(Go: >> BACK << -|- >> HOME <<)

سرآغاز

چشم دوربین، چشم قربانی: ایفی ژنی اوریپید و کاکویانیس

ماریانا مک دونالد ترجمه: سیده اعظم جعفری رستگار
PHOTOLISTE_20090529120709_grece_athenes_erechtheio_500_.jpg

میشل کاکویانیس سه فیلم بر اساس نمایشنامه های اوریپید تولید و کارگردانی کرد: الکترا(5) (1961)، زنان تروا(6) (1971) ، افی ژنی(7) (1977). آخرین این ها ، افی ژنی که بر اساس نمایشنامه افی ژنی در اولیس اوریپید ، مخاطبانش را به چالش می کشد تا یک تراژدی باستانی و الگوهایی که ارایه می دهد را تحسین کند بجای آنکه آن را به عنوان یک داستان ساده ی قابل درک تبدیل کند. کاکویانیس مسائل را برای ما عجیب و غریب می کند برای مثال ذهنیتی که نسبت به شخصیت کلوتایمنسترا(8) ایجاد می کند . چگونه و تا چه اندازه ما کلوتایمنسترا را درک می کنیم؟ آیا ما تجربه ی خودمان از جنگ و رنج انسانی را با نسخه ی کاکویانیس از دیدگاه هنری اوریپید مطابقت داده ایم؟ آیا این فرایندی خودکاهنده است به طوریکه برای همه ی ما تنها تصویری بیش از  آن  رنجی که بر زنان و کودکان در جنگ مردان می رود باقی بگذارد؟

تبدیل نمایشنامه به فیلم باعث می شود تا این رنج واضح تر بیان شود نسبت به زمانی که نمایشنامه در صحنه اجرا می شود. زیگفرید کراکورز(9) ادعا می کند که فیلم ویژگی های فیزکی را بهتر نمایش می دهد. دوربین کاکویانیس به ما اجازه می دهد در ابتدا با افی ژنی ، طفل وحشت زده ، همذات پنداری کنیم. در ابتدای فیلم یونانی ها در حال شکار گوزن نشان داده می شوند ، دوربین آن را تا زیر بوته ها تعقیب می کند و بر روی چشم های او که از ترس از حدقه برآمده تمرکز می کند. بعد در منظره ای مشابه با حرکت مشابه دوربین  می بینیم که ایفی ژنی شکار می شود. کاکویانیس بیش از اوریپید ما را وا می دارد تا با مظلومین بویژه زنان و کودکان همذات پنداری کنیم . در فیلم همذات پنداری ما با شخصیت یا شخصیت ها متفاوت است از درگیری احساسی ما در صحنه تئاتر. تراژدی در صحنه تئاتر در ما لذتی احساسی و روانی ایجاد می کند که ناشی از تماشای نمایش است . در نمایشنامه ،زبان و نحوه ی انتقال آن است که اساسا پاسخ و واکنش ما را شکل می دهد، در حالیکه فیلم تاکید بیشتری روی جنبه های بصری دارد و تجربه احساسی قویتر و سریعتری در تماشاچی ایجاد می کند.

اگر ما در ابتدا با ایفی ژنی به عنوان یک قربانی بی گناه و سپس با کلوتایمنسترا به عنوان یک نیروی انتقامی اصلی همذات پنداری کنیم برای فردیت ما و آن ها چه اتفاقی خواهد افتاد؟ در خطای پایانی نمایشنامه ی اوریپید ایفی ژنی با یک گوزن در محراب قربانی جایگزین می شود. صریحا به جایگزینی قوچ در قربانگاه اسحاق فکر می کنیم و به تمام تئوری هایی مراجعت می کنیم که تلاش می کنند تا تکامل مراسم قربانی مذهبی را توضیح دهند . عمده دلیل تبدیل و تطبیق تراژدی یونانی به فیلم احساس ناشی از الگوهای اجتناب ناپذیر، اساسی و تغییر ناپذیر تجربیات است که به ما منتقل می شود .ساختار بنیادی تر این تطبیق،که ناشی از پیروی وفادارانه از اصل منبع می باشد ، وقتی ما را بیشتر شگفتی وامی دارد که خود را جای قربانیان می گذاریم و رهبرانمان را جای متجاوزان.

کاکویانیس ما را با یک کار پیچیده مواجه می کند. داستان در دوره ی تاریخی افسانه ای بلافاصله پیش از جنگ تروا اتفاق می افتد، اما علاوه بر آن کاکویانیس ما را وامی دارد تا به دوره ی اوریپید ، دوره ی جنگ های پلوپونزی(10) (404-431 ق.م)، و حتی به دوره ی خودش، دوره ی جنگ های د اخلی یونان پس از جنگ جهانی دوم (1949_1946م) و دوره ی حکومت سرهنگ ها(1974-1967)، بیندیشیم. علاوه بر اثر اوریپید دو تا از برجسته ترین رویکردهای دراماتیک به این افسانه که توسط آشیل(11) و سنکا(12) مطرح شده است ، سوء استفاده ی متکبرانه ی آگاممنون از قدرت و اختیارات او را محکوم می کند اما کاکویانیس تصویر دردناکی از رنج ایفی ژنی در نمایشنامه ی اوریپید را تکیه گاه اثر خود برای ایجاد خشم اخلاقی در تماشاچیان خویش قرار داده است. ما از ارتباط بین جهان شمولی و تاریخی بودن این ویژگی متعجب می شویم: چیست قدرت تطبیق مدرن یک اثر کلاسیک با حقایق معاصر همانند اخبار و گزارشات جنگ ها یا افسانه ها که می تواند اینگونه ما را متاثر کند؟ در یک حوزه ی گسترده جواب این سوال در روشی نهفته است که کاکویانیس مخاطبانش را به همذات پنداری با رنج کشیدگان فرا می خواند.

