(Go: >> BACK << -|- >> HOME <<)

سرآغاز

ژان روش

ترجمه عاصفه صادقی اسفهلانی
ژان روش

"ژان روش" شخصیتی قابل توجه در حوزه ی فیلم مردم نگار و گسترش روشمند سینما وریته است و فیلم سازان جوان موج نو ازاو الهام گرفته اند. فیلم سازی روش دوره یی پنجاه ساله و تولید بیش از صد و بیست فیلم را در بر می گیرد.

او بیشتر به واسطه ی مستند های اولیه ی خود شناخته شده است هر چند که فیلم سازی را تا سال 2003 ادامه داد. بیش از یک مستند ساز، روش مردم شناس و سینما گری مبدع بود و غالبا از او به عنوان پدر سینمای آفریقا یاد می شود. او مفتخر به ابداع اصطلاح سینما وریته و نیز توسعه آن با همکاری "ادگار مورن" می باشد. روش به واسطه ی ارج نهادن به استفاده از دوربین روی دست و نورپردازی طبیعی تا به اندازه یی که این شیوه موقعیتی محترمانه در هنر سینما یافت، فیلم سازی معتبر است. طرفداران شیوه و تکنیک سینما وریته استدلال می کنند که توسعه ی روشمند اوبه فیلم سازان اجازه داد که قادر به تسخیر واقعیت شوند.
سینما وریته هم یک دیدگاه فلسفی و هم یک روش در فیلم سازی ست. مفاهیم بنیادی "سینما حقیقت" در بسیاری از آثار مردم شناختی"روش" کاویده، توسعه و نشان داده شده است. شناخته شده ترین فیلم های مستند مردم نگار "روش" بر روی موضوع مردم سونگهای Songhay(1) و سنت های ایالت آفریقای غربی نیجرNiger(2) متمرکز شده ست. "روش" که برای اولین بار به عنوان مهندس عمران در اواسط دهه ی چهل میلادی به آفریقا سفر کرده بود به شدت تحت تاثیر فرهنگ و باور های آفریقایی قرار گرفت. گرایش او به ادراک و ثبت آنچه ناظرش بود تحریکش کرد تا این منطقه و مردمش را در طی دوره یی طولانی به زبان فیلم روایت کند. این پیگیری مداوم برای تسخیر آنچه او تجربه کرده بود در سینما به عنوان انسان شناسی تصویری شناخته شده ست. اما "روش" بسیار محتاط بود که در انجام این کاردچار ساده انگاری وانکارنشود و ارزش گذاری نکند. هدف او ثبت کردن بود و در تعقیب این هدف او از سوژه هایش دعوت می کرد تا در پروسه ی فیلم سازی شرکت کنند و به این صورت موفق شد گام های بزرگی در توسعه ی مردم شناسی مشارکتی بردارد. تکنیک ها و تجربه های سینمایی او به صورت جهانی مورد قبول واقع نشد و توسط بعضی مردم شناسان و اساتید سنتی مورد انتقاد قرار گرفت. موضوع فیلم های او عمد تا حول مسائلی چون نژادپرستی، تعاملات فرهنگی، استعمار، فقرا، مهاجرت آفریقایی های جوان از کاشانه های سنتی خود به شهرهای ساحلی پر جمعیت ومادی گرایی می گردد.
در طی دوران اشغال فرانسه توسط رژیم نازی آلمان "روش" در جبهه ی مقاومت فعال بود. با این حال در سال 1941 او فرانسه را ترک کرد تا در نیجر به عنوان مهندس عمران  کار کند. او کار خدمات عمرانی خود را با ساختن  جاده یی در شهر دور افتاده ی نیامی Niamey آغاز کرد. در طول ساخت و ساز "روش" با داموره زیکDamore Zike  سر کارگری جاده ساز اهل نیجردوست شد. "زیک" " روش" را با معنویت  رمز آمیز مردم سونگهای آشنا کرد و بعد ها به او در ساخت تعدادی از فیلم هایش یاری نمود. مادر بزرگ دموره کاهنه یی بلند مرتبه در نیامی بود و "روش" را به دنیای جادو وتسخیرشدگی/ جن زدگی سونگهای وارد نمود. "روش" شیفته ی مراسم سورئالی شد که در آن شرکت جست. آن چنان که پل ستالرPaul Stoller مردم شناس شرح می دهد (1992) " روش وارد دنیایی حقیقتا سورئال شده بود... در چنان زمانی "روش" احتمالا متوجه شده بود که سینما