مارسل پانیول : جاه طلبی، ثروت فقرا است.
پرونده ی «آرتور اپهام پوپ» (1)
تهیه و تنظیم: مهسااکبری
آرتور اپهام پوپ (Arthur Upham Pope )، شرق شناس و باستان شناس امریکایی، در سال 1881م./1260ش. در امریکا به دنیا آمد. وی در1925م./ ۱۳۰۴ش. به دعوت حسین علاء به تهران آمد و تا سال1935م./ ۱۳۱۴ش. مشاور افتخاری دولت ایران بود و سپس عضو فرهنگستان ایران شد. او در دوران زندگی خود به فرهنگ و هنر ایران بسیار خدمت کرد و آثار بسیاری تالیف نمود که تا کنون از منابع اصلی پژوهشگران هنر و فرهنگ ایران است.
- زندگی نامه
آرتور پوپ/ویکیپدیا
بیوگرافی پروفسور آرتور اپهام پوپ/بیتوته
یادبود 12 شهریورماه، سالروز درگذشت پرفسور پوپ، ایران شناس نامورآمریکایی/ وبلاگ ایران نامه
پوپ ، آرتوراپهام / بنیاد دایره المعارف اسلامی
آرتور اپهام پوپ/ پایگاه اطلاع رسانی بنیاد ایران شناسی
- فهرست برخی از آثار او در زبان فارسی
مقالات: آرتور پوپ/ پایگاه مجلات تخصصی نورمگ
پدیدآوران: آرتور پوپ/ پایگاه مجلات تخصصی نورمگ
آرتور پوپ /پژوهشگاه علوم انسانی و پژوهشهای فرهنگی
- دو نمونه از مقالات او در زبان فارسی
جایگاه قالی در هنر ایران: آرتور پوپ/وبلاگ قالیشویی سلیمان شهر مغان
نظری به هنر ایران/ آیکوداک
- دیدگاه ها درباره پوپ
آرزوی من این است که پیکرم در ایران به خاک سپرده شود/ امرداد
آرتور پوپ ایران شناس عضو سیا/ موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی
آرتور پوپ و آثار باستانی ایران/ گروه اصفهان شناسی زنده رود
آرتور پوپ و میراث فرهنگی ایران/خبرگزاری فارس
پوپ یک قدم از دیگران جلو بود/روزنامه مردم سالاری
آرزویم این است که در ایران به خاک سپرده شوم/ روزنامه مردم سالاری
آموزش میهندوستی به نوجوانان و نظامیان/روزنامه مردم سالاری
آرتور پوپ/ویکیپدیا
آرتور آپهم پوپ (به انگلیسی: Arthur Upham Pope) (۱۲۵۹ رودآیلند، ۱۳۴۸ شیراز)مورخ شهیر آمریکائی آثار هنری ایران.
پژوهش در مورد ایران
وی نخستین بار گزارشی مفصل از هنر و تاریخ هنر ایران را به جهان غرب معرفی نمود.[۲] گزارش وی تحت عنوان
«A systematic review of Persia's artistic development, in all its variety and unity and its vast temporal extent»
در سال ۱۹۳۸ توسط یک اثر ۶ جلدی بنام «A Survey of Persian Art» توالی یافت که تا به امروز از مفصلترین بررسیهای آثار تاریخ هنر ایران بشمار میآید.
زندگی
پوپ در شهر فینیکس ایالت رودآیلند زاده شد. در دانشگاه براون و دانشگاه کرنل و دانشگاه هاروارد تحصیل فلسفه کرد. در ۱۳۰۴ هجری شمسی به دعوت حسین علاء به تهران آمد و برای مقامات دولتی و رضاشاه در مورد هنر ایرانی سخنرانی کرد.
وی از ۱۳۴۴ با همسرش فیلیس اکرمن در شیراز اقامت نمود. در یکی از کتابهایش در این زمینه نوشته شده[۳]:
«با عزم و شوق به ایران آمدم تا به زیارت سرزمین رویاهایم، ایران، بروم.»
از ۱۳۰۴ تا ۱۳۱۴ مشاور افتخاری دولت ایران بود و سپس عضو فرهنگستان ایران شد.
وی نمایشگاههای زیادی در معرفی آثار هنری ایرانی در جهان برپا کرد:
فیلادلفیا در ۱۹۲۶
لندن ۱۹۳۱
لنینگراد ۱۹۳۵
مسکو در ۱۹۳۵
نیویورک ۱۹۶۰
بالتیمور ۱۹۶۰
فیلادلفیا ۱۹۶۰
واشنگتن دی سی ۱۹۶۰
شیراز ۱۹۶۸
تهران ۱۹۶۸
اصفهان ۱۹۶۸
آرامگاه در ایران
در پی درخواست مکرر از شاه ایران، آرامگاهی برای دکتر پوپ در اصفهان در ساحل زایندهرود نزدیک پل خواجو ساختند که پس از درگذشت در آنجا بهخاک سپرده شد.
همسر وی فیلیس اکرمان نیز در همان آرامگاه به خاک سپرده شده است، و دکتر ریچارد فرای نیز درخواست به خاک سپاری در آن محل را نیز از محمود احمدی نژاد کرده است.[۴]
مخالفین
وی توسط برخی نیز متهم به خارج کردن بسیاری از آثار ایران به خارج از کشور شد.[۵]
آثار
بررسی هنر ایران (شش جلد)
مقدمهای بر هنر ایران
شاهکارهای هنر ایران
معماری ایران
منابع
↑ نوروززاده چگینی، ناصر، آرتور اپهام پوپ، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
↑ American Pioneers in Persian Art. نوشته دکتر عیسی صادق واقع در «Surveyors of Persian Art: A Documentary Biography of Arthur Upham Pope & Phyllis Ackerman» ویرایش Jay Gluck و Noel Siverچاپ ۱۹۹۶ ISBN 4-89360-023-0
↑ Surveyors of Persian Art. J. Gluck. N. Siver. 1996. ص۱۴
↑ American Iranologist Wills wants to be Buried in Isfahan, Iran
↑ Arthur Upham Pope and Plunder of Iran's Antiquities
لینک مطلب: آرتور_پوپ/http://fa.wikipedia.org/wiki/
تاریخ دسترسی: 1/3/1392
بیوگرافی پروفسور آرتور اپهام پوپ/بیتوته
بیوگرافی پروفسور آرتور اپهام پوپ
آرتور اپهام پوپ به سال1881.م در شهر فوئینکس ایالت روآیلند امریکا به دنیا آمد. وی تحصیلاتش را در دانشگاه «براون» به سال1906 با گواهینامه B.A (مخفف Bachelor of Arts: کارشناسی علوم انسانی) و M.A (مخفف Master of Arts: کارشناسی ارشد علوم انسانی) به پایان رسانید.
وی از سال1907 تا 1908 در دانشگاه کوزل به مطالعه پرداخت و از 1909 تا 1911 در دانشگاه هاروارد به تکمیل مطالعات خود در رشته باستانشناسی و معماری مبادرت نمود. از سال 1911 تا 1917 با سمت دانشیار در دانشگاه کالیفرنیا به تدریس پرداخت و از آن زمان، به مطالعه و نشر مقالات علمی خود درباره هنر و باستانشناسی ایران همت گماشت.
پوپ در سال1923 به مدیریت موزه لژیون دونور سانفرانسیسکو انتخاب گشت و از 1924 تا 1932 مشاور و موزهدار هنری موسسه شیکاگو بود.
پوپ از 1925 به بعد، بهعنوان مشاور افتخاری هنرهای ایرانی در خدمت دولت ایران فعالیت میکرد. وی همچنین بهعنوان مشاور هنر ایرانی موزه پنسیلوانیا انتخاب شد. او از سال 1925 سرپرستی بیست هیات اعزامی علمی در ایران را بهعهده داشت و به همراه همسرش دکتر فیلیس آکرمن (پژوهشگر در حوزه هنر، بهویژه در زمینه شمایلنگاری و منسوجات ایران و صاحب تالیفاتی درخصوص تاریخ ایران) بامسافرتهای متعدد به شهرهایایران،درباره هنرایرانی تحقیقات فراوانی انجام داد. پروفسورپوپ از سال 1925 تا 1935،مشاورهنراسلامی د رشیکاگو بود و در سال 1926 ازسوی دولت ایران، برای طراحی و ایجاد غرفه ایران در نمایشگاه هنر ایرانی در فیلادلفیا انتخاب شد.
او در سال 1931، نمایشگاه صنایع ایران را در لندن و سپس در لنینگراد و مسکو برگزار کرد. اندکی بعد، وی با تاسیس موسسه امریکایی هنر و باستانشناسی ایران در شهر نیویورک، پروژه عکسبرداری از اشیا و اماکن هنری ایران را آغاز نمود.
در دهه1930.م بهدنبال برکناری عدهای از خبرگان بنام تاریخ تمدن آسیا از دانشگاههای اروپا توسط نازیها، پوپ مدرسه مطالعات آسیایی را تاسیس کرد و با جذب این متخصصان و براساس نگرش خویش از یکپارچگی آسیا، این مدرسه را وسعت بخشید. در نظر او این یکپارچگی به معنای ارتباط فرهنگهای گوناگون آسیا از نظر مفاهیم هنری و مذهبی بود. این موسسه با برخورداری از متخصصانی در زمینه آشورشناسی، اسلامشناسی، ایرانشناسی، نژادشناسی، فلسفه، زبانشناسی، اقتصاد، جامعهشناسی (بهویژه در حوزه خاورمیانه و آسیا) و آموزش زبان سانسکریت، عربی، عبری، فارسی (باستان و جدید)، حبشی، چینی، تبتی و ویتنامی، توانست به موسسهای با مجوز صدور مدارج بالای علمی تبدیل شود. کثرت مطالعات آسیایی دهه 1960.م در امریکا، درواقع مدیون انگیزهای بود که پوپ آن را ایجاد کرد. مدرسه و موسسه امریکایی هنر و باستانشناسی ایران، بهتدریج توسعه یافت و از سال 1947.م به «موسسه آسیایی» تبدیل شد. این موسسه در سال 1345.ش به دعوت دولت ایران، از امریکا به ایران (شیراز) منتقل شد و زیرمجموعه دانشگاه پهلوی قرار گرفت.
پس از آن بود که پوپ و آکرمن بهطورکامل در ایران استقرار یافتند. این موسسه در نارنجستان، از موروثات قوامالملک شیرازی، مستقر شد. بخشی از فعالیت این موسسه، در ایران، حمایت از باستانشناسانی بود که برای کاوش به ایران میآمدند. پوپ مجله «پژوهشنامه موسسه آسیایی» را نیز در این مدت تاسیس کرد.
محمدرضا پهلوی به پاس خدمات پروفسور پوپ به وی نشان «تاج» و سپس نشان «همایون» و جایزه مخصوص داد.همچنین وزارت فرهنگ نشان علمی درجه اول را به او اعطا کرد و انجمن آثار ملی، پوپ را به عضویت وابسته خود برگزید. دانشگاه تهران نیز ــ که پوپ در آنجا استاد افتخاری هنر ایرانیان بود ــ به وی دکترای افتخاری اعطا کرد.
«موسسه آسیایی» پس از انقلاب اسلامی ایران منحل شد. آرشیو بزرگ عکسهایی که پوپ طی سالها فراهم آورده بود، اکنون در موزه نارنجستان (شیراز) نگهداری میشوند. شماری از این عکسها نیز در کتابخانه ملی ایران قرار دارند. مجموعهای از پارچهها، فرشهای کهن و آثار عتیقه ایران و جهان که او گردآورده بود، اکنون در موزه نارنجستان هستند. کتابخانه پوپ شامل کتابهای بسیاری درباره تاریخ، باستانشناسی، هنر و زبانهای ایرانی، هماکنون در کتابخانه میرزای شیرازی دانشگاه شیراز، به شکل مجموعهای مستقل تحتعنوان «مجموعه ایرانشناسی پروفسور پوپ» نگهداری میشود.
چارلز موریتز، نویسنده امریکایی، در کتاب بیست جلدیاش تحت عنوان Current Biography (بیوگرافی جاری) که به شرح زندگی و فعالیت چهرههای علمی، سیاسی، ورزشی و... ایالاتمتحده امریکا میپردازد، اطلاعات دیگری از زندگی دکتر پوپ بهدست میدهد. وی در مورد پوپ مینویسد:
«... پوپ در سال1918 به همکاری با عضو مهم غیرنظامی ستاد دفاع عمومی جنگ پرداخت و در طرحی راجعبه بررسی نحوه تشویق برای بالابردن کیفیت فعالیتهای افسران، مشارکت نمود... وی در 1919 بهعنوان مشاور هنر ایرانی در موزهها و مجموعههای شخصی برگزیده شد. او بهزودی دریافت که فعالیتش بهعنوان مبلّغ فرشهای ایرانی، درآمدش را پنجبرابر حقوق پروفسوریاش افزایش میدهد. پوپ بعد از ازدواج با فیلیس آکرمن در ژوئن1920 به فعالیت در زمینه خدمات مشاورهای شخصی پرداخت.
همسر او دکتر آکرمن نیز در زمینه ایرانشناسی و شناخت هنر نساجی و فرشِ دیگر کشورها، استاد بود. آکرمن نیز مانند شوهرش از 1923 تا 1924 بهعنوان راهنمای موزه هنر شیکاگو، فعالیت مینمود. پوپ برای مدت دهسال تا سال1934 راهنمای انستیتوی هنر شیکاگو در زمینه هنرهای دوره اسلامی بوده است. وی در 1925 به همراه همسرش، سفری طولانی را جهت بررسی هنر و آثار باستانی روسیه (قفقاز) و ایران، به این دو کشور آغاز نمود. او اولین کتابش موسوم به هنر ایرانی را در سالیکه رضاخان پهلوی به پادشاهی رسید، چاپ نمود... درآمد پوپ از راه مشاوره در زمینه فروش اشیای تاریخی ایرانی بهدست میآمد. او حدود دههزار عکس از معماری ایران گرفت و این عکسها را در پایتخت کشورهایاروپایی، موزههای امریکایی و مجموعههای هنری به نمایش گذاشت.
او نمایشگاه هنر ایرانی را در کاخ برلینگتن لندن، تحت نظارت اسمی شاه ایران و پادشاه بریتانیا، در سال1931 برگزار نمود. در سال1940 در نمایشگاه ایران که در شهر نیویورک تشکیل داد، دوهزاروهشتصد اثر فرهنگی و باستانی ایران را که میلیونها دلار ارزش داشتند، به معرض تماشا گذاشت. هزینه چاپ کتاب او راجعبه تاریخ معماری ایران که شامل پنجهزار تصویر است، بالغ بر سیوچهارهزار دلار بود... بعد از سقوط فرانسه به دست آلمان در جنگجهانی دوم، پوپ از طرف دولت امریکا در راس کمیتهای قرار گرفت که وظیفه آن تهیه برنامهها و راهکارهایی جهت بالابردن روحیه عمومی مردم و ارائه آن به هیات دولت امریکا بود.
ضمنا در همان زمان جنگ جهانی دوم، پوپ برنامههایی به چند زبان در رادیو امریکا اجرا میکرد و چند ماموریت محرمانه برای نهادهای نظامی امریکا انجام داد... پروفسور پوپ معاون رئیس شورای ملی دوستی امریکا و شوروی (پیشین) و عضو هیات امنای انستیتوی امریکایی روسی بود. در1947 داراییهای انستیتوی پوپ، بیستوپنج برابر شده بود [دقت کنید، بخش اعظم این ثروت را از راه غارت و فروش آثار باستانی ایران بهدست آورد]. هیات امنای این موسسه، پنج سفیر سابق امریکا، یک سناتور و دو ژنرال بودند. این موسسه با بیست معلم تماموقت و بیست معلم پارهوقت، به تربیت دانشآموز میپرداخت.
عالیترین نشان ایرانی (تاج) توسط محمدرضا پهلوی به پوپ و نیز نشان علمی به او و همسرش داده شد. پوپ فردی است فعال [این مطالب در زمان حیات پوپ نوشته شدهاند]، با موهای خاکستری و خوشصحبت. پنج گربه ایرانی دارد و خانهاش پر از اشیای هنری ایرانیاست. پیانو مینوازد و سرگرمیاش عکاسی از معماری قرن هیجدهم و اوایل قرن نوزدهم است. وی به هیچ حزب و کلیسای خاصی وابسته نیست.»
اولین مسافرت پوپ به ایران و تاسیس انجمن فرهنگی ایران و امریکا
اولین مسافرت پوپ به ایران در فروردین1304 انجام گرفت. وی دراینزمان بهعنوان کارشناس و رایزن موسسه هنری شیکاگو فعالیت مینمود. هدف پوپ از این مسافرت، دیدار و آشنایی با آثار باستانی ایران و ترغیب بزرگان دولت جهت اقدام به بررسی و کشف آثار تاریخی و هنری ایران بود.
وی در این سفر، مورد استقبال صمیمانه حسین علا، نماینده مجلس شورای ملی وقت که قبلا وزیرمختار ایران در امریکا بود و با پوپ سابقه دوستی داشت، قرار گرفت و به درخواست علا در جمع بزرگان کشور راجعبه هنر ایرانی سخنرانی نمود. در این جلسه سخنرانی که در دوم اردیبهشت 1304.ش در تالار باشکوه خانه جعفرقلی بختیاری (سردار اسعد)، وزیر پست و تلگراف، انجام گردید، اشخاصی چون سردارسپه، رئیس دولت؛ محمدعلی فروغی، (ذکاءالملک) وزیر دارایی و رئیس انجمن آثار ملی؛ عبدالحسین تیمورتاش، وزیر فواید عامه؛ حسین پیرنیا، (مؤتمنالملک) رئیس مجلس؛ حسن مستوفی (مستوفیالممالک)؛ حسن پیرنیا (مشیرالدوله)؛ حسن اسفندیاری (محتشمالسلطنه)؛ سیدحسن تقیزاده؛ علیاکبر داور؛ مرتضی قلیبیات و از امریکاییان مقیم ایران والس مری (کاردار سفارت امریکا که بعدا سفیر امریکا در ایران شد)، دکتر میلسپو، مدیرکل دارایی ایران، دکتر جردن و دکتر بویس(رئیس و معاون کالج امریکایی تهران) حضور داشتند. پوپ در این جلسه سخنرانی مبسوطی ایراد نمود که بخشی از سخنانش چنین است:
«هنر ایرانی، بزرگترین سرمایه این کشور است؛ زیرا نهفقط ثروت و حیثیت برای آن بهوجود آورده، بلکه در هر دوره و هرجا برای ایران دوستان زیادی ایجاد کرده است و امروز هیچ مملکت متمدنی نیست که مجموعههایی از آثار هنری ایران را نداشته باشد... تنها ایران که در ایجاد هنرهای اسلامی، مادر و نیروی الهامبخش بوده، هنوز بدون مجموعه مهمی از بهترین کارهای بزرگ خود میباشد. با وجود صدور بیاندازه زیاد کارهای هنری بزرگ از ایران به تمام جهان، باز هم کارهای بزرگ عالی در ایران در دل خاک وجود دارند که هنوز بهدست نیامدهاند.»
پوپ در زمان اولین سفرش به ایران، رئیس بخش صنایع (هنرهای) خاور نزدیک در موسسه صنایع ظریفه شیکاگو بود. پس از این سخنرانی، «انجمن فرهنگی ایران و امریکا» تاسیس شد. پوپ در این سفر کوشید تا گزارش مصوری از معماری ایران تهیه کند. به توصیه علا، رضاخان در برابر منع مذهبی و بدگمانی عمومی ایستاد و اجازه داد پوپ و همراهانش به مساجد و بناهای مذهبی وارد شوند و پژوهش و عکسبرداریهای لازم را انجام دهند. در تهیه عکسهای پوپ، آنتوان سوریوگین، مرتضی رستمی و اسد بهروزان همکاری داشتند. از پوپ بهعنوان یکی از پیشگامان تاریخ عکاسی ایران نیز یاد میشود.
تحت تاثیر سخنرانی مبسوط پوپ درخصوص ضرورت یافت اشیای تاریخی و ارزش مالی آنها، بزرگان حاضر در جلسه جهت کشف و فروش آثار باستانی وسوسه شدند. دکتر صدیق در خاطراتش میگوید: «این سخنرانی پوپ، طوری در سردارسپه اثر نمود که دستور داد کلیهبناهای عظیمِ در دست ساخت مانند ساختمان شهربانی، پستخانه و بانک ملی را به سبک معماری هخامنشی درست کنند!»
همانگونهکه ذکر شد، از جمله نتایج مسافرت دکتر پوپ به ایران و سخنرانی او در سال1304، تاسیس «انجمن فرهنگی ایران و امریکا» بود. با پیشنهاد محمدعلی فروغی، کمیسیونی مرکب از حسن اسفندیاری، حسین علا، محمدعلی فرزین و ارباب کیخسرو شاهرخ برای تهیه زمین و مطالعه درخصوص طرح تاسیس چنین انجمنی، تشکیل شد. آنها پس از تهیه شناسنامه موسسه، تعدادی از دوستان خود و از جمله چهارنفر امریکایی را برای انجام این کار دعوت کردند. افراد زیر اعضای ایرانی هیات موسسین انجمن بودند:
حسن مستوفی، حسن پیرنیا، رضاخان پهلوی، حسین پیرنیا، محمدعلی فروغی، حسن اسفندیاری، جعفرقلی اسعد، محمدعلی فرزین، ارباب کیخسرو شاهرخ، مهدیقلی هدایت، حسین سمیعی و حسنقلی فرمند. انجمن، جلسات خود را طبق یک زمانبندی مشخص در خانه سردار اسعد، اسفندیاری و فروغی تا چهارم تیر1306 تشکیل میداد. ازآنزمان، تا بهمن سال1321، انجمن تعطیل شد. در این تاریخ، بار دیگر انجمن فعالیت خود را از سر گرفت و سیزده عضو موسس جدید از جمله بیات، دکتر صدیق، دکتر سیاسی، ابوالقاسم نجم و ابوالحسن ابتهاج به این مجموعه افزوده شدند. انجمن ایران و امریکا بهطور رسمی با پیام محمدرضا پهلوی و جانسون ــ رئیسجمهور وقت امریکا ــ در واشنگتن گشایش یافت. علیالظاهر انجمن دارای دو رئیس بود: یکی ایرانی و دیگری امریکایی؛ اما در عمل این انجمن صرفا و بهطوریکطرفه ناقل فرهنگ غرب به ایران بود. از جمله فعالیتهای این انجمن، میتوان آموزش زبان انگلیسی و نیز آموزش فرهنگ، تاریخ و تحولات اجتماعی جامعه معاصر امریکا رابرشمرد که توسط استادان زن به ایرانیان آموزش داده میشدند. در کلاسهای انجمن، باب گفتوگو میان استاد و دانشجو باز بود و از مسائل خانوادگی گرفته تا رویدادهای جامعه و چگونگی روابط انسانی در جامعه نوین امریکا بحث میشد. تبادل دانشجو میان ایران و امریکا، توسط انجمن صورت میگرفت و دانشجویان امریکایی، تعطیلات تابستانی خود را با خانوادههای ایرانی سپری مینمودند.
از دیگر فعالیتهای هدفدار انجمن فرهنگی ایران و امریکا در جامعه ایران، میتوان موارد زیر را برشمرد:
نمایش فیلمهایی که فرهنگ و تمدن امریکا، رشد و رونق هنر، صنعت، تکنیک، دانش، آزادیهای اجتماعی، معرفی دانشگاهها، رشد سیاسی، جامعه مدنی، زنان، کودکان، منابع طبیعی و زیباییهای محیط زیست امریکا در آنها ارائه میشد؛ نمایشگاههای مختلف درباره هنر، ادبیات، موسیقی، سنن امریکایی، کنسرت پیانیستهای معروف، برگزاری جشن روز پیدایش و روزهای مقدس در آیین مسیحیت، سخنرانی در مورد شعر، ادب، روزنامهنگاری؛ و نیز سخنرانیهای متعدد با حضور اساتید دانشگاههای امریکا در مواردی چون انسانشناسی، فلسفه و فرهنگ امریکایی، شعر، تاریخ و جغرافیا و امور آموزشی و فرهنگی.
امریکاییان از طریق ارتباط با تودههای شهری و روستایی ایران، از حرکتهای سیاسی مذهبی مردم مسلمان اطلاع حاصل میکردند و بهتدریج به اعمال نفوذ و تاثیر در فرهنگ ایران میپرداختند. درواقع انجمن فرهنگی ایران و امریکا یکی از بازوهای قوی جاسوسی امریکا در ایران محسوب میشد و مطمئنا بسیاری از اعضا و ادارهکنندگان آن، ماموران کارآزموده سیابودند. بهعنواننمونه، در مراسم گشایش ساختمان جدید مرکز تهران، در هفتم مهر1341، ادوارد مارو، رئیس اطلاعات امریکا در واشنگتن، به ایران آمد و در این مراسم شرکت کرد.
مرگ و دفن دکتر پوپ
پروفسور پوپ طی چهارمین «کنگره جهانی هنر و باستانشناسی» از محمدرضا پهلوی اجازه گرفت تا پس از مرگش، جنازه او (پوپ) را به ایران حمل نموده و در اصفهان به خاک سپارند و شاه ایران نیز این اجازه را صادر نمود.
باغ شهرداری اصفهان در کنار زایندهرود در مشرق پلخواجو با موافقت پروفسور پوپ تعیین شد و نقشه آرامگاه را طبق تمایل او، سناتور مهندس فروغی (فرزند ذکاءالملک) در خرداد 1348 تهیه کرد و آرامگاه، توسط انجمن آثار ملی در ایران به سال1349 ساخته شد. پوپ در مورد علت انتخاب اصفهان جهت بنای آرامگاهش مینویسد: «اصفهان مورد عشق من است. در آنجا مهمترین کارهای خود را انجام دادهام. منظور عمده من از انتخاب آخرین منزل در اصفهان، این است که به مردم ایران نشان داده شود اندیشمندان بزرگ و هنرمندان و سخنوران و رهبران خلاق و دانشمندان آنها، چنان اوصاف و خصائلی دارند که باعث ژرفترین ستایش متفکرین مشابه سایر کشورها است تا که ابراز حقگذاری و اخلاص آنها تنها زبانی نباشد و به زائرانی که بدانجا میآیند، ثابت کنند اگر کسی در ایران به خاک سپرده شده، به این علت نیست که تصادفا در آنجا جهان را بهدرود گفته بلکه در اثر اعتقاد راسخ به مقدسبودن آن سرزمین است و برای کسانی که به مقام معنوی ایران پیبردهاند، مزیت و افتخاری است که ایران را آخرین منزل خود قرار دادهاند تا بدینوسیله، ایمان خود را بهسرزمین و مردان بزرگ آن و آینده باافتخاری که برای آن پیشگویی میکنند، ابراز دارند.»
دکتر عیسی صدیق (وزیر فرهنگ و سناتور وقت) در خاطراتش میگوید: «پوپ برای متن سنگ قبرش اشعار و نوشتههایی به لاتین میفرستاد و من مخالفت مینمودم که مردم ایران معنای چنین نوشتهها و اشعاری را نمیفهمند. عاقبت چون متن مذکور را نوشت و برای من فرستاد، همین متن را مناسب برای حکشدن بر روی سنگ قبر یافتم و از آقای جلالالدین همایی استاد دانشگاه تقاضا کردم متن مذکور را به زبان نظم درآورد. ایشان قبول نموده و قطعهای عالی سرودند که بر روی سنگ قبر نوشته شد.»
عاقبت پروفسور پوپ در سال1969.م (هشتم شهریور1348) به سن هشتادوهشتسالگی درحالیکه ریاست افتخاری «موسسه آسیا» در شیراز را بهعهده داشت، درگذشت. جنازه وی با احترامات خاص به اصفهان منتقل گردید و در آرامگاه ازپیشساختهشدهاش به خاک سپرده شد. در سال1355 دکتر آکرمن همسر پوپ نیز درگذشت و جنازه او هم در کنار شوهرش دفن گردید.
آشنایی با کتابهای پوپ
دکتر آرتور پوپ درباره هنر و معماری ایران کتبی چند تالیف نموده که بهطور خلاصه معرفی میشوند:
1ــ «معماری ایران».18 در این کتاب، تصاویری از هنر ایران مربوط به نخستین تمدنها تا دوره صفویان دیده میشود.
2ــ «شاهکارهای هنر ایران».19 در این کتاب، هنر ایران پیش از تاریخ در زمینه صنایعی چون: ساخت اشیای سفالی، مفرغی، نقرهای و فلزی، گچبری، نقاشی، سنگتراشی، منبتکاری، کتابسازی، جلدسازی، تذهیب و قالیبافی همراه با ارائه تصاویر مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
3ــ «سفالگری ابتدایی ایران».20 در این کتاب، تصاویری از هنر سفالگری دیده میشود.
4ــ «آشنایی با مینیاتورهای ایران».21 این کتاب، حاوی تصاویر جالب و جذابی از سبکها و دورههای مختلف مینیاتوری در ایران است.
5ــ «سیر و صور نقاشی ایران».22 کتاب، مصور به نقاشیهای ایرانی است.
6ــ «معماری ایران، پیروزی شکل و رنگ».23 این کتاب، حاوی تصاویر و توضیحاتی در مورد معماری ایران از تختجمشید تا اواخر دوره صفویه میباشد.
7ــ «هنر ایران در گذشته و آینده».24 در این کتاب، متن سخنرانی مبسوط دکتر پوپ، همراه با توضیحات کوتاهی از زندگی و مرگ وی، به چاپ رسیده است.
8ــ A Survey of Persian Art (بررسی هنر ایران):25 بزرگترین کتاب دکتر پوپ در شانزده جلد و از قرار معلوم جامعترین مرجع و ماخذ درباره هنر ایرانی است. پوپ این کتاب را که دارای دویست کلیشه بزرگ و هزاروپانصد عکس سیاه و سفید و سیصدوپنجاه نقشه و هشتاد فصل میباشد به کمک شصتوپنج نفر از اشخاص زبردست و متخصص در مدت هشتسال فراهم آورده و در سال1317 به چاپ رسانیده است. در زمان محمدرضا پهلوی، این کتاب به دستور اوبه چاپ رسید.
لینک مطلب: http://www.beytoote.com/scientific/scientist/biography1-pope-apham.html
تاریخ دسترسی:1/3/1392
یادبود 12 شهریورماه، سالروز درگذشت پرفسور پوپ، ایران شناس نامورآمریکایی/ وبلاگ ایران نامه
تاریخ، فرهنگ، ادبیات، هنر و طبیعت منحصر به فرد ایرانزمین از آن چنان جاذبهای برخوردار است که بسیاری را شیفته و مجذوب خود ساخته تا آن جا که سالهای زیادی از عمر با ارزش خویش را صرف شناخت و پژوهش درباره ایران نمودند. این دلباختگان راستین ایران زمین، همواره در سخنان و نوشتههای خود گوهر تابناک فرهنگ و تمدن ایران را در برابر دیدگان جهانیان به نمایش گذاشتند و زمینه اصلی نزدیکی ودوستی بین ایران و دیگر کشورهای جهان را بر پایه شناخت متقابل به بهترین نحو فراهم آورند.
ایرانشناس نامورآمریکایی پرفسور «آرتور اُپهام پوپ» یکی از این دلبستگان ایران بزرگ و مردم آن بود. متاسفانه پوپ که سال های بسیاری از عمر پربار خود را صرف شناخت و ستایش ایران زمین نمود در بین ایرانیان آنگونه که شایسته است ، شناخته نشده و هنوز تلاش جدی برای معرفی همه آثار او و شناخت شخصیت علمی او به عمل نیامده است.
شاید کمتر گردشگری این بخت را داشته تا درهای همیشه بسته آرامگاه پوپ (Arthur Upham Pope) و همکار و همسرش دکتر فیلیس آکرمن (Phyllis Ackerman) در اصفهان که در کنار پل خواجو و در کرانه زیبای زایندهرود قراردارد، به هنگام دیدار به رویش باز باشد و بتواند دیداری از آرامگاه وی داشته باشد و شناخت مختصری از تلاشهای فراوان پوپ در راه شناساندن هنر و تمدن این سرزمین به دست آورد. به راستی چه اندوهبار است که ایرانشناسی نامور همچون «پوپ» در سرزمین ایران که عاشقانه به آن دلبسته بود، گمنام آرمیده است.
دوران کودکی پوپ
آرتور اُپهام پوپ در یک خاندان از انگلیسیهای «پیوریتن» که در سال 1022 خورشیدی به حوالی بوستون در ایالت ماساچوست آمریکا کوچ کرده بودند، به سال 1260 خورشیدی دیده به گیتی گشود. اکثریت افراد خاندانی که پوپ در آن به دنیا آمد از روحیه نظامی و انقلابی برخوردار بوده و از افسران شرکت کننده در جنگ های داخلی آمریکا بودند. پدربزرگ پوپ «ژنرال سایروس ویلاک »1 مدتی ریاست دولت را در واشنگتن به عهده داشت. سه نفر از عموهایش که به درجات بالایی در ارتش ایالات متحده رسیدند از جمله سرتیپ پیاده نظام «آلبرت پوپ» رشادت های بسیاری در جنگ های داخلی آمریکا از خود نشان دادند .
یکی از اجداد پوپ به نام « سرهامپری آترتون »2 در تاریخ آمریکا به عنوان کسی که در بنیان گذاری ایالت مریلند از هیچ کوششی فرو گذار نکرد ، شناخته می شود . پدربزرگ های پوپ از طرف مادر و پدر هر دو از کاپیتان های معروف نیروی دریایی بودند . از این روی پوپ دورانکودکی خود را در بندرهای معروف « رود آیلند »3 و «نیوبورک پورت»4 سپری کرد و در آن جا با دریا و هیجانات آن آشنا شد و به ورزشهای آبی علاقه مند شد .
افراد خانواده پوپ علاوه بر آنچه گفته شد ، افرادی جدی ، متین و کاملاً مذهبی بودند. «سرتیپ آلبرت پوپ » اولین سازنده دوچرخههای بزرگ و تولید کننده دوچرخه بود. از این روی علاقه به دوچرخه سواری نیز در بین پسرهای این خانواده که هر سال دوچرخه جدیدی را هدیه می گرفتند و به وجود آمد و آن ها بیشترین عناوین مسابقات دوچرخه سواری را به دست می آوردند.
پوپ جوان همچون بسیاری از افراد خانواده اش علاقه سرشاری به موسیقی داشت و در سن هشت سالگی به تشویق سرهنگ پوپ به نواختن پیانو روی آورد. وی یک پیانوی خوب برای آرتور تهیه کرد و مدت 10 سال بهترین معلم بوستون را برای آموزش او به کار گرفت . پوپ جوان و با استعداد چنان در نواختن موسیقی پیشرفت کرد که در 13 سالگی یک رسیتال پیانو برای عموم اجرا نمود و از این راه شهرتی کسب کرد . پوپ در 12 سال اول زندگی خود همواره با بیماری های گوناگون دست و پنجه نرم کرده و مخاطرات فراوانی را پشت سر گذاشت . پوپ علاوه بر دوچرخه سواری و ورزش های آبی در سال های 1269 خورشیدی (1890 میلادی) در تعطیلات تابستانی در «کوههای سفید» دوره پیشاهنگی را نیز به خوبی سپری نمود.5
دوران تحصیل پوپ :
پوپ جوان با استعداد فراوانش، این بخت را پیدا کرد که در «آکادمی ورکستر» 6 که یکی از بهترین مدارس آمریکاست، مشغول به تحصیل شود و از حضور استادان برجستهای همچون «دانی وبستر »7 استاد مشهور زبان یونانی بهرهمند شود . او سپس برای ادامه تحصیل به دانشگاه « براون دکرال » که یکی از قدیمی ترین و در عین حال پیشرفته ترین دانشگاه های آمریکاست، رفت.