کاکویانیس که در جزیره قبرس(13) متولد شده بود با مسئله ی تهاجم ترکیه به قبرس در سال 1974 در تنها فیلم خود آتیلا 74 (14) در گیر بود ، فیلمی که در آن سال تولید و به نام آن سال نام گذاری کرد؛ بعد از اینکه جزیره را به دو بخش ترکی و یونانی تقسیم کردند. کاکویانیس که می دانست قدرت و دیوانگی یک ارتش مهاجم چگونه است  به طور متمادی چهره ی قربانیان را نشان می داد که در آن: مردان ، زنان و کودکان گریه می کردند، برای مردگان و آنچه که از دست داده بودند سوگواری می کردند و به ناگزیر زمین هایشان را ترک می گفتند. او با تاکید بر رنج قربانیان جنگ در فیلمی از نمایشنامه زنان تروا احساساتش را منتقل کرد. کاکویانیس همانند اوریپید هوس و دمدمی مزاج بودن عامه ی مردم ،نه فقط گروه جنگجو، را فهمیده بود. سه سال بعد هنگامی که در فیلم ایفی ژنی، ایفی ژنی داوطلبانه زندگی اش را برای نجات یونان از سلطه بربرها فدا می کند، کلمات ایفی ژنی دلیل برگزیده ای فرای محتوای افسانه ای اش فراهم می آورد. هر دو کار آتیلا 74 و ایفی ژنی کار هایی هستند  درباره ی خیانت، سازش و همکاری: ایفی ژنی با همکاری کلشاس(15) ادیسه(16) ، منالئوس(17) ، آگاممنون و کل ارتش قربانی می شود؛ و آنطور که کوکایانیس پیشنهاد می کند قبرس توسط دولت نظامی یونان در همکاری با سازمان ملل متحد، ترکیه و سیا(18) مورد خیانت واقع می شود .

هر دو نسخه ی افسانه ی ایفی ژنی اوریپید و کاکویانیس به ما نشان می دهد چگونه انسان های متمدن ریاکار و موذی می توانند به بربر(19) بدل شوند. شخصیت هایی که نشان داده شده اند به عنوان قهرمان ؛ زنان، بردگان و کودکان هستند که غالبا قربانی انسان های قدرتمدار می شوند. اوریپید منتقد جامعه ی خودش بود و نمایشنامه های او در آتن(20) مشهور نبود ( آنطور که شواهد نشان می دهد او تنها برنده 4 جایزه بوده در مقایسه با آشیل که برنده 13 جایزه بوده و سوفکلس(21) 24 جایزه). منتقدان گمنامی چون دوست اوریپید سقراط(22) به ندرت توسط کشور خودشان مورد تقدیر قرار گرفته اند. ما می توانیم صداقت آنان را زمانی بپذیریم که تحت تاثیر فشارهای سیاسی نباشیم. اوریپید و کاکویانیس در اصل قضیه با منتقدان قدرتمند جنگ، فساد رهبران سیاسی ، مذهبی، نظامی اتحاد تنگاتنگی دارند. هر دوی آن ها نمایشنامه های برانگیزاننده ای داشته اند. آن ها ما را به احساسی فراتر از ناکامی و رنج ترسیم حکومت فاسد هدایت می کنند تا با رنج قربانیان همدردی کنیم و این همان جایی است که تراژدی واقعی اتفاق می افتد، همانطور که تفاوت عظیمی وجود دارد بین خشم اخلاقی که از بی عدالتی می بریم و ترس فزاینده ای که از مرگ نابهنگام یک کودک احساس می کنیم. در آثار اوریپید قهرمانان سنتی دائما به فضایل پشت می کنند در حالیکه فضیلت واقعی اغلب در زنان ، بردگان و کودکان یافت می شود . در آثار کاکویانیس نیز همین گونه است.

این امر بدیهی است که جنگ نگرانی ثابت بشر بوده است اما ارزش دارد تکرار کنیم جنگ نگرانی ثابت بشر است . وقتی تحت تاثیر ایدئولوژی جنگ نباشیم اهداف و هزینه هایی که به همراه دارد را به چالش می کشیم و مورد نقد و سوال و جواب قرار می دهیم. جنگ و نتایج آن برای کاکویانیس جذاب است ، بویژه نقد قدرت: چه کسی آن را در اختیار می گیرد ؟ بر  علیه چه کسانی؟ از آن چه سوء استفاده هایی می شود؟ یک جنگ خوب چیست(جنگ ایرانیان در قرن 5 ق.م)؟  یک جنگ ناپسند چیست (جنگ داخلی)؟ آیا یک جنگ خوب ممکن است؟ تقریبا دو هزار و پانصد سال پیش این سوال ها را اوریپید هم مطرح کرد. هم اوریپید و هم کاکویانیس تعبیرات سیاسیشان را از تجربیات شخصی خود در جنگ و تبعید به دست آوردند، حتی بیش از هومر(23) که علاوه بر نشان دادن ترس و وحشت یک جنگ، اهمیت جنگ و افتخار آفرینی قهرمانانش را ستایش می کند؛ اوریپید بر قهرمان سازی از قربانیان تاکید می کند همانطور که همواره بوده است. ثمره ی جنگ با خون به دست می آید و در این مورد افتخار به دست آمده توسط ایفی ژنی قربانی، افتخار ازدست رفته ی آگاممنون است.

