(Go: >> BACK << -|- >> HOME <<)

سرآغاز

ترس‌های خانگی؛ مصداقی از زندگی احساسی در فضا

زهرا غزنویان
BlkHouse satan.jpg

یکی از مواردی که در نقد معماری مدرن مطرح می‌شود جداسازی تجربه‌های احساسی و عملکردی انسان‌ها از فضاهایی است که با آن‌ها سروکار دارند. به عبارت دیگر، ایجاد شکاف بین زندگی عقلی و زندگی احساسی انسان‌ها در فضا به طوری که گاه جنبه احساسی کلا به فراموشی سپرده می‌شود. این موضوعی است که گرچه در مورد کلیت معماری طرح شده ولی در حوزه فضای خانگی، قابلیت بسط و بحث بسیاری را دارد چرا که خانه را منشا و مبدا بسیاری از اولین تجربه‌های حسی بشر می‌دانند، تجربه‌هایی که در طول زمان استمرار داشته و همواره در ارتباط با فضا تقویت می‌شوند.
یکی از مهم‌ترین احساساتی که در مورد انسان می‌توان مطرح کرد ترس است که عموما به عنوان واکنشی احساسی به تهدید یا خطر تعریف می‌شود. احساسی بنیادین که از سازوکارهای بقا به شمار می‌رود و همه انسان‌ها از کودکی تا مرگ، بارها و در موقعیت‌های مختلفی آن‌را تجربه می‌کنند.
گرچه عوامل ایجادکننده ترس، متنوع بوده و در محل‌های مختلفی وجود دارند اما کودکان در گذشته و در جریان اجتماعی شدن خود، بسیاری از ترس‌ها را در فضای خانگی تجربه می‌کردند و این احساس در ذهن آن‌ها ارتباط تنگاتنگی با مفهوم خانه داشته است. عوامل ترسناکی که در معماری خانه‌های قدیم وجود داشته و سرنوشت چنین تجربه‌ای از فضا با توجه به تغییر معماری و الگوهای سکونت، از جمله موضوعاتی است که در حوزه انسان‌شناسی فضای خانگی قابلیت طرح دارد. این موضوع می‌تواند حاوی اطلاعات قابل توجهی درباره فرهنگ، معماری و نیز نظام تربیتی کودکان در حال و گذشته باشد.
«مار»، «حوض آب»، «آب‌انبار» و «زیرزمین» از مهم‌ترین ترس‌های خانگی کودکان در نسل پیشین بوده که در خانه‌هایی متفاوت از آپارتمان‌ها یا ویلاهای امروزی زندگی می‌کرده‌اند. تیرچوب بودن سقف‌ها فرصت مناسبی برای خزندگانی چون مار ایجاد می‌کرده که در مجاورت انسان‌ها و در بخشی از فضای خانگی آن‌ها زندگی کند. مار بیشتر در لابه‌لای تیرچوبی سقف‌ها دیده می‌شده و بزرگترها اغلب کودکان را نسبت به وجود آن حساس کرده و به آن‌ها درباره خطراتش هشدار می‌دادند. جدای از خطر نیش زدن و زهر مار، جایگاه اسطوره‌ای این خزنده نیز تاثیر به سزایی در این ترس داشته است. مار در فرهنگ ایرانی، نماد دشمنی و افسون است. زرتشتیان آن‌را جزء قوای اهریمنی می‌دانند که در پایان جهان نابود خواهد شد. در داستان‌ آفرینش جهان نیز به روایت تورات و اسلام، جزء حیواناتی است که به شیطان کمک کرده و با پنهان کردنش در دهان خود، او را وارد بهشت می‌سازد. مجموعه این تصاویر باعث تشدید دشمنی نسبت به این حیوان و حساس شدن در مورد حضورش در خانه می‌شده است. کودکان در خیال خود هر صدایی را که شب‌ها در سقف شنیده به خزش این حیوان تفسیر کرده و می‌ترسیدند. کارکرد اساسی این ترس اما آگاه شدن از خطر و نیز آمادگی برای مقابله با حمله احتمالی بوده است.
حوض آب، عنصر مهم و کارکردی حیاط‌ها در گذشته بوده، فضایی جذاب و مطلوب برای کودکان ولی درعین حال خطرناک چرا که همیشه امکان افتادن در آن و غرض شدن بچه‌های خردسال وجود داشته است. برخی از نسل قدیم، خود چنین تجربه‌ای را داشته‌اند. با توجه به بزرگ بودن خانه‌های قدیمی و زیاد بودن تعداد فرزندان، نظارت بر رفتار و بازی‌های آن‌ها طبیعتا کار راحتی نبوده است. به همین دلیل والدین از مکانیزم ترس برای ایجاد یک عامل بازدارنده درونی در فرزندانشان استفاده می‌کرده‌اند. در یکی از موارد مورد مطالعه این یادداشت، شخصیتی خیالی به نام «مادرحوض» توسط بزرگترها ساخته شده و قصه‌هایی پیرامون آن می‌پرداخته‌اند. مادرحوض درواقع، یک ظرف پلاستیکی بوده که شب‌ها توسط بزرگترها به صورت وارونه روی آب قرار می‌گرفته و با وزش نسیم، حرکت می‌کرده است. سپس بزرگترها وارد عمل شده و برای کودکانی که از پشت شیشه شاهد حرکات جریان آب بودند قصه‌هایی از بیدار شدن مادرحوض و عصبانی شدن او و... تعریف می‌کردند. تمام این قصه‌ها نیز به آن‌جا ختم می‌شد که اگر کودکی در روز به حوض نزدیک شود مادرحوض، او را به سمت خود خواهد کشید!
در مورد خانه‌هایی که آب‌انبار در داخل خود داشتند، این فضا نیز جزء محدوده‌های ترسناک قلمداد می‌شد. آب‌انبار، فضایی با پله‌های زیاد و شیب تند بود. نور کافی نداشت و پله‌هایش اغلب به دلیل خیس بودن، لیز می‌شدند. حجم آب مخزن نیز بالا بود و برای کودکان واقعا خطرناک محسوب می‌شد. آب آوردن از آب‌انبار اغلب کاری مردانه تلقی می‌شد و بچه‌ها اجازه ورود به این فضا را نداشتند. داستان مادرحوض، در مورد آب‌انبار نیز به شکل «مادر آب‌انبار» تکرار می‌شد که نوعی عامل بازدارنده باشد.
ترس‌هایی که تاکنون توصیف شدند بیشتر به جهت پیشگیری از خطراتی بودند که برای خود کودکان داشتند اما ترس‌های خانگی به همین محدود نشده و نوع دیگری را هم شامل می‌شدند. از آن دسته می‌توان به ترس از زیرزمین اشاره کرد. زیرزمین در فرهنگ نسل قدیم، فضای دوگانه‌ای بوده است: از طرفی فضای خنکی که انبار خوراکی‌های متنوع و وسایل اضافی‌ای بوده کودکان ساعت‌ها می‌توانستند با آن‌ها سرگرم شوند و از طرف دیگر، «خانه از ما بهتران». جایی که یک زندگی موازی با زندگی انسانی در آن جریان دارد. حضور گربه‌های سیاه در زیرزمین و سروصداهای عجیب و غریبشان، به حضور عینی این موجودات تعبیر شده و یا در برخی موارد، نمودهای ساختگی‌ای از آن‌ها وارد عمل می‌شده است. نمونه آن را می‌توان در شخصیت «قَزقان به سر» دید. دیگ‌های بزرگ دوده‌اندودی که در زیرزمین وجود داشته و بزرگترها رویش تصویر چهره نقاشی کرده و با رفتن داخل آن و سروصدا کردن، کودکان را از زیرزمین فراری می‌دادند. یکی از دلایل تمایل والدین به دور کردن کودکان از زیرزمین، بحث مدیریت منابع خوراک بوده که به صورت سالیانه در این فضا انبار می‌شده است. زدن قفل بر روی صندوقچه‌ها و ظروف بزرگ ذخیره