(Go: >> BACK << -|- >> HOME <<)

سرآغاز

شهرهای تاریخی جهان اسلام (4): یزد (بخش دوم)

آ. لمبتون ترجمه ملیحه درگاهی
city of yazd.jpg

شاهرخ در موعد مقرر جانشین تیمور شد و حاکمان بخشهای مختلف یزد منصوب شدند. شاخص ترین این حاکمان امیر جمال الدین چخماق بود که از سال 8-1427/831 تا 7-1446/850 حکومت کرد و یزد در زمان وی دوره ی آرامی را پشت سر گذاشت. او و همسرش بی بی فاطمه و پسرش امیر شمس الدین محمد میراک بناهای مذهبی و غیر مذهبی زیادی را در یزد و نواحی اطراف آن برپا کرده و اوقاف بسیاری را بنیان گذاشتند. در بین این بناها مسجد جماعتی جدید در منطقه ی دهک پایین (Lower Dahuk) بود که توسط امیر چخماق به طور کامل وقف شد. ساخت مسجد از سال 7-1436/840 آغاز و طی سالهای بعدی توسط بی بی فاطمه تکمیل شد. در همسایگی خانقاه یک کاروانسرا، یک حمام، یک مخزن آب، یک قنادی و یک بازار ساخته شده بود و یک چاه نیز حفر شد، علاوه بر تمامی این موارد وی یک کارخانه خارج از شهر یزد و در منطقه ی سرابی ناو، نزدیک به ده آباد، تأسیس کرد. احمدبن حسین الخطیب بیان می کند که این کارخانه همواره فعال و نزدیکترین کارخانه به شهر بود. به تشویق امیر چخماق تعدادی بنا نیز توسط ساکنین یزد در شهر و مناطق اطراف آن ساخته شد.
در سال 1453/857 کنترل بیشتر بخشهای ایران از جمله یزد به ترکمن های قراقویونلو، که جانشین آق قویونلها شده بودند، رسید. بر طبق گفته ی محمد مفید در سال 1454/858 خشکسالی شدید در یزد، از دست دادن قابل ملاحظه ی زندگی و شیوع بلا و مرض به دلیل حرکت نیروهای نظامی و پراکندگی جمعیت، بوجود آمد.  سیل شدید سال 1456/860 خسارات بیشتری را به بار آورد. در سرتاسر نیمه ی دوم قرن 15/9 حرکات نظامیان و کشمکشها بین گروههای مخالف برای کسب برتری، در یزد و مناطق پیرامونی آن همچون سایر بخشهای دیگر ایران، همچنان ادامه یافت. به نظر نمی رسد که این وقایع اختلالات عمده ای در زندگی اقتصادی مردم یزد ایجاد کرده باشد، در اواخر قرن 15/9 ونیزی ها شهر یزد را به عنوان یک مرکز تجاری مهم برشناخته اند (ژوزف باربارُ (Josafa Barbaro) و آمبرجیو کانتارینی (Ambrogio Contarini)، سفرهایی به تانا ( Tana) و ایران، Hakluyt Soc.، سری اول، شماره 49، لندن 1873، 60، 4-72، 127). احتمالا تجارت با هند که در دوره ی صفویه به امری مهم بدل می شود، در این دوره نیز افزایش یافته است.
شاه اسماعیل صفوی در سال 1501/907 در تبریز تاجگداری کرد ولی یزد تا سال 1504/909 در اختیار وی نبود. پس از این یزد به یکی از استانهای امپراطوری با حاکمان و مقامات رسمی که برای آن منصوب شده بودند بدل شد، وصول مالیات توسط حکومت مرکزی صورت می گرفت. در بیشتر دوران صفویه، یزد در مدیریت خاصان (khassa) بود، بدین معنا که مستقیما توسط حکومت مرکزی و بواسطه ی وزیری که از طرف حکومت مرکزی به استان فرستاده می شد، اداره می شد (کی. ام. راهربرن (K.M. Rohrborn)، استانهای ایران و خشونت مرکزی در