(Go: >> BACK << -|- >> HOME <<)

سرآغاز

اسطوره شناسی تطبیقی و واژه شناسی تطبیقی

جین هاردی ترجمه مترجم مرجان غفاری
I00002887.jpeg

تصویر: دومزیل
 اسطوره شناسی تطبیقی جدید ژرژ دومزیل در بیشتر موارد، نه تنها در حل مشکلات ویژه ( وجود نام های انتزاعی، ریشه شناسی و حتی ریخت شناسی) بلکه همچنین در روش شناسی، از واژه شناسی تطبیقی پیشی گرفت.
تفاوت اساسی بین اسطوره شناسی تطبیقی قدیم تر و اسطوره شناسی تطبیقی جدید ژرژ دومزیل را شاید بتوان اینگونه بیان کرد: اسطوره شناسی تطبیقی قدیم تر، واژه شناسی تطبیقی را دنبال می کرد؛ اسطوره شناسی تطبیقی جدید در بیشتر موارد  پیشقدم می شود.

روش شناسی
سال ها پیش از دستور زایشی، ژرژ دومزیل  با آنچه که ژرف ساخت دین و ایدئولوژی نامیده می شد، فعالیت می کرد. در حالی که واژه شناسی تطبیقی صرفاً به رو ساخت، خصوصاً آوا شناسی و ریخت شناسی محدود شده بود، اسطوره شناسی تطبیقی جدید گونه ای جدید از ساختارهای زیربنایی از نمونه های آشکار معرفی کرد مثل گروه سه نفره ی کارکردیِ خدایان که شالوده ی گروه سه نفره ی تاریخیِ متفاوتی را می سازد، Jupiter Mars Quirinus، Odhin Thor Freyer  و دیگر نمونه ها.
گروه سه نفری کارکردی بازسازی شده، به هیچ وجه شبیه به بازسازیِ تطبیقیِ متداول نیست. در بازسازیِ تطبیقی، فرم ها باید به طرزی بدیع همانند باشند؛ در اسطوره شناسی تطبیقی جدید ، فرم ها معمولاً متفاوتند-فقط معنایشان( کارکردشان) همانند است.
چنین مفاهیمی تنها در زبان شناسی درزمانی و واژه شناسی تطبیقی ظاهر می شوند. در اینجا اذعان می کنیم که سیستم های زبان شناسی آن گونه که به نظر می رسند تغییر نمی کنند، صداها، فرم ها، و روساخت تغییر می پذیرند، زیرساخت ممکن است بدون تغییر باقی بماند. از نقطه نظر سنتی، دوره ی لاتین عصر انحطاط  آینده اش را از دست داد :" leget “he’ll read”   و فرمی جدید با دستوری کردن یک عبارت ملکی "leget habet “he has to read” بدست آورد. چنین شرحی از حقایق، گمراه کننده است. لاتین عصر انحطاط هیچ گاه آینده اش را از دست نداد-روش بیان اش نو شده بود.
روند کار باید به شکل زیر بیان شده باشد:

                   فرانسه                                        لاتین عصر انحطاط
   
                آینده             > --------------------        آینده        : ژرف ساخت
   il lira                       <----------------------         leget   : روساخت   

این مفهوم دگرگونی و تغییر به بهترین شکل با تحول و تطور سیستم هندو ایرانی خدایان کارکردی در ایران به تصویر درآمده است :
                               بقای فرم ها (تباهی فرم ها)
                  ایرانی                                                    هند و ایرانی
)خدا)                        *Miθra                                                  *Mitra          
                                 lost                                              *Waruna     
(دیو)                               *Indra                                           *Indra      
)دیو)          *Nāhaθya                                              *Nasatyāw     

به نظر می رسد که سیستم قدیمی خدایان کارکردی کاملاً از میان رفته و فراموش شده باشند:
خدای اصلی ازبین  رفته است و سه خدای دیگر تبدیل به دیو شده اند. با این همه ، ژرژ دومزیل اثبات کرد که سیستم قدیمی به طور کامل در گروه     Aməša Spəntaباقی می ماند.
"فکر خوب"                       Vohu Manah                          *Mitra            
"حقیقت "                                  Arta                                       *Waruna
"قدرت"                  Xšaθra                                                      *Indra   
"صداقت-جاودانگی"    Haurvatāt Amərətāt               *Nāsatyāw              