بهترین راه برای تسخیر رویایی بود که او می زیست اش " (31). "روش" با نوشته های مردم شناختی و عکس هایی که برای مارسل گریولMarcel Griaule  به پاریس فرستاد شروع به  ثبت مراسم نمود. "مارسل گریول" کارهای "روش" را به انجمن افریقای سیاه فرانسهInstitude Francaise d’Afrique Noire  معرفی کرد و انجمن علاقمند به فعالیت "روش" شد. اوایل دهه ی چهل میلادی "روش" اولین مقاله ی خود درباره ی آفریقا را از طریق سمیناری که IFAN  برگزار کرد ارائه نمود. در سال 1943 "روش" به هیئت مهندسین ارتش آزادیبخش فرانسه Free French Army Corps ملحق شد و توانست پس از آزادسازی پاریس به آنجا باز گردد. در پاریس او توانست یک بار دیگر مطالعات خود با گریول را از سر گیرد و تراز ورودی انجمن آفریقای سیاه فرانسه را به دست بیاورد. 
در 1946 روش همراه با دو همکارفرانسوی به آفریقا بازگشت تا در طول رود نیجرسوار بر کرجی پارویی سفر کنند. هزینه مالی این سفر از طریق داستانهایی که این سه برای آژانس فرانس پرس Agence France Press  در طول سفر و پس از آن نوشتند تامین شد و نیز از طریق کمک مالی AFP زمانی که آنان در نیجر به پول نیاز داشتند. روش دوربین 16 میلی متری که از جنگ باقی مانده بود را در سفر اکتشافی شان به همراه داشت. آنان در طول نه ماه رود نیجر را پیمودند.  به این ترتیب "روش" کار فیلم سازی خود را در سال 1947 با فیلم " در سرزمین پیشگویان سیاه" آغاز کرد. فیلم داستان سفر "روش" در طول رود نیجر تا زمانی که به اقیانوس می پیوندد را بازگو می کند. در طی سفر از "روش" خواسته شد تا از شکار یک اسب آبی توسط بومیان عکس بردارد. "روش" به واسطه ی تصادفی نتوانست از سه پایه استفاده کند و تصمیم گرفت با نگه داشتن دوربین روی دست جریان را ثبت کند. به این ترتیب "روش" یکی از تحسین شده ترین تکنیک هایش یعنی تکنیک دوربین روی دست را اتخاذ کرد. بیشتر فیلم سفر همراه با قسمت اعظم دارایی های گروه به سرقت رفت اما شکار اسب آبی و قسمت های دیگری از فیلم باقی ماند که به همراه فیلم های موجود، مستند "روش" را تشکیل دادند. در سال 1949 "روش" جایزه ی بزرگ فیلم  مستند را از جشنواره ی فیلم بیاریتزBiarritz  که توسط هانری لانگلواHenri Langlois  پایه گذار سینماتک فرانسه برپاشده بود را به دست آورد. به روش بابت دو فیلم" ختنه" (1949 - 1948 ) و "آ شنایی با رقص تسخیر شدگان" (1949-1948) جایزه ی بزرگ جشنواره اهدا شد. هر دو این فیلم ها به همراه فیلم " ساحرگان وانزربه" Wanzerbe در طی سال های 1847 تا  1948 فیلم برداری شدند و این زمانی بود که روش بابت کامل کردن تحقیقات میدانی پایان نامه ی مردم شناختی اش به نیجر بازگشت. آن گونه که ستالر شرح می دهد (1992) " قسمت اعظم کار "روش" ]در [این فیلم ...حول محور تسخیرشدگی/جن زدگی در باور مردم سونگهای می گذرد. در این فیلم مصاحبه های سینمایی با کاهنان تسخیر شدگی وجود دارد... و نیزتعداد زیادی فیلم کوتاه در باره ی مراسم سونگهایی یناندی yenaandi ِ ؛ آداب تسخیرشدگی که در آن از ارواح درخواست باران می شود" (6).