قرن 16 و 17، برلین، 1966، 6-122). تعداد کمی از این افراد محلی بودند، اگرچه استثنائاتی هم وجود داشت به عنوان مثال میرزا خلیل ا... که خانواده اش از بهاباد، یکی از روستاهای بافق، آمده بودند در سال 5-1624/1034 وزیر یزد شد. مقامات رسمی که از شهرهای دیگر آمده بودند به طور کلی نه ثروت خود را برای توسعه ی محلی یزد به کار بردند و نه اینکه اعتماد یا وفاداری مردم محلی را بدست آوردند. تجارت رونق یافت و میهن پرستی محلی نیز ادامه داشت ولی در غیبت حکومت محلی قدرتمند این کامیابی ها خود را در توسعه ی محلی تا حدی که در زمان حکومت کاکایی ها، اتابکهای یزد، مظفری ها و امیر چخماق وجود داشت، نشان نداند.
در زمان حکومت شاه سلطان حسین در اقتدار سلطنتی ضعف وجود داشت و امنیت نیز کاهش یافت. در سال 9-1698/1110 مردان قبیله ی بلوچ به سمت کرمان تاخت و تاز کرده و تقریبا به یزد رسیدند (ال. لوکهارت (L. Lockhart)، سقوط خاندان صفوی، کمبریج 1958، 46). شورشها در بخشهای مختلف امپراطوری آغاز شد. سرانجام محمدبن میرواعظ برای حمله به صفویان از قندهار خارج شد. پس از محاصره ی بی ثمر کرمان وی به سمت یزد پیشروی کرد و در فوریه ی 1722 به حوالی این شهر رسید. مردم شهر دروازه ها را بستند و آماده ی محاصره شدند. افغانها با یک سری تلفات انسانی عقب نشینی کردند و بنابراین محمود محاصره را رها کرده و در اصفهان رژه ی نظامی رفت، در سال 1722/1134 نیروهای ایرانی در گلناباد شکست خوردند. طی دوره ی کوتاه مدت تسلط افغانها، یزد بارها مورد محاصره قرار گرفت.
با شکست اشرف توسط نادر قلی خان (بعدها نادرشاه افشار) در سال 1729/1142، عیسی خان، حاکم افغانی یزد، گریخت. از این پس نادر پهنه ی وسیعی از جمله یزد را در کنترل خود داشت. حاکمان افشار در موعد مقرر برای اداره ی یزد منصوب شدند. شاید یزد از معافیت مالیاتِ نادرشاه که وی پس از موفقیت در نبرد با هند در سال 9-1738/2-1151 (بنا بر گفته ی محمد جعفر) به ایران اهداء کرد، بهره مند شد، ولی این بخششها خیلی زود لغو و تحمیلها مجددا آغاز شدند؛ از یزد 4000 تومان مطالبه گردید. این مطالبات شورشهایی را به پا کرد و در همین زمان بود که خبر قتل نادر شاه در سال 1747/1160 به یزد رسید. حاکم افشاری یزد فرار کرد، پس از این عادل شاه، خواهر زاده ی نادرشاه، علم خان را به جهت حاکمیت به یزد فرستاد. اخاذی های وی سبب ایجاد شورش شد و در سال 1748/1161 محمد تقی خان بافقی با 70 تفنگدار از بافق عازم یزد شد. پس از محاصره ای سه یا چهار روزه علم خان از قلعه خارج شد و به خراسان گریخت. محمد تقی خان که خود را حاکم یزد کرده بود یک رقم  (raqam) از شاه قلی میرزا، نوه ی پسری نادر شاه که جانشین خواهر زاده ی نادر شده بود، عادل شاه و ابراهیم، دریافت کرد. او اداره ی شهر را برای 52 سال، ابتدا در زمان افشاریان، سپس زندیان و در نهایت تحت حاکمیت قاجاریان، بر عهده داشت. پسر محمد تقی خان، علی نقی، جانشین وی شد و برای هفت سال شهر