مسایل در نمایشنامه اوریپید روشن هستند. او به ما نشان می دهد بهایی که برای جنگ می پردازیم زندگی فرزندان ماست آنگاه که یک کشور جوانان را برای جنگ به جبهه ها می فرستد. موافقت آگاممنون با کشتن دخترش اساسا تصمیمی است که همه ی رهبران سیاسی می گیرند هنگامی که اعلام جنگ می کنند. آن ها فکر می کنند تراژدی جنگ فقط به دیگران صدمه می زند و مرگ آن ها  و فرزندانشان را نمی آزارد. برای نمونه در سوپلیات(24) ، اوریپید می گوید : هنگامی که مردم برای جنگ رای می دهند هیچ کس به مرگ خود فکر نمی کند و فکر می کند بد بختی جنگ برای دیگران است، یک یونانی اگر می توانست مرگ خود را در لحظه ی رای دادن تصور کند ، هرگز خودش را تباه نمی کرد(486-482). اوریپید در شماری از نمایشنامه ها از فساد اخلاقی آتنی ها پرده برداشت . او خدایان را از طریق نامهربان تر و مسئولیت ناپذیر تر نشان دادن نسبت به انسان ها مورد انتقاد قرار می داد که رهبران سیاسی از آن برای مقاصد سیاسی خویش بهره می جستند. گاهی نیز اوریپید مصایبی را نشان می داد که ناشی از تکبر و جاه طلبی انسانی بود که مثل یک خدا رفتار می کرد. اوریپید آتنیان را دیده بود که پس از پیروزی بر ایرانیان به بهانه حفاظت از یونان در برابر تهدیدات ایران یک امپراتوری قدرتمند ایجاد کرده بودند. در سال 416 ق.م وقتی که جزیره ملوس(25) از حمایت آتن سر باز زد ،آتنی ها در مقابل به کشتن همه ی مردان بالغ و فروختن زنان و کودکان به بردگی دست زدند. به نظر می رسید احتمالا اوریپید داستان زنان تروا را در پاسخ  به این حادثه نوشته باشد از آنجا که این نمایش قبل از سال 415 ق.م به اجرا در آمده است.

اسپارتا(26) سرانجام در سال 404 ق.م آتن را به طور کامل شکست داد، تقریبا دو سال بعد از مرگ اوریپید و اجرای نمایشنامهایفی ژنی در اولیسکه پس از مرگش اجرا شد. در این نمایشنامه کلوتایمنسترا تصمیم یونانی ها برای کشتن دختر را یک جنایت تشخیص داد و صریحا بیان داشت که این جنایت نا مقدس یک انتخاب شیطانی است. کلشاس ، ادیسه، منالئوس و ارتش قربانی ایفی ژنی را خیر قلمداد می کردند اما ذات شیطانی این حادثه همیشه برای کلوتایمنسترا واضح بود و برای آگاممنون در لحظاتی . آگاممنون در تقابل بین مسئولیت پذیری و  و علاقه به دخترش گرفتار بود اما سرانجام قدرت را انتخاب کرد؛ مادامی که تصمیم گیری را به تاخیر می انداخت بیشتر در تغییر ذهنیت یا انتخابش محدودتر می شد و در نهایت وقتی ارتش متوجه موضوع شد دیگر کار از کار گذشته بود. وقتی که آگاممنون برای ایفی ژنی و کلوتایمنسترا توجیه می کرد که کل خانواده نابود خواهد شد احتمالا برحق بود اما او پیش تر تصمیم خود را گرفته بود.

نمایشنامه های اوریپید آگاهی های روز افزون او نسبت به واقعیت های جنگ و پنهان کاری رهبرانی که به جلب توجه عوام پرداخته اند، را آشکار می کند و در نمایشنامه های آخر اوریپید شاملاورستز(27) و ایفی ژنی بیشتر از سایر نمایشنامه هایش مشهود است. او به تدریج قدرت مردم و قدرت رهبری آن ها را می فهمد . با توجه به این که در زمان جنگ تروا قدرت مردم نقشی نداشته است و باید اذعان داشت که در واقع اوریپید در مورد زمان خودش صحبت کرده است. نمایشنامه های بعدی او بازتابی از ارزیابی طاسیدیدی(28) از زوال کلی اخلاق در آتن در دوره جنگ های داخلی پلوپونزی است که مفاهیم معانی جدیدی کسب می کردند، قدرت و پیروزی مفاهیم ارزشمندتری از عدالت و صداقت بودند. ایفی ژنی اوریپید با نمایش خیره کننده اش در نقش قربانی برای یونان شبیه یک قهرمان هومری گم شده  در جهانطاسیدی(29) به نظر می رسید که در جستجوی افتخار بود در حالیکه مردم پیرامون او معنای کلمه ی افتخار را نمی دانستند.

همچنین دیدگاه کاکویانیس نیز همین گونه است، او فساد مردم و رهبران سیاسی را که در آتن مدرن خودش می شناخته باز تولید می کند. برای او موقعیت معاصر شکل خاصی از گذشته کشورش است، همانطور که برای اوریپید تقابل برادران افسانه ای ملانئوس و آگاممنون نمونه ی خوبی از تلاش برای کسب قدرت بوده که او با آن در دوران خود آشنا بوده است. تعارض و عدم توانایی در تصمیم گیری مانند آنچه آنان دچارش بودند  منجر به یک حکومت الیگارشی(30) در آتن در سال های 10-411ق.م شد که جنایات بی شماری را با خود به همراهآورد تا قدرت جدیدی را شکل بدهد. در آتن کاکویانیس نیز هنگاهی که تعارض بین رهبران مختلف به برخی افراد اجازه ی سوء استفاده داد تا به قدرت برسند، اتفاقات مشابهی روی داد. در 1967 تغییرات پی در پی در رهبری منجر به یک توهم زدایی عمومی نسبت به دولت  و کودتای سیاسی توسط گورگس پاپادوپولوس(31) شد، وقتی که منالئوس آگاممنون را متهم به رهاکردن مردمی کرد که او را برای رسیدن به قدرت یاری رسانده بودند. کاکویانیس در این قضیه بین این شرایط و قدرت گیری تدریجی پاپادولوس و ترک متعاقب پشتیبانان حامی کسب مقام رهبری اش تشابهی می بیند. اوریپید و کاکویانیس به ما نشان می دهند؛ تاریخ به ما یاد می دهد: رهبران به خاطر اقتضائات سیاسی با مردم متحد می شوند یا از آن ها فاصله می گیرند.