ساحرگان وانزربه یکی از کارهای "روش" است که کمتر دیده شده. در این فیلم کوتاه اوراد کاهنان، گیاهان دارویی و رقص ساحری به تصویر کشیده شده ست و مخاطب با افسونگران وانزربه و نیایش شان آشنا می گردد. شاید مهمترین بعد فیلم، رقص ساحری در طی یک مراسم پالایش و خالص سازی ست که در آن ساحر به همراه پسرش ساعت ها  می رقصند. به نظر می رسد که هر دو در حالت جذبه و شیفتگی اند. درطی رقص او ناگهان تکان می خورد و زنجیری جادویی را بالا می آورد. این زنجیر از انتهای زبان اش آویزان شده ست و او دوباره            می بلعد ش تا بتواند این طلسم قدرت را تا دم مرگ با خود حمل کند. فیلم همچنان شامل صحنه هایی از مراسم سالانه یی ست که در آن گاوی قربانی و سلاخی می گردد تا تضمین کننده ی سالی سالم و سخی باشد. این فیلم منتقدین بسیاری را برانگیخت تا روش را متهم به بیگانه نمایی آفریقاییان کنند و ستالر(1992) گزارش می دهد که حتا خود مردم وانزاربه از سوء تفسیرهایی فیلم شکایت کردند. با این حال این مستند جایگاه مهمی در ضبط مردم شناسانه ی این مراسم دارد.
در میانه ی دهه ی چهل میلادی "روش" "اربابان دیوانه" را به نمایش در آورد.این فیلم مطالعه یی سینمایی از نوعی مراسم تسخیر شدگی  گروهی ار مردم سونگهای به نام هائوکا Hauka ست. آن چان که گزارش شده این مراسم برای مردم هائوکا راهی بود تا با ارواح اربابان استعمارگرپیشین خود تماس برقرار کنند. در این مراسم شرکت کنندگان پذیرفته شده هم چون اعضای ارتش استعماررفتار می کنند، سپس مراسمی خشن و قهر آمیز را اجرا می نمایند که در طی آن سگی قربانی، جوشانده و خورده می شود. آنان هم چنین گلوی مرغی را می برند و خونش رابر روی قربانگاه خون آلود سرازیر می کنند. این گروه در حالت جذبه ی خود رژه و هم آیی هایی ارتشی را نیز به عمل در می آورند. پس از مراسم مردم هائوکا در حال انجام اعمال روزانه و معمول خود نشان داده می شوند. فرقه ی هائوکا در منطقه بسیار محبوب شدند و مورد پسند عموم قرار گرفتند و حتا با وجود جد وجهد های مقامات دولتی تعدادشان افزایش یافت. "روش" محبوبیت گروه را راهی برای مردم می دانست تا نسبت به سرکوبگری استعمار اعتراض و مقاومت  خود را نشان دهند. او با افزودن صحنه هایی از ارتش استعماری بریتانیا همراه با صحنه هایی از آیین هائوکایی بر باور خود به صورت سینمایی تاکید میکند. "روش" مراسم را به درخواست رهبر فرقه ی هائوکا فیلمبرداری کرد. فیلم بسیار بحث برانگیز از کار در آمد و در منطقه ممنوع شد. بعضی از روشنفکران فرانسوی وآفریقایی به دلیل صحه گذاردن بر و تقویت کردن کلیشه های مربوط به سیاهان و نیز فقدان عینیت در فیلم آن رارد کردند. دیگران به چنان بازنمایی قهرآمیزو خشنی که آفریقایی ها از اروپاییان ارائه می کردند معترض بودند. با این حال جایزه ی بزرگ جشنواره ی ونیزبه سال 1957 به این فیلم اهدا شدو "اربابان دیوانه" هم چنان به عنوان نمایی جذاب از آیینی که در آن عناصری از جذبه ی روحانی سنتی و مراسم تسخیر شدگی با روان های که در هیئات پرسنل نظامی استعمارمدرنیزه شده اند، با هم آمیخته اند، باقی می ماند. به این ترتیب این فیلم به صورتی نمادین برخورد فرهنگ های سنتی آفریقا با مدرنازیسیون تحمیلی که توسط استعمار آورده شده را ارائه می کند. این تفسیر ایدئولوژیکی در شکل سینما احتمالا دلیل محبوب شدن فیلم در سرتاسراروپا بود.
