bourdieu , Pierre , 1996 , The Rules of Art : Genesis of Structre of the literary Field , Translated by Susan Emanuel , Polity Press .
• Bourdieu , Pierre & Darbel , Alain , 1997 , The love of Art , Polity Press.
• Bourdieu , Pierre & Wacquant , Loic , 2002 , An Invitation to Reflexive Sociology , Polity Press .
• Fowler , Bridget , 1998 , Pierre Bourdieu & Cultural Theory , S A G E , Publications .
• Griller , Robin , 1966 , The Return of the Subject ? The Methodology of Pierre Bourdieu, in Critical Sociology , Vol 22 , no 1 1966.
• Jenkins , Richard , 2002 , Pierre Bourdieu , London & New york , Routledge .
• Pinto , Louis , 1996 , The Thory of Field & Sociology of Literature : Reflections on the Work of Pierre Bourdiou , in International Journal of Contemporary Sociology , Vol 32 , No 2 , 1996 , PP 177 – 186 .
• Swartz , David , 1997 , Culture & Power : The Sociology of Pierre Bourdieu , The University of Chicogo Press .

هنر و ایدئولوژی های مواهب طبیعی
بریژیت فولر ترجمه شهرام پرستش
بوردیو در تمام آثار فرهنگی خود در نظر دارد از رازهایی پرده بردارد که تحریف ایدئوتوژیک موجب آنها بوده است. سه ایدئولوژی مرتبط هدف بررسی های مکرر بوردیو بوده اند: ایدئولوژی نگاه نو (the fresh eye)ایدئولوژی هنرمند کاریزماتیک و ایدئولوژی ذائقه طبیعی. از حیث نقد ایدئولوژیک (Ideologiekritik)کلاسیک او نشان می دهد که این سه نگرش به نحو سیستماتیک مطلوب طبقه مسلط هستند. بدین ترتیب یک برابری بین رهیافت بوردیو و روش مارکس درکتاب "سرمایه" وجود دارد که همچنین نشانگر این است که ایدئولوژی اقتصادی در بردارنده بقایای جادوئی و دینی است. روش بوردیو این است که نقد مارکس را در فضای تولیدی دیگری در دوره بورژوازی بکار برد، یعنی در فضای کالاهای فرهنگی. رهیافت رایج درباره تولید فرهنگ با یک نگرش ذاتا" دینی به عملکرد راز ارائه می شود. بنابراین تولید فرهنگی بعنوان تجلی نبوغ متعالی تعریف می شود و فوق بشر و فرا سوی تحلیل قرار می گیرد. اما دریافت قرهنگی همچنین جنبه طبیعی می یابد، زیرا پیامد تمایز ذاتی بنظر می رسد و قبل از هر چیز ناشی از این است که ادعای بوردیو برای بازگشت به روابط اجتماعی زیرین فرهنگ به معنی فقدان ذات برای متن است، یعنی هیچ مجموعه منحصر بفردی از قواعد تفسیری وجود ندارد که واژ گانی را دیکته کند که بر اساس آن یک متن آشکارا منابع خود را تولید کند. احتمالا" شگفت آورنیست که همچنین این مارکس بود که گفت –در باب سانسور- چه کسانی تولید کنندگان با صلاحیت هستند؟ (نقل از پراور –1976- 47). مجازات مرگ دیگر به این منظور اعمال نمی گردد که موجب پیروی از گستره کتابهای مشروعی شود که حق انتشار مربوط به پاپ از آنها حمایت می کند، بلکه عقیده بوردیو این است که قوانین دنیوی فرهنگ مقدس (consecrated) هنوز به اقتدار خدمت میکنند، حتی به قیمت خشونت نمادین!

منبع:
• Fowler , Bridget , 1998 , Pierre Bourdieu & Cultural Theory , S A G E , Publications .

Share this
تمامی حقوق این پایگاه برای «انسان شناسی و فرهنگ» محفوظ است.