کاکویانیس افسانه های اوریپید را با محدود کردن خدایان باستانی و متمرکز کردن خیر و شر در انسان ها و حذف عنصر الهی چه به عنوان اصل و چه به عنوان تقدیر، انسانی و بشری می کند. بدون هیچ چهارچوب فراطبیعی و در غیاب تقدیرگرایی ، انسان به طور کامل مسئول عملکرد خویش است. اوریپید نشان می دهد برخی اتحاد های انسانی روشی برای مبارزه با خدایان غیرعقلانی هستند اما کاکویانیس انسان را مسئول سرنوشت خود قرار می دهد هرچند انسان اغلب قربانی ضعف خویش می شود. کاکویانیس ، کلشاس را که به طور واضح غیر اخلاق گرا و موذی است و ادیسه منفعت طلب را به گروه شخصیت ها اضافه می کند، که نه کلشاس و نه ادیسه، هیچ یک در نمایشنامه اوریپید حضور ندارند. کلشاس خودمختاری و غیرعقلانی بودن خدایان اوریپید را به عهده می گیرد، او  قدرت غیر منطقی خود را جهت رنج انسان ها به کار می گیرد. شاهد آن هستیم که کاکویانیس در نقش کلشاس کلیساهای ارتدکس یونان را به باد انتقاد می گیرد که در برخی موارد تصمیماتی می گیرند که از نظر اخلاقی مورد تردید است. کلیسا با حکومت نظامیان(32) متحد می شود تا ارزش های محافظه کارانه ی ارتش را به اثبات برساند و از خود در برابر کمونیسم دفاع کند. همچنین امکان دارد کاکویانیس برخی از تصمیمات مخاطره آمیزی که توسط اسقف ماکاروس(33) در قبرس گرفته شده بود را نیز مد نظر داشته باشد.

در فیلم مولفه های دیگر بشری شده اینیز وجود دارد. تلاش های ارتش برای انتقام ، افتخار  و سایر آرمان های ذهنی ساده نیست . در فیلم اخیر او، زنان تروا،  بازگرداندن هلن از  تروا بهانه یونانی ها برای حمله بود در حالی که انگیزه ی واقعی آنان طلا بود. در ایفی ژنی این را در جایی بازتاب می دهد که آگاممنون می گوید: هلن بهانه ای به ما داد برای جنگ در حالی که طلاهای تروا دلیل اصلی بود.  بنیان های اقتصادی قدرت، انتقاد اصلی اندرس پاپاندروس(34) بود بر علیه کاخ جونتا الیگارشی اقتصادی و سیا آمریکا(35). که چیزی را که تاریخ تایید می کند، تشریح می کند: مردمی که از نظر اقتصادی در آسایش هستند به راحتی کنترل می شوند.

کاکویانیس آشیلی را معرفی می کند که نسبت به مخمصه ایفی ژنی و کلوتایمنسترا همدردی بیشتری دارد تا آشیل اوریپید. کاکویانیس آشیل جذابی را معرفی می کند که توسط یک هنرپیشه خوش تیپ و جوان ایفای نقش می شود به جای فرد خود بین و مغروری که در اثر اوریپید شاهد آن هستیم. چشمان آشیل ایفی ژنی را می بیند که در نگاه اول عاشقانه است. کنس مکینون(36) توضیح می دهد که شیوه ی نگاه کردن آن ها به یکدیگر یاد آوری عجیبی از اولین نگاه تونی(37) به ماریا(38) در "داستان سمت غرب(39) " اثر روبرت وایس(40) است. بنظر می رسد کاکویانیس معتقد است یک فیلم خوب نیازمند یک رابطه عاشقانه است. آشیل کاکویانیس کلوتایمنسترا و ایفی ژنی را جدی تر می گیرد تا آشیل اوریپید. آشیا کاکویانیس مطمئنا مشتاق تر است تا زندگی اش را برای ایفی ژنی خطر کند ، او یک قهرمان است و قادر است ذهنیت ایفی ژنی را تغییر بدهد نه فقط به خاطر خودش؛ او ابتدا با ایفی ژنی با مهربانی و بعد با تحسین نگاه می کند، نخستین کلمات مستقیم آشیل به ایفی ژنی این بود: "نترس من از تو دفاع خواهم کرد ". در اوریپید تنها پس از تصمیم  ایفی ژنی برای مرگ با شرافت ، آشیل او را این گونه مورد خطاب قرار داد: "فرزند آگاممنون! " . در فیلم می بینیم که آشیل با مردانش بر سر ایفی ژنی بحث می کند تا آن جا که در میانه ی راه از آن ها رانده می شود. اوریپید این قسمت را نادیده گرفته وتنها گزارش می دهد. اما آشیل کاکویانیس مثل یک قهرمان عمل می کند ،کاکویانیس جملات و افعال اوریپید را به تصاویر تبدیل می کند.

آگاممنون هم از آنچه در اوریپید هست ملایم تر و لطیف تر ظاهر می شود، در اوریپید آگاممنون از تصمیم گیری صریح اجتناب نمی کند همانند ملانئوس، آن ها نقاط ضعف هم را افشا می کنند یکی برای قدرت و دیگری برای زن. هیچکدام خیر مردم و بستگان خود را در قلب قلب نداشتند. اوریپید انسان ها را عریان می کند و نشان می دهد که در ماجرای قربانی چگونه موقعیتشان را تغییر می دهند و نقش های متفاوتی بازی می کنند. کاکویانیس، ملانئوس را ترحم برانگیزتر می سازد ، آنجا که نشان می دهد ملانئوس بعد از بحث و جدل با برادرش تحت تاثیر وفاداری خانواده اش قرار می گیرد به طوریکه دستش را به حالتی که حاکی از نزدیکی عاطفی است می گیرد. آگاممنون کاکویانیس ضعیف است اما هرگز در عشق پدرانه او شک نمی کنیم، در تردید بین قربانی فرزند و دست کشیدن از مصلحت ضعف او آشکار می شود . او سرانجام تصمیم خود را می گیرد، هنگامی که ارتش از او به عنوان یک رهبر تمجید می کند و آهنگ پیروزی را سر می دهد. آگاممنون سپس یک نفس عمیق می کشد که نشانه ای از آرامش نیست بلکه به معنای شکست و همکاری در جرم است. یکی دیگر از جلوه های فیلم که ضعف و تردید آگاممنون را نشان می هد در یک نمای بسته(41) ی سمعی و بصری ظاهر می شود. ما می بینیم و می شنویم که آگاممنون ناخنش را روی یک گلدان سفالی می کشد در حالی که منتظر رسیدن دخترش است و صدای سنگین نفس کشیدنش را می شنویم و چشم های پر از دردش را می بینیم. با چنین نشانه های فیزیکی ، کاکویانیس زجر احساسی و روحی شدید آگاممنون را به ما نشان می دهد.