پوپ دراین دانشگاه با چهرههای سرشناسی از جمله «الکساندر میکلجون » 8 یکی از ده نفر برندگان مدال آزادی آمریکا، دوست شد و این دوستی صمیمی باعث رشد و تعالی اخلاق و اندیشههای پوپ گردید. در آن زمان روحیه حساس و کنجکاو پوپ او را به سوی آموختن فلسفه کشانید . او 2 سال دیگر در دانشگاههای «براون» و «کرنل» و یک سال در دانشگاه «هاروارد» به تحصیل فلسفه پرداخت و پس از دریافت درجه فوق لیسانس، شروع به نوشتن رساله دکترای خود نمود.
پوپ به دعوت «میکلجون» چند سال در دانشگاه «کراون» و سپس در دانشگاه کالیفرنیا به تدریس مشغول شد . او تدریس را بسیار دوست داشت و در مدت کوتاهی توانست شمار زیادی از دانشجویان علاقهمند را به سوی خود جلب نماید؛ اما پس از آن که شعلههای جنگ شعلهور شد او برای مدتی از دانشگاه کناره گیری کرده به ارتش رفت و در بخش استخدام و ارتقاء رتبه افسران ارتش شروع به کار نمود و در سال 1296 خورشیدی (1917) در کمیته اخلاق وزارت جنگ مشغول به خدمت شد . 9
پوپ، شیفته هنر ایران شد!
در مدت شانزده ماهی که پوپ از دانشگاه دور بود، رویدادی مسیر زندگی او را تغییر داد و توجه او را به سوی ایران جلب کرد. قضیه از این قرار بود که یکی از خالههای پوپ که زمینگیر بود و به قالیهای عتیقه علاقه داشت توجه پوپ جوان را به کلکسیون قالیهای قدیمی خانواده جلب نمود و در آن میان یکی از قالیها بیشتر پوپ را به اندیشه وا داشت و او را علاقهمند نمود تا درباره قالیها به ویژه قالیهای زیبای ایرانی اطلاعات بیشتری کسب کند .
او برای این منظور به همه بنگاه ها، موزه ها و کتابخانههایی که می شناخت مراجعه کرد و اطمینان حاصل نمود که دانش قالیشناسی بسیار ناقص و آشفته است و باید برای آن چارهای اندیشید. چیزی نگذشت که علاوه بر آشنایی، پوپ توانست اطلاعات مفید و جالبی را در مورد انواع قالی گردآوری کند تا آن جا که توانست پس از مدت کوتاهی به عنوان کارشناس قالی مشغول به کار شود و از راه ارائه نظرات کارشناسی به مجموعهداران قالی و فروشندگان در مدت یکماه 000 18 دلار درآمد داشته باشد . از آن جا که درآمد پوپ از راه کارشناسی انواع قالی در طول یک ماه معادل 6 ماه تدریس در دانشگاه بود او به این نتیجه رسید که می تواند یک یا 2 ماه از سال را به عنوان کارشناس فرش های عتیقه کار کند و بقیه ماه های سال را صرف مطالعه و پژوهش نماید. در این هنگام او با جدیت تمام به پژوهش در آثار افلاتون مشغول بود . اما چندی نگذشت که به واسطه یک بحران اقتصادی شدید که سراسر کشورش را در نوردید بازار قالیهای عتیقه و به دنبال آن کسب و کار پوپ نیز از رونق افتاد. اما پوپ همچنان به مطالعه و بررسی آثار قدیمی و عتیقه ادامه داد و به زودی به عنوان یک کارشناس کار آزموده آثار باستانی و عتیقه شرقی شناخته شد .
در سال 1302 خورشیدی (1923میلادی) پوپ به خاطر اطلاعات جامعاش به سرپرستی بخش 10 از موزه «هانور» 11 در سانفرانسیسکو برگزیده شد و از سال 1303 خورشیدی تا 1311 خورشیدی ( 1932) نیز به عنوان مشاور هنری هنر های اسلامی با موسسه هنری شیکاگو همکاری نمود .
نخستین مأموریتهای پوپ به ایران از سال 1303 خورشیدی ( 1924) تا سال 1311 خورشیدی (1932) به منظور خرید اشیاء عتیقه برای موزه شیکاگو و دیگر موزهها صورت گرفت. او پس از نخستین سفرش به ایران حدود 20 مسافرت دیگر نیز به ایران داشت .
پوپ در سفرهای خود به ایران شیفته شکوه و عظمت هنر و معماری ایرانی شد و دلبستگی شدیدی به شهرهای اصفهان و شیراز پیدا نمود . او در یکی از سفرهایش به آمریکا به تشویق «دکتر جردن» یک سخنرانی درباره شکوهمندی هنر ایران و نفوذ آن در سراسر جهان ترتیب داد و دریچه ای نو به روی علاقه مندان به فرهنگ و هنر ایران گشود. از این سخنرانی چنان استقبالی به عمل آمد که او مجبور شد این سخنرانی را بارها و در حضور شخصیت های با نفوذ کشورش اجرا کند . در ایران نیز از او دعوت شد تا این سخنرانی ها را در حضور رضا شاه بزرگ ، حسین علاء ، تقی زاده و دیگران برگزار نماید و دکتر عیسی صدیق نیز آن را ترجمه نمود .
پوپ که دریافته بود اروپایی ها و آمریکایی ها مشتاق اند تا درباره فرهنگ و هنر ایرانی آگاهی بیشتری به دست بیاورند پس از آن که به عنوان کارشناس هنرهای زیبای ایران در موسسه هنری پلسیلوانیا مشغول به کارشد در پاییز 1305 خورشیدی ( 1926 ) با همکاری « هوراس گورگن »12 و « جان شاپلی »13 ، نخستین کنگره و نمایشگاه بین المللی هنرهای زیبای ایران را در «مموریال هال»14 موزه پلسیلوانیا برپا نمود . پس از آن، نمایشگاه موفقیت آمیزی نیز در همین سال در فیلادلفیا برگزار شد .
«لورنس بیرگور» 15 و « سرتوماس آرنولد» که نمایندگان انگلستان در این همایش و نمایشگاه بودند خواستار برگزاری نمایشگاهی مشابه ولی به مراتب بزرگ تر در سال 1310 خورشیدی در لندن شدند . حسین علاء نیز قول داد که ایران با تمام قوا با آن ها همکاری خواهد نمود . «آرنولد ویلسن» به عنوان رئیس و پرفسور پوپ به مدیریت این نمایشگاه برگزیده شدند. روشنفکران انگلستان ، رجال سیاسی و برخی از هنرمندان به کمیته های برگزار کننده پیوستند و سه تن از اعضاء خانواده پادشاهی انگلستان ، هفده سفیر و وزیر به کمیته نظارت ملحق شدند . برای برگزاری این نمایشگاه مجموعه ای شامل 2400 اثر ارزشمند تاریخی از 30 کشور و 90 مؤسسه جمع آوری شد . بسیاری از کشورها آثار ارزشمند خود را از کنج مساجد ، موزه ها و کلیساها جمع آوری کرده و به این نمایشگاه ارسال کردند و در نهایت این نمایشگاه که مجموعه ای از گرانبهاترین آثار هنری ایران بود در «بورلینگتون هاووس »16 بر پا شد .
تشویق و تمجیدی که از این قبیل برنامه ها به عمل آمد ، این گروه را بر آن داشت که یک سازمان دائمی برای گسترش نمایشگاه ها ، سخنرانی ها ، نشریات و به کار بردن تمام توان برای بر پا کردن یک جنبش فراگیر در شناخت هنر و تمدن ایران و رابطه آن با تمدن آمریکا تشکیل دهند . این سازمان نو بنیاد که به نام « انجمن آمریکایی هنر و باستان شناسی ایران »17 در سال 1307 خورشیدی (1928) آغاز به کار نمود ، سخنرانی ها، کلاس های درس خصوصی ، طرح های پژوهشی باستان شناسی، مقاله ها و نشریات فراوانی را اجرا و منتشر نمود و تلاش شد تا گزارشی مصور از معماری ایرانی تهیه گردد.
پس از بر پایی موفقیت آمیز نمایشگاه لندن، روس ها نیز که از بر پایی آن کاملأ تحت تأثیر قرار گرفته بودند از پرفسور پوپ خواستند تا با آن ها همکاری کرده و نمایشگاه مشابهی را در لنینگراد و مسکو ترتیب دهد . نتیجه این همکاری بسیار شگفت آور و بی سابقه بود چون بیش از 000 25 قطعه اثر تاریخی و به ویژه مجموعه آثار زرین ، سیمین و برنزی دوره ساسانی از سراسر جهان گردآوری شد .
به منظور اطلاع رسانی هر چه بیشتر درباره آثار ارزشمند تاریخی ایران، پوپ و همکارانش تصمیم گرفتند تا با انتشار یک مجموعه کامل در زمینه هنر ایران و ذکر توضیحات کامل درباره هر یک از آثار تاریخی اطلاعات ارزشمند خویش را در دسترس قرار دهند. برای این منظور هفتاد و یک نفر از متخصصان بزرگ به دعوت پوپ به گردآوری یافته های خود و ثبت آن ها در این مجموعه پرداختند. از آن جا که تا آن زمان ورود افراد غیر مسلمان به مساجد و اماکن مذهبی به هر منظور ممنوع بود لذا از ورود پوپ و همراهان به مساجد برای تهیه گزارش مصور از معماری ایرانی به ویژه معماری اماکن مذهبی ممانعت به عمل آمد . برای حل این مشکل به سفارش حسین علاء و فرمان رضا شاه بزرگ ، پوپ و همراهانش اجازه یافتند برای تهیه عکس ، بررسی های لازم و یادداشت برداری به این گونه اماکن وارد شوند . در این میان و با همه مخالفت هایی که از جانب برخی متعصبین مذهبی به عمل آمد ولی روحانیون فهیم تر که احساس کردند با ثبت بناهای مذهبی ، جایگاه اسلام بیش از پیش شناخته می شود ، این کار را مورد تحسین قرار دادند.
به این ترتیب عکس های فراوانی از معماری ایرانی برداشته شد و پس از گذشت یک سال چیزی در حدود هزار عکس برداشته شد و یافته های مهمی نیز در مسجد جامع اصفهان به دست آمد. با این عکس ها ، نمایشگاه های جهانی بزرگی در شهرهای لندن، پاریس، ورشو، مسکو، لنینگراد، استکهلم و دیگر شهرهای اروپایی و آسیایی بر پا شد . در آمریکا نیز در دانشگاه های کلمبیا ، هاروارد ، ییل ، پرینستون و موزه ها و سازمان های دیگر نمایشگاه های مورد توجهی بر پا شد . دانشگاه اکسفورد تقبل کرد که مجموعه این اطلاعاتو عکس های جمع آوری شده را در دو جلد به چاپ برساند ولی پوپ و همکارانش برای این که این مجموعه را به کامل ترین و بهترین شکل با بیش از 100 تصویر رنگی، 1500 تصویر سیاه و سفید، 350 نقشه ، تصویر بیش از 5000 اثر تاریخی در 80 فصل و 6 جلد به چاپ برسانند18 در حدود 000/200 دلار جمع آوری کردند و به سفارش « سرهمفری میلفورد»19 دانشگاه آکسفورد پذیرفت که این مجموعه با ارزش را در شش جلد با عنوان (A survey of Persian Art) به چاپ برساند . به این ترتیب پوپ توانست با پشتکار فراوان مجموعه ای بدیع از بناهایی که تا آن زمان در هیچ کجا ثبت نشده بودند را با همکاری عکاسان حرفه ای و با تکنیکی منحصر به فرد ثبت و در سراسر جهان منتشرکند.
در سال 1322 خورشیدی (1943) دادگاه عالی نیویورک طی امتیاز جدیدی، به این مؤسسه گواهی نامه رسمی داد و از آن پس این مؤسسه با 12 پزوهشگر برجسته و 12 متخصص مطالعات خود را جدی تر پی گیری کرد . چنان که در سال 1331 خورشیدی تعداد دانشجویان بالاتر از لیسانس به 168 نفر رسیده و کلاس هایی به زبان های چینی ، روسی ، کره ای ، ویتنامی ، هند ، عربی ، ترکی و فارسی برگزار می شد ولی همیشه در این پژوهش ها جایگاه فرهنگ ایرانی برتر از سایر فرهنگ ها بود و در اولویت تحقیقاتی قرار داشت.20
هنر ایران از دیدگاه پوپ :
پوپ که با کوشش های خستگی ناپذیر خود عمری را در راه بررسی و معرفی آثار هنری کشور عزیزمان ایران سپری کرد حاصل این همه تلاش و کوشش را در مجموعه شش جلدی « بررسی هنر ایران »21 و کتابهایی همچون «مقدمه ای بر هنر ایران »22 ، « معماری ایرانی یا پیروزی شکل و رنگ »23 ، « شاهکارهای هنر ایران »24 و « آشنایی با نگارگری ایران » و « قالی های قدیم شرقی » به چاپ رساند .
پوپ هنرهای زیبا و دل انگیز ایرانی را حاصل طبع جمال دوست ایرانیان می دانست و معتقد بود چون در باور ایرانیان « خداوند زیباست و زیبایی ها را دوست دارد » از این روست که به آفرینش چنین آثار ارزشمندی می پردازند. او در این مورد می نویسد:
«جمال به خودی خود دارای معنی است یعنی اصلی است که باید آن را گرامی داشت و حفظ نمود . در حقیقت جمال از صفات خداوندی است . ایرانیان همگی این اصول را پذیرفته و آن را با اعمال خود تأیید کرده اند .»
پوپ که عمری را در راه بررسی آثار هنری این سرزمین سپری کرد « هنر ایرانی » را چنین توصیف می کند :
«کارهای سودمند عملی و سمبولیسم نیایشی در هم آمیخته و در همه اشکال حس زیباپرستی ایرانی آن را تحت انضباط درآورده است .»25
پوپ با ژرف نگری و پژوهش در تاریخ این سرزمین نقش عوامل فرهنگی و معنوی را دقیقا مورد بررس قرار داده و بر این باور بود که هنر ایرانی ریشه در فرهنگ ناب و پر بار مردمانی دارد که روشنایی ها و زیبایی ها را پیوسته در اندیشه ، گفتار و کردار خود می ستایند و تنها در این راه گام بر می دارند . او در این مورد می نویسد: «از روزگار آیین زرتشتی ، زیبایی با روشنایی ریشه و پیوند داشت و جزء اساسی وجود مقدسی بود که با اندیشه نیک یکی بود و همه جا در برابر تاریکی و بدی قرار داشت . روشنی طبیعی ، شدید و ملموس ایران نقشی را که مذهب بر عهده او گذاشته به خوبی بیان می کند . از این رو در هنر ایرانی روشنی مورد جستجو قرار می گیرد و بر عکس تاریکی و تیرگی انکار می شود .»26
پوپ به جایگاه شادی در زندگی ایرانیان توجهی ویژه داشت و با ذکر این نکته که ایرانیان ذاتأ مردمانی شاد و سرزنده هستند به تأثیر این روحیه شاد در هنرهای ایرانی اشاره کرده و می نویسد :
«...روحیه شاد ایرانیان در شعر، سفالگری، قالیبافی، مینیاتور و سایر هنرهای شکوهمند همچون گچ بری ، خطاطی و کاشی کاری همه جا به خوبی نمایان است »27
پوپ با نگاهی هوشمندانه به نقش اساسی رنگ در جذابیت و جاودانگی هنرهای ایرانی اشاره کرد و معتقد بود که بکارگیری رنگ های شاد و زنده در هنر و معماری ایرانی ریشه در طبیعت دل انگیز ایران دارد . او ضمن توصیف عاشقانه طبیعت ایران در این مورد می نویسد : « ... این دلبستگی شدید به رنگ ها را دورنما و منظره اطراف اقتضا می کند . در ایام بهار که گل ها پدیدار می شوند ، دامنه کوه ها به سان پرده های زنده پرنقش و نگار و مرغزارهای وسیع ، غرقِِ گل و ریحان می شوند و دره ها همانند برکه هایی از شکوفه های درخشان مینویی سرشار می شوند . این رویای بهشتی در همه اندیشه ها و همه هنرها حتا در سروده ها و سخنان روزانه رخنه کرده است . فراوانی گل و ریحان نشان مقدس زندگی و شادابی است که می باید در هر فرصت و در هر زمان از آن بهره برد . لذا این امری طبیعی است که ایرانیان درصدد بر آیند تا زیبایی گلستان را به شکلی جاودانه تر محفوظ نگه دارند. » 28
پوپ با دقت در طبیعت ایران، عظمت و شکوه معماری ایرانی را ناشی از طبیعت با شکوه و با عظمت این سرزمین دانسته و می نویسد :
«منظره طبیعی ، یعنی کوه های عظیم که ستیغ آن ها را برف پوشانده ، دشت های گسترده و دره های بزرگ ، ضرورت احداث بناهایی چنین شکوهمند را ایجاب کرده و به عبارتی در چنین محیطی که بناهایِ معمولی حقیر و ناچیز به نظر می رسد ، به کارگیری استادانه مقیاس های بزرگ ضروری می نماید .»29
اصفهان از دیدگاه پوپ :
پوپ آنچنان عشق عمیقی به ایران داشت که هرگاه به ایران می آمد به هنگام پایین آمدن از پله های هواپیما در حالی که اشک شوق از دیدگانش جاری بود جمله «سلام من به تو ای ایران عزیزم» را با شور و هیجانی بسیار بر زبان می راند30 . او اصفهان را بیش از سایر شهرهای ایران دوست داشت و از این روی وصیت کرده بود که پس از مرگش در اصفهان و در سمت شرقی پل خواجو به خاک سپرده شود. دکتر عیسی صدیق نایب رئیس انجمن آثار ملی وقت در این مورد مینویسد:
«… روز نوزده اردیبهشت هیأت نمایندگی ایران از واشنگتن با قطار وارد نیویورک شد . در آن جا روزی پرفسور پوپ با تلفن وقت ملاقات خواست و گفت چند دقیقه می خواهد مرا تنها ببیند . روز 27 اردیبهشت ماه ، 7 ساعت و نیم پس از نیمروز ، در مهمانخانه بزرگ شمالی به دیدن من آمد …مختصری از زندگانی خود به ویژه از سال 1304 که نخستین بار به ایران آمده بود بیان داشت و نتیجه گرفت که بر اثر مطالعات و تحقیقات و مشاهدات خود ضمن بیست سفر به ایران ، ستایش بی حد و عشق بی ریا نسبت به ایران پیدا کرده و زیبا دوستی و انسانیت و قدرشناسی ایرانیان چنان او را مسحور کرده که می خواهد این ستایش و عشق را در آینده در مردم سایر ممالک نیز ایجاد کند . آنچه تا آن موقع در تألیفاتش نوشته درخور فضلا و دانشمندان است و آنچه در نظر دارد بکند برای جهانگردان و اشخاص عادی است … 31 »
دکتر صدیق در ادامه چنین روایت می کند که پوپ در نهایت تصمیم مهمی را که گرفته بود این چنین بیان کرد :
«… من اکنون درآستانه هشتادمین سال عمر خود قرار دارم و می خواهم وصیت کنم… آرزوی من این است که جسدم در ایران به خاک سپرده شود تا آیندگان از ستایش من نسبت به ایران و هنرمندان و اندیشمندان بزرگی که در دامان خود پرورانده است ، مستقیمأ و به رأی العین آگاه شوند و قدر و مقام این ملت و مملکت را بدانند… 32 »
پرفسور آرتور اپهام پوپ همچنین در نامه ای به تاریخ 14 مهرماه 1344 خورشیدی به دکتر عیسی صدیق نوشت:
«... اصفهان مورد عشق مخصوص من است … در آن جا مهمترین کارهای خود را انجام داده و بزرگ ترین سعادت را درک کرده ام … منظور عمده من از انتخاب آخرین منزل در اصفهان این است که به مردم ایران نشان داده شود : اندیشمندان بزرگ ، هنرمندان ، سخنوران ، رهبران خلاق و دانشمندان آن ها چنان اوصاف و خصایلی دارند که باعث ژرفترین ستایش متفکرین مشابه سایر کشورهاست ، تا آن جا که می خواهند ابراز حق گذاری و اخلاص آن ها تنها زبانی نباشد بلکه به زواری که از سایر اقطار عالم به آن جا می آیند ثابت کنند که اگر کسی در ایران به خاک سپرده شده به این علت نیست که تصادفأ در آن جا جهان را بدرود گفته ، بلکه بر اثر اعتقاد راسخ به مقدس بودن آن سرزمین است و برای کسانی که به مقام معنوی ایران پی برده اند مزیت و افتخاری است که ایران را آخرین منزل خود قرار داده اند تا به این وسیله ایمان خود را به سرزمین و مردان بزرگی که آن را طی قرن ها به وجود آورده اند و آینده با افتخاری که برای آن پیشگویی می کنند ابراز دارند… 33 »
شاعر گرانقدر معاصر شادروان جلال الدین همایی ( سنای اصفهانی- 1259 – 1267 خورشیدی ) با الهام از وصیت نامه پوپ در سال 1350 خورشیدی زبان حال پرفسور پوپ را در قالب یک سروده دل انگیز سرود و این اثر ارزشمند در گرداگرد گنبد کوچک آرامگاه پوپ در قالب هنرزیبای کاشیکاری جاودانه شده است :
شما ای که بر خاک من بگذرید / سزد ژرف درحال من بنگرید
کنونم که امکان گفتار نیست / زبان درونم جز آثار نیست
اگر چه نباشد زبانم به کار / ز خاکم شود راز دل آشکار
منم پیکری از هـنر ساخته / به عشق هنر عمر درباخته
مرا آرزو بود کاندر جهان / به ایران زمینم سرآید زمان
در ایران از آن جُستم آرامگاه / که تا باز دانند یاران راه
که اندرجهان هرکه دانشوراست / از این خاک پاکش به سر افسر است
از آن رو سپردم تن ایدر به خاک / که خاکم شود جزءِ این خاک پاک
گزیدم از ایران زمین اصفهان / جهانی که خوانیش نصف جهان
نهادم بر این تربت پاک سر / که گنجینه دانش است و هنر
زدم خیمه در ساحل زنده رود / که تا جان شود زنده ز آواز رود
در این سرزمین تا برآسوده ام / سر فخر بر آسمان سوده ام
بود تا به پیشینگان یادبود / بر آیندگان باد از من درود
چنان کرد باید که در روزگار / ز ما نام نیکو بود یادگار
ز پنجاه و سی صد پس از الف سال / «سنا» گفت بگذشته را وصف حال34
سرانجام پوپ :
پرفسور آرتور اپهام پوپ در سن 88 سالگی و در حالی که قلبش سرشار از عشق به ایران بود در تاریخ 12 شهریورماه سال 1348 خورشیدی در منزل و محل کارش در شیراز درگذشت و پیکرش برای خاکسپاری به اصفهان منتقل شد و در روز 15 شهریور ماه با حضورجمع کثیری از مردم فرهنگ دوست اصفهان در همان محلی که وصیت کرده بود یعنی درکرانه زیبای زاینده رود به خاک سپرده شد . گفتنی است که همسر و همکار همیشگی پرفسور پوپ شادروان دکتر فیلیس آکرمن نیز پس از آن که در سال 1355 خورشیدی در شیراز زندگی را بدرودِ گفت در اصفهان و در کنار همسرش به خاک سپرده شد. 35
پی نوشت :
1- General cyrus wheelock .
2- Sir Humphrey Atherton .
3 - Rhode Island .
4 - New burry port .
5- آرتور اپهام پوپ از مآخذ آمریکایی ، راهنمای کتاب ، دوره دوازدهم ، شماره 9 و 10 ( آذر و دی ماه 1348 ) .
6 - Wercester Academy .
7 - Daniel webester Abercrombie .
8 - Alexander Meiklejohn .
9- آرتور اپهام پوپ از مآخذ آمریکایی ، …
10 - Place of legion .
11 - Honor .
12 - Horace Gougne .
13 -John shaply .
14 - Memorial Hall .
15 - Laurence Birgor .
16 - Burlington House .
17 - American Institute for persian Art and Archaeology .
18- مظاهری ، هوشنگ ، آرامگاه خارجیان در اصفهان « درباره پرفسور آرتور اپهام پوپ »، ماهنامه فرهنگ اصفهان ، شماره 11 ، بهار 1378 ، ص 77 –71.
19 - Sir Humphrey Milford .
۲۰- آرتور اپهام پوپ از مآخذ آمریکایی ،…
21 - A survey of persian art .
22 - An Introduction to persian art .
23 - Persian Architecture or the triumph of form and color .
24 - Masterpieces of persian art .
29- ۲۵ ) اپهام پوپ ، آرتور. معماری ایرانی ( پیروزی شکل و رنگ)، ترجمه کرامت اله افسر، فرهنگ سرا، تهران، 1365
30- حیات اصفهان (هفته نامه) ، سال یازدهم ، هفدهم شهریور ماه 1348.
31- صدیق، عیسی . یادگار عمر ، وزارت فرهنگ و هنر ، 1353 ، ج 3 ، ص 369 – 365
32- همان .
33- کتیبه موجود در آرامگاه پرفسور پوپ و همسرش.
34- همایی، ماهدخت بانو . مجموعه اشعار جلال الدین همایی، انتشارات هما ، تهران ، 1364خورشیدی.
35- در تابستان سال 1380 خورشیدی هنگامی که عضو شورای مرکزی سازمان غیردولتی «انجمن پویندگان جوان اصفهان» بودم، پیشنهاد کردم که در سالگرد درگذشت پروفسور پوپ و به عنوان پاسداشت و بازشناخت یک عمر تلاش دمادم این ایران شناس بزرگ ولی گمنام در ایران ، مراسم یاد بودی بر سر آرامگاه او برگزار کنیم.
از آغاز تیرماه، همه جوانان عضو این انجمن در تکاپوی برگزاری این مراسم بودیم و سرانجام این مراسم در 12 شهریور ماه 1380خورشیدی با انتشار زندگینامه پروفسور پوپ، نمایشگاه کتاب، برافروختن شمع، پذیرایی سنتی با خرما و گفت و گوی چهره به چهره با رهگذران و غبار روبی آرامگاه پوپ و همسرش انجام شد. چند روز بعد روزنامه «نوروز» خبر این رویداد فرهنگی را چنین منتشر کرد:
« برای نخستین بار پس از 23 سال [پس از انقلاب]، سی و دومین سالگشت درگذشت پوپ، به همت تشکل غیر دولتی «انجمن پویندگان جوان اصفهان» در شهریور ماه 1380خورشیدی با حضور در آرامگاه پوپ و همسرش در کرانه زیبای زاینده رود گرامی داشته شد» ( به نقل از روزنامه نوروز، سوم مهرماه 1380، ص 12)
اما جالبترین و تعجبآورترین اظهارنظر در این مورد، واکنش روزنامه کیهان بود. این روزنامه در نوشتاری زیر عنوان «سایه سنگین نگاه کاسبکارانه بر جماعت دوم خردادی» به قلم «محمد تقی کرامتی» ادعا میکرد که در پشت پرده این اقدامات به ظاهر فرهنگی انگیزهای سیاسی وجود دارد ولی این روزنامه برای این ادعای غیر واقعی خود هیچ دلیلی ارائه نکرد. در بخشی از نوشتار یاد شده روزنامه کیهان آمده بود:
«...بزرگداشت یک پرفسور آمریکایی: در همین بین، انجمنی در اصفهان، برای نخستین بار در کشور، مراسم بزرگداشتی را برای یک پرفسور ایرانشناس آمریکایی، به نام «آرتور اپهام پوپ» برگزار می کند. این مراسم که توسط «انجمن پویندگان جوان اصفهان» و با موافقت مسئولین مربوطه برگزار شد. ظاهراً به پاس ارج نهادن به تلاشهای این پرفسور آمریکایی برای شناساندن فرهنگ و تمدن ایرانی به جهان صورت گرفت، که این اقدام فی نفسه و با صرف نظر از انگیزه های دیگر، بلا اشکال است، امّا قرائن و شواهدی همچون: همزمانی این مراسم با اوجگیری تلاش عناصر واداده به آمریکا برای برقراری رابطه، تقارن آن با حادثه 11 سپتامبر، آن هم برای اولینبار پس از 32 سال از تاریخ درگذشت وی، به روشنی حکایت از آن میکند که پشت پرده این اقدامات به ظاهر فرهنگی، انگیزههای سیاسی غیر قابل انکاری وجود داشت...»
نویسنده روزنامه کیهان به این نکته توجه نکرده بود که مراسم بزرگداشت پرفسور پوپ در اصفهان در روز 12 شهریور ماه انجام شده بود اما واقعه یازده سپتامبر و حمله به برج های دوقلوی تجارت جهانی در نیویورک در تاریخ ۲۰ شهریور ماه صورت گرفته بود. در هر حال بخت با ما یار بود که به طراحی این حملات تروریستی متهم نشدیم !
شاید اگر پرفسور پوپ می دانست که قرار است سال ها بعد و در ماه سپتامبر یک عملیات تروریستی در کشورش روی دهد، هرگز تاریخ درگذشت خود را در شهریورماه یا سپتامبر تعیین نمیکرد !
لینک مطلب: http://drshahinsepanta.blogsky.com/1391/06/20/post-893/
تاریخ دسترسی: 1/3/1392
پوپ ، آرتوراپهام / بنیاد دایره المعارف اسلامی
خاورشناسامریکایی ،پژوهشگرو پیشگام در مطالعة هنرهای آسیایی بویژه هنر ایرانی/دایره المعارف واسلامی وسازمانده مهمترین کنگره های بین المللی هنرو باستانشناسی ایران . وی در بهمن 1259/ فوریة 1881در شهر فنیکس ایالت رود آیلند در خانواده ای پیوریتن متولد شد. در دانشگاههای براون ، کرنل و هاروارد در رشتة فلسفه تحصیل کرد و به علت بیماری از اتمام دورة دکتری بازماند. پس از ازدواجی ناموفق با برتاکلارک بار دوم با فیلیس اکرمن ازدواج کرد ( > بررسی هنر ایران : مطالعات جدید 1960ـ 1969 < ، ص 3249، 3340) که پژوهشگری در حوزة هنر، بویژه شمایل نگاری و منسوجات ایران ، و صاحب تألیفاتی دربارة تاریخ ایران بود و در تدوین > بررسی هنر ایران از پیش از تاریخ تا عصر حاضر < سهم ویژه ای داشت (همان ، ص 3211؛ برای آثار وی رجوع کنید به فرهنگ خاورشناسان ، ذیل «اکرمن ، فیلیس »). پوپ سالهای 1289ـ1296 ش /1910 تا 1917 را صرف تدریس فلسفه در دانشگاه کالیفرنیا و سپس امهرست کرد، سپس تدریس در دانشگاه را رها کرد و در زمان جنگ جهانی اول به ارتش پیوست . او پس از این دوره منحصراً به فعالیت در حوزة هنر پرداخت ( > بررسی هنر ایران : مطالعات جدید 1960ـ1969 < ، ص 3250،3340). در 1299 ش / 1920 مدیریت موزة هنر کالیفرنیا در سانفرانسیسکو را برعهده گرفت و از 1303تا 1311 ش /1924 تا 1932 مشاور هنر اسلامی در مؤسسة هنر شیکاگو ، مشاور هنری و عضو هیئت امنای موزة منسوجات کلمبیا بود (همان ، ص 3250،3340؛ ذکاء، ص 174). وی همچنین مستشار صنایع مستظرفة ایران در مؤسسة صنعتی پنسیلوانیا بود (سحاب ، ص 282).
پوپ مطالعات جدی در زمینة هنر ایران را با مطالعه دربارة نقوش یک قالی ایرانی شروع کرد ( > بررسی هنر ایران : مطالعات جدید 1960ـ 1969 < ، ص 3255). در دهة 1300 ش /1920، به اتفاق جمعی از علاقه مندان به هنر ایران ، انجمن هنر ایران را که تهیه کنندة سرمایة هیئتهای اعزامی به ایران بود ایجاد کرد (لیشتن اشتتر ، ص 276). وی نخستین بار در 1304 ش به قصد خرید آثار هنری برای موزة شیکاگو به ایران سفر کرد ( > بررسی هنر ایران : مطالعات جدید 1960ـ1969 < ، ص 3250) و از 1304 ش / 1925 به بعد سرپرستی بیست هیئت تحقیقاتی اعزامی به ایران را برعهده داشت ( دایرة المعارف فارسی ، ذیل مادّه ). مهمترین سفر پوپ به ایران در اردیبهشت 1304ش / آوریل 1925 و به دعوت حسین علاء، وزیر مختار ایران در امریکا، صورت گرفت . او در منزل سردار اسعد بختیاری و در حضور دولتمردان ایرانی سخنرانی مؤثر و جامعی دربارة سیر تاریخی هنر ایران ، تأثیر آن بر سایر فرهنگها (خصوصاً غرب )، ویژگیهای هنر ایرانی ، وضع رو به انحطاط و اقدامات لازم برای احیای آن ایراد کرد (صدیق ، 1352 ش ، ص 54 ؛ پوپ ، 1355ش ، مقدمة صدیق ، ص 5، برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به ص 11ـ63). در این زمان پوپ رئیس بخش صنایع (هنرهای ) خاور نزدیک در مؤسسة صنایع ظریفة شیکاگو بود (صدیق ، 1338ـ1356 ش ، ج 1، ص 259).تأثیر این سخنرانی بر سران حکومت ، ازجمله رضاخان پهلوی که درآن زمان سردار سپه بود، قابل توجه بود و موجب حرکتی عظیم در جهت بازسازی بناهای تاریخی رو به زوال ، حفظ آثارملی و تاریخی ، احیای صنایع ،تشویق هنرمندان وایجاد مدارس هنری و موزه ها شد(صدیق ، 1352 ش ، همانجا؛ همو، 1338ـ1356 ش ، ج 1، ص 260ـ 261؛ ترجمة فارسی این سخنرانی در ضمیمة سال اول مجلة تعلیم و تربیت با عنوان «صنایع ایران در گذشته و در آینده » چاپ شد و بعدها با اصلاحاتی ، تحت عنوان هنر ایران در گذشته و آینده انتشار یافت ). در پی این سخنرانی انجمن ایران و امریکا تأسیس شد که پس از جنگ جهانی دوم توسعة بسیار یافت (پوپ ، 1355ش ، مؤخرة صدیق ، ص 68).
