ارسطو: طبیعت هیچ کاری را بیهوده انجام نمی دهد.
اندیشة اجتماعی پیر بوردیو
در آلمان و دورکیم در فرانسه مقایسه کرد. و این تاثیر گذاری ها به باور بسیاری از تحلیل گران تنها در آغاز کار هستند و در سالهای آینده افزایش چشم گیری خواهند داشت.
بوردیو در طول بیش از 50 سال کار فکری و دانشگاهی خود بیش از سی کتاب و چهار صد مقاله و سخنرانی آثار بودریو در مجموع از یک نظریة پایهای حرکت می کنند: اینکه جامعه پیش از هر چیز یک نظام سلطه است که سازوکارهای بی شماری را به راه می اندازد تا بتواند خود را بازتولید کند. این نظریة بنیادین با گروهی از مفاهیم در اندیشة بوردیو همراهی می شود که مهم ترنی آنها عبارتند از :
1- میدان. ”میدان“ درنظریة بوردیو پهنة اجتماعی کمابیش محدودی است که در آن تعداد زیادی از بازیگران یا کنشگران اجتماعی با عادت واره ها (Habitus) هایی تعریف شده و توانایی هایی سرمایهای وارد عمل می شوند و به رقابت، همگرایی یا مبارزه با یکدیگر می پردازند تا بتواننند به حداکثر امتیازات ممکن دست یابند.
2- سرمایه. سرمایه در نظر بوردیو به هر نوع قابلیت، مهارت و توانایی اطلاق می شود که فرد می تواند در جامعه به صورت انتسابی یا اکتسابی به آن دست یابد و از آن در روابطش با سایر افراد و گروه ها برای پیشبرد موقعیت خود بهره برد. سرمایه می تواند اقتصادی ( ثروت) ، اجتماعی( مجموعة روابط و پیوند های قابل استفاده) ، فرهنگی ( تحصیلات، دانش و فرهنگ کسب شده) و یا حتی نمادین ( پرستیژ و کاریزما) باشد. سرمایه ها در مجموع یک سرمایة کل را برای هر فرد یا هر گروه اجتماعی می سازند که موقعیت آنها را در جامعه مشخص می کنند.
3- تمایز. مفهوم تمایز به معنی مجموعه تفاوت هایی است که رفتارها و سبک های زندگی افراد جامعه به دلیل موقعیتهای متفاوتشان از لحاظ سرمایه و قرار گرفتنشان در میدان های اجتماعی گوناگون میانآنها ظاهر می شود. به باور بوردیو همة آنچه سلیقة فرهنگی، انتخاب های هنری و .... نامیده می شود و ممکن است کاملا ”طبیعی“ و ناشی از قریحههای ذاتی افراد شمرده شود، رابطة مستقیم و قابل اثباتی با وضعیت و موقعیت اجتماعی آنها دارد.
4- عادت واره یا هابیتوس. این واژة در اصل لاتین خود به معنی ”شیوه بودن“ است، و در زبان بوردیو به مجموعهای از قابلیتها اطلاق می شود که فرد در طول حیات خود آنها را درونی کرده و در حقیقت بدل به طبیعتی ثانویه برای خویش می کند، به گونهای که فرد بدون آنکه لزوما آگاه باشد بر اساس آنها عمل می کند و به این ترتیب خود بدل به عاملی می شود که نظام اجتماعی را در بخشی از آن بازتولید می کند.
5- خشونت نمادین. خشونت یا قدرت نمادین یک پتانسیل و امکان اعمال قدرت یا خشونت است که سبب می شود افراد به شدت رفتارهای خود را کنترل کرده و خود را با منشاء بروز آن خشونت هماهنگ کنند.
