(Go: >> BACK << -|- >> HOME <<)

سرآغاز

پرونده اینترنتی « زلزله آذربایجان شرقی »

earthquake5.jpg

تهیه و تنظیم: مرضیه جعفری
روز شنبه، 21 مرداد 1391 آذربایجان شرقی با دو زلزله شش ریشتری لرزید و تعداد زیادی کشته و زخمی برجا گذاشت. این خبر با سرعت زیادی به رسانه ها و شبکه های اینترنتی منتقل شد و در میان همه مردم ایران گردید. خبرها، گزارشات، یادداشت ها و اشعار بسیاری در عرض چند روز پس از وقوع زلزله در رسانه ها و به خصوص رسانه های مجازی تولید شد که سبب گردید مشارکتی عظیم در پی وقوع این زلزله در ابعاد کمک های مردمی، تولید متن های مختلف تحلیلی، خبری و...، اقدام جامعه هنری و فرهنگی برای راه اندازی سیستم های کمک رسانی، واکنش های عاطفی و احساسی و تصمیم گیری هایی برای حل مسئله، همدردی، همیاری و بازسازی های مجدد به وجود بیاید. اما، با بررسی موقعیت پیش آمده و بازگشت به تجربه های پیشینی که به مراتب در جامعه به وجود آمده اند، پیش از هر چیزی باید برای چندمین بار به این پرسش بازگشت که چرا چنین واقعه ای باید پی آمدهایی به این شکل را، اعم از کشته و زخمی شدن تعداد زیادی انسان از بزرگ و کوچک و همچون بسیاری دفعات، بیش از همه رویکردهایی ناشی از احساسات که منطقا به نتیجه ای درست و عقلانی نخواهد رسید، با خود به همراه داشته باشد؟ و چرا باید این پی آمدها تکرار شوند؟ بازسازی خانه های تخریب شده، دلجویی از افراد آسیب دیده و کمک برای بهبود شرایط تنها بخشی از عملی است که باید در چنین شرایطی انجام داد. «پیش گیری» از پیامدها بیش از همه نیازمند بازبینی و جست و جوی علت و عوامل مختلف فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی است که بتواند به صورت نظم یافته تر و عاقلانه تری، جایگزین واکنش ها و عملکردهای غلط شود.
انسان شناسی و فرهنگ، پرونده ای اینترنتی را برای زلزله آذربایجان از امروز می گشاید که به مرور و با تولید متن های تحلیلی و منتقدانه و گزارش های جدیدتر، به مرور، کامل می شود.
(*توجه: انسان شناسی و فرهنگ تنها در جمع آوری و ترتیب مطالب مربوط به زلزلله آذربایجان شرقی در فضای اینترنتی سهیم بوده است، بنابراین همه مطالب آورده شده در این پرونده مورد تایید این پایگاه نیست.*)

فهرست :
 

خبرها
زلزله آذربایجان شرقی / ویکیپدیا
درصد جان باختگان زلزله آذربایجان زنان بودند / اخبار مرکز آذربایجان شرقی
13هزار دار قالی در زلزله آذربایجان شرقی تخریب شد / عصر ایران
بیشترین خسارت شغلی زلزله آذربایجان در بخش کشاورزی و دامداری است / ایلنا
خسارت ۸۰۰ میلیاردی زلزله آذربایجان شرقی
کودکان و سالمندان بیشترین قربانیان زلزله آذربایجان بودند / پایگاه خبر نیروی انتظامی
زلزله آذربایجان چند خانه را خراب کرد؟ / شفاف
یک هدیه متفاوت برای کودکان زلزله آذربایجان / خبرآنلاین
برگزاری جشن شکوفه ها در مناطق زلزله آذربایجان شرقی با حضور وزیر آموزش و پرورش / باشگاه خبرنگاران
معلولان،ایتام و زنان سرپرست خانوار زلزله آذربایجان شرقی تحت پوشش بهزیستی قرار می گیرند  / ایرنا
تهیه مستند زلزله آذربایجان شرقی / شاسا
پزشکی قانونی: 70 کودک در زلزله آذربایجان جان باختند / آفتاب
ساخت نخستین مسکن زلزله زدگان آذربایجان شرقی / اکونیوز
شایعاتی که بعد از زلزله آذربایجان خبرساز شد / برترین ها
  

گزارش ها

گزارش فعالیت های انجمن حمایت از حقوق کودکان در آذربایجان شرقی / انجمن حماین از حقوق کودکان

گزارش فعالیت اعضای انجمن در هریس / انجمن حمایت از حقوق کودکان
همه جای ایران سرای من است / انجمن حمایت از حقوق کودکان
کودکان مصیبت دیده : روایت یک مددکار اجتماعی از مشکلات اجتماعی زمین لرزه آذربایجان / سطر اول
گزارشی از حاشیه زلزله آذربایجان: من از دار دنیا فقط یک موتور دارم!  / پارسینه
گزارش تصویری (1)
گزارش تصویری (2)
گزارش تصویری (3)
گزارش تصویری (4)
گزارش تصویری (5)
گزارش تصویری (6)

 کمک ها و همیاری های مردمی
جمع‌آوری کمک‌های مردمی اصفهانی‌ها برای زلزله‌زدگان توسط هنرمندان / قطره
اعزام چهارمین کاروان کمک‌های مردمی «مهربان» به مناطق زلزله‌زده آذربایجان‌شرقی /
ایسنا
ارسال ۲۰ کامیون کمک های مردمی تهرانی ها برای زلزله زدگان آذربایجان شرقی / آفتاب
لیست کمک های مردمی به آذربایجان شرقی در سایت جوان امروز
تشکیل ستاد کمک رسانی و بازسازی به مناطق زلزله زده آذربایجان شرقی / رصدخانه

