(Go: >> BACK << -|- >> HOME <<)

سرآغاز

معرفی چهار کتاب در زمینه‌ی عرفان مولانا(1): پله پله تا ملاقات خدا

لیلا احمدی
Ketab- Pele Pele.jpg

دین همواره در هر سرزمینی مطرح و محل تأییدها، تکذیب‌ها و مباحثات بوده است.با پذیرش دین اسلام توسط مردم ایران فلسفه، حکمت و تصوّف اسلامی از جمله مسائلی بود که وارد ایدئولوژی آنها گردید، هرچند این مباحث تنها مختص ایران اسلامی نبود و در سایر ممالکت مسلمان نیز رواج یافته بود.اکثریت محققان برآنند که تصوّف ذاتاً برخاسته از عرفان اسلامی است.اما گروهی دیگر از محققان همچون سعید نفیسی و ادوارد برون تصوّف را به طور کلی از اسلام جدا دانسته و آن را واکنشی آریایی در برابر دین اسلام به حساب می‌آورند.
 

کتاب‌های بررسی شده عبارتند از:

1. زرین‌کوب، عبدالحسین، 1375، پله پله تا ملاقات خدا، تهران: انتشارات علمی، 394 صفحه.

2. ویلیام ، چیتیک ،1384، طریق صوفیانه‌ی عشق ، ترجمه‌ی مهدی سررشته‌داری، تهران: انتشارات مهراندیش ،380 صفحه.

3. شیمل، آنه ماری،1377، من بادم و تو آتش(درباره زندگی و آثار مولانا) ، ترجمه‌ی فریدون بدره ای ٬تهران: انتشارات توس ،222صفحه.
 
4. موحد، محمدعلی ،1387 ، باغ سبز، تهران: انتشارات کارنامه، 420 صفحه.
 

