خانم رفیه مکبری در جمعه بازار اصفهان پارک ناژوان کار می کند.
ز. ر: سلام مادر اجازه میدهید کمی با شما صحبت کنم؟
خانم رقیه (تنها زن دست فروش جمعهبازار ـ که تنها و بدون مشتری، در ابتدای ورودی محوطه جمعه بازار، مقابل دفتر (؟) نشسته است. خوشرو و خوشخلق و اهل گپ و گفتگو با مشتریان زن): سلام به روی ماهتون. بله بفرمائید.
مجله هفت شهر، نشریه شهرسازی و معماری، شماره 27 و 28 خود را که در یک مجلد چاپ شده است، به موضوع اصفهان اختصاص داده است. این مجلد مربوط به بهار و تابستان 1388 است. بیشتر مطالب این شماره به مسئله ی بافت فرسوده شهری می پردازند و با این محور به شهر اصفهان پرداخته اند.
ز. ر: آقای دکتر افشار عزیز، تشکر از اینکه دعوت به مصاحبه را پذیرفتید، لطفاً خودتان را معرفی بفرمایید.
حمید افشار زنجانی: متولد ١٣٤٦ اصفهان مدرسه ابتدایی انوشیروان و عصر انقلاب راهنمایی کسری دبیرستان هراتی / پزشکی دانشکاه اصفهان ١٣٦٤ تا ١٣٧٠/ تخصص روانپزشکی ١٣٧٧ تا ١٣٨٠/ از ١٣٨٠ تا زمان حال مشغول کار آموزش و درمان و پژوهش در دانشکاه علوم پزشکی
تصویر: ناصر محمدی
(میدان نقش جهان ـ در یک روز پاییزی، حوالی ظهر، راستهی یکی از گذرگاههای داخلی میدان، جایی که درشکهچیها در انتظار مسافر، صف کشیدهاند)
روحی: آقای دکتر، تشکر از اینکه دعوت به مصاحبه را پذیرفتید. لطفا خودتان را معرفی بفرمائید؟
رزیدنت اورژانس بیمارستان الزهرا: احسان حاج زرگرباشی هستم. متولد 1360، در محلة شریف واقفی به دنیا آمدهام. خانوادهام اصفهانی هستند. به کودکستان «امید فردا» در مرداویج میرفتم. دبستان را به «ایمان» در خانه اصفهان رفتم. مقطع راهنمایی را در« مدرسة راهنمایی دانشگاه
(بعد از هماهنگ کردن با متصدی فروشگاه پوشاک) روحی: سلام ، خسته نباشی. اشکالی ندارد با شما مصاحبه کنم؟
(جارچی فروشگاه پوشاک): یعنی چی!؟ روحی: یعنی اینکه دلم میخواهد با شما آقاپسر کمی حرف بزنم، آیا از نظرت اشکالی ندارد؟
(جارچی فروشگاه): نه! چی میخواهی بپرسی؟
روحی : سلام ، خسته نباشید، اجازه میدهید، همین کنار بایستم و با شما در حین کار کمی گپ بزنم؟
صیفی کار و فروشنده : میخواهید مصاحبه بکنید؟ ضبط هم میکنید؟
روحی : از اینکه اجازه دادید با شما مصاحبه کنم ممنونم، لطفاً خودتان را معرفی بفرمایید.
شاطر نانواییِ سحر : من بتول خلیلیان متولد 1345 در محلة دستگرد شهر اصفهان به دنیا آمدهام و از خانوادهای مذهبی هستم. تا پنج ابتدایی هم درس خواندم ، آن موقع نمیگذاشتند دخترها بیشتر درس بخوانند، میگفتند بستان است. بعد هم که شوهرمان دادند.
آنچه می خوانید مروری بر خاطرات و دیدگاه های استاد هنرمند ایران سیاوش مظلومی پور است. مظلومی پور به سال 1331 در اصفهان متولد شد و بعد از فارغ التحصیلی در رشته ی معماری داخلی از دانشگاه هنر اصفهان مشغول به کار و فعالیت در زمینه ی معماری داخلی، گرافیک و تصویرسازی کتاب و طرح می شود. وی در بینال و مسابقات جهانی بسیاری شرکت داشته و جوایز زیادی را از آن خود نموده است. استاد حرفه ی
حسین ناظمزاده هرندی در سال1326 در اصفهان، بنبست وثیقالملک، محلهی گلبهار متولد شد و تا 18سالگی در این محل زندگی کرد. پس از دوران خدمت سربازی به دانشکدهی علوم ارتباطات اجتماعی رفت و رشتهی مطبوعات (روزنامه، رادیو، تلویزیون) را برگزید. همزمان نهماه در سازمان جغرافیا و نقشهبرداری ارتش و نهماه در تالار رودکی (وحدت) کار کرد. در سال1349 بهعنوان کار دانشجویی در روزنامهی «کیهان» مشغولبهکار
نیچه: این جهان، جهانی معطوف به قدرت است و نه هیچ چیز دیگر. و خود شما نیز، همین اراده معطوف به قدرتید و نه هیچ چیز دیگر» (اراده معطوف به قدرت، یک، ث. 216، گالیمار، 1995)