 نقد و نظرها
سینمای مستند ایران و زلزله / انسان شناسی و فرهنگ
مردم برای بازسازی دست به کار شوند، بنا نیست دولت خانه بسازد
تجربه بم تکرار می شود؟ / روزنامه اعتماد
نقش فاجعه می زند ؛ زلزله در متون سینمایی ایران / نویسنده: سمیه علیپور / روزنامه اعتماد
زلزله آذربایجان حتی ثانیه اول زلزله تهران نیست / تابناک
نقش مضاعف آموزش و پرورش در زلزله آذربایجان / الف
زوایای قصیده قطران در وصف زمین لرزه تبریز: سند تاریخی یا اثر ادبی / نویسنده: فرشاد سنبل دل / روزنامه اعتماد
عارضه روانی زلزله آذربایجان / الف
درس هایی که باید از زلزله آموخت / شبکه ایران
درس هایی از زلزله بم، اهر هریس و ورزقان ؛ تا کی همه شانس می آوریم / مگ ایران
درس‌هایی از زلزله آذربایجان / دنیای اقتصاد
زلزله در افق فلسفه / نویسنده : مسعود امید / انسان شناسی و فرهنگ و روزنامه اعتماد
روایتِ مصیبتی اعلام شده! / انسان شناسی و فرهنگ

 گفتگو
تداوم یاری رسانی انجمن به کودکان آذربایجان / انجمن حمیات از حقوق کودکان
سخنان دکتر بهرام عکاشه بختیاری درباره زلزله تبریز / سرزمین
گفتگو با ناصر فکوهی: آسیب شناسی فکری یک «مصیبت طبیعی» / انسان شناسی و فرهنگ

::

زلزله آذربایجان شرقی / ویکیپدیا
زمین‌لرزه‌های آذربایجان شرقی (۱۳۹۱) دو زمین‌لرزه نسبتاً شدیدی بودند که در روز شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۱ مناطقی از استان آذربایجان شرقی را لرزاندند؛ زمین‌لرزه‌ای با بزرگای گشتاوری ۶٫۴ در ساعت ۱۶:۵۳ به وقت محلّی در ۱۷ کیلومتری اهر و زمین‌لرزه‌ای با بزرگای گشتاوری ۶٫۳ در ساعت ۱۷:۰۴ به وقت محلّی در ۱۰ کیلومتری ورزقان. مؤسّسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران و سازمان زمین‌شناسی آمریکا، کانون هر دو زمین‌لرزه را در عمق حدود ده کیلومتری زمین ذکر کرده‌اند. زمین‌لرزه، در استان‌های آذربایجان غربی ، گیلان، زنجان و اردبیل نیز احساس شد. همچنین این زمین‌لرزه در باکو، پایتخت جمهوری آذربایجان، نیز احساس شد.
مسئولان ایران آمار دقیقی از شمار کشته‌شدگان این حادثه ارائه نکرده‌اند. رئیس سازمان مدیریّت بحران شمار قربانیان را ۲۵۳ نفر، وزارت بهداشت ۳۰۶ نفر و پزشکی قانونی ۱۶۹ نفر اعلام کرده‌اند.[۱۱] این در حالی است که بر اساس اعلام سازمان جمعیت هلال احمر، ۱۶ هزار مراسم ترحیم برای درگذشتگان این زمین‌لرزه برگزار شده است.
تلفات و خسارات
بر اثر این زمین‌لرزه در شهرستان‌های اهر، ورزقان و هریس، ۳۰۶ نفر کشته و بیش از ۵۰۰۰ نفر مجروح شدند. در مجموع ۱۵۵ هزار نفر دچار حادثه شدند که در اهر ۶۷ هزار نفر، ورزقان ۴۲ هزار نفر، هریس ۴۰ هزار نفر و تبریز شش هزار نفر را در بر می‌گیرد. ۱۲ روستای شهرستان ورزقان به طور کامل تخریب شده که هر یک از این روستاها حدود ۹۰۰ تا هزار نفر جمعیت داشتند که کمتر از ۴۰ درصد آنها جان خود را از دست داده‌اند.] بیشترین تلفات انسانی از روستاهای «باجه باج»، «گوردره» و «دبنو» و همچنین شهر ورزقان بوده‌است.] همهٔ زیرساخت‌های مخابراتی ناحیهٔ ورزقان به هم ریخته و تمامی خطوط قطع شدند. ۶۰ روستای منطقه میان ۵۰ تا ۷۰ درصد و شش روستای شهرستان اهر به‌کلّی تخریب شده‌اند. خسارت‌های واردشده به شبکهٔ برق ۲۵ روستای زلزله‌زدهٔ این استان ۱۲ میلیارد تومان برآورد شد. با گذشت سه روز از زمین‌لرزه، مأموران امداد و نجات هلال احمر، زنی را در روستای سرخاگو از توابع شهرستان ورزقان زنده از زیر آوار بیرون کشیدند. این در حالی است با گذشت یک روز از زمین‌لرزه اعلام شد که عملیات آواربرداری به اتمام رسیده و تمامی افراد از زیر آوار بیرون کشیده شده و مجروحان به بیمارستان منتقل شدند.
بهرام عکاشه متخصّص زلزله‌شناسی و زمین‌شناسی، علّت تلفات و خسارات را عمق کم زمین‌لرزه در ۱۰ کیلومتری زمین، نزدیکی روستاها به گسل و مشکلات بناها و سازه‌های منطقه عنوان کرده‌است.
مقایسه با زمین‌لرزه بم
علیرضا بیگی استان‌دار آذربایجان شرقی، بامداد روز سه‌شنبه در حاشیهٔ جلسهٔ کارگروه مربوط به مناطق زلزله‌زده که در استانداری آذربایجان شرقی تشکیل شده بود گفت: از ۵۸۰ روستای واقع در سه شهرستان زلزله‌زده واحدهای مسکونی ۳۰۰ روستا بین ۶۰ تا ۱۰۰خسارت دیده‌اند. درست است که زلزله آذربایجان از لحاظ شدت با بم برابری می‌کند ولی به دلیل شرایط منطقه‌ای و فصل کاری روستاییان تلفات جانی کمتری داشت ولی شدّت تخریب و آسیب‌های وارده به تأسیسات فراتر از زمین‌لرزه بم است.
پس‌لرزه‌ها
در دو هفتهٔ نخست پس از زمین‌لرزه‌های اصلی، بیش از ۱۶۲۸ پس‌لرزه گزارش شده‌است ۱۲۰۰ لرزه زیر ۲،۵ ناتلی، ۲۳۲ لرزه بین ۲،۵ تا ۳، ۱۶۳ لرزه بین ۳ تا ۴، ۲۸ لرزه بین ۴ تا ۵ ناتلی، دو لرزه بین ۵ تا ۶ و دو لرزه نیز بیش از ۶ ناتلی بزرگی داشته‌است.  در ساعت ۱۸:۳۲ ۲۴ مرداد زلزله‌ای به بزرگی ۵٫۳ در مقیاس ناتلی در ۱۳ کیلومتری ورزقان و در عمق ۶ کیلومتری سطح زمین به وقوع پیوست. براساس گزارش مرکز زلزله‌نگاری ایران، این بزرگترین پس لرزه بعد از زمین‌لرزهٔ اصلی است.

