سیمون دو بووار: اگر می خواستم ادعا کنم که تا به نهایت مسئولیت اعمالم را بر عهده خواهم گرفت، دیگر نمی توانستم هیچ چیزی بخواهم.
خداحافظ برلین
ایشروود،کریستوفر، خداحافظ برلین، ترجمة آرش طهماسبی، انتشارات فرهنگ جاوید، چاپ اول 1390.
دربارة نویسنده
کریستوفر ایشروود [با نام اصلی کریستوفر ویلیام بردشاو] در سال 1904 در هایلینِ چشایر متولد شد و در مدرسة رپتون و کالج کورپوس کریستیِ کمبریج تحصیل کرد. او در لندن برای مدتی بهعنوان معلم خصوصی کار کرد و سپس از 1928 تا 1929 در کینگز کالج لندن به تحصیل پزشکی مشغول شد. اولین رمانش را با عنوان تمام دسیسهچینان در 1928 منتشر کرد. در سال 1932، زمانیکه هنوز در برلین اقامت داشت (او در سال 1930 برای تدریس انگلیسی به آنجا رفته بود) کتاب خاطرات را بهدست چاپ سپرد. نتیجة این اقامت [که تا 1933 طول کشید] دو کتاب بهنامهای آقای نوریس قطار عوض میکند (1935) و خداحافظ برلین (1939) بود. او در روزهای آغازین سال 1934 به لندن بازگشت و یک سال بعد نخستین نمایشنامهاش را، از سه نمایشنامهای که با هیو اودن نوشت، منتشر کرد: سگ زیرپوستی (1935)، عروج اف.6 (1937) و در خط مقدم (1938). او در نوشتن سفری به یک جنگ (1939) نیز با اودن همکاری داشت که حکایت سفرهایشان به چین (1938) را دربر میگیرد؛ سالی که مصادف است با انتشار زندگینامة شخصیاش شیرها و سایهها. او مدتی [نیز] برای [کمپانی] متروگلدوین مایر کار کرد که حاصل آن گل بنفشه پراتر بود که در 1945 منتشر شد. کریستوفر ایشروود در سال 1946 شهروند ایالات متحد شد.
در سالهای 1947 تا 1948 سفرهایی به امریکای جنوبی داشت که حاصل آن کتابی بهنام کندر و گاوها (1949) بود. از آن زمان به بعد رمانهایش بهنامهای زیر منتشر شدند: شامگاه جهان (1954)، در راه یک ملاقات (1962)، مرد مجرد (1964) و ملاقات در ساحل رودخانه (1967). نبش قبر (1966) مجموعهای از داستانهای کوتاه، مقاله و شعر است. او همچنین مؤلف راماکریشنا و حواریوناش (1965) و مترجم اشعار بودلر با عنوان یادداشتهای روزانة آشنا (1947) به انگلیسی است. علاوه بر اینها، به همراه سوآمی پرابهاواناندا بهاگاوادـ گیتا (1944)، ستیغ قوة تمییز شانکارا (1947) و چگونه خدا را بشناسیم: گزینگویههای جوکی پاتانجالی (1953) را به انگلیسی برگرداند.
مقدمة نویسنده
شش قطعهای که در این مجموعه گنجانده شدهاند، یک روایت تقریباً پیوسته را تشکیل میدهند. این قطعهها تنها قسمتهای باقیمانده از چیزی هستند که در اصل برای یک رمان حجیمِ چندقسمتی در برلینِ پیش از ظهور هیتلر، درنظر گرفته شده بودند. میخواستم نام رمان را گمشده بگذارم، با این وجود عنوان را عوض کردم. بهنظرم این نام برای مجموعهای از خاطرات و طرحهای روزانة کوتاه و پرآبوتاب که ارتباط ضعیفی با یکدیگر دارند، نامناسب آمد.
خوانندگان آقای نوریس قطار عوض میکند (که در امریکا با نام آخرین قطار آقای نوریس به چاپ رسید) ممکن است متوجه شوند که آدمها و موقعیتهایی که در آن رمان به آنها اشاره کردم، با آدمها و موقعیتهایی که در این کتاب وجود دارند، تداخل و تناقض داشته باشند. فیالمثل، وقتی سالی بوولز روی پلکان منزل دوشیزه شرودر با آقای نوریس برخورد میکند، حتماً کریستوفر ایشروود هم یک روز غروب به منزل میآید و با ویلیام بردشاو روبهرو میشود که در بستر او خوابیده است. توضیح این امر ساده است: ماجراهای آقای نوریس زمانی خودش بخشی از رمان بلند گمشده بود. از آنجایی که من نام خودم را در این روایت به ضمیر اول شخص «من» دادهام، یقیناً جایز نیست که خوانندگان فکر کنند تکتک صفحات این کتاب، صرفاً زندگینامة شخصی من است یا شخصیتهای آن تصویر هجوآمیزی از اشخاص حقیقی است. «کریستوفر ایشروود همان عروسک خیمهشببازی متداولی است که کسی بهجای او حرف میزند و نه چیز دیگر.»
قسمت اول خاطرات روزانة برلین، خانوادة نوواک و خانوادة لانداوئر قبلاً در نوشتة نو اثر جان لمان حضور داشتهاند. از این میان، خاطرات روزانة برلین و خانوادة نوواک و نیز قسمت دوم خاطرات روزانة برلین در نوشتة نو او، چاپ پنگوئن، حضور داشتند. سالی بوولز در اصل بهصورت کتابی جداگانه از سوی انتشارات هوگارت چاپ شده بود.
دربارة کتاب
کریستوفر ایشروود با کتاب «خدا حافظ برلین» نه تنها بیدرنگ خود را در صف اول داستاننویسان معاصر قرار داد، بلکه برلین پیش از ظهور هیتلر را همچون مأمن خاص خویش، به تصویر کشید.
«خداحافظ برلین» تصور او از این شهر گمشده است؛ به این مفهوم که از آپارتمانهای استیجاری و کافههای مناطق حاشیة شهر به ویلاهای خیرکنندة ثروتمندان میرسد.
تقریباً هر صفحه از این کتاب رویدادهای خارقالعاده، تراژیک و مضحک با استادی تمام در کنار هم تلفیق میشوند.
این جلوهها از برلین در روزهای اندکی پیش از روی کارآمدن رژیم هیتلر، تصویری از تاریخ و نیز، تابلویی از یک نوشتة شاخص بهدست میدهد.