هم در نمایشنامه و هم در فیلم ، ایفی ژنی عقیده اش را تغییر می دهد. او در آغاز می گوید : احمق است اگر بخواهد بمیرد و در نهایت مرگ را به خاطر مردمش به آغوش می کشد. پدرش در جواب قربانی او دلیلی جز سخنرانی کردن نمی آورد ، اما او به شکل آرمان گرایانه ای سخنرانی ها را می پذیرد. تغییر عقیده ی ایفی ژنی بیش از آنکه حرکتی در جهت نغذ اصول ارسطو(42) در باب شخصیت های تراژدی باشد (بر اساس پوئتیک(43) 1454،بخش a، 33-26) پیروی از اصول اخلاقی او بود از طریق اطاعت از مفهوم فداکاری و عشق(44) و وظایف ضروری. ارسطو ازین روی به کار اوریپید اعتراض می کند که او ایفی ژنی را بر سر دو را هی قرار می دهد و به او جهت می دهد. تنفر ارسطو از زن در نادیده گرفتن آزادی یک زن برای تفکر آشکار می شود.  احتمالا امروزه یونان دوستی(45) ایفی ژنی را به عنوان یک ضرورت تراژیک قلمداد می کنند. قهرمانان تراژدی تحت فرمان تصمیمات و انتخاب هایی هستند که خدایان برای آن ها می گیرند.

کاکویانیس مرگ ایفی ژنی را برای ما باور پذیرتر ساخته است از طریق تاکید براین موضوع که او اختیاری بر مرگ یا زندگی خود ندارد اما می تواند نحوه ی مرگ خود را تعیین کند. او دیدگاه ناگوار ایفی ژنی به آشیل در نمایشنامه اوریپید که بیان می کند: «زندگی یک مرد ارزشی معادل زندگی ده هزار زن دارد» را حذف کرده است(1394). در فیلم شرافت او خدشه ناپذیر است از آنجا که او یک کودک شجاع است.( تاتیانا پاپاموسکو(46) ، بازیگر فوق العاده ای که نقش ایفی ژنی را بازی می کند،تنها دوازده سال دارد.) او در دقایق پایانی ، هنگامی که می فهمد بادها وزیدن گرفته اند ،تلاش می کند دوباره فرار کند اما توسط کلشاس کریه المنظر گرفتار می شود. فریادهای وحشت زای او صحنه ی قهرمانی پایانی نیست اما چیزی از شجاعت او نمی کاهد. انسانیت او اعتبارش را بالا می برد و همدردی با او را عمیق تر می کند.

ایفی ژنی کاکویانیس با قهرمان زن  تئودور درایر(47) در اثر مصائب ژاندارک(48) اشتراکات بسیاری دارد. در هر دوی آن ها قهرمانان، دختران جوانی هستند که با ضعف احاطه شده اند و شکنندگی، بی گناهی و انتخاب های اخلاقی آن ها با طبیعت غیر اخلاقی مردمانی که مجبور به مرگشان می کنند در تضادند. هر دوی آن ها مرگ قهرمانانه ای را انتخاب می کنند. همچنین ایفی ژنی کاکویانیس و ژولیت(49) شکسپیر(50) در ترکیبی از جوانی و کودکی به هم شباهت دارند. هنگامی که ژولیت اقدام به خود کشی می کند، ترکیبی از عشق یک زن،ترس یک کودک از مرگ و تاریکی را به نمایش می گذارد(رمئو و ژولیت،بخش4،صحنه3).

در مقدمه فیلم ، کاکویانیس ملاقات خصوصی کلشاس و ادیسه را برملا می کند که در آن پیش گویی که با وحی ارتباط پنهانی دارد به دروغ ادعا می کند؛ ایزد بانو آرتمیس خواهان مرگ ایفی ژنی است. ادیسه به کلشاس می گوید که برای قربانی عجله کند چرا که بادها وزیدن گرفته اند. این یک دگرگونی ریشه ای در متن اوریپید است در حالی که در اوریپید آرتمیس تنها بعد از مرگ ایفی ژنی باد ها را می فرستد. واضح است که آگاممنون کاکویانیس از فساد پیش گوها اطلاع داشته و می دانسته که  وحی کلشاس ماجرایی خود ساخته است. وقتی ایفی ژنی به آگاممنون نزدیک شد و از اوخواست از قربانی صرف نظر کند او گفت که دیگر دیر شده ، ارتش به هیجان آمده و قربانی می خواهد و نادیده گرفتنشان به معنای مرگ او، خودش و خانواده اشان است.

در پایان فیلم وقتی آگاممنون می بیند بادها وزیدن گرفته اند ، به سمت محراب و کلشاس می رود اما دیگر دیر شده است، این را ما از چشم های او می فهمیم. ما شکست را گیراتر و تاثیرگذارتر از هر واژه ای در چشم های او می بینیم. بر خلاف متن اوریپید، در فیلم هیچ راوی ای وجود ندارد تا صحنه ی قربانی را توصیف کند. در فیلم از چشم های پدرش می فهمیم که ایفی ژنی مرده است. چشم ها ابزاری هستند که کاکویانیس از آن ها استفاده می کند تا رنج، تاسف، عشق، نفرت، وحشت، شکست و در نهایت مرگ را منتقل کند. چشم ها به راستی پنجره های روح اند که یونانیان باستان به واسطه ی آن مفاهیم خود را بیان می کرده اند.

چشم های کارگردان همان دوربین اوست که از طریق آن می تواند ببیند و بفهمد. در طول فیلم کاکویانیس به چشم ها رجوع می کند . هر آنکه دیده می شود و هر آنکه دیده نمی شود به مسئله قدرت ارتباط پیدا می کند، اغلب آنچه دیده می شود قدرت مطلق زن است در رویارویی آگاممنون و کلوتایمنسترا و نگاه ها بر تفاوت بین جنسیت تاکید می کند. کاکویانیس مردان و زنان را کاملا متفاوت نمایش می دهد. مردان اغلب ثابت هستند و از پشت سر نشان داده می شوند و از چشم زنان می گریزند و زنان در حال حرکت و از روبرو نشان داده می شوند با چشم های خیره ای که برق می زند، تهدید کننده و سرزنش آمیز است.

