(Go: >> BACK << -|- >> HOME <<)

سرآغاز

کشف خزرستان

رحمت نادری
IMAGE0001.JPG

گرمی­لی­یرف، لف­ن، (1382)، کشف خزرستان، ترجمه ی ایرج کابلی، تهران: نشر آگه.
داستان سفر اکتشافی است که توسط لفن گومیلیوف در سال های 1959 برای کشف قوم ناپدید شده ی «خزر» ها به انجام رسیده است. خزر ها یکی از اقوامی هستند که تا سال های پایانی سده ده میلادی در ناحیه های اطراف رود ولگا در گستره­ی جغرافیایی بسیار وسیعی زندگی می کردند.

این قوم دین یهودی را اختیار کرده بودند که این نکته دارای اهمیت تاریخی است از این لحاظ که دین یهود بر اساس آموزه های خود دین بسته ای به شمار می رود و بیشتر شامل اقوام بنی اسرائیل و عبرانی می شود و دیگر قومیت ها برای پذیرفتن این دین با مشکلاتی مواجه هستند.

میزان آثاری که از این قوم تا زمان بررسی گومیلیوف در قسمت های مورد سکونت آنها یافت شده است، تقریبا هیچ است. شواهد تاریخی از قبیل سفرنامه های اعراب و ایرانیان نشان از وجود یک سیستم حکومتی متعلق به خزرها را تاکید کرده اند اما شواهد ملموس باستان شناسی از این قوم یافت نشده است. از طرف دیگر این هیات با سرپرستی کومیلیوف بسیار تلاش کرده است که در آن زمان از افراد متخصص دیگر رشته ها نیز استفاده نماید.

»لف گومیلییوف»، تاریخ دان برجسته­ی شوروی و روسیه و عضو فرهنگستان علوم طبیعی روسیه و پایه گذار دانش جدید قوم­شناسی بود. وی که فرزند دو شاعر برجسته ی ابتدای سده بیستم روسیه بود خود نیز شاعری با استعداد و فارسی دان و آشنا با ادب و فرهنگ دری به شمار می رفت. ترجمه چندین مجموعه از شعر های معاصر ایران جزو کارنامه ادبی اوست.

او دارای کتاب های بسیاری در زمینه قوم نگاری و تاریخ است. سه کتاب تاریخی مشهور او «تاریخ خیونان»، «ترکان باستان» و «در جستجوی یک سرزمین خیالی» از آثار ارزشمند او هستند. علاوه بر آن کار سترگ او در رساله علمی او به نام «قوم زایی و زیست کره زمین» است که در آنجا سعی در اثبات نظریه خود دارد؛ مبنی بر اینکه« فن قوم نگاری( ethnography) فقط یک راه پیشرفت دارد و آن تبدیل شدن به دانش «قوم شناسی» (ethnology) است.

این کتاب دارای مقدمه ای از پرفسور آرتامونوف است که در آن به بحث کلی در مورد خزرها و اهمیت کتاب «کشف خزرستان» می پردازد: «کتاب گومیلییوف خواننده را با دانستنی های بسیاری درباره تاریخ و طبیعت و ساکنان روسیه آشنا می کند. نویسند ه هر جا از اقیانوس اطلس تا کبیر، مطالبی قدیمی یا تازه ای در مورد خزران یافته است گرد آورده است. در این کتاب از تاثیر پذیری قانونمند رویدادهای تاریخی، از تغییرات طبیعی و نقش طبیعت در زندگی انسان ها سخن گفته شده است. شیوه ی نگارش کتاب گومیلییف بسیار جذاب است و در این کتاب خواننده با یک گزارش رسمی از کاری که انجام شده و فهرست خشک نتایج که از آن به دست آمده روبه رو نیست. نویسنده، ضمن بهره گیری  از یک شیوه کاملا علمی، فقط خطاب به مختصصان سخن نمی گوید.»

