(Go: >> BACK << -|- >> HOME <<)

سرآغاز

ادبیات تطبیقی و شعر کلاسیک فارسی

علی کاظمی
Ketab - 5 Bahman 90- Shahname.jpg

الگا دیویدسون،‌ 1380،  ادبیات تطبیقی و شعر کلاسیک فارسی، ترجمه دکتر فرهاد عطایی، تهران،  نشر فرزان
نویسنده ی کتاب ادبیات تطبیقی و شعر کلاسیک فارسی، الگا مرک دیویدسون(1) ، مدرک دکترایش را در سال 1983 از دانشگاه پرینستون در رشته مطالعات خاور نزدیک کسب کرد. پایان نامه ی دکترایش درباره شاهنامه و باعنوان «تاجبخش(2)  و شاهنامه» بوده است که جایزه T. Cuyler Young prize  دپارتمان مطالعات خاور نزدیک را دریافت کرده است. او به همراه همسرش از سال 1986 تا 1991 استاد Currier House  متعلق به دانشگاه هاروارد بوده اند. از سال 1992 تا 1997 صاحب کرسی مطالعات مربوط خاورمیانه و اسلامی در دانشگاه برندی بوده است. و از سال 1997 تا 2000 نیز در شورای انجمن ایرانی بوستن فعالیت داشته است. همان زمان استادیار درس مطالعات تطبیقی دانشگاه برندی نیز بوده است. و درسی با عنوان "صدای زنان در جهان اسلام" را ارائه میکرده است. از سال 1999 تا 2008   عضو شورای مشورتی دپارتمان مطالعات خاور نزدیک دانشگاه پرینستون بوده است. علائق تدریسی او بدین قرار است: زبان و ادبیات فارسی و عربی، مطالعات زنان، زبان و ادبیات اوستایی، پهلو، سغدی، سانسکریت، یونانی باستان و لاتین، همچنین ادبیات تطبیقی و شعر شفاهی و فولکلور.
خانم دیویدسون از سال 1999 رئیس هیئت مدیره بنیاد ایلکس و عضو هیئت مدیره بنیاد Woodcock می باشد. او همچنین از اعضای هیئت امنای دایرة المعارف ایرانیکا است.
بجز رساله ی دکترا که در بالا ذکرش رفت دکتر دیویدسون مولف دو کتاب است:  «شاعر و پهلوان در شاهنامه»(3)  و «ادبیات تطبیقی و شعر کلاسیک فارسی»(4) . (هر دو توسط دکتر فرهاد عطایی به زبان فارسی ترجمه شده اند)

کتاب ادبیات تطبیقی و شعر کلاسیک فارسی
این کتاب در حقیقت تکلمه ای است بر اثر دیگر دکتر الگا دیویدسون «شاعر و پهلوان در شاهنامه». دیویدسون در کتاب مزبور مباحث جدیدی را با تکیه بر ادبیات تطبیقی و بهره جستن از اساطیر و حماسه های دیگر فرهنگ ها در حوزه ی شاهنامه پژوهی مطرح میکند از جمله اهمیت ویژه ای که به سنت شفاهی در سرایش شاهنامه میدهد. و میگوید به شرط اینکه شاهنامه ی منثوری در دسترس فردوسی برای سرایش شاهنامه بوده باشد، خود آن نیز کاملا تحت تاثیر سنت شفاهی بوده است. موضوع دیگر مورد اشاره دیویدسون در آن کتاب، "فرمولی" بودن شاهنامه است. و همچنین موضوعات دیگری که بازتابهای بسیاری نیز به همراه داشته اند و بسیاری از محققین در این حوزه را برانگیخته تا دست به نقد آن کتاب بزنند.
کتاب ادبیات تطبیقی و شعر کلاسیک فارسی در واقع متشکل از چندین مقاله است در جواب به انتقادات وارد شده بر کتاب شاعرو پهلوان. یا همانگونه که نویسنده در مقدمه اثر اشاره میکند: «این کتاب مجموعه ای از مقالات است که یک هدف اصلی آنها را به هم پیوند میدهد: تلفیق شواهد تطبیقی و درونی در مطالعه شعر کلاسیک فارسی با توجه خاص به شاهنامه فردوسی»(ص 1)
دیویدسون میگوید در این اثر نیز همچون شاعر و پهلوان ... اساس کار را بر روش تطبیقی آلبرت لرد(5)  (مطالعات تطبیقی اشعار شفاهی) و ژرژ دومزیل(6)  (پژوهشهای تطبیقی درباره مشابهت های پهلوانان حماسه ها و خدایان اساطیر و آیینها) قرار داده است.