مقدمه
دین همواره در هر سرزمینی مطرح و محل تأییدها، تکذیب‌ها و مباحثات بوده است.با پذیرش دین اسلام توسط مردم ایران فلسفه، حکمت و تصوّف اسلامی از جمله مسائلی بود که وارد ایدئولوژی آنها گردید، هرچند این مباحث تنها مختص ایران اسلامی نبود و در سایر ممالکت مسلمان نیز رواج یافته بود.اکثریت محققان برآنند که تصوّف ذاتاً برخاسته از عرفان اسلامی است.اما گروهی دیگر از محققان همچون سعید نفیسی و ادوارد برون تصوّف را به طور کلی از اسلام جدا دانسته و آن را واکنشی آریایی در برابر دین اسلام به حساب می‌آورند.
جان کلام صوفیان روی آوردن به درویشی و ترک ظواهر دنیا بود. اغلب برای خود تشکیلاتی داشتند و نیز مریدانی که از شیخ یا مراد خود تبعیت می نمودند و اکثریت آنها در مکان هایی به نام خانقاه با اندکی غذا و چلّه‌نشینی روزگار می‌گذراندند و سعی در تذهیب نفس خود داشتند.
صوفیان شهر‌های مختلف اعتقادات فقهی و کلامی متفاوت داشتند و همه پیرو یک طریقت معین نبوده، در مکان های متعدد پراکنده بودند. اما می‌توان گفت بغداد مهمترین مرکز آنها در قرن سوّم هجری به حساب می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آمد. نقطه ی عطف تاریخ تصوّف را می‌توان قتل حلّاج دانست که پس از آن محوریت نسبی بغداد در زمینه‌ی تصوّف نیز از بین رفت.
صوفیان در دوره های مختلف تاریخی با عکس‌العمل های مختلف حکومت و مردم مواجه می‌شدند. در قرن ششم همزمان با اواخر دوره ی سلجوقی تصوّف درمیان مردم و امرا نفوذ پیدا کرد و صوفیان آزادانه اجازه‌ی اجرای مناسک خود را داشتند. پس از آن حکمرانان مغول در ابتدای حکومت خود با آیین تصوّف مخالف بودند و بسیاری از پیروان این طریقه را به قتل رساندند اما با گذشت زمان ایلخانان مغول نیز مجذوب تصوّف شدند و صوفیان را مورد لطف خود قرار دادند. اما تا آنجا که به موضوع ما مرتبط است صحبت از تاریخچه ی تصوّف کافی است. در قرن چهارم ادبیات تصوّف پا به منصه‌ی ظهور نهاد و صوفیان به نوشتن کتب و رساله در مورد اعتقادات و آیین های خود پرداختند که از جمله می توان به قوّت‌القلوب نوشته‌ی ابوطالب مکی و کتاب التعرّف لمذهب اهل التصوّف نوشته ی ابوبکر کلاباذی اشاره کرد. ابوابراهیم اسماعیل مستملی بخاری کتاب فوق‌الذکر را به فارسی ترجمه نمود و اولین دائرةالمعارف تصوّف به فارسی نوشته شد. این روند با نگارش کتب فارسی و عربی بسیاری در زمینه ی تصوّف ادامه یافت. کتب این دوره بیشتر به شرح اعتقادات نظری و نیز عملی صوفیان اختصاص داشت و آداب و اعمال آنان همانند سماع، شعر، لباس پوشیدن و طعام در آنها ذکر شده بود.
اما با پدیدار شدن شعر در آثار صوفیه بود که تحولی در دیدگاه‌هایشان نیز صورت پذیرفت. از نیمه ی قرن سوّم شعرای صوفیه در توصیف عشق الهی خود از رابطه ی عاشقانه ی زمینی (عشق بین زن و مرد) سخن به میان آوردند. از قرن پنجم به بعد با سرایش اشعار نظم و نثر توسط صوفیانِ فارسی‌زبان، این کلام عاشقانه شکلی بدیع و زیبا به خود گرفت و اوج آن در دوره ی مغول بود که آثار منثور صوفیان به پختگی رسید و آثار منظوم آنها با شعر شاعرانی چون سنایی، عطار و مولوی به کمال شعری نزدیک گردید.
و در این احوال به مولانا در قرن هفتم همزمان با دوره ی مغول برخورد می کنیم که با اشعار خود تصوّف و عرفان را رنگی تازه بخشید و می توان گفت این موهبت را بطور کلی از وجود شمس و آشنایی با او به دست آورد. مولانا همانطور که خود بارها گفته بود هیچگاه قصد تحریر کتاب تعلیمی در زمینه ی تصوّف را نداشت و با وجود اصرار مریدان تا پایان عمر خویش نیز به این کار اقدام نکرد. با وجود اینکه اشعار صوفیانه‌ی بسیار می سرود و در عرفان مقامی رفیع داشت، هیچ فرقه و سلسله‌ی خاصی را بنیان ننهاد و تنها انسان‌ها را به پیروی از شریعت (اسلام) و طریقت برای رسیدن به حقیقت ترغیب می‌نمود. مولانا در دورانی از زندگانی خود که می توان آن را معادل عزیمت دوم شمس دانست به سماع روی آورد و خود را در آن غرق کرد. از این رو سماع یکی از بنیادی ترین آیین های باز مانده از او به شمار می رود که هم اکنون نیز در قونیه اجرا می گردد.
پسر مولانا، سلطان ولد، پس از مرگ او طریقه ی مولویه را به عنوان انشعابی از تصوّف بنیان نهاد و آنچه در حال حاضر توسط پیروان مولویه انجام می‌شود به پیروی از آداب و اصول اوست.
به دلیل اهمیتی که مولانا در تصوّف ایرانی-اسلامی و نیز در ادبیات ایران داشت، شناخت اندیشه ها و عرفان ناب او که منزّه از هر ریا و تزویری بود شایسته و ضروری می نماید و این آشنایی حاصل نمی شود جز از طریق مطالعه‌ی آثار وی و نیز کتب مولانا‌پژوهانی که در زمینه ی تصوّف و عرفان اسلامی متخصص‌اند. تاریخ ادبیات و عرفان مملوء است از اسامی چنین مولانا‌پژوهانی که زندگی خود را به تفحّص در آثار مولانا گذرانده‌اند. از جمله ی آنها می توان به رینولد آلن نیکلسون(1945-1868)، بدیع‌الزمان فروزانفر(1349-1278)، آنه‌ماری شیمل(2003-1922)، ویلیام چیتیک(متولد 1943)، محمدعلی موحد(متولد 1302)، عبدالحسین زرین کوب(1378-1301) و ... اشاره کرد.
این جانب از بین آثار مولانا پژوهان مشهور ایران و جهان چهار اثر را انتخاب نموده‌ام و سعی بر آن بوده است تا از روزنه ی آن، آشنایی بیشتری با زندگی‌نامه و نیز اندیشه‌ی مولانا حاصل شود.
اولین کتاب منتخب بنده در این زمینه، کتاب من بادم و تو آتش(I am the wind, You are the fire) اثر خانم آنه ماری شیمل می‌باشد. خانم شیمل آشنایی بسیار عمیقی با تصوّف اسلامی و مولانا داشت و کتاب من بادم و تو آتش نمایانگر این آشنایی در هر دو وجه عرفان‌شناسی و احساسی آن است چرا که نویسنده در کنار توضیح مفاهیم اشعار مولانا، از سفرهای خود به قونیه و احساسش در این زمینه نیز سخن رانده است.
کتاب طریق صوفیانه‌ی عشق(The Sufi Path of Love) عنوان اثر ویلیام چیتیک است. نویسنده در این کتاب اشعار مولانا را با توجه به مفاهیم آن به بخش های مختلف تقسیم کرده و با ذکر ابیات متعدد هریک از آن مفاهیم را شرح نموده است. این کتاب را می توان در زمره ی ارزشمند ترین آثاری دانست که آشنایی با مولانا را برای غیرفارسی زبانان آسان می نماید.
کتاب پله پله تا ملاقات خدا تالیف دکتر عبدالحسین زرینکوب سومین اثر مورد بررسی است. آثار دکتر زرینکوب حاصل سال ها تحقیق و تفحّص او در زمینه تاریخ اسلام، تاریخ ادیان و تاریخ تصوّف می باشند که با قلمی شیوا و وزین نگاشته شده‌اند، از این رو از معتبرترین منابع در این زمینه محسوب می گردند.
دکتر محمدعلی موحد نیز خدمات بسیاری به مولاناپژوهی در ایران نمود. یکی از بزرگترین کارهای وی تصحیح مقالات شمس می باشد. وی با تطبیق دادن مقالات شمس و اشعار مولانا به نتایج جالبی دست یافته که در مقالات و سخنرانی های متعدد به بیان آنها پرداخته است. کتاب باغ سبز مجموعه ای از اینگونه مقالات و سخنرانی هاست و آخرین کتابی می باشد که مورد بررسی قرار گرفته است.
) در نوشتن مقدمه از کتاب "زرین کوب، عبدالحسین، 1390، جستجو در تصوف ایران، تهران: انتشارات امیرکبیر" کمک گرفته شده است.)

زرین‌کوب، عبدالحسین، 1375، پله پله تا ملاقات خدا، تهران: انتشارات علمی، 394 صفحه.
دکتر عبدالحسین زرین‌کوب در سال 1301 در شهر بروجرد متولد شد. به تحصیل در رشته ی ادبیات فارسی در دانشگاه تهران پرداخت و در سال 1334 از رساله ی دکتری خود که زیر نظر استاد بدیع‌الزمان فروزانفر انجام شده بود با موفقیت دفاع کرد. دکتر زرین‌کوب از سال 1335 به تدریس تاریخ اسلام، تاریخ ادیان، تاریخ کلام و تاریخ تصوّف در دانشکده‌های ادبیات و الهیات دانشگاه تهران پرداخت. وی در سال 1378 دار فانی را وداع گفت. دکتر زرین کوب از شهیرترین ادیبان و مولاناشناسان ایران و جهان محسوب می شود. مطالعات و احاطه ی گسترده‌ی دکتر زرین‌کوب بر تصوّف اسلامی و بالاخص مولانا شناسی، اعتباری عظیم به آثار وی بخشیده است. کتب زیادی نیز از وی در این زمینه به جا مانده که ارزش میراث صوفیه،  تاریخ تصوّف،  سرّ نی ،  پیر گنجه در جستجوی ناکجاآباد و بحر در کوزه از آن جمله اند. کتاب ارزشمند پله پله تا ملاقات خدا از معروف ترین آثار او در زمینه‌ی مولانا پژوهی به حساب می آید. این کتاب، همانگونه که نویسنده در مقدمه ذکر کرده، به زبانی ساده و بدون ارجاع دادن های متعدد در متن، برای علاقمندان عام مولانا و نه فقط قشر دانشگاهی نگاشته شده است و سعی بر آن بوده که زندگی نامه‌ی این عارف و شاعر بزرگ را با زبانی بسیار زیبا و ادبی و تا حد ممکن نزدیک به واقعیّات تاریخی توصیف نماید.
در فصل اول کتاب به نام بهاءولد و خداوندگار نویسنده درباره ی بهاءولد پدر مولانا و محیطی که مولانای کودک در آن تربیت یافت می گوید و به تشریح مکاشفاتی که از دوران کودکی وی نقل شده می پردازد. در ادامه نویسنده اوضاع بد سیاسی ایران در زمان خوارزمشاه و حال و روز فقیهان و واعظان راستین به ویژه بهاءولد در آن دوران را باز میگوید که چگونه خطابه های انتقادی وی از سلطان و حکومت او را وادار به ترک وطن کرد.
فصل دوم کتاب به نام هجرت یا فرار به نقل مکان بهاءولد و خانواده اش از بلخ به قونیه اختصاص دارد، حس و حال آنها در مورد این هجرت را توصیف کرده خط سیرشان از بلخ به نیشابور و از آنجا تا بغداد را دنبال می کند. در ادامه به آغاز وعظ و تدریس  مولانا در جوانی و ازدواج وی در لارنده می پردازد. تاریخ پر ستم خوارزمشاهیان از علاءالدین تکش تا سلطان جلال‌الدین مقارن با دوران کودکی تا جوانی مولانا بود و از لحاظ آشنایی با شرایط سیاسی و حکومتی عصر مولانا دارای اهمیت بسیاری است. از این رو نویسنده این دوران و مسائل مربوط به آن را در ادامه ی فصل بسط می دهد.
لالای پیر در قونیه عنوان سومین فصل از کتاب پیش رو است. سید برهان، لالای مولانا در کودکی و شاگرد بهاءولد، از زمان عزیمت بهاءولد به قونیه از آنها جدا مانده بود. نویسنده در این فصل به بازگشت سید برهان نزد مولانا می پردازد و تاثیر او بر مولانا را به تفصیل شرح می دهد. در ادامه زرین کوب سفر هفت ساله‌ی مولانا به دمشق،  قیصریه، حلب و ... به منظور تحصیل علم قال و ریاضت نفس که به توصیه ی سید برهان انجام گرفت را ذکر می کند و در پایان فصل به مجالس وعظ و درس مولانا پس از بازگشت وی به قونیه و استقبال مردم از اینگونه مجالس می پردازد.
به یقین نقطه ی عطف زندگی مولانا ملاقات با شمس بود. زرین کوب در فصلی با نام  طلوع شمس از آشنایی آن دو با هم و تحول زندگی مولانا سخن می گوید. شیخ اشراق پس از زیارت شمس از خانه، زندگی و مدرسه می بُرد، در خانه‌ی صلاح الدین زرکوب مقام گرفته و در مصاحبت شمس ایام می‌گذراند. زرین‌کوب از این مصاحبت‌ها گفته و با کلامی زیبا و وزین عشق مولانا به شمس را توصیف میکند. تکریم مولانا از شمس و تبعیت بی چون و چرای او حسد مریدان مولانا را برانگیخت و او را وادار به ترک بی اطلاع مولانا و قونیه کرد. زرین کوب در ادامه به شرح این مطالب می‌پردازد.