...«مخاطب او همه خوانندگانی اند که آگاهی  ولو اندکی از علوم تاریخی دارند گفتن اینکه کتاب گوملییوف در رده بندی کتاب ها از چه نوعی دانست اندکی دشوار است. خودش سرگذشت یک اندیشه علمی می نامدش اما از آنجا که زندگی هیچ اندیشه­ای از زندگی پدید آورنده آن و شرح کوشش­هایی که سبب تبلور آن اندیشه شده جدا نیست نشانه­های از سرگذشت خود نویسنده در آن یافت می شود. به هر رو این کتاب شیرین را همه علاقه مندان به ماجرای جستجو ها و اکتشافات دشوار -چه میدانی و چه کتابخانه ای- خواهند پسندید.»

...« اگر ادبیات پلیسی محدود به کشف جنایت نمی­بود من آن را یک اثر پلیسی می نامیدم که در آن صورت می بایستی ادبیات پلیسی شرح هنرمندانه مسایل علمی را نیز در بر بگیرد. هم در کشور ما و هم در ادبیات خارجی که گاه به کتاب هایی بر می خوریم که محتوایشان سرگذشت دل چسب کشف های علمی است. این گونه کتاب ها بسیار سودمند و می توانند با دست مایه باستان شناختی توسعه نیز پیدا کند. کتاب گومیلییوف که نظر خواننده را بر آن جلب می کنم از جمله ی این گونه کتاب هاست.»

درآمد

خوانندگان تاریخ دان می دانند که خزران مردمانی قدرتمندی بوده اند که در پایین دست ولگا می زیسته اند و به دین یهود در آمده بودند و در سال 965 م مغلوب امیر کی یف شده اند. خواننده تاریخ دان و باستان شناس هم پرسش های بسیار دارد، از جمله اینکه: خاستگاه خزران کجا بود، به چه زبانی سخن می گفته اند، چرا از بازماندگانشان اثری بر جای نیست، با اینکه دین یهود بیگانگان را به خود راه نمی دهد، اینان چگونه توانسته اند یهودی بشوند و مهمتر از همه مناسبات میان خزران و زادبومشان، و نیز مستملکات عظیمی که تقریبا همه اروپای جنوب خاوری با مردمان بسیارش را در بر می گرفته، چگونه بوده است؟

بلغاران، کامی و بورتازها و سووار ها و مردوا- ارضی ها و ویاتیچ ها و چیرنیس ها و له های شمالی و اسلاوی از جمله مردمان زیر فرمان شاه خزر بوده اند که در این محدوده می زیسته اند. حد خاوری این مستملکات خوارزم بوده که خود زیر فرمان مان قشلاق و اوس تورت اداره می شده و همه دشت های جنوبی دامنه اورال را در بر می گرفته است. شهر دربند، که دیوار پر آوازه­اش ماورای قفقاز را از متصرفات خزران جدا می کرده، شهر سرحدی جنوب به شمال می رفته. در باختر هم سراسر قفقاز شمالی و جلگه های کریمه و جلگه های ساحلی دریای سیاه تا دنی یستر و کارپات زیر فرمان شاه خزر بودند. اما این مناطق نه زاد بوم خزران که موطن الان ها و کاسوک ها ( جرکسان) و په چخ نگ ها و مجاران بوده، که در آن زمان هنور به محل های امروزی زندگیشان نرفته بوده اند.

نخستین رویدادنگار روس، نویسنده حکایات دوران کهن با نام «خزران» آشنا بوده، و از آن زمان این نام بارها در نوشته های تاریخی روسی آمده، اما کسی به دقت نگفته است که خزران کی اند و خزرستان کجاست، زیرا، برخلاف دیگر مردمان، نه پیشینیان خزران را می شناسیم نه کسی توانسته است از بازماندگانشان نشانی بیابد.  به گواهی همه منابع معتبر خاقانات خزرستان در منطقه­ی میان رودان ولگا و دن و ترک قرار داشته است، و شگفت آنکه این مردم نزدیک به هزار سال در اینجا زیسته اند اما هیچ بنای تاریخی یا اثر باستان شناختی مربوط به ایشان پیدا نشده است. بی گمان خزران نیز مانند همه مردمان دیگر می خورده­اند و می نوشیده اند و ظرف هایشان را می شکسته اند، پس ظرف های شکسته شان- یعنی نخستین چیزی که در حفاری ها به دست می آید- کجاست؟ خزران دو شهر عمده داشته اند «ئی تیل» در ساحل ولگا و «سمندر» در کنار رود ترک- پس بقایای این دو شهر کجاست؟ خزران هم می مردند، پس گورشان چه شده؟خزران هم زاد و ولد می­کردند پس بازماندگانشان در کدام قوم تحلیل رفته اند؟ و دست آخر زیست گاه خزران کجا بوده همان به قول پوشکین«دیه ها و دشت ها» که آن امیر کی یفی به نام الگ « به تیغ و حریق سپرد» کجا بوده است؟ مدت ها بود که کسی برای هیچ کدام از این پرسش ها پاسخی نداشت.