پوپ در 1305 ش / 1926 نخستین کنگره و نمایشگاه بین المللی هنر و باستانشناسی ایران را با حمایت انجمن هنر ایران برگزار کرد (همان ، ص 67ـ 68؛ > بررسی هنر ایران : مطالعات جدید 1960ـ1969 < ؛ لیشتن اشتتر، همانجاها؛ رجوع کنید به ادامه مقاله ) و پس از این کنگره ، «انجمن هنر ایران » از 1307ش /1928 با عنوان مؤسسة امریکایی هنر و باستانشناسی ایران به مدیریت پوپ در نیویورک آغاز به کار کرد («آرتور اپهام پوپ »، ص 505؛ لیشتن اشتتر، همانجا؛ قس پیرنیا، ج 2، ص 1620، که سال 1930 را ضبط کرده است ). سپس پوپ در اولین سفر پژوهشی خود به ایران کوشید تا گزارش مصوَّری از معماری ایران تهیه کند. به توصیة حسین علاء، رضاشاه در برابر منع مذهبی و بدگمانی عموم ایستاد و اجازه داد تا پوپ و همراهانش به مساجد و بناهای مذهبی وارد شوند و پژوهشها و عکسبرداریهای لازم را انجام دهند (پوپ ، 1965، مقدمه ؛ «آرتور اپهام پوپ »، همانجا). اقدامات وی سبب شناسایی بسیاری از آثار تاریخی ایران شد. وی بیش از ده هزار قطعه عکس از آثار معماری ایران فراهم کرد که با آنها نمایشگاههای متعددی در سراسر دنیا برگزار شد (ذکاء، ص 174ـ175). در تهیة عکسهای پوپ ، آنتوان سوریوگین ، مرتضی رستمی و اسد بهروزان همکاری داشتند (همان ، ص 177). از پوپ به عنوان یکی از پیشگامان تاریخ عکاسی ایران یاد می شود (همان ، ص 174).
در دهة 1310 ش /1930، به دنبال برکناری عده ای از خبرگانِ بنام تاریخ تمدن آسیا از دانشگاههای اروپا از سوی نازیها، پوپ مدرسة مطالعات آسیایی را ایجاد کرد. او با جذب این متخصصان و بر اساس نگرش خویش از «یکپارچگی آسیا» این مدرسه را وسعت بخشید. در نظر او یکپارچگی آسیا یعنی ارتباط فرهنگهای گوناگون آسیا از نظر مفاهیم هنری و مذهبی . این مؤسسه با برخورداری از متخصصانی در زمینة آشورشناسی ، اسلام شناسی ، ایرانشناسی ، نژادشناسی ، فلسفه ، زبانشناسی ، اقتصاد، جامعه شناسی (بویژه در حوزة خاورمیانه و آسیا) و آموزش زبانهای سانسکریت ، عربی ، عبری ، فارسی (باستان و جدید)، حبشی ، چینی و حتی تبتی و ویتنامی ، سرانجام توانست مؤسسه ای با مجوز صدور مدارج بالای علمی شود (لیشتن اشتتر، ص 276ـ277). در آموزشها و پژوهشهای این مدرسه ، ایران همیشه مقدم بود («آرتور اپهام پوپ »، ص 505 ـ 506). کثرت مطالعات آسیایی طی دهة 1340 ش / 1960 در امریکا مدیون انگیزه ای بود که پوپ ایجاد کرده بود (لیشتن اشتتر، ص 277). مدرسه و مؤسسة امریکایی هنر و باستانشناسی ایران بتدریج توسعه یافت و از 1326 ش /1947 به مؤسسه آسیایی تبدیل شدند (همانجا؛ صبا، ص 240). بسیاری از ایرانشناسان نیم قرن اخیر امریکا با هنر و زبانهای ایرانی در این مؤسسه آشنا شدند (طاووسی ، ص 105). مؤسسة آسیایی در 1345ش به دعوت دولت ایران از امریکا به ایران (شیراز) منتقل و وابسته به دانشگاه پهلوی شد و به دنبال آن پوپ و اکرمن برای همیشه به ایران آمدند (بحرالعلومی ، 1355ش ، ص 427؛ نیز رجوع کنید به > بررسی هنر ایران : مطالعات جدید 1960ـ1969 <، ص 3309). ظاهراً مکان اولیة مؤسسة آسیایی خانة پوپ بود و سپس در نارنجستان ، از مواریث قوام الملک شیرازی ، مستقر شد ( پژوهشنامة مؤسسة آسیائی ، ص الف ). بخشی از فعالیت این مؤسسه درایران معطوف به حمایت از باستانشناسانی بود که برای کاوش به ایران می آمدند (پوپو اکرمن ، ص 22). پوپ بنیانگذار مجلة «پژوهشنامة مؤسسه آسیایی » نیز بود (موسوی گرمارودی ، ص 20)، این مؤسسه پس از انقلاب اسلامی ایران منحل شد (طاووسی ، ص 112، پی نوشت 8). در دهة 1310 ش / 1930 پوپ و هرتسفلد در ایران فعال بودند و حفاریهایی در بیشاپور، نیشاپور، پرسپولیس ، ری و دیگر شهرها انجام دادند ( > فرهنگ هنر < ، ج 15، ص 899).
کنگره هاونمایشگاههای بین المللی هنروباستانشناسی ایران . بخش عمده ای از شهرت پوپ به سبب برگزاری و سازماندهی مهمترین کنگره های بین المللی هنر و باستانشناسی ایران است ،از جمله :1306ش /1926 در فیلادلفیا؛ 1309ش / 1931 در لندن با همکاری مینورسکی ؛ 1314 ش / 1935 در لنینگراد و مسکو. این کنگره ها و نمایشگاههای همراه آنها سهم مهمی در شناساندن اهمیت تمدن ایران به دنیا داشتند (طاهری ، ص 260، 446؛ صدیق ، 1338ـ1356 ش ، ج 2، ص 263ـ 264). به دنبال برگزاری این نمایشگاهها، دربارة هنر ایران کتابهای مرجع زیادی منتشر شد (برای نمونه نگارگری ایران اثر بینیون و ویلکینسون که با نام سیرتاریخ نقاشی ایرانی در 1367 ش ترجمه شده است ). امریکا، انگلیس و روسیه ، به دلیل رقابتهایی که بر سر مسائل ایران با یکدیگر داشتند در برپایی چنین نمایشگاههایی دخالت و حساسیت ویژه ای از خود نشان می دادند (برای نمونه رجوع کنید به صدیق ، 1338ـ1356 ش ، ج 2، ص 264). دولت ایران نیز در برگزاری این نمایشگاهها سهیم بود (پوپ ، 1355 ش ، مؤخرة صدیق ، ص 68).
دو کنگرة دیگر، یکی در 1339ش /1960 در نیویورک و واشنگتن و دیگری در 1347ش /1968 در تهران و اصفهان و شیراز، برگزار و نتایج آنها در تکمیل > بررسی هنر ایران < در چند جلد چاپ و منتشر شد (همان ، ص 69؛ برای سخنرانیهای این کنگره ها رجوع کنید به دانشگاه شیراز، کتابخانه میرزای شیرازی ، مجموعة ایرانشناسی پروفسور پوپ ). در کنگرة چهارم که در نیویورک تشکیل شد، پوپ و گیرشمن و اریک اشمیت نشان درجة یک دانش دریافت کردند (صدیق ، 1338ـ1356 ش ، ج 3، ص 354ـ355). در همین کنگره پوپ تقاضا کرد که پس از مرگ در ایران (اصفهان ) به خاک سپرده شود (پوپ ، 1355 ش ، مؤخرة صدیق ، ص 70). نمایشگاههایی که پوپ به همراه هر کدام از کنگره ها برگزار کرد همچنان در زمرة مهمترین نمایشگاههای هنر ایران به شمار می رود. فعالیتهای پوپ و این کنگره ها تأثیر قابل توجهی بر بازار صنایع دستی و هنری ایران داشت (صدیق ، 1352 ش ، ص 55 ).
پوپ در 1314ش / 1935 به عضویت فرهنگستان ایران درآمد و از 1315ش / 1936 استاد افتخاری تاریخ هنر ایرانی در دانشگاه تهران بود. او در سالهای فعالیت خود نشانهای متعددی از دولت ایران دریافت داشت ( همان ، ص 56 ؛ دایرة المعارف فارسی ، همانجا).
پوپ در شهریور 1348 درگذشت و در اصفهان در کنار پل خواجو و در مقبره ای که محسن فروغی به سبک معماری قرن پنجم طراحی کرده بود، به خاک سپرده شد ( > بررسی هنر ایران : مطالعات جدید 1960ـ1969 < ، ص 3221،3342؛ بحرالعلومی ، 1355 ش ، ص 427ـ 428؛ صدیق ، 1338ـ1356 ش ، ج 3، ص 367). همسرش نیز در پنجم بهمن 1355 درگذشت و در کنار پوپ به خاک سپرده شد (بحرالعلومی ، 1356 ش ، ص 152). آرشیو بزرگ عکسهایی که پوپ طی سالها فراهم آورده بود، اکنون در موزة نارنجستان نگهداری می شود (طاووسی ، ص 109) و شماری از این عکسها نیز در کتابخانة ملی ایران موجود است . مجموعه ای از پارچه ها و فرشهای کهن و آثار عتیقة ایران و جهان که او گرد آورده بود، اکنون در موزة نارنجستان است . کتابخانة ارزشمند وی ، شامل کتابهای بسیاری دربارة تاریخ ، باستانشناسی ، هنر و زبانهای ایرانی ، در کتابخانة میرزای شیرازی دانشگاه شیراز به شکل مجموعه ای مستقل و با نام مجموعة ایرانشناسی پروفسور پوپ نگهداری می شود (همان ، ص 109، 112، پی نوشت 7).
پوپ پنجاه سال از عمر خود را صرف مطالعه دربارة ایران و هنر ایران کرد و برای اولین بار، بررسی نظام مندی از پیشرفت هنری ایران ارائه داد که تمامی تنوع و در عین حال یکپارچگی هنر ایران را در گسترة وسیع زمانیش دربر می گرفت (لیشتن اشتتر، ص 276؛ صدیق ، 1352 ش ، ص 53 ). ارزشمندترین اثر پوپ > بررسی هنر ایران از زمانهای پیش از تاریخ تا عصر حاضر < ، چاپ اول در 1938ـ 1939 در شش مجلد، چاپ دوم در 1964 در دوازده مجلد ] سیزده مجلد [ و چاپ سوم در 1977 در شانزده مجلد ( پوپ ، 1355، ص 69؛ طاووسی ، ص 106) است که هنوز در تاریخ هنر ایران کتابی جامع محسوب می شود. این کتاب نخستین بار در 1926 در دو جلد طرحریزی شد، اما هنگامی که در نمایشگاه بین المللی لندن حجم عظیمی از موضوعات ناشناخته و ثمرة پژوهشهای معماری در ایران مطرح شد، طرح اولیه گسترش یافت (پوپ ، 1977، ج 1، مقدمه ، ص XIV XV- ). نتیجة سالها پژوهش پوپ ، آرشیو عکس ارزشمند وی ، و نتایج کنگره های بین المللی هنر و باستانشناسی ایران در این کتاب گرد آمده است . در تهیة این کتاب هفتاد نفر از ایرانشناسان و متخصصان برجستة هنر ایران با پوپ همکاری داشته اند (طاووسی ، همانجا).
دیگر آثار پوپ اینهاست : > مقدمه ای بر هنر ایران < (1931)؛ شاهکارهای هنر ایران (1945) که در 1348ش / 1959 به فارسی ترجمه و منتشر شد (همانجا)؛ معماری ایران (1965) که دو ترجمة فارسی از آن موجود است . در این کتاب پوپ معنی و هدف آثار معماری ایران را پیش از هر چیز مذهبی می داند. به اعتقاد او این ویژگی ، که در همة هنرهای آسیایی نهفته است ، سبب یگانگی و تداوم معماری ایران و نخستین سرچشمة ویژگی عاطفی آن آثار است (پوپ ،1365 ش ، دیباچه ، ص 9)؛ آشنایی با مینیاتورهای ایران . از وی مقالات متعددی در زمینة هنر ایران به فارسی ترجمه شده است ( رجوع کنید به افشار، ج 1، ص 196، 340، ج 3، ص 101، 105، 108، 109). بسیاری از مقالات وی که به فارسی ترجمه شده از کتاب > بررسی هنر ایران < برگرفته شده اند (برای اطلاع از مقالات دیگر رجوع کنید به پیرسون ، 1974، ص 213، 227، 250، 305، تکملة 4، ص 82، 84، 283؛ همو، 1975، ص 263؛ ماهیار نوابی ، ج 3، ص 381، ج 5، ص 337). شیوة مقایسة پوپ بین آثار هنری جهان نشان از ذهن فلسفی و تسلط او بر تاریخ ، هنر و فرهنگ سرزمینهای مورد بحث دارد (برای نمونه رجوع کنید به پوپ ،1350 ش ، ص 23ـ 58).
منابع : «آرتور اپهام پوپ »، ترجمة مهوش ابوالضیاء، راهنمای کتاب ، سال 12، ش 9ـ10 (آذرـ دی 1348)؛ ایرج افشار، فهرست مقالات فارسی ، تهران 1348ـ ؛ حسین بحرالعلومی ، «ایرانشناسی که به ایران عشق می ورزید و بزرگترین آرزویش این بود که در ایران بخاک سپرده شود»، مجلة دانشکدة ادبیات و علوم انسانی ، سال 24، ش 1 و 2 (بهار و تابستان 1356)؛ همو، کارنامة انجمن آثار ملّی ، تهران 1355 ش ؛ پژوهشنامة مؤسسة آسیائی ، ش 2 (بهار 1354)؛ آرتور اپهام پوپمعماری ایران : پیروزی شکل و رنگ ، ترجمة کرامت الله افسر، تهران 1365 ش ؛ همو، «مقام هنر ایرانی : اهمیت و کیفیت هنر ایرانی »، فرهنگ و زندگی ، ش 4ـ5 (اردیبهشت 1350)؛ همو، هنر ایران در گذشته و آینده ، ترجمة عیسی صدیق ، تهران 1355 ش ؛ آرتور اپهام پوپ و فیلیس اکرمن ، «ایران عشق من ، زندگی من و وطن من است »(مصاحبه )،تلاش ،ش 18 (شهریور ـ مهر 1348)؛ حسن پیرنیا، ایران باستان ، یا، تاریخ مفصّل ایران قدیم ، تهران 1369 ش ؛ دایرة المعارف فارسی ، به سرپرستی غلامحسین مصاحب ، تهران 1345ـ1374 ش ؛ یحیی ذکاء، تاریخ عکاسی و عکاسان پیشگام در ایران ، تهران 1376 ش ؛ ابوالقاسم سحاب ، فرهنگ خاورشناسان ، تهران 1356 ش ؛ ژان سواژه ، مدخل تاریخ شرق اسلامی ، ترجمة نوش آفرین انصاری (محقق )، تهران 1366 ش ؛ محسن صبا، «تاریخچه ایرانشناسی در انگلستان وامریکای شمالی »، فرهنگ ایران زمین ، ج 12 (شهریور 1344)؛ عیسی صدیق ، چهل گفتار: دربارة سالگردهای تاریخی یادبود دانشمندان معاصر تاریخ و فرهنگ ایران ، تهران 1352 ش ؛ همو، یادگار عمر ، تهران 1338ـ1356 ش ؛ محمود طاووسی ، «آشنایی در دیار ما»، فارس شناخت ، سال 1، ش 1 (بهار 1378)؛ ابوالقاسم طاهری ، سیر فرهنگ ایران در بریتانیا، یا، تاریخ دویست سالة مطالعات ایرانی ، تهران 1352 ش ؛ فرهنگ خاورشناسان : زندگینامه و کتاب شناسی ایران شناسان و اسلام شناسان ، ج 1، تهران 1376 ش ؛ علی موسوی گرمارودی ، مجموعه مقالات انجمن وارة بررسی مسائل ایرانشناسی ، تهران 1369 ش ؛ عزت الله نگهبان ، مروری بر پنجاه سال باستان شناسی ایران ، تهران 1376 ش ؛
The Dictionary of art , ed. Jane Turner, Willard, Ohio 1996; Ilse Lichtenstadter, "In memoriam Arthur Upham Pope", International Journal of Middle East studies , vol.1 (1970); Yahya Ma ¦ hya ¦ r-e Navvabi, A bibliography of Iran , Tehran 1347-1370; James Douglas pearson, ed. A bibliography of pre-Islamic Persia ,London 1975; idem, Index Islamicus: 1906-1955 , London 1974, fourth supplement 1971-1975 , London 1977; Arthur Upham Pope, Perspolis: The ritual city , introduction by Issa Sadiq, [Tehran]: Iran American Society, 1964; idem, Persian architecture , London 1965; idem, ed., A survey of Persian art , Tehran 1977; A Survey of Persian art: new studies 1960-1969, in memoriam Arthur Upham Pope , excerpts from vol. XV-XVI, Tehran [n.d.].
/ معصومه میرسعیدی /
لینک مطلب: http://www.encyclopaediaislamica.com/madkhal2.php?sid=2854
تاریخ دسترسی: 1/3/1392
آرتور اپهام پوپ/ پایگاه اطلاع رسانی بنیاد ایران شناسی
(1881-1969) آرتور اپهام پوپ دانشمند ایران شناس امریکایی که از دوستان و هنر شناسان ایران بود در دوازدهم شهریور در شیراز در گذشت. طبق وصیتی که کرده بود در اصفهان به خاک سپرده شد. پوپ خوب می دانست که در جهان،اگر پس از مرگ مدفنش جنبه ی مزار بیابد در ایران خواهد بود. مهمترین مفصل ترین و مجموع ترین کتاب در معرفی هر گونه هنر زاده ی ذوق اقوام ایرانی،دوره ی کتاب بزرگی است که آرتور اپهام پوپ با همکاری همسر خود فیلیس اکرمن(1893-1977 ) به نام بررسی هنر ایران(A Survey of Persian Art) میان سالهای 1931 تا 1938 تهیه کرد و در سال 1939 توسط انتشارات دانشگاه آکسفورد در دوازده مجلّد منتشر شد و در مدتی کوتاه شهرت گرفت . از طریق آن کتاب بی همتا هنر ایران بسیار بیشتر از آنچه تا آن زمان میان هنر شناسان و عتیقه بازان و موزه داران و مورخان صنایع ظریفه شناخته شده بود، معروف شد. بی تردید میزان خدمتی که این مجموعه ی ارجمند در معرفی آثار هنری ایرانی کرده است از هر نشریه و کتاب و سلسله ی مطبوعات دیگر برتر و دامنه دار تر بوده است و چون چاپ اول آن نایاب شد، دوبار تجدید چاپ شد و این خود مؤید کمال مطلوبی است که از آن کتاب والا مرتبت حاصل شدنی است. اگر بنویسیم که هفتاد و دو دانشمند متخصص تاریخ هنر و باستان شناسی و فرهنگ ایران از شانزده کشور در نگارش آن کوشیدند و نزدیک به پنج هزار عکس و تصویر و طرح و رسم در آن چاپ شده است، اهمیت کتاب را بهتر می توانید دریابید . این مجموعه تنها یادگار پوپ نیست. او مؤسس مؤسسه ی امریکایی هنر و باستان شناسی ایران در سال 1928 بود که ایرانشناس نامور ویلیام جاکسن رئیس افتخاری آن بود و استادانی مانند بر تولد لوفر(مؤلف کتاب محققانه و کم مانند(Sino-Iranica) ، آلبرت اولمستد(مؤلف کتاب ایران دوره ی هخامنشی که مرحوم دکتر محمد مقدّم ترجمه کرد) و ارنست دیتز و مایرون اسمیت (که هر دو باستان شناس بودند) در شعبه ی باستان شناسی آن مؤسسه عضو بودند. این مؤسسه به تدریج فعالیت گسترده تری یافت و نامش به The Asia instiute دگر گشتگی گرفت . همان تشکیلاتی است که از سال 1964 به دانشگاه شیراز پیوست و مقرّرش نارنجستان قوام شد. اکنون چه سرنوشتی دارد ،نمی دانم. پوپ در سال 1930 The Iranian Institute را بنیاد نهاد تا در مدرسه ی آن مؤسسه ، تحقیقات ایرانی به طور منظم ،همراه با تعلیم دادن مباحث هنری ایران،دنبال شود. او توانست سه سفر علمی باستان شناسی را در ایران انجام بدهد و مخصوصاً درین سفرها کار عمده اش عکس برداری از آثار باستانی بود که تا آن زمان هیچ کس بدین گستردگی و پیوستگی چنین کاری را پیش نگرفته بود. حاصل همین کار است که مجموعه ی بررسی هنر ایران را به ارزشمندی واقعی و جهانی رسانید. پوپ در دورانی که آن سه مؤسسه به ترتیب زمانی در نیویورک کار می کرد، نشریه هایی فصلی منتشر می کرد که همه خاص معرفی مباحث هنری و باستان شناسی خاص ایران بود و آنها را می توان نخستین مجله ی مربوط به مطالعات ایرانی به زبان انگلیسی در شمار آورد. نامشان چنین بوده است: 1. Bulletin of American Institute for Iranian Art and Archeology. 2. Bulletin of The Asia Institute 3. Bulletin of The Iranian Institute فهرست مقالات متنوع و کتابهای متعدد پوپ حکایت از شوق و عشق وافر و اطلاعات وسیع و مفید او دارد. خانم نوئل سیور کتاب شناسی منظمی از کارهای او در بیست و شش بخش تنظیم و در کتابSurvey of Persian(چاپ 1996) به چاپ رسانیده و نوشته های پوپ را به زمینه های مذکور در زیر تقسیم کرده است: فرش و قالی، پارچه ، کلیات مربوط به هنر باستان ایران، معماری ایران، صنایع فلزی(برنز)، صنایع فلزی(نقره طلا)، شیشه ،سفال،تزیینات و آرایشها،نقاشی، خوشنویسی و صحافی ،باغ سازی، تأثیر معماری و هنر ایران برملل دیگر، فرهنگ قدیم و معاصر ایران،تاریخ آفریقای شمالی و خاورمیانه، موزه ها، کنگره ها، نمایشگاه ها، تحقیقات و امکانات ،ادبیات،هنر و فلسفه ،معماری قرن بیستم ،روسیه و سرزمینهای بالتیک و فنلاند، آسیا، مباحث آمریکایی،مباحث شخصی.
لینک مطلب: http://91.98.46.102:8080/iranologist_f/explain.aspx?var=3896
تاریخ دسترسی: 2/3//1392
فهرست برخی از آثار او در زبان فارسی
مقالات: آرتور پوپ/ پایگاه مجلات تخصصی نورمگ
نویسنده: حیدری،اصغر
نشریه: تاریخ » زمانه » سال پنجم، فروردین 1385 - شماره 43
(8صفحه - از 15 تا 22)
مصاحبه شونده: خزایی،محمد
نشریه: فرهنگ و هنر » چشم انداز ارتباطات فرهنگی » خرداد و تیر 1385 - شماره 24
(3صفحه - از 14 تا 16)
نویسنده: حیدری،اصغر
نشریه: تاریخ » پانزده خرداد » تابستان 1390 - شماره 28
(40صفحه - از 99 تا 138)
نویسنده: مظاهری،هوشنگ
نشریه: علوم انسانی » فرهنگ اصفهان » بهار 1378 - شماره 11
(7صفحه - از 71 تا 77)
لینک مطلب: آرتور پوپ=http://www.noormags.com/view/fa/lowsearch?txt
تاریخ دسترسی:1/3/1392
پدیدآوران: آرتور پوپ/ پایگاه مجلات تخصصی نورمگ
- نگاه: در ستایش هنر ایران
نویسنده: آرتور پوپ
نشریه: فرهنگ و هنر » تندیس » بیستم فروردین 1387 - شماره 121
(1صفحه - از 22 تا 22)
- نظری به هنر ایران
نویسنده: آرتور پوپ
نشریه: فرهنگ و هنر » هنر و مردم » دی 1343 - شماره 27
(4 صفحه - از 2 تا 5)
- خوش نویسی و کتیبه نویسی
نویسنده: آرتور اپهام پوپ - مترجم: صبوری،محمد علی
نشریه: فرهنگ و هنر » هنر » تابستان و پاییز 1375 - شماره 31
(10صفحه - از 225 تا 234)
- مطبوعات خارجه: عقاید مختلف درباره خیام (اختلاف نشر در انگلستان میان دوستداران خیام درباره مقام ادبی او
نویسندگان: آرتور اپهام پوپ - سردنیسن راس - شادمان،سید فخرالدین
نشریه: فرهنگ و هنر » مهر » دی 1313 - شماره 20
(5 صفحه - از 862 تا 866)
لینک مطلب: http://www.noormags.com/view/fa/creator/89569
تاریخ دسترسی: 1/3/1392
آرتور پوپ /پژوهشگاه علوم انسانی و پژوهشهای فرهنگی
- میراث نظامی ایران باستان
- رابطه جغرافی و هنر در ایران
حوزه (های) تخصصی: جغرافیای رفتاری و فرهنگی • جغرافیای فرهنگی
- نظری به هنرایران
حوزه (های) تخصصی: تاریخ هنر ایران
لینک مطلب: http://www.tpnu.ensani.ir/fa/133375/profile.aspx
تاریخ دسترسی: 1/3/1392
دو نمونه از مقالات او در زبان فارسی
جایگاه قالی در هنر ایران: آرتور پوپ/وبلاگ قالیشویی سلیمان شهر مغان
"جایگاه قالی در هنر ایران" مقاله ای است به قلم "آرتورآپم پوپ". این مقاله از کتاب بزرگ "سیری در هنر ایران" با ترجمه "مصطفی ذاکری" چاپ انتشارات علمی و فرهنگی، برداشته شد.
هنرایران در مغرب زمین به مدت چند قرن بیش از هرچیز به قالی ایرانی نامبردار و شناسا بوده است. قالی های ایران در تجملات زندگی درباری سهم بسزا داشت و به همین ملاحظه در چشم فرستادگان و جهانگردان خارجی از جاذبه فراوان برخورداربود، و از سده پانزدهم مسیحی به بعد همواره از آن سخن میگفتند، و اغلب نیز با ستایش بسیار. گذشته از این، قالی ایرانی چشم گیرترین تحفه ای بود که مسافران میتوانستند به آسانی بهمراه آورند. زیبایی و شکوه این ارمغان ها به همان نگاه نخست بی مقداری و حقارت فرش های مغرب زمینی را نمایان می ساخت.
فرش مشرق زمین، دستکم از اواخر قرون وسطی، جزو اقلام داد و ستد قرار گرفت و در سده های چهاردهم و پانزدهم مسیحی بر صورت اموال اشراف و ثروتمندان افزوده گشت و نیز به آثار نقاشان اروپایی راه یافت. اما این فرش هاعمدتاً از سرزمین های خاور نزدیک فراهم می آمد که به اروپا نزد یکتر بودند. این نیز هست که فرش های شرقی بازار اروپا همه بافته از پشم بود و رنگهای معدود داشت و طرح و نقش آن ها کمابیش خشن و خالی از ظرافت، و نیز دلگیر بود و فاقد تابناکی و ظرافت دلپسند دست بافته های ایرانی. حتی قالی های قاهره ای، که نمونه های عالی آن به راستی ممتاز است، از نظر "جوزوفا باربارو (سفیر ونیزی که در زمان اوزون حسن آق قوینلو به ایران آمد) در برابر قالی های شکوهمند ایرانی رنگ می باخت، قالی هایی که به محض ورود به ایران چشمانش را خیره کرد و او را به وجد آورد.
جاه و منزلت آغازین فرش های ایرانی با به دسترس آمدن نمونه های نفیس تر و گرانبهاتر افزوده شد. از جمله ی این نمونه ها دست بافته های زربفت و سیم بفت مشهور به "لهستانی" بود که به مقدار زیاد به اروپا می آمد. فرش های ممتازتری نیز کا خهای سلطنتی کشورهایی را که با ایران رابطه ی مستقیم داشتند می آراست، و همچنین دست بافته هایی اعلا توسط هنرمندان متمکن، از جمله روبنس، خریده می شد که نشان دادن مکرر آ نها در پرده های نقاشی آنان بر قدر و منزلت این فرش ها می افزود. لهستان و دانمارک و هلند و پرتغال به وارد کردن فر شهای ایرانی به مقدار زیاد پرداختند، در همان حال که پادشاهانی چون لویی چهاردهم بیهوده تلاش میکردند فرشهایی به تقلید از این گستردنی های بی همتا در کشورشان بافته شود، که این خود ستایش و تکریم قالی ایرانی را دو چندان می ساخت.
بلندی جایگاه قالی ایران در جهان و تجلیل آن، به سان عالی ترین بافته های گستردنی، هم چنان بر قرار مانده است. در این عرصه، ایران را رقیبی نبوده است. درست است که سفالهای لعابدار ایرانی از حیث ویژگیهایش دستکم از فرش ایرانی ندارد، اما ناگزیر از رقابت با فراورده های چینی است. هم چنین است شاهکارهای درخشان معماری ایران، که در بیان زیبایی شناختی عواطف ژرفتر و پهناورتر آدمی، تواناتر از فرش است. با این همه، معماری را میتوان عرصه ی تجلی عواطف عام بشری برشمرده، نه اینکه دستاوردی باشد از نبوغ خاص مردمانی بخصوص؛ وانگهی، برخی آثار معماری اقوام دیگر بسا که همتراز یا حتی برتر از آثار ایرانیان باشد.
چنین است که قالی باعظمتی که نیمی از آن در کلیسای جامع کراکو در لهستان است و نیم دیگر در موزه هنرهای تزیینی پاریس، یا قالی " آنهالت" و قالی های مشهور به"اردبیل"، شاهکارهایی بی بدیل و به کل غیر قابل قیاسند با هرآنچه بتوان با آ نها برابر نهاد.
برتری و فراستی جهانی تنها از آن هنری تواند بود که بازتاب اصیل و طبیعی تمدن و فرهنگی باشد که آن پدید آورده است؛ و این درست همان چیزی است که قالی های ایرانی در حد استثنایی از آن برخوردارند، چرا که بینش زیبایی شناختی خاصی را به کمال رسانده اند که عمیقاً و به طرز بارز ایرانی است. بن مایه ی این دستبافته ها استوار بر سنت های کهن است و در تار و پود آن ها آرمان هایی عجین گشته که از دیرباز در زبان و ادبیات و والاترین میراث های معنوی این نژاد حرمت داشته و پاسداری شده است. این آثار دستاورد چیره دستی استادانی است که صنعتگر ایرانی از دیرباز بدان سرافراز بوده است، و عرصه ی نامحدودی از برای بروز نبوغ ایرانی در آفرینش نقش و نگارهای ناب و تابناک و آهنگین پدیدار میکنند، آکنده از ایهام و سرشار از راز و رمز. به رغم پیچیدگی ترکیب بندی و یا حدت جاذبه ی شاعرانه، این نقوش را وضوح و طراوت خیال به همان مایه است که در دل و جان ایرانی عجین گشته است.
نمونه های برجسته ی این طرح و نقشها هرگز تا حد بدیهی تنزل نمی یابند، اما در اندرون خود غنای پایان ناپذیری نهفته دارند که تنها بر همدلی و شیفتگی شکیبای مشتاقان راه می گشاید. در این شاهکارهاست که بینش توانگر و پر تب و تاب تذهیب کاران تحقق می یابد که این پیچش های پر افسون را از هنر پر وقار خوشنویسی فرا گرفته اند. این نقوش منتظم دیرین سال و در همان حال پیوسته متحول، درخشش خود را وامدار رنگ هایی است که از هنر کاشیکاری و پارچه بافی و نقاشی مینیاتور و چه بسا دیوارنگاری برگرفته است. بر این قرار، فرش های عصر کلاس یک (دوره های تیموری و صفو ی) برآورنده ی نیاز زیبایی پسندی ایرانی است، به حق و به تمامی، تا بدان پایه که هیچ یک از هنرها هماورد آن نیست، مگر هنر معماری. اما فرش هایی که شایسته جایگاهی چنین بلند باشند به واقع از حیث شمار اند کند و از حیث دوران شکوفایی، کوتاه مدت. تقریباً محقق است که فرشهای پرزدار زیبا دستکم در عصر غزنویان (از 428 تا نیمه های سده ی ششم هجری) بافته می شده؛ اما اینکه چه طرحی و نقشی داشته به درستی متصور نیست.
فرشهایی هم که در نقاشی های مینیاتور سده های هشتم و نهم هجری نشان داده شده، هر چند بهره ور از نوعی کمال و اصالت است، وجه اشتراک اندک با دست بافته های سده ی دهم دارد، دورانی که به طرز استثنایی دوران فراهم آمدن جملگی اوضاع و احوالی بود که دستاوردهای گرانسنگ را در امکان می آورد. چنین است که این هنر، به رغم عمر دراز، در رسیدن به اوج خود آهسته رو بود و به خلاف هنرهای سفالگری لعاب دار و معماری، دوران اعتلای زیبایی شناختی آن سرتاسر تاریخ ایران زمین را فرا نگرفت. با این همه و به رغم این محدودیت زمانی، هنر فرشبافی یکی از کامل ترین و پربارترین تجلیات فرهنگ ایرانی است.
استاد فرشباف یا طراح از شهرت و منزلتی برخوردار نبود که شاعران و خوشنویسان و نگارگران، یا حتی پارچه بافان بزرگ، بدان نامبردار بودند. همچون سفالگران، تاکنون نام هیچ یک از اساتید فرش بافی به متون راه نیافته است، گو اینکه وجود کتیبه ای چند در شماری از فرش ها گواه آن است، که قدر این استادان را به سزا می شناخته اند. اما مهم تر از شهرت شخصی، اهمیت و ارزش این هنر است در زندگی مردمان، چرا که فرشبافی کم و بیش هنر و صنعتی است همگانی و برخوردار از رشد و بالندگی خودجوش و طبیعی. فرش از دیرباز اساسی ترین اسباب منزل بوده است، چه در کاخها و خانه ها و چه در خیمه ها، مهارت در فرشبافی تقریبا" جزو خصایص ملی ایرانیان بوده است و ایلات و عشایر، عملاً و ضرورتاً، همواره به فرش بافی می پرداخته اند. هر خانه ی بزرگ کارگاه اختصاصی فرشبافی داشته و در پی به کمال رساندن این هنر بوده است. فرش، حتی گران بهاترین آن، برای فروش به بازار می آمده است. چنین اقبال عام و همگان پسندی مایه ی قوت و اعتلای هر هنری است و سبب میگردد که هنر هرچه بیشتر انسانی شود و به فرایند تکوین سنت های راستین مردمان بپیوندد.
چنین است که طراحان و بافندگان فرش در خدمت جمعی کثیر و در عین حال سختگیر بودند، و از آن جا که به برکت همین شناخت و ارج گذاری عمومی این صنعت جایگاهی والا داشته است، برای رسیدن به اوجگاه کمال راهی کوتاه و هموار در پیش داشته و گامی چند بسنده بوده که به اوجگاه برسد؛ و آن زمان که شاهان صفوی دلبسته ی این صنعت شدند و دریافتند که زیبایی نکوترین زیور پادشاهی است و خزانه های مالامال را گشودند، این دو سه گام هم برداشته شد.
کاربردهای فرش
تامس هربرت، آن جا که از سده ی هفدهم مسیحی سخن می گوید، مدلل میدارد که دستکم از روزگار عباسیان خانه های ایرانی، حتی محقرترین، با قالی مفروش می شده که معمولاً سرتاسر اتاق را می پوشانده است و خصوصاً قالی های بزرگ را به اندازه ی اتاق ها می بافته اند. مساجد نیز مفروش بوده، که هنوز هم هست، و شاهان متدین قالی های گرانمایه را به نشانه ی دینداری وقف میکرده اند؛ هم چنان که بناهای عمومی دیگر را با فرشهای دست باف می آراسته اند. قالی را چنان منزلتی بود که در مساجد و کاخهای سلطنتی به امین اموال و متصدی مخصوص سپرده می شد تا عهده دار نگه داشت و مرمت آن باشد؛ قالی های به غایت فاخر را پیوسته زیر پا نمی انداختند، و همچون بزرگ پرده های نقاشی خاوردور آنها را لوله میکردند و در مخزن می نهادند و تنها در مراسم خاص میگستردند.