شمس بار دوم به قونیه باز می گردد. فصل پنجم این کتاب با نام غیبت بی بازگشت به اتفاقات پس از این بازگشت، مبتلا شدن شمس به عشق دختر خوانده ی مولانا، ازدواج با او، مرگ آن دختر و عزیمت همیشگی شمس از قونیه اختصاص دارد. در ادامه از زندگی نامه ی شمس می گوید که چرا ملقب به شمس پرنده بوده و چه مراحلی را در سلوک خود طی نموده است. سپس به مولانا باز می گردد که پس از عظیمت ناگهانی شمس تنها پناه خود را در رقص سماع یافته، تمام شهر را از اینگونه مجالس به وجد آورده بود.
در فصل رقص در بازار نویسنده از مجالس سماع مولانا و مخالفت هایی که این مجالس در نزد فقیهان و اهل کتاب شهر ایجاد کرده بود می گوید. سپس با اشاره به ماجرای سماع مولانا در بازار زرکوبان از این صحبت می کند که چگونه صلاح الدین برای او تجسمی از شمس شد. زرین کوب در دنباله ی فصل از صلاح الدین، زندگی گذشته ی او و حالات روحانی اش سخن به میان می آورد و نیز از حسد مریدان و عدم تمکین آنها از صلاح الدین که تکراری بود از رفتار آنها نسبت به شمس. نویسنده متن را با فوت صلاح الدین و جانشینی حسام الدین چلبی درنزد مولانا ادامه می دهد.
فصل هفتم کتاب با نام حسام الدین و قصه ی مثنوی با توصیف اوضاع سیاسی قونیه و درگیری های آن با قوم مغول آغاز می شود. فصل در ادامه همانگونه که از نام آن پیداست به حسام الدین و سابقه ی ارادت و ارتباط او با مولانا روی آورده، از محبوبیت او در نزد مریدان مولانا می گوید و فصل در پایان با اشاره به تألیف دفترهای مثنوی به همّت حسام‌الدین خاتمه می یابد.
در فصل بعدی به نام عبور به ماوراء شعر نویسنده به ذوق شاعری مولانا قبل وبعد از ملاقات با شمس می پردازد و از تأثیر شاعرانی چون عطّار و سنایی در او می گوید.سپس به شعر مولانا می رسد و انواع قالب‌های آن را از نظر می‌گذراند. در نهایت از روند چهارده ساله‌ی سرایش مثنوی معنوی توسط مولانا صحبت می‌کند. تعدادی از مضامین مثنوی برگرفته از قصّه‌های عامیانه، قرآنی و ... است که مولانا با افزودن مفاهیم عرفانی و شیوه‌ای جدید آنها را در قالبی نو در آورده است. متن در صفحات پایانی به توضیح موارد ذکر شده روی می آورد.
فصل نهم کتاب، از مقامات تبتل تا فنا، سراسر در وصف اخلاق، حالات و سلوک روحانی مولانا از تبتل تا فناست. نویسنده در این فصل از تبتل در نگاه مولانا می گوید که به مفهوم بی توجهی به هرآنچه است که روح را از معبود فاصله اندازد و این تبتل است که سرانجام به فنا می‌انجامد. عصر مولانا عصر اوج تصوّف و وجود آیین های مختلف بود که البته مولانا به هیچکدام دلبستگی نداشت. نویسنده در ادامه ی فصل به این مطالب پرداخته از او که خانقاه، برایش دنیا و شیخ، خدا بود صحبت می کند و این عقیده ی او را دلیل سازشش با طرفداران ادیان مختلف می داند.
نویسنده عنوان سال های پایان را برای آخرین فصل کتاب خود برگزیده است و در آن بیست و پنج سال پایانی زندگی مولانا بعد از غیبت شمس را به رشته ی کلام در می آورد. از روحیه ی تسامح طلب و صلح جوی مولانا با مردمان تمام مذاهب، مشاغل، خلافکاران و حتی جذامیان می گوید که او را در نزد همگان محبوب  کرده بود، هرچند اهل فقه و مدرسه همچنان با او دشمنی می کردند. زرینکوب خاموشی ابدی خداوندگار و روزهای پایانی حیات وی را با کلامی غمناک و زیبا وصف می کند. کتاب پله پله تا ملاقات خدا در نهایت با شرح مراسم خاک سپاری مولانا و چندی از اتفاقات پس از مرگ وی به پایان می رسد.
 

Miss.leila.ahmadi@gmail.com

 

 

دوست و همکار گرامی

چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی،  نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد. برای اطلاع از چگونگی کمک رسانی و اقدام در این جهت خبر زیر را بخوانید

http://anthropology.ir/node/11294

 

Share this
تمامی حقوق این پایگاه برای «انسان شناسی و فرهنگ» محفوظ است.