(Go: >> BACK << -|- >> HOME <<)

سرآغاز

«عصر آکادمی»: روشنفکران در ایالات متحده

پاتریک ویلکن ترجمة مهرداد امامی
Guilds_WIkicommons.jpg

*توضیح مترجم: متن زیر ترجمة بخش نخست فصل اول کتاب پاتریک ویلکن با نام انسان شناسی، روشنفکران و جنگ خلیج (1994) است. عنوان بخش نخست این کتاب، روشنفکران در اواخر قرن بیستم است.  
در آمریکا خیل عظیمی از کتاب های جدید، در هر دو جناح چپ و راست، روشنفکران آکادمیک را مورد حمله قرار داده اند. در جناح راست، کتاب هایی مانند کتاب پرفروش آلان بلوم با نام پایان خِرد آمریکایی (1987)، کتاب راجر کیم بال با عنوان رادیکال های متصدّی (1991)، و کتاب آموزش کوته فکرانه (1991) اثر دینش دسوزا نمایانگر افزایش ناگهانی واکنش های شدیدِ محافظه کارانه در برابر تأثیر به اصطلاح مخرب دهة 60 میلادی است. رشته ای مشترک موجب چنین چیزی می شود: فعالین دانشجویی دهة 60، که در زمان خود از اعتبار معیارهای سنتی کاسته اند، به تأثیر ویرانگرانة خود در رأس سایرین به عنوان اساتید آکادمی های سابقاً طراز اول ملت ادامه می دهند. فمینیسم، مطالعات آفریقایی کارائیبی، دوره های آموزشی دربارة فرهنگ عامّه و «P.C.»، مراکز [آموزشی] ممتاز آمریکا را بی اعتبار کرده اند. رادیکال ها با نظام مخالفت نکرده اند، آن ها خودِ نظام هستند.
این حملات جدلی تا حد بسیار زیادی در مورد تأثیر جریان چپ در ایالات متحده بزرگ نمایی می کنند؛ اما با این حال، افشاگری رسانه ای آن ها (دو مرتبه) تصویر جریان چپ را با مشکلی جدی مواجه کرده است. اما حملات از درون خود جریان چپ هم بالقوه آسیب بیشتری می رساند. راسل جیکوبی در رساله ای بسیار معتبرتر با نام واپسین روشنفکران: فرهنگ آمریکایی در عصر آکادمی (1987)، نطفه های افول را یک دهه پیشتر در دهة 1950 شناسایی می کند. در این «برهة بحرانی» مقاله نویسان مستقل و فارغ از دغدغه های [رسمی] مانند آلفرد کازین، لیونل تریلینگ، دنیل بِل، اِروینگ هاو و دووایت مک دونالد، یا در منصب خشک استادی دانشگاه پذیرفته نمی شدند و یا تسلیم امنیت ناشی از آن شغل می گشتند (جیکوبی 272: 1987). هزینه های رو به افزایش [تهیة] مسکن در مرکز شهر، سودهای رو به کاهش انتشاراتی ها و رشد مشاغل آکادمیک پُرمنفعت موجب کنار گذاشته شدن روشنفکران مستقل به عنوان بقایای کولی وَشانی (Bohemia) است که به حومه های شهر و درون محیط های دانشگاهی نقل مکان کردند.
گسترش دانشگاه ها به راستی چشم گیر بود. همان طور که جیکوبی اشاره می کند، در حالی که بین سال های 1920 و 1970 جمعیت آمریکا دوبرابر شد، تعداد دانشجویان و اساتید دانشکده ها ده برابر گشت، از 50000 نفر در 1920 تا 500000 نفر در 1970 (جیکوبی 275: 1989). اما جیکوبی در بین این اعضای جدید، به طور بیهوده ای در پی گروه خوش آتیه ای از آرای عمومی جوان و مستقل در قالب روشنفکران نیویورکی می گردد، یعنی افرادی که پیرامون مجلة رادیکال پارتیزان ریویو (Partisan Review) در دهة 30 و 40 میلادی جمع شدند. جیکوبی گمان می کند که نسل گمشده، یا افراد حرفه ایِ ناشناخته ای بودند که برای دولت روی مباحث تکنیکی کار می کردند یا رادیکال های متخصصی که فرمول بندی های نظریِ پیچیده ای را برای یکدیگر می ساختند. نشریات رادیکال پیشین مانند پارتیزان ریویو  یا نیویورک ریویو آو بوکز (The New York Review of Books) هنگامی که روشنفکران نیویورکی موفق به بازتولید خویش نشدند، به جریان راست گرویدند.