در اینجا بدیهی انگاشتن این دو دگرگونی، گمراه کننده خواهد بود: سیستم قدیمی فراموش نشده بود، و بعد از آن یادآوری و تثبیت شد. در واقع تنها یک روند حفاظت وجود دارد، و طبیعتاً این دیدگاه قصد ندارد که دگرگونی را انکار کند.
ایدئولوژی ها و سیستم های گرامری تغییر می کنند اما مستقل از روساخت هایشان. خدایان بزرگ قدیمی (Diurnal sky (*dyew- و همسرش زمین ، برای مثال ، در ودای هندی نام هایشان را حفظ کرده اند اما برتری قدیمی شان را از دست داده اند.
بنابر این در مطالعه ی معنایی-نحوی مورد ودا، به نظرم آمد که دو سیر متقابل مشاهده می شدند:
1)) حفظ دال های اصلی، با تحریف معنا مثل، *gwhen  "فشاردادن ----->  " ضربه ، ضربه زدن به ، کشتن" pelH* " ریختن داخل" ------> " پرکردن" و مثال های دیگر.
(2) حفظ ساختار و معنای اصلی با تحریف دال ها، مثل، gwhen " فشار دادن " با حالت مفعول معه چیز فشار داده شده ----> gwhen    "فشار دادن " با حالت مفعولی چیز فشار داده شده و گروهِ حرفِ اضافه ای نتیجه:

          Lat . offender caput ad fornicem” bit the vault with the head”
Lit . pìlti vándeni “ pour water                                                         

مشکل انتزاع در ریشه ی نامواره

    واژه شناسان تطبیقی در بیشتر موارد وجود ریشه های انتزاعی را در زبان هند و اروپایی انکار کردند. یکی پس از دیگری ، همه ی صورت های انتزاعی به مثابه بیان " قدرت ها" به حساب آورده شدند.
     ژرژ دومزیل اولین کسی بود که این مفهوم را مورد بحث قرار داد و اثبات کرد هند و اروپایی ها به نامواره های  فاقد هویت بشری ارج نمی نهند اما خدایان بشری را احترام میکنند(*deywṓs). زمانی که خدای بشری نامی انتزاعی را با خود دارد، نام اش را مدیونِ یک روند انسان انگاری است. علاوه بر این می تواند اثبات کند که معنای انتزاعی اغلب در ابتدا می آید: مسلماً نام دیو ودا  Vṛtra  نوعی استفاده ی خاص از vṛtrá  انتزاعی " مقاومت " است. به همین ترتیب ، نام ونوس ، الهه عشق ، انسان انگاری از*wén-e/os  انتزاعی است( دقیق تر : medio-passive ) " آنچه   غلبه می  کند"
(2) من ادعا کرده ام که مشتق ها در *–ti- از حالت ِ مفعول با واسطه چکیده های انتزاعی قدیمی در  *–t- تکامل پیدا کرده اند.
(3) چکیده های انتزاعی در میان هند و اروپاییان  بی ثبات و متزلزل هستند. آنها تمایل به انسان انگاری دارند. بسیاری از خدایان نام هایشان را مدیون ِ این گرایش و تمایل هستند مثل میترا " پیمان و قرارداد" اما چنین خدایانی به اندازه ی خدایان دیگر دارای هویت بشری هستند.
و روند درزمانی از قرار زیر است:
نام های انتزاعی -------> نام های شخصی ، نه؛ نام قدرت ------ > نام شخصی یا نام انتزاعی

