(Go: >> BACK << -|- >> HOME <<)

سرآغاز

زندگینامه تحلیلی فردوسی

علی کاظمی
images.jpg

شاپور شهبازی، علیرضا، 1390، زندگینامه تحلیلی فردوسی، مترجم هایده مشایخ، تهران، انتشارات هرمس
علیرضا شاپور شهبازی (متولد ۳ شهریور ۱۳۲۱ شیراز، درگذشته ۲۵ تیر ۱۳۸۵) باستانشناس و متخصص در باستان‌شناسی دوران هخامنشی بود. او همچنین استاد تمام دانشگاه شیراز و بنیانگذار انستیتو مطالعات هخامنشی در سال ۱۳۵۲ بود.

دکتر شهبازی تحصیلات آکادمیک خود را با دریافت کارشناسی تاریخ از دانشگاه شیراز در سال ۱۹۶۳ آغاز کرد. پس از آن به انگلستان رفت و در دانشگاه لندن در رشتهٔ مطالعات غرب و آسیا مدرک کارشناسی ارشد و در رشتهٔ باستان‌شناسی دکترا دریافت نمود. در سال ۱۹۸۸ نیز مدرک پسادکترای خود را در رشتهٔ تاریخ‌شناسی ایران از دانشگاه گوتینگن دریافت نمود.

او در سال ۱۹۷۳ مرکز مطالعات هخامنشی را در پرسپولیس راه‌اندازی کرد و تا سال ۱۹۷۸ در این مرکز مشغول به کار بود. در بین این سال‌ها و پس از آن استاد دانشگاه‌های تهران، هاروارد، کلمبیا، گوتینگن و اورگن شرقی بود. او در این دانشگاه‌ها تاریخ هنر، تاریخ‌نگاری، تاریخ باستان، زنان جهان کلاسیک و تاریخ خاورمیانه را تدریس می‌کرد.

شهبازی یکی از فعال‌ترین استادان در زمینهٔ تاریخ پیش از اسلام ایران بود و کتاب‌ها و مقاله‌هایی زیادی در این زمینه به رشتهٔ تحریر درآورده بود. از وی ۱۸۰ مقاله و ۱۶ کتاب به جا مانده‌است. مقاله‌های بسیاری از وی در دانشنامهٔ ایرانیکا قرار گرفته‌اند. از کتاب‌های او می‌توان به کتاب کورش کبیر که برندهٔ جایزهٔ کتاب سال شد، پرسپولیس (۱۹۷۶) که به فرانسه و آلمانی ترجمه شده‌اند و زندگینامه تحلیلی فردوسی (۱۹۹۱) که توسط دانشگاه هاروارد منتشر شده‌است، اشاره کرد. او در سال‌های پایانی به عنوان میهمان در برنامهٔ‌های مستند بی‌بی‌سی و دیسکاوری شرکت می‌کرد.(این مطلب برگفته از سایت ویکی پدیا می باشد.)

 

کتاب زندگینامه تحلیلی فردوسی:

دکتر شهبازی در پیشگفتار کوتاه خود بر کتاب زندگینامه تحلیلی فردوسی هدف خود را از تالیف آن اینگونه بیان میدارد: «هدف از این پژوهش ارائه ی گزارش منسجم، متکی بر جزئیات و مستند از زندگی، افکار و دستاوردهای فردوسی است.»(ص 2) دکتر شهبازی منبع اصلی خود را شاهنامه چاپ مسکو معرفی میکند و بیان میدارد هرجا «شاهنامه خالقی مطلق در دسترس بوده از آن نیز نقل قول شده است.»(ص 2) نویسنده درادامه دو ادعای مهم را مطرح میکند: نخست آنکه «همانگونه که مول و نولدکه تاکید کرده اند، فقط به اظهارات خود فردوسی باید تاکید کرد» و دیگر اینکه «فردوسی وفادارانه به منابع مکتوب پایبند بوده است».(2 ص)

فصل اول

بررسی نوشته ها:

این فصل دارای دو بخش «منابع» و «مطالعات انجام شده» می باشد. در بخش منابع نویسنده منابع چندی که از آن می توان درباره فردوسی و شاهنامه مطالبی یافت برمیشمرد. و از خود شاهنامه شروع میکند: «بهترین مرجع خود شاهنامه است، زیرا شاعر بارها روایت را قطع میکند و چند سطری را درباره ی سن خود، اثر منظور خود و افکارش بیان میدارد.»(ص 5) از دیگر کسانی که از شاهنامه فردوسی ذکری به میان آورده اند میتوان به اسدی طوسی، نظامی عروضی در چهارمقاله، عطار در الهی نامه، حمدالله مستوفی در تاریخ گزیده و ... اشاره کرد که نویسنده، بخشی از آنچه اینان درباره شاهنامه گفته اند را در متن می آورد.

مرحوم شهبازی بر اساس همین منابع، شرح حال مختصری از فردوسی ارائه میدهد و متذکر میشود که منابع تماما با یکدیگر همصدا نیستند. شهبازی خود بخشهایی از این شرح حالها را شاخ و برگ میداند؛ من جمله سفر فردوسی به بغداد و سرودن یوسف و زلیخا (که آشکارا ماهیتی ضد شاهنامه ای دارد چرا که دارای گفتارهای ضد ایرانی و شدیدا طرفدارعرب است) برای خلیفه، یا هجونامه ی معروف فردوسی درباره سلطان محمود غزنوی. اما همچنین میگوید: «انصاف نیست که صاحبان گزیده ها و مورخان را متهم کرد که این جزئیات را از خود در آورده اند. آنها آنچه را شنیده بودند می نوشتند. بنابراین چنین شاخ و برگهایی بازتاب تمایل نسلهای مختلف ایرانیان است که مرد آرمانی خود را در فردوسی میبینند.»(ص 15)

در بخش دوم این فصل شهبازی به معرفی ترجمه های شاهنامه به زبان اروپایی و سیر تاریخی مطالعات انجام شده روی شاهنامه می پردازد. در این سیر به مول و نولدکه به عنوان دو پژوهشگری اشاره میکند که مطالعات بعدی درباره ی فردوسی و شاهنامه عمدتا بر پایه ی تحقیقات آنان استوار شده است. یکی از محققانی که نویسنده بدان پرداخته است، حافظ محمودخان شیرانی است. از جمله کارهای مهمی که شیرانی بدان نائل آمده مورد مداقه قرار دادن «شاهنامه قدیم»،‌ برملا ساختن جعلی بودن «هجونامه» و مردود شمردن انتساب یوسف و زلیخا به فردوسی میباشد. در این بخش همچنین از کارهای تحقیقی تقی زاده، ملک الشعرای بهار، ذبیح الله صفا و ... نیز ذکری به میان آمده است.

فصل دوم

پیشینه و پیشروان

در بخش اول این فصل با عنوان «نام و نام خانوادگی»، شهبازی به بررسی نام و لقب و کنیه و نام پدر و اجداد فردوسی می پردازد. بخش دوم زاد روز است. نویسنده مدعی میشود که «هیچ منبع موثقی درباره تاریخ زادروز فردوسی، ولو تقریبی، در دست نداریم.»(ص 36) در ادامه شهبازی مطالعات مول و نولدکه و دیگر پژوهشها را بررسی میکند و با مقایسه ی مستندات، زادروز فردوسی را جمعه، 13 دی 318 اعلام میدارد.

بخش بعدی این فصل «پیشینه» نام دارد که در آن به بررسی پیشینه تاریخی و فرهنگی فردوسی پرداخته میشود و بررسی عمده روی شهر توس است. نام بخش بعدی «پیشروان» است که در آن به بررسی ایران پس از اسلام از جهت حفظ تاریخ و داستانهای باستانی ایران و همچنین بحث درباره کتاب خدای نامگ، ترجمه متون پهلوی به عربی و ترجمه دیگربار آنها در قرون بعد به فارسی پرداخته میشود.

فصل سوم

دوران شکل گیری

این فصل متشکل از سه بخش می باشد «تربیت و شخصیت»، «دین فردوسی» و «اوایل زندگی». در بخش اول به تربیت کودکی شاعر، زبانهایی که میدانسته، اهمیتی که به دانش اندوزی میداده، میهن پرستی و همچنین خصوصیات ظاهری و شیوه ی زندگی فردوسی پرداخته میشود. در بخش دین فردوسی، نویسنده با بیان اینکه آراء مختلفی درباره دین فردوسی وجود دارد به قرائن موجود در شاهنامه و زندگی فردوسی در رد و تایید دینهای منتسب به او می پردازد. من جمله معتقد میشود که فردوسی نمیتوانسته است زردشتی بوده باشد.