مقاله نخست
مقدماتی درباره روش شناسی تطبیقی:

مقاله نخست به تشریح صورت بندی مطالب مربوط به مطالعات تطبیقی می پردازد و «مروری کلی ... پیرامون کاربردهای رهیافت تطبیقی در مطالعه شاهنامه به دست میدهد.»( ص 2)
دیویدسون درک بنیادین میلمن پری (استاد لرد) و آلبرت لرد از نقالی را این گونه بیان میدارد: «در نقالی سرودن شعر و اجرای آن دو وجه از یک فرایند شاعرانه ی واحد است. به عبارت دیگر، سرودن شعر ضمن نقالی رخ میدهد. نقالی از مقوله سرودن حین اجراست.»(ص 10)
نویسنده در این مقاله مدعی میشود که اکثر متخصصان شعر فارسی با این نظر موافقند که با استفاده از روشهای تطبیقی میتوان به ارتقای شعر کلاسیک فارسی کمک کرد. و نویسندگان انگشت شماری روش شناسی او را نقد کرده اند که نویسنده آن را نقطه شروع مناسبی برای خویش میداند.

مقاله دوم
متن شاهنامه فردوسی و بار سنگین گذشته

همت اصلی دکتر دیویدسون در این فصل پاسخ گویی به مقاله ی انتقادی امید سالار به کتاب «شاعر و پهلوان در شاهنامه» می باشد. از جمله انتقادات امید سالار که دیویدسون برخی از آنها را «ناشی از بدفهمی» میداند، این است که او «نظریه ی پری و لرد را با مطالعه ی ادبیات حماسی فارسی بی ارتباط» میداند. (امید سالار، 1996، ص 235).
دیویدسون اما هدف خود را از جوابگویی به انتقادات امید سالار رسیدن به این نظریه ی کلی میداند که «تنوع قرائتهای موجود در سنت نسخه برداری از شاهنامه حاکی از یک سنت نقالیِ مبتنی بر سرودن شعر به شیوه ی فرمولی است».(ص 17)
در این مقاله و همزمان به پاسخگویی به انتقادات امید سالار «تاثیر صورت بندی کلاسیک آلبرت لرد ... از شعر شفاهی در "سراینده داستانها" بر مطالعات جاری درباره شاهنامه بررسی {میشود}.»(ص 2) این مقاله همچنین این پیشفرض را مورد نقد قرار میدهد «که شعر شفاهی/نقالی "بدوی تر" و "ناپخته تر" از شعر مکتوب است».(ص 2)

مقاله سوم
داستانسرا و کتاب شاهان در دنیای شعر فردوسی

دیویدسون این مقاله را به واژه ی "سراینده" در شاهنامه ی فردوسی اختصاص داده است که آن را به “singer” ترجمه میکند. «منظور ... از این واژه مفهوم کلی نمایشی/اجرایی آن بوده به همان صورتی که در عنوان کتاب البرت لرد  به کار رفته است».(ص 41) نویسنده در بخش اول این مقاله استدلال می کند که «در موارد گوناگونی که واژه ی سراینده در شاهنامه آمده با مفهوم کلیِ singer که لرد
در عنوان کتابش مد نظر داشته مطابقت دارد، یعنی کسی که داستانهای شفاهی را نقل/اجرا میکند». در بخش دوم مقاله استدلال خواهد شد که «جزئیات این موارد گوناگون حاکی از دیدگاههای فرهنگ ایرانِ سده های میانه در زمینه ی مفهوم کلی کتاب شاهان است.» (ص 41)
به طور خلاصه قصد نویسنده از پرداختن به استعاره های «سراینده» و «کتاب» این بوده است تا نشان دهد: «درهم آمیختن این دو استعاره ی متمایز توسط فردوسی کاری است که در واقع با سنت شعر شفاهی/نقالی همخوانی دارد و به شعر مکتوب محدود نیست.»(ص 3)

مقاله چهارم
دیدگاهی مخالف:
آنان فقط آنچه را درکتابی یافته اند بازگو می کنند

این مقاله به پاسخوگویی به نقدی دیگر بر کتاب شاعر و پهلوان در شاهنامه میباشد. فرانسوا دوبلوا در جلد پنجم کتاب «ادبیات فارسی» به نقد نظریه ی «شعر شفاهی» می پردازد و شعر روایی فارسی را حاصل و برآمده از منابع مکتوب میداند (همانگونه که به اعتقاد او خودِ نویسندگان این روایات بر آن اصرار دارند). بلوا با ارجاع دادن به مقاله ی 1985  دیویدسون به نقد نظریه «شعر شفاهی» می پردازد. دیویدسون اما معتقد است او نسبت به استدلالهای او دچار بدفهمی شده و حتی آنها را تحریف کرده است. او بلوا را مانند نولدکه از جمله پژوهشگرانی میداند که اصرار دارند شاعرانی مانند فردوسی «فقط آنچه را در کتابی یافته اند بازگو کرده اند».(ص 74) اما دیویدسون «بجای آنکه فرض را بر این بگذارد که نسخه های منثور، صرفا "منبع" شعر فردوسی است، استدلال میکند که این روایات شعری از سنتهای هنری مستقلی نشئت میگیرد که وجود آنها را نمی توان فقط بر اساس روایات منثور این داستانها توجیه کرد.»(ص 3)