امدادرسانی
گفته شده در زمان وقوع زمین‌لرزه فرماندار ورزقان پروازی بوده و در این شهرستان سکونت نداشته‌است و هماهنگی با استانداری در مورد این حادثه بعد از حضور با تأخیر وی در شهرستان صورت گرفته‌است.
 ستاد بحران استان آذربایجان شرقی وضعیت بحرانی ورزقان را مخفی نگه داشته و نخستین نیروهای امدادی پس از گذشت ۷ ساعت (ساعت ۱۲ نیمه شب) از وقوع زمین‌لرزه به منطقه ورزقان اعزام شده‌اند و در طول این مدت تنها خود اهالی و مردم نسبت به امدادرسانی و نجات مجروحان اقدام کرده‌اند.
البته گزارش‌های داخلی حاکی از آن است که نخستین امدادگران نظامیان بوده‌اند. سپاه و ارتش و نیروی انتظامی نخستین کسانی بودند که شبانگاه به داد مردم رسیدند، از جمله گردان ۷۸۶ تکاور لشکر ۲۱ حمزه. این نیروها سپس همراه بسیج برای نجات مردم بسیار همکاری کردند.
یک روز پس از وقوع زمین‌لرزه سرتیم اعزامی هلال احمر به شهرستان هریس و روستاهای اطراف آن در گفتگوی خود با خبرگزاری‌ها از وجود برخی ناهماهنگی‌ها خبر داد و آن را عامل اصلی عدم اسکان و تغذیه زلزله‌زدگان منطقه (هریس) عنوان کرد.
همچنین اعلام شد دسترسی نیروهای امدادی بعد از گذشت این مدت زمان، به بسیاری از روستاهای منطقه به دلیل بسته‌شدن راه‌های ارتباطی آنها میسر نشده‌است و تنها راه دسترسی به این روستاها از طریق امداد هوایی عنوان گشت.
مناظق اطراف اهر، هریس و ورزقان فاقد بیمارستان بودند که همین امر سبب گشت مجروحین حادثه از این مناطق برای مداوا به بیمارستان‌های شهر تبریز انتقال داده شوند و به همین علت تقاضای برپایی بیمارستان صحرایی در منطقه شده بود.
سازمان هلال احمر ایران از آمادگی کشورهایی همچون سنگاپور، تایوان، آلمان و پزشکان بدون مرز و دفتر یونیسف در تهران برای ارسال کمک‌های خود و امدادرسانی در مناطق زلزله زده خبر داد اما گفته شد این سازمان اعلام کرده که در این حادثه نیازی به کمک‌های بین‌المللی وجود ندارد.
لینک مطلب:
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D9%85%DB%8C%D9%86%E2%80%8C%D9%84%D8%...

::

درصد جان باختگان زلزله آذربایجان زنان بودند / اخبار مرکز آذربایجان شرقی
-مدیرکل پزشکی قانونی آذربایجان شرقی گفت: از جان باختگان زلزله اخیر در شهرستان های اهر، هریس و ورزقان 66 درصد را زنان تشکیل می دهد.
بهرام صمدی ، آمار قطعی و نهایی جان باختگان این حادثه را 258 نفر اعلام و اظهارکرد: از این تعداد 171 نفر زن و 87 نفر مرد بودند.
وی درباره ترکیب سنی فوت شدگان گفت: 52 نفر از فوت شدگان زیر 10 سال، 17 نفر 10 تا 19 سال، 54 نفر 20 تا 39 سال، 38 نفر 40 تا 59 سال، 58 نفر60 تا 79 سال و 24 نفر نیز 80 سال به بالا سن داشتند.
صمدی راد با بیان اینکه سن 15 نفر از جان باختگان زلزله اخیر نامعلوم ‌است، یاد آور شد: از محدوده سنی فوت شدگان می توان به این نتیجه رسید که سن 82 نفر از قربانیان بالای 60 سال و پس از آن 52 نفر زیر 10 سال بوده است.
وی ادامه داد: با توجه به گستردگی منطقه تخریب شده و آسیب بیش از 400 روستا در مناطق زلزله زده، پزشکی قانونی استان ضمن ارایه خدمت به مراجعین عادی در مرکز، تمام امکانات خود را برای تسریع در امر خدمت رسانی به هموطنان به کار گرفت و به رغم محدودیت پزشک، با اعزام تیم های تخصصی به مناطق زلزله زده در کوتاه‌ترین زمان ممکن نسبت به طی فرایندهای قانونی مربوط به درگذشتگان حادثه اقدام کرد.
عصر روز شنبه 21 مردادماه دو زمین لرزه به بزرگی 6.2 و شش درجه در مقیاس امواج درونی زمین ریشتر شهرستان‌های اهر، ورزقان و هریس در آذربایجان شرقی را لرزاند.
این سه شهرستان به ترتیب با 150 و 50 و 62 هزار نفر جمعیت در 116، 97 و 110 کیلومتری شمال شرقی تبریز مرکز استان قرار دارند.
منبع/ ایرنا
لینک مطلب:
http://tabriz.irib.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=6411:...

::

13هزار دار قالی در زلزله آذربایجان شرقی تخریب شد / عصر ایران
مرکز ملی فرش اعلام کرد: برابر آخرین آمار به دست آمده از ویرانگری زلزله اخیر در شهرستان های اهر، ورزقان و هریس؛ بالغ بر 13 هزار دستگاه دار قالی در 180 روستا تخریب شده است.