را اداره کرد، بعد از او عبدالرحیم خان حاکم شهر بود که اخراج شد و یک سری از حاکمان قاجار جای او را گرفتند. طی حکومت محمد تقی خان یزد شاهد دوره ی جدیدی از توسه و شکوفایی، افزایش جمعیت، آغاز فعالیت جدید قناتها، ایجاد باغها و ساختمانهای خیریه و مؤسسه های اوقاف جهت هزینه ی نگهداری و مرمت این بناها، بود. پسر وی، علی نقی، نهادهای خیریه ی بسیاری در یزد و مناطق اطراف آن ایجاد کرد. اگرچه یزد طی این سالها به طور کامل در برابر اردوکشی های نظامی که توسط گروههای مخالف و درخواست آنها برای کسب منفعت صورت می گرفت، مصون نبود. هر چند دوره ی دقیق این وقایع تا اندازه ای مغشوش بوده و منابع در شرح گزارش متغیر هستند. پس از اینکه کریم خان در سال 1765/1179 خود را ارباب بیشتر بخشهای ایران کرد مقامات رسمی وی به یزد رفتند تا مالیاتها را دریافت کنند. جانشینان وی بارها به یزد حمله برده و تقاضای عایدی کردند.
قاجارها نیز همچون صفویان حاکمانی به یزد فرستادند که بسیاری از آنان از پادشاهان قاجار بودند. انتصاب یک فرد محلی برای حکومت امری استثنائی بود. از شاخص ترین این پادشاهان محمد ولی میرزا بود که از سال 1821 تا 1828 شهر یزد را اداره می کرد. وی تعدادی قنات ساخت و تعدادی دیگر را تعمیر کرد و ساختمانهایی برای امور خیریه بنیان گذاشت. طی حکومت وی تجارت رونق گرفت. در بین بیست و چهار حاکم ناصرالدین شاه، محمد خان ولی که دو بار (در سالهای 70-1863 و 80-1876 ) اداره ی امور را بدست گرفت، مهم ترین به شمار می آمد.
طی جنگ ایران و روسیه در سال 8-1826 بی نظمی و آشوب سراسر کشور را فرا گفت. در یزد عبدالرضا خان پسر محمد تقی خان بافقی در طول غیبت محمد ولی میرزا، حاکم تهران، یک شورش را رهبری کرده و خانواده ی محمد ولی میرزا و اطرافیان وی را از یزد بازگرداند. حسینعلی میرزا شجاع السلطان به حاکمیت کرمان، که طغیان کرده بود، و یزد منصوب و به آنجا فرستاده شد تا نظم را بازگرداند. وی یزد را محاصره کرد ولی نتوانست شورش را کاهش دهد و بنابراین عازم کرمان شد. در سال 1830 وی بدون کسب اجازه از تهران فعالیتها علیه یزد را از سر گرفت. از این رو عباس میرزا از تهران به یزد فرستاده شد تا نظم را اعاده کند. وی موفق شد و به سمت کرمان پیشروی کرد. هنگامیکه وی به تهران فراخوانده شد، عبدالرضا خان و شفیع خانِ راوَر ( که در شورش کرمان حضور داشت) نیروها را به یکدیگر ملحق ساخته و انقلاب آنها را مجددا آغاز کرد اما آنان شکست خورده و توسط نیروهای حکومتی دستگیر شدند. عبدالرضا خان به تهران فرستاده و تسلیم محمد ولی میرزا شد و به انتقام عملکردش در بازگرداندن خانواده ی محمد ولی میرزا و اطرافیانش از یزد، او را به قتل رساند (عبدالغفور جهیری، تاریخ یزد در زمان افشار، یزدنامه، 237-177).