نگاهی به آثار بوردیو نشان می دهد که وی همواره دارای تعهدی روشنفکرانه به مفاهیم روشنفکرانة چپ در فرانسه داشته است و بر خلاف نظر مخالفان او که در سرگذشت حرفه ای او نوعی چرخش رادیکال به سمت فعالیت سیاسی را پس از انتشار کتاب ”فقر جهان“ در سال 1993 می دیدند وی از ابتدای کار علمی خود چنین تعهدی را نشان می داد. نخستین کتاب ”جامعه شناسی الجزایر“(1958) که بوردیو آن را در سن 28 سالگی به انتشار رساند، علاوه بر آنکه رویکردی انسان شناسانه را در کار او به نمایش می گذارد گویای جهتگیری روشن وی در کنار روشنفکران فعال دیگری چون آلبر کامو و ژان پل سارتر در حوزة ای به شدت حساس و سیاسی است.
موضع گیری های مکرر بوردیو علیه رسانهها به ویژه علیه روزنامهنگاران که آنها را به تقلید از اصطلاح غذای سریع (Fast Food) متفکران سریع (Fast Thinkers) نام می داد و همچنین علیه تلویزیون که آن را یک ”فساد ساختاری“ ارزیابی می کرد، سبب شده بود که در این رسانه ها همواره به او با نگاهی مشکوک نگریسته شود و از هر ابزاری برای تخریب شخصیت او و میدان دادن به مخالفان به اصطلاح ”روشنفکر“ش استفاده شود.در ژانویه سال 1996. پس از شرکت بوردیو در یک برنامة تلویزیونی با عنوان ”ایست روی تصویر“ (Arret sur l`image) ، مناقشة سختی بین او و خبرنگاران تلویزیونی در گرفت که به انتشار کتاب معروف او با عنوان ” دربارة تلویزیون“ (Sur la télévision) انجامید. در این کتاب بوردیو به شدت این ابزار رسانهای را زیر حمله گرفت. به باور او تلویزیون بارزترین شکل از بروز پدیدة ”فکر سریع“ است در حالی که اصولا فکر کردن در زیر فشار زمان و با سرعت امکان پذیر نیست. بنابراین نتیجة کار در تحمیقی است که این ابزار به شکل گسترده بر افکار عمومی تحمیل کرده و آنها را از توانایی به درک واقعیت های اجتماعی بر اساس ابزارهای جامعه شناختی محروم می کند و به این ترتیب می توان بهترین کمک را بازتولید نظام سلطه انجام دهد. البته باید توجه داشت که موضع گیری های بوردیو علیه رسانه ها هرگز سخت تر و تندتر از مواضع مشابه او علیه برای مثال نظام دانشگاهی که خود در آن سهیم بود، نبود. او در واقع به رسانههای به مثابة میدانی می نگریست که بخش قابل ملاحظهای از سازوکارهای بازتولید سلطة اجتماعی را بر دوش دارند
در نهایت باید در بوردیو چهرهای اصیل از حرکت روشنفکری فرانسه در قرن بیستم را ببینیم. این حرکت را شاید بتوان در چند بعد اساسی آن تصویر کرد: نخست یک بعد فلسفی، روشنفکران فرانسوی عموما ، اگر نگوئیم به صورتی منحصر به فرد، از حوزة فلسفه بیرون آمدهاند و همواره این بعد فلسفی را به همة حوزة های دیگری که در آنها وارد می شوند، اعم از علوم اجتماعی، زبان یا اقتصاد و روان شناسی تسری می دهند. سپس بعدی سیاسی: روشنفکران فرانسوی بهر رو و خواسته یا ناخواسته میراثخوار جنبش روشنگری، اومانیسم و انقلاب فرانسه هستند و ارزش های انقلابی برای آنها بیشتر از آنکه در سطح نهادینه و دولتی تعریف شود در سطحی پویا و در جنبش های اجتماعی ( دانشجویان، زنان، کارگران...) تعریف می شود. سومین بعد، بعدی ناشی از علوم اجتماعی است. از آغاز پیدایش این علوم در فرانسه و چهره هایی چون اگوست