به گزارش مهر، سازمان صنعت، معدن و تجارت استان آذربایجان شرقی به کمک اتحادیه‌ها و زیرمجموعه‌های خود در آخرین آمار به دست آمده اعلام کرده است که  در زلزله اخیر این استان حداقل 12 هزار واحد مسکونی در  180 روستای شهرستان‌های اهر،‌ ورزقان و هریس و 15 روستا در تبریز بین 30 تا 100 درصد تخریب شده‌اند.

تعداد روستاهای آسیب دیده به صورت تفکیکی به شرح ذیل است: 60 روستا در ورزقان، 42 روستا در هریس، 70 روستا در اهر و 15 روستا در شهرستان تبریز تخریب شده اند که متاسفانه در این روستاها به طور میانگین 155 هزار نفر در  34 هزار و 200 خانوار دچار حادثه شده‌اند.

بافت این روستاها که بیشتر به صورت سنتی و از خشت و گل بوده است، سبب شده تا زلزله ای حدود 6 ریشتر  خرابی عظیمی را بر جای بگذارد، زلزله ای که نه تنها خانمان آنها را از بین برد بلکه جان افراد بسیاری را در این روستاها که اغلب قالیباف بودند به همراه دارهای قالی دفن کرد.

با عنایت به اینکه مناطق نام برده زلزله زده از قطب های تولید فرش  دستباف ایران است، خسارات بسیاری هم به دارهای قالی در این مناطق وارد آمده است.

جزییات این گزارش می افزاید که زلزله خانمان برانداز آذربایجان شرقی 13 هزار و 50 دستگاه دار قالیبافان این استان را نیز به خاک نشانده است.

آمار به دست آمده از دارهای شکسته شده به این شرح است:در شهرستان اهر 2600 دستگاه دار قالیبافی، در شهرستان هریس 5300 دستگاه دار قالیبافی،‌در شهرستان ورزقان 3500 دار قالیبافی،‌ در شهرستان تبریز 500 دستگاه دار قالیبافی و در بخش خواجه هریس 1150 دستگاه دار قالیبافی تخریب شده است.

مرکز ملی فرش با تسلیت به بازماندگان و طلب صبر برای آنها و  آمرزش برای مرحومان این حادثه، امید بر آن دارد تا بتواند هرچه سریع تر رونق دارهای قالی را در این استان به حالت گذشته برگرداند.
لینک مطلب:
www.asriran.com/fa/news/228148/13-هزار-دار-قالی-در-زلزله-آذربایجان-شرقی-تخریب-شد

::

بیشترین خسارت شغلی زلزله آذربایجان در بخش کشاورزی و دامداری است / ایلنا
ایلنا: دبیر خانه کارگر آذربایجان شرقی اعلام کرد: یشترین خسارت ناشی از زلزله اخیر مناطق ورزقان، اهر و هریس مربوط به کشاورزی و دامداری است.
کریم صادق‌زاده با اشاره به این‌که شغل عمده مردم این مناطق زراعت و دامداری بوده است، به ایلنا گفت: بیشترین خسارت ناشی از زلزله اخیر مناطق ورزقان، اهر و هریس مربوط به کشاورزی و دامداری است وبه جهت غیر صنعتی بودن این مناطق هیچ گزارشی در زمینه تخریب واحد‌های تولیدی نداشته‌ایم.
اوافزود: تعدادی از اماکن دامی و استخر‌های پرورش ماهی و مزارع و باغات این مناطق آسیب دیده که جبران میزان خسارات احتمالی این واحد‌ها توسط مسئولان ذیربط در دست بررسی است.
او گفت: کارگروه مخاطرات طبیعی جهت بررسی میزان خسارت و هم‌چنین اقدامات پیشگیری و حفظ شرایط کشاورزی و بازسازی اماکن تخریب‌ شده تشکیل شده است.
لینک مطلب:
http://ilna.ir/news/news.cfm?id=8

::

خسارت ۸۰۰ میلیاردی زلزله آذربایجان شرقی / تابناک
معاون دهیاری‌های سازمان شهرداری‌ها و دهیاری‌های کشور با اشاره به اینکه زلزله آذربایجان شرقی 800 میلیارد تومان خسارت مالی داشته است گفت: در صورتی که طرح‌های هادی در اولویت قرار گیرد آمار تلفات و خسارت‌ها در حوادث طبیعی کاهش می‌یابد.
محسن‌کوشش‌تبار در گفت‌وگو با فارس درباره اقداماتی که سازمان شهرداری‌ها و دهیاری‌ها در مناطق زلزله زده آذربایجان شرقی انجام داده است، اظهار داشت: نیروهای ستادی این سازمان از ابتدای زلزله آذربایجان حضور داشتند.
وی ادامه داد: روستا‌های شهرستان‌های اهر و ورزقان بیشترین خسارت را دیده‌اند و دهیاری‌ها و شهرداری‌ها عملکرد خوبی در جمع‌آوری زباله‌ها داشتند.
معاون دهیاری‌های سازمان شهرداری‌ها و دهیاری‌های کشور درباره اقداماتی که با نزدیک شدن به فصل سرما در استان‌ آذربایجان صورت گرفته است بیان داشت: در شب‌‌ میانگین دما در مناطق زلزله‌زده حدقل به 13 درجه می‌رسد.
کوشش‌تبار با بیان اینکه سرویس‌های بهداشتی و حمام بیشترین نیاز در مناطق زلزله‌زده آذربایجان است افزود: آوار برداری در مناطق زلزله‌زده استان آذربایجان شرقی به علت خشت و گل بودن آوار به‌کندی ‌پیش‌می‌رفت.
وی به پیشگیری از چنین حوادثی در زلزله‌های آینده اشاره کرد و گفت: در صورتی که طرح‌های هادی جدی گرفته شود دیگر شاهد چنین تلفاتی در اثر زلزله نخواهیم بود.
‌معاون دهیاری‌های سازمان شهرداری‌ها و دهیاری‌های کشور خاطرنشان کرد: وزارت مسکن‌ و شهرسازی طرح‌های هادی را پیگیری و اجرایی کند.
وی درباره برآورد خسارت‌های مناطق زلزله‌زده اظهار داشت: براساس آخرین برآوردهای وزارت کشور مناطق زلزله‌زده آذربایجان شرقی 800 میلیارد تومان خسارت مالی دیده‌ است.
کوشش‌تبار تأکید کرد: پروانه ساخت در دهیاری‌های مناطق زلزله زده باید تسهیل داده شود تا ساخت‌و سازها هرچه زودتر آغاز شود.
لینک مطلب:
http://www.tabnak.ir/fa/news/267476/%D8%AE%D8%B3%D8%A7%D8%B1%D8%AA-%DB%B...