چنین می نماید که آویختن فرش گستردنی از دیوار نیز متداول بوده، و در مراسم عمومی جشن و سرور، قالی همان نقشی را داشته که پرچم در جشن های امروزی مغرب زمین دارد. و این رسمی است که در عصر رنسانس به اروپا راه یافته است. برای مثال، ویتوره کارپاچیو، نقاش ونیزی، در یکی از آثار خود که تصویری از جشن ها ی ونیزی است، قالیچه ای شرقی را آویخته از ایوان نشان می دهد.
در دنیای اسلام، فرش از زمانهای دور از لوازم عمده ی نمازگزاری بوده است. البته همه ی فرش های نمازی قالی گره بافته نبوده و همچنان که از نام سجاده برمی آید، هر دست بافته ای ممکن است برای نماز به کار آید، ولو آنکه پارچه ای درشت باف باشد. با این همه، نمازگزاران را با فرش سجاده ای الفتی بوده و یکی از لوازم شخصی مقرّب و با ارزش به شمار می رفته است.
سازماندهی صنعت فرشبافی
مدت ها پیش از آن که فرش مال التجاره شود و سازماندهی بازرگانی پیدا کند، فرشبافی در ایران صنعتی بود خانگی و فراگیر که در زندگی خانواده ها، خواه در خیمه، نقش بسزا داشت و جزو مشغولیات و کارهای جنبی زنان و کودکان بود، در همان حال که در کارگاه های بافندگی به استمرار و به طرز حرفه ای انجام می پذیرفت. سازماندهی درباری فرش بافی نیز تاریخچه ای کهن دارد و چنان که پیداست کارگاه های فرشبافی شاهی نیز چون دیگر کارگاه های هنری سلطنتی سامان می یافته و نیازهای عمارت شاهی را تدارک می دیده اند. این نیز هست که فراورده های این کارگاه ها، خواه تجارتی، خواه درباری، مختص مصارف محلی نبود. پاره ای از دست بافته ها از اقلام خراج بود و پاره ای پیشکش می شد؛ فرشهایی نیز در بازارهای محلی و داخلی، و بعدها خارجی، دادوستد می گشت. دویست تخته فرشی که از خراسان به خزانه ی هارون الرشید فرستاده شد به احتمالی توسط خراجگزاران از جاهای مختلف گردآوری نگشته و فراورده ی کارگاه های درباری بوده، بر همان منوال که فرشهای اهدایی شاه طهماسب به سلطان سلیم اول بوده است. این دارهای فرشبافی درباری رفته رفته، خصوصاً در زمان شاه عباس اول، به مجتمع تولیدی عظیمی مبدل گشت که عایداتی کلان نصیب پادشاه میکرد، و کارگزاران دولت با تمامی امکانات و تسهیلات حکومتی دستاندرکار دادوستد این فراورده ها بودند.
با وجود این، بافندگانی که در کارگاه های درباری کار می کردند می توانستند به سفارش دیگران نیز فرش ببافند. در برخی موارد، کارگاه های بافندگی دربار عملاً در کاخ های سلطنتی مستقر می شدند. "تاورنیه" و دیگران نوشته اند که دارهای بافندگی مخصوص فرشهای ابریشمین و زربفت از ضلع جنوبی کاخ عالی قاپو در میدان نقش جهان تا کاخ چهلستون برپا بوده است. سایر کارگاه های شاهی، هر جا که مواد لازم و بافندگان کارآزموده فراهم بود، در مناطق مختلف کشور پراکنده بودند. گزینش محل نیز بستگی داشت به سابقه ی ممتد بافندگی در انواع مرغوب و مشهور.
کارگاه های درباری، علاوه برمنزلت شاهانه، از امتیازات دیگر نیز برخوردار بودند. گله های گوسفندان چراگاههای سلطنتی در سرتاسر کشور مرغوب ترین پشمها را فراهم می آوردند. به روایت "شاردن"، این مواد مرغوب، از جمله الیاف ابریشم، در کاروانسراها و انبارهای بزرگ اصفهان گرد می آمد و به کارگاههای حکومتی ایالت های مختلف فرستاده می شد.
به اقتضای تولید فرش های فاخر و گران مایه در کارگاه های سلطنتی و اختصاصی و سایر کارگاه های متمرکز در مناطق مختلف کشور، اغلب پنداشته شده که تمامی فرش های نفیس به فرمایش و سفارش بافته می شده است؛ حال آنکه دست بافته های گران بها از دارهای عشایری و محلی و حکومتی در اقصی نقاط کشور نیز بیرون می آمده است. ایلات و عشایر از زما نهای بسیار دور فرش می بافته و با داد و ستد پایاپای کالاهایی را به دست می آورده اند که خود قادر به فرا آوردن نبودند. هر چند دانستنی های ما اندکی مبهم است، چنین می نماید که تولید و دادو ستد فرش به اندازه ی کالاها و فراورده های دیگر متداول و پررونق بوده، و این واقعیتی است که مورخان و جغرافی نویسان پیشین بدان گواهند.
آنان سفالینه های خود را، همچون فرش ها و زیورها، با « پسندیده ترین و خواستنی ترین نقوش باب روز می آراستند تا بتوانند در بازارهای پرمشتری به بالاترین قیمت بفروشند؛ و همچون فرشبافان و جواهرسازان در بند آن نبودند که خریدار چه کسی باشد».
پیوند با نقاش و نقاشی
رخنه و نفوذ هنرمند نگارگر در عرصه هنرهای تزیینی مایه تأمل است. نگارگر بخت آن دارد که به شهرت و ثروت و عزت رسد، تا بدان پایه که در این عرصه فرمانروا گردد و صنعتگر چیزی جز فرمانبردار فرودست نباشد. با این همه، صنعتگر را نمیتوان کنار گذاشت. او را دلمشغولی ها و دیدگاه های دیگر است، چرا که باید بیش از هر چیز زیبایی را به مدد طرح و رنگ به جلوه در آورد و صورتگری علاقه ی ثانوی اوست. هنر نگارگر متکی بر طبیعت پردازی و تجسم عینی است که با کار تزیینگر آرایه پرداز درست نمی آید؛ او را بیراهه میکشاند و ویژگی بنیادی آرایه پردازی را از میان برمی دارد و تقلید پرهزینه ی نمایشگری را جایگزین آن می سازد. گذشته از این، صنع تگر در فرایند قوام بخش سنت دیرین سال، الفت و بستگی عاطفی خاصی با کار خود پیدا کرده و با زیر و بم آن خوگر گشته و خوب می داند که دستاوردش چه ابعاد و اندازه هایی باید داشته باشد و گنجایش ریزه کاری در آن به چه مایه است. چنین است که فرمانبرداری تمام از نقاش بسا که نافی آفرینش آثارهنری گران سنگ باشد.
با این همه، نقاش در هنرهای تز یینی در حد خود ارزشمند و موجه است. نگارگری حرفه ای است پیچیده و کمال یافته و جامع و نافع که تنها به ممارست سخت و قریحه ی سرشار به سامان می رسد. عموماً، حساسیت و مشکل پسندی نقاش از حیث انتخاب رنگ بیش از صنعتگر است و توانایی او در هماهنگ سازی و ترکیب بندی به وضوح افزون تر است. از این دیدگاه، فرش بافان می توانند از نگارگران بیاموزند و بسیار هم آموخته اند.
مواردی نیز هست که وحدت کمابیش کامل نقاش و بافنده ی فرش را به عیان می بینیم. اینجاست که بافنده، سرشت و ویژگی فراورده خود و تناسب اندازه و ترکیب بندی تزیینی و تحرک طرح و نقشه را به تمامی نگاه می دارد، و نگارگر همگی توان خویش را در باریک بینی و موشکافی و نرمش و پویایی به کار می بندد. همکاری و هماهنگی تا بدین پایه در ایران بیش از اکثر جوامع فرهنگی دیگر در امکان می آمد، چرا که در این سرزمین هنر نقاش همواره جنبه تزیینی داشته و نگارگر را سودای آن بوده که رنگها را همچون نغمه ها و نواهای موسیقی ناب مترنم سازد و نقش و نگار را زبان دار و پرمعنا کند. از جانب دیگر، هنرمند آرایه پرداز و زینتگر پیوسته نگاره ها و نقش مایه هایی را به کار می آورد که، به رغم شیوه یافتگی، نمودگارهای آشنا و شناسای خود را در طبیعت داشتند. به همین ملاحظه، آرایه ها و آذین وارها به اندازه ی کشورهای مغرب زمین از صورتها و الگوهای طبیعی دور نبودند.
به ندرت توان یافت فراورده ای هنری را که از جهت انتقال بی کم وکاست مقصود نقاش و تمامی مفاهیمی که در نظر داشته، به اندازه منسوج گره بافته نامناسب و ناسازگار باشد.
با این همه، دستکم در یک دوره از تاریخ فرش بافی، سازگاری تمام و کمال نگارگری و گره بافی ممکن گشت. در نیمه ی نخست سده ی دهم هجری در ایران، هنرهای نگارگری و قالی بافی دست به دست هم دادند و چندین شاهکار برجسته پدیدار کردند. قالی شکارگاه موزه ی وین و چند قالی شکارگاه دیگر؛ فرشی که دونیم شده و در موزه های کراکو و پاریس محفوظ مانده؛ برخی از قالی ها و قالیچه های گروه نامبردار به سانگوشکو، و نمایان تر از همه، فرش پاره ی متعلق به مجموعه ی بارون هاتوانی، نشان می دهند دستاورده هایی شگرف را که همکاری همدلانه نگارگر و بافنده پدیدار تواند کرد. ناگفته نماند که در بیشتر این دستاوردها، وزنه نقاش سنگین تر بود و بافنده نیز کمابیش دست بسته و گرفتار در تنگنا، و دست بافته نیز نشان از سازشکاری محسوس داشت. در مواردی که کار نگارگر و بافنده متوازن و کم و بیش هم وزن باشد، مانند مورد فرش کراکو - پاریس، ما شاهد شاهکاری هستیم که جای گفت و گو ندارد. مواقعی نیز هست که در طراحی فرش، تذهیب کار به جای نقاش نشسته و همچنان اثری دلپذیر پدیدار کرده است. از این جمله اند قالی های(بقعه ی) اردبیل و آنهالت و قالی قاب قابی موزه متروپولیتن، یا قالی ترنج موزه ویکتوریا و آلبرت. این نیز هست که برخی فرش شناسان را اعتقاد بر این است که والاتر و متعالی تر از همه، آن قالی هایی است که بر آمده از حکمروایی مطلق و بی قید و شرط سنتهای دست نخورده ی این صناعت باشد.
منبع: دوماهنامه گردشگری، شماره 25، فروردین و اردیبهشت 1389
http://solayman1060.blogfa.com/post-4.aspx لینک مطلب:
تاریخ دسترسی: 1/3/1392
نظری به هنر ایران/ آیکوداک
پوپ، آرتور. " نظری به هنر ایران". دوره 3، ش 27 (دی43): 2-5، تصویر.
خلاصه:شرحی در ادوار مختلف هنرایران از روزگار هخامنشیان تا دوران صفویه دربارة معماری و حجاری و پارچه بافی، آثار فلزی، خطاطی، کتاب نویسی، مینیاتور و تذهیب، جلدسازی، نساجی، کاشی کاری، گچکاری، قالیبافی و گلیمبافی.
نظری به هنر ایران
از پرفسور آرتور پوپ ایران شناس معروف
تاریخ ایران مشحون از فتوحات درخشان شاهانه و مصائب دشوار است. به نظر می رسد که تمدن ایرانی در هر دو موقعیت روزبروز در شکفتگی و نمو بوده است. ایستادگی در برابر مصائب و از نو ساختن استقلال و حیات ملی با مصالحی تازه ، در عین آنکه شکست هر امیدی را در دلها شکسته، به عقیدة بعضی از مورخان جدید از عظیمترین خصائص یک ملت است.
در تاریخ جهان مثال دیگری نظیر این خصیصه ی ایرانیان که بعد از هر مصیبت ویران کننده ای از نو قد برافراشته اند وجود ندارد. دلائل این مشخصه روشن نیست. شاید تا حدی اوضاع جغرافیایی و یا آب و هوای مساعد انگیزهی رستاخیزهای این ملت بوده است. اما تنها دلایل مادی کافی نیست. تنها آنگاه که علل مادی با اختصاصات روحی توأم می شوند نیروی خلاق ملتی مانند ایرانیان این چنین می شکفد. و خصایص روحی و معنوی است که عظمت ایران را تضمین کرده است. مذهب و ادبیات و فعالیتهای هنری ایرانی است که عظمت اصیل این کشور را بما نموده است. نیروی اخلاقی شگرف این ملت بود که تربیت کرد، تسلا داد، الهام بخشید قرون متمادی تمدن عظیم بشری را رهبری کرد.
ملت ایران، این شاعرانهترین ملتها، با جهان بینی فلسفی و هنریش حقایق فوق حس و واقعیت را مو شکافت و از این مو شکافی نیرو و امید و مقصد عالی یافت. فردوسی «قلعه و پناه روح ایرانی» را در گرما گرم وحشت و ویرانی مغول پناه داد. اما فردوسی تنها یک مظهر روح ایرانیت بود، روحی که در اعصار و قرون ارضاء خود را از بسی هنرها یافته است.
عظمت و شکوه پرسپلیس که جوابگوی سیاست و مذهب زمان بود، آن را قبله گاه خاور باستانی ساخته بود. حجاریهای غنی این کاخ، تصاویر بازگو کنندة جشن نوروزی و یا تصاویری که ستایش خالص نیروی یزدانی را می رسانند و چشم امید به سوی مبدأ دارند که زمین آنها را از سرشاری و فراوانی سیراب سازد، همه ی این تصاویر با آرامشی اطمینان بخش بر پا ایستاده اند و شاهد صادق اعتقاد ملتی بیزدانی قادر و رئوف هستند. سادگی آرام و معقول این تصاویر بی صدا با حجاریهای خشن و بدوی و آراسته به جزییات پر هیاهوی آشوری تفاوتی عظیم دارد.
صنعتگران این زمان مهارت غیر معمولی و احساس زیبائی و نبوغ خود را در بسیاری از هنرها خاصه ظروف فلزی و گلی نشان دادند. ظروف گلی آنها با نقش و نگارهای تزیینی حیرت آوری ساخته شده است. تسلط هنرمند در ساختن و پرداختن این ظروف و در آوردن آنها بصورتی که هدف ساختمانشان را بشاید، شگفت آور است.هنرهای ساسانی با اشکال تازه ای ، عظمت، قدرت و وفور آثار هخامنشیان را ادامه داد. معماری ساسانی هر چند فاقد استعمال سنگ و ساختمان بناهای سنگی گران قیمت مانند معماری هخامنشیان بود، اما در بکار بردن مصالح دیگر و بدعت در ساختن طاق های هلالی و گنبدها گامی فراتر نهاده بود . و این گام مقدمه ای بود برای حل مسئله ی انعکاس صوت که حتی از نظر تیزبین معماران رومی مخفی مانده بود. معماران ساسانی به پوشش فواصل وسیع با مواد سخت توفیق آموخته بودند و این امر یکی از مشکل ترین و اساسی ترین [2] اختراعات معماری بود و همین مقدمات بعدها در کلیه ی آثار معماری ایرانی طی قرون بعدی تکمیل گردید . بعضی از اصول معماری ساسانی بود که راه را برای ترقی معماری گوتیک یعنی عامل عظمت اروپای قرون وسطی هموار ساخت. در عهد ساسانی هنرهای دیگر نیز غنی بودند . چند نمونه پارچه ای که از این زمان مانده است گرانبهاترین پارچه های بافته شدهی جهانند . نقش این پارچهها اصیل و قوی است و در عین حال ظرافت دارد . رنگهای آنها در عین آرامش نسبی ، خوب انتخاب شده است . تکنیک این پارچه ها ساده اما کاملاً مناسب و بجاست و روی هم رفته معنای رمزی نقشها گویا و بیان کننده است .
آقای پرفسور پوپ
حجاری های عظیم در سینه ی کوهها که یا نشان دهنده ی واگذاری سلطنت و یا نمودار پیروزی شاهان ساسانی بر امپراطوران رومی است ، آن چنان نمایندهی یادگاریها و یادبودها هستند که کمتر نظیر آنها را می توان یافت . در حالیکه بشقابهای طلا یا نقره ی ساسانی معجزات فن اند . ظروف برنزی به اندازه های سترگ و ترکیب های خاصشان مناسب سفره ی تزیین شاهان بزرگ و درباریان آنها می باشد . از آن همه بشقاب ها و صراحی ها و جامه که برای نجبا در عهد ساسانی ساخته شده است یکی از هزار بیشتر باقی نمانده است و آنچه تاکنون کشف گردیده است در موزه های معروف در عداد گنجینه های گرانبها قرار دارد .
ظهور اسلام ایمانی جدید و ارزشهایی تازه و حدودی نو به وجود آورد . قصور و معابد عظیم ساسانی کم کم جای خود را به مسجد داد . مسجد که مرکز اجتماع سیاسی و مذهبی مردم بود ، ابتدا یعنی در قرن هفتم میلادی ساختمان مساجد بسیار ساده بود . در این قرن مسجد بنایی بود که در آن نماز جماعت برگزار می شد ویا وقایع و اخبار اعلام می گردید . اما به زودی بیان «احساس» و «عبادت» در نقشه و ساختمان مساجد رعایت شد . در قرن هشتم میلادی مساجد دارای عظمت مؤثر و زیبایی خاص گردیدند در عین حالیکه ساختمان آنها تا حدی ادامه ی سبک معماری ساسانی با تزیینات ساده و با شکوه بود .
به زودی نبوغ تزیینی ایرانی راه تازه ای برای ابزار یافت . گچبریها و تذهیب های رنگارنگ به وجود آمد . سطوح مزیَّن به طرحهای تجرید یافته و یا طرحهای مجرد نباتات و گلها با زیبایی هر چه تمامتر مساجد را زینت داد . این تزیینات تا قرن چهارده روز به روز در تکامل و بدعت بود. مقابر شاهانه با برجهای یادبودشان در غالب نقاط ایران نظر اندازههای شاعرانه به وجود آورده اند. از همة این بناها زیباتر بنای یادگار گنبد قابوس در گرگان است ، که در سال 1007 م ساخته شده است . بنایی است اسرار آمیز ، نیرومند و غم انگیز . شاید عالیترین مزارهای موجود باشد . ساختمان [3] گنبد در عهد سلجوقی به نهایت کمال رسید و نشان این کمال خاصه در دو گنبد مسجد جامع اصفهان مشاهده می شود . گنبد کوچکتر این مسجد کاملترین گنبدی است که تا به امروز باقیمانده است . هلال طاق آن ظریفترین طاقهای هلالی است. تزیین هماهنگ داخلی آن از قوسها و هلالهایی است که در هم آمیخته اند و با نظمی منطقی ادامه یافته اند . این تم ها و ادامه و تکمیل آنها همواره مورد توجه معماران هر مکتبی قرار گرفته است . این بنا با عظمت خاموش و جدی و اسرارآمیزش یکی از بزرگترین آثار معماری جهان است .
اعتقاد به اسلام که میان غالب ایرانیان بنا به رغبت شخصی بود هنر نوی را که در نظر شرقیان هنری بس مهم بود به وجود آورد و تقدیر آن بود که این هنر در ایران به اوج خود برسد . و آن هنر خطَّاطی بود . احترام به کلام مقدس خداوند که چاوش سعادت و زندگی جاوید بود باعث به وجود آمدن احترامآمیزترین کتابها شد . خط بدوی عرب به ظرافت گرایید و توسعه یافت و اولین پیشرفتهای هنر خط در شهر کوفه انجام گرفت و خط کوفی منسوب به این شهر به واسطه ی ظرافتش شهرت زیاد یافت . الفبای قوی و اصیل مدون شد که عظمت کلام الهی را شایسته باشد . نبوغ ایرانی این الفبا را معقول و متناسب ساخت تا به جایی که خط کوفی تزیینیترین و گویاترین خطوط گردید . ذوق به خط خوش که این چنین انگیخته شده بود به اشتیاقی منجر شد که حتی به وسواس کشید . آتش این اشتیاق مدت هزار سال در دل مسلمین افروخته بود .
ضمناً هنر دیگری که باز در آن ایرانیان به نهایت مهارت رسیدند بوجود آمد و آن صنعت ظروف سفالی بود . شاید پیشرفت ظروف سفالی لعابدار تا حدی بواسطه ی منع مذهبی ظروف فلزی گرانبها (طلا و نقره ) تسریع گردید . در پایان قرن هشتم م. در مشرق ایران ظروف سفالی ممتاز با نقشهای جالب و رنگهای بدیع بوجود آمد و در قرون نهم و دهم میلادی در غالب نقاط ایران ظروف عالی ساخته گردید . اما در هنگام تأثیر هنر چینی بر این ظروف کاشی آشکار بود و این نفوذ مخصوصاً در بکار بردن لعابهای طلایی و قهوهای و سبز آشکارا احساس می شود . در واقع بسیاری از نمونههای صنعتی این عهد چنان شباهتی به مدلهای چینی دارد که تشخیص ظروف ایرانی از چینی جز با آزمایش فنی امکان ناپذیر است.
ایرانیان به کمک نبوغ خود و تجاربی که از آزمودن سبکهای دیگران کسب کردند عالیترین انواع ظروف سفالی لعابدار را بوجود آوردند که تنها چینیها و یونانیها تاب رقابت با آنها را داشتند و تازه از بعضی جهات صنعت سفال ایرانی عالیتربود .
سفال ساز ایرانی به موادی که در صنعت خود بکار می برد وفادار بود . جنس گلی را که بکار می رود پنهان نمی داشت بلکه آن را فریباتر و رنگین تر عرضه می داشت . ظروف سفالی ایرانی سبک وزن و ظریف است . تزیینات با جنس مادهی اصلی متناسب است . اشکال و رنگها با مجموعه می خواند . نقشهای غنی حیوان و گل و اشکال هندسی در نقاط مختلف ایران با سبک و رنگ محلی تکمیل گردیده است . فن کتاب نویسی در ایران با استنساخ نسخهی اصلی اندرزنامهی کیکاوس بن و شمگیر (قابوس نامه ) که در1090 م. خاتمه یافت آغاز گردید . این کتاب اولین کتاب مصور فارسی است و بعدها این فن ادامه یافت . قسمتی از تصاویر شاعرانه و زیبای این نسخه اینک در موزه ی «سین سیناتی » و بقیهی آن در اختیارمؤسسهی گورگیان است. ایرانیان در هنر تصویر کتب خطی روز بروز ماهرتر شدند . نشان این مهارت را در تصاویر حیوانات کتاب منافع الحیوان که در کتابخانهی مورگان نگهداری می شود و همچنین در تصاویر حزن انگیز و قوی شاهنامه معروف «دموت»می توان ملاحظه کرد . سیر تکاملی نقاشی ایران بهنگام سلطنت تیموریان در اواخر قرن پانزده میلادی به اوج خود رسید. هنر مینیاتور و تذهیب و جلد سازی در این زمان بود که بحد اعتلا رسید. طرحها و نقاشیهای این زمان به جلال و تازگی رؤیا مانندند. رؤیای جهان کاملی که در آن ابهام سایهها وجود ندارد .
صنعت نساجی نیز به تکاملی نظیر کمال نقاشی ایران رسیده است . این صنعت در زمان آل بویه و سلاجقه به نهایت قدرت خود رسیده است. چنانکه مثل دسته ای از هنر های ایرانی دیگر بوجود آوردن نظایر آنها امکان نیافته است . هفتاد نقش موجود که از آن زمانها مانده است تنها نشان ممارست فنی نیست . این نقشها از نظر مقیاس بحد متوسط تعدیل یافته اند و بعلاوه طوری تعبیه گردیده اند که زیبایی جامهها را عمیق تر جلوه بدهند. ذوق هنری و وسواس، آزمودن نقش های گوناگون را ایجاب کرده است.
ملائک مقرب ، هروتات و امرات (خرداد و مرداد) که در فردوس برین در انتظارند تا ارواح در گذشتگان دنیوی را خوش آمد گویند ، حیوانات چالاک ، خطوط حیرت آور کوفی ، اشکال قوی هندسی ، تمام این ها با مهارت بیمانندی نقش گردیده اند. رنگ این نقشها تیره است اما تأثیری هیجان آور دارد .
در فلز کاری و نقش روی فلز سابقه ی مهارت ایرانیان بفلز کاریهای لرستان (700 تا 1400 ق.م.) میرسد. اما فلز کاری ایران در هر زمانی سبکی نو و زیبایی حیرت آور و شاعرانه ای یافته است و غالبأ بنهایت کمال فنی ساخته و پرداخته گردیده است.
یورش مغول با خشونت بی سابقه ای بناهای آباد و بیشمار پیشینیان را ویران ساخت، اما سلاطین اخیر مغول مانند غازان خان و الجوایتو که تربیت یافته تمدن ایرانی بودند [4] با توجه بهسنت ایرانیان بناهای با عظمت ساختند که از نظر شکل و مقیاس ساختمان و شکوه تزئینات در عداد شاهکارهای معماری جهان قرار گرفت . مزار غازان خان (که اینک ویران گشته) مسجد علیشاه (ارک تبریز)با طاقی که چهار صد پا پهنا داشت، یعنی 34 پا از وسیعترین طاقهای اروپایی وسیعتر بود و مقبرهی الجایتو در سلطانیه با گنبد عالیش که با بناهای با عظمت پرسپلیس و طاق کسری در تیسفون و معابد و حمامهای رومی و کاتدرالهای عظیم اروپایی کوس برابری میزند، از آثار این سلاطین است.
یورش تیمور لنگ در آخر قرن چهارده میلادی از نو این مملکت رنجیده را از پا در آورد. چهل سال سلطنت اجامر و جنگهای داخلی روحیه این ملت نجیب را ضعیف ساخته بود اما بار دیگر فاتحان مغلوب ورام ذوق سلیم و شاعرانه و لطافت اجتماعی تمدن ایرانی گردیدند. و سلاطین تیموری به پیروی خود تیمور بساختن مساجد و مقابر با عظمت پرداختند. عالیترین نمونههای این آثار مسجد گوهرشاد در مشهد (1418 م .) و مسجد کبود تبریز است. زینت این بناهای عالی کاشی کاریهایی است که اینک به کمال رسیده بود. رنگ آمیزی این کاشیها در نهایت هم آهنگی . آبی لاجوردی و آبی فیروزه ای که در کنار سفید عاجی و زرد کمرنگ جلوه می کنند و در کنار سبز زمردین و سیاه صیقلی پررنگ بنظر می آیند، قطعات کاشی این آثار را بصورت تابلوهای نقاشی هم آهنگی در آورده اند. بناهایی با چنین رنگهای مطبوع : رنگهائی که فقط قطعات کوچکی را رنگین ساخته اند تا در کنار قطعات کوچک دیگر طرحهای ظریف گلها و بته ها و اسلیمیها را تکمیل کنند، جلالی آسمانی دارند . چنین جمالی بچشم ایرانیان آشنا و عادی است اما دیده ی دیدار کنندگان دیگر دیارها را از حیرت خیره میسازد.
تزئینات درون این بناها هم آهنگ با زیبایی برون است. گچبریهای رنگارنگ نقش اساسی تزئینی را بر عهده دارند، بدنه ستونها و محراب مقدس با کاشیهای شفاف و منقش که اختراع خاص ایرانیهاست پوشیده شده است. صیقل درخشان این سطوح در نور چراغها با شعله های طلایی و اسرار آمیز متلألی می گردد.
بعد از این همه ابداع و ابتکار بی نظیر – آدمی منتظر است که مهارت معماران ایرانی به فرسودگی گرائید باشد.
اما باز در زمان شاه عباس اول (1587 – 1629 م.) ناگهان بناهای با عظمتی بر پا می گردد که اصفهان پایتخت صفویه را زیباترین شهرهای جهان می سازد. این ساختمانهای عظیم طبق سنت قدیم ایران از خاک، این ماده ی ناچیز و خاضع و خاموش، برپا گشته است. مانند مسجد شاه (1611 م.) و مسجد شیخ لطف الله (1623 م.) اما همین مواد بیجان در دست معمار ایرانی چنان جانی گرفته است که کاملتری بناهای جهان در برابر آنها فسرده و بیرون مینماید .
از قالی و گلیم معروفترین صادرات ایرانی چه بگوییم؟ قالی ایرانی نشانه تجمل شاعرانه در سر تا سر جهان است. شاهکارهای قالی ایران از عهد ساسانی شروع می شود. فرش بهارستان و هم چنین زمستان خسرو، فرشی ابریشمین با تارها و پودهای زرین و سیمین بود و با جواهرات زینت یافته بود. اندازه ی آن به بزرگی 76×121 پا بود و چنانکه از فروش قطعات آن بوسیله فاتحان عرب بر می آید، قیمت آن می بایستی بالغ بر صد میلیون دلار بوده باشد. از قالیهای ایرانی که ارزش هنری داشته باشد قبل از اوایل قرن شانزدهم میلادی چیزی باقی نمانده است. در این زمان در عهد سلطنت شاه اسمعیل و شاه طهماسب (1524ـ1576 م.) نقشه ظریفترین قالیهای که جهان به خود دیده است کشیده شد و بافت این قالیها در همین زمان انجام گرفت. شاه طهماسب نه تنها خبره و قالی شناس بود بلکه خود از نقشه کشی و طرح قالی اطلاع داشت. طراحان و بافندگان هیچ کشوری در طرح روشن و دقیق و در تخیلات شاعرانه و در بافت ظریف به پای قالیبافان و طراحان عهد صفویه نمی رسند. اگر بعضی از قالیهای آسیای صغیر و هندوستان از جهت رنگ عمیق تر و رنگین تر از قالیهای صفویه بوده است اما هیچ فرشی از نظر تنوع و کمپوزیسیون و رنگ آمیزی به پای قالیهای مساجد و قصور شاهان ایرانی نمی رسد. تمام این قالیها اینک در موزهها نگاهداری می شوند. ارزش این قالیها همانند بهای کاخهاست. این قالیها محصول رنج دسته جمعی مذهبان و رنگرزان و بافندگان و طراحان هستند. مانند یک قطعه موسیقی سمفونی هم آهنگ و از اجزاء متنوع فراهم آمده اند. طرحهای درونی و درجه دوم با رنگهای حیرت آور با نقشهها و طرحهای اصلی در هم آمیخته اند. هر چند محصول قالیهای هنری و عالی تقریباً در اوایل قرن هفده پایان یافته بود اما این صنعت بدیع در ایران از نوع احیا شده است و در شهرهای کرمان و بیرجند و مشهد در حال حاضر قالیهایی بافته می شود که از نظر رنگ و نقش این قالیها با اصالت و غنای مدلهای اولیه نباشد اما باز می توان آنها را وارث صنعت باستانی ایرانی دانست. ایران به کمک هنر خود عقل و دل مردم متمدن جهان را مسخر کرده است. فتحی که بذال و کریم است دائماً در تزاید است و جاودانی است. [5]
لینک مطلب: http://www.ichodoc.ir/p-a/CHANGED/27/HTML/27_20001.HTM
تاریخ دسترسی:1/3/1392
دیدگاه ها درباره پوپ
آرزوی من این است که پیکرم در ایران به خاک سپرده شود/ امرداد
تالار بزرگ خانهی سردار اسعد که اکنون باشگاه بانک ملی است، جایگاه سخنرانی "آرتورآپهام پوپ" ایرانشناس آمریکایی بود که در اردیبهشت 1304 به ایران آمد. او فرنشین(:رییس) بخش هنر خاور نزدیک بود و در بنگاه "صنایع ظریفه و هنرهای دستی شیکاگو" کار میکرد.
در سخنرانی یاد شده، مردان نخست کشور چون سردار سپه، وزیران و نمایندگان برجسته نزدیک به 60 نفر، باشنده بودند. دکتر "عیسا صدیق" در اینباره مینویسد: «حسین اعلاء که چندی وزیر مختار ایران در آمریکا و آن روزها هم نمایندهی مردم تهران در شورای ملی بود از من خواست تا برگردان این سخنرانی را به فرجام رسانم. اگرچه این گفتار به درازا کشید، من برگردان این سخنرانی را در 46 برگ خشتی با نام " صنایع ایران در گذشته و آینده" فراهم کردم و در آنروز تنها کوتاه شدهای از آن سخنان را برای باشندگان، بیان کردم. سخنان شورانگیز و گرمای گفتار پروفسور پوپ، خودباوری ژرفی در شنوندگان پدید آورد و گویی تازه چشمانشان بر این باز میشد که فرهنگ و تمدن ایران چه دستاوردهایی برای هنر دنیا داشته و چه بسیار در هنر و فرهنگ مردمان جهان کارایی داشته است.»
در فصلنامهی ویژهی جهانگردی از گنجینهی اسناد، آمده است: «آرتور پوپ در دانشگاه براون دکرال و هاروارد آمریکا آموزش دیده بود. در سال 1305 خورشیدی در نمایشگاه فیلادلفی از سوی ایران فراخوانده شد و در کنگرههای بینالمللی صنایع مستظرفه در لندن(1931میلادی/ 1310 خورشیدی) باشنده بود. پوپ در این گردهمایی پست دبیری داشت و 6 کتاب با نام A Survey of Persian Art دربارهی نشانههای هنرهای دستی ایران به چاپ رساند. پوپ در 12 شهریور 1348 خورشیدی درگذشت و بر پایهی سفارش پیشین در اصفهان به خاک سپرده شد.
از دیگر نوشتههای بازماندهی وی میتوان نسکهای(:کتاب) قالیهای کهن شرق، پیشگفتاری بر هنر ایران و شاهکارهای هنر ایران را برشمرد... برای خاورشناسان افزون بر بازماندههای باستانی و تاریخی، هنرهای دستی، کاشیکاری، مینیاتور، خوشنویسی و نیز پیوندهای ژرف انسانی و مهرورزانه، میهندوستی، گشادهدستیِ ایرانیان همواره شگفتانگیز بوده است. از میان جهانگردانی که به ایران آمدهاند و از زندگانی خود برای شناسایی این کشور به جهانیان مایه گذاشتهاند میتوان ادوارد براون و آرتور پوپ را نام برد. پوپ از ایراندوستانی است که کارکردهای ستایشانگیزی برای این مرز و بوم داشته است و از آنرو که دلبستگی فراوانی به ایران و به ویژه سپاهان داشت، سفارش کرد که او را در این شهر جای دهند.»
پوپ در دیداری که با عیسا صدیق داشته میگوید: «... در پی 20 سفرم به ایران، ستایش بیکرانه و مهر بیریا نسبت به اینجا پیدا کرده و زیبا دوستی و انسانیت و ارزشناسی(قدرشناسی) ایرانیان چندان مرا خشنود ساخته که میخواهم این ستایش و مهرورزی را در آینده در میان مردمان دیگر جهان پدید آورم. آنچه تا اکنون نوشتهام درخور بزرگان و دانشمندان است و آنچه برآنم که از این پس انجام دهم برای جهانگردان و تودهی مردم است... من در آستانه هشتادمین سال زندگانی خود هستم و آرزوی من این است که پیکرم در ایران به خاک سپرده شود تا آیندگان از ستایش من نسبت به ایران و هنرمندان و اندیشمندان بزرگی که در دامن خود پرورده است به روشنی آگاه شوند و بهای این مردم و سرزمین را بدانند.»