ریشه شناسی
نمونه های قابل توجه بسیاری وجود دارند که اسطوره شناسی تطبیقی جدید راهی به ریشه شناسی واژگانی گشود، یا زندگی جدیدی به معادله ی قدیمی داد.
1.    پادشاه pṛthu و Fortune. در  servius et la fortune   ژرژ دومزیل به طرز متقاعد کننده ای اثبات کرد که Pṛthu شاه هندی، اولین شاه انسانی، با Servius شاه رومی مطابقت می کند.  Pṛthu ، همچون Servius ، پادشاهی اش را با اراده ی خدایان ، با " تقدیر " به دست آورده است نه با تولد.
Pṛthu و Servius خدا را ستایش می کردند( *kens-) هنگامی که ستایش کردند، برای مردمانشان خوشبختی به دست آوردند ، Pṛthu از طریق گاو فراوانی  kāmaduh ، و Servius از طریق گاو امپراتوری.
در پایان ، ژرژ دومزیل نام Pṛthu را با اصل لاتین -fortῡna-fortu ، و pṛthi-  فرم دیگری از همان نام -  با لاتین fors- ، مضمون forti-  مورد شناسایی قرار می دهد. وی نمونه ی اصلی هند و اروپایی *phṛt(h)u *phṛt(h)u- را بدیهی می انگارد.
ریشه شناسان این تساوی را همساز نکرده اند، به رغم اینکه مطابقت آوایی تردید ناپذیر است. اما هیچ مدرکی از ریشه ی *phṛ-  *phṛt(h) وجود ندارد ، و از طرف دیگر ، خیلی محتمل به نظر می رسد که لاتین fortu- forti-  مشتقات *bher-“bear” resp.*bhṛ-ti-(ved.bhṛtί-Av.bərəti-,Gmc*bhrpi-)  هستند و* bhṛ- tu -  یک نمونه ی بسیار قدیمی مشتق در *–tu-  با درجه ی صفر ریشه شبیه pṛ-tu- (لاتین )   portus  است .
Fortuna  به معنای " بانوی بردباری " است مثل portῡnus  که به معنای " خدای راه " است تکامل معنایی  bearing>fortune  همانند چیزی است که در ودا آمده است. ámśa  از ریشه ی bear /attain – Hnek-.
آیا ما این تشابه بدیهی فرض شده توسط ژرژ دومزیل را رد می کنیم؟
به هیچ وجه:
Pṛthu  به عنوان ساختی نو از  Bhṛtu  محسوب شده است و Pṛthi   به  عنوان  refection ی از Bhṛti  و فرم سوم Pṛthī/yā  به عنوان ساختی نو از  bhṛtyā  توسط bhṛtyắ ( cost )  ثابت شد.
چنین نوساخت هایی معمولاً در نام های بشری متداول هستند. این احتمال وجود دارد که ساخت نو مفعول ِ نام ِ زمین  pṛthivī است : پادشاه " فرمانروای زمین " است.
شاید نام پادشاه  bhṛtu / -i-ī  نبوده است ، اما " Bhṛtu – pati " فرمانروای بردباری  همچون vásu pati  " master of goods " ساخته شد. چه لقبی از  Bhṛtu- pati  باشد چه یک انتصاب اصلی به مثابه بردباری انسان انگاری شده ، نام  Bhṛtu  کاملاً با کارکرد شاه مطابقت دارد .
پادشاه  Pṛthu  یک " دهنده " است، " او مستقیماً می بخشد ... به کسانی که او را ستایش می کنند ؛ به طور کلی و مستقیم، از طریق گاو فراوانی که مطیع می کند، به هر کس…  (4) معنای " دادن به ، پرو بال دادن به" به دلیل ریشه ی
*bher-,i,-ir,*subhṛtam bhṛ*-“entertain well”,Ved. bhartṝ-“husband”.) و دیگر نمونه ها شناخته شده است.
چنین کاربردهایی ارتباط بین معناهای " هدیه ، سخاوت" ، " بردباری "  و " تقدیر، سرنوشت " را اثبات می کند.
    