::

کودکان و سالمندان بیشترین قربانیان زلزله آذربایجان بودند / پایگاه خبر نیروی انتظامی
گروه ناجــــــا-اداره کل پزشکی قانونی استان آذربایجان شرقی با انتشار جزئیات بیشتری از متوفیات زلزله آذربایجان، آمار نهایی فوت شدگان زلزله اخیر این استان را 258 نفر اعلام کرد.
به گزارش پایگاه خبری پلیس، دکتر بهرام صمدی راد با اعلام این آمار افزود: از کل فوت شدگان زلزله اخیر 171 نفر زن (66.3 درصد) و 87 نفردیگر مرد (33.7 درصد ) بودند.
وی با اشاره به محدوده سنی فوت شدگان زلزله تصریح کرد: 52 نفر از فوت شدگان زیر 10 سال، 17 نفر 10 تا 19 سال، 54 نفر 20 تا 39 سال، 38 نفر 40 تا 59  سال، 58 نفر 60 تا 79 سال و 24 نفر 80 سال به بالا سن داشتند، این در حالی است که سن 15 نفر از این فوت شدگان نامعلوم گزارش شده‌است. از محدوده سنی متوفیات زلزله می توان به این نتیجه رسید که سن 82 نفر از قربانیان بالای 60 سال و پس از آن 52 نفر زیر 10 سال بوده است.
با توجه به گستردگی منطقه درگیر و تخریب در 300 روستا واقع در مناطق زلزله زده، پزشکی قانونی استان ضمن ارائه خدمت به مراجعین عادی در مرکز تمامی امکانات خود را برای تسریع در امر خدمت رسانی به هموطنان به کار گرفت و علی رغم محدودیت پزشک، با اعزام تیم های تخصصی به مناطق زلزله زده در کوتاه‌ترین زمان ممکن نسبت به طی فرایندهای قانونی مربوط به درگذشتگان حادثه اقدام کرد.
همچنین با توجه به دفن تعدادی از درگذشتگان بدون طی مراحل قانونی، با مراکز امدادی، درمانی و فرمانداری ها مکاتباتی صورت گرفت تا پس از بررسی و جمع‌آوری تمامی موارد ارائه شده آمار نهایی فوت شدگان تهیه و اطلاع رسانی شود.
گفتنی است در این حادثه، تیم های تخصصی پزشکی قانونی متشکل از 16 پزشک و  نیروهای پشتیبان کار رسیدگی به اجساد به جای مانده از زلزله را انجام می دادند.
لینک مطلب:
http://news.police.ir/NCMS/fullstory/?id=228108

::

زلزله آذربایجان چند خانه را خراب کرد؟ / شفاف
فرماندار شهرستان تبریز گفت: یک هزار و 340 خانوار در روستاهای اطراف تبریز در اثر زلزله 6.2 ریشتری هفته گذشته مسکن خود را از دست داده‌اند.

محمود چمنی امروز در گفت‌وگو با خبرنگار فارس در تبریز اظهار کرد: در اثر این حادثه طبیعی 20 روستا از توابع شهرستان تبریز دچار تخریب شده‌اند و ساکنان آنها اکنون فاقد مسکن مطمئن بوده و نیاز به مسکن دارند.

وی افزود: در اثر این زلزله 737 واحد مسکونی در این روستاها 100 درصد و 603 واحد نیز تا 60 درصد آسیب دیده‌اند.

فرماندار تبریز با اشاره اینکه هم اکنون آواربرداری در 15 روستا در حال انجام است، گفت: تا 10 شهریور آواربرداری در تمام روستاها صورت خواهد گرفت.

چمنی احداث واحد مسکونی را مهمترین نیاز آسیب‌دیدگان از زلزله در محدوده مدیریتی‌اش عنوان کرد و گفت: امیدواریم این مهم هرچه سریع‌تر و با مشارکت همه نهادها و ارگان‌های ذیربط و خیران تحقق یابد.

فرماندار تبریز در مورد رقم ریالی خسارت وارده به روستاهای یاد شده گفت: هنوز برآورد مالی در این رابطه صورت نگرفته اما هیچ گونه تلفات جانی در این روستاها وجود نداشته و سه مجروح تنها آسیب‌دیدگان از زلزله بوده که به صورت سرپایی مداوا شده‌اند.

وی همچنین از فنس‌کشی تمام روستاها برای جلوگیری از حمله و آسیب به دام‌ها خبر داد.
لینک مطلب:
shafaf.ir/fa/news/133251/زلزله-آذربایجان-چند-خانه-را-خراب-کرد

::

یک هدیه متفاوت برای کودکان زلزله آذربایجان / خبرآنلاین
تنی چند از نویسندگان کشورمان با حضور در مناطق زلزله زده، ضمن دیدار با کودکان و نوجوانان این منطقه، هدیه‌ای متفاوت به آنها اهدا کردند.