چنین اتهام فراگیری در مورد اجتماع روشنفکری معاصر، هنوز به طور شگفت آوری موجب برانگیخته شدن پاسخی شدید و انتقادی از جانب خودِ «نسل گمشده» نشده است. نقد لین گارافولا شاید به بهترین نحو کمبودهای کار جیکوبی را خلاصه کند. گارافولا استدلال می کند که سوگواری جیکوبی در مورد عصری سپری شده، از دل نگرش حیات فرهنگی آمریکایی برمی خیزد که به طرز مأیوس کننده ای کهنه و منسوخ است. بُت های پیشین جیکوبی «غالباً مرد و یهودی» بودند و پدیداری مداوم آن ها همان اندازه که مرهون گرویدن آن ها به جناح راست است، وام دار مدارک تحصیلی کامل آنان به مثابة منتقدانی انعطاف ناپذیر است که سال های شکل دهنده به آن ها صَرف گوشه و کنار جامعه شده است. از نظر گارافولا، نسلی جدید [از روشنفکران] پا به عرصه گذاشته است؛ جیکوبی پی به وجود آن ها نمی برد زیرا «در جاهای اشتباهی به دنبال آن ها می گردد» (گارافولا 125: 1988). از عصر طلایی ژورنال های مستقل (freelance) به بعد (برای مثال، مجلات ساینز، این دیس تایمز و دِ ویلِیج وُیس در میان سایر مجلات) ژورنال های رادیکال جدیدی پدیدار شده اند و نسل بعدی نویسندگانی مانند ادوارد سعید، رمان نویسانی چون تونی موریسون و فمینیست هایی از قبیل آن کاپلان و باربارا هینریش، همگی «نسبتاً جوان»، «رادیکال» و  «بسیار مشهود» هستند (گارافولا 127: 1988).
گارافولا اذعان می کند که گسستی قابل توجه میان چپ نو و فضای عمومیِ کلی وجود دارد؛ اما او نه خودِ چپ را سرزنش می کند نه محیط دانشگاهی یی که آن ها در آن مجبور به کار هستند، بلکه شرایط نهادی یی را مورد سرزنش قرار می دهد که روشنفکران در آن مشغول نوشتن و انتشار آثار خود هستند: شرکت های انتشاراتی، شمار اندکی از آثار جدی با ریسک بالا را سفارش می دهند، اندیشة انتقادی در جریان کم کیفیت انتشار ژورنال های دانشگاهی به حاشیه رانده می شود و جریان غالب رسانه ای، جایی برای نظرات رادیکال باقی نمی گذارد (گارافولا 1988).
دیگر ویژگی مسئله گون اثر جیکوبی استفادة غیرانتقادی او از واژة «عمومی» و تصور وی مبنی بر این است که فرد خارجی [نسبت به جماعت روشنفکران] بیشترین آگاهی را دارد. نظرپردازی های اخیر این ادعا را مردود شمرده اند. سیاست های هویتی ایدة فضای عمومی همگون را با نکوهش اینکه آرای عمومی طبیعتاً منحصر به فرد هستند و لزوماً هژمونیک اند و گفتمان را به قیمت سایر گروه ها به انحصار خود درمی آورند، تجزیه کرده اند. مشروعیت فرد خارج از [گروه روشنفکری] را انتقاداتی مانند کتاب بدون ملاحظه (1989) اثر راس مورد حمله قرار داده اند. استدلال راس این است که روشنفکران گوشه گیر (aloof) مدت بسیار زیادی است که موضع برتریِ اخلاقی [به خود] گرفته اند و به فرهنگ عامیانه به دیدة تحقیر می نگرند.