2.centaurs ,gandahrvas,februar  . زمانی که دومزیل ریشه شناسی جدید را   اختیار کرد نه تنها آن را با اطلاعات فرهنگی ، بلکه با بحث های زبان شناسی جدید تقویت کرد.
یک مورد از معادله ی قدیمی  gandharvas: centaurs  است که او قاطعانه نام     februar  را اضافه کرد :  این سه موضوع جداگانه مورد بررسی قرار می گیرند.
a)    آیا نام های centaurs   وgandharvas   هندی هم ریشه هستند؟  
آ.میه )5) به کلی معادله ی   Ved.Gandharvā-:Gk.Kέvτavρoςرا به 5 دلیل رد می کند.
1. خاستگاه لهجه متفاوت است.
2. هند و ایرانی g  با    Gk. К مطابقت ندارد.
3. اولین واج a  در gandharvā  ممکن است بازتاب *a  یا *o  باشد ، اما نه *e ، زیرا در این مورد ، صامت ابتدایی به جای g  باید j  باشد.
4. Skt.dh  با  Gk  مطابقت ندارد.
5 .-arvaḥ  با Gk. avpoς  مطابقت ندارد.
آخرین ایراد ارزش پایینی دارد :
قلب awro/arwo  غالباً اثبات شده است.tawro/tarwo ،  
Lat.nervus“nerve” /“bull” Gk.vερovو مثالهای دیگر.
اولین و سومین ایراد قانع کننده نیستند. بسیار محتمل به نظر می رسد که اساساً ، زبان شناسی ِ مضمون بنیاد که مثال های زیادی را از تناوب های مصوت
*gwhermό-Gk. Θεoμόϛ,*gwhormό-)  در Ved.gharma.-*hot-  )                  تأکید ِ متغیر نشان می دهد، موضوع چنین دگرگونی و تغییراتی بوده است.
آنچه که واقعاً مشکلات را ایجاد می کند ( اختلاف ) بین  obstrunent  هاست.در واقع نه Gk.к می تواند با Skt.gh  مطابقت کند و نه Gkبا  Skt.dh  اگر kέvτavρoϛ واژه ی یونانی باشد. اما اگر یک اصطلاح پیشا هلنی باشد چه؟ لهجه ی هند و اروپایی پیشاهلنی یونانی تغییرات هماهنگی را نشان می دهد مثل همان هایی که با مدرک و دلیل  πvρoϛ<*bhṛgho(Gmc.*burg-) اثبات کردند.
بنابر این ، ممکن است که یک قالب *gwh>gw))kέvτavρoϛ با اختلاف دَمِش پیش بینی کنیم که در نتیجه به k;*dh>ᵟ تغییر پیدا می کند. تأثیر πvρoϛ در “ bull “ می توانست مسبب قطعه ی  ᵟ  به τ  باشد.علاوه بر این ، باید به یاد داشته باشیم که نام ها فاعلی برای تحریفات ویژه هستند مثل  Bhṛtu>Pṛthu(supra)  . حتی مطابقت بین Ved.Gandharvá وə Av.Gandarw از منظر آواشناختی کامل نیست، چراکه Av.w  با v  هندی مطابقت ندارد اما با b  مطابقت دارد.
 (bساختار ریخت شناسی ریشه ی  *gwhe/ondh(o)rwo-  چیست؟ این فرم به عنوان یک مشتق اولیه محسوب نمی شود، به این دلیل که هیچ پسوند  rwo  وجود ندارد.همان طور که میله معتقد بود ، آن فرم بیشتر یک مشتق ثانوی در  wo  از یک خنثی کننده در  *-r/(*n)است که بر  ریشه ی gwhedh-“desire”    بنا شده است.در فرم اصلی تا حدودی پیش بینی n  در موارد ضمنی است (مثل اسم " آب "Lit.vanduõ,Lat.unda) تا یک درون وند کلامی.
پسوند –wo- حالت ملکی دارد مثل
 Lat.Cer-vus*”horned”>”hart”  بنابر این ”:gwhe/ondh(o)r-wo "خدای شهوت " است.یک اسم تمام عیار هم برای centaurs  و هم برای gandharvas.
آیا واژه ی February  هم ریشه است؟
تا آنجا که به آواشناسی و ریخت شناسی مرتبط می شود ، هیچ مانعی در باره ی ارتباط لاتین februus  با آن فرم به عنوان gwhedhr-wo-  وجود ندارد. معنای " پالاینده " ممکن است ثانوی باشد، پالایش نتیجه ی آیین باروری می شود.
 ریخت شناسی
 در قطعه ای از ریگ ودا 4.18.12 به نظر می رسد که ایندرا پدر خودش را کشته است:
چه کسی مادرت را بیوه ساخت؟
چه کسی کمر به قتل تو بست ؟ هنگامی که در حال راه رفتن بودی؟ کدامین خدا misericordious  بود با تو هنگامی که پدرت را کشتی؟
معنای پادای چهارم واضح به نظر می رسد:
Prấksināh صیغه ی مفرد دوم شخص ناقص prā-ksī- است " ویران کردن" و با صیغه ی مفرد اول Prákṣīṇām 10.27.4 مطابقت دارد، که فاعل اش ایندراست ، کسی که نابود می کند تنگ نظرانی را که او را به چنگ می آورند. ( pādaḡṛhya)اما ژرژ دومزیل دریافت )7) که ایندرا هیچ گاه نگفته که پدر خودش را کشته است. بنابر این  پیشنهاد می کند که متن prấkṣiṇāh   را به سوم شخص  prấkṣiṇāt  ( مفرد) یا  prấkṣiṇāt  ( جمع) تصحیح کنیم. موافقت با یک چنین تصحیح( غلط گیری )مشکل است.
متن ریگ ودا اساساً صحیح است و هیچ دلیل واضح و آشکاری برای چنین تحریفی وجود ندارد . در عین حال دریافت ژرژ دومزیل بسیار متقاعد کننده است:
متن باید معنی اش این باشد : " زمانی که کسی پدرت را کشت "؛ این معنا بعد از بند قبلی " کدام خدا با تو بخشاینده بود" طبیعی تر است. این امکان وجود دارد  که معنایی را که دومزیل حدس می زند بدون دستکاری متن به دست آوریم:
تی . بارو ، به     طرز متقاعد کنند ه ای نشان داد) 8) که ودا از پایه ی سوم شخص مفرد نه تنها در precative  بلکه در فرم dhāḥ " he put  " (که برابر با hitt dāš)  محافظت کرده است.فرم Prấkṣiṇaḥ  ممکن است نمونه ی دیگری از پایانه ی قدیمی باشد.