مواد خوراکی نیز اغلب کارساز نبوده و شیوه‌های شکستن قفل‌ها و باز کردن دریچه‌هایی از ظروف برای دزدانه برداشتن خوراکی‌ها بخشی از شیطنت‌ها و هیجانات کودکان آن خانه‌هاست. نکته دیگر اما به خود مفهوم زیرِ زمین در اسطوره‌شناسی ایرانی بازمی‌گردد که محل زندگی و اختفای قوای شر و نیروهای اهریمنی است. در فرهنگ عامه نیز نمودهای بسیاری از این باور وجود دارد، مانند آن‌که گفته می‌شود اگر بدون گفتن نام خدا، آب جوش روی زمین ریخته شود موجودات جهان زیرین، شروع به آزار و اذیت ساکنان آن خانه خواهند کرد. اهمیت این مسئله و عمق باور بزرگترها به این موضوع چنان بوده که هرگز و تحت هیچ شرایطی، خودشان هم در فضای زیرزمین نمی‌خوابیدند. این فضا به دلیل خنکی‌اش، در فصول گرم می‌توانسته محل جمع شدن خانواده، صرف غذا و استراحت نیم‌روزی باشد ولی برای خواب شب، ممنوعیت وجود داشته است. اغلب چنین استدلال می‌شده که فضای زیرزمین برای خواب شب، سنگین است.
این تجربه در مورد نسل‌های جدید و فضاهای خانگی امروز چگونه است؟ تجربه شخصی نگارنده که خود به نسل بعد از نسل وصف شده تعلق دارد حاکی از فقدان ترس‌های خانگی است و در مقابل، ترسی اصلی، ترس از جامعه است و افراد و گروه‌ها و عواملی که در کمین کودکان نشسته‌اند. برای نسل نگارنده، خانه فضای کاملا عقلانی، شفاف و امنی است که عوامل ترسناک و آزاردهنده در بیرون آن قرار دارند و باید جلوی ورودشان به این حریم امن را گرفت. قصه غالب کودکی‌های این نسل، دیگر نه قزقان به سر و مادرحوض، که «بز زنگوله پا»ست و گرگی که پشت درهای خانه برای شنگول و منگول و حبه انگور، دندان تیز کرده است!
از مجموع آن‌چه گفته شد به چه نتیجه‌ای می‌توان رسید؟ آیا محدود شدن و کمرنگ شدن و یا حتی از بین رفتن ترس‌های خانگی به منزله افزایش سطح رفاه، امنیت و رضایت افراد از خانه محل سکونتشان است؟ و یا می‌توان از این موضوع، گزاره‌های ابتدایی بحث حاضر را تایید کرد که «جدایی بین زندگی عقلی و زندگی احساسی، در معماری مدرن به نهایت رسیده است.» (گروتر، 1386:  86) آیا تحولی که در مورد احساس ترس در خانه اتفاق افتاده، به سایر حوزه‌های احساس مانند تخیل، هیجان، نشاط، کنجکاوی و... نیز قابل تعمیم است؟
منبع:
-    گروتر، یورگ کورت، 1386، زیبایی‌شناسی در معماری، ترجمه جهانشاد پاکزاد و عبدالرضا همایون، تهران، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی.
-    غزنویان، زهرا، 1385، انسان شناسی ترس از "مادر حوض"تا"عمو مسعود"، وبلاگ انسان‌شناسان: http://ensanshenasan.blogfa.com/post-111.aspx
 

 

 

 

دوست و همکار گرامی

چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی،  نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد. برای اطلاع از چگونگی کمک رسانی و اقدام در این جهت خبر زیر را بخوانید

http://anthropology.ir/node/11294

 

Share this
تمامی حقوق این پایگاه برای «انسان شناسی و فرهنگ» محفوظ است.