همچنین پوپ در نامهای به تاریخ مهر1344خورشیدی برای دکتر صدیق مینویسد:[... اسپهان مورد عشق ویژهی من است، در آنجا مهمترین کارهای خود را انجام داده و بزرگترین خوشبختی را درک کردهام...انگیزهی من از گزینش واپسین سرا در اسپهان این است که به مردم ایران نشان داده شود اندیشمندان و هنروران و سخنوران و دانشمندان آنها، چنان ویژگیهایی دارند که شوند ژرفترین ستایش اندیشمندان دیگر کشورهاست...اگر کسی در ایران به خاک سپرده شده از این رو نیست که به ناگاه در آنجا جهان را بدرود گفته، بلکه برای باور راستینش به سپندینگی(:مقدس) آن سرزمین است و برای آنانی که به جایگاه مینوی ایران پی بردهاند مایهی برتری و سرافرازی است که ایران را واپسین سرای خود برگزیدهاند، تا بدین شوند ایمان خود را به سرزمین و مردان بزرگ، که آن را در پی سدهها پدید آوردهاند و آیندهی با شکوهی که برای آن پیشگویی میکنند، نشان دهند.]
ارتورپوپ ایرانشناس نامی دربارهی هنرورزی ایرانی میگوید:« دو هزار سال است که دنیای پیشرفتهی امروز سرشت ایران را در زیبایی و آفرینش زیباییها ستوده است، ساختمانسازی و نگارگری هند شمالی بر پایهی هنرمندان ایران پدید آمده است و هیچ کشوری نیست که از هنرها و ابزارهنری ایران به گونهای بهره نبرده باشد. شکوه سازههای تاریخی سپاهان بسیار است و نشانههای شکستگی در ساختمان مسجدشاه و شیخ لطفالله امروزه (روزگار رضا شاه) دل انسان را به درد میآورد.»
غلامحسین صدری افشار برگرداننده کتاب معماری ایران مینویسد: کتاب "بررسی هنر ایران" از پوپ که در16 پوشینه(جلد) است، رساترین سرچشمه دربارهی هنر ایران است... او هنرشناس شایستهای بود و خواننده دربارهی داوریها و نیشهای فلسفی او باید هوشیار باشد« پوست بگذار و مغز از آن بردار»
در کتاب فرهنگ خاورشناسان برگ 281 آمده است:[... مستر پوپ دربارهی صنایع و آیندهی ایران سخنرانی بزرگی داده که در پیوند ماهنامهی رسمی آموزش و پرورش در نامهای ویژه به چاپ رسیده است. بخشی به نام پیشگفتار صنایع ایران که در لندن1930میلادی چاپ شده است. نزدیک 20 گفتار یا بیشتر دربارهی هنر ایران داشته و نشر داده و در اینباره کتابهایی نوشته و در دانشگاهها و موزههای آمریکا، انگلیس، فرانسه، لهستان، روسیه، و دیگر جاها سخنرانی داده است. سال1926میلادی در نمایشگاه فیلادلفی از سوی دولت ایران فراخوانده شده تا نگارهی غرفهی ایران را کشیده و در کارهای وابسته به ایران سِمت مدیری داشته باشد... پوپ بنگاه آمریکایی"صنایع مستظرفه و عتیقهجات" ایران را بنیان گذارده و پرتونگاری از بازماندههای باستانی ایران را به انجام رساند و بسیاری از آنها را برای نمایش در لندن و پاریس و برلن و دیگر کشورها به نمایش گذاشت. او برای سخنرانی در فرانسه در سال1935میلادی از سوی دانشگاه هاروارد برگزیده شد و در دانشگاههای فرانسه از دستاوردهای هنری ایران و تاثیرش در هنر و ساختمانسازی اروپا سخنان بسیاری گفته است.]
اداره تلگراف ایران، از تهران به اصفهان در تاریخ 16 فروردین ١٣٠٤خورشیدی :
در این تلگراف به فرمانداران کاشان و اصفهان گزارش میشود : مستر جردن و مستر پاطن و پروفسور پوپ آمریکایی برای دیدار بازماندههای باستانی و سازههای کهن به آن مرزها گردش میکنند. بر شماست تا در هنگام پیاده شدن آنها پاسبانی داشته و در آمادهسازی نیازهایشان و آسایش سفر آنها بکوشید و در راهنمایی و همراهی آنها در دیدارشان از بازماندههای باستانی و ابزار هنری، کوتاهی ننمایید. از سوی رییسوزراء مدیرالملک [محمود جم] نمره136
از سوی ادارهی نظمیهی اصفهان دو نفر از گماشتگان پایه نخست این اداره برای همراهی پوپ در دیدارش از سازههای کهن شهر و نگاره برداری برگزیده شد و چون در 16 روز که همراه ایشان بودهاند 8 تومان بهای درشکه دادهاند درخواست میشود کرایهی درشکهی آنها را دریافت و بفرستند.
ورود پوپ به اردستان:
فرمانداری ارجمند اصفهان – در پاسخ یادداشت نمره617 – 22 /1 /1313 دربارهی آمدن پروفسور پوپ و همراهان، همانگونه که خواسته بودید برای پذیرایی آماده گشته و چون در اردستان عسل یافت نمیشود با پیکی از نطنز که هشت فرسنگی اردستان است فراهم شد و همه گونه در برپایی آداب و ابزار پذیرایی کوشش شد...[جم وزارت داخله]
آرامگاه پوپ و همسرش:
این آرامگاه در زاویهی شمالی کرانهی زیبای زایندهرود در کنار پل خواجو جای دارد. در آنجا یادداشت وی دربارهی سفارش به خاکسپاری در سپاهان و نیز سرودههای نغز زندهیاد ”جلالالدین همایی“- که با خوشنویسی پیرامون گنبد آرامگاه کاشیکاری شده، به چشم میخورد.
گزیدهای از سرودههای استاد همایی که در سال ١٣٥٠خورشیدی سروده شده است:
شما ای که بر خاک من بگذرید / سزد ژرف در حال من بنگرید
کنونم که امکان گفتار نیست / زبان درونم جز آثار نیست
اگر چه نباشد زبانم به کار / زخاکم شود راز دل آشکار
منم پیکری از هنر ساخته / به عشق هنر عمر درباخته
مرا آرزو بود کاندر جهان / به ایران زمینم سرآید زمان
در ایران از آن جستم آرامگاه / که تا باز دانند یاران راه
که اندر جهان هر که دانشور است / از این خاک پاکش به سر افسر است...
سرچشمهها:
1 – صدیق،عیسا- یادگار عمر- وزارت فرهنگ و هنر-1353 – پوشینهی3
2 – دهکردی،عباس- آیین فرزانگی- پوشینه4
3– مظاهری،هوشنگ – آرامگاه خارجیان در اصفهان- نشرغزل(با همیاری حوزههنری اصفهان)- چاپ نخست1379
لینک مطلب: http://amordadnews.net/neveshtehNamyesh.aspx?NId=7879
تاریخ دسترسی: 1/3/1392
آرتور پوپ ایران شناس عضو سیا/ موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی
آرتور اُپهام پوپ (Arthur Upham Pope) (1881-1869) خاورشناس آمریکایی. او نخست در سال 1304ش، همزمان با تحولات عمیق سیاسی (سقوط سلسله قاجار و روی کار آمدن رضاشاه)، وارد ایران شد. سمت او در آن وقت کارشناس و رایزن مؤسسه هنری شیکاگو بود. پوپ در دوم اردیبهشت 134 در محل تالار بانک ملی در خیابان فردوسی ـ که در آن زمان خانه جعفرقلی سردار اسعد بختیاری بود ـ تحت عنوان «هنر ایران در گذشته و آینده» سخنرانی کرد. بازخوانی این سخنان حکایت از عمق آگاهیهای او از هنر و میراث فرهنگی ایران دارد. این سخنرانی به درخواست حسین علاء صورت گرفت. علاء که مدتی وزیرمختار ایران در آمریکا بود با پوپ سابقة آشنایی و دوستی داشت. میگویند سخنرانی پوپ در ایران سبب تأسیس انجمن ایران و آمریکا که پس از جنگ جهانی دوم یکی از مبادی ورود فرهنگ آمریکا به ایران بود، گردید. پوپ در ادامه مناسبات خود با ایران در سال 1309ش «مؤسسه آمریکایی هنر و باستانشناسی ایران» را در نیویورک تأسیس کرد. این مؤسسه پس از توسعه، «مؤسسه آسیا» نام گرفت. این مؤسسه در سال 1345ش، به درخواست دولت ایران، به شیراز منتقل و به دانشگاه پهلوی وابسته گردید. کوششهای پوپ در ایران به ظاهر صرف شناسایی و شناساندن هنر و میراث فرهنگی ایران شد. از اقدامات مهم او برپایی سه کنگره جهانی هنر و باستانشناسی ایران به همراه نمایشگاههایی در شهر فیلادلفیای آمریکا (1306ش)، لندن (1309ش) و لنینگراد و مسکو (1314ش) بود. میتوان گفت اقدامات او کمک بسیاری به استقرار پایههای فرهنگی سلطنت رضاشاه که بر مبنای باستانگرایی استوار شده بود، کرد.
با ورود پوپ به ایران سرمایهگذاری آمریکا در میراث فرهنگی ایران هم آغاز شد. آرتور اپهام پوپ تا اواخر دهه سی شمسی همچنان به عنوان شخصیتی فرهنگی در عرصه هنر و میراث فرهنگی ایران مطرح بود. انتشار کتاب «بررسی هنر ایرانی» در شش جلد که به سال 1317ش چاپ شد، کمک شایانی به ماندگاری این وجه از شخصیت او کرد. رفت و آمدهای متناوب او به ایران و تلاش وی در معرفی هنر ایرانی پوپ را بیش از پیش به محمدرضا پهلوی نزدیک کرد تا جایی که نشان تاج، نشان همایون و نشان علمی درجه یک به او داده شد و دانشگاه تهران نیز دکترای افتخاری بدو بخشید. در اوایل دهه چهل چهره تازهای از این شخصیت نزد نهاد امنیتی ایران مطرح شد. سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) دریافته بود که پوپ در جریانسازیهای سیاسی ایران دخیل است. با وجود این آگاهی، در سال 1347ش در مراسمی که تحت عنوان پنجمین کنگره جهانی هنر و باستانشناسی ایران در تالار رودکی تهران برپا شد، شاه رسماً از پوپ قدردانی کرد.
در سندی به جای مانده از ساواک، چهره دوم این شخصیت به روشنی بیان شده است. ساواک که پوپ را عضو سازمان سیا (CIA) میدانست، چهره سیاسی او را چنین ترسیم میکند: «طبق اطلاع به زودی پرفسور پوپ استاد دانشگاه ماساچوست آمریکا و عضو سازمان سیاسی آن کشور که متخصص در امور اجتماعی است به عنوان این که در اثر بازداشت اکرام معارفزاده کتابهایش در ایران خوب تبلیغ نشده و به فروش نرفته و در این موقع که جرج آلن هم در ایران است و روش سیاسی ایران تغییر کرده به ایران خواهد آمد. البته این شخص چندی قبل هم به ایران آمد و رفت کرد و همان کسی است که در شش ماهه دوم سال 39 به ایران آمد و قریب شش الی هشت ماه در ایران بود و مأموریت داشت در مورد پیشنهاد سفیر وقت آمریکا و وزیرمختار سفارت وقت آمریکا در اثر خدمتی که مرحوم منصور به آنها کرده بود و آنها از وزارت خارجه و سیاستمداران آمریکا خواسته بودند ایران با روش سیاست یک حزبی اداره شود و لیدر حزب نیز منصوب باشد مطالعه کند. مستر پوپ در مدت اقامت خود از کارگر ساده گرفته تا با رجال مهم ایران مستقیماً تماس گرفت و حتی در این مدت توقف، شش بار با احمد آرامش ملاقات نمود و نظرات او را که وارد به امور سیاسی ایران بود خواست (این موضوع را خود آرامش برای منبع تعریف کرده است)
خلاصه به آمریکا مراجعت نمود و پس از تقدیم گزارش خود، سفیر وقت آمریکا به عنوان مرخصی به مدت دو هفته به آمریکا رفت ولی این سفر 70 روز طول کشید و سفیر آمریکا با دستورالعمل تازهای وارد شد و به حضور شاهنشاه شرفیاب گردید و بلافاصله گروه مترقی منصور تشکیل گردید که همه ازجوانان و پیروان طرفدار آمریکا بودند و بلافاصله این دفتر و این گروه، وابسته به دفتر اختصاصی شاهنشاه اعلام شد. خلاصه انتخاباتی صورت گرفت و حزب ایراننوین به وجود آمد. حال این پرفسور پوپ به زودی به ایران خواهد آمد و سفر آن را نمیتوان بیاهمیت دانست.» - فصلنامه مطالعات تاریخی، شماره 9، صص 294-289.
تاراج بزرگ ، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
لینک مطلب: http://www.ir-psri.com/Show.php?Page=ViewAmrica&ArticleID=38&SP=Farsi
تاریخ دسترسی: 1/3/1392
به مناسبت سالروز مرگ پروفسور آرتورپوپ/ وبلاگ اصفهون
به مناسبت سالروز مرگ پروفسور آرتورپوپ، بنیانگذار موسسه «هنر و باستان شناسی ایران» در آمریکا
ایران، منزل ابدی من است
در جانب شرق پل خواجو که قدم بزنیم آرامگاهی توجه ما را به خود جلب می کند. نزدیک تر که بشویم سنگ قبری را می بینیم که روی آن شعری به یادبود پروفسور آمریکایی ایران شناس نوشته شده است.
شهریور 1348 یادآور، یاد و خاطره پروفسور آرتور آپهام پوپ،
دانشمند آمریکایی است که بنا به خواسته خود در کنار پل خواجو دفن شده است. او کارشناس و رایزن موسسه هنری شیکاگو بود که به ناگاه تصمیم گرفت برای مشاهده آثار باستانی ،به ایران سفر کند. پروفسور و همسرش که او نیز عضو آموزشگاه مطالعات آسیایی بنگاه آسیایی بود به دیدن آثار تاریخی ایران پرداختند و چنان جذب هنر و شکوه ایرانی شدند که تصمیم به مطالعه و تحقیق درباره این آثار گرفتند.
حسین علا نماینده مجلس شورای ملی آن زمان که سابقا وزیر مختار ایران در آمریکا بود، از پروفسور خواست تا در سخنرانی پیرامون هنر ایرانی نظریات خود را بیان کند. روز دوم اردیبهشت سال 1304 در تالار بزرگ و باشکوه خانه جعفر قلی بختیاری (سردار اسعد)، پوپ برای بزرگان و رجال مملکت سخنرانی کرد و همگی را با احساسات عالی خود تحت تاثیر قرار داد. این سخنرانی، آغاز اقدامات مهمی در زمینه هنر ایران بود. پس از این سخنرانی مسئولان به ایجاد مدارس هنر در سطح کشور همت گماشتند. بناهای تاریخی تعمیر شدند. کارگاه هایی برای احیای دوباره زری بافی، خاتم کاری، قالی بافی و کاشی کاری برپا شدند و سعی شد بناهای عمومی شهر تهران به سبک معماری ایرانی ساخته شود.
پس از مطالعات و تحقیقات متعدد در این زمینه وی پیشنهاد سه کنگره جهانی هنر و باستان شناسی ایرانی را داد. به دنبال این پیشنهادها سه نمایشگاه در سال های 1306 در شهر فیلادلفیای آمریکا، 1309 در لندن و 1314 در لنین گراد و مسکو با شرکت صدها تن از کارشناسان نامی و کشورهای مهم دنیا برگزار شد. این نمایشگاه ها در شناساندن اهمیت و شکوه هنر ایران نزد مردم اروپا و آمریکا نقش مهمی ایفا کردند. نتیجه این سه کنگره و پژوهش های پروفسور پوپ در کتابی نفیس و مهم به نام «بررسی هنر ایران» منتشر شد. کتابی که تاریخ معماری و کوزه گری، خوشنویسی، بافندگی، قالی بافی، فلزکاری، منبت کاری و سنگ تراشی را در بر می گرفت. به واسطه استقبال مردم از این نمایشگاه ها، پروفسور بار دیگر پیشنهاد دو کنگره را در نیویورک و واشنگتن داد. در سال 1331 در نیویورک و واشنگتن و در سال 1347 در تهران و اصفهانو شیراز با کمک دولت این کنگره ها برگزار شد. پرفسور آرتورپوپ اقدام به تشکیل موسسه «هنر و باستان شناسی ایران» در آمریکا کرد. این موسسه در نیویورک تشکیل شد و چند سال بعد توسعه یافت و به «موسسه آسیا» تعییر نام داد. امتیاز این موسسه به درخواست دولت ایران به شیراز منتقل و به دانشگاه شیراز واگذار شد. به پاس خدمات بی شائبه او، وزارت فرهنگ نشان علمی درجه اول را به او اعطا کرد و انجمن آثار ملی او را به عضویت وابسته خود انتخاب کرد و دانشگاه تهران به او درجه دکترای افتخاری داد. در چهارمین کنگره جهانی هنر و باستان شناسی ایران بود که پروفسور از محمدرضا شاه تقاضا کرد که پس از مرگش جنازه او را به ایران حمل و در اصفهان به خاک بسپارند. باغ شهرداری اصفهان در کنار زاینده رود در مشرق پل خواجو با موافقت پروفسور پوپ برای دفنش معین شد و نقشه آرامگاه او طبق وصیتش توسط مهندس فروغی در خرداد 1348 تهیه شد.
پروفسور علت انتخاب اصفهان را به عنوان آخرین منزل خود چنین مطرح کرد: «... منظور عمده من از انتخاب آخرین منزل در اصفهان این است که به مردم ایران نشان داده شود اندیشمندان بزرگ و هنرمندان و سخنوران و رهبران خلاق آنها چنان اوصاف و خصایلی دارند که باعث ژرف ترین ستایش متفکرین مشابه سایر کشورهاست، و برای کسانی که به مقام معنوی ایران پی برده اند، مزیت و افتخاری است که ایران را آخرین منزل خود قرار دهند تا بدین وسیله ایمان خود را به سرزمین و مردان بزرگی که آن را طی قرن ها به وجود آورده اند و آینده با افتخاری که برای آنان پیشگویی می کنند، ابراز دارند.» او پس از آن که وصیت خود را نوشت از شهر وارن در ایالت کانه تیکت امریکا دستور نوشته قبر خود را نیز داد. ترجمه این نامه در اختیار استاد جلال الدین همائی متخلص به سنا قرار گرفت.
و او نیز آن را به شرح زیر نظم در آورد:
شما ای که بر خاک من بگذرید سزد ژرف در
حال من بنگرید
نهادم ضمیر در ساحل زنده رود که تا جان شود زنده ز آواز رود
نهادم بر این تربت پاک سر که گنجینه دانش است و هنر
در این سرزمین تا بر
آسوده ام سر فخر بر آسمان سوده ام
بود تا ز پیشینگان یاد بو بر آیندگان باد از
من درود
لینک مطلب: http://mahdimp2001.persianblog.ir/post/239
تاریخ دسترسی:1/3/1392
آرتور پوپ و آثار باستانی ایران/ گروه اصفهان شناسی زنده رود
نوشته شده توسط عباس رحیمی
پیش نوشت از مدیر سایت: تحقیق درباره ی صحت و سقم خاطرات بر عهده ی خوانندگان ارجمند می باشد و صمیمانه درخواست می شود چنانچه به منابعی برای تائید یا رد این نوشته دسترسی دارند ، به ما نیز اطلاع دهند...با سپاس
***
“دکتر محمدقلی مجد " با اشاره به اسناد وزارت امورخارجه امریکا و سفارت کشور مذکور در ایران ، راجعبه غارت های پوپ و دوستان ایرانیاش از میراث فرهنگی ایران ، میگوید : «دو سال پیش کتابی درباره غارت آثار باستانی و میراث فرهنگی ایران تالیف نمودم و برای تدوینش از اسناد وزارتخارجه امریکا استفاده کردم. در آن کتاب نشان دادهام که مقادیر عظیمی از عتیقهجات و ذخایر باستانی ایران در طی سالهای 1925 تا 1941 از کشور خارج شد . بخش مهمی از آثار باستانی و عتیقهجات ارزشمند تخت جمشید و دامغان و ری به دانشگاههای شیکاگو و پنسیلوانیا انتقال یافت .
طبق اسناد دولتی امریکا ، افرادی مانند پروفسور پوپ در کار سرقت عتیقهجات از امامزادهها و مساجد ایران و فروش آنها به موزههای امریکایی بودند . (اکنون در گالری ایران موزه شرقشناسی دانشگاه شیکاگو، هزار قطعه از آثار باستانی ایران وجود دارد که از تختجمشید و سایر نقاط ایران سرقت شدهاند .)
طبق این اسناد ، اشیایی که برای نمایش در نمایشگاههای هنر ایران ــ که در سال1931 در لندن برگزار شد ــ به خارج انتقال یافت، هیچگاه به ایران بازگردانیده نشدند . اسناد امریکایی نشان میدهند که محمدعلی فروغی (ذکاءالملک)، ( مراجعه شود به پی نوشت ) ، و پسرش محسن فروغی ، نماینده و کارگزار پروفسور پوپ در ایران بودند و به کار قاچاق آثار باستانی اشتغال داشتند . براساس اسنادی که در کتاب فوق منتشر کردهام ، دولت ایران میتواند در دادگاههای ایالاتمتحده امریکا اقامه دعوی کند و خواستار استرداد اشیاء و عتیقهجاتی شود که به سرقت رفته و بهطور غیرقانونی از ایران خارج شده است .»
( رک: فصلنامه تاریخ معاصر ایران، بهار1382، ص198 و نیز سایت اینترنتی عبدالله شهبازی ).
در زمینه شروع غارتهای دکتر پوپ از سال1304، یعنی از اولین مسافرت وی به ایران، دو سند بسیار مهم در دست است که نشان میدهند وی علاوه بر بردن میراث فرهنگی ایران، تلاش نموده حتی حقوق گمرکی نیز نپردازد و متاسفانه هیات دولت وقت ــ لابد حتما به فرمان همایونی ــ دستور میدهد از اشیاء و عتیقهجاتی که توسط پوپ از ایران خارج میشوند، حقوق گمرکی دریافت نشود !
به دو سند مذکور توجه فرمایید :
«وزارت مالیه
سواد: مرقومه وزارتخارجه ــ نمره 21151 مورخه 17 دیماه 1304 وزارت/ اداره که اصل آن به نمره... ثبت شده، فوری است .
وزارت جلیلة مالیه
دکتر پپ[پوپ] امریکایی، مشاور موزه صنعتی شیکاگو، موقعیکه در طهران توقف داشت، مقداری اشیای عتیقه خریده و به کرمانشاهان فرستاد که از آنجا به امریکا حمل شود و از وزارت امورخارجه توقع نمود که چون اشیای مزبوره برای موزه صنعتی شیکاگو ابتیاع شده و مصرف صنایع قدیمه ایران و مورد استفادههای تاریخی خواهد بود به این جهت از طرف دولت امر به معافیت اشیای مزبوره از حقوق گمرکی صادر شود . وزارت امورخارجه نیز مراتب را به وزارت جلیله معارف اشعار و از وزارتخانه مشارالیه جواب رسید که بدوا باید میزان حقوق دولتی که به اشیای مزبوره تعلق میگیرد، تحقیقا معین و بعد اقدامی که متعرض است ، به عمل آید . برای تعیین این موضوع، دکتر جردن (رئیس کالج امریکایی تهران) نماینده دکتر پپ[پوپ] مخارج ایاب و ذهاب مقوم رسمی وزارت معارف را به کرمانشاهان تادیه و مقوم مزبور صورتی از اشیای مزبور تهیه و حقوق دولتی آن را به مبلغ یکهزاروسیصدوسیوهفتتومان و چهار قران تعیین نموده است . چون اشیای مزبوره برای موزه خریداری شده و در آنجا هم مورد استفاده علمی و تاریخی و نافع برای شناسایی صنایع ایران است، بهاینجهت مراتب را زحمتافزا میشود تا درصورتیکه میسر باشد، توجه مخصوصی در مساعدت با مشارالیه مبذول فرمایند .
نظر بهاینکه اشیای مزبوره در کرمانشاهان بلاتکلیف مانده است ، متمنی است هر تصمیمی در این مورد اتخاذ فرمایند فورا اطلاع بدهند که در جواب سفارت امریکا اشعار گردد. (مفتاح) محل مهر وزارتخارجه » .
همانگونهکه ملاحظه میشود، سفارت امریکا از سال1304 به دفاع و حمایت از دکتر پوپ برخاسته و این حمایت و دفاع تا آخرین لحظه زندگی پوپ ادامه داشت و پوپ با تکیه بر این حمایت سیاسی بود که با رضاخان و محمدرضاشاه در کشف و غارت میراث فرهنگی ایران به اشتراک مساعی و منافع ! رسید .
اما هیات وزرای وقت، اینگونه به خواسته پوپ و سفارت امریکا عمل نمودند :
«ریاست وزرا. نمره 12357. به تاریخ 3 برج بهمن 1304
هیات وزرا در جلسه بیستوششم دیماه 1304 بر طبق پیشنهاد وزارت مالیه نمره (42691) تصویب نمودند که مقداری اشیای عتیقه که دکتر پپ[پوپ] مباشر موزه صنعتی شیکاگو در ایران خریداری نموده و از طریق کرمانشاه به امریکا حمل خواهد شد ، از تأدیه حقوق دولتی و گمرکی معاف باشد . دادگر ، فاطمی ، فروغی ».
( رک: فصلنامه مطالعات تاریخی، شماره 4 پاییز1383 صص326ــ323 ).
با توجه به این حقایق، بیدلیل نیست که نویسنده امریکایی، چارلز موریتز ، مینویسد : «داراییهای موسسه پوپ در سال1947 (1317ــ1316) بیستوپنج برابر شد! » .
ازسویدیگر همانگونه که ذکر شد چنین غارت بزرگی توسط پوپ بدون رضایت ، همراهی و بهتعبیردقیقتر بدون «شراکت» دانهدرشتهای حکومت پهلوی امکان وقوع نداشت . آیا حجمی از ثروت نقد رضاخان و محمدرضاشاه در خارج از کشور مربوط به سهم آنها در چنین غارتهایی نبوده است؟! پوپ و همکارانش با امکانات دولت پهلوی در چهارگوشه ایران میگشتند، میخوردند و میبردند ! اموال و آثار فرهنگی در نظر محمدرضا پهلوی فاقد ارزش بودند . او همه ایران را متعلق به خود میدانست و با قاطعیت اعلام میداشت : «تمام ایران به من تعلق دارد و همهچیز مملکت در اختیار یک رهبر قدرتمند (شاه=خودش) است.» (اسدالله علم، گفتوگوهای محرمانه من با شاه (خاطرات)، ج1، تهران، طرح نو، 1371، ص355 ).