"شکار شیر" (1957-1964) "روش" صیادانی سونگهایی را دنبال می کند که در حال تعقیب و شکار گروهی از شیرهای خطرناک هستند اما تنها به تیر و کمان مسلح اند. فیلم تماشاگر را با منطقه یی پرشاخ و درخت و وحشی در آفریقا روبرو می کند که به نظر محیطی خطرناک برای انسان می آید. سپس چنین مکانی را در کنار زمین های زراعت شده ی صیادانی قرار می دهد که به نام گوGow  شناخته شده اند و زیر مجموعه یی از سونگهایی ها به شمار می روند. این صیادان می بایست در پی صید شیری باشند که به حیوانات اهلی مردم فولانFulan  حمله می کند و می کشدشان. شیر قربانیان اش را نمی خورد و در نتیجه شکارچیان می دانند که این شیر همانی ست که همه کشتارها به پای اوست. فیلم جزئیات بسیاری را از شکار عرضه می کند اما کانون توجه- اش آدابی ست که در جریان ردگیری شیربه اجرا در می آید. هفت سال طول کشید تا "روش" این فیلم را تکمیل کرد از آغاز آن به سال 1957 تا اتمام آن در سال 1964. به دلیل تاخیر هایی که در شکار پیش آمد "روش" مجبور شد سفرهای متعددی در این دوره به آفریقا بکند تا ابعاد مختلف شکارو آیین های مربوطه اش نظیر ساختن زهر برای تیرها وکشتار شیرهایی که درتله های آهنی نگه دارنده ی پا به دام می افتند را به تصویر بکشد. در ابتدا شکارچیان شیر جوانی را به تله انداخته و با تیرهای زهرآگین خود می کشند. فردایش ماده شیری را به چنگ می آورند اما او قادر به رها کردن خود می گردد و پیش از آن که توسط یکی از صیادان کشته شود به رمه داری حمله می کند. نکته ی جالب آن است که "روش" موفق نشد کل ماجرا را فیلم برداری کند اما صدابردارش این حادثه ی هراسناک را ضبط کرد و به این ترتیب این حادثه ی ضمنی به طور کامل در فیلم ارائه شده ست. فیلم موفقیتی انتقادبرانگیزبود و نشان شیر طلایی جشنواره ی ونیز را تصاحب کرد. منتقدین آن را به عنوان شاهکار "روش" ستودند واظهار کردند که این اثر "روش" را به جایگاه فیلم سازان نخبه ی فرانسوی ارتقا داده ست. ستالر(1992) استدلال می کند که فیلم با موفقیت، اتحاد جدانشدنی زندگی دنیایی و روزمره ی مردم سونگهای از باورهای مقدس و روحانی شان را به نمایش در می آورد. علاوه بر این ستالر تشریح می کند که "روش" سینما و مردم نگاری را دیالکتیک وار به هم پیوند داده اما در عین حال بحث می کند که در این کار مرز میان واقعیت وروایت تخیلی را زیر پا گذاشته است.
اولین فیلم غیر داستانی "روش" "من، یک سیاه" (1957) مستند و تخیل را با هم ترکیب می کند. این فیلم نسبتا عینی در یکی ازمحله های پرجمعیت و آلوده ی آبیجان (3) در ساحل  عاج  ضبط شده و زندگی روزانه ی باراندازی به نام عمرو گانداOumarou Ganda  (که خود را ادوارد.ج.رابینسون Edward.G.Robinson  می نامد ) و دو تن از دوستانش را دنبال می کند. صدای گاندا به عنوان راوی روی فیلم ضبط شده در حالی که زمینه فیلم 16میلی متری را با آلام و امید هایش پر می کند. بعدها گاندا تبدیل به شخصیتی پیشتاز در فیلم سازی آفریقا به عنوان کارگردانی در نیجرمی گردد. فیلم توسط دولت ساحل عاج ممنوع شد. منتقدین سینما وریته استدلال می کنند که حرکت به سوی سینمای داستانی آشکار می کند که سینما وریته نوعی روش فیلم سازی ست که دوربین های روی دست 16 میلی متری و نورپردازی طبیعی قراردادهای پذیرفته شده اش می باشند، همان گونه که ارزش محصولات خوش ساخت وصحنه های زیبا عرف سینمای روایی کلاسیک  قلمداد می شوند. "روش" با فیلم مخروط انسانی در سال 1959 کارش را دنبال می کند. در این فیلم از داستانی تخیلی بهره می برد تا تعامل میان نوجوانان دانش آموز سفید ورنگین پوست در مدرسه یی در آبیجان به نام دبیرستان آبیجان  Lycee d’Abidjan  را بکاود. فیلم به صورت صامت فیلم برداری شد و "روش" تلاش کرد تا صدای دانش آموزان را به صورت تفسیر فیلم روی فیلم بگذارد. اما این ابتکار چندان خوب از کار در نیامد چرا که دانش آموزان نتوانستند گفتگو های خود- انگیزشان را پس از فیلمبرداری دوباره زنده کنند. به هر صورت، طرفداران فیلم آن را متن مهمی قلمداد می کنند که تلاش می کند نژادپرستی و تفرقه را به صورتی مبدعانه و با روشی جذاب مورد بررسی قرار دهد.