دانشگاه های بسط یافته ممکن است دانشگاهیان را متخصص کرده باشند، اما همچنین به جمعیت دانشجویی تنوع و به گفتمان آکادمیک تکثر بخشیده است. موج جدید سیاست های هویتی، یعنی سیاست های رهایی بخش صداهای سابقاً سرکوب شدة اقلیت های قومی، زنان و هم جنس خواهان مرد (gay) برخی از محسوس ترین دستاوردهایی اند که از دهة 60 به بعد در دانشگاه حاصل شده اند اما به چه قیمتی؟ چرا این دغدغه های ظاهراً عامیانه گاهی اوقات در بستر زبانی فهم ناپذیر قرار می گیرند؟ چرا نقل مکان فرهنگ توده ای به آکادمی منجر به سبکی از نظرپردازی دسترس ناپذیر در عرصة عمومی و همگانی شده است؟ چه کسی از چنین تحلیل شدیداً تخصصی یی نفع می برد؟ باید از این صحبت کرد که گفتمان فمینیستی و نژادی، سرانجام به طور چشمگیری از فلاکت طبقة محروم رو به رشد آمریکا نکاستند، بلکه در عوض «سخن گویانی حرفه ای برای محزونان ظاهراً همیشگی» ایجاد کرد ه اند (استیل این رابینز 3: 1993). پیامد دیگر این بوده است که مسائلی که می توان تنها با نگریستن به مناسبات قدرت در مقایسی جهانی مورد ملاحظه قرار داد، به نفع سیاست های خُرد کنار گذاشته شده اند.
ولو آنکه، آن طور که ادوارد سعید ادعا می کند، آکادمی همچنان برای روشنفکران غربی محیطی تقریباً ایدئال به منظور تحقیق و پژوهش فراهم آورد، این عامل به تنهایی نمی تواند تضمین کند که این ارادة آزاد نتایج مطلوبی به باور خواهد آورد (سخن رانی های رِیس: 3، 1993). از نظر سعید، این نه آکادمی، که منش تخصص گرایی است که صداهای مخالف را واژگون می کند و کارمندانی بسیار متخصص و منضبط درون الگوی غالب تحت نظارت قدرت های بالاتر می سازد (سعید: سخنرانی های رِیس 1993،3).
با این حال، سعید اشتباهاً عوامل فی نفسه مرتبط را از یکدیگر جدا می کند. آن دسته از روشنفکران امروزی که امیدوارند برای مخاطبی بیرون از هم سنخان خود جذابیت داشته باشند، افرادی منزوی نیستند که راه خویش را از طریق منحرف کردن حوزه های تخصصی طی نمایند و تعهداتی را که صنعت نشر و رسانه ها متقبل شده اند، از خود دور کنند. آنان بخشی از نظامی گسترده تر هستند، نظامی که تا حد زیادی نقش های آن ها و مخاطبان آتی شان را تعیین می کند. تخصصْ اغلب لازمة پیشرفت است، زبانِ آکنده از ژارگون پیش شرط نشر و پشتیبانی دولتی، واقعیت اجتناب ناپذیر حیات است. با فرض این وضعیت، پشت سر گذاشتن ترس و مستقل بودن، مزیت های مشخصی دارد.
با این وجود، آنچه در بستر این جُستار اهمیت بیشتری دارد، این مجموعه از روابط میان دانشگاهیان و نهادها، انتشاراتی ها و همکاران آن ها، جریان غالب رسانه ای و تفسیرگران است که عقاید سیاسی را به صورتی نابرابر پخش می کنند. فرد متخصص وزن نامتناسبی دارد؛ شخص پُردانشِ (generalist) مخالف خوان، خود را از دسترس عموم وسیع تری از افراد دور می دارد. اندیشة رادیکال به حیات خود ادامه می دهد، اما غالباً در حیطة خصوصی ژورنال های دانشگاهی.