میزان ارزشی که محمدرضاشاه برای میراث فرهنگی کشور قائل بود، از این حقیقت تاریخی هویدا است : اشرف (خواهر شاه) و فرزندش شهرام ، شمس (خواهر شاه) ، احمدرضا و محمودرضا (دو برادر شاه) به جان تپهها و مناطق تاریخی ایران افتادند و حتی شهر سوخته سیستان را با انواع ماشینهای حفاری از هم دریدند تا به طلا و نقره دستیابند . پرواضح است که بر سر این مناطق تاریخی و میراث فرهنگی چه آمد! محمدرضا به جای اعتراض به این اقدامات نزدیکانش، وقیحانه چنین گفت : «این مملکت بسیار وسیع است و از اینگونه اشیای کهنه و بیارزش در دل خاک آن فراوان است ! و موزه ایران باستان، آنقدر از این خرتو پرتها پر شده که دیگر جا برای اشیای جدید ندارد» . ( شرح جریان را در «خاطرات فریده دیبا» ص283 تا 287 مطالعه فرمایید. رک: فریده دیبا (مادر فرح دیبا)، دخترم فرح، ترجمه: دکتر الهه رئیسفیروز، تهران، بهآفرین، چاپ دهم، 1382 )
محمدرضا پهلوی ، خود نیز آثار باستانی ایران را چپاول و به خارج از کشور منتقل مینمود . بهعنواننمونه ، اندکی قبل از فرار از ایران در سال1357، دستور داد دویست چمدان بسیار بزرگ ــ که دو مرد در هر کدام جا میگرفتند ــ تهیه کنند و تحت نظارت او و فرح ، آثار قدیمی و عتیقههای بسیار قیمتی را که از چهار گوشه ایران جمعآوری شده بودند، لابهلای پوشالهای مخصوصی در داخل این چمدانها جا دهند و سپس این چمدانها را همراه خود با هواپیما به مصر بردند . آثار گرانقیمت ایران در مصر به دستور انورسادات و سپس در مراکش به دستور شاهحسن مورد دستبرد قرار گرفتند و از دویست چمدان ، فقط پنجاه چمدان برای زوج «تاجباخته» باقی ماند . (آیتالله صادق خلخالی، خاطرات، تهران، نشر سایه، چاپ هفتم، تابستان1382، ج1، صص269 ــ 264 )
پی نوشت :
محمدعلی فروغی، سیاستمدار ایرانی، مکرر وزیر و نخستوزیر شد. وی در سال1328.ق به ریاست مجلس شورای ملی رسید. وقتیکه پس از شهریور1320 نخستوزیر شد، قراردادی با متفقین بست و ایران را به جرگه متفقین درآورد. وی درحالیکه وزیردربار شاهنشاهی بود، بر اثر عارضه قلبی درگذشت . کتابهای متعددی از او به جای مانده است. (فرهنگ فارسی دکتر معین، ج6، ص4771) . به نوشته تاجالملوک مادر محمدرضا پهلوی، «محمدعلی فروغی علاوهبرآنکه طرف مشورت رضاخان بود، ساعتها برای رضاخان از تاریخ باستانی ایران تعریف میکرد و حتی به شاه، تعلیم خط و سواد میداد. فروغی میگفت چندان به اسلام اطمینان ندارد و مادر همه ادیان الهی، آیین زرتشت است و بقیه ادیان از روی آیین باستانی ایرانیان تقلید شدهاند.» ( تاجالملوک ، ملکه پهلوی (خاطرات تاجالملوک)، تهران، بهآفرین، چاپ سوم، 1381، صص88ــ87 )
لینک مطلب:
تاریخ دسترسی: 2/3/1392
آرتور پوپ و میراث فرهنگی ایران/خبرگزاری فارس
شریک امریکایی فروغی
خبرگزاری فارس: حکایت آرتور اپهام پوپ، ایرانشناس امریکایی که مورد تفقد زایدالوصف حکومت پهلوی هم قرار گرفت، از همین نوع است. اگرچه بعضی تحقیقات و گردآوریهای او در داخل ایران محفوظ ماند و در ارتقای فرهنگی و هنری کشور سهیم شد اما با یک پژوهش مفصل و دقیق است که میتوان میزان خدمت و خیانت او را توزین کرد. استادی دانشگاه، با غارت و فروش میراث فرهنگی یک ملت به دانشگاهها و موسسات، چندان تناسب ندارد، اما اگر رشته مطالعاتی و تخصص دانشگاهی فرد اساسا با رویکردی استعماری و چپاولگرانه سربرآورده باشد، موزهداری و باستانشناسی پیوند و نزدیکی بیشتری با هم پیدا میکنند و آنگاه «چو دزدی با چراغ آید، گزیدهتر برد کالا». حکایت آرتور اپهام پوپ، ایرانشناس امریکایی که مورد تفقد زایدالوصف حکومت پهلوی هم قرار گرفت، از همین نوع است. اگرچه بعضی تحقیقات و گردآوریهای او در داخل ایران محفوظ ماند و در ارتقای فرهنگی و هنری کشور سهیم شد اما با یک پژوهش مفصل و دقیق است که میتوان میزان خدمت و خیانت او را توزین کرد. شرقشناسی موضوع شرقشناسی، شرق است و شرق، مفهوم مقابل خود، یعنی غرب را بهخاطر میآورد. اروپاییان از لحاظ جغرافیایی به مناطق و کشورهایی که در طرف شرقی آنان قرار گرفته بود، عنوان شرق اطلاق کردند و ازاینرو شرقشناسی به مطالعه شرق توسط غربیان اطلاق گردید. شرقشناسی از ابتدا مدعی بود که قصد دارد با روش عینیت علمی، موضوع خود (شرق) را مورد مطالعه قرار دهد و تنها غرب است که میتواند شرق را بهعنوان موضوع مطالعه برگزیند، زیرا غرب است که سلاح علم را در اختیار دارد و شرق از چنین امکانی بیبهره است. درواقع از اینرو است که در نقطه مقابل شرقشناسی، غربشناسی بروز نکرد.[i] شرقشناسی یک دانش اروپایی و از لحاظ روش، ادامه کار باستانشناسی است. همانگونهکه باستانشناسی با حفاری، بازمانده تمدنهای ازمیانرفته بشری را از زیر خاک بیرون میکشد و به موزهها میسپرد، شرقشناسی نیز بهنحویدیگر با میراثهای برجایمانده از فرهنگهای نیمهجان همین کار را کردهاست. شرقشناسان هرچه را از هر جا جمع کردند، به موزهها و کتابخانههای خود در اروپا بردند و به تعمیر آنها پرداختند. زمانیکه بزرگان و علمای غرب با دنیای شرق و مسائل مذهبی و فرهنگی آن مواجه شدند، جهت شناخت و شناسایی بهتر و بیشتر شرق، رشتهای را تحت عنوان شرقشناسی ایجاد کردند و در مورد هرآنچه در دنیای شرق برای آنان جالب و مهم بهنظر میرسید، به تحقیق پرداختند. دامنه این تحقیقات، مواردی چون نژاد، زبان (عبری، پهلوی، آشوری، بابلی، مغولی، چینی، برمهای، بینالنهرینی، جاوهای و...) ادبیات، فرهنگ، تاریخ، آثار باستانی، اشیای عتیقه و... را شامل میشد. در سرعتگرفتن رشته شرقشناسی توسط غربیان، جنگهای صلیبی و ایجاد ارتباط نزدیک مردم اروپا با مسلمین و نتایج و پیامدهای این جنگها، از عوامل اصلی شمرده میشود. عدهای عقیده دارند که شرقشناسی در غرب مسیحی، از زمان تصمیم شورای کلیسای وین در سال1312.م مبنی بر ایجاد یک رشته کرسیهای زبانهای عربی، یونانی، عبرانی و سریانی در دانشکدههای پاریس، آکسفورد، بلونیا، آوینیون و سالامانکا شروع شده است.[ii] در دوران استعمار، غرب برای شناخت و استثمار هرچهبیشتر کشورهای شرقی، شرقشناسی و شرقشناسان را به خدمت گرفت و به این رشته و «حاملان» آن، بال و پر بیشتری داد. ازاینلحاظ، شرقشناسان خواهناخواه به جادهصافکن استعمار تبدیل گردیدند. خاطرات مستر همفری، جاسوس چیرهدست انگلیسی، در این زمینه قابل توجه است. او که درسال1710.م به همراه ده نفر دیگر، از طرف وزارت مستعمرات بریتانیا جهت بررسی و پژوهش درخصوص شئونات مختلف زندگی مسلمانان به کشورهای اسلامی اعزام شده بود، در بازگشت از دور اول شرقشناسی خود، مینویسد: «به دستور وزیر مستعمرات، مرا به اتاقی بردند که در آن ده نفر نشسته بودند. یکی در لباس سلطان عثمانی بود و به ترکی و انگلیسی صحبت میکرد. شخص دوم، به قیافه شیخالاسلام سنّیها، سومی در چهره پادشاه ایران و چهارمی در لباس عالم شیعی بود. این چهارنفر با این قیافهها، کسانی بودند که کارمندان و جاسوسان وزارتخانه، گزارشاتی در مورد زندگی و طرز تفکر آنان تهیه و به لندن ارسال میداشتند. متخصص بخش توضیح داد که ما اینها را عین اشخاص حقیقی ساختهایم تا بدانیم آنان (اشخاص حقیقی) چگونه فکر کرده و سطح اندیشه و سیاستشان درچه حد است تا بتوانیم در برابر نقشههای آنها، نقشه طرح کنیم و فعالیتهایشان (علیه بریتانیا) را خنثی و در امور و اداره مملکتشان رخنه نماییم. حتی باید سطح فکر و طرز استدلال شخصیتهای مذهبی مسلمین را بدانیم تا برای رد استدلال آنها، جوابهایی مذهبی ارائه کنیم. غیر از این اتاق، در کاخ وزارت، اتاقهای دیگری است که در آنها، تمثیلها و بدلهایی مربوط به سران سایر کشورها نیز وجود دارد. کارمندان ما در تمام ممالک، گزارشهایی در شئون مختلف زندگی این افراد تهیه کرده برای ما میفرستند و این گزارشها به بدل و مثال شخصی که گزارش درباره او است تقدیم میگردد و این بدل و مَثَلها، متخصص شناخت شئون فکری و سیاسی آن مقام اصلیاند.»[iii] ایرانشناسی وقتیکه رشته شرقشناسی مشخصا به شناخت ایران و ایرانی میپردازد، از آن با عنوان ایرانشناسی یاد میشود و محققان مربوط به آن را ایرانشناس مینامند. این علمای ایرانشناس، در مقاطع مختلف تاریخ از کشورهای غربی به ایران میآمدند و در مورد ادبیات، نژاد، فرهنگ و بهویژه در مورد تاریخ و آثار تاریخی ایران به بررسی و تحقیق میپرداختند. آنها عموما با تحمل زحمات و خطرات، به رموز زندگی ایرانیان واقف میشدند و دستاوردهای خود را منتشر میکردند و از این لحاظ باید گفت کار آنان در خور اهمیت و قابل احترام است. بهجرات میتوان گفت اگر تلاش جمعی از این ایرانشناسان خارجی نبود، آثار زیادی از زمره ادبیات، تاریخ و میراث فرهنگی ایران نابود میشدند. مرحوم ابوالقاسم سحاب در این مورد مینویسد: «علمای ایرانشناس در اثر تحقیقات و کنجکاویها و نشر کتب شرق و ترجمه و تدریس آثار و نگارش دانشوران اسلامی، کاوش و جستجو و حفاری در خرابهها، نسبت به رسوم و آثار قدیمی این سرزمین و معارف و ادبیات آن آگاهی یافته و در موارد لازم، خدماتی انجام دادهاند... دانش شرقشناسی، دانشمندانی را استخدام نمود و به کار واداشت که سرمایه زندگانی خود را تماما در راه اکتشاف و کشف نقاب از رموز و اسرار شرق و آگاهی از یادگار ملل قدیمه مصروف داشته، جهت انجام این خدمات، جانفشانی کردند.»[iv] اما این خدمات و جانفشانیها، یک روی سکه بود؛ روی دیگر آن ــ همانطورکه گفته شد ــ تبدیل شرقشناسان و ــ در مورد وطن ما ــ تبدیل ایرانشناسان به جادهصافکن استعمار بود. سحاب در این مورد مینویسد: «تدریجا شرقشناسی سیاسی در اروپا بروز نمود و اهمیتی زیاد پیدا کرد،بهویژه موقعیکه اندیشه استعمارطلبی در دماغ طالبین آن جا گرفت و این فکر بین سیاسیون اروپا پدیدار گردید. سیاسیون غرب، اصل سیاسی دانش شرقشناسی را وسیله پیشرفت مقصود خود قرار داده، انجمنهایی برای اجرای این منظور تشکیل دادند. سپس جستجو و تحقیق، بحث و تدریس احوال و اوضاع شرق، بهصورت دقیقی جلوهگر شد تا اروپاییان بتوانند غرض سیاسی خود را انجام دهند... امریکاییان که عقبتر از دیگران در دانش شرقشناسی بودند، وقتی متوجه محسنات این علم شدند، در طلب آن جنبشی شگفت نموده و امروزه آنها در این راه کوشش زیاد و فوقالعاده دارند، چنانکه در واشنگتن، انجمنهای عدیدهای برای پیشرفت این علم تشکیل گردیده و عده زیادی طالب این دانش شده و با اروپا رقابت مینمایند.»[v] نگاهی گذرا به تعداد و شرح کارهای ایرانشناسان، نشان میدهد که این رشته، برای اروپاییان و امریکاییان، جهت پیشبرد اهدافشان بسیار حائز اهمیت بوده است. مرحوم سحاب در کتاب خود، اسامی بیش از ششصد نفر از ایرانشناسان (گیدی، بروکلمان، براون، گلدزیهر، نیکلسن، هالیفی، ولدنبرگ و...) را توام با معرفی کوتاهی از آنان ارائه داده است. مسلما با پیشرفتهای صنعتی و تکنولوژیک دنیای غرب، شرقشناسی و ایرانشناسی ابعاد گسترده و تخصصیتری به خود گرفت و یقینا سفارتخانهها و مراکز فرهنگی و بازرگانی غرب در کشورهای شرقی، اکنون بخش بزرگی از اهداف شرقشناسی را پی میگیرند. گواه روشن این ادعا، مجموعه «اسناد لانه جاسوسی امریکا» است. در جلدهای 1 تا 6 این مجموعه، به اسنادی برمیخوریم که برنامه CIA جهت فرستادن عدهای دانشجوی امریکایی به حوزه علمیه قم را عیان میسازد. امریکاییها از این اقدام خود، دو هدف را تعقیب مینمودند: 1ــ ایجاد زمینه مستقیم برای متخصصان امریکایی جهت مطالعه درباره مذهب اسلام[vi] 2ــ شناخت درونسازمانی از حوزه علمیه.[vii] زندگینامه پروفسور آرتور اپهام پوپ آرتور اپهام پوپ به سال1881.م در شهر فوئینکس ایالت روآیلند امریکا به دنیا آمد. وی تحصیلاتش را در دانشگاه «براون» به سال1906 با گواهینامه B.A (مخفف Bachelor of Arts: کارشناسی علوم انسانی) و M.A (مخفف Master of Arts: کارشناسی ارشد علوم انسانی) به پایان رسانید. وی از سال1907 تا 1908 در دانشگاه کوزل به مطالعه پرداخت و از 1909 تا 1911 در دانشگاه هاروارد به تکمیل مطالعات خود در رشته باستانشناسی و معماری مبادرت نمود. از سال 1911 تا 1917 با سمت دانشیار در دانشگاه کالیفرنیا به تدریس پرداخت و از آن زمان، به مطالعه و نشر مقالات علمی خود درباره هنر و باستانشناسی ایران همت گماشت. پوپ در سال1923 به مدیریت موزه لژیون دونور سانفرانسیسکو انتخاب گشت و از 1924 تا 1932 مشاور و موزهدار هنری موسسه شیکاگو بود. پوپ از 1925 به بعد، بهعنوان مشاور افتخاری هنرهای ایرانی در خدمت دولت ایران فعالیت میکرد. وی همچنین بهعنوان مشاور هنر ایرانی موزه پنسیلوانیا انتخاب شد. او از سال 1925 سرپرستی بیست هیات اعزامی علمی در ایران را بهعهده داشت و به همراه همسرش دکتر فیلیس آکرمن (پژوهشگر در حوزه هنر، بهویژه در زمینه شمایلنگاری و منسوجات ایران و صاحب تالیفاتی درخصوص تاریخ ایران) با مسافرتهای متعدد به شهرهای ایران، درباره هنرایرانی تحقیقات فراوانی انجام داد. پروفسور پوپ از سال 1925 تا 1935، مشاور هنر اسلامی در شیکاگو بود و در سال 1926 از سوی دولت ایران، برای طراحی و ایجاد غرفه ایران در نمایشگاه هنر ایرانی در فیلادلفیا انتخاب شد. او در سال 1931، نمایشگاه صنایع ایران را در لندن و سپس در لنینگراد و مسکو برگزار کرد. اندکی بعد، وی با تاسیس موسسه امریکایی هنر و باستانشناسی ایران در شهر نیویورک، پروژه عکسبرداری از اشیا و اماکن هنری ایران را آغاز نمود. در دهه1930.م بهدنبال برکناری عدهای از خبرگان بنام تاریخ تمدن آسیا از دانشگاههای اروپا توسط نازیها، پوپ مدرسه مطالعات آسیایی را تاسیس کرد و با جذب این متخصصان و براساس نگرش خویش از یکپارچگی آسیا، این مدرسه را وسعت بخشید. در نظر او این یکپارچگی به معنای ارتباط فرهنگهای گوناگون آسیا از نظر مفاهیم هنری و مذهبی بود. این موسسه با برخورداری از متخصصانی در زمینه آشورشناسی، اسلامشناسی، ایرانشناسی، نژادشناسی، فلسفه، زبانشناسی، اقتصاد، جامعهشناسی (بهویژه در حوزه خاورمیانه و آسیا) و آموزش زبان سانسکریت، عربی، عبری، فارسی (باستان و جدید)، حبشی، چینی، تبتی و ویتنامی، توانست به موسسهای با مجوز صدور مدارج بالای علمی تبدیل شود. کثرت مطالعات آسیایی دهه 1960.م در امریکا، درواقع مدیون انگیزهای بود که پوپ آن را ایجاد کرد. مدرسه و موسسه امریکایی هنر و باستانشناسی ایران، بهتدریج توسعه یافت و از سال 1947.م به «موسسه آسیایی» تبدیل شد. این موسسه در سال 1345.ش به دعوت دولت ایران، از امریکا به ایران (شیراز) منتقل شد و زیرمجموعه دانشگاه پهلوی قرار گرفت. پس از آن بود که پوپ و آکرمن بهطورکامل در ایران استقرار یافتند. این موسسه در نارنجستان، از موروثات قوامالملک شیرازی، مستقر شد. بخشی از فعالیت این موسسه، در ایران، حمایت از باستانشناسانی بود که برای کاوش به ایران میآمدند. پوپ مجله «پژوهشنامه موسسه آسیایی» را نیز در این مدت تاسیس کرد. محمدرضا پهلوی به پاس خدمات پروفسور پوپ به وی نشان «تاج» و سپس نشان «همایون» و جایزه مخصوص داد.[viii] همچنین وزارت فرهنگ نشان علمی درجه اول را به او اعطا کرد و انجمن آثار ملی، پوپ را به عضویت وابسته خود برگزید. دانشگاه تهران نیز ــ که پوپ در آنجا استاد افتخاری هنر ایرانیان بود ــ به وی دکترای افتخاری اعطا کرد. «موسسه آسیایی» پس از انقلاب اسلامی ایران منحل شد. آرشیو بزرگ عکسهایی که پوپ طی سالها فراهم آورده بود، اکنون در موزه نارنجستان (شیراز) نگهداری میشوند. شماری از این عکسها نیز در کتابخانه ملی ایران قرار دارند. مجموعهای از پارچهها، فرشهای کهن و آثار عتیقه ایران و جهان که او گردآورده بود، اکنون در موزه نارنجستان هستند. کتابخانه پوپ شامل کتابهای بسیاری درباره تاریخ، باستانشناسی، هنر و زبانهای ایرانی، هماکنون در کتابخانه میرزای شیرازی دانشگاه شیراز، به شکل مجموعهای مستقل تحتعنوان «مجموعه ایرانشناسی پروفسور پوپ» نگهداری میشود.[ix] چارلز موریتز، نویسنده امریکایی، در کتاب بیست جلدیاش تحت عنوان Current Biography (بیوگرافی جاری) که به شرح زندگی و فعالیت چهرههای علمی، سیاسی، ورزشی و... ایالاتمتحده امریکا میپردازد، اطلاعات دیگری اززندگی دکتر پوپ بهدست میدهد. وی در مورد پوپ مینویسد: «... پوپ در سال1918 به همکاری با عضو مهم غیرنظامی ستاد دفاع عمومی جنگ پرداخت و در طرحی راجعبه بررسی نحوه تشویق برای بالابردن کیفیت فعالیتهای افسران، مشارکت نمود... وی در 1919 بهعنوان مشاور هنر ایرانی در موزهها و مجموعههای شخصی برگزیده شد. او بهزودی دریافت که فعالیتش بهعنوان مبلّغ فرشهای ایرانی، درآمدش را پنجبرابر حقوق پروفسوریاش افزایش میدهد. پوپ بعد از ازدواج با فیلیس آکرمن در ژوئن1920 به فعالیت در زمینه خدمات مشاورهای شخصی پرداخت. همسر او دکتر آکرمن نیز در زمینه ایرانشناسی و شناخت هنر نساجی و فرشِ دیگر کشورها، استاد بود. آکرمن نیز مانند شوهرش از 1923 تا 1924 بهعنوان راهنمای موزه هنر شیکاگو، فعالیت مینمود. پوپ برای مدت دهسال تا سال1934 راهنمای انستیتوی هنر شیکاگو در زمینه هنرهای دوره اسلامی بوده است. وی در 1925 به همراه همسرش، سفری طولانی را جهت بررسی هنر و آثار باستانی روسیه (قفقاز) و ایران، به این دو کشور آغاز نمود. او اولین کتابش موسوم به هنر ایرانی را در سالیکه رضاخان پهلوی به پادشاهی رسید، چاپ نمود... درآمد پوپ از راه مشاوره در زمینه فروش اشیای تاریخی ایرانی بهدست میآمد. او حدود دههزار عکس از معماری ایران گرفت و این عکسها را در پایتخت کشورهای اروپایی، موزههای امریکایی و مجموعههای هنری به نمایش گذاشت. او نمایشگاه هنر ایرانی را در کاخ برلینگتن لندن، تحت نظارت اسمی شاه ایران و پادشاه بریتانیا، در سال1931 برگزار نمود. در سال1940 در نمایشگاه ایران که در شهر نیویورک تشکیل داد، دوهزاروهشتصد اثر فرهنگی و باستانی ایران را که میلیونها دلار ارزش داشتند، به معرض تماشا گذاشت. هزینه چاپ کتاب او راجعبه تاریخ معماری ایران که شامل پنجهزار تصویر است، بالغ بر سیوچهارهزار دلار بود... بعد از سقوط فرانسه به دست آلمان در جنگجهانی دوم، پوپ از طرف دولت امریکا در راس کمیتهای قرار گرفت که وظیفه آن تهیه برنامهها و راهکارهایی جهت بالابردن روحیه عمومی مردم و ارائه آن به هیات دولت امریکا بود. ضمنا در همان زمان جنگ جهانی دوم، پوپ برنامههایی به چند زبان در رادیو امریکا اجرا میکرد و چند ماموریت محرمانه برای نهادهای نظامی امریکا انجام داد... پروفسور پوپ معاون رئیس شورای ملی دوستی امریکا و شوروی (پیشین) و عضو هیات امنای انستیتوی امریکایی روسی بود. در1947 داراییهای انستیتوی پوپ، بیستوپنج برابر شده بود [دقت کنید، بخش اعظم این ثروت را از راه غارت و فروش آثار باستانی ایران بهدست آورد]. هیات امنای این موسسه، پنج سفیر سابق امریکا، یک سناتور و دو ژنرال بودند. این موسسه با بیست معلم تماموقت و بیست معلم پارهوقت، به تربیت دانشآموز میپرداخت. عالیترین نشان ایرانی (تاج) توسط محمدرضا پهلوی به پوپ و نیز نشان علمی به او و همسرش داده شد. پوپ فردی است فعال [این مطالب در زمان حیات پوپ نوشته شدهاند]، با موهای خاکستری و خوشصحبت. پنج گربه ایرانی دارد و خانهاش پر از اشیای هنری ایرانی است. پیانو مینوازد و سرگرمیاش عکاسی از معماری قرن هیجدهم و اوایل قرن نوزدهم است. وی به هیچ حزب و کلیسای خاصی وابسته نیست.»[x] اولین مسافرت پوپ به ایران وتاسیس انجمن فرهنگی ایران و امریکا اولین مسافرت پوپ به ایران در فروردین1304 انجام گرفت. وی دراینزمان بهعنوان کارشناس و رایزن موسسه هنری شیکاگو فعالیت مینمود. هدف پوپ از این مسافرت، دیدار و آشنایی با آثار باستانی ایران و ترغیب بزرگان دولت جهت اقدام به بررسی و کشف آثار تاریخی و هنری ایران بود. وی در این سفر، مورد استقبال صمیمانه حسین علا، نماینده مجلس شورای ملی وقت که قبلا وزیرمختار ایران در امریکا بود و با پوپ سابقه دوستی داشت، قرار گرفت و به درخواست علا در جمع بزرگان کشور راجعبه هنر ایرانی سخنرانی نمود. در این جلسه سخنرانی که در دوم اردیبهشت 1304.ش در تالار باشکوه خانه جعفرقلی بختیاری (سردار اسعد)، وزیر پست و تلگراف، انجام گردید، اشخاصی چون سردارسپه، رئیس دولت؛ محمدعلی فروغی، (ذکاءالملک) وزیر دارایی و رئیس انجمن آثار ملی؛ عبدالحسین تیمورتاش، وزیر فواید عامه؛ حسین پیرنیا، (مؤتمنالملک) رئیس مجلس؛ حسن مستوفی (مستوفیالممالک)؛ حسن پیرنیا (مشیرالدوله)؛ حسن اسفندیاری (محتشمالسلطنه)؛ سیدحسن تقیزاده؛ علیاکبر داور؛ مرتضی قلیبیات و از امریکاییان مقیم ایران والس مری (کاردار سفارت امریکا که بعدا سفیر امریکا در ایران شد)، دکتر میلسپو، مدیرکل دارایی ایران، دکتر جردن و دکتر بویس (رئیس و معاون کالج امریکایی تهران) حضور داشتند. پوپ در این جلسه سخنرانی مبسوطی ایراد نمود که بخشی از سخنانش چنین است: «هنر ایرانی، بزرگترین سرمایه این کشور است؛ زیرا نهفقط ثروت و حیثیت برای آن بهوجود آورده، بلکه در هر دوره و هرجا برای ایران دوستان زیادی ایجاد کرده است و امروز هیچ مملکت متمدنی نیست که مجموعههایی از آثار هنری ایران را نداشته باشد... تنها ایران که در ایجاد هنرهای اسلامی، مادر و نیروی الهامبخش بوده، هنوز بدون مجموعه مهمی از بهترین کارهای بزرگ خود میباشد. با وجود صدور بیاندازه زیاد کارهای هنری بزرگ از ایران به تمام جهان، باز هم کارهای بزرگ عالی در ایران در دل خاک وجود دارند که هنوز بهدست نیامدهاند.»[xi] پوپ در زمان اولین سفرش به ایران، رئیس بخش صنایع (هنرهای) خاور نزدیک در موسسه صنایع ظریفه شیکاگو بود. پس از این سخنرانی، «انجمن فرهنگی ایران و امریکا» تاسیس شد. پوپ در این سفر کوشید تا گزارش مصوری از معماری ایران تهیه کند. به توصیه علا، رضاخان در برابر منع مذهبی و بدگمانی عمومی ایستاد و اجازه داد پوپ و همراهانش به مساجد و بناهای مذهبی وارد شوند و پژوهش و عکسبرداریهای لازم را انجام دهند. در تهیه عکسهای پوپ، آنتوان سوریوگین، مرتضی رستمی و اسد بهروزان همکاری داشتند. از پوپ بهعنوان یکی از پیشگامان تاریخ عکاسی ایران نیز یاد میشود.[xii] تحت تاثیر سخنرانی مبسوط پوپ درخصوص ضرورت یافت اشیای تاریخی و ارزش مالی آنها، بزرگانحاضر در جلسه جهت کشف و فروش آثار باستانی وسوسه شدند. دکتر صدیق در خاطراتش میگوید: «این سخنرانی پوپ، طوری در سردارسپه اثر نمود که دستور داد کلیه بناهای عظیمِ در دست ساخت مانند ساختمان شهربانی، پستخانه و بانک ملی را به سبک معماری هخامنشی درست کنند!»[xiii] همانگونهکه ذکر شد، از جمله نتایج مسافرت دکتر پوپ به ایران و سخنرانی او در سال1304، تاسیس «انجمن فرهنگی ایران و امریکا» بود. با پیشنهاد محمدعلی فروغی، کمیسیونی مرکب از حسن اسفندیاری، حسین علا، محمدعلی فرزین و ارباب کیخسرو شاهرخ برای تهیه زمین و مطالعه درخصوص طرح تاسیس چنین انجمنی، تشکیل شد. آنها پس از تهیه شناسنامه موسسه، تعدادی از دوستان خود و از جمله چهارنفر امریکایی را برای انجام این کار دعوت کردند. افراد زیر اعضای ایرانی هیات موسسین انجمن بودند: حسن مستوفی، حسن پیرنیا، رضاخان پهلوی، حسین پیرنیا، محمدعلی فروغی، حسن اسفندیاری، جعفرقلی اسعد، محمدعلی فرزین، ارباب کیخسرو شاهرخ، مهدیقلی هدایت، حسین سمیعی و حسنقلی فرمند. انجمن، جلسات خود را طبق یک زمانبندی مشخص در خانه سردار اسعد، اسفندیاری و فروغی تا چهارم تیر1306 تشکیل میداد. ازآنزمان، تا بهمن سال1321، انجمن تعطیل شد. در این تاریخ، بار دیگر انجمن فعالیت خود را از سر گرفت و سیزده عضو موسس جدید از جمله بیات، دکتر صدیق، دکتر سیاسی، ابوالقاسم نجم و ابوالحسن ابتهاج به این مجموعه افزوده شدند. انجمن ایران و امریکا بهطور رسمی با پیام محمدرضا پهلوی و جانسون ــ رئیسجمهور وقت امریکا ــ در واشنگتن گشایش یافت. علیالظاهر انجمن دارای دو رئیس بود: یکی ایرانی و دیگری امریکایی؛ اما در عمل این انجمن صرفا و بهطوریکطرفه ناقل فرهنگ غرب به ایران بود. از جمله فعالیتهای این انجمن، میتوان آموزش زبان انگلیسی و نیز آموزش فرهنگ، تاریخ و تحولات اجتماعی جامعه معاصر امریکا را برشمرد که توسط استادان زن به ایرانیان آموزش داده میشدند. در کلاسهای انجمن، باب گفتوگو میان استاد و دانشجو باز بود و از مسائل خانوادگی گرفته تا رویدادهای جامعه و چگونگی روابط انسانی در جامعه نوین امریکا بحث میشد. تبادل دانشجو میان ایران و امریکا، توسط انجمن صورت میگرفت و دانشجویان امریکایی، تعطیلات تابستانی خود را با خانوادههای ایرانی سپری مینمودند. از دیگر فعالیتهای هدفدار انجمن فرهنگی ایران و امریکا در جامعه ایران، میتوان موارد زیر را برشمرد: نمایش فیلمهایی که فرهنگ و تمدن امریکا، رشد و رونق هنر، صنعت، تکنیک، دانش، آزادیهای اجتماعی، معرفی دانشگاهها، رشد سیاسی، جامعه مدنی، زنان، کودکان، منابع طبیعی و زیباییهای محیط زیست امریکا در آنها ارائه میشد؛ نمایشگاههای مختلف درباره هنر، ادبیات، موسیقی، سنن امریکایی، کنسرت پیانیستهای معروف، برگزاری جشن روز پیدایش و روزهای مقدس در آیین مسیحیت، سخنرانی در مورد شعر، ادب، روزنامهنگاری؛ و نیز سخنرانیهای متعدد با حضور اساتید دانشگاههای امریکا در مواردی چون انسانشناسی، فلسفه و فرهنگ امریکایی، شعر، تاریخ و جغرافیا و امور آموزشی و فرهنگی.[xiv] امریکاییان از طریق ارتباط با تودههای شهری و روستایی ایران، از حرکتهای سیاسی مذهبی مردم مسلمان اطلاع حاصل میکردند و بهتدریج به اعمال نفوذ و تاثیر در فرهنگ ایران میپرداختند. درواقع انجمن فرهنگی ایران و امریکا یکی از بازوهای قوی جاسوسی امریکا در ایران محسوب میشد و مطمئنا بسیاری از اعضا و ادارهکنندگان آن، ماموران کارآزموده سیا بودند. بهعنواننمونه، در مراسم گشایش ساختمان جدید مرکز تهران، در هفتم مهر1341، ادوارد مارو، رئیس اطلاعات امریکا در واشنگتن، به ایران آمد و در این مراسم شرکت کرد.[xv] مرگ و دفن دکتر پوپ پروفسور پوپ طی چهارمین «کنگره جهانی هنر و باستانشناسی» از محمدرضا پهلوی اجازه گرفت تا پس از مرگش، جنازه او (پوپ) را به ایران حمل نموده و در اصفهان به خاک سپارند و شاه ایران نیز این اجازه را صادر نمود. باغ شهرداری اصفهان در کنار زایندهرود در مشرق پلخواجو با موافقت پروفسور پوپ تعیین شد و نقشه آرامگاه را طبق تمایل او، سناتور مهندس فروغی (فرزند ذکاءالملک) در خرداد 1348 تهیه کرد و آرامگاه، توسط انجمن آثار ملی در ایران به سال1349 ساخته شد. پوپ در مورد علت انتخاب اصفهان جهت بنای آرامگاهش مینویسد: «اصفهان مورد عشق من است. در آنجا مهمترین کارهای خود را انجام دادهام. منظور عمده من از انتخاب آخرین منزل در اصفهان، این است که به مردم ایران نشان داده شود اندیشمندان بزرگ و هنرمندان و سخنوران و رهبران خلاق و دانشمندان آنها، چنان اوصاف و خصائلی دارند که باعث ژرفترین ستایش متفکرین مشابه سایر کشورها است تا که ابراز حقگذاری و اخلاص آنها تنها زبانی نباشد و به زائرانی که بدانجا میآیند، ثابت کنند اگر کسی در ایران به خاک سپرده شده، به این علت نیست که تصادفا در آنجا جهان را بهدرود گفته بلکه در اثر اعتقاد راسخ به مقدسبودن آن سرزمین است و برای کسانی که به مقام معنوی ایران پیبردهاند، مزیت و افتخاری است که ایران را آخرین منزل خود قرار دادهاند تا بدینوسیله، ایمان خود را به سرزمین و مردان بزرگ آن و آینده باافتخاری که برای آن پیشگویی میکنند، ابراز دارند.»[xvi] دکتر عیسی صدیق (وزیر فرهنگ و سناتور وقت) در خاطراتش میگوید: «پوپ برای متن سنگ قبرش اشعار و نوشتههایی به لاتین میفرستاد و من مخالفت مینمودم که مردم ایران معنای چنین نوشتهها و اشعاری را نمیفهمند. عاقبت چون متن مذکور را نوشت و برای من فرستاد، همین متن را مناسب برای حکشدن بر روی سنگ قبر یافتم و از آقای جلالالدین همایی استاد دانشگاه تقاضا کردم متن مذکور را به زبان نظم درآورد. ایشان قبول نموده و قطعهای عالی سرودند که بر روی سنگ قبر نوشته شد.»[xvii] عاقبت پروفسور پوپ در سال1969.م (هشتم شهریور1348) به سن هشتادوهشتسالگی درحالیکه ریاست افتخاری «موسسه آسیا» در شیراز را بهعهده داشت، درگذشت. جنازه وی با احترامات خاص به اصفهان منتقل گردید و در آرامگاه ازپیشساختهشدهاش به خاک سپرده شد. در سال1355 دکتر آکرمن همسر پوپ نیز درگذشت و جنازه او هم در کنار شوهرش دفن گردید. آشنایی با کتابهای پوپ دکتر آرتور پوپ درباره هنر و معماری ایران کتبی چند تالیف نموده که بهطور خلاصه معرفی میشوند: 1ــ «معماری ایران».[xviii] در این کتاب، تصاویری از هنر ایران مربوط به نخستین تمدنها تا دوره صفویان دیده میشود. 2ــ «شاهکارهای هنر ایران».[xix] در این کتاب، هنر ایران پیش از تاریخ در زمینه صنایعی چون: ساخت اشیای سفالی، مفرغی، نقرهای و فلزی، گچبری، نقاشی، سنگتراشی، منبتکاری، کتابسازی، جلدسازی، تذهیب و قالیبافی همراه با ارائه تصاویر مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. 3ــ «سفالگری ابتدایی ایران».[xx] در این کتاب، تصاویری از هنر سفالگری دیده میشود. 4ــ «آشنایی با مینیاتورهای ایران».[xxi] این کتاب، حاوی تصاویر جالب و جذابی از سبکها و دورههای مختلف مینیاتوری در ایران است. 5ــ «سیر و صور نقاشی ایران».[xxii] کتاب، مصور به نقاشیهای ایرانی است. 6ــ «معماری ایران، پیروزی شکل و رنگ».[xxiii] این کتاب، حاوی تصاویر و توضیحاتی در مورد معماری ایران از تختجمشید تا اواخر دوره صفویه میباشد. 7ــ «هنر ایران در گذشته و آینده».[xxiv] در این کتاب، متن سخنرانی مبسوط دکتر پوپ، همراه با توضیحات کوتاهی از زندگی و مرگ وی، به چاپ رسیده است. 8ــ A Survey of Persian Art (بررسی هنر ایران):[xxv] بزرگترین کتاب دکتر پوپ در شانزده جلد و از قرار معلوم جامعترین مرجع و ماخذ درباره هنر ایرانی است. پوپ این کتاب را که دارای دویست کلیشه بزرگ و هزاروپانصد عکس سیاه و سفید و سیصدوپنجاه نقشه و هشتاد فصل میباشد به کمک شصتوپنج نفر از اشخاص زبردست و متخصص در مدت هشتسال فراهم آورده و در سال1317 به چاپ رسانیده است. در زمان محمدرضا پهلوی، این کتاب به دستور او به چاپ رسید. پوپ و غارت آثار باستانی ایران دکتر محمدقلی مجد با اشاره به اسناد وزارت امورخارجه امریکا و سفارت کشور مذکور در ایران، راجعبه دزدیهای پوپ و دوستان ایرانیاش از میراث فرهنگی ایران، میگوید: «دو سال پیش کتابی درباره غارت آثار باستانی و میراث فرهنگی ایران تالیف نمودم و برای تدوینش از اسناد وزارتخارجه امریکا استفاده کردم. در آن کتاب نشان دادهام که مقادیر عظیمی از عتیقهجات و ذخایر باستانی ایران در طی سالهای1925ــ1941 از کشور خارج شد. بخش مهمی از آثار باستانی و عتیقهجات ارزشمند تخت جمشید و دامغان و ری به دانشگاههای شیکاگو و پنسیلوانیا انتقال یافت. طبق اسناد دولتی امریکا، افرادی مانند پروفسور پوپ در کار سرقت عتیقهجات از امامزادهها و مساجد ایران و فروش آنها به موزههای امریکایی بودند. (اکنون در گالری ایران موزه شرقشناسی دانشگاه شیکاگو، هزار قطعه از آثار باستانی ایران وجود دارد که از تختجمشید و سایر نقاط ایران سرقت شدهاند.) طبق این اسناد، اشیایی که برای نمایش در نمایشگاههای هنر ایران ــ که در سال1931 در لندن برگزار شد ــ به خارج انتقال یافت، هیچگاه به ایران بازگردانیده نشدند. اسناد امریکایی نشان میدهند که محمدعلی فروغی[xxvi] (ذکاءالملک) و پسرش محسن فروغی، نماینده و کارگزار پروفسور پوپ در ایران بودند و به کار سرقت و قاچاق آثار باستانی اشتغال داشتند. براساس اسنادی که در کتاب فوق منتشر کردهام، دولت ایران میتواند در دادگاههای ایالاتمتحده امریکا اقامه دعوی کند و خواستار استرداد اشیاء و عتیقهجاتی شود که به سرقت رفته و بهطور غیرقانونی از ایران خارج شده است.»