تا قبل از اوایل دهه ی شصت میلادی بیشتر فیلم های مستند به صورت صامت همراه با موسیقی،روایت و سایر افکت های صدا که به فیلم تولید شده اضافه می گشت ساخته می شدند. این موقعیت در اثر فقدان تجهیزات صدابرداریی به وجود آمده بود که به قدرکافی قابل حمل باشند تاکارکرد موثری در شرایط میدانی داشته باشند. با ورود تجهیزات صدابرداری سبک وزن و قابل اعتماد ِ قابل حمل همراه با دوربین های 16 میلی متری، هم زمانی ]صدا و تصویر[ به طور گسترده یی در اواخر دهه ی پنجاه میلادی امکان پذیرگشت. در دسترس بودن چنین تجهیزاتی انقلابی در ساخت فیلم مستند به پا کرد. این تغییرات اساسی مخصوصا در فرانسه ایجاد شد جایی که "روش" این انقلاب را با استفاده کردن از تکنولوژی جدید در سینما وریته راه بری کرد. "روش" در گسترش سینما وریته نقشی محوری داشت و از آن در سبک و شکل فیلم هایش بحث بر انگیزانه  بهره برد. در "روایت یک  تابستان" اش (1960)، روش و ادگار مورن فرهنگ فرانسوی را درست پس از جنگ الجزیره از]منظر[ خیابان های پاریس مورد کاوش قرار دادند. "روش" از همان روشی که در ساخت مستند های آفریقایی اش بهره برده بود استفاده کرد. این فیلم تا اندازه یی پاسخ به منتقدینی ست که او را متهم می کردند تنها در مکان های بیگانه و مرموزفیلم سازی می کند و نیز اولین فیلم اوست که آگاهانه ]بر اساس استانداردهای[ سینما حقیقت ساخته شده ست. این فیلم محصول کم نظیری ست از آ ن جهت که بعضی از واکنش های مصاحبه شدگان به فیلم شان را درخود جا داده و در نتیجه بعضی از اصول "فاصله ی عینی" در مستند سازی را نادیده انگاشته است. استفاده از دوربین روی دست و صدای طبیعی داخل صحنه و بی ارزش شمردن راوی عینی نشان دهنده ی روی گرداندن "روش" از سبک اولیه مستند سازی و عرف های سینمای روایی کلاسیک است. تکیه بریک شیوه سینمایی کلاسیک، که بر صحنه های زیبا و ]تالیفِ[ داستان های ِ به اجبار متقاعد کننده و سرهم شده  تاکید می کرد، کنار گذاشته شد چرا که مانعی در راه آشکار شدن حقیقت سینمایی تلقی گشت. از توجه اولیه به متحول کردن مستند، سینما وریته کانون توجه اش را بر گسترش شیوه های مبدعانه ی فیلم روایی متمرکز نمود.    "تاریخچه ی وقایع تابستان"  در گیشه موفق نبود اما "روش" همین شیوه را در "مجازات" دنبال کرد. هر چند که فیلم با سرعت زیادی ودر سبک مبدعانه ی سینما حقیقت فیلم برداری شد، به خاطر بازیگران بدون تمرین و صحنه های فی البداهه  درباره ی زن جوانی که از خانه به مدرسه فرستاده می شود و روز را در پی انجام کاری، ترجیها به همراه یک مرد، سپری می کند،  به دلیل بیش از اندازه بی هدف بودن مورد انتقاد قرار گرفت. هر چند که جنبش سینما وریته بر روی فیلم سازان موج نو فرانسه تاثیر گذار بود، اما این دو فیلم "روش" به دلیل مسئله یی که مطرح می کنند بسیار قابل توجه اند چرا که نسبت میان فیلم و واقعیت را پیش می کشند به جای آن که]  صرفا فیلم را[ سندی بر تایید سبکی موفق بیانگارند.
