(Go: >> BACK << -|- >> HOME <<)

سرآغاز

گفت وگو با علی بلوک باشی: انسان شناسی از یک باور تا بنیان یک علم

محمد ميلاني
Per- Bulookbashi.jpg

انسان شناسی آیا علم مطالعه انسان است؟ چه انسانی؟ انسان اجتماعی سیاسی یا تاریخی؟ یا انسان به مثابه ابژه یی در برابر تیغ جراحی دکارتی؟ اینها سوالاتی هستند که در برابر ذهن قدعلم می کنند. و شاید در یک معنا این سوالات به اینجا ختم شوند که با این همه انسان چیست؟ نه انسان صرفاً از نگاه زیست شناختی و نه صرفاً انسان از منظر شاخه های متعدد علوم انسانی، که انسان از منظر خود انسان آنگاه که متعلق شناخت در همه شاخه های علوم انسانی از فلسفه گرفته تا هنر یا انسان که متعلق شناخت و شناسایی زیست شناسان قرار می گیرد تا جایی دیگر یا علم دیگر که هنوز کسی آن را پایه ریزی نکرده است.

این سوالات همه به بهانه چاپ کتاب تاریخ انسان شناسی از سوی انتشارات گل آذین با ترجمه دکتر علی بلوک باشی بود؛ کتابی که در مقام یک دایره المعارف در باب انسان شناسی یکی از معدود آثار ارزشمند در این شاخه از علوم انسانی به زبان فارسی است. از این رو بنا را بر آن گذاشتیم تا گفت وگویی با دکتر علی بلوک باشی درباره این کتاب انجام دهیم. گفت وگو بیشتر ریشه یی و در باب مفاهیم کلی در باب این شاخه از علوم انسانی است.

علی بلوک باشی در سال 1314 به دنیا آمد. تحصیلات آغازین خود را در تهران به پایان برد. پس از پایان دبیرستان، وی وارد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران می شود و در سال 1341 در رشته ادبیات فارسی با مدرک لیسانس فارغ التحصیل می شود و درجه کارشناسی ارشد رشته زبان شناسی همگانی و زبان های باستانی ایران را در سال 1349 از دانشگاه تهران اخذ کرد و پس از مدتی در دانشگاه آکسفورد دکترای خود را در رشته انسان شناسی اجتماعی دریافت کرد. وی پس از بازگشت به ایران به طور تخصصی به پژوهش های انسان شناختی در ایران ادامه داده است. او از آن زمان تاکنون علاوه بر سردبیری فصلنامه «مردم شناسی و فرهنگ عامه ایران» در سال های 1353 تا 1356 به تدریس «مردم شناسی عمومی»، «روانشناسی اجتماعی»، «فرهنگ عامه»، «ادبیات عامه» و «نمایش در ایران» در دانشکده هنرهای دراماتیک، دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، دانشگاه الزهرا و دانشگاه آزاد اسلامی و... پرداخته است. آخرین مسوولیت ایشان که تا به امروز نیز ادامه یافته است، عضویت شورای عالی علمی و مدیریت بخش مردم شناسی در دایره المعارف بزرگ اسلامی و مدیریت گروه مردم شناسی دفتر پژوهش های فرهنگی است.دکتر بلوک باشی از پیشگامان و در واقع بنیانگذاران شناخت علمی و روشمند فرهنگ ایرانی است. او چاپ بیش از 140 عنوان مقاله، تحقیق، ماخذ، ترجمه و کتاب را در کارنامه علمی خود دارد.

-خیلی متشکرم که دعوت ما را برای این گفت وگو پذیرفتید. مایلم از حضورتان بپرسم انسان شناسی به مثابه یک علم که در معنای کلی شناخت بشر را مد نظر و مطمح نظر خویش قرار می دهد، آیا به مثابه یک علم مستقل امروزه می تواند ابراز هویت کند یا خیر هنوز متاثر از سایر علوم در معنای کلی کلمه است؟ منظورم این است که این علم زیرمجموعه یی از جامعه شناسی یا زیست شناسی تجربی انسانی است یا خیر؟

اجازه دهید این گونه بحث را آغاز کنم که حدود یک قرن و نیم است که انسان شناسی در اروپا پا گرفته و اکنون به رشد و بلوغ علمی خود رسیده و هستی و هویتی به تمام معنا مستقل و استوار یافته است. گسترش نگرش ها و نظریه ها در انسان شناسی چنان بازتابی فراگیرنده داشته که در برخی شاخه های علوم انسانی و اجتماعی تاثیر گذاشته است. این رشته نه تنها زیرمجموعه یی از جامعه شناسی یا زیست شناسی نیست بلکه خود آن در عرصه علوم اجتماعی به مثابه علم مادر به شمار می رود و دارای فرزندانی مستقل و برومند در حوزه های زیستی، اقتصادی، سیاسی، دینی، زبانی و مانند آنها است. امروزه شاخه های این دانش مانند انسان شناسی تاریخی، انسان شناسی اقتصادی، انسان شناسی سیاسی، انسان شناسی دین، انسان شناسی زبان، انسان شناسی زیستی، انسان شناسی پزشکی و... هریک رشته آکادمیکی مستقل به خود در برخی دانشگاه های جهان، به ویژه دانشگاه های امریکا هستند.

این دانش که از 70 سال پیش در ایران با اصطلاح مردم شناسی شناخته شده است، اگرچه دانشی مستقل از جامعه شناسی و رشته های دیگر علوم انسانی و اجتماعی به شمار می رود، ولیکن هنوز دوره کودکی خود را می گذراند و راه نا هموار و درازی در پیش دارد تا بتواند از همه توانایی ها و قابلیت های جوهری اش در توسعه نگرش های خود در جامعه بهره بگیرد و به مقبولیت علمی خود در جامعه و محافل علمی مشروعیت ببخشد و آموزش آن را در دانشگاه ها بیش از پیش گسترش دهد.

-با توجه به توضیحات شما انسان شناسی به مثابه یک علم چقدر توانسته با مفاهیم انسانی یا انسان شناسی فلسفی (آنچه در آرا و اندیشه های فلاسفه بیان شده است) ارتباط داشته باشد و چقدر از فلسفه به معنای کلی یا تاریخی آن متاثر است؟ چرا که فصل بندی کتاب تاریخ انسان شناسی از آغاز تا امروز نوشته توماس هیلند اریکسون و فین سیورت نیلسن که توسط شما ترجمه شده بیشتر مانند فصل بندی کتاب های فلسفی یا تاریخ فلسفه است. نظر خود شما اگر از این منظر به کتاب نگاه کنید، چیست؟

اندیشه های فلسفی در پایه ریزی اندیشه های اولیه انسان شناختی بی تردید سهم و نقش مهمی داشته است. رشته پیوندهایی میان انسان شناسی و فلسفه، به ویژه در زمینه نگرش های اجتماعی آن دو را می توان در دوره باستان، یا دوره یی که از آن به پیش از تاریخ انسان شناسی یاد می شود، بازیافت. توجه داشته باشید که انسان شناسی در فلسفه و علوم الهی یک مفهوم تک بعدی بود و فلاسفه دینی انسان را از راه پیوندها و تعلقات الهی گونه آن مطالعه می کردند و می کوشیدند با شناخت انسان، این آفریده خداوند، به خداشناسی دست یابند. انسان به مثابه یک موجود اجتماعی- فرهنگی ساخته و پرداخته جامعه، و مطالعه انسان با این مفهوم تازه، اندیشه یی نو بود که در نگرش برخی از فلاسفه قدیم مانند ارسطو پدید آمد. مثلاً ماهیت اجتماعی انسان، مقوله یی که دانش انسان شناسی آن را پذیرفته و در تحقیقاتش با این نگاه به انسان می نگرد، یکی از مباحث مورد بحث ارسطو بوده است. به عقیده ارسطو انسان بر اساس این خصلت اجتماعی و داشتن خرد، شعور و اخلاق از سایر حیوانات متمایز می شود. در آثاری مانند کتاب سیاست ارسطو، نظام اجتماعی- سیاسی یونان باستان چنان اهمیت و اعتباری می یابد که تاثیر آن در شکل دادن اجتماعات مردم و طبقات جامعه و نوع ارتباطات طبقاتی میان اربابان و بردگان مشاهده می شود. همچنین ریشه و اصل دو مفهوم کلی گرایی و نسبی گرایی در دیدگاه انسان شناسی بازمی گردد به فلسفه. مفهوم کلی گرایی را که به اشتراکات و همانندی های فرهنگی میان جامعه های گوناگون اشاره دارد باید در تفکر کلی گرای برخی از فیلسوفان یونانی و دومین مفهوم را که به یگانگی و وحدت فرهنگی و ویژگی فرهنگی خاص هر جامعه تکیه دارد، باید در اندیشه نسبی گرای فلاسفه سوفسطایی ردیابی کرد. همان طور که می دانید عرب های مسلمان در سده های 7و8 ق/ 13 و 14 م سرزمین هایی را از اسپانیا تا هندوستان زیر چتر اسلام درآوردند. پس از آن حدود هفت قرن، دست کم تا قرن بیستم، مراکز اقتصادی، سیاسی و علمی جهان مدیترانه یی در کلانشهرهای پیشرفته اسلامی آن زمان قïرطîبه و بغداد مستقر بود. نظریه پردازی های ابن خلدون بزرگ ترین تاریخدان و فیلسوف اجتماعی اسلامی در این دوره بر افکار علمی دانشمندان جهان غرب، به ویژه اندیشه فلاسفه و علمای جامعه شناسی و انسان شناسی سرزمین های اروپا تاثیر عمیق گذاشت. برای نمونه به نظریه انسجام اجتماعی و اهمیت خویشاوندی و دین در پدیداری و نگهداشت این انسجام در جامعه های بشری اشاره می کنم که از محورهای برجسته و بااهمیت در آثار دورکیم (1917-1858) جامعه شناس فرانسوی و ردکلیف- براون (1955-1881) انسان شناس انگلیسی است، نخستین بار از جانب ابن خلدون ارائه شد و دانشمندان جامعه شناسی و مردم شناسی آن را پذیرفتند و توسعه دادند. امروزه نیز شماری از انسان شناسان غرب با فلسفه ارتباط نزدیک و تنگاتنگ دارند و از بینش و نظریه پردازی های فلاسفه در آثار تحقیقی و تحلیلی خود بهره می گیرند. در میان این گروه انسان شناسان، متفکرانی چندبعدی مانند ژاک دریدا و میشل فوکو فرانسوی هستند که خط و حصر میان انسان شناسی و فلسفه را از میان برداشته اند و از دستاوردهای فلسفه به مثابه مادر همه علوم انسانی در تحلیل های خود استفاده می کنند.

-کتاب دارای یک بخش واژه نامه بسیار مفصل است. البته برای ترجمه چنین کتابی چنین واژه نامه یی هم لازم است. در این واژه نامه که بسیار هم ارزشمند است لغات و مترادف های معنایی را مشاهده کردم که در زبان فارسی یا اصلاً ندیده بودم یا پس از بررسی دیدم تنها در یک یا دو جا ذکر شده است. در بعضی از موارد هم ردیف های انتخابی شما برای واژه ها، ابداع جدید از سوی شخص شما بودند. از این رو احساس می کنم واژه نامه ارزشمندی است. قدری می توانید در این خصوص برایمان صحبت کنید.

کتاب تاریخ انسان شناسی یک متن آموزشی برای دانشجویان رشته انسان شناسی است. مباحث مختلف کتاب آکنده از واژه ها و اصطلاح های عمومی و تخصصی رایج در حوزه های مختلف دانش هایی است که نویسندگان برای تالیف آن از متون مربوط به آنها استفاده کرده اند. در برگردان فارسی کتاب با توجه به آموزشی بودن متن کتاب ضرورت آگاهی یافتن دانشجویان از برابرگزینی های فارسی مقابل واژه ها و اصطلاح های رایج در عرصه این دانش ها به زبان اصلی، یعنی انگلیسی، و ارتقای فرهنگ واژگانی تخصصی آنان مترجم را به فراهم کردن چنین واژه نامه یی برای کتاب واداشت. مجموعه واژه های واژه نامه تنها محدود به واژه ها و اصطلاح های صرف در حوزه علوم انسانی و علوم اجتماعی که معمولاً در بیشتر متن های برگردانده به فارسی در این حوزه ها آمده اند، نیست، بلکه بسیاری از واژه ها و ترکیبات مصطلح در ادبیات متن کتاب را هم دربر می گیرد. به عبارت دیگر در این واژه نامه که در دو بخش انگلیسی- فارسی و فارسی- انگلیسی تنظیم و تدوین شده است، افزون بر اصطلاح های خاص و معمول در حوزه علوم اجتماعی، به ویژه حوزه انسان شناسی، واژه هایی نیز که در زبان عادی و عرفی معنای روشن و معینی دارند همراه مترادف های معنایی آنها یا مترادف های اصطلاحی آنها نیز آمده اند.

سرانجام باور شخصی خود را در این باره در اینجا بیفزایم که فراهم آوردن واژه نامه برای متن های فارسی برگردانده از زبان های خارجی کاری بایسته و بسیار ضروری و بااهمیت است. خوانندگان این گونه ترجمه های فارسی از متن های علمی- تخصصی زبان های خارجی باید بدانند مترجم چه برابرنهاده ها و مترادف های معنایی فارسی برای واژه ها و اصطلاح های خارجی انتخاب کرده و به کار برده است. مطالعه ترجمه فارسی کتاب و مراجعه همزمان به واژه نامه و برابرنهاده های هر دو زبان فارسی و انگلیسی به تفهیم متن ترجمه و آگاهی خواننده از درک موضوع کمک می کند، ضمناً فرهنگ واژگانی او را در حوزه زبانی آن دانش غنا می بخشد و بسیاری از موانع دشوار آموزندگی را از سر راه او برمی دارد.

-یکی از مباحث مطرح شده در کتاب و در وضعیت کلی انسان شناسی و تاریخ انسان شناسی مارکسیستی است. آیا به نظر شما انسان شناسی مارکسیستی امروزه حرفی برای گفتن دارد؟ (نه از منظر فلسفی بلکه از منظر انسان شناسی محض) و از سوی دیگر این انسان شناسی امروزه در یک وضعیت کلی یا در انشعابات متعدد به حیات خود ادامه می دهد؟

انسان شناسی مارکسیستی در اروپا و امریکا اصولاً در حوزه پژوهش های انسان شناسی اقتصادی شکل گرفت و تاثیر عقاید و نظریه های مارکس بر مردم شناسان در دهه 1950 آغاز شد و در دو دهه 60 و 70 میلادی گرایش به نظرهای علمی مارکس درباره جامعه و مناسبات اجتماعی و اقتصادی و تضادهای طبقاتی به اوج و رونق و شکوفایی رسید. در انسان شناسی این دوره دو گرایش ساخت گرایی در تحقیقات اقیانوسیه شناسی و پویاگرایی در تحقیقات آفریقا شناسی به اندیشه های مارکسیستی وابسته بودند. مردم شناسان برجسته بزرگی در امریکا، مانند جولیان استیوارد در دیدگاه مادی گرایانه خود و لسلی وایت در بینش جبرگرایی فن شناختی اش، در بریتانیا کسانی چون مکس گلاکمن و پیتر ورسلی و در فرانسه لویی آلتوسر و موریس گودولیه در آثار مردم شناختی خود مفاهیم و تعابیر نوینی از عقاید و نظرهای مارکس مطرح کردند. از راه تحقیق های انسان شناسان مارکس گرا برخی نظریه های مارکسیستی مانند از خودبیگانگی، مسلک هوشیاری دروغین، تمایز میان عناصر فرهنگی زیرساختی و روساختی و مفهوم تضاد طبقاتی و مانند آنها در فرهنگ دانش آموختگان و جامعه دانشگاهی راه یافت و در زمره واژگان علمی معیار قرار گرفت. به طور کلی، انسان شناسان مارکس گرا در پژوهش های خود نشان داده اند معرفت و قدرت با هم پیوند دارند و جهان بینی ها به لحاظ ایدئولوژیکی هرگز نمی توانند جانب گرایانه نباشند. همین تفکر راه را برای انسان شناسان پسانوگرا گشود تا بر تفکرات نوگرایی خرده بگیرند. از 1980 به این سو، انسان شناسی بازگشتی به گذشته و به عقاید و نظرات مارکس داشته است. نویسندگان کتاب تاریخ انسان شناسی نیز موضوع اساسی بحث خود را در فصل هفتم کتاب با عنوان «اقتدار پرسمان» به بازگشت به حوزه تفکر مارکسی در انسان شناسی اختصاص داده اند. امروزه نیز کماکان یافته های نظری مارکس و قرائت او از تاریخ و دیدگاه سیاسی اش از تاریخ که قرائتی نو از تاریخ است و با دیدگاه فیلسوفان، زیست شناسان و اقتصاددانان پیشین متفاوت است در حوزه پژوهش های اقتصادی انسان شناسان، چه انسان شناسان مارکس گرا و چه انسان شناسان مکاتب دیگر هنوز اعتبار و نمود دارد. در روزگار کنونی انسان شناسان اقتصادی بیشتر هم خود را در بررسی نظام های اقتصادی و مطالعه در زمینه نیروهای تولیدی، انواع شیوه تولید، مالکیت بر زمین و وسایل و ابزارهای تولید، تعاون در عرصه کشاورزی و دامداری در جامعه ها متمرکز کرده اند و در این زمینه ها توفیق زیادی هم به دست آورده اند.

-جای کتاب هایی از این دست یا به تعبیری بهتر کتاب هایی در باب انسان شناسی از منظر علمی و تخصصی و از سوی دیگر از منظری تاریخی در جامعه فکری و علمی ما بسیار مشهود است. در وهله اول به نظر شما جایگاه این کتاب در میان کتاب های ترجمه شده از این دست در زبان فارسی چگونه است و از سوی دیگر این کتاب تا چه حد توانسته این خلأ را پر کند؟

کتاب تاریخ انسان شناسی همان طور که نویسندگان آن نیز در مقدمه خود یاد کرده اند، تاریخ شکل گیری دانش انسان شناسی، خاستگاه فلسفی و فرآیند تحول و تکامل اندیشه های فلسفی و علمی این دانش از کهن ترین زمان تا آغاز قرن بیست و یکم است. این کتاب به صورت بسیار فشرده جوهر تفکرات علمی دانشمندان در حوزه های گوناگون علم را در تمام نحله های تاریخ طبیعی، تاریخ و جغرافیای انسانی، فلسفه های الهی، مادی و سیاسی، نحله ها و شاخه های مردم شناسی و انسان شناسی در سرزمین های جهان، به ویژه کشورهای اروپایی دربر می گیرد. از این رو، مطالب مباحث تاریخ انسان شناسی دربرگیرنده گزیده و چکیده دیدگاه ها و نظریه پردازی های اندیشمندانی است که در تحول اندیشه متفکران علوم انسانی و اجتماعی در جهان تاثیرگذار بوده اند. نویسندگان با مطالعه و بررسی و تحلیل دقیق حدود 500 اثر از کلیدی ترین کتاب ها و مقاله های برجسته و مطرح در شکل دهی دانش آکادمیک مردم شناسی و انسان شناسی، نکته های مهم اثرگذار را دستچین کرده و در کتاب آورده اند و هر جا لازم بوده آنها را نقد و با استدلال علمی تایید یا رد کرده اند. افزون بر آن چگونگی زادن یک نظریه و دوره صیرورت آن نظریه و رشد و افول و مرگ، یا رشد و بالندگی و بقای آن را بیان کرده اند. به نظر من ترجمه فارسی این کتاب که در سال 2001 میلادی تالیف و نشر شده و اطلاعات آن از همه ترجمه های فارسی مربوط به تاریخ انسان شناسی که تا امروز انتشار یافته، به روز تر است، می تواند در انتقال دقیق ترین و جامع ترین آگاهی ها درباره تاریخ اندیشه و نظریه ها و روش های انسان شناسی به طالبان این دانش جایگاه ویژه یی داشته باشد و نیازها و خواسته های دانشجویان این رشته را تا حد زیادی برآورده سازد. نویسندگان کتاب با توانایی و مهارتی شگفت انگیز کوشیده اند مطلب و نکته مهمی در تاریخ این دانش ناگفته و ناسفته باقی نماند و آنچه در نوشته های دیگران مغفول مانده است، در این نوشته بازگویند.

در تکمیل پاسخ به این پرسش و اطلاع از نظر دیگران درباره جایگاه این ترجمه جا دارد اشاره یی هم به سخن یکی از صاحب نظران، دکتر ناصر فکوهی استاد انسان شناسی در دانشگاه تهران و یکی از مولفان و مترجمان باهمت و پرکار آثار مربوط به انسان شناسی در ارزیابی تاریخ انسان شناسی بکنم. دکتر فکوهی در معرفی و نقد این ترجمه در فصلنامه فرهنگ مردم، تاریخ انسان شناسی را یکی از بهترین کتاب ها برای بهره برداری از تاریخ انسان شناسی برای کاربردهای نظری دانسته است. او معتقد است متن این کتاب برای همه علاقه مندان به رشته انسان شناسی و دست اندرکاران علوم انسانی یکی از مهم ترین و بنیادی ترین کتاب ها در این زمینه است. خواندن آن برای درک روند پیچیده و روابط میان انسان شناسی با سایر شاخه های علوم اجتماعی و همچنین برای درک مفاهیم و نظریات در این علم گسترده بسیار سودمند و ضروری می کند.

-آینده علم انسان شناسی را در ایران چگونه می بینید، آیا می تواند به مثابه یک علم مستقل و شکوفا پیشرفت کند؟ دایره المعارفی شدن اجزای این علم چه کمکی می تواند به این علم کند؟

در پاسخ این پرسش باید بگویم، در حالی که حدود 70 سال از شکل گیری مردم شناسی در ایران می گذرد و در هفت دهه گذشته فعالیت های بسیار زیادی در شناساندن این علم از راه سخنرانی، تحقیق، تالیف و چاپ مقاله و کتاب و تشکیل نهادهای علمی - پژوهشی، موزه ها و نمایشگاه های مردم شناسی انجام یافته است و لیکن هنوز علم مردم شناسی، یا به تعبیر دیگر علم انسان شناسی در آغاز راه است و دوره طفولیت خود را می گذراند. انسان شناسان ایرانی و پژوهشگران مردم شناسی ایران آموزه های بسیار فراوانی باید فرا گیرند تا بتوانند این دوره کودکی را با توفیق بگذرانند و به بلوغ علمی در این دانش برسند. این دانش به لحاظ معارف فلسفی و اجتماعی به نفسه جامعیت دارد و بسیار توانمند است. در صورتی که انسان شناسان ایرانی بتوانند از این جامعیت و توانمندی به شایستگی بهره بگیرند، مطمئناً خواهند توانست چشم اندازی روشن و امیدبخش برای مردم شناسی ایران رقم بزنند.

این را هم به مطلب بالا بیفزایم که در جامعه ما هنوز دیدگاهی روشن و برداشتی درست از دانش مردم شناسی وجود ندارد. تلاش در به کار بردن و جا انداختن اصطلاح انسان شناسی به جای مردم شناسی هم، که جامعه با آن کاملاً نا آشنا و بیگانه است، به ابهامات و دشواری ها در فهم آن افزوده است. از این رو طبیعی می نماید اگر مشاهده می کنیم انسان شناسی در سنجش با دانش های دیگر علوم اجتماعی مانند جامعه شناسی، زبان شناسی، روانشناسی و اقتصاد تا اندازه یی ناشناخته مانده است و در کناره این علوم گام برمی دارد. البته شخصاً خوشبین هستم که با فعالیت و سختکوشی چهره های برجسته و معروف در نهاد های آموزشی و پژوهشی انسان شناسی و مردم شناسی در جامعه دانشگاهی و در عرصه بیرون از دانشگاه و در سازمان های علمی- پژوهشی غیردولتی، همچنین با پشتکار و همت شمار زیادی پژوهشگران آزاد در کار تحقیق مردم نگاری، افق آسمان این دانش در ایران، چه در عرصه آموزشی و چه در عرصه پژوهشی و تولید فکر گشوده و امیدوار کننده خواهد بود.

مقصود شما از دایره المعارفی شدن اجزای این علم و کمکی که می تواند به این علم بکند برای من مبهم است، شاید در این پرسش، شما نظر به ورود دانش مردم شناسی به ساحت دایره المعارف نویسی در مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی داشته باشید و بخواهید بدانید فعالیت های بخش مردم شناسی در تالیف و چاپ مقالات به مدیریت و نظارت این نگارنده در دایره المعارف چه کمکی به این علم می کند؟،

-دقیقاً مرادم همین مساله است.

خب اگر چنین است، باید به طور خلاصه بگویم موضوعاتی که در بخش مردم شناسی مدخل دایره المعارفی می شوند و نویسندگان مقالات آنها را تالیف می کنند، همه به نحوی در چارچوب بینش ها و روش های انسان شناختی شکل می گیرند و به یقین در پیشبرد پژوهش های این علم و شناخت و شناساندن رفتار های اجتماعی و فرهنگی جامعه ایران و جوامع اسلامی بسیار موثر خواهند بود. ضمناً ناگفته نماند که هر یک از مقالات تولیدی در این بخش به مثابه رساله یی کوتاه یا بلند در مسائل مرتبط به انسان شناسی و فرهنگ شناختی است که می تواند جزیی از لایه های پنهان و تاریک دیدگاه ها و برداشت های مردم شناسی را درباره مقولات مختلف برای مخاطبان دایره المعارف آشکار و روشن کند. البته سخن در این مورد بسیار است که در پاسخ به پرسش شما در اینجا بیش از این نمی توان به آن پرداخت.

این گفتگو ابتدا در روزنامه اعتماد، سی مهر 1388 منتشر شده است.

 

Share this
تمامی حقوق این پایگاه برای «انسان شناسی و فرهنگ» محفوظ است.