با درگذشت محمد شاه در سال 1834 شورشها در یزد از سر گرفته شد اما پس از بر تخت نشستن ناصرالدین شاه در تهران، این آشفتگی ها فروکش کرد. در سال 1840 اسماعیل آقا خان محلاتی در کرمان و یزد شورش به پا کرد. در سال 1848 نیز شاهد طغیان بابی ها هستیم. انقلابها بر علیه تحریم تنباکو در سال 1890، بر ضد اداره ی امور گمرک بلژیک در سال 1899 و بر علیه تعرفه ی جدید هزینه ها در سال 1903، بر پا شد. در اواخر قرن 19 هجری مدرنیزاسیون آغاز شد. بدین ترتیب بر شمار مدارس و مطبوعات محلی افزوده شد. در قرن 20 حمایت قدرتمندی از جنبش مشروطه و شکل گیری انجمن های حامی این جنبش، صورت گرفت. بر اساس قانون گزینشی یزد حق این را داشت که دو نماینده به مجلس ملی بفرستد. برخی از افراد منتخب نقش برجسته ای در تصمیمات مجلس داشتند.
یزد در سرتاسر دوره ی اسلامی ویژگی متمایز خود را حفظ کرد. میهن گرایی محلی قوی از جمله این مشخصه های بارز است. انتساب این ویژگیها تا اندازه ای به دلیل فاصله ی زیاد از یزد و موقعیت آن بر حاشیه ی بیابان مرکزی ایران و این واقعیت است که این شهر بر مسیر یورشها واقع نشده بود. یزد بیش از هر شهر دیگری در ایران توسعه ی خود را مدیون قناتهایش است. بدون قناتها این شهر گسترش نمی یافت و با احتمال کمتر از چنین تمدنی که تا به اکنون حفظ شده و با گذشت زمان بر ارجحیت آن افزوده شده، برخوردار می بود. یزد مذهب، زبان و میراث ادبی شهرهای اطراف خود را به اشتراک گذاشته "ولی به دلیل وابستگی بالایی که به قناتها دارد ویژگی قوی از خود را توسعه بخشیده است که با دیگر شهرها متفاوت است؛ مردم این شهر نیز شخصیتی مقاوم و مستحکم را کسب کرده اند، اطمینان به خود و تعهدی که آنها را از ساکنین دیگر شهرها متمایز می کند. مردم یزد حس یگانگی ویژه ای با خاک دارند. آنان با عشق از خاک مراقبت کرده و با آب قناتهای یزد که با مهارت و زحمت از عمق زمین بیرون می کشند، آن را شکوفا می سازند" (لمبتون، قناتهای یزد، 35). تا زمان توسعه ی ارتباطات مدرن، طبیعت متشنج سیستم نظارتی که توسط حکومتهای پی در پی حاکم بر ایران شکل گرفته بود، مانع از شکوفایی فرهنگ محلی شده بود و این واقعیت که یزد بر یکی از مسیرهای تجاری از خلیج فارس تا مرزهای داخلی ایران و آسیای مرکزی واقع شده، توسعه ی اقتصادی آن را تقویت کرده بود.
منبع:
A.K.S. Lambton, "Yazd"  in, E. Bosworth, 2007, Historic Cities of the Islamc World, Leiden, Boston: Brill; 557-566

Email:malihedargahi@yahoo.com

بخش های پیشین:

یزد (1)
http://www.anthropology.ir/node/16757

شیراز
http://www.anthropology.ir/node/16254

اصفهان
http://anthropology.ir/node/15822

مشهد(1)
http://anthropology.ir/node/15433

مشهد (2)
http://anthropology.ir/node/15533

 

دوست و همکار گرامی
چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی،  نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد. برای اطلاع از چگونگی کمک رسانی و اقدام در این جهت خبر زیر را بخوانید
http://anthropology.ir/node/11294
 

Share this
تمامی حقوق این پایگاه برای «انسان شناسی و فرهنگ» محفوظ است.