همسایگان خزران انبوهی از اطلاعات درباره ایشان به جا گذاشته اند که برخی با هم مطابقت دارد و برخی دیگر نه. یونانیان بیزانسی با خزران متحد شدند و دین گستران ارتودکس را به کشورشان فرستادند، ایرانیان و عربان با خزران می جنگیدند، اما در شهر های عمده خزرستان محله هایی ویژه بازرگانان مسلمان وجود داشت، روس های اهل کی یف و چرنی گوف از ترس شمشیر به خزران باج می پرداختند، اما همین که در سال 965م زورشان رسید به ضرب همان شمشیر سر از تن خزران جدا کردند.

ارمنیان و گرجی ها، که خود سخت گرفتار تجاوز خزران بوده اند، مطالبی هم درباره ایشان نوشته اند. اما از قضا سندی که بیش ترین اطلاعات را درباره خزران در بر دارد نامه ای است که یوسف شاه خزری در میانه سده دهم، به حصدای ابن شفروت نمانیده خلیفه ی{فاطمی} عیدالرحمان سوم، که در اسپانیا بوده، نوشته است.

ضمنا چنان که از نوشته های سیاحان بر می آید خزرستان در جنوب با ایران و خوارزم و امپراتوری بیزانس، و در شمال با روسیه و بلغارستان بزرگ و پریمای بزرگ(بیارمیای ساک ها در اسکاندیناوی) داد و ستد داشته اند. اما پرسش این است که بازرگانان ایرانی چگونه از جنوب به شمال می رفتند تا نقره­شان را با خزهای گرانبها مبادله کنند؟ آیا از بیابان های بی آب و علف پیرامون اورال می گذشته­اند یا از آب های پر تلاطم دریای خزر و آب راه ولگا؟ برای این دو پرسش دو گونه پاسخ است: هم مثبت و هم منفی.  اما آنچه روشن نیست آن که نمی­دانیم آیا مسیر این بازرگانان طی دوران های طولانی موجودیت خاقانات خزر، یعنی در دوران عظمت و بزرگی و هم چنین در سال های تجزیه و از هم گسیختگی، تغییر هم کرده است یا نه؟ محل دو شهر آباد «ئی تیل» و« سمندر» که بازگانان و مسافران در باغ های سر سبزشان می­آرامیدند و برای بخش دوم سفر دشوارشان آذوقه تهیه می کردند کجا بوده است؟

آخرین باری که از خزران نامی به میان می آید هنگامی است که فهرست مردم زیر فرمان باتو خان مغول تنظیم می شود. این دوران به خوبی شناخته شده است. نه تنها بازرگانان عرب و رویداد نویسان روس، که کشیشان دین گستر ایتالیایی نیز که مردمانی دقیق و آموزش دیده بودند از دیدگاه های مختلف مردمان ساکن دشت های پیرامون دریای خزر، از جمله خزران، را وصف کرده اند. اما معلوم نیست چرا همه اینان وضع سرزمین خزران را، که برابر قاعده باید آثار از فرهنگ مادی در آن جا وجود داشته باشد، نادیده گرفته اند. از این گذشته پیشرفت فرهنگی همیشه با پیدایش آثار نوشتاری همراه است، از همسایگان خزرها هم همگی، اعم از یونانیان و ارمنیان و ایرانیان و عربان و روسها، آثار ادبی پیشرفته بر جای مانده است. اما از خزرها تنها سه سفر از تورات در دست داریم که آن هم به زبان عبری است. پرسش دیگر اینکه اگر خزران دارای چنان دستگاه حکومتی پیشرفته ای بودند، پس چگونه قدرت و حکومت عظیم شان تنها با یک یورش امیر جنگجوی روس به نابودی کشانده شد؟ اصلا چگونه مردمان که از مزایای بازرگانی پر رونق و ارتش ثابت و منظم بهره مند اند ممکن است یک باره نابود شوند؟ نه، یک جایی از مطلب باید به گونه یی دیگر باشد. اما دیدگاه ری باکوف کاملا با این متفاوت است. او خزرستان را دولتی کوچک و نیمه کوچنده با طبیعتی انگلی می نامد که درآمدش از محل ترانزیت کالا بوده و سبعانه از مزایای موقعیت خویش استفاده می کرده است. ری باکوف مرکز خزرستان را در دشت های کلموکی قرار می دهد و به درستی اشاره می کند که در انجا از آثار باستانی خزران خبری نیست. بله درست است، جای آنها به هیچ روی در آنجا نیست.