کنت و امیل دورکیم که بنیانگذارن آنها بودند تا شخصیت های بعدی، به ویژه کسانی چون مارسل موس و حتی لوی استروس، و به طور کلی حرکت عام جامعه شناسی و انسان شاسی فرانسه همانگونه که گفتیم زیر نفوذ مارکسیسم قرار داشت، اما مارکسیسمی که بیش از هر چیز تعبیری جامعه شناختی را در خود داشته و دارد. این نفوذ به مثابة یک تفکر جامعه شناختی روشن و قابل دنبال کردن است. و سرانجام چهارمین بعد در حرکت روشنفکری فرانسه، یک بعد رسانهای است. روشنفکران فرانسوی همواره در بروز و تبلور بیرونی خود از همة اشکال رسانهای و معنایی عام تر از تمامی نظام های نشانه شناختی استفادة گسترده ای کردهاند. نشانه های روشنفکری فرانسوی امروز همچون دیروز کمابیش نشانه هایی برای روشنفکری جهانشمول هستند، نشانههایی که می توان گفت در گذار خود از اقیانوس اطلس در نیویورک تبلور یافتهاند. اما در رابطه با بوردیو شاید بتوان در تمامی این ابعاد او را روشنفکری تمام و کمال فرانسوی به حساب آورد. با این وصف نمی توان منکر این واقعیت شد که بوردیو، با توجه به بعد دانشگاهی خود و مجموعه آثارش و برد این آثار و همچنین به مثابة بنیانگذار یک نظریة بزرگ اجتماعی که در سالهای آتی به احتمال زیاد تحولات گستردهای در این شاخه ها به وجود می آورد، نمی تواند تنها در قالب تنگ نمودی از روشنفکری در فرانسه تقلیل یابد.
- جامعهشناسی الجزایر (1958).
- وارثان. دانشجویان و فرهنگ(1964).
- یک هنر متوسط. جستاری دربارة مصارف اجتماعی عکاسی(1965).
- عشق هنر. موزههای هنر اروپا و مخاطبان آنها(1966).
- حرفة جامعهشناس. پیش درآمدهای شناختشناسانه(1967).
- بازتولید. عناصری برای یک نظریة نظام آموزش(1970).
- طرح یک نظریة کنش. همراه با سه مطالعه دربارة مردمشناسی قبایلی(1972).
- تمایز. نقد اجتماعی داوری(1979).
- حس عملی (1980).
- مسائل جامعهشناختی (1981).
- درسی دربارة درس(1982).
- آنچه گفتن معنی می دهد. اقتصاد مبادلات زبانشناختی(1982).
- انساندانشگاهی(1984).
- گفتهها(1987).
- هستیشناسی سیاسی مارتین هایدگر(1988).
- اشرافیت دولتی. مدارس عالی و روحیة کالبدی(1989).
- قواعد هنر. پیدایش و ساختار میدان ادبی(1992).
- پاسخها. برای یک انسان شناسی بازتابنده، گفتگو با لوئیک واکان(1992).
- گفتگوی آزاد با هانس هاکه(1993).
- فقر جامعه( زیر نظر پیر بوردیو)(1993).
- استدلالهای عملی. دربارة نظریة کنش(1994).
- دربارة تلویزیون، همراه با سلطة مطبوعات(1996).
- مصارف اجتماعی علم. برای یک جامعهشناسی بالینی میدان علمی(1997).
- تاملات پاسکالی(1997).
- سلطة مذکر(1998).
- ضدآتش یک. گفتارهایی در خدمت مقاومت علیه نو لیبرالیسم(1998).
- برای میدان سیاسی(2000).
- ساختارهای اجتماعی اقتصاد(2000).
- ضد آتش دو. برای جنبش اجتماعی اروپا(2001).
- زبان و قدرت نمادین(2001).
- دانش دانش و بازتابندگی. دروس کلژ دو فرانس 2000-2001(2001).
- نوشتارها و گفتارهای سیاسی 1961-2001(2002).
- رقص مجردان. بحران جامعة روستایی بئارن(2002).
این متن، خلاصهای از سخنرانی ناصر فکوهی در چارچوب مجموعه سخنرانی های ” روشنفکران فرانسه در قرن بیستم“ است که در خانة هنرمندان ایران در آبان ماه 1384، برگزار شد