(Go: >> BACK << -|- >> HOME <<)

سرآغاز

مفهوم آزادی در ذهن میمون ها

امير عسكری
Sans titre.jpg

انسان ها ، میمون را جانوری باهوش و زیرک می پندارند، اما آیا به واقع چنین است؟ تاکنون درباره هوش میمون ها آزمایشهای بسیاری انجام گرفته، اما درباره برخی از مفاهیم انتزاعی مانند، آزادی، نوع دوستی، عدالت، علم و مراقبت کمتر پژوهشی روی آنها صورت گرفته است.

قبل از هر بحثی درباره ذهنیت میمون ها نسبت به این مفاهیم، ابتدا باید گفت که اگرچه این کلمات توسط انسانها  نامگذاری و تعریف شده است، اما از هزاران سال قبل از اینکه انسان هوشمند این کلمات را بسازد و تعریف کند، میمون ها در قالب گروه و یا بطور انفرادی معنای آن را می دانسته اند.
افلاطون، زینت انسان را در سه مفهوم بیان کرده است، علم، محبت و آزادی. اگر بخواهیم از دیدگاه کردارشناسی (علم مطالعه رفتار جانوران) به این سه مفهوم بنگریم، به راستی هر سه این مفاهیم در وجود یک میمون نیز قرار دارند. علم که انسان در قالب آن برای جستجو در زمین (جغرافی، بوم شناسی، زمین شناسی، مهندسی معدن، جمعیت شناسی و...)، در آسمان (نجوم، هواشناسی، اقلیم شناسی، مهندسی هوا فضا)  و به دست آوردن آسایش  (پزشکی، روان شناسی، مهندسی عمران، علوم کامپیوتر، فیزیک و ...) می پردازد، در میمون ها نیز به وضوح دیده می شود، و تنها تفاوت در نوع آن می باشد. میمون ها نیز محیط اطراف را با دقت بررسی می کنند، بهترین محیط را برای خواب و تغذیه انتخاب می کنند، وسایل زیادی را از چوب و برگ درختان می سازند و روش های زیادی برای دفاع از خود (به صورت انفرادی و گروهی) می شناسند. علم میمون ها کاملا کاربردی و در جهت بقا، آسایش و دفاع می باشد، همانطور که انسان نیز علم را برای بقا، آسایش و دفاع تولید می کند.  
مفهوم دوم افلاطون محبت است. محبت به فرزند، جفت و شریک جنسی، گونه مصدوم یا بیمار هم در انسان و هم میمون دیده می شود. برخی از متخصصین، علاقه به پژوهش روی مفهوم نوع دوستی در حیوانات دارند. نوع دوستی از دیدگاه کردارشناسی " فداکاری یک گونه، برای محافظت از نسل خویش" می باشد. این نوع دوستی غیر قابل مقایسه با کاری است که بشر برای هم نوع خود می کند!
همچنین، نوع دوستی را باید از "نوع پروری" که از عواطف مادرانه و فداکاری که موجودات در حقّ اولادشان انجام می دهند، مجزا دانست. اگرچه میمون ها به عضویت انجمن های خیریه  و در جهت کمک به آسیب دیدگان حوادث بر نمی آیند، اما با جوریدن یکدیگر در طول شبانه روز باعث تمیز شدن بدن همنوعان خود می شوند و همچنین در مواقع درگیری با شکارگر قدرتمند به کمک دیگران می شتابند. رفتار جوریدن علاوه بر تمیز کردن و یافتن شپش و انگل دیگران، نوعی ماسا‍ژ نیز برای کسب آرامش محسوب می شود. آنها زمانی را که می توانند به استراحت بگذرانند، صرف جوریدن هم نوع خود می کنند و در طول روز این حالت چندین بار اتفاق می افتد. در هنگام خطر نیز به یکدیگر با آواگری مشخص پیغام می دهند و هنگامیکه یکی از آنها گرفتار دشمن شکارگر می شود، برخی به کمکش می روند. اگرچه بسیار دیده شده است که قربانی نجات پیدا می کند، اما میمون کمک کننده کشته می شود، اما هیچگاه دفاع از هم نوع با تمام خطراتش متوقف نمی شود.
استراتژی های مبارزه و جنگ در میمون ها بر اساس "عدالت طبیعی" استوار است. هنگامیکه بچه میمون های یک مادر به فرزندان مادری دیگر برای کسب غذا و یا برای ابراز قدرت طلبی حمله می کنند، مادر کودکان شکست خورده به دفاع از فرزندانش نمی پردازد. اما اگر یک میمون بزرگسال غریبه و یا جانور دیگری قصد ترساندن، آسیب و حمله به کودکان را داشته باشد، مادر سریعا وارد عمل می شود.