[xxvii] در زمینه شروع غارتهای دکتر پوپ از سال1304، یعنی از اولین مسافرت وی به ایران، دو سند بسیار مهم در دست است که نشان میدهند وی علاوه بر بردن میراث فرهنگی ایران، تلاش نموده حتی حقوق گمرکی نیز نپردازد و متاسفانه هیات دولت وقت ــ لابد حتما به فرمان همایونی ــ دستور میدهد از اشیاء و عتیقهجاتی که توسط پوپ از ایران خارج میشوند، حقوق گمرکی دریافت نشود! به دو سند مذکور توجه فرمایید: «وزارت مالیه سواد: مرقومه وزارتخارجه ــ نمره 21151 مورخه 17 دیماه 1304 وزارت/ اداره که اصل آن به نمره... ثبت شده، فوری است. وزارت جلیلة مالیه دکتر پپ[پوپ] امریکایی، مشاور موزه صنعتی شیکاگو، موقعیکه در طهران توقف داشت، مقداری اشیای عتیقه خریده و به کرمانشاهان فرستاد که از آنجا به امریکا حمل شود و از وزارت امورخارجه توقع نمود که چون اشیای مزبوره برای موزه صنعتی شیکاگو ابتیاع شده و مصرف صنایع قدیمه ایران و مورد استفادههای تاریخی خواهد بود به این جهت از طرف دولت امر به معافیت اشیای مزبوره از حقوق گمرکی صادر شود. وزارت امورخارجه نیز مراتب را به وزارت جلیله معارف اشعار و از وزارتخانه مشارالیه جواب رسید که بدوا باید میزان حقوق دولتی که به اشیای مزبوره تعلق میگیرد، تحقیقا معین و بعد اقدامی که متعرض است، به عمل آید. برای تعیین این موضوع، دکتر جردن (رئیس کالج امریکایی تهران) نماینده دکتر پپ[پوپ] مخارج ایاب و ذهاب مقوم رسمی وزارت معارف را به کرمانشاهان تادیه و مقوم مزبور صورتی از اشیای مزبور تهیه و حقوق دولتی آن را به مبلغ یکهزاروسیصدوسیوهفتتومان و چهار قران تعیین نموده است. چون اشیای مزبوره برای موزه خریداری شده و در آنجا هم مورد استفاده علمی و تاریخی و نافع برای شناسایی صنایع ایران است، بهاینجهت مراتب را زحمتافزا میشود تا درصورتیکه میسر باشد، توجه مخصوصی در مساعدت با مشارالیه مبذول فرمایند. نظربهاینکه اشیای مزبوره در کرمانشاهان بلاتکلیف مانده است، متمنی است هر تصمیمی در این مورد اتخاذ فرمایند فورا اطلاع بدهند که در جواب سفارت امریکا اشعار گردد. (مفتاح) محل مهر وزارتخارجه» همانگونهکه ملاحظه میشود، سفارت امریکا از سال1304 به دفاع و حمایت از دکتر پوپ برخاسته و این حمایت و دفاع تا آخرین لحظه زندگی پوپ ادامه داشت و پوپ با تکیه بر این حمایت سیاسی بود که با رضاخان و محمدرضاشاه در کشف و غارت میراث فرهنگی ایران به اشتراک مساعی و منافع! رسید. اما هیات وزرای وقت، اینگونه به خواسته پوپ و سفارت امریکا عمل نمودند: «ریاست وزرا. نمره 12357. به تاریخ 3 برج بهمن 1304 هیات وزرا در جلسه بیستوششم دیماه 1304 بر طبق پیشنهاد وزارت مالیه نمره (42691) تصویب نمودند که مقداری اشیای عتیقه که دکتر پپ[پوپ] مباشر موزه صنعتی شیکاگو در ایران خریداری نموده و از طریق کرمانشاه به امریکا حمل خواهد شد، از تأدیه حقوق دولتی و گمرکی معاف باشد. دادگر، فاطمی، فروغی.»[xxviii] با توجه به این حقایق، بیدلیل نیست که نویسنده امریکایی، چارلز موریتز، مینویسد: «داراییهای موسسه پوپ در سال1947 (1317ــ1316) بیستوپنج برابر شد!» ازسویدیگر همانگونه که ذکر شد چنین غارت بزرگی توسط پوپ بدون رضایت، همراهی و بهتعبیردقیقتر بدون «شراکت» دانهدرشتهای حکومت پهلوی و مهمترازهمه «دو پادشاه تریاکی!»[xxix] امکان وقوع نداشت. آیا حجمی از ثروت نقد رضاخان و محمدرضاشاه در خارج از کشور مربوط به سهم آنها در چنین غارتهایی نبوده است؟! پوپ و همکارانش با امکانات دولت پهلوی در چهارگوشه ایران میگشتند، میخوردند و میبردند! اموال و آثار فرهنگی در نظر محمدرضا پهلوی فاقد ارزش بودند. او همه ایران را متعلق به خود میدانست و با قاطعیت اعلام میداشت: «تمام ایران به من تعلق دارد و همهچیز مملکت در اختیار یک رهبر قدرتمند (شاه=خودش) است.»[xxx] پس آنچه اشخاصی مانند پوپ از میراث فرهنگی کشور در توبره کرده بودند، نه مال مردم و مملکت(؟!) بلکه مال شاه بوده و البته اجازه این غارت را نیز همچون پدرش عطا فرموده بود چون خود نیز همانند پدرش سهم قابلی از فروش آنها دریافت میکرد! میزان ارزشی که محمدرضاشاه برای میراث فرهنگی کشور قائل بود، از این حقیقت تاریخی هویدا است: اشرف (خواهر شاه) و فرزندش شهرام، شمس (خواهر شاه)، احمدرضا و محمودرضا (دو برادر شاه) به جان تپهها و مناطق تاریخی ایران افتادند و حتی شهر سوخته سیستان را با انواع ماشینهای حفاری از هم دریدند تا به طلا و نقره دستیابند. پرواضح است که بر سر این مناطق تاریخی و میراث فرهنگی چه آمد! محمدرضا به جای اعتراض به این اقدامات نزدیکانش، وقیحانه چنین گفت: «این مملکت بسیار وسیع است و از اینگونه اشیای کهنه و بیارزش در دل خاک آن فراوان است! و موزه ایران باستان، آنقدر از این خرتو پرتها پر شده که دیگر جا برای اشیای جدید ندارد.»[xxxi] محمدرضا پهلوی علاوه بر بازگذاشتن دست دزدانی چون دکتر پوپ در غارت میراث فرهنگی ایران، خود نیز آثار باستانی ایران را چپاول و به خارج از کشور منتقل مینمود. بهعنواننمونه، اندکی قبل از فرار از ایران در سال1357، دستور داد دویست چمدان بسیار بزرگ ــ که دو مرد در هر کدام جا میگرفتند ــ تهیه کنند و تحت نظارت او و فرح، آثار قدیمی و عتیقههای بسیار قیمتی را که از چهار گوشه ایران جمعآوری شده بودند، لابهلای پوشالهای مخصوصی در داخل این چمدانها جا دهند و سپس این چمدانها را همراه خود با هواپیما به مصر بردند. آثار گرانقیمت ایران در مصر به دستور انورسادات و سپس در مراکش به دستور شاهحسن مورد دستبرد قرار گرفتند و از دویست چمدان، فقط پنجاه چمدان برای زوج «تاجباخته» باقی ماند.[xxxii] دکتر غنی و پروفسور پوپ دزدیهای پروفسور پوپ چیزی نبود که سالها بعد با اسناد امریکاییها عیان گردد. تعدادی از بزرگان حکومت پهلوی که چشم و گوششان خوب کار میکرد، در همان زمانیکه پوپ با همدستی اشخاصی چون محمدعلی فروغی و محسن فروغی به چپاول میراث باستانی ایران و فروش آنها به موزههای امریکایی میپرداخت، متوجه مرام و هدف او بودند. یکی از این اشخاص، مرحوم دکتر قاسم غنی[xxxiii] است. او زمانی که سفیر ایران در مصر بود، در یادداشتهای خود به تاریخ سیزدهم اسفند 1326 مینویسد: «پروفسور پوپ از هندوستان آمده تلفن کرد. خواهش کردم ناهار بیاید اینجا. میخواهد گوشی از اعلیحضرت بِبُرد که قول گرفته کمک فرمایند به موسسة او. این مرد جز پول هیچچیز سرش نمیشود و حقیقتا برای بهدستآوردن آن از هیچچیز فروگذار نمیکند. این مرد تقریبا هفده سال پیش به مشهد آمد و مهمان آقای محمود جم بود و عکس از مناظر تاریخی ایران برمیداشت. به شیراز، اصفهان و سایر نقاط رفته و یکسری عکسها تهیه کرد. بعد در اکسپوزیسیون لندن، که در سال1938 بود، کار کرد و شهرتی یافت و شش مجلد کتاب مرکب از شرح ابنیة تاریخی تحت عنوان Survey of Persian Art نگاشت. بعد هم در نیویورک محلی بهنام Iranian Institute دایر کرد و متخصص صنایع ایرانی بهشمار میرفت. مقداری کتب، کاسه، کوزه، قالی، منسوج و نقاشی ایرانی جمع داشت. میخرید و میفروخت. درس ایرانی و عربی دایر کرد و به ثمن بخس بعضی ایرانیان و یا یهودیهای مستشرق راندهشده از اروپا را جمعوجور کرد. بعد اسم موسسه خود را ”موسسه آسیا“ گذاشت. با هند و ممالک عرب هم سروکار یافت. در جامعه متخصصین امریکایی، یکنوع شارلاتان و متظاهر و پیرو دنیا و اهل تجارت معرفی شد. مردی فعال و نطاقی فصیح است. خوب هم چیز مینویسد. زنی به نام دکتر اکرمان دارد که معروف است. آنهم پیرزن شیادی است. در این بین که با روسها روی هم ریخت، عامل آنها شد. مقالاتی برله آنها نوشت. احتلال [اشتغال] ایران [در جنگ جهانی دوم] را به نفع روسها تعلیل (علتیابی) کرد. درعینحال با ایرانیان هم محشور بود. وقتی مقالات خود را بهعنوان تکذیب تعلیلات جدید کرد. در امریکا هرچندروز یکدفعه به واشنگتن میآمد، در سفارت روس منزل میکرد. مرد مرموزی شده بود. آقای حسین علا که وارد شد، از او استقبال کرد، پذیرایی کرد. هرسال جشن میگیرد و بلیط آن را بر ایرانیان تحمیل میکند. جماعتی موافق و مخالف پیدا کرد. لوی هندرسون، رئیس شعبه شرق وسطی، جدا به تکذیب او پرداخت و از او بدگویی میکرد. اللهیار صالح[xxxiv] از رفقای او شده بود و ماهی سیصددلار قرار داد دولت ایران به او بدهد. بههرحال برای آکادمی روسیه به مسکو چندبار رفت. اخیرا به هند رفته و با نهرو و سران هند ملاقات کرده. در تهران اعلیحضرت را زیارت کرده، در نیویورک در اطراف والاحضرت شهدخت اشرف بوده. در خیال است پولی از شاه بگیرد. دیروز میگفت به آقای جم خواهد نوشت. (در صحبت با من) پرت و پلاهایی گفت و ناهاری خورد و رفت.»[xxxv] چهره سیاسی دکتر پوپ چنانکه پیشتر نیز گفته شد، دکتر پوپ از نزدیکان به راس هرم قدرت در امریکا بود و در زمینههای اطلاعاتی، تحقیقاتی و تبلیغاتی ــ بهصورت محرمانه و آشکار ــ در خدمت اهداف دولت امریکا قرار داشت. وی ماموریتهای محرمانه زیادی نیز انجام داد و یکی از ماموران بلندپایه سازمان جاسوسی امریکا (سیا) به حساب میآمد. ساواک ایران در ارتباط ویژهای که با سازمان سیا داشت، دکتر پوپ را عامل سازمان مذکور معرفی نموده است. چنانکه پیدا است ــ و هنوز اسناد کامل آن توسط امریکا افشا نشده است ــ پوپ در دهه 1340، در جریانهای سیاسی ایران دخالت آشکار مینمود و در رویکارآمدن حسنعلی منصور و چگونگی اجرای برنامههای دولت وی، نقش کلیدی داشته است. منصور همان کسی است که حکم تبعید حضرت امام(ره) را در سال1343 از شاه گرفت و به مورد اجرا گذاشت و همو بود که طرح مصونیت سیاسی مستشاران امریکایی موسوم به کاپیتولاسیون را به تصویب مجلسین رسانید و عملا ایران را به مستعمره امریکا تبدیل کرد. منصور سرانجام در اول اسفند1343 به دست محمد بخارایی (از اعضای هیاتهای موتلفه اسلامی) کشته شد.[xxxvi] آیا آرتور پوپ بهعنوان عضو برجسته سازمان سیا در این امور ننگین به حسنعلی منصور خط نمیداد؟! ساواک در سند مورخ 19/8/1344 در مورد پوپ چنین گزارش نموده است: «طبق اطلاع، بهزودی پروفسور پوپ، استاد دانشگاه ماساچوست امریکا و عضو سازمان سیای آن کشور، که متخصص در امور اجتماعی است، بهعنوان اینکه در اثر بازداشت اکرم معارفزاده کتابهایش در ایران خوب تبلیغ نشده و به فروش نرفته و در این موقع که جرج آلن هم در ایران است و روش سیاسی ایران تغییر کرده، به ایران خواهد آمد. البته این شخص چندی قبل هم به ایران آمد و رفت کرد و همان کسی است که در ششماهه دوم سال 1339 به ایران آمد و قریب شش الی هشت ماه در ایران بود و ماموریت داشت در مورد پیشنهاد سفیر وقت امریکا و وزیرمختار سفارت وقت امریکا در اثر خدمتی که مرحوم منصور (حسنعلی منصور) به آنها کرده بود و آنها از وزارتخارجه و سیاستمداران امریکا خواسته بودند ایران با روش سیاست یکحزبی اداره شود و لیدر حزب نیز منصور باشد مطالعه کند. مستر پوپ در مدت اقامت خود از کارگر ساده گرفته تا با رجال مهم ایران مستقیما تماس گرفت و حتی در این مدت توقف، ششبار با احمد آرامش[xxxvii] ملاقات نمود و نظرات او را که وارد به امور سیاسی ایران بود خواست (این موضوع را خود آرامش برای منبع تعریف کرده است). خلاصه به امریکا مراجعت نمود و پس از تقدیم گزارش خود، سفیر وقت امریکا بهعنوان مرخصی به مدت دو هفته به امریکا رفت ولی این سفر هفتاد روز طول کشید و سفیر امریکا با دستورالعمل تازهای وارد شد و به حضور شاهنشاه شرفیاب گردید. بلافاصله گروه مترقی منصور تشکیل گردید که همه از جوانان و پیروان طرفدار امریکا بودند و بلافاصله این دفتر و این گروه، وابسته به دفتر اختصاصی شاهنشاه اعلام شد. خلاصه انتخاباتی صورت گرفت و حزب ایران نوین بهوجود آمد. حال این پروفسور پوپ بهزودی به ایران خواهد آمد و سفر آنرا نمیتوان بیاهمیت دانست.» در سند مورخ 13/10/1344 ساواک در مورد پوپ چنین گزارش شده است: «مسافرت پروفسور پوپ به ایران. اداره کل سوم اعلام نموده پروفسور پوپ که از مستشرقین معروف امریکایی و استاد دانشگاه ماساچوست آن کشور و عضو سازمان CIA (سیا) امریکا میباشد، قرار است تا قبل از پایان دیماه سال جاری به ایران مسافرت و احتمال دارد[حضور شاهنشاه] شرفیابی حاصل نماید...»[xxxviii] استرداد سیصد کتیبه گلی به ایران توسط امریکاییها در بیستونهم آوریل 2004/ دهم اردیبهشت1383 خبرگزاری رویتر، سیانان، سیبیاس و روزنامههای سرشناسی چون نیویورک تایمز و گاردین از بازگردانیدن سیصد لوح دوره هخامنشی به ایران خبر دادند. این خبر براساس اطلاعیه موسسه شرقشناسی دانشگاه شیکاگو در بیستوهشتم آوریل مخابره شد که طی آن اعلام شده بود این دانشگاه سیصد لوح گلی باستانی فوق را که هفتاد سال پیش از دولت ایران به امانت گرفته بود، به سازمان میراث فرهنگی ایران باز پس خواهد داد. در این اطلاعیه آمده است: «این سیصد لوح، بخشی از دهها هزار لوحی است که در سال 1937 به دانشگاه شیکاگو امانت داده شده بود.» در سال1951.م/1330.ش دانشگاه شیکاگو سیوهفتهزار لوح از مجموعه فوق را به ایران بازگردانید و ازآنپس استرداد الواح امانتی به فراموشی کامل سپرده شد. در سیزدهم اردیبهشت، خبرگزاری میراث فرهنگی گزارش داد که سیصد لوح فوق طی مراسمی به رئیس میراث فرهنگی ایران و جمعی از مدیران این سازمان تحویل شد و طرف ایرانی از «حسن نیت» طرف امریکایی قدردانی کرد. گیل استاین، مدیر موسسه شرقشناسی دانشگاه شیکاگو، در مراسم فوق درباره مابقی الواح چنین گفت: «ازآنجاییکه بسیاری از این الواح خرد شدهاند، تعیین تعداد دقیق آنها کار مشکلی است. اما ما تخمین میزنیم که حدود دوهزار لوح کامل و تعداد بسیار زیادی خردههای الواح در اختیار دانشگاه شیکاگو باشد.» گزارش دیگر خبرگزاری میراث فرهنگی به نقل از روزنامه شیکاگو ساندیتایمز حاکی است که به دلیل وقوع انقلاب اسلامی و بستهشدن درهای رابطه بین دو کشور ایران و امریکا در سال1979، دانشگاه شیکاگو نتوانست این الواح را زودتر به ایران بازگرداند. اما باید پرسید: چرا دانشگاه شیکاگو طی سالهای 1333ــ1357 که روابط ایران و امریکا در عالیترین سطوح بود، باقیمانده الواح را به ایران بازنگردانید و چرا اکنون ناگهان امانتدار شد؟ بههرحال چنانکه گفته شد، آخرینبار بخشی از الواح فوق در سال 1330 به ایران باز پس داده شدند. ماهها از انتشار کتاب دکتر مجد، پژوهشگر ایرانی مقیم ایالاتمتحده امریکا، درباره «غارت آثار باستانی ایران در دوره رضاشاه» بهوسیله موسسه شرقشناسی دانشگاه شیکاگو میگذرد. تحقیق دکتر مجد که بر مبنای اسناد علنیشده دولت امریکا و بهویژه گزارشهای سفارتخانه ایالاتمتحده امریکا در تهران صورت گرفته، نشان میدهد که در سالهای1930 آثار باستانی و میراث فرهنگی ایران، بهویژه مجموعه تخت جمشید، در معرض غارتی بزرگ از سوی برخی نهادهای امریکایی و در راس آنها موسسه شرقشناسی دانشگاه شیکاگو و عمال سودجوی امریکایی و ایرانی آنان بوده است. کتاب دکتر مجد را یکی از معتبرترین ناشران دانشگاهی امریکا منتشر کرد و از طرف محافل دانشگاهی و فرهنگی آن کشور با علاقه مورد مطالعه قرار گرفت. درمقابل، افراد یا محافلی که وظیفه پنهانکردن اینگونه غارتهای فرهنگی را بهعهده دارند، انتشار این کتاب را برنتافتند. انتشار کتاب دکتر مجد، مقامات کنونی موسسه شرقشناسی دانشگاه شیکاگو را نگران کرد. آنان طبعا تصور میکردندکه بهزودی با جنجال و رسوایی مواجه خواهند شد و در نتیجه به فکر افتادند که بخش بسیار ناچیزی از غارت خود را به ایران مسترد دارند و با ایجاد ارتباطات دوستانه، مانع از این رسوایی بزرگ شوند. چنین بود که موسسه شرقشناسی دانشگاه شیکاگو در کسوت امانتداری امین ظاهر شد و بذل و بخشش ناگهانی آنان، برخی مقامات ایرانی را غافلگیر کرد. در خاتمه، ملاحظاتی چند را مطرح مینماییم: 1ــ اسناد و شواهد نشان میدهد که پروفسور پوپ با دستیاری ایرانیانی چند، گنجینههای فرهنگی کشور را غارت نموده است. 2ــ رضاخان و محمدرضا پهلوی در این غارت، شریک بوده و سهم زیادی به جیب زدهاند. 3ــ به اعتراف امریکاییها، آثار غارتشده بهویژه الواح هخامنشی، بهعنوان امانت به دانشگاه شیکاگو داده شدهاند. 4ــ این دانشگاه در طول سالیان درازــ از 1333 تا 1357 ــ بااینکه مسلما مطالعه و خواندن این الواح به اتمام رسیده بود، از بازپسدادن آنها به ایران خودداری میکرد و در حقیقت، شریک دزد شده بود. 5ــ متاسفانه در طول سلطنت سیاه پهلویها، ایرانیان و ایراندوستان، توانایی لازم جهت جلوگیری از چنین غارتهایی را نداشتند اما اکنون به برکت نظام جمهوری اسلامی، صاحب و حافظ میراث فرهنگی خود شدهاند. 6ــ غارت میراث فرهنگی عراق توسط امریکاییها بعد از اشغال این کشور، نشان میدهد که هنوز خوی غارتگری آنان برقرار است و هرجا دستی یابند، اموال و آثار تاریخی را چپاول خواهند کرد. اکنون موزههای دولتی و مجموعههای خصوصی امریکا ــ و کشورهایی از اروپا ــ پر از میراث فرهنگی عراق و افغانستان شده است. 7ــ اگر قصد غربیها و خصوصا امریکاییها از بردن آثار و الواح تاریخی کشورهای شرقی، مطالعه و بررسی این آثار بوده، بعد از اتمام تحقیق و نیز برقراری امنیت در کشورهای مذکور، دلیلی برای نگهداری میراث فرهنگی کشورهای شرقی وجود ندارد و ادب انسانی حکم میکند که حق را به صاحب آن برگردانند. 8ــ مقامات رسمی کشور باید از راههای مقتضی و از جمله پیگیریهای قضایی، سعی نمایند آثار غارتشده ایران را به کشور بازگردانند. پینوشتها -------------------------------------------------------------------------------- [i]ــ داریوش آشوری، ایرانشناسی چیست؟، تهران، انتشارات آگاه، چاپ دوم،1351، ص9 [ii]ــ برای توضیح بیشتر رک: ادوارد سعید، شرقشناسی، ترجمه: عبدالرحیم گواهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ سوم، 1382، صص180ــ95 [iii]ــ مستر همفری، وهابیت ایده استعمار، یادداشتهای جاسوس انگلیسی، ترجمه: سیداحمد علمالهدی، تهران، انتشارات یاسر، بیتا. [iv]ــ موسسه جغرافیایی سحاب، فرهنگ خاورشناسان (شرححال و خدمات دانشمندان ایرانشناس و مستشرقین)، تهران، 2536 (1356)، صص6 و 16 [v]ــ همان، صص16 و 18 [vi]ــ دانشجویان پیرو خط امام، مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، تهران، دفتر انتشارات اسلامی، بیتا، ج1 تا 6، ص333 [vii]ــ همان، ص259 [viii]ــ برای تصاویر مربوط به مراسم اعطای نشان و جایزه به پوپ رک: آرتور پوپ، هنر ایران در گذشته و آینده، ترجمه: دکتر عیسی صدیق، تهران، انتشارات مدرسه عالی خدمات جهانگردی و اطلاعات، تیر2535 (1355)، صص83ــ77 [ix]ــ زندگینامه پوپ از این کتابها نقل شده است: الفــ آرتور پوپ، همان، صص70 و 71؛ بــ نصرالله نیکبین، فرهنگ جامع خاورشناسان مشهور و مسافران به مشرق زمین، ج1، تهران، انتشارات آرون، چاپ دوم، 1380، صص271ــ270؛ پــ دانشنامه جهان اسلام، زیر نظر غلامعلی حدادعادل، ج5، تهران، بنیاد دایرهًْالمعارف اسلامی، 1379، صص780ــ778 [x] ــ Current Biography., Charles Moritz. The H. Wilson Company, New York, 1947, Volume 8 P.522-523 [xi]ــ آرتور پوپ، همان، صص14ــ13؛ جهت مطالعه متن کامل سخنرانی پوپ رک: صص63ــ11 [xii]ــ دانشنامه جهان اسلام، همان، ص778 [xiii]ــ پرونده: «مصاحبهها و خاطرات رجال و شخصیتها درباره رضاشاه»، خاطرات عیسی صدیق، ج1، صص41ــ39؛ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، کد1/1204 شماره بازیابی331 [xiv]ــ غلامرضا جلالی، مشهد در بامداد نهضت امامخمینی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378، صص35ــ29 [xv]ــ اسماعیل رائین، فراموشخانه و فراماسونری در ایران، موسسه تحقیق رائین، 1378، ج3، ص476 [xvi]ــ آرتور پوپ، همان، ص72 [xvii]ــ پرونده: «مصاحبهها و خاطرات رجال و شخصیتها درباره رضاشاه»، خاطرات دکتر صدیق، ج3، صص84ــ83؛ کد3/12041، ش.ب:333 [xviii]ــ آرتور پوپ، معماری ایران، ترجمه: غلامحسین صدری افشار، تهران، انتشارات فرهنگان، چاپ سوم،1373 [xix]ــ آرتور پوپ، شاهکارهای هنر ایران، اقتباس و نگارش: دکتر پرویز ناتل خانلری، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم،1380 [xx]ــ آرتور پوپ، سفالگری ابتدایی ایران، ترجمه: ژیلبرت صدیقپور، تهران، مترجم، چاپ اول،1380 [xxi]ــ آرتور پوپ، آشنایی با مینیاتورهای ایرانی، ترجمه: حسین نیّر، تهران، انتشارات بهار، بیتاریخ. [xxii]ــ تامس آرنولد و دیگران (زیر نظر آرتور پوپ)، سیر و صور نقاشی ایران، ترجمه: دکتر یعقوب آژند، تهران، انتشارات مولی، چاپ اول، 1378 [xxiii]ــ آرتور پوپ، معماری ایران، پیروزی شکل و رنگ، ترجمه: کرامتالله افسر، تهران، انتشارات یساولی، چاپ دوم، بیتاریخ. [xxiv]ــ آرتور پوپ، هنر ایران در گذشته و آینده، ترجمه: دکتر عیسی صدیق، تهران، انتشارات مدرسه عالی خدمات جهانگردی و اطلاعات، تیرماه 2535 (1355) [xxv]ــ از این کتاب، دو چاپ در بخش مرجع کتابخانه مرکزی دانشگاه شهید بهشتی (تهران) موجود است که در زمان محمدرضا پهلوی چاپ شدهاند. مشخصات این دو چاپ چنین است: ــ1 A Survey of Persian Art, Soroush Press Tehran, 1977 (در 15 جلد چاپ شده) ــ2 A Survey of Persian Art, Asia Institute of Pahlavi University, 1964 (در16 جلد چاپ شده) [xxvi]ــ محمدعلی فروغی، سیاستمدار ایرانی، مکرر وزیر و نخستوزیر شد. وی در سال1328.ق به ریاست مجلس شورای ملی رسید. وقتیکه پس از شهریور1320 نخستوزیر شد، قراردادی با متفقین بست و ایران را به جرگه متفقین درآورد. وی درحالیکه وزیردربار شاهنشاهی بود، بر اثر عارضه قلبی درگذشت. کتابهای متعددی از او به جای مانده است. (فرهنگ فارسی دکتر معین، ج6، ص4771) به نوشته تاجالملوک مادر محمدرضا پهلوی، «محمدعلی فروغی علاوهبرآنکه طرف مشورت رضاخان بود، ساعتها برای رضاخان از تاریخ باستانی ایران تعریف میکرد و حتی به شاه، تعلیم خط و سواد میداد. فروغی میگفت چندان به اسلام اطمینان ندارد و مادر همه ادیان الهی، آیین زرتشت است و بقیه ادیان از روی آیین باستانی ایرانیان تقلید شدهاند.» تاجالملوک، ملکه پهلوی (خاطرات تاجالملوک)، تهران، بهآفرین، چاپ سوم، 1381، صص88ــ87 [xxvii]ــ رک: فصلنامه تاریخ معاصر ایران، بهار1382، ص198 و نیز سایت اینترنتی عبدالله شهبازی. [xxviii]ــ رک: فصلنامه مطالعات تاریخی، شماره 4 پاییز1383 صص326ــ323 [xxix]ــ تریاکیبودن رضاخان در خاطرات تاجالملوک، ص321 و 346 و تریاکیبودن محمدرضا در خاطرات فریده دیبا، ص146 قید گردیده است. همچنین در خاطرات علم (ج1، ص280) میخوانیم که شاه به علم میگوید: «پدرم هر روز کمی تریاک میکشید و لذا در تمام عمر دچار سرماخوردگی نشد.» [xxx]ــ اسدالله علم، گفتوگوهای محرمانه من با شاه (خاطرات)، ج1، تهران، طرح نو، 1371، ص355 [xxxi]ــ شرح جریان را در «خاطرات فریده دیبا» ص283 تا 287 مطالعه فرمایید. رک: فریده دیبا (مادر فرح دیبا)، دخترم فرح، ترجمه: دکتر الهه رئیسفیروز، تهران، بهآفرین، چاپ دهم، 1382 [xxxii]ــ آیتالله صادق خلخالی، خاطرات، تهران، نشر سایه، چاپ هفتم، تابستان1382، ج1، صص269 ــ 264 [xxxiii]ــ «دکتر قاسم غنی، پزشک، دانشمند و ادیب ایرانی. ولادت1316.ق در سبزوار. وفات کالیفرنیا1370.ق (1331.ش) در بیروت دانشکده طب را به پایان رسانید و در زبان و ادبیات عرب احاطه یافت. در دورههای 10، 11، 12 و 13 به نمایندگی مجلس شورای اسلامی انتخاب شد. پس از شهریور1320 در دولت سهیلی به سمت وزیر بهداری و در سال 1323 در کابینه ساعد به سمت وزیر بهداری و بعد وزیر فرهنگ منصوب شد. در 1327 به مقام سفیر کبیری ایران در ترکیه رسید. آثار متعددی تالیف نموده مانند: شرح احوال و آثار ابنسینا، معرفهًْالنفس، تصحیح رباعیات عمرخیام، تصحیح تاریخ بیهقی و... .» فرهنگ فارسی دکتر معین، ج6، ص4716 [xxxiv]ــ «اللهیار صالح، متولد 1315.ق در کاشان. در چهاردهسالگی برای ادامه تحصیلات به تهران آمد و در مدرسه امریکاییها پذیرفته شد. سپس مترجم سفارت امریکا گشت. در 1306 وارد خدمت عدلیه و در 1312 وارد خدمت در وزارت مالیه شده تا مقام مدیریت کلّ وزارت دارایی ارتقاء شغل یافت. در 1315 برای انعقاد قرارداد بازرگانی همراه هیات اعزامی به روسیه رفت. سپس معاون وزارت دارایی شد. در1320 قبل از اشغال ایران، به دستور رضاشاه به امریکا رفت تا با دولت آن کشور در مورد قرارداد بازرگانی مذاکره نماید. در 1321 به ایران برگشته وزیر دارایی شد. در 1324 وارد حزب ایران و در 1328 عضو جبهه ملی گشت. در 1329 در کمیسیون مخصوص نفت، مجلس شانزدهم عضویت یافت و از اعضای خلع ید انگلیسیها از نفت ایران شد. در سال 1330 از طرف مصدق، به وزارت کشور برگزیده گشت و برای دفاع از حقوق ایران در سال 1331 به سازمان ملل متحد و دیوان لاهه رفت. در همان سال به مقام سفیرکبیری ایران در امریکا منصوب شد. متعاقب کودتای بیستوهشتم مرداد 1332 از مقام خود استعفا داده به کشور بازگشت و در مخالفت با حکومت به زندان افتاد. پس از آزادی از زندان، فعالیتهای سیاسی را کنار گذاشته و نهایت در 12 فروردین1360 درگذشت.» رک: خسرو سعیدی، اللهیار صالح، ج1، تهران، انتشارات طلایه، چاپ اول، زمستان 1367، صفحات متعدد. [xxxv]ــ یادداشتهای دکتر قاسم غنی، به کوشش سیروس غنی، ج3، تهران، انتشارات زوار، چاپ دوم، زمستان 1377، صص223ــ222 [xxxvi]ــ جهت مطالعه زندگی، گرایش سیاسی، ترور و اسناد حسنعلی منصور رک: منیژه صدری، حسنعلی منصور به روایت اسناد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی (زیر چاپ). [xxxvii]ــ احمد آرامش به سال1287.ش در یزد به دنیا آمد. پس از اتمام تحصیلات مقدماتی جهت گذرانیدن دوره دبیرستان به تهران آمد و در کالج امریکایی تحصیلات خود را به پایان برد. (احتمالا از همانجا با امریکاییان و سپس با پروفسور پوپ آشنا و مرتبط شده است). در1320 به وزارت پیشه و هنر پیوست و اندکی بعد رئیس حسابداران آن شد. در1324 به معاونت آن وزارتخانه رسید. او در فعالیتهای سیاسی به قوامالسلطنه پیوست و در کابینه او، وزارت کار را برعهده گرفت. پس از گرفتن امتیاز نشر روزنامه «دیپلمات» از آن به صورت ارگان «دفتر رهبر کل حزب دموکرات ایران» بهره جست و با نگارش مقالات گوناگون به توجیه مسائل سیاسی روز و دفاع از قوام پرداخت. پس از سقوط قوام، خانهنشین شد. در سال1339 به سفارش جعفر شریفامامی (برادر همسرش) و تایید شاه، به سمت وزیرمشاور و سرپرست سازمان برنامه منصوب گردید. در این دوران، مقالات بدون امضا و ضدامریکایی آرامش که در روزنامه دیپلمات به چاپ میرسید موجب نگرانی کارگزاران حاکم و مقامات حکومتی شد. علت مخالفت حکومتهای وقت و بازداشت و زندانیشدن آرامش در سالهای بعد در نگارش چنین مقالاتی نهفته بود. یکی دیگر از اقدامات سیاسی آرامش، تاسیس گروه «ترقیخواهان ایران» در سال1334 بود. او پس از سقوط کابینه شریفامامی و بهقدرترسیدن علی امینی، با نگارش مقالات مختلف و همکاری همفکران خویش در گروه ترقیخواهان به مخالفت با حکومت جدید برخاست، لذا در هشتم تیر1340 دستگیر و سیزده روز زندانی گردید. مخالفت آرامش و یارانش با حکومتهای وقت، علیرغم سقوط امینی و رویکارآمدن اسدالله علم ادامه یافت تاجاییکه با صدور اعلامیه «کمیته جمهوریخواهان ایران» خواستار تغییر شکل رژیم شدند. در بخشی از این اعلامیه آمده بود: «افزایش قدرت شاه با سعادت و آسایش ملت ایران تناسب معکوس دارد... گروهی وطنپرست و استقلالطلب، کمیته جمهوریخواهان ایران را بنیادگذارده و برای محو رژیمی که ملت و مملکت ایران را به اسارت بیگانگان درآورده است و بزرگترین پایگاه برای استثمار امریکا در ایران گردیده دامن بر کمر زدهاند. وقتی شاه به ساحت دین اسلام تجاوز کرده و صهیونیست و بهائیت را بر پیروان قرآن مسلط میسازد، بدیهی است که ملت مسلمان ایران دیگر برای رعایت حقوق چنین پادشاهی تعهدی بهعهده ندارد.» پس از این اعلامیه، آرامش و یارانش به اتهام برهمزدن امنیت داخلی کشور دستگیر شدند. آرامش به ده سال حبس محکوم گردید. وی پس از گذراندن هفتسال به علت شدتیافتن بیماری کبد و کلیه از حبس آزاد شد. سرگرمی عمده وی در این دوران، پیادهروی و تفریح در پارک فرح بود. در تاریخ بیستونهم مهر1352، ماموران ساواک با سه دستگاه لندرور، به پارک وارد و بهسرعت آرامش را به رگبار بسته و از پارک خارج شدند. آرامش هماندم کشته شد! جهت مطالعه زندگی، افکار و خاطرات آرامش به این سه کتاب رجوع کنید: 1ــ احمد آرامش، هفتسال در زندان آریامهر، زندگینامه و مقدمه از اسماعیل رائین، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1358 2ــ احمد آرامش، پیکار من با اهریمن، یادداشتهای زندان، به کوشش خسرو آرامش، تهران، انتشارات فردوسی، 1371 3ــ غلامحسین میرزاصالح خاطرات سیاسی احمد آرامش، تهران، انتشارات جی نشر، چاپ اول، 1369 آرامش در یادداشتهای خود به سال1349، چنین مینویسد: «میدانستم با اعلام رژیم جمهوریت و باقیماندن در ایران، گرفتار زنجیر، زندان، شکنجه و عذاب دژخیمان آریامهر خواهم گشت... درود بر آیتالله خمینی که به روال جد مکرم خود عمل کرد و مردانه به پیکار با حکومت یزیدوار شاه قد برافراشت.» احمد آرامش، هفتسال در زندان آریامهر، همان، ص160 [xxxviii]ــ اسناد ساواک در «فصلنامه مطالعات تاریخی»، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، سال اول، شماره سوم، تابستان 1383، صص297ــ296 به چاپ رسیده است.
نویسنده:اصغر حیدری منبع:ماهنامه زمانه ، شماره 43
لینک مطلب: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8502200064
تاریخ دسترسی: 2/3/1392
پوپ یک قدم از دیگران جلو بود/روزنامه مردم سالاری
گفتوگو با دکتر محمد خزایی درباره آرتور پوپ و باستانشناسی فرهنگ ایران
بحث ما درباره آرتور پوپ شرقشناس مشهور است. در ابتدا مختصری درباره زندگی و اندیشههای آرتور پوپ توضیحاتی ارائه نمائید؟
پوپ در سال 1881 میلادی در آمریکا به دنیا آمد و در سال 1969 نیز درگذشت و بنا به وصیت خودش در کنار زایندهرود اصفهان به خاک سپرده میشود.
مقبرهای برای او و همسرش توسط مهندس فروغی بر مزار او طراحی میشود. در کنار پوپ، همسرش که به نوعی یار و همکار او نیز محسوب میشد نیز به خاک سپرده شده است. پوپ معتقد بود که چون بهترین ایام و بهترین کارها را در اصفهان انجام داده مایل بود که در خاک اصفهان دفن شود.
