فرنان برودل: منظور من از تاریخ، پژوهشی است علمی و شاید بتوان در نهایت گفت یک علم، اما علمی پیچیده: ما [در واقع] نه یک تاریخ، یک حرفه تاریخ دان، بلکه حرفه های متعدد تاریخ دان، تاریخ های متعدد، مجموعه ای از کنجکاوی ها، نقطه نظرات و امکان ها را داریم...» (نوشته هایی درباره تاریخ، 1969).
بینامتنیت در هنر ایرانی بانگاهی به نقاشی دوره صفوی
یکی از رویکردهای مورد توجه در پژوهش های مربوط به ادبیات و هنر در دهه های اخیر مطالعات بینامتنی است . اصطلاح بینامتنیت (Intertextualite) نخستین بار توسط ژولیا کریستوا در دهه 60 مطرح شد و سپس توسط افرادی چون رولان بارت ،ژرار ژنت و دیگران بسط و گسترش یافت.
" بینا متنیت یاد آور این نکته است که متون همگی به طور بالقوه متکثر بازگشت پذیر در معرض پیش پنداشتهای خاص خواننده ، فاقد مرزهای روشن و تعریف شده و همواره درگیر بیان یا سرکوب آواهای مکالمه ای موجود در جامعه اند. بینامتنیت به عنوان اصطلاحی که پیوسته به عدم یگانگی ، وحدت ، و از این رو اقتدار بی چون و چرا اشاره دارد، همچنان ابزار توانمندی در دایره واژگان نظری هر خواننده ای است." (گراهام آلن ،ص 8 - 297)
به اعتقاد کریستوا هیچ متنی مستقل از سایر متن ها نبوده و با ارجاع به متون دیگر شکل می گیرد .بر این اساس بینامتنیت به بررسی نحوه حضور یک متن در متن دیگر می پردازد و با حذف مفاهیمی چون مولف ،تاریخ وجامعه متن رامستقل از مولف لیکن وابسته به متن های دیگر در نظر گرفته می گیرد . به عبارتی در بینا متنیت تداوم ویا دگرگونگی میراث گذشته و ابداعات و نو آوری های روز در روابط و ساختار پنهان یک متن بررسی میشودکه می تواند عامل مهمی در درک و دریافت متن و مهم تر از ان شناخت هویت و فرهنگ یک جامعه باشد. بر این اساس هر متنی حافظ سنت و میراث فرهنگی –هنری پیشینیان می باشد.
برای خواندن این مقاله در زیر کلیک کنید: