(Go: >> BACK << -|- >> HOME <<)

سرآغاز

فرمان ها (2): خدایان روبه زوال

لارنس کوپ ترجمه مژده غلامزاده
l_coupe.jpg

تصویر: کوپ
اما ارتباط بین مذاهب سنتی و مسیحیت نیاز به بررسی و تجزیه تحلیل داشت، و مریدان او مثل خانم واتسون موضوع را مستقیماً مورد بررسی قرار دادند خانم واتسون کوشیده تا به اثبات برساندکه داستان هایی که قبلاً نوشته شده بودند تا عیسی را پاک نشان دهند در حقیقت در جشن های گیاه خواری که او آن هارا فرقه گیاه و طبیعت می نامید استفاده می شده اند. با خواندن داستان از مذهب تا عشق نو شت واتسون (1920) ما می توانیم بفهمیم که چگونه مردم شناسی فریزر می تواند کمک کندتا مسأله طولانی شدن یک ترجمه ادبی را حل کند.
شوالیه موفق که نامش پریکوال یا پریسنال است قدرت دانایی و سادگی رانشان داد.او آنفورتاس را جایگزین کرد، سلطان را زخمی کرد که از درد نادانی و بی لیاقتی رنج می برد. بنابراین ما یک نگاه اجمالی از یک آغاز راز آلود داریم. که درجشن ها و تزئینات گیاه خواران پیدا می کنیم که نه تنها تصورات مردم بومی است بلکه این یک تفکر روحی در طول قرن هااست،ما به آن جا رفتیم تا با جشن های مذهبی و ادبیات غیر مذهبی آشنا شویم. کپولاکرتز ممکن است قسمتی از هردورا فهمیده باشد . او ممکن است با پیداشدن پادشاه جنگل ،وکشته شدن توسط یک مرد جوان به نام ویلیارد شناخت حاصل کرده باشد.
اگر چه این جا غضب برپایه بازسازی نیست پس مرگ هم برپایه زندگی جدید نخواهد بود . ویلیارد از نقش پادشاه خودداری کرد وبه سمت جامعه کرتز عازم شد . که به طور موثر علامت رفع خطر را نسبت به این نابودی می دهد. ساختار افسانه ها وآئین های مذهبی در این باستان استفاده شده امابا یک طعنه و مسخرگی ساده .درهرحال دراین نوشته افسانهای الگوها شامل خدایان نمی شود . اگر الهه درهیچ زمانی حاضر نمی شود .آن فرم سه تایی از مدل آدم عیاش است که با یک گروه از افراد مشغول تفریح هستند آنها  را با یک سرخوردگی جنسی رها می‌کنند جنگ ویتنام یک نقطه مقابل برای زایایی است.
درست همانند سوالات واتسون از شوالیه و پادشاه صیاد: ویلیارد وکرتز ممکن است زمانی این قسمت هارا بازی کنند. اولی ویلیارد درطول پرسش دستخوش تمام روش هایی که در شرایط سخت اتفاق می افتد میشود و کرتز تمام نشانه های بیماری روانی رامشاهده می کند. اما دوباره هیچ موفقیتی حاصل نمی شود ودر انتهای فیلم از ضربات روحی بوجودآمدو در ویلیارد ،هیچ آموزندگی بوجود نیامد و حاصل نشد و دوباره اجزای افسانه به طور طعنه آمیز استفاده شده اند. وهنوز این طعنه ها در فیلم کپولامورد قضاوت قرا میگرد وتنها برای جذابیت افسانه بکاررفته است.
واژه هاو واژه:
من تلاش کردم تاپایان داستان بتواند یک افسانه کلاسیک از یک قتل کسی که در دریا افتاده است باشد.پادشاه راکشته و سپس خودش پادشاه شده است .آن پادشاه صیاد است از شاخه های طلایی که اورا به عنوان پدر بزرگ تمام افسانه ها می شناسند. درهنگام خواندن شاخه طلایی وسپس کتاب از مذهب تا عشق من چیزهای  زیادی در مورد آن ها دریافتم(کپولا – 123 :1990). اگر چه نابسامانی موجود در اعترافات کپولا از تأثیرات ،از طرف پیتر کوئین درمطالعاتش اعلام شده است. این جمع آوری فیلم توسط او بسیار مفید است تا ارتباطی را که او میان کشفیات فریزر – الیوت و واتسون پیدا کرده است را شناسایی کند. اینجا نمی خواهیم که تأثیر مستقیم الیوت برروی کپولا را ثابت کنیم که به طور کافی واضح است کرتز از مرد میان تهی در تاریکی معبد او ،مدیحه سرایی کرده است ،اما به طور ساده مطمئن شده که «سرزمین تباهی» درحق خودش فهمیده شده باشد بعنوان یک شعری که قلب مدرنیست افسانه ها را بیان کرده است. سپس وقتی ما می خواهیم که فیلم کپولارا دوباره بررسی کنیم درانتهای قسمت اول مادر موقعیتی قرارخواهیم گرفت تا چگونگی اختلاف نظر بین او و پرشده الیوت را علارغم تأثیرات مسلم آن درک کنیم تأثیراتی که از بیشتر صفحه های پراکنده شده از افسانه ازکاراکتربندی های پست مدرنیسم گرفته شده بود ممکن است که الیوت سرنخ خودرا از کنراد گرفته باشد بحث شده که ادبیات مجبور بوده تا با وحشت از زندگی مدرن مقابله کند. و از زمانی که وحشت بصورت متناوب درک شد آن مجبور شد تا بصورت یکی درمیان را دلزدگی و ملامت همراه شود. امادر لوای هر دوی اینها یک نیاز ی وجود داشت که شکوهمندی نامیده می شد.(الیوت 1960) کاری که بهترین تصور برای این فکربود سرزمین تبا هی نام داشت.
طعنه های آن ،تصاویر آن از دلزدگی و وحشت ،تنها بیان از دست رفته ونیاز برای افتخار و شکوهمندی است .آن یک شعری است که علی رقم شهرت کم و گمنام آن تکامل گرایی نامیده می شود:هسته اصلی آن برمبنای احتیاجات سلسله مراتب ، تکامل و دستورات است .او صراحتاً به بدهی خود به شاخه طلایی و از مذهب تا عشق اعتراف می کند و در داستان دوم پیشنهادات خاص نه تنها برای عنوان آن بلکه برای طرح و پخش خوب آن هم دست داشته است. او اضافه می کند که باکتاب های فریزر و واتسون آشنایی داشته باشد به سرعت شعرهایی که مربوط به مراسم گیاه خواران بوده است راخواهدشناخت. شاید ما بایستی اینجا تا تعمدی بودن انتخاب شاعر برای دستیابی به افسانه نویسی و پارا دیس تأکید کنیم . الیوت کسی که به مردم شناسی علاقه وافری نشان می داد.    
در دانشگاه شروع کرده بود تا تطبیق میان متدهای همگانی شاغل در شاخه های طلایی را بفهمد که تنها امکان برای تفسیر و نشان دادن آن بود. او کاملاً از کارهای جدیدی که در نقاط قومیتی انجام می شد آگاه بود. آن ثبت و تجزیه تحلیلی از یک فرهنگ خاص شامل افسانه ها و سنت ها و آئین هایی است که بر پایه تحقیقات تخصصی براتیسلا بدست آمده است. البته در سالهای انتشار سرزمین تباهی (The waste lond) یک کار قومیت شناسی بسیار مهم توسط برائیسلا مالینوسکی انجام شد آن ظاهراً محصولی از تجربه مستقیم و مستند بود و همچنین برخلاف سیستم کارشناسی فریزر حرکت می کرد. نوشته مالینوسکی تمرکز کرده بود بر رشد میزان شور و شیدایی تا بتواند متن خود را با نوشته های فریزر تطبیق دهد. اگر چه در کاغذهای مختلف، مقاله ها و بازخوانی ها در سالهای قبل از نوشته شدن سرزمین تباهی و حتی خیلی قبل تر از یادداشت های او برای فرهنگ های شناخته شده، الیوت در برابر فرهنگ های خاص ناشی از مردم شناسی کار بردی مدرن مقاومت کرد و این همان چیزی بودکه  او آن را نامید. جائیکه آن به فرهنگ و راههایی که آن ها کار کرده بودند می پرداخت او از شاخه های طلایی، موجودیت فرهنگ را برداشت کرد که لازم و همگانی است.
آن یک الگوی اشعاری بودکه او را به اقدامات و پشتکار فریزر جذب می کرد. پیشنهاد تکاملی تأسف بار از یک جادو و مذهب پیشرفته به علم می تواند دور انداخته شود. ترکِ تنها ایده ای از یک افسانه جهانی ریشه آن چیزی است که اساس آن چیزی است که به عنوان میراث جمع آوری شده است. فروپاشی فرهنگی که انتقال آن بدون یک پایه و شالوده ای از هارمونی باستانی نمی توانسته شناخته شود.
مدرنیسم و مدرنیته غیر عادی و متقاوت نیازمند این ریشه است. آگاه شده بوسیله مدارس افسانه و مذهب سپس، سرزمین تباهی هست، علی رغم ظاهر شدن، یک داستان، و داستان آن یک گفته ای از اجماع و به روز شده دو داستان دیگر است- که از مرگ و دوباره زنده شدن خدایان (فریزر) و از پرسش از گریل (وستون) استفاده شده است آن چیزی که فهمیده شده عدم ارتباط مشخص تصاویر و فرض های تصادفی در معانی افسانه است. دلیل های ضمنی نیاز به آموزندگی داشتند. اگر چه شکوهمندی احیاء خدا و کامل شدن پرسش ها یک گریز مصیبت بار را باقی گذاشت.
یک راوی ناشناس نگاهی گذرا، ابتدا دو شعر، یک دید تداعی گر زیبایی با یک «دفتر سمبل» و یک «درخت سمبل» او احساس می کند که در جستجوی قلب روشنی، سکوت است. (الیوت-  64: 1963) در جستجو برای دوباره دستیابی به این دید و برای فهمیدن معنای آن، او در فشار است تا با دید کتاب قلب تاریکی افراد مواجه شود که همراه با وحشت و دلزدگی است. بیشتر شعرهایی که مکانشان جنگل است و همچنین در کلان شهرها و هر کدام از سمبل های آن نوعی سرزمین از دست رفته به طورمدرن نمایان می کند. سوألی که بدون چون و چرا مطرح می شود این است که در چشم انداز فریزر، چه قربانی می تواند در این دنیای خشک و چرخه زایایی آزاد شود؟ در کتاب واتسون، کدام یک از چیزهای شناخته شده تباه شدند؟ در ابتدا در مورد چشم انداز فریزر صحبت کنیم، ما ممکن است که بگویم که خواننده شعر بدون شک خدای زایایی را که مرده است را نادیده گرفته امّا جامعه ای که در این جا به تصویر کشیده به سختی حاضر به قبول احیاء دوبارة‌ او است. بهار با نگرانی ونه  با شادمانی می آید. اپریل دقیقاً بی رحم ترین ماه است چون آن پس از اینکه درخت یاس از سرزمین های مرده پدیدار می شود می آید و این آشفته ترین مرگ در زندگی تکراری است. زمستان زمین را در برف فراموشی پوشانده است. این مردم ممکن است که به خوبی درخواست کنند چه ریشته هایی را که آنها می شناسند برای آن ها می ماند، روح و روان در بیابان (الیوت -63 :1936) امّا آن  ها
می توانند هیچ جوابی ندهند شلوغی مردمانی که در حال قدم زدن در یک حلقه هستند با نگاهی اجمالی است به غیب بینی خانم سوسوتریس و بی خبر از نیاز آن ها به یک جشن صحیح (الیوت -64 :1963) این یک سنت پوچ و تو خالی است.
جسد در یک باغ دفن شود،‌پیشنهاد می کنیم تا یک ارتباط با فرقه های قدیمی از اُسیریس داشته باشیم. امَا در آن جا هیچ نظری و عقیده ای دوباره تولد دوباره وجود ندارد.
فلیپاس از مریدان آئین فونیکن یک ارتباط نزدیکی بین اسیریس و آدنیس را ذکر می کند امَا آب های مرگ هرگز به آبهای زندگی متصل نیستند (الیوت-75  :1963) در چشم انداز وسترن نقش پادشاه صیاد نادیده گرفته شده و خوار و خفیف و کم ارزش جلوه داده شده است. جائیکه یک ماهی سمبل زایایی است- زندگی های فراوانی که در داخل آب است- که آن تداعی گر بیشترین و عمده ترین اندوه و درماندگی است.
قهرمان داستان ماهی ها را در یک بعدازظهر زمستان صدا می زند در کانال عروسک، در حالی که در اندیشه مرگ پدرم  پادشاه هستم. (الیوت-70 :1963) دوباره در انتهای شعر سلطان گریل هنوز منتظر شفا است و او در کنار ساحل ماهی ها نشسته و با یک لباس ساده خشک پشت سر من. (الیوت-79 : 1963) اگر چه برای باقیماندن در چشم انداز واتسون نبایستی از توجهاتمان فرار کنیم در این نوع از جملات، پادشاه پدر مرده من، (در اصل لاشه پدر پادشاه من) نکته ای که به ما اشاره دارد به طوفان (The Tempest) یک کار افسانه ای از ادبیات است که من اشاره می کنم تا آن را در بخش معرفی نامه بخوانید و آن همان چیزی است که با عشق گریل مشترک است. مثل پر‌کوال، شاهزاده فردیناند در این لحظه از بازی (تمرین 1، صحنه 2) مملکت است بعنوان یک پرسش دیده شود: به طور کامل اگر او آن را نمی دانست، برای عروسش میراندا و برای وارثانش دوک پروسپرد، و همچنین برای شاه آلونسو، پدرش، کسی که او اعتقاد دارد که غرق شده است. او به این زودی ها کلامش را بر زبان نیاورد، اگر چه از او تصنیف های آریل را شنید. به بیان دیگر اگر چه روح تازه ترانه ای از مرگ توسط آب است او همچنین از یک تغییر در دریا به بعضی چیزهای غنی و فارق العاده آواز می خواند. این ابهام قول داده است تا انجام شود زمانی که فردیناند واقعاً پدرش را دوباره پیدا کند و زنده بماند با مقدار زیادی تغییر در زندگی.
دوباره، اگر چه پرسش های الیوت علم شفا بخشی را برای گریل به همراه نیاورد، سمبل ها سازگارند و یک حضور آگاهانه خواهند داشت، بنابراین مراجع و منابع افسانه ها مثل یک نقل قول از شعرهای ورلین (Verlaine) به نام «پارسی فال» اگر چه تقابل میان آن ها به طور طعنه آمیز و با ترجیع بندی رکیک از یک موسیقی رقص باله به ما یاد آوری
می کند که در عشق های قدیمی پادشاه مداوا خواهد شد. اگر ما تمام دل گرمی خود را حتی در لحظات مداوا از دست بدهیم و اگر ما هیچ وقت سوألات مذهبی پرسیده شده از گریل را نشنویم ما ممکن است ا زطریق تله پایی (درون یافتگی) روش جدی از زندگی را دریابیم.
البته این یک پیشنهاد است، توسط کلماتی که از کتاب عیسی نقل قول شده است آیا حداقل من باید سرزمینم را با آن تنظیم کنم (الیوت-79: 1963) برگشت به چشم انداز فریزر: اگر چه شعر هیچ تغییر سرنوشت سازی را از مرگ خدا تا دوباره زنده شده او پیشنهاد نکرده است ترس به فداکاری ها برای یک شعر خیلی مهم است تا بتواند یک سندی از دلزدگی در وحشت گردد. اگر چه ساکنان سرزمین تباهی از نیازشان برای جشن های گیاهخواری بی خبر هستند ذهن خود سرزمین با آن ها مشغول شده است. اگر چه خانم سوسوستریس نمی تواند در جیب خود کارت مرد آویزان شده را پیدا کند و نشانه ای از قربانی کارت گمشده نوشته شده خود یک طنین است.
در هر حال در هر دو چشم انداز واتسون و فریزر تصویر تاروت (Tarot) (زن که کارت را گم کرده) نه تنها به عنوان یک فرقه زندگی پیشنهاد شده بلکه به عنوان یک فرقه مرموز است و نه تنها به عنوان یک فرقه مرموز که به خودی خود به عنوان مسیحیت عنوان شده است. به همین دلیل بعدها در شعر، ما از سکوت یخ زده در جنگل شنیدیم و همچنین از عذاب به مکانی سخت، از فریاد و از گریه در زندان و در کلیسا، اگر چه ساکنان سرزمین تباهی تنها می توانند فکر کنند که او کسی است که زندگی اش اکنون مرگ است. نبابراین شکست در فهم این که چه ماده هایی می توانند به صلیب کشیده شوند و دوباره احیا شوند. داستان گیسل هنوز آن توانایی را دارد که به آن متوسل شویم تا تأثیراتش را درک کنیم. (الیوت76: 1963) شعر الیوت اگر چه وحشت و دلزدگی را انتقال می دهد آن قدرت را بدست آورده تا عزت و شکوه خودش را که از دست رفته بود دوباره به دست آورد. بر طبق تفکرات برک (Brake) این ایده تنها برای زبان خود کامل و قطعی است با بی نقصی باقی مانده است. بصورت خیلی خاص آن، خیلی به صورت طبیعی از کلماتی که یکبار استفاده شده کامل هستند و کلمات همگانی هستند استفاده شده است(برک-7 :1970)، و البته سرزمین تباهی در اولین دید شامل کلمات گیج کننده است و یک ژست مصرانه به سمت بعضی مطلقات دارد که شامل کلمات غایب می شود. درانتهای شعر آن حتی دارای یک نام است که سانسکریت شانتیه نامیده می شود که ترجمه آن در اصطلاح غربی یک عنوانی است با نام صلحی که فراتر از فهمیدن است مشخص شده (الیوت-86 : 1963) با داشتن چنین نامی شعر ما را به گریه و زاری دعوت می کند که فاصله بسیار زیاد بین کلمات و کلمه ای که اجرا شده را نشان
می دهد.
بنابراین آن طوری است که شعر به خودی خود بر مبنای یک متن تراژدی از یک دوره نشان داده شده که به نظر مفاهیم آن بر روی کلماتی است که قبلاً شنیده نشده است. آن در مقابل روح آن دوره است که کارهای شعری: علی رغم نمایش طرز کار به هم ریختگی، سرزمین تباهی واقعاً توانسته نیازهای خود را سفارش دهد. آن از عبارتی خاص زایایی بعنوان چارچوب کار برای یک دید شفاف استفاده کرده است.
متدهای اسطوره ای:
در پرسش الیوت برای ذخیره عبارت خاص پافشاری شده است. با باز خوانی رمان اخیر جمیزجویس در 1923، در یک مقاله اجازه داده شده به اسم اُلیسیس (Ulisses) اسطوره و دستور، او بر روی ممکن بودن متدهای افسانه ای تأکید کرده است: «در استفاده از افسانه، در اداره یک تشابه ادامه دار بین جهان امروزی و باستان، آقای جویس یک الگویی که ممکن است دیگران بعد از او دنبال کنند را دنبال کرده است.
آنها مقلد نخواهند شد، نه بیشتر از دانشمندانی که استفاده کرده اند از اکتشافاتی که انیشتین (Einstein) خودش دنبال کرده است. که خارج و مستقل از بررسی ها بوده است. آن یک روش ساده از کنترل شدگی، سفارش دهی و دادن یک شکل و شخصه عظیمی از چشم انداز بیهودگی و بی نظمی است که دارای یک تاریخچه گذار می باشد. به جز متدهای داستان نویسی و روایت گری ما ممکن است که اکنون از متدهای اسطوره ای استفاده کنیم. من به جد- معتقد هستم که یک مرحله به سمت درست کردن جهان مدرن استفاده و امکان دستیابی به هنر است. و تنها آنها کسانی هستند که انضباطشان در خفا مربوطه به خودشان است (انضباط معنوی) و بدون کمک گرفتن از دیگران و اینان برنده هستند و این قضیه در یک جهانی اتفاق افتاده که همکاری کمی با آن صورت گرفته و بیشتر از آن استفاده شده است
(الیوت8-177 :1977) قبل از اینکه بخواهیم دستاورد آقای جویس را منصفانه بررسی کنیم ما ممکن است روی نکته جامعه بین این بازخوانی و یک دید ابتدایی تر متوقف شویم.
که به نظر با این مقاله نامربوط بیاید. در «استعداد شخصی و قدیمی(سنتی)» (1919) ایده های مشترک آشکار می شوند اگر چه آن ها در یک اصلاح متفاوتِ کم مدیریت شده اند. بنابراین ما اعلام می کنیم که سنت ها نه تنها با گذشتگان که با جامعه امروز هم درگیر هستند. تنها با تبدیل تجربه های تاریخی به هنر و سپس سکانس های کاری هنر به یک اثر اصیل، آیا ما می توانیم از گذشته های گذشته مان با خبر شویم؟ و از وجود آن چه؟ از بناهای یاد بود موجود یک سفارش ایده آل، که به میزان کمی بهینه شده در طول دوره ها و زمان ها عتیقه ها و اشیاء دست ساز جدیدی ظاهر شدند و به آن اضافه گشتند. و این یک مشابهت میان دوران قدیم و جدید بوده است.
به طبق نظریات الیویت، اگر شعر قدیمی باشد جدید در این زمان ظاهر شود، سنت ها بهترین اشکال بعنوان اشکال فضایی هستند که یاد بودها را ترتیب و آرایش می دهند. در ضمن او می گوید که برای خواننده او درسی از راه رفتن دور آنچه آندره مارلاوس و بعد از آن دونالد دیو آن را موزه خیال می نامند تأثیر می گیرد.
در هر حال وظیفه استعداد شخصی تولید یک حالت یا احساس و یا شخصیت نیست بلکه برای بدست آوردن احساسات غیرشخصیتی است. شاعر باید «ذهن اروپا» را سرویس دهد که بسار مهمتر از ذهن شخصی خود اوست. آن ذهنیتی است که .. هیچ چیز را ترک نمی کند. یا حتی کسانی مثل شکسپیر یا هومر که هنوز باز نشست نشده اند
(الیوت44- 37: 1975) «هنرمند امروزی» هنرمندی که در سال های 1920 کار می کند،‌ بایستی رفتاری بصورت مدرن داشته باشد نه فقط نویسنده (The Tempest) (اولین قرن 17) بلکه نویسنده (قرن 18 بعد از میلاد) و باید آن ها هر دو بعنوان هنرمندان غارنشین ناشناس اما امروز رفتار کنند که از دوره های قبل از پالائوعیک ها آمده اند.
بنابراین الیوت از کلمه افسانه در باز خوانی کتاب اُلیسس اش استفاده می کند که بعنوان یک مترادف با کلمه سنت در اوایل این مقاله است. حقیقت این است که معنی صریح رایج به سرعت اشکار نشد و تنها کمک کرد تا پیام بلیغ و بحرانی فرستنده- مؤثر تر باشد. آن به نظر می رسد که خیلی مناسب است که آقای جویس برای بکار بردن این نوع فرم وام گرفته شده از نوشته هومر خوشحال  و شاد باشد. ما فرض می کنیم او در حال مدیریت کردن درک آشفتگی مدرنیته با استفاده از همگانی کردن یک الگوی مثال عمومی قدیمی بوده است.
او به سنت های مافوق بشر و کیهانی متوسل شده بجای توسل به علاقه های شخصی که مربوط به خواسته های گذرا هستند. اگر چه این برداشت غلط است اگر بخواهی بگوییم که آقای الیوت به طور کلی نشانه های مخاطره پذیری آقای جویس را نادیده گرفته است. مدل هومر یک اینجاست و رمان بدون آن اصلاً‌ شکل نخواهد داشت.
اُلسیس به طور کلی اُُدسیه را قسمت به قسمت با هم همسان و همتا کرده است. و اگر چه الیوت هیچ  نمونه ای را نیاورده است، خواننده هشیار  بزودی همسان سازی ها را خواهد شناخت. نوشته هومر به خدای خود مبنای رها شونده دارد که بر منبای افسانه های قهرمانی از دوران قدیم است(مخصوصاً دوره ای که کلاس جنگجویان بالا می رود)
اُدسیوس فرمانروای ایتاکا به ارتش یونان در محاصره تروی (Tray) کمک کرد. پرسش او برگشت به خانه و پافشاری بر روی هدفی بود که او بعنوان یک مرد دنبال می کرد. یک شاه و یک شوهر. همسرش پنه لوپه از دست خواستگاری که علاقه مند بود تا او خودش از پادشاه جدا شده و با یکی از آن ها ازدواج کند به ستوه آمده بود. پسر او تلماخوس تنها اعتقاد او برای زنده ماندن بود. عازم سفر شد تا به او بفهماند که او باید خودش سفرش را آماده کند.
این در حالی بود که ادیسیوس استراحت می کرد در کاخ پادشاه آلیکنوس که او با جزئیات ماجراهای  شگفت انگیزش را برای او شرح می داد. اینها شامل: نبرد  باسیکلوپس موحش یک چشم، داستان فرار از وسوسه های سیرس کسی که می توانست انسان را به خوک تبدیل کند، ملاقات با هادس (رفتن به زیر زمین) و گریز و فرار از دست سیرس کسی که با استفاده از وسوسه ها و عشوه های همراه با موسیقی می توانست با کشتیبان ها خوشگذرانی کرده و آن ها را بکشد، بود. زمانی که ادیسه به ایتاکا بازگشت، در آن جا او به تلما حوس پیوست که او هم به خانه باز گشته بود. او بر خواستگار چیره شده بود و توانست به رخت خواب پنهلوپه باز گردد. جدا از استفاده از نسخه عاشقانه اَُدیسه که اُُلیسیس نام دارد، آقای جویس ارتباط نزدیکی با آقای هومر دارد. سیکلاپس پرخاشگر و زمین دار یک چشم از میخانه دوبلین، جزیره سیرس که یک کاباره مدرن شده، هادس که یک قبرستان شهری شد. ماُسیرنز که تبدیل به هتل شده، اینکه اُدسیه علاقه مند بود تا دوباره به پسرش تلما خوس بپیوندد در نبرد او در انتهای داستان با لوپولد بلوم فهمیده می شود. در اینجا نقش دو مرد شناور در کلان شهر مدرن است که دارای وضعیت قوسی در جلساتشان هستند که این همان مفاهیم نوشته های هومر می باشد. الیوت می خواهد بیشتر از تشابه های نوشتنی برود او ادعا می کند که آقای جویس در درست کردن ارتباطات هوشمندانه موفق نبوده، امّا یک سفارش پرابهت روی چشم انداز عظیم از بیهودگی و بی نظمی که دارای تاریخچه امروزی است داده است. به عبارت دیگر متدهای افسانه ای فقط با ساختن یک  انضباط در راز و سختی در قرن بیستم ممکن خواهد ساخت. دوباره ممکن است که ما عبارات همسان از استعداد شخصی و سنتی را نامگذاری کنیم: سفارش ایده آل، حضور، از گذشته، شباهت و تطابق میان قدیم و جدید، ذهنیت اروپا، غیر شخصیتی بودن (یعنی مخالف احساس و شخصیت). آن بایستی آشکار شود که الیوت در بازخوانی رمان جویس تحت تأثیرات توصیفات او قرار گرفته و نظرات او را در اشعار خود در کتاب سرزمین تباهی تمرین کرده است.
اگر برای هومر ما مواد سند بندی شده توسط فریزر و واتسون را جایگزین کنیم پس مرجع اصلی برای جشن های گیاه خواری آن چیزهایی است که یک شکل و یک اهمیت به نابسامانی های کشف شده می دهند. در توجیه خود او، او نویسنده کتاب اُلیسیس را کسی می داند که یک قرابت و میل طبیعی با اصول ساده و بی پیرایه خودش دارد.
خواه الگو و نمونه عمومی زایا بشاد و یا دلیری باشد آن پیشنهاد می شود به عنوان وسیله ای برای ترجیحات.
دو تعیین جا بوجود آمده است، اول اینکه الیوت از تخیل آقای جوسی بعنوان اختلاف در رقایت در متدهای افسانه ای با متدهای دوایی استفاده کرده است او فرض رکده که موضوعی که بیشتر درباره اُلیسیس استفاده شده اند بیشتر مثال هایی و الگوهای عمومی و به ارث رسیده از ظرف هومر بوده اند تا اینکه یک داستان واقعی باشند که او خودش گفته است. شخصیت اصلی یک فرد میانسال و ایرلندی است و نه یک جنگجوی یونانی.
آن یک امتیاز از الیوت است که یک ماده مافوق و کیهانی و یک ساختار مافوق داستان را دارد. و این به خاطر این است که او فراموش کرده که فیلسوف بزرگ یونان ارسطو است (به عبارت دیگر یک تأثیر قوی بر روی او دارد)به این معنی که در شعر او از افسانه استفاده می شود همانطور که پائولورکوئر توضیح می دهد، این وسیله هم در افسانه (در صحنه هایی خیالی داستان) و هم در طرح داستان (در صحنه هایی از داستان ساخته شده) او اضافه می کند همانطور که آریستوتل می گوید طرح داستان یک ساختار ثابت نیست بلکه آن بکار گرفته می شود و یک فرایند ترکیبی که بر روی یک داستان روایی که می توان آن را حرکتی نامید نتیجه گیری شود. (ریکوئر-426 : 1991)
این دقیقاً همان پوایی است که الیوت به دنبال آن بوده است. بنابراین نقطه ضعف در گویش های طبیعی طرح داستان که بین جریان گذرا را از وقایع و بشری که نیاز به سلسله مراتب داشته میانجیگری کرده و زن را گرفته است. الیوت تنها
می خواست تلاش کند تا داستان آقای جویس که یک افسانه ناب بود را خلاصه کند که بوسیله سکانس های داده شده از وقایع و ترجمه کاراکترها انجام می شد. در این تلاش الیوت رفتار هر دو شخصیت اودیسه و اُلیسیس را در یک روش خارجی و ایستا بعنوان رفتار دولتمن ترکیب کرد.
نقطه درجائیکه دومی می خواست تا آموزه را از داستان جدا کند،‌ کریسما یا لوگو از افسانه گاسیل،‌الیوت می خواست افسانه را از داستان های روایی تمیز و تشخیص دهد. او متن افسانه را بعنوان یک الگو و مثال عمومی قرارداد تا به یک فرمول خشک اشاره کند. افسانه هومر یک لوگو شد که جویس آن را با یک فشار بر روی موضوعاتش به آن اعتبار بخشیده بود. دومین تردید مربوط به تضاد میان افسانه و تاریخ بود که از شکل ها و اهمیت ها بر روی یک دست و زایایی و بی نظمی بر روی دیگر دست ها حاصل می شد.
به طور ساده تر این که فهم اشتباه و ساده از خواندن داستان است. آن زمانی است که الیوت مهر استفان دایدالز را به او منتسب می کند. داستان یک کابوس شبانه است که من سعی می کردم از آن بیدار شوم.
بیشترین آشنایی اجمالی با داستان جویس نشان خواهد داد که دوبلین،‌ که البته ممکن است در این تاریخ نشان داده شده گفته شود از هرج و مرج موجود بسیار دور بود. با کلیساها و کاباره ها در ارتباط بوده است.
همچنین با آزادی ها و بارها،‌ ممکن است که گفته شود که خوردوخوراک تأثیر زیادی برای نیازهای شهروندانش دارد.
آنچیزی که آن ها خودشان انجام دادند ممکن است یک مرزبندی بر سوی سر درگمی باشد.
آن جا آن نتوانسته کلان شهر مدرن را به خوبی نشان دهد تا بگوید که در خودش آن ناآگاهی و زایایی را مجسم کرده است. با بررسی این متن، یک قسمت از رمان ایتاکا و یا کاتچسیم که باعث شکوفایی آب کشیده شده از نوک تا انتها برای خودش و استفان دادالاس در انتهای دوز پرماجراست.
آب ما گفتیم، جریان داشته است. از منابع اطراف جنگل در مجموعه و یکلو از توان مکعبی از 2400 میلیون گالون قهوه جوش یک مجرایی از فیلتر اصلی به صورت یک پیپ تکی و دوتایی است که از گیاهان اصلی با قسمت 5 دلار در هر متر مربع بوده است.
همانطور که فرد ریک جیمسون اشاره کرد،‌اینجا دستوراتی است و اینجا یک قدرت افسانه ای و اسطوره ای است که کارش انتقال طبیعت توسط بشر و محورهای جمع آوری شده است. (جیمسون1-140 :1982) آن برای تنظیم کردن اصطلاح های الیوت روش های و افسانه ها در این بخش از اُلیسیوس بر روی یک الهام د رمورد یک تأثیر نادیده گرفته شده از نیروی کار بشری است که بصورت عمدی توسط بنالیتی های ظاهر شده از راههای دستیابی به آب در خانه دوبلین بدست آمده است.
تنها کار بشر که الیوت در بازنگری هایش امیدوار است تا با افسانه مرتبط کند  aesteric است. برای او متدهای اسطوره ای یک مرحله به طرف و به سمت درست کردن یک جهان مدرن و ممکن برای هنر است. آن جا مختصراً برنامه کار اوست. جهان مدرن یک جهان زایا و پر هرج و مرج آن چیزی است که داده شد. آن بایستی یک چشم انتظار هنری باشد. که توسط یک سفارش ایده آل از افسانه ها شناسایی شد. اگر آن میزان شده باشد. اگر امکان زندگی انسان ها در حال حاضر ساختار بندی شده باشد و سمبل های حاضر قبل از اینکه هنرمند شروع به کارش بکند جلوگیری می شود.
آ» زمانی است که اسطوره شناسی، ظرفیت تولید اسطوره را داشته باشد تا یک مدل از جهان را تولید کند که حداقل نخبگان باهوشی را در خود داشته باشد و البته ما ممکن است که موقعیت ضروری و اضطراری در هر جامعه ای از انسان های افسانه ای خاص یا تخصص های اسطوره ای داشته باشیم که  از اصطلاحات کنش برک استفاده شده است.