به گزارش خبرآنلاین، جمعی از نویسندگان کشورمان با حضور در مناظق زلزله زده آذربایجان شرقی، ضمن دلجویی کودکان و نوجوانان منطقه به ایشان کتاب و برخی اقلام فرهنگی و وسایل کوچک بازی اهدا کردند. هدیه ای که این روزها به احتمال قوی هیچ یک از نهادهای فرهنگی و مدعی فرهنگ در کشور، به فکر توزیع آن در منطقه نبوده اند گویا فراموش کرده اند که تابستان است و روزهای بلند و شب های خلوت تابستان کودکان فارغ بال از مدرسه و کتاب، باید به نوعی مورد توجه قرار گیرد. کودکانی که کتابی نحیف اینچنین لبخند بر لبان آنها می نشاند و یار مهربان را مهربان تر از همیشه در کنارشان، حاضر می کند.
رضا امیرخانی، محمدرضا بایرامی، ابراهیم زاهدی مطلق، محمود جوانبخت، علی سلیمی خلیق، قاسم‌زاده و فرهیدی از جمله همراهان فرهنگی این سفر ویژه بوده اند. انتشارات افق نیز کتاب های کودک و نوجوان خود را برای اهدا در اختیار این افراد قرار داده است.
پس از وقوع حادثه تلخ زلزله در آذربایجان شرقی، گروه های مختلفی از هنرمندان و اهالی فرهنگ بویژه نویسندگان و روزنامه نگاران با حضور در مناطق مختلف وقوع این زلزله، با آسیب دیدگان ابراز همدردی و به طرق مختلف و متفاوت نیز به آنها کمک کرده اند.
لینک مطلب:
http://www.khabaronline.ir/detail/238465

::

برگزاری جشن شکوفه ها در مناطق زلزله آذربایجان شرقی با حضور وزیر آموزش و پرورش / باشگاه خبرنگاران
فاطمه قربان در گفتگو با خبرنگار اجتماعی باشگاه خبرنگاران گفت: امسال به دلیل زلزله آذربایجان شرقی که موجب از دست دادن جمعی از هموطنان از جمله دانش آموزان شد، زنگ شکوفه ها امسال در یکی از مدارس شهرستان های زلزله زده توسط وزیر آموزش و پرورش نواخته می شود.
وی با اشاره به این که همزمان با نواخته شدن زنگ شکوفه ها جشن شکوفه ها در روز چهارشنبه 29 شهریور در مدارس سراسر کشور با حضور مسئولین محلی برگزار می شود خاطر نشان کرد: تا پیش از این زنگ در یکی از مدارس شهر تهران با حضور وزیر آموزش و پرورش و سایر مسئولین مربوطه نواخته می شد.
لینک مطلب:
http://www.yjc.ir/fa/news/4072415/%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D...

::

معلولان،ایتام و زنان سرپرست خانوار زلزله آذربایجان شرقی تحت پوشش بهزیستی قرار می گیرند  / ایرنا
به گزارش روز یکشنبه ایرنا از روابط عمومی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی؛ 'یحیی سخنگویی' با اشاره به تمهیدات سازمان بهزیستی کشور برای حمایت از افرادی که در زلزله آذربایجان شرقی دچار معلولیت شده‌اند اظهار داشت: بهزیستی از روز گذشته نشست های خود را به صورت مستمر برای بررسی آمار احتمالی معلولان برگزار کرده است.
وی تصریح کرد: در حال حاضر از سوی سازمان بهزیستی کشور و همچنین بهزیستی استان آذربایجان شرقی نمایندگانی به صورت دائم در مناطق زلزله زده حضور داشتند و گزارش های کاملی را در خصوص معلولان و سالمندان ارائه می‌کنند.
سخنگویی تاکید کرد: چنانچه در زلزله اخیر در آذربایجان شرقی و سه شهرستان آسیب‌ دیده، سالمندی وجود داشته باشد که از حمایت خانواده برخوردار نباشد تحت پوشش بهزیستی قرار می‌گیرد.
معاون امور توانبخشی سازمان بهزیستی کشور ادامه داد: معلولان و سالمندان در زلزله اخیر به سرعت و بدون فوت وقت با حمایت‌های سازمان بهزیستی مواجه خواهند شد و از خدمات مستمر این سازمان استفاده خواهند کرد.
وی اضافه کرد: خوشبختانه هیچ یک از مراکز روزانه و شبانه سازمان بهزیستی در آذربایجان شرقی صدمه‌ای ندیده‌اند، ضمن این که سازمان بهزیستی برای حمایت بیشتر و تامین امکانات مبلغ 15 میلیون تومان را به یکی از مراکز شبانه ‌روزی پرداخت کرده است تا تجهیزات خود را برای معلولان کامل کند.
همچنین معاونت امور اجتماعی سازمان بهزیستی کشور از آمادگی این سازمان برای پوشش ایتام و زنان سرپرست آذربایجان شرقی خبر داد.
'محمد نفریه' با اشاره به زلزله روز گذشته در استان آذربایجان شرقی، اظهار داشت: زمان و ساعت زلزله‌ در آذربایجان شرقی به صورتی بوده است که کودکان در مهدهای کودک و روستا مهدها تعطیل شده بودند و هیچ اتفاقی در روستا مهدها و کودکانی که در این مهدها نگهداری می‌شوند، رخ نداده است.
وی تصریح کرد: بر اساس آمار دریافتی از آذربایجان شرقی در هیچ یک از مراکز نگهداری معلولان و سالمندان اتفاقی نیفتاده است.
نفریه ادامه داد: سازمان بهزیستی از روز گذشته در آذربایجان شرقی خدمات خود را افزایش داده است و در این بخش از تمامی نیروهای خود در استان استفاده می‌کند.
معاونت امور اجتماعی سازمان بهزیستی کشور ادامه داد: چنانچه در این استان فززندی پدر و مادر خود را از دست بدهد تحت پوشش سازمان بهزیستی کشور قرار می‌گیرد، ضمن این که زنان سرپرست و آسیب دیده نیز از خدمات بهزیستی بهره مند خواهند شد.
لینک مطلب:
http://www.irna.com/News/News/80283956/%D9%85%D8%B9%D9%84%D9%88%D9%84%D8...

::

تهیه مستند زلزله آذربایجان شرقی / شاسا
حسن قهرمانی مستندساز مطرح کشور و استان اردبیل زلزله اخیر آذربایجان شرقی را در قالب مستند به تصویر می کشد.

این مستندساز در مراسم اعزام گروه مستندسازی به مناطق زلزله زده گفت: مصمم هستیم با گروه مستند ساز این استان در مناطق زلزله زده حضور یافته و به ثبت و ضبط این واقعه دلخراش بپردازیم. هرمانی با اشاره به اهمیت همراهی و همدلی اهالی هنر با بازماندگان این حادثه اضافه کرد: قصد داریم با تصویر گوشه ای از رنجها و آلام هموطنانمان در این مناطق دین خود را ادا کرده و خود را در غم این حادثه شریک کنیم.
وی با بیان اینکه وظیفه هنرمندان در چنین شزایطی سنگین از قبل است، یادآور شد: همه هنرمندان در تمامی رشته ها و موضوعات می توانند با هنر خود جنبه های مختلف این حادثه را به مردم بشناسانند. ین هنرمند ادامه داد: ازهمین روی حوزه هنری استان اردبیل و ما این وظیفه را احساس کردیم که باید در این مناطق حضور یافته تا از نزدیک با زلزله زدگان و مشکلات و درد دلهای آنها آشنا شده و تا جایی که بتوانیم این حادثه را به تصویر کشیده و ثبت و ضبط کنیم.
وی ابراز امیدواری کرد با تلاش مسئوولان و کمکهای مردمی، زلزله زدگان شهرهای اهر، هریس و ورزقان و روستاهای این مناطق باردیگر آرامش و آسایش خود را به دست آورند.
لینک مطلب:
http://shasa.ir/newsdetail-139474-fa.html

::

پزشکی قانونی: 70 کودک در زلزله آذربایجان جان باختند / آفتاب
پزشکی قانونی کشور با انتشار جزئیات بیشتری از متوفیان زلزله آذربایجان، آمار نهایی فوت شدگان زلزله اخیر این استان را 258 نفر اعلام کرد که در آن 70 نفر زیر 18 سال بوده اند.

به گزارش مهر، پزشکی قانونی کشور اعلام کرد: از کل فوت شدگان زلزله اخیر 171 نفر زن (66.3 درصد) و 87 نفردیگر مرد (33.7 درصد ) بودند.

همچنین با اشاره به محدوده سنی فوت شدگان زلزله باید گفت که: 52 نفر از فوت شدگان زیر 10 سال، 17 نفر 10 تا 19 سال، 54 نفر 20 تا 39 سال، 38 نفر 40 تا 59 سال، 58 نفر 60 تا 79 سال و 24 نفر 80 سال به بالا سن داشتند، این در حالی است که سن 15 نفر از این فوت شدگان نامعلوم گزارش شده‌است. از محدوده سنی متوفیات زلزله می توان به این نتیجه رسید که سن 82 نفر از قربانیان بالای 60 سال و پس از آن 52 نفر زیر 10 سال بوده است.

با توجه به گستردگی منطقه درگیر و تخریب در 300 روستا واقع در مناطق زلزله زده، پزشکی قانونی استان ضمن ارائه خدمت به مراجعین عادی در مرکز تمامی امکانات خود را برای تسریع در امر خدمت رسانی به هموطنان به کار گرفت و علی رغم محدودیت پزشک، با اعزام تیمهای تخصصی به مناطق زلزله زده در کوتاهترین زمان ممکن نسبت به طی فرایندهای قانونی مربوط به درگذشتگان حادثه اقدام کرد.

همچنین با توجه به دفن تعدادی از درگذشتگان بدون طی مراحل قانونی، با مراکز امدادی، درمانی و فرمانداری ها مکاتباتی صورت گرفت تا پس از بررسی و جمع‌آوری تمامی موارد ارائه شده آمار نهایی فوت شدگان تهیه و اطلاع رسانی شود.

در این حادثه، تیمهای تخصصی پزشکی قانونی متشکل از 16 پزشک و نیروهای پشتیبان کار رسیدگی به اجساد به جای مانده از زلزله را انجام می دادند.
لینک مطلب:
http://aftabnews.ir/vdcfjcdytw6dvja.igiw.html

::

ساخت نخستین مسکن زلزله زدگان آذربایجان شرقی / اکونیوز
به گزارش خبرگزاری اقتصادی ایران(econews.ir)، حسین دشتی در گفت و گو با خبرنگار اکونیوز تصریح کرد: این نهاد آمادگی کامل دارد تا با پایان مراحل خاکبرداری سایر مناطق زلزله زده نیز عملیات ساخت مسکن مددجویان آسیب دیده در این حادثه را آغاز کند.
وی ادامه داد: مسکن های ساخته شده با کمک ها و وام بلاعوض دولت و کمک های مردمی و خیرین ساخته می شود.
دشتی خاطرنشان کرد: نزدیک به 11 هزار منزل مسکونی مددجویان تحت حمایت کمیته امداد استان در این زلزله آسیب دیده که کمک های مردم و خیرین می تواند نقش موثری در احداث هرچه سریعتر مسکن برای این عزیزان داشته باشد.
وی ادامه داد: بر اساس برنامه ریزی های انجام شده قرار است حسابی برای هر مددجو در نظر گرفته شود و وام های دریافتی از دولت و کمک های مردم و خیرین به این حساب ها واریز شود.
دشتی اضافه کرد: در این روش پس از احداث مسکن بقیه پول باقی مانده در حساب به صورت پس انداز محسوب شده و از سود آن اقساط وام های دریافتی مددجویان از دولت پرداخت می شود.
مدیر کل کمیته امداد امام خمینی (ره) استان این روش را موجب از بین رفتن دغدغه مددجویان و مدیران کمیته امداد برای پرداخت افساط وام های عنوان کرد.
دشتی ابراز کرد: این حساب ها به نام خود مددجویان می باشد ولی امکان برداشت از آن وجود ندارد و پس از اتمام اقساط وام، این پول قابل برداشت برای مددجویان خواهد بود.
وی افزود: همچنین بخشی از وام ها و کمک ها برای ساخت فضای خودکفایی که شامل کارگاه و اماکن فعالیت کاری مددجویان می باشد در نظر گرفته ایم که صرف ساخت آن خواهد شد.
دشتی گفت: شماره حساب 8888 بانک ملی شعبه کمیته امداد قابل پرداخت در کلیه شعب بانک ملی به صورت ویژه برای دریافت کمک های مردمی به زلزله زدگان استان اختصاص یافته است.
وی خاطر نشان کرد: همچنین شماره حساب ارزی 333 برای دریافت کمک ها به صورت دلار و 222 نیز برای دریافت کمک های مالی به صورت یورو برای آسیب دیدگان زلزله اخیر در نظر گرفته شده است.
دشتی اضافه کرد: در صورتی که کمک های مردم و خیرین به صورت نقد به این شماره حساب ها واریز شود توان مدیریتی کمیته امداد برای تهیه کالاهای نیازسنجی شده و خدمات رسانی تخصصی تر افزایش می یابد.
مدیر کل کمیته امداد امام خمینی (ره) استان گفت: کلیه کمک های واریزی به این سه حساب به صورت اختصاصی صرف کمک به حادثه دیدگان زلزله آذربایجان شرقی می شود.
لینک مطلب:
http://www.econews.ir/fa/news/177526/%D8%B3%D8%A7%D8%AE%D8%AA_%D9%86%D8%...