ایفی ژنی با چشم هایش به قلب پدرش نفوذ می کند در حالی که با آب پوشانده شده و آماده ی مرگ است. آگاممنون از نگاه نافذ او فرار می کند همانطور که در آستانه ی ورودش هم فرار کرده بود. او تنها زمانی به دخترش خیره شد که جان داده و از حرکت افتاده بود.نگاه خیره کلوتایمنسترا بویژه در پایان ، شبیه نگاه ویرانگر گرگن(51) بود که انسان را به سنگ تبدیل می کرد. زنان سر بزیز نگاهشان را می دزدیدند و زنانی که تغییر شکل یافته بودند سوء استفاده کنندگان را با نگاه خیره ی ساکتشان میخکوب می کردند.

یکی از عبارات مدرن در ایفی ژنی ، جمله عطوفت آمیز کلوتایمنسترا به دخترش است: "چشم های من" که در آن کلمات نهایت ارزش و عواطف انسانی را منتقل می کنند، عشق والدین به فرزند، کلمات مشابه در آتیلا 74 هم بیان می شوند زمانی که والدین گریان برای فرزندانشان سوگواری می کنند.

در فیلم ایفی ژنی ، کاکویانیس ، قهرمانان ( ایفی ژنی، آشیل) شخصیت های ترکیبی ( آگاممنون، منالئوس) و شخصیت های منفی ( کلشاس، ادیسه و ارتش) را نشان می دهد، افرادی نیز وجود دارند که تنها قربانی هستند ( کلوتمنسترا و خدمتکار پیر) و این در تعارض با متن اوریپید است که ما را متقاعد می کند بپذیریم ایفی ژنی نسبتا قابل سرزنش است. برخی از منتقدان حتی ایفی ژنی را موذی می دانند ، آن ها کلمات آشیل را در خط 1409 از نظر ادبی اینگونه تفسیر می کنند که ایفی ژنی آرزویش را با آنچه ضروری می بیند هماهنگ می سازد. اوریپید هیچ قهرمانی بجز ایفی ژنی ندارد و هیچ شخصیت منفی کاملی هم ندارد، منالئوس و آگاممنون هم شخصیت هایی خاکستری(تا حدی منفی) هستند.

رویکرد کاکویانیس در مقدمه، پایان و توالی حوادث در میانه فیلم بعضی از ابهامات ذاتی متن اوریپید را حل می کند اما ابهامات جدیدی را پیش رو می آورد. ما در این جا یک درام بدون پایان داریم نه یک کپی کامل و فشرده از آنچه ارسطو در پوئتیک در نظر دارد.  مقدمه کاکویانیس مضمون اصلی کل فیلم را ارائه می دهد. او به ما ناوگان دریایی یونان و ارتش بی قرارش را نشان می دهد که بر گرما غلبه می کند و در لنگر کشی به تروا ناشکیبایی می کند. کاکویانیس از ابتدای داستان ما را به ارتش و نیروی ناشناخته و موثر بر رهبران آن مضنون می کند.  اوریپید با توجه به محدودیت های صحنه در دوران باستان تنها می توانسته پیشنهاداتی را ارائه دهد در حالیکه کاکویانیس می توانسته با صراحت بیشتری آن را به تصویر بکشد.  لذا می توان فهمید چرا آگاممنون مردانش را فرا می خواند تا حیوانات را بکشند، رسمی که توسط کلشاس و پیروانش انجام می شد. او تلاش کرد تا از کشتن گوزن مقدس اجتناب کند اما دیر شده بود. ما می بینیم که گوزن فرار میکند و تلاش می کند از میان درخت ها بگریزد ، درخت ها را از چشم گوزن می بینیم و با زاویه دید قربانی همراه می شویم. مرگ حیوان، مرگ ایفی ژنی را پیش گویی می کند. سپس وقتی ایفی ژنی کشته می شود ، با چشمان او دنیا را نگاه می کنیم و با زاویه دید او همراه می شویم، چه مستقیم و چه غیر مستقیم(کنایی) که معنای معادل(موازی) و مستقیم آن روشن و واضح است.

نمای نزدیک از چشم ها و زاویه دیدهای مشترک مسئله ی اصلی فیلم را به ما منتقل می کند. آگاممنون در بالای سر گوزن مقدس که در حال جان کندن است به کلشاس نگاه می کند. نمای نزدیک چشمهای کلشاس حالتی را نشان می دهد که حاکی از عملی در آینده و بازی قدرت  برعلیه آگاممنون است. بعد از مرگ گوزن کاکویانیس نمای کشتی ها را به تصویر می کشد که یکی از دکل های کشتی شبیه به مرده ای است، سپس عنوان فیلم در دریایی به رنگ خون ظاهر می شود. برش ها و نمای نزدیک این توالی شروع را برای ما جذاب و مهیج می کند و دلشوره ای را در جان ما می اندازد.

فیلم به پایان می رسد در غروب خورشید در حالیکه کشتی ها به سمت تروا لنگر می کشند، اما آینده در چشمان کلوتایمنسترا است. او را می بینیم که در حال تماشای کشتی هایی است که هر آن از بندر دور می شوند،  چهره ی او اندوه وصف ناپذیر از دست رفتن دخترش را هویدا می کند و تهدید شوهرش به اتهام قتل فرزندش، هنگامی که از جنگ تروا برمی گردد. غروب خورشید ، دریا را سرخ می کند، همانند آنچه در ابتدای فیلم بود. نگاهی نافذ کلوتایمنسترا  همانطور که در دوربین خیره می شود در ما رسوخ می کند و موهای سیاهش بر روی صورتش تاب می خورد. کاکویانیس که به استفاده از ماسک در فیلم های واقع گرایانه اعتقادی ندارد، رنج و میل تهدید کننده ی کلوتایمنسترا به انتقام را در یک نمای بسته ی احساسی قوی و هنرمندانه به تصویر می کشد. باد هم ما و هم کلوتایمنسترا را تکان می دهد، هنگامی که او روبروی ما ظاهر می شود ؛ ساده، جذاب و مصمم. ترکیب باد و کلوتایمنسترا نیروی بنیادینی را نشان می دهد. سپس با حرکت از یک برش به یک نمای نزدیک از زاویه دید او ، موهایش را می بینیم که روی صفحه تاب می خورد و مانع دیدن کشتی ها می شود. ما هم اکنون کلوتایمنسترا شده ایم همانطور که پیش از این گوزن و ایفی ژنی شده بودیم. پایان فیلم تهدید و انتظاری برای مرگ است. پایان واقعی داستان زمانی اتفاق می افتد که آگاممنون به خانه بر می گردد. ایفی ژنی مرده است اما مادرش با حس انتقام زندگی می کند. او پس از کشتن آگاممنون کشته خواهد شد به طوریکه تهدیدات چرخه ی پایان ناپذیری از انتقام و کشتار را می سازد. حتی قربانی خشونت نیز می تواند خود یک مجرم باشد و سپس قربانی همان خشونت گردد. این همان طرح نمایشنامه ی الکترا است که کاکویانیس آن را نیز ساخت.

از میان تمام انتخاب ها و تغییراتی که کاکویانیس در فیلمش داده است شاید مهمترین آن ها داشتن بازیگری به نام آیرنه پاپاس[i]در نقش کلوتایمنسترا باشد. کاکویانیس و پاپاس تفاهم فلسفی و سیاسی عمیقی دارند که همکاری هایشان را در موقعیت های هنری توضیح می دهد. آن ها تجربه ی یک تراژدی باستانی را فراهم می آورند که هم اکنون نیز امکان پذیر است. تجربه سیاسی شخصی آن ها جهت و تفاوت جزئی و نامحسوسی به کار می دهد اگر چه منبع اصلی فیلم همان نمایشنامه اصلی اوریپید است. کاکویانیس و پاپاس ،همچون اوریپید در سال ها پیش ، در قالب هنر مدرن نشان می دهند که چگونه انسان در برابر نیروهای مافوق کنترل خود سرفرود می آورد و ناگزیر به انتخاب های تراژیک می شود. ایرنه پاپاس در نقش کلوتایمنسترا به نیروی طبیعت بدل می شود اما ما ایفی ژنی را فراموش نمی کنیم. مادر و دختر با یکدیگر هسته ی وجودی انسان را به تصویر می کشند.

در نهایت مقاله را با بیانی از خودم به پایان می برم. اقتباس از ادبیات کلاسیک برای دنیای ما ضروری است در نتیجه باید همواره به آن دست یازید. از همین رو همواره در طی دوره های ادبیات و اسطوره شناسی یونانی و تمدن های باستانی همواره جلسات پخش فیلم را گنجانده ام. در سال 1990 در فیلم های دوره ی تراژدی یونانی دانشجویان نمایشنامه ی ایفی ژنی در اولیس را مطالعه کردند و فیلم ایفی ژنی کاکویانیس را مشاهده و به بحث گذاشتند و برای پروژه ی پایانی نمایشنامه ای از اوریپید را به اجرا در آوردند که در آن تعدادی به جنگ خلیج فارس فرستاده شده بودند. نمایشنامه ی آن ها در صحنه ی دنیای واقعی به اجرا در آمد. ما مخاطبان نمایش، شاهد بودیم فرزندانمان را به دلیلی به جنگ فرستاده بودند که دغدغه مستقیم بسیاری از ما نبود و تنها تصمیم سیاست مدارانی بود که در پایتختی دور نشسته بودند و به قدرت می اندیشیدند. همه ی ما کلوتایمنسترا شده بودیم.

چشم دوربین، چشم قربانی(1)

ایفی ژنی اوریپید(2) و کاکویانیس(3)

ماریانا مک دونالد(4)

ترجمه: سیده اعظم جعفری رستگار، دانشجوی کارشناسی ارشد پژوهش هنر

  1. Classical myth & culture in the cinema, Edited by martin M Winkler\ Eye of the camera, Eye of the victim: Iphigenia by Euripides and Cacoyannis, Marianne Mc Donald,p99-111.
  2. Euripide

شاعر و نمایشنامه نویس قرن پنجم ق.م که همراه با سوفوکول و آشیلوس مثلث  تراژدی نویسان یونان باستان  را تشکیل می دهند.             

  1. Michael Cacoyannis
  2. Mariann McDonald
  3. Electra

در اسطوره شناسی یونان الکترا خواهر اورستز و دختر پادشاه آگاممنون و ملکه کلوتایمنسترا است که به همراه برادرش انتقام پدر را از مادرش می گیرد.

  1. Trojan Woman
  2. Iphighenia
  3. Clytemnestra

همسر اگاممنون، که در انتقام قربانی دخترش افی ژنی توسط  پدر، به او خیانت می کند و با همکاری پسر عموی آگاممنون به قتلش می رساند.

  1.   Siegfried Kracauer
  2.  Peloponnesian

جنگ های بین سال 431 تا 404 ق.م بین آتن و لیگ پلوپونزی به رهبری اسپارت که مورخان آن را به سه مرحله جنگ تقسیم بندی می کنند که چندین مرحله یورش و صلح را در بر می گیرد. و در نهایت با تسلیم آتن به پایان می رسد.

  1.   Aeschylus

تراژدی نویس قرن 5ق.م و یکی از اعضای مثلث تراژدی نویسان یونان باستان.

  1. Seneca

فیلسوف رواقی ،نمایشنامه نویس و دولتمرد قرن یک ب.م .

  1. Cyprus
  2.  Attila 74
  3. Calchas

در اسطوره یونانی کلشاس هدیه ای است از جانب آپولو برای تفسیر پرواز پرندگان و شخصی  است که پیش گویی می کند، هموست که پیش گویی می کند اگر اگاممنون افی ژنی را قربانی کند بادهای موافق بر می خیزند و ... گرچه کلشاس هدیه ای از جانب خدایان است با توانایی های خدای گونه اما در فیلم کاکویانیس میبینیم که او شخصیتی است حیله گر و منفی.