نتیجه
 می بینیم که حتی در ریخت شناسی ، بستر مناسب واژه شناسی تطبیقی ، اسطوره شناسی تطبیقی جدید ظاهر می شود که از راه حل های زبان شناختی پیشی گرفته است.
طبیعتاً واژه شناسی تطبیقی حقوقش را از دست نمی دهد. ما مجبوریم که بعضی توضیحات زبان شناختی مطرح شده توسط ژرژ دومزیل را تعدیل کنیم ، خصوصاً زمانی که آن توضیحات از منظر الگوهای ریشه ای، غیر قابل قبول بودند.

1) L’emploi des cas en védique. Lyon,1977.
2) L’indo – européen. Paris: p.u.f.1979,p.50.
   . 3) L’indo – eurpoéen,p.55-56  
4) servius et lal Fortune. Paris : Gallimard,1943.
 5) Introduction à létud copmparative des langus indo européen.  Paris :Hachette , 1936, p.B99.
6)apudg,dumézil, le problém des centaurs .paris : paul geuthner, 1929.p.254-255                                                                               7) heur et malheur du guerrier . paris: presses universitaires de france, 1969, p. 65
8) Indo Iranian journal 1,1957,p.61-67
 این مقاله ترجمه ای است از Journal of Indo-European Studies No.3
HOMAGE TO GEAORGE DUMÉZIL
Edited by Edgar c.Polomé                       

پرونده «ژرژ دومزیل» در انسان شناسی و فرهنگ
http://www.anthropology.ir/node/3933

 

 

دوست و همکار گرامی

چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی،  نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد. برای اطلاع از چگونگی کمک رسانی و اقدام در این جهت خبر زیر را بخوانید

http://anthropology.ir/node/11294

 

Share this
تمامی حقوق این پایگاه برای «انسان شناسی و فرهنگ» محفوظ است.