اگرچه هیچ نیرویی قویتر از میل به آزادی نیست، اما قدرت سازگاری  انسان و حیوان با شرایط محیطی، این نیروی میل به آزادی قوی را بسیار کاهش می دهد. برای مثال، نگارنده این مقاله در یک مشاهده تجربی، یک بچه میمون سه ساله را که از ابتدای تولد در محیط بسته قرار داده شده بود را به مدت یک ساعت، آزاد نمود. میمون پس از آزاد شدن، تمام مدت یک ساعت را در اطراف محل پرسه زد، به بازی با دیگر حیوانات پرداخت و هیچ نقشه ای برای دور شدن از آن منطقه نکشید. اگرچه در زمان آزادی به کشف و کنجکاوی اطراف پرداخت، اما هیچ علاقه ای به فرار نداشت. نیم ساعت پس از آزادی، غذای مورد علاقه اش ارائه داده شد، اما آن را دریافت نکرد. در حقیقت آزادی و پرسه زدن را به غذا خوردن ترجیح می داد. اگرچه میمون نوجوان آزاد بود، اما چون از ابتدای تولد، مفهوم آزادی را نمی دانست، به هر سویی بی هدف می رفت و دوباره به جایگاه اصلی اش بر می گشت. در حقیقت، گویی اضطرابی ناشی از دور شدن از قفس در وجودش رخنه کرده است.
ویکتور فرانکل، روانپزشک و عصب شناس مشهور دوران جنگ جهانی دوم، که  تجارب سه ساله اسارت خود را در اردوگاه های کار اجباری نازی ها در کتاب "انسان در جستجوی معنا" به تحریر درآورده است، به اولین روزی اشاره می کند که پس از چند سال از زندان آزاد شده است، و بی هدف بدون آنکه بداند کجا باید برود، در خیابانها پرسه می زند.
افرادی که مدت زیادی در انفرادی های تاریک زندان مبحوس بوده اند، شاید تجربه احساس نیاز به بودن در یک اتاق تاریک و ساکت را در رفتن به مهمانی و یا گشت در خیابان، پس از آزادی از زندان، تجربه کرده اند.
بنابراین انسان و میمون در زمینه علم (کشف محیط برای بقا و آسایش) و محبت (نوع دوستی) کاملا به هم شبیه می باشند، و در مفهوم آزادی نیز تاحدودی مشابه یکدیگر رفتار می کنند، اما عمده ترین تفاوت آنها، در فهم "معنای آزادی" است. از نقطه نظر کردارشناسی، آزادی اساس حیات و تکامل است، درواقع یکی از نیازهای موجود زنده، آزادی است، فرقی نمی کند که آن موجود زنده کاکتوس باشد، یا میمون و یا انسان، به هر حال تمامی موجوات نیازمند آزادی هستند. البته آزادی گیاه متناسب با ساختمان آن و آزادی حیوان مناسب با بوم آن است. انسان به آزادی های دیگری ماورای آزادی های گیاه و حیوان نیاز دارد. در حقیقت تفاوت عمده انسان و میمون در درک مفهوم عمیق آزادی است. در جنگلهای جنوب شرق آسیا، میمون ها فرمانروایی می کنند و در هر منطقه گروهی صاحب قلمرو هستند، در فصل خاصی جفتگیری می کنند و سپس فرزندان خود را بزرگ می کنند.  آزادی در ذهن میمون ها یعنی جلوی تولید مثلش را نگیرند و پیش رویش برای پیدا کردن غذا مانع ایجاد نکنند، اما اگر چنین کاری صورت گیرد، آنها برای  بدست آوردنش تلاش نمی کنند. میمون ها در چنین شرایطی برای یافتن غذا و جفتگیری منطقه خود را ترک می کنند. اما انسان های آزاده، انسان هایی هستند که با موانعی که در جلوی رشد و تکاملشان است، مبارزه می کنند. آنها متفاوت از میمون ها تن به وجود هیچ مانع ای نمی دهند.

منابع:

Abegg, C., and B. Thierry. 2002. Macaque evolution and dispersal in insular south-east Asia. Biological Journal of the Linnean Society 75:555–76.
Isbell, L. A. 2004. Is there no place like home? Ecological bases of dispersal in primates and their consequences for the formation of kin groups. In Kinship and Behavior in Primates, ed. B. Chapais and C. M. Berman, 71–108 Oxford: Oxford University Press  
Thierry, B., M. Singh, and W. Kaumanns, eds. 2004. Macaque Societies: A Model for the Study of Social Organization. Cambridge: Cambridge University Press.
Wrangham, R. W. 1979. On the evolution of ape social systems, Social Science Information 18:334–68.

    

Share this
تمامی حقوق این پایگاه برای «انسان شناسی و فرهنگ» محفوظ است.