وی در سال 1304 برای اولین بار به ایران سفر میکند. به عنوان کارشناس و رایزن هنری موسسه شیکاگو که یک مرکز باستانشناسی و هنری ایران بوده دعوت میشود و به ایران میآید. این دعوت از سوی حسین اعلا نماینده مجلس وقت صورت میگیرد. البته باید گفت که تحصیلات و آموختههای پوپ درباره هنر و فرهنگی ایرانی بوده است. پوپ در جمع دولتمردان وقت سخنرانی در ایران انجام میدهد که توسط عیسی صدیقی ترجمه میشود و از سوی وزارت فرهنگ برای کلیه معلمان تاریخ هنر ارسال میشود که در بخشی از تدریس خود به آن سخنرانی توجه داشته باشند. نقطه آغاز فعالیتهای پوپ درباره ایران از همین سال آغاز میشود و او سفرهای طولانی به ایران انجام میدهد و کار تحقیقاتی خود را با یک گروه 70 نفری از متخصصین کشورهای مختلفی مانند آلمان، انگلیس و فرانسه و ... آغاز میکند.
از همه مهمتر، همسر پوپ، دکتر فیلیس اکرمن نیز کمکهای بسیاری به پوپ میکند؛ با توجه به این نکته که همسر پوپ زبانهای بسیاری میدانست، در امر کارهای پژوهشی به پوپ بسیار یاری میداد. پوپ موفق میشود مجموعه «هنر ایران« را در 6 جلد در سال 1317 از سوی انتشارات آکسفورد منتشر کند. در این کتاب بسیار غنی 3000 صفحه متن و 5000 عکس نیز به کار برده شده و این مجموعه چند سال بعد 1343 در 12 جلد نیز در ژاپن منتشر میشود.
آرتور پوپ از استادان خاصی آموزش دیده بود که توانست اینچنین با فرهنگ ایرانی آشنا شود یا یک علاقه فردی بود؟
در آن زمان مرکز ایرانشناسی در شیکاگو به مباحث شرقشناسی که از اوایل قرن نوزدهم نیز آغاز شده بود، بسیار توجه میکند. البته باید گفت که از همین قرن تاریخ به عنوان یک علم پایهریزی میشود. علاوه بر این به بررسی فرهنگها و ادیان و هنرهای دیگر میپردازند که باعث میشود مستشرقین با فراگرفتن زبانهای دیگر به عناوین مختلفی وارد ایران شوند. برخی با عنوان سیاح یا سیاسی وارد کشورهای شرقی میشوند و ایران نیز از این بابت در امان نبوده و اولین کسی که وارد ایران میشود شخصی به نام ریچارد ژولیس با نام مستعار میرزا رضاست که در سال 1844 وارد تهران میشود و در دارالفنون به تدریس زبان انگلیسی و فرانسوی میپردازد و بلافاصله مترجم ناصرالدین شاه در سفرهای او به فرنگ میشود. از طرفی این فرد آثار هنری بسیاری را نیز گردآوری میکند و اینها را به طرق مختلف به خارج از کشور میفرستد و حتی نمایشگاههای بسیاری درباره تاریخ و فرهنگ ایران در پاریس برپا میکند. علاوه بر این مراکزی در اروپا به فرهنگ ایرانی توجه کردند و حتی در دانشگاههای بسیاری نیز گروههای مختلفی درباره فرهنگ و هنر ایران با عنوان ایرانشناسی تاسیس میکنند که پوپ هم در ادامه همین جریانات به این مسیر سوق پیدا میکند. البته مطالعات ایرانشناسی در آمریکا در سال 1935 آفریقاییها قراردادی با ایران بسته بودند که طی آن به حفاری در تپههای نیشابور پرداختند و این نشان میدهد که تا چه اندازه هنر و فرهنگ ایران برای آنها مهم بود.
ارزیابی شما از آرتور پوپ به عنوان یک شرقشناس در بین هنرمندان ایرانی و اسلامی چیست و پوپ چه جایگاهی در این میان دارد؟
همانطور که گفتم افراد بسیاری وارد ایران شدند و تحت عناوین مختلف به فعالیتهای گوناگون پرداختند و حتی برخی از آنها به انجام کارهای غیرقانونی نیز مبادرت ورزیدند و بسیاری از آثار هنر ایرانی را خارج کردند؛ اما نکته مهمی که درباره پوپ میتوان گفت این است که وی زمانی وارد ایران شد که چهره ایران به لحاظ سیاسی عوض شده و حکومت قاجاری منقرض و حکومت پهلوی جایگزین آن شده است. از سوی دیگر نیز شاه، پوپ را به عنوان مشاور هنری خودش انتخاب و پوپ نیز از نظر حکومتی پشتیبانی میشد. به طور مثال، اگر سفرنامه خانم دیولافر را ملاحظه کنید متوجه میشوید که وقتی در سال 1884 وارد شوش میشود و در آنجا کار میکند چقدر مشکل داشت؛ اما پوپ موقعیت خاصی پیدا میکند و بعدها نیز نشان هم دریافت میکند و به این دلیل امکان وسیعی دارد تا بتواند پژوهش وسیعی درباره هنر ایرانی انجام دهد. شاید دیگران چنین توانی نداشتند. وی توانست مجموعه بسیار مهمی از هنر ایرانی را تحت نظر خودش تالیف کند.
آیا پوپ ایده خاصی را پیگیری میکرد؟
وی به دلایلی مشتاق هنر ایرانی است و آثار بسیاری را میبیند که درباره آنها هیچ کاری نشده و از سوی دیگر مرکز ایرانشناسی را از نیویورک به شیراز میآورد و موسسهای را راهاندازی میکند که در جهان مشهور میشود. اکثر موزهداران و طرفداران آثار هنر ایرانی به این مرکز توجه میکنند؛ اما اینکه ایده خاصی را پیگیری میکرد باید در آثارش ملاحظه کرد.
البته یکی ایرادهایی که به پوپ وارد است این است که 6 جلد کتابی را که منتشر میکند از لحاظ شیوه نگارش و تحقیق برای شرقیها مناسب نیست بلکه برای کسی است که انگلیسیزبان باشد و بتواند متن ثقیل آن را درک کند. هر چند بخشهای زیادی توسط افراد مختلف نوشته شده است؛ اما به هر حال علاقه و حضورش در ایران باعث میشود که با فرهنگ و هنر و ادبیات ایرانی بیشتر آشنا شود. شاید یکی از مهمترین ضعفهایی که شرقشناسان دارند این است که به ظاهر هنر ایرانی توجه میکنند و از باطن آن بیبهره میمانند. پوپ شاید یک قدم جلوتر از دیگران است و در برخی از جاها مواردی را مطرح میکند که به مبانی هنر ایرانی و اسلامی نزدیکتر است و این نشان از آگاهی اوست؛ چراکه افراد بسیاری از مستشرقین باطن فرهنگ ایرانی را درک نکردهاند.
نگاه پوپ بیشتر آبجکتیو بوده یا سوبژکتیو؟
پوپ به آبجکتیو بیشتر توجه میکرده است؛ چون معمولا تاریخ هنر مدرن که در آلمان شکل میگیرد بر اساس فلسفه کانت سامان مییابد. اکنون نیز اگر بخواهید تاریخ هنر را در خارج از کشور یاد بگیرید مبتنی بر تجربه و به دور از متافیزیک است. به طور مثال، آنها به محراب یک مسجد با توجه به آن بن مایههای معنوی هنرمند و اینکه چه چیزی باعث شده که هنرمند چنین کاری را ارائه دهد توجه خاصی ندارند. بلکه به فضاهای عینی توجه دارند. البته این هم بخشی از تاریخ هنر و هنرشناسی است و بایستی از آن استفاده کرد.
آثار تحقیقی آرتور پوپ چه نقاط ضعف و قوتی دارد؟
تحقیقی که پوپ انجام داده برای ایرانیها نیست. لذا کتابی را که او به سرانجام رسانده برای حدود 70 سال پیش است و بسیاری از نظریاتی را که ارائه داده با توجه به نمونههایی که بعدها پیدا میشود منسوخ شده است. به طور مثال، افرادی که در این طرح کار میکردند با جسارت تمام میگفتند این اثر مربوط به فلان دوره تاریخی است، در حالی که اکنون این ایدهها باطل است. مخصوصا نقش هنر دوره ساسانی را خیلی به شکلگیری دوره اسلامی ربط ندادند و آثار هنری بیزانس را بسیار دخیل میدانستند. آثاری که در ایوان مدائن پیدا شده است اکثر این ایدهها را رد میکند. از طرف دیگر، و در بعد تاریخشناسی هنر ایران، جمعآوری بیش از 5000 تصویر از هنر ایران همچنان به عنوان یک منبع مهم مورد توجه است.
آرتور پوپ چه نسبتی بین هنر ایرانی و اسلامی برقرار میکند؟
پوپ چندان به تفکیک دوره اسلامی و قبل از اسلام تاکید نمیکند. او یک سیر تاریخی را پیش میگیرد. از دوره ساسانی وارد دوره اسلامی میشود؛ اما به جایگاه خاص دوره ایرانی و اسلامی نپرداخته است و این روش درستی است؛ چراکه بخش اعظمی از هنر اسلامی ما در دو قرن اول در امتداد هنر ساسانی قرار دارد. برخلاف ایده بسیاری از مستشرقین دیگر که میگویند با آمدن اسلام هنرمندان ما دو قرن بیکار بودند، در حالی که اینطور نیست. وقتی که مسلمانان وارد ایران میشوند آنچنان تغییراتی در هنر ایرانی به وجود نمیآورند، بلکه به مرور زمان است که ما شاهد شکوفایی هنر ایرانی مبتنی بر ایدئولوژی و جهانبینی اسلامی هستیم. این حرکت از دوره سامانی شروع و اوج آن در دوره آل بویه است. در این دوره تفکر اسلامی نیز بسیار غلبه دارد. به همین دلیل پوپ چندان تمایل ندارد که این دو قضیه را از یکدیگر جدا کند.
اکثر شرقشناسان برای دریافت و فهم هنر ایرانی دچار مشکلاتی میشوند. آیا تصور میکنید که پوپ هم این مشکلات را داشته است؟
همانطور که پیشتر اشاره شد چون پوپ امکانات بسیاری در اختیار داشت و از طرف دیگر با دولتمردان ایرانی نیز در ارتباط بود، از امتیاز خاصی برخوردار بود. حتی بسیاری از کتابهای او از منابع اصلی هنر ایرانی اخذ شده است و این نشان میدهد که بهطور مثال وقتی که درباره غزالی و زیبایی صحبت میکند؛ یعنی اینکه آثار غزالی را خوانده است. حتی در بخشی از آن سخنرانی که به آن اشاره کردم، به آرای شبستری در باب زیبایی اشاره کرده است. او با آثار بسیاری از عرفای درجه یک هم آشنایی داشته است و این شیوه، نگاه پوپ را نسبت به دیگران مهمتر نشان میدهد. البته اشراف او بسیار گسترده نبوده است؛ اما نسبت به بسیاری دیگر از شرقشناسان -که از بعد معرفتی و فلسفی از بسیاری از آرای هنر ایرانی غافل بودند- او اشراف خاصی داشته است. به همین دلیل هم شاید او از معدود افرادی است که در این زمینه بیشتر از دیگران کار کرده است. در کتابهای »مقدمهای بر هنر ایران« و «شاهکارهای هنر ایران» نیز به بعد معرفتی هنر ایرانی توجه کرده است. حتی کتابهای بعدی او تا حدود زیادی شرقیتر میباشد. البته همدلی او با هنر شرقی توفیق کاملی نبوده است.
وجه تمایز پوپ را با دیگر شرقشناسان در چه چیزی میدانید؟
البته قبلا به برخی از این وجه تمایزها اشاره کردم. اما میتوان به این نکته نیز اشاره کرد که او به خوبی دریافته بود که تبیین هنر ایرانی به سادگی امکانپذیر نیست و کار یک نفر هم نیست. به همین دلیل او به راهاندازی یک انستیتوی بزرگ در ایران اهتمام میورزد و حتی یک گروه 70 نفری از محققان را نیز هدایت میکند. او در یکی از سخنرانیهایش میگوید که اگر من گلویی از برنج و پردهدلی از مس و یک عمر ابدی داشتم نمیتوانستم بزرگی و جلال آن را (هنر ایرانی) بیان کنم. لذا مجموعه ویژگیهای پوپ باعث شده او نسبت به دیگران امتیازات برتری داشته باشد.
شرقشناسان تا چه اندازه از پوپ تاثیر گرفتند؟
او بر بسیاری از غربیها تاثیرگذار بوده است. پوپ با یک گروه کار میکرد که اغلب غربی و اروپایی بودند و حتی کتابی را هم که نوشت اولین مجموعهای بود که به صورت علمی به هنر ایرانی توجه کرده بود و تا به امروز جای علمی خود را دارد؛ اگرچه باید به برخی از آرای آن به دیده تردید نگریست، اما به هر حال از نظر تاریخ اهمیت خود را دارد. بعضی از ارزیابیهای این مجموعه کتابها منحرفکننده بوده است. مثلا بخش نقاشی آن را که به تاثیر مذهب بر نقاشی تاکید دارد توماس آرنولد نوشته است. آرنولد یکی از استادان آکسفورد است که هنر نقاشی را بر اساس فرهنگ اسلامی مورد بررسی قرار میدهد. او در اثرش به تحریم هنر نقاشی از سوی فقه اسلام میپردازد. از آنجایی که او فردی کشیش و متعصب بود، این جنبه را بسیار بزرگ جلوه میدهد. درحالی که ما تحریم نقاشی را به این صورتی که او مطرح میکند نداشتیم و تحریم نقاشی به دورههایی باز میگردد که فقها براساس برخی از احادیثی که از پیامبر بر جای مانده آنها را تفسیر میکنند؛ اما در دورانی هنر ایرانی در اوج بود. حتی اشخاصی مانند غزالی و شبستری از حدیثی که میگوید اگر در خانهای صورت و سگ باشد فرشته در آن خانه وارد نمیشود اینگونه تاویل میکنند که مقصود از صورت آن بتها و الهههایی است که در قلب انسان است و مفهوم سگ نیز بر حرص و ولع تاکید دارد. لذا این تعبیری است که بر پاکنمودن لوح دل تاکید دارد. در دورههایی که به ظاهر حدیث توجه دارند لطمههایی به هنر ایرانی وارد شده است و در دورههای دیگر اینگونه نبوده و هنر ایران بسیار شکوفاتر شده است.
آیا شرقشناسی را در عرصه هنر با محوریت هنر ایرانی میتوان به دورههای مختلف تقسیم کرد و پوپ در این ادوار چه جایگاهی دارد؟
همانطور که پیشتر اشاره کردم در اواسط قرن 19 زمانی که اروپاییان در تلاش برای دستیابی هرچه بیشتر بر کشورهای مسلمان بودند، باعث شد که به طور مستقیم با این کشورها در تماس باشند. افرادی مثل فردریش ساز از برلین و کاپیتان چارلز ژیلت از لیون فرانسه به عنوان سیاح به مطالعه و جمعآوری آثار هنری ایران و دیگر کشورهای اسلامی پرداختند. مارتین به عنوان یک دیپلمات متوسط سوئدی، از دیگر مستشرقانی است که به مطالعه و جمعآوری آثار مهم نقاشی ایرانی در اوایل سده بیستم پرداخته است. مارتین از مجموع آثار خود در سال 1923 میلادی کتابی به نام «نقاشی و نقاشان ایرانی، عثمانی و گورکانیان» به چاپ رساند. ارنست هرزفیلد از دانشگاه برلین نیز از سال 1920 در ایران بسیار فعال بود. آندراگدار محقق فرانسوی هم از دیگر افرادی بود که بر روی هنر ایران مطالعاتی داشت و موزه ایران باستان را بنا نهاد. مجموعه چهار جلدی »آثار ایران« از جمله تحقیقات او میباشد. ارنست کوئنل نیز از محققین آلمانی بود که در آن ایام بر روی هنر ایران مطالعه کرد و آثار زیادی را تالیف کرده است. در طول دهه 1930 میلادی مطالعه و تحقیق بر روی هنر ایران به عنوان مرکز مهم هنر اسلامی به طور جدی مورد توجه واقع گردید. در همین زمان است که آرتور پوپ و همسرش فیلیس اکرمن در این میان نقش مهمی را عهدهدار میگردند. پوپ از همان ابتدا سفر به ایران، تحقیق و تهیه عکس از آثار هنر و معماری ایران را شروع میکند. همانگونه که اشاره شد آرتور پوپ مجموعه تحقیقات خود را در 6 جلد کتاب بزرگ منتشر کرد. ریچارد اتینگهوزن نیز از دیگر محققین آلمانی بود که بر روی هنر ایران مطالعه کرد و آثار مکتوب زیادی را تالیف نمود. در حال حاضر افرادی مثل الگ گرابار از دانشگاه پرینستون آمریکا و رابرت هیلنبراند از دانشگاه ادینبرای بریتانیا از جمله محققین بنام در عرصه هنر اسلامی هستند. قابل ذکر است که در طول دو-سه دهه اخیر هم تعداد قابل ملاحظهای از ایرانیان مقیم خارج از کشور وارد این میدان شدهاند و آثار قابل قبولی در عرصه هنر با محوریت ایران منتشر کردهاند.
لینک مطلب: http://www.mardomsalari.com/template1/Article.aspx?AID=22357
تاریخ دسترسی:2/3/1392
آرزویم این است که در ایران به خاک سپرده شوم/ روزنامه مردم سالاری
به مناسبت چهلوسومین سال درگذشت پرفسور آرتور اپهام پوپ
آرزویم این است که در ایران به خاک سپرده شوم
نویسنده : دکتر حسین بحرالعلومی
پرفسور آرتور اپهام پوپ،مؤلف کتاب بسیار نفیس بررسی هنر ایران از خاورشناسان بنام جهان و از علاقهمندان واقعی به هنر و مفاخر ایران بود. وی در سال 1304 برای نخستین بار به ایران آمد و سخنرانی جامعی درباره گذشته و آینده صنایع ایران ایراد کرد و در همان هنگام ترجمه آن در رسالهای در 62 صفحه به وسیله وزارت معارف چاپ شد. در مقدمهای که بر آن رساله نوشته شده چنین آمده است: «در ابتدای سال جاری پرفسور پوپ متخصص صنایع اسلامی در دارالصنایع شیکاگو، برای معاینه آثار صنعتی به ایران آمد و ... خطابه ذیل را راجع به گذشته و آتیه صنایع ایران به زبان انگلیسی ایراد و آقای میرزا عیسیخان صدیق آن را به فارسی ترجمه کردند.»
این سخنرانی از عمیقترین و مهیجترین سخنرانیها درباره صنایع ایران بود که در آن جنبههای مختلف صنعت و هنر ایران مورد بحث و مطالعه قرار گرفت و رئوس مطالب آن پس از مقدمه عبارت بود از: ادوار صنعتی، عوامل موجده نفوذ صنایع ایران، بعضی از ممیزات صنایع ایران، موازین صنایع ایران، وضعیت فعلی صنایع ایران، اقدامات عملی برای تجدید حیات صنایع ایران عقاید غلطی که تجدید حیات صنایع ایران را به تعویق میاندازد.
وی در مقدمه گفتار خود یادآور شد که «... متجاوز از 2000 سال است که دنیای متمدن قدیم و جدید با لفظ و پول قریحه ایرانی را در زیبایی تقدیر کرده است. در ایام روم قدیم غنیترین بزرگان آن مملکت، مبالغ گزاف برای قطعه کوچکی از پارچههای دوره ساسانی که حتی امروز عظمت و زینت آنها ما را تهییج میکند خرج میکردند. چین و ژاپن به وسایل مختلف از ایران اقتباسات صنعتی میکردند. در میناکاری و رنگآمیزی، در کاشیسازی و پارچهبافی چین مدیون ایران است. معماری و نقاشی و بدایع ادبی هند شمالی مستقیما تحت نظر صنعتگران ایران ایجاد گردید. در زمان سلجوقیان آسیای صغیر دارای صنعت با اهمیتی شد که تقریبا تمام آن کار معلمین و اهل حرفه ایران بود. تقریبا همه صنایعی که منسوب به ترک است اصلا ایرانی است ... صنعت ایران بزرگترین سرمایه این مملکت بوده زیرا نه فقط ثروت و حیثیت برای آن به وجود آورده بلکه در هر دوره و هر جا برای ایران دوستان فراهم کرده و امروز هیچ مملکت متمدنی نیست که مجموعهای از صنایع ایران نداشته باشد ... در رشته صنایع به درجه عالی رسیدن کار کوچکی نیست.» وی در مورد ادوار صنعتی به معماری حیرتآور کاخهای عهد هخامنشی اشاره کرده و گفته است: سقفها و سر تیرها را از فلزات درخشان پوشانده بودند، ستونها و دیوارها را با کاشیهای طلایی و مینائی تزیین کرده بودند، کف تالارها را از کاشیهای خوشرنگ عالی فرش کرده بودند، طاقها را به طرز ماهرانهای با سدر و آبنوس و عاج که فوقالعاده مزین به الوان درخشان و طلاکاری بود ساخته بودند، پردهها به دیوارها آویخته و بر روی هم تمام فضا پر بود از جلال و عظمت. درباره صنایع دوره صفویه اشاره کرده است که این مسأله صحت ندارد که صنایع بزرگ ایران منحصر به ما قبل اسلام است ...
یونانیهای قدیم که از جلال و شکوه البسه ایرانی در تحیر بودهاند اگر لباس شاهزادگان ایرانی را در زمان شاه عباس میدیدند چه میگفتند؟ زریهایی که از طلا و نقره ساخته شده بود و همچون مواد مایع در حرکت بود و به نظر نرم میآمد و در روی آنها نقشهای عالی و زیبا با سلیقه و تناسب طرح شده بود. خلاصه آنکه سراسر این خطابه آموزنده، جالب، مهیج و غرورانگیز است.
در سال 1339 کنگره بینالمللی هنر و باستانشناسی ایران در نیویورک و واشنگتن تشکیل شد و از ایران 10 تن از استادان دانشگاه به ریاست آقای دکتر صدیق در این کنگره شرکت داشتند. پرفسور پوپ در همانجا از ریاست هیأت ایرانی خواست که اجازه فرمایند تا در وصیتنامهاش قید کند که پس از مرگ جسد او به ایران حمل و در اصفهان دفن شود، وی گفت: «من اکنون در آستانه هشتادمین سال عمر خود قرار دارم و میخواهم وصیت کنم. آرزوی من این است که جسدم در ایران به خاک سپرده شود تا آیندگان از ستایش من نسبت به ایران و هنرمندان و متفکران بزرگی که در دامان خود پرورده است مستقیما و به رأی العین آگاه شوند و قدر و مقام این مملکت را بدانند. من بر اثر مطالعات و تحقیقات و مشاهدات خود ضمن 20 سفر به ایران ستایش بیحد و عشق بیریا نسبت به ایران پیدا کرده و زیبادوستی و انسانیت و قدرشناسی ایران چندان مرا مسحور کرده که میخواهم این ستایش و عشق را درآینده در مردم سایر ممالک نیز ایجاد کنم.» پس از مراجعت هیأت و پس از مکاتبه و مذاکره با استاندار و شهردار اصفهان در باغ شهرداری در سواحل زایندهرود، در شمال شرقی پل خواجو زمین مناسبی برای این منظور انتخاب شد.
در مهرماه 1344 پرفسور پوپ از وارن، ایالت کنتیکوت، ایالات متحده آمریکا نامهای به آقای دکتر صدیق نایب رئیس هیأت مأسسین انجمن آثار ملی نوشت و علل آرزومندیش را به این امر که در ایران و در شهر اصفهان بخاک سپرده شود شرح داد که خلاصه ترجمه آن چنین است: « ... اصفهان مورد عشق مخصوص من است، در آنجا مهمترین کارهای خود را انجام داده و بزرگترین سعادت را درک کردهام... منظور عمده من از انتخاب آخرین منزل در اصفهان این است که به مردم ایران نشان داده شود که اندیشمندان بزرگ و هنرمندان و سخنوران و رهبران اخلاق و دانشمندان آنها چنان اوصاف و خصائلی دارند که باعث ژرفترن ستایش متفکران سایر کشورهاست، تا آنجا که میخواهند ابراز حقگزاری و اخلاص آنها تنها زبانی نباشد بلکه به زوّاری که از سایر اقطار عالم بدانجا میآیند ثابت کنند که اگر کسی در ایران به خاک سپرده شد به این علت نیست که تصادفا در آنجا جهان را بدرود گفته بلکه بر اثر اعتقاد راسخ به مقدسبودن آن سرزمین است و برای کسانی که به مقام معنوی ایران پی بردهاند مزیت و افتخاری است که ایران را آخرین منزل خود قرار دادهاند تا بدینوسیله ایمان خود را به سرزمین مردان بزرگی که آن را طی قرنها به وجود آوردهاند و آینده با افتخاری که برای آن پیشگویی میکنند ابراز دارند.».
به هنگام تشکیل پنجمین کنگره بینالمللی هنر و باستانشناسی ایران در تهران و اصفهان و شیراز در فروردین 1347 پرفسور پوپ که ریاست کنگره را به عهده داشت در اصفهان از باغ شهرداری و زمینی که برای آرامگاه او انتخاب شده بود دیدن کرد و مراتب امتنان خود را کتبی و شفاهی ابراز داشت. آقای مهندس محسن فروغی نقشه آرامگاه را طبق تمایل پرفسور پوپ به اسلوب معماری قرن پنجم هجری تهیه نمود و مورد تحسین پرفسور واقع گردید.
پس از پرفسور پوپ در اواخر زندگانی تهیه مقدمات لازم در تاریخ اردیبهشتماه 1349 عملیات ساختمان آرامگاه بر مبنای نقشه تهیه شده به وسیله آقای مهندس فروغی و نظارت دفتر فنی سازمان ملی حفاظت آثار باستانی اصفهان و معرفی معمار آغاز گردید و تا سال 1352 آرامگاه ساخته شد و در اواسط آن سال کاشیکاریهای داخلی، نصب سنگ قبرها و ترتیب فضای اطراف آرامگاه و تزیینات دیگر به پایان رسید.
آرامگاه بر روی سکویی بنا شده که تا سطح زمین در حدود 60 سانتیمتر ارتفاع دارد و از سنگ تیشهای مفروش شده و به وسیله پلههایی که در اطراف تعبیه شده است به بالای آن میرسند. در خارج آرامگاه و گرداگرد آن ایوانی میباشد و ساختمان به صورت اطاق مستطیل شکلی است که طول آن 6 و عرض آن سه متر میباشد و حدود پنج متر ارتفاع دارد. در سمت مشرق و مغرب دو درگاه طاق و چشمهای مشبک از آجر و کاشی و در سمت شمال یک درگاه به همین وضع میباشد و اطراف هر درگاه حاشیهای است که با کاشی و آجر تزیین یافته است. ازاره آرامگاه به ارتفاع 30 سانتیمتر از سنگ تیشهای است و در ورودی آرامگاه که در جنوب واقع است از چوب و به سبک درهای دوره صفویه با آلت تزیین شده و کار حسن عشاقی نجار اداره فرهنگ و هنر اصفهان میباشد. نمای آرامگاه از آجر و بنا دارای دو گنبد از سنگ تیشهای است که در واقع یک گنبد بر فراز قبر پرفسور پوپ و یک گنبد بالای قبر همسر او میباشد.
داخل آرامگاه با سنگ تیشهای مفروش است و قبری که در سمت جنوب آرامگاه است از شادروان پرفسور پوپ میباشد و سنگی به طول 160 سانتیمتر و عرض 50 سانتیمتر از نوع سنگ گرانیت مرغوب اصفهان بر روی قبر میباشد و بر آن نوشتهاند:
آرامگاه
پرفسور پوپ ایرانشناس نامور آمریکایی
1348-1260 هجری خورشیدی
ARTHUR UPHAM Pope
AMERICAN EXPERT
IN PERSIAN ART
1969-1881
در ایران از آن جستم آرامگاه
که تا باز دانند یاران راه
که اندر جهان هرکه دانشور است
از این خاک پاکش به سر افسر است
بر دیوار شمالی آرامگاه لوحهای است از سنگ گرانیت مشکی و روی آن دو لوحه فلزی قرار دارد، یکی به زبان انگلیسی و دیگری ترجمه آن به زبان فارسی.
لوحه انگلیسی نامهای است که پرفسور پوپ درباره علل آرزومندیش در به خاک سپردهشدن در اصفهان نوشته است.
در حاشیه گنبدها با خط نستعلیق با کاشی زمینه فیروزهای این ابیات سروده استاد جلالالدین همایی نوشته شده است. کتیبه گنبد اول چنین است:
شما ای که بر خاک من بگذرید
سزد ژرف در حال من بنگرید
کنونم که امکان گفتار نیست
زبان درونم جز آثار نیست
اگرچه نباشد زبانم به کار
ز خاکم شود راز دل آشکار
منم پیکری از هنر ساخته
به عشق هنر عمر در باخته
مرا آرزو بود کاندر جهان
به ایرانزمینم سر آید زمان
در ایران از آن جستم آرامگاه
که تا باز دانند یاران راه
که اندر جهان هرکه دانشور است
از این خاک پاکش به سر افسر است
از آن رو سپردم تن ایدر به خاک
که خاکم شود جزو این خاک پاک
و کتیبه گنبد دوم چنین است:
گزیدم از ایرانزمین اصفهان
جهانی که خوانیش نصف جهان
نهادم بر این تربت پاک سر
که گنجینه دانش است و هنر
زدم خیمه در ساحل زندهرود
که تا جان شود زنده ز آواز رود
... در این سرزمین تا بر آسودهام
سر فخر بر آسمان سودهام
بود تا ز پیشینگان یاد بود
بر آیندگان بد از من درود
چنان کرد باید که در روزگار
ز ما نام نیکو بود یادگار
به پنجاه و سیصد پس از الف سال
سنا گفتا بگذشته را وصف حال
پرفسور پوپ در سال 1345 مؤسسه آسیایی را که مدتها پیش برای پژوهش و تدریس فرهنگ آسیا به ویژه ایران در نیویورک تأسیس کرده بود به تصویب دولت به شیراز منتقل و وابسته به دانشگاه آنجا کرد و خود و همسرش در آنجا مشغول خدمت شدند. پرفسور پوپ شهریورماه 1348 دنیا را بدرود گفت و جنازهاش به اصفهان حمل و در محل تعیینشده در باغ شهرداری با احترامات شایسته به خاک سپرده شد.
دکتر فیلیس اکرمن پوپ همسر پرفسور پوپ نیز پس از درگذشتش در شیراز، جسدش به اصفهان حمل و در کنار همسرش پرفسور پوپ به خاک سپرده شد.
کلکسیون فوق العاده ارزشمند آثار باستانی مربوط به ایران و کلیه اشیاء و کتابهای با ارزشی که در منزل این زن و شوهر نگهداری میشد بنا بر وصیت دکتر فیلیس به دانشگاه شیراز تعلق گرفت. از این زن و شوهر ایرانشناس فرزندی باقی نمانده است.
لینک مطلب: http://www.mardomsalari.com/template1/Article.aspx?AID=22357
تاریخ دسترسی:2/3/1392
آموزش میهندوستی به نوجوانان و نظامیان/روزنامه مردم سالاری
نویسنده : نوشیروان کیهانیزاده
پروفسور آرثر پوپ Arthur Upham Pope (متولد 1881 و متوفی در 1969 و مدفون در اصفهان) ایرانشناس بنام چهارم آوریل 1925 اعلام کرد که ایرانیان نخستین مردمیبودهاند که از زمان داریوش بزرگ «آموزش و پرورش میهندوستی» را ابتکار و در مدارس به نوجوانان تدریس میکردند و در طول هزار سال نخست، روش تدریس این ماده درسی به صورت نمایش بود تا در در ذهن نوجوان نقش بندد و در تمامی وجود او استقرار یابد. پروفسور پوپ در سخنرانی خود در دانشگاه کالیفرنیا گفته بود که ایرانیان پیش از یونانیان و ملل دیگر دارای دبستان و کودکستان بودند؛ یونانیان آکادمی تدریس علم و ادبیات و فلسفه برای بزرگسالان دایر کرده بودند ولی ایرانیان با الهام از آموزشهای زرتشت به تاسیس مدرسه برای پنج سالهها و بالاتر اقدام کرده بودند و در این مدارس آموزش میهندوستی و اخلاقیات و تندرستی (ورزش و بهداشت) بر علم و ادبیات ترجیح داشت. طبق اکتشافات پروفسور پوپ، در ایران باستان هر مرد جوان که میخواست وارد ارتش شود باید سه ماه آموزش نظامی و سه ماه آموزش میهندوستی میدید که قسمتی از آن به ذهن سپردن تاریخ ایران و تجربه نیاکان بود. تدریس تاریخ به صورت سخنرانی در طول خدمت ارتش اجباری بود و مخصوصا در شب پیش از آغاز هرجنگ. بسیاری از دولتها از این اظهارات پروفسور پوپ که حاصل تحقیقات او بود استفاده کردند و «Patriotic Education» را وارد کار مدارس و ارتش و بعدا رسانههای خود از کتاب تا سینما و روزنامه و رادیو تلویزیون کردند. با چنین آموزش و پرورشی بود که ژاپنیها در سپاهیگری چنان پیشرفت کرده بودند که نتیجهاش در جریان جنگ جهانی دوم مشاهده شد.
توجه به آموزش میهندوستی از آغاز قرن 21 و مشاهده گسترش آزمندیهای انسان و خودخواهیهای او و به ویژه پس از بحران مالی جاری در کشورهای صنعتی و فساد اداری در برخی کشورهای دیگر افزایش یافته است؛ زیرا که «میهندوستی و دنباله آن علاقه به هموطنان» داروی درمان هرگونه آزمندی، خوددوستی، اجحاف و تبعیض است. تدوین ضابطه تاثیر ذاتی ندارد و یک خودخواه به محض مشاهده رخنه و روزنه گریز از ضابطه از آن عبور خواهد کرد. آرتور پوپ باستانشناس آمریکایی و کارشناس تاریخ و هنر ایران، استاد دانشگاه کالیفرنیا و موسس انستیتوی مطالعات مشرق زمین از سال 1925 که وارد ایران شد تقریبا تا پایان عمر در محل (ایران) به اکتشافات و تحقیقات خود درباره تاریخ و تمدن و هنر ایران ادامه داد و در قرن بیستم بیش از هر کس دیگر به شناسانیدن ایران به جهانیان کوشید. گفته شده است که یکی از شاهان تحت تاثیر اکتشافات پروفسور پوپ به ناسیونالیسم گرایید و روزی که شنید بدون نیروی دریایی (سی پاور) که داریوش برای ایران ساخته بود هیچ دولتی «قدرت» نخواهد شد با موسولینی تماس محرمانه برقرار کرد و به رغم مخالفت لندن برای ایران یک نیروی دریایی به وجود آورد. فیلیس آکرمن (متولد 1893 و متوفی در 1977) بانوی او در این تحقیقات در کنار شوهرش بود. ایرانیان که مردمی ذاتا قدرشناس هستند به پاس آن همه زحمات، برای این زن و شوهر در اصفهان و در کنار زایندهرود آرامگاهی به سبک مقبره شاه اسماعیل سامانی در فرارود ساختند که هر سال هزارانتن از آن دیدن میکنند.
لینک مطلب: http://www.mardomsalari.com/template1/Article.aspx?AID=22357
تاریخ دسترسی: 2/3/1392
دوست و همکار گرامی
چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی، نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد. برای اطلاع از چگونگی کمک رسانی و اقدام در این جهت خبر زیر را بخوانید:
http://anthropology.ir/node/11294