یوزپلنگ(Jaguar) (1967) ]نمایانگر[ پیشرفت "روش" در پیوند میان مستند و تخیل است. بعضی از محققین از اصطلاح مردم نگاری داستانی  ethnofiction برای توصیف این گونه ی فیلم سازی استفاده می کنند. بر خلاف مستند داستانی، مردم نگاری داستانی متکی بر اصول فیلم سازی ِ مردم نگارانه است.  فیلم زندگی سه مرد جوان سونگهایی را دنبال می کند که در پی اکتشاف و تجربه از کاشانه های قبیله خود به ساحل طلایی افریقای غربی مهاجرت می کنند و به شکل مردان متحول شده یی باز می گردند. نوشتار مردم نگارانه ی "روش" در این باب، تاریخ این مهاجرت و اهمیت فرهنگی آن را مورد بررسی قرار می دهد. این فیلم حرکت "روش" از تمرکز اولیه اش بر روی جهان جادویی و آیینی سونگهای رمز آلوده را نشان گذاری می کند که به سمت متمرکز شدن بر ابعاد اجتماعی یا دنیوی زندگی این سه مرد و دلایل آنان برای شرکت جستن در مهاجرت، پیش می رود. در نتیجه عنوان فیلم درباره ی حیوان جگوار نیست؛ برای این مردان جگوار بودن به معنی  آن است که موفق اند و ظاهر و رفتارشان جذاب است. در پایان آنان با داستان ها وکالاهای مادی شان به خانه باز می گردند قبل از آن که فصل باران  موسمی آغاز گردد. ایده جگوار در سال 1954 پرورانده شد. خود فیلم در ابتدا به صورت صامت در سال 1957 فیلم برداری شد. بعد، روش از این سه مرد خواست در حالی که فیلم را تماشا می کنند تفسیر خود را به عنوان صدای راوی روی فیلم ضبط کنند. در نتیجه بدیهه گویی شان توسط تصاویر قفل شده در فیلم هدایت می شود. کل تفسیردر عرض یک روز در اِستد یوی صدایی در غنا ضبط شد. فیلم قبل از انتشار نهایی اش در 1967 چندین دفعه به نمایش در آمد. در فیلم ما همین مردان را می بینیم که با پای پیاده از میان مراتع و کوه ها در حال سفراند. در این مناطق آنان با سومبا، "دیگران ابتدایی"، برخورد می کنند که اعضا مذکرشان تنها غلافی بر قضیب شان پوشانیده اند. زمانی که به ساحل می رسند از هم جدا می شوند. در حالی که هرکدام زندگی روزانه اش را سامان داده وکار می کند، فیلم از یکی به سراغ دیگری رفته وهر یک را قطعه قطعه به تصویر می کشد. هر سه مرد موفق می شوند مقام جگوار را به دست بیاورند؛ موقعیت "همراه بودن با" و "جذاب" را،اما نهایتا مصمم می گردند که زمان بازگشت به کاشانه و زندگی قدیمی شان فرارسیده. زمانی که بر می گردند تمام دارایی های مادی که با خود آورده اند را می بخشند و دوباره در زندگی پیشین شان مستقر شده ودر نقش های سابق شان سامان می یابند. ستالر(1993) اظهار می کند که این فیلم مردم نگارانه ی داستانی متد چرا که نهِ ؟ "روش" را در تحقیق و فیلم سازی به بهترین شکلی نشان می دهد و به فیلم حسی از تئاتر می بخشد. بعضی از منتقدین بر این باورند که این فیلم بیان نامه ی ضد استعماری "روش" است و مشکلات متعددی که مردم افریقای غربی به واسطه ی مدرنازیسیون با آن مواجه شدند را آشکار می کند.
روش کتاب ها و مقالات مردم شناسانه ی بسیاری نوشت که با توصیفات انبوه اش و عکس هایی از مردم سونگهای ومحصولات روحانی شان غنی شده بودند. آثار نوشتاری او به نسبت فیلم هایش دارای جزئیات مردم شناسانه بیشتری ست. متد چرا که نه؟ ِ فیلم سازی روش پاسخ چندانی به سوالاتی که فیلم هایش بر می انگیرند نمی دهد. فیلم هایش عمدتا از دیدگاه بصری بیگانه نما، مرموز، تحریک آمیز و چالش بر انگیز هستند و در نتیجه موجب شوکه شدن وعلاقمند گشتن بینندگان می شوند اما آنان را درباره ی زمینه و توضیحات متن سر در گم رها می کنند. 
روش در18 فوریه 2004 در تصادف اتومبیلی در نیجر کشته شد. او بار دیگر به آفریقا باز گشته بود تا در جشنواره ی فیلمی شرکت کند.