فصل چهارم

تاریخ نگار ایران باستان

این فصل متشکل از چهار بخش «دلایل علاقه مندی»، «بخشهای نخستین»،‌ «درجستجوی منبع اولیه» و «اولین نسخه شاهنامه به سال 384 هجری» می باشد. بخش نخست، علاقه مندی شاعر به سرودن شاهنامه را این گونه بازگو میکند که فردوسی که خود دهقان و دهقان زاده بود و خو گرفته با داستانهای ایران باستان، نیاز به این تلاش را درک میکرد که برای جلوگیری از جذب و حل شدن روایتهای ایران باستان در روایتهای اسلامی می بایست «از طریق آثار حماسی و منظوم و دلکش و قوی ... که به آسانی به یاد سپرده میشد و در میان مردم که اغلبشان بیسواد هم بودند، گسترش می یافت» (ص 86) کاری کرد.

در بخش منابع شرحی از شاهنامه ابومنصور عبدالرزاق و خدای نامه و ابیات سروده شده دقیقی و ... میرود. در بخش بعد صحبت از پایان اولین نسخه ی شاهنامه به دست شاعر به سال 384 هجری می باشد.

فصل پنجم

دوران شکوفایی

این فصل متشکل از بخشهای «تحولات سیاسی»، «فردوسی و سلطان محمود»، «سلطان محمود و فردوسی»، «سالهای آخر»، «هجونامه سلطان محمود» و «مرگ و خاکسپاری» می باشد. در این فصل به اتفاقات سیاسی دروان زندگی شاعر اشاره میشود. همچنین تنگدستی و فقر آزار دهنده فردوسی در سالهایی که حامیان خویش را از دست داده بوده است. دلایل گرایش شاعر به سلطان محمود ذکر میشود. رفتار نامناسب سلطان محمود نسبت به فردوسی مورد بررسی و ریشه یابی قرار میگیرد. هجونامه ی فردوسی برای سلطان محمود بررسی میشود و با گفتاری درباره ی مرگ و خاکسپاری فردوسی پایان می یابد.

فصل ششم

یادگاری جاویدان

این فصل متشکل از بخشهای «شاهنامه»، «آرمان فردوسی» و «ویژگیهای شاهنامه» میباشد. بخش شاهنامه با شرحی از نسخه ی نهایی شاهنامه آغاز میشود. نویسنده با تقسیم شاهنامه به سه بخش اساطیری، پهلوانی و تاریخی به شرح مختصر هر کدام میپردازد. مرحوم شهبازی در بخش آرمان فردوسی با نفی سفارشی خواندن شاهنامه آن هم به دست سلطان محمود، هدفهای چندگانه ی فردوسی برای سرایش شاهنامه را برمیشمرد و به توضیح هر کدام میپردازد: 1- بازنویسی تاریخ باستان در قالب شعر 2- دفاع از ایرانیان باستان 3- به وجودآوردن یادگاری جاویدان 4- بیدار کردن ملی گرایی ایرانیان 5- شهرت و حیثیت شخصی 6- درسهای تاریخ.

نویسنده، بخش «ویژگیهای شاهنامه» را نیز به چند پاره تقسیم میکند: 1- تاریخ ملت ایران. «شاهنامه پیش و بیش از هر چیز، تاریخ ایران و مبتنی بر خاطرات جمعی ایرانیان است که از زمانهای باستان گردآوری و در دوران ساسانی تنظیم و مرتب شده است و در طول سه سده حکومت و نفوذ اعراب تحریم شده بود.»(ص 165) 2- به کار گیری منابع. در این پاره، نویسنده با بیان اینکه کار فردوسی در انتخاب و پیوند مطالب دشوار بوده است،‌ قصد دارد دلیلی برای منابع انتخاب نشده و به کار نرفته در شاهنامه پیدا کند. 3- پیروی دقیق از منابع. نویسنده با اعتماد به وفاداری فردوسی در روایت از منابع، ‌میگوید این وفاداری به قدری بوده است که حتی باعث ایجاد تضادهایی در بافت اثرش نیز شده است. 4- پرهیز از اسلامی کردن. نویسنده مدعی میشود که شاهنامه «به دلیل پرهیز از روندی که در آن به افسانه ها و پهلوانان ایرانی جامه ی عربی پوشانیده میشد یا با شخصیتهای قرآنی یا کتاب مقدس مقایسه و به آنان تشبیه میشدند، منحصر به فرد است.»(ص 173) 5-  تاثیر قالبهای شعری. در این بخش به میزان پرداختن به تاریخ، تاملات فلسفی فردوسی و سبک او در سردون شعر اشاراتی میشود.

 

faryademurcheha@gmail.com

 

 

دوست و همکار گرامی

چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی، نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد. برای اطلاع از چگونگی کمک رسانی و اقدام در این جهت خبر زیر را بخوانید

http://anthropology.ir/node/11294

Share this
تمامی حقوق این پایگاه برای «انسان شناسی و فرهنگ» محفوظ است.