امّا در زمان پافشاری برک،‌ ما تصورمان را از دست داده ایم در رابط با این نقش اگر ما یک چیز خاصی را برای اعطا کردن داشته باشیم و منابع را که دارای قدرت هستند فراموش کنیم. عموماً، یک شخصیت آرمانی نیاز دارد که کامل یا بی نقص وقایع مهم مانند کشاورزی یا برداشت محصول را بوسیله ی راههای سمبلیک و داستانی انجام دهد
(برک-1035 : 1971) در این نخبه گرایی که به صورت رسمی وجود داشت الیوت به شکل یک نماینده می باشد. هیس به عنوان یک صدای منفرد و مشخص از مدرنیسم بود است. متدهای افسانه ای هیس به عنوان یک راه یا راه نهایی تأکید می کرد و با اصراری که شاعر دارد،‌ با سلف معاصر خود والاسی استیون. یک تناقض ایجاد می کند،‌ همان گونه خشم بخشیده می شود. با این تضادهایی که در شیوه ی استیون و الیوت است نمونه ایی از این خشم را می توانیم موقتا ً‌بررسی کنیم،‌ از لحاظ افسانه ای جالب است. در شعر او،«‌اندیشه دستور دادن،‌ کلید غرب»،‌ اسیتون با تفاوت های قدرت دریا و گول زننده بودن آواز زنها شروع می کند. و در پایان او به آن اعتراض می کند،‌ اگر ما به دریا نیاز داریم یا در واقع به واقعیت نیاز داریم. برای تصور کار کردن با آن د رواقع ما دریا را به عنوان نماد هوشیاری در نظر بگیریم،‌ که انسان با توانایی خود آواز را که یک خلق هنری است را بوجود می آورد (استیون 6- 65 : 1986)
لحن استیون ممکن است در شعرهای رمانتیک او درباره روابط خارج از ازدواج باشد. بعد از آن wordsworth وColeridge)یک رابطه ای بین واقعیت و خیال درست کردند که موضوع نظم و مصراع هایشان بود. در مقدمه و «کوبلا سخان» در قصیده هایی مثل اشاره ای از فساد اخلاقی و حزن و ناامیدی آن ها در جستجوی قبولاندن شعر ایده آل بعنوان یک تصویر به نسبت انعکاس آن هستند. و شعر به عنوان یک رویا است  تا یک توصیف. استیون در کتاب keywest شاید مزایایی این میراث را می دانسته و با استفاده از شعر ایمان آن را ثابت کرده است او تمام توان خود را برای جستجو برای ساختن کتاب بیشترین تخیل که یک افسانه واقعی تخیلی با یک داستان قوی سمبلیک است به نمایش گذاشته است هرگز برای تمام شدن و عمدتاً‌ اهمیت جشن هایی که در جهانی انجام می شود که ما بین آن ساکنیم  آن ما کنیم این افسانه های فکری باعث به اغتشاش کشیده شدن دکترین مرده و سلسه مراتب سختی می شوند که به طور واضح بین فرهنگ و طبیعت را ملاقات کرده اند. برای شعرهای بزرگی را از بهشت و جهنم که نوشته شده اند و شعرهای بزرگی از زمین باقی مانده اند تا نوشته شوند (استیون- 142: 1984)
امّا اگر چه کتاب خشم برای دستور (rege for order) ممکن است تأثیر شعری الیوت بر روی خودش را نشان داده باشد متد افسانه ای او به معنی برنامه ریزی ممکنه از شرکت های بصری است (که از عبارات هارت کرین استفاده کرده است) به نظر می رسد که مقداری اعتماد که در تطابق نهایی از جهان و مظاهری که کردریج به تصورات دوران گونه آن معتقد بوده درگیر شده است. (کردریج106 : 1971).
این افسانه های خیالی و واقعی که در این مرحله گسترش یافته اند هیچ ربطی به الیوت ندارد. دستورات ایده آل او شامل توسل به سنت های کلاسیک و یا حداقل یک نسخه سختگیری نسبت به عشق و احساس است. این سفارشات نگه داشتن تناقض ها و تمایزهای پیچیده  موجود در گفتگوها است که در سال 1928 با کلمات زیر دنبال می شده: کلاس بندی در ادبیات،‌ هواداران نظام پادشاهی در سیاست و کلیساهای انگلیسی تبار در مذهب (الیوت- 7: 1970) در اینجا ما نمونه هایی که توسط برک (Brake) ترجیحات نامیده می شود را می بینیم: برای الیوت هنر و تاریخ شبیه شادکامی یک تقاضا در سلسله مراتب هاست،‌ کلمات شادکامی یک تقاضا در یک کلمه.

این ترجمه بخشی است از کتاب:

Coupe, Laurence, 2009,  Myth, London and NY: Routledge .

بخش اول این نوشته :
http://www.anthropology.ir/node/14405
 

 

دوست و همکار گرامی

چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی،  نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد. برای اطلاع از چگونگی کمک رسانی و اقدام در این جهت خبر زیر را بخوانید

http://anthropology.ir/node/11294

 

Share this
تمامی حقوق این پایگاه برای «انسان شناسی و فرهنگ» محفوظ است.