 

پانوشت مترجم
1-    امپراطوری سونگهای دولت پیشا استعماری در آفریقا بود که در شرق کشور مالی کنونی قرار داشت و از اوایل قرن 15 میلادی تا اواخر 16 میلادی یکی از بزرگترین دولت های آفریقایی بود. بزرگترین گروه قومی این امپراطوری قوم سونگهای نام داشت و پایتخت شان شهر گو بود.
2-    نیجرکشوری ست در غرب آفریقا که پایتخت آن نیامی نام دارد.
3-    آبیجان بزرگترین شهر و پایتخت پیشین کشور ساحل عاج می باشد.

برای مطالعه ی بیشتر
-    DeBouzek, J., “The Ethnographic Surrealism of Jean Rouch”, in Visual Anthropology, 2,1989,301-317
-    Eaton’s Mick (ed), Anthropology-Reality-Cinema: The Films of Jean Rouch, London: British Film Institute, 1979.
-    Feld, S, “Themes in the Cinema of Jean Rouch”, in Visual Anthropology, 2, 1989, 223-249.
-    Stoller, P, The Cinematic Griot: The Ethnography of Jean Rouch, Chicago: Chicago UP, 1992.

 منبع: دائرالمعارف یان اتکینز، راتلج 2005.

 

 

 

 

Share this
تمامی حقوق این پایگاه برای «انسان شناسی و فرهنگ» محفوظ است.