  1.  Odysseus

یکی از شخصیت های افسانه های یونانی است که در جنگ تروا و اجرای ترفند اسب چوبی حضور دارد و شهرتش به خاطر هوش حیله گر و زیرکی اوست و نامش برخاسته از همین صفت است .

  1. Menalaus

برادر آگاممنون و شاه اسپارت است که همسرش هلن ، با توطئه ی افرودیت-یکی از ایزد بانوها- به چنگ پاریس، شاه تروا می افتد ودر پی بازگردانی هلن با کمک آگاممنون جنگ های ده ساله ی تروا را به راه می اندازند.

  1.  CIA

آژانس اطلاعاتمستقلغیرنظامیدولت ایالات متحده

  1.  Barbaric
  2.  Athens
  3.  Sophocles

تراژدی نویس قرن 5ق.م و یکی از اعضای مثلث تراژدی نویسان یونان باستان.

  1.  Socrates

فیلسوف کلاسیک یونان که آراء او را از آثار شاگردانش ؛افلاطون،گزنفون و نمایشنامه های آریستوفانس باز می شناسند. او بنیانگذار فلسفه ی غرب است.

  1. Homer

بزرگترین شاعر حماسه سرای یونان باستان در قرن 8-7 ق.م و سراینده ایلیاد و ادیسه.

  1.  The Suppliants

نمایشنامه ایبا عنوان : "نیازمندان"  که در سال 423 ق.م توسط اوریپید اجرا  شده و در آن مادرانی را نشان می دهد که شیون کنان در پی آن اند که اجساد کشته شدگان را دفن کنند.

  1. Melos
  2.  Sparta
  3.  Orestes

نمایشنامه ای از اوریپید  درباره ی اورستز پسر آگاممنون که در پی انتقام خون پدر با همکاری خواهرش الکترا ، مادر خود، کلوتایمنسترا، را به قتل رسانده و گریبانگیر عذاب درونی می شود.

  1. Thucydidy

مورخ یونانی قرن پنجم ق.م  و نویسنده ی آلیموس که بازگوی جنگ بین آسپارت و آتن در سال 411 ق.م است . وی ملقب است به پدر تاریخ علمی چرا که تجزیه تحلیل های او بر اساس شواهد علی و معلولی است و نقش خدایان را در پدیده های تاریخی حذف می کند.

  1. Thucydean
  2. Oligarchy

شیوه ای از حکومت که در آن قدرت در تسخیر تعدادی از افراد است که این افراد را خانواده های سلطنتی، ثروت، نظام روابط و... مشخص می کنند و درچنین حکومت هایی عموما نفوذ قدرت در چند خانواده از یک نسل به نسل بعدی منتقل می شود.

  1. Giorgos Papadopoulos
  2.  The colonels’ junta

حکومت نظامی که از جانب سرهنگ ها- از جناح راست- از 21 آوریل 1967 تا ژوئیه 1974 هفت سال بر فضای یونان حکم فرما شد.

  1.  Bishop Makarios
  2. Andreas Papandreos

اقتصاددان و سیاستمدار سوسیالیست قرن 20یونان.

  1.  Palace, the Junta, the economic oligarchy, and the American CIA.
  2. Kenneth Mackinnon
  3. Tony
  4. Maria
  5.  West Side Story
  6. Robert Wise

کارگردان و تهیه کننده ی آمریکایی که دوبار جایزه ی اسکاربهترین کارگردانی را برای داستان سمت غرب(1961) و موسیقی این فیلم (1965) به دست می آورد .

  1. Close -up
  2. Aristotle

فیلسوف و دانشمند قرن 4 ق.م یونان که نوشته هایش برای اولین بار به ایجاد سیستم کامل و جامع فلسفه غرب شامل: اخلاق، زیبایی شناسی، منطق، علم ، سیاست و متافیزیک منجر می شود.

  1. Poietics

مجموعه آرای ارسطو در باب هنر شاعری و تراژدی به عنوان برگزیده ترین نوع هنر.

  1. philia

[1]Pan-Hellenism

یونانی مآبی یا گرایش به فرهنگ یونان باستان که در سال های 132-131 ب.م درعصر آدریان آمپراتور روم شکل می گیرد. چرا که او معتقد بوده ایده آل ترین فرهنگ متعلق به یونان باستان است.

  1. Tatiana Papamoskou
  2. Theodor Dreyer

فیلمساز دانمارکی معنا گرا و مذهبی قرن 20 که در فیلم‌هایش به مضامین سختی‌های مسیحی بودن در جامعه نابسامان معاصر می‌پردازد، همچنین مسائلی همچون تعصب و تحجر مذهبی را نیز مورد نکوهش قرار می‌دهد.

  1. The passion of joan of arc

"مصائب ژاندارک" (۱۹۲۷)، فیلمی صامت به روایت درایر از دستگیری، بازجویی و شکنجه، محاکمه و اعدام ژاندارک، دوشیزه اورلیان و قهرمان ملی فرانسوی ، که شجاعانه در برابر متجاوزان انگلیسی و دستگاه مذهبی پشتیبان آنها (کلیسا) ایستاد و جانش را در این راه گذاشت و بعد از مرگ، قدیسه خوانده شد.

  1. Juliet
  2.  Shakespeare
  3. Gorgon

در اسطوره های یونانی گرگن خواهرانی افسانه ای هستند که موهایی از جنس مار دارند و چشمانی بزرگ و جادویی و که هرکس در چشم های آنها نگاه کند به سنگ تبدیل می شود . یکی از این خواهران مدوزا است.

  1. Irene Papas

 

تمام توضیحاتی که در پی نوشت ها  آمده از مترجم است. 

  Rastegar.a.j@gmail.com

 

دوست و همکار گرامی

چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی،  نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد. برای اطلاع از چگونگی کمک رسانی و اقدام در این جهت خبر زیر را بخوانید

http://anthropology.ir/node/11294

 

 

Share this
تمامی حقوق این پایگاه برای «انسان شناسی و فرهنگ» محفوظ است.