به هیچ وجه نمی توان با ری باکوف موافق بود، آخر پیش از آن بازرگانی در مسیر ولگا به جریان بیفتد خزران ارتشی نیرومند داشته اند که سربازانش مزدور نبودند. همین ارتش توانسته بود در سال های 627 تا 628م امپراتوری هراکلیوس را از شکست خوردن نجات دهد. رفاه انگلی هم فقط در مورد گروه حاکم می تواند صادق باشد، آخر غیر از ایشان نیز مردمی وجود داشته اند که زندگیشان از محل کار و فعالیت های خودشان می گذشته است، و پس از سال 965 و نابودی خاقانان نیز هنوز وجود داشته­اند و زندگی می کرده اند. از این هم گذشته، عدم وجود آثار باستانی در آن دشت ها بدان معنا است که باید در جای دیگری دنبالشان گشت.

آرتامونوف بر خلاف گری گوری یف و ری باکوف تاریخ خزر ها را با دیدی پویا می نگرد .او با دقت یک دوران شهری را در زندگی خزران تشخیص می دهد و می گوید که در این دوران هیات حاکمه خزرستان، که نه نسب شان با مردم یکی بوده و نه دین شان، از راه بازرگانی ثروتمند شده اند و تکیه شان بر گارد محافظ مزدوری از ترکمنان بوده و به همین ترتیب روشن می کند که زندگی کوچ نشینی که در مکاتبات خزران با یهودی ها وصف شده است مربوط به عادات کوچندگی طایفه های خان بوده است که به ترکان سلسله ی آشین متعلق بوده و نمی توانسته است از آداب سنتی خود دست بشوید و از آنجا که منابعی که در دسترس آرتامونوف بوده امکان اظهار نظر صریح را به وی نمی داده؛ او نیز پرسش را بی جواب می گذارد. از همین رو است که می گوید: « تا امروز محل دو شهر عمده ی خزرستان یعنی «ئی تیل» و «سمندر» مشخص نشده و اثری از موجودیت مادی آنها به دست نیامده است. نه تنها مقبره هیچ خاقان خزرستانی کشف نشده که حتی شیوه خاکسپاری خزران نیز هنوز روشن نیست».

به سخن دیگر، اگر چه حدود خاقانات خزر با دقت کافی مشخص شده، اما تاکنون زاد بوم خود خزران شناخته نشده است.

راه هایی که تاکنون برای حل مسئله خزران مطرح شده محدود به همین سه مورد است. همه دیگر نظریه هایی که در این باره اظهار شده است یا به نحوی در یکی از این سه نتیجه گیری وجود دارد یا در جایی بین آنها قرار می گیرد.

 

فهرست مطالب:

از مترجم

پیش گفتار پرفسور آرتامونوف

سرگذشت یک اندیشه­ی علمی

درآمد

فصل اول: جست و جوی ئی تیل

فصل دوم: سفر در گستره­یی پهناور

فصل سوم: گزارش به انجمن جغرافیا

فصل چهارم: چند روز در دربند

فصل پنجم: سفر در زمان

فصل ششم: دلتای ولگا

فصل هفتم: اندیشه بر گورها

فصل هشتم: رود ترک

فصل نهم: نه

 

 

 

دوست و همکار گرامی

چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی، نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد. برای اطلاع از چگونگی کمک رسانی و اقدام در این جهت خبر زیر را بخوانید

http://anthropology.ir/node/11294

Share this
تمامی حقوق این پایگاه برای «انسان شناسی و فرهنگ» محفوظ است.