این حیطه حتی تا اندازه ای تابع فشارهای بازار است. مطالعة کادوشین در مورد دنیای نشر نشان می دهد که در حالی که ژورنال های تخصصی «علمی پژوهشی»، امور غیر انتفاعی حمایت شده ای هستند، مجلات عمومی تری چون دیس سنت و نیویورک ریویو آو بوکز انتظار می رود سود بیشتری برسانند، ولو آنکه در اغلب اوقات ضرر هم بدهند. (برای مثال، دیس سنت را گروهی از بخششگران نیک خواه به طور مداوم از لحاظ مالی تأمین می کنند.) همچنین مفید است که به خاطر داشته باشیم نشر کتاب علمی تخصصی، به مراتب سودمندترین شاخة صنعت نشر، بر حسب سودهای ناشی از مقدار مشخصی سرمایه گذاری های ثابت است (کادوشین 256: 1982). از آنجایی که متخصصان، یعنی شکل دهندگان جماعت های همبسته، هم تولیدکننده و هم مصرف کنندة آثار خود هستند، به «بازاری حاضر آماده و محتملاً مشخص» شکل می دهند (کادوشین 257: 1982). برای آن دسته از روشنفکران که امید دارند به مخاطبان بیشتری دست یابند، احتمال موفقیت شان به طور قابل توجهی بیشتر است. صنعت سراسری نشر کتاب میان دو قطب پرفروش و فنی راهنما قرار گرفته. کادوشین نتیجه می گیرد که در غیاب یک جماعت روشنفکری نیرومند که بتواند بر ویراستاران انتشاراتی های بزرگ اعمال قدرت کند، روشنفکری همگانی «به راحتی نمی تواند از پس تناسب یافتن با ساختار حرفه ای مدرن برآید» (9: 1982).
تا حدی که گسترش نظام دانشگاهی و افول مراکز [آموزشی] شهری، این حلقه های روشنفکری را درهم شکسته است، نظریة جیکوبی اعتبار دارد. اما همان طور که گارافولا اشاره دارد، جیکوبی از علت واقعی تمامی مشکلات چشم پوشی می کند: دگرگونی رسانه ها و صنایع نشر. عقاید رادیکال به دنبال منافع صنفی دستخوش تغییر شده اند. با صرف نظر از این عامل می توان خیزش اخیر راست جدید (New Right) در عصر جمعیت های دانشجویی رو به افول، فقدان مشاغل مرتبط با تدریس و تنزل در ارزش واقعی حقوق دانشگاهیِ مسئله گون را توضیح داد. در دهة 70 و 80 میلادی، دانشگاهیان تحت این فشارها یا جایگاه های خود را در دانشگاه تقویت کردند یا به بخش خصوصی پیوستند. در حالی که دانشگاهیان شروع به تصرف مشاغل مشاوره ای در شرکت های حقوقی کردند، وجوه خصوصی به نظام دانشگاهی به منظور تأمین وجه برای «کرسی های اقتصاد آزاد»، گروه مشاوران اقتصادی جناح راست، و برنامه ها و ژورنال های پژوهشی سرازیر شد (هرمان 286: 1982). در بازار آزاد اندیشه ها، مشاغل ایدئولوژیکی معینی کارآیی بهتر دارند.
منبع:
Wilcken, Patrick, (1994), Anthropology, The Intellectuals And The Gulf War, Cambridge: Prickly Pear Press, pp. 12 15
 

روشنفکران در فرانسه (قسمت اول):
http://anthropology.ir/node/15556

روشنفکران در فرانسه (قسمت دوم و پایانی):

http://anthropology.ir/node/15637

پرونده ی اینترنتی «روشنفکری» در انسان شناسی و فرهنگ:
http://anthropology.ir/node/15449

پرونده ی «روشنفکری» در انسان شناسی و فرهنگ
http://anthropology.ir/node/3773

ای میل مترجم: Me_ir_06@yahoo.com

 

 

دوست و همکار گرامی

چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی، نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد. برای اطلاع از چگونگی کمک رسانی و اقدام در این جهت خبر زیر را بخوانید

http://anthropology.ir/node/11294

Share this
تمامی حقوق این پایگاه برای «انسان شناسی و فرهنگ» محفوظ است.