مقاله ی پنجم
رستم تاجبخش

«فصل پنجم بازنگریِ تطبیقیِ لقب تاجبخش رستم است با توجه به مفاهیم پادشاهی در سنت هند و اروپایی بنا بر تحلیل ژرژ دومزیل. در این مقاله، استدلال شده است که این لقب بازتابِ مضمونی داستانی است که از پیشینیان باقی مانده است و با نقش حماسی رستم به عنوان پهلوانی که "شاهان را به قدرت می رساند" تناسب دارد.»(ص 3)
این مقاله، همانگونه که خود نویسنده اذعان دارد بررسی دوباره ای از مقایسه ی رستم و آپم نپات است که در کتاب «شاعر و پهلوان در شاهنامه» فصلی را به خود اختصاص داده بود. همت نویسنده اما این است تا به انتقاداتی که به این مقایسه شده است پاسخ دهد و خود به نقد دیگر پژوهشگران در این زمینه بپردازد.
برای مثال به این ایراد بلوا که دیویدسون رستم را با اپام نپات یکی انگاشته است پاسخ میدهد که معتقد نیست اپام نپات همان رستم است چرا که «شخصیتهای یک روایت مقدس میتوانند خدا یا پهلوان باشند»(ص 90) گویی اپام نپات مفهومی است که رستم میتواند مصداقی از آن باشد.

مقاله ششم:
حماسه، قالبی برای گفتارهای نمایشی(8) :
رجزخوانی در شاهنامه فردوسی

در این مقاله به «نوع ادبی فرعی»ای در درون نوع حماسی شاهنامه پرداخته می شود: «رجزخوانی به صورت مدیحه ی شعری در صیغه ی اول شخص در داستان نبرد رستم و اسفندیار».(ص 3) و با توجه به آن «به قواعد رجزخوانی پهلوانی، آن گونه که در حماسه "نقل" میشود» پرداخته میشود.
دیویدسون کار خود در این مقاله بر مبنای جدیدی میداند که «ریچارد مارتین درباره ی پدیده ی "انواع ادبیِ جای گرفته" در قالب حماسه ارائه کرده است.»(ص 119) ریچارد مارتین معتقد است که «اینگونه گفتارهای نمایشی {مانند رجزخوانی} در عین حال که می تواند خارج از حماسه به نوبه خود "نوع"های ادبی باشد، هنگامی که در داخل حماسه جای میگیرد به "انواع فرعی" تبدیل می شود که نه تنها تابع ضوابط درونی خویش، که تابع ضوابط بیرونی نوعی است که در آن جای گرفته است، یعنی حماسه».(ص 120)

مقاله هفتم:
سوگواری زنان به عنوان اعتراض در شاهنامه

در این مقاله به نوع فرعی دیگری در شاهنامه پرداخته می شود: سوگواری زنان، آن هم در «داستان حماسیِ سوگواری تهمینه در مرگ سهراب». «موضوع این مقاله این است که آنچه ادبیات حماسی فارسی به عنوان سوگواری زنان "نقل" می کند عین سوگواری "زنان واقعی" است که مردم شناسان در مطالعه ی این سنت زنده به تشریح آن می پردازند».(ص 139)
به اعتقاد دیویدسون سوگواری تهمینه برای سهراب را نمیتوان صرفا سوگواری ای نمایشی دانست صرفا به این دلیل که «شخصیتی در یک داستان حماسی آن را ادا میکند»؛ بلکه به نظر او «هم شکل و هم محتوای آنچه فردوسی از قول تهمینه نقل می کند کاملا شبیه سوگواری های واقعی زنان است».(ص 140)
به نظر او «سوگواری از مقوله ی شعر است» و همچنین «جنبه های شعریِ اثرِ فردوسی او را ملتزم می سازد که به شعر دورنی این سوگواری وفادار بماند».(ص 140). «وقتی تهمینه اندوه و خشم خود را از کشته شدن پسرش، سهراب، به دست پدر ابراز می کند، کلماتی که شعر حماسی برای بیانِ احساسات او به کار می گیرد صرفا کلمات شاعرانه نیست، بلکه به نمایش گذاشتن سوگواری است در قالب حماسه ی شاهنامه».(ص 141)

faryademurcheha@gmail.com
  Olga Merck Davison
2. منظور از تاجبخش رستم می باشد.
3-  Poet and hero in the Persian book of kings
4- Comparative Literature and Classical Persian Poetry
5-  Albert Lord
6- Georges Dumezil
7- The Singer of Tales(1960)

8- Speech-acts
 

 

 

دوست و همکار گرامی

چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی،  نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد. برای اطلاع از چگونگی کمک رسانی و اقدام در این جهت خبر زیر را بخوانید

http://anthropology.ir/node/11294

 

 

 

 

Share this
تمامی حقوق این پایگاه برای «انسان شناسی و فرهنگ» محفوظ است.