::

شایعاتی که بعد از زلزله آذربایجان خبرساز شد / برترین ها
 سه هفته قبل وقتی آذربایجان لرزید، کمتر کسی انتظار داشت که این زلزله 6.3 ریشتری شایعه های بین المللی پیدا کند؛ شایعاتی که بلافاصله بعد از زلزله سر زبان ها افتادند و تا همین چند روز قبل ادامه داشتند. از آزمایش های اتمی گرفته تا امدادرسانی هالیوودی ها در اهر و ورزقان!
اولین شایعه درباره زلزله آذربایجان چند ساعت بعد از وقوع زلزله سر زبان ها افتاد. شایعه ها حاکی از آن بود که احتمال وقوع زمین لرزه ای بزرگ در مدت 48 ساعت بعد از زلزله آذربایجان وجود دارد.
 منبع این شایعه که در دنیای مجازی و شبکه های اجتماعی دست به دست می چرخید، اطلاعاتی بود که روی سایت world-earthquakes منتشر شده بود. world-earthquakes یک سایت غیررسمی اطلاع رسانی درباره زلزله های جهان است که ادعا دارد بر اساس استفاده از الگوریتمهای پیچیده ریاضی و آماری داده های USGS و ترکیب آن با آمار زمین لرزه های بزرگ مقیاس 30 سال گذشته (بزرگتر از 6.5) جهان، وقوع فعالیت های لرزه ای را در اقصی نقاط جهان تخمین می زند.
 با این حال، اطلاعات این سایت هیچ وقت به عنوان یک منبع پیش بینی در مجامع علمی مورد استفاده قرار نمی گیرد و نام هیچ نویسنده یا محققی هم در آن به چشم نمی خورد.
اما دکتر گاوین هیز، محقق ارشد در مرکز ملی زلزله شناسی آمریکا در کلرادو با اشاره به اینکه استان آذربایجان شرقی روی یک گسل فعال زلزله است اعلام کرد: «در 40 سال گذشته 7 زلزله شدید در این منطقه به وقوع پیوسته است و احتمالا پس لرزه هایی با حدود 4 ریشتر دست کم در هفته پس از زلزله ادامه خواهد یافت.»
او گفته بود که احتمال وقوع زلزله ای در حدود 7 ریشتر یا بیشتر در این منطقه وجود ندارد و زلزله های بزرگ در این منطقه زیر 7 ریشتر هستند.
اول زلزله بعد سیل
بعد از وقوع زلزله، یکی از خبرگزاری های داخلی از ایجاد ترک در سد ستارخان خبر داد و نوشت که خطر شکستن سد و جاری شدن سیلاب روستاهای بسیاری را تهدید می‌کند. ایلنا نوشت: «ترک خوردگی دیواره سد مذکور جدی است و در صورت عدم اقدامات تامینی احتمال شکسته شدن سد وجود دارد. پس از سد ستارخان ۲۰ روستا قرار دارد که در صورت شکست سد این روستا‌ها که از زلزله نیز آسیب دیده‌اند به طور کامل از بین خواهند رفت.»
اما همان روز، ارسلان هاشمی، مدیرعامل آب منطقه‌ای آذربایجان شرقی این خبر را تکذیب کرد و گفت: «هیچ‌گونه خسارت و آسیبی در سد، گالری و تمام تأسیسات وابسته مشاهده نشده و سد ستارخان بدون وقفه در حال بهره برداری است.»
آزمایش اتمی بود!
دامنه این شایعات اما از مرزهای کشور هم فراتر رفت و پایگاه خبری YeniMusavat که در جمهوری آذربایجان فعالیت دارد، اعلام کرد: «علت واقعی زلزله اخیر ایران حوادث طبیعی نبوده، بلکه دولت ایران در این منطقه بمب اتمی آزمایش کرده است.» این پایگاه البته در مورد منشأ پس لرزه های این آزمایش اتمی توضیحی نداده بود.
یکی از فعالان فرقه جدایی طلب پان ترکیسم که خود را رهبر آذربایجان ایران می داند هم مدعی شده بود که زلزله اخیر در اهر و شهرهای مجاور نزدیک به پنچ هزار کشته داشته است.
آنجلینا جولی هم آمد
اما شایعه بعدی وقتی شکل گرفت که بعضی از سایت ها تصویری از آنجلینا جولی و بردپیت را منتشر کردند که مشغول امدادرسانی در مناطق زلزله زده بودند. این سایت ها اعلام کرده بودند که این زوج هالیوودی به محض اطلاع از زلزله آذربایجان با هواپیمای ترکیه به ایران سفر کرده و کمک هایشان را شخصا به مردم زلزله زده رسانده اند.
اما واقعیت این بود که تصویر منتشر شده، مربوط به امدادرسانی آنها در زلزله سال 2005 پاکستان می شد که شدت آن 7.6 ریشتر برآورد شد.  
لینک مطلب:
http://khabarfarsi.com/ext/3268763
::
o    گزارش ها:
گزارش فعالیت های انجمن حمایت از حقوق کودکان در آذربایجان شرقی / انجمن حماین از حقوق کودکان
انجمن حمایت از حقوق کودکان سازمانی مستقل، غیر دولتی و مدنی (NGO ) است که از سال 1373 فعالیت خود را آغاز نموده و هدف ترویج و اشاعه حقوق کودک زیر نظر هیئت مدیره منتخب اعضا داوطلب مشغول فعالیت می باشد.
انجمن حمایت از حقوق کودکان با توجه به سابقه فعالیت وهمکاری افراد داوطلب توانسته در زلزله جنوب خراسان در سال 1376 به یاری خانواده ها به ویژه کودکان بشتابد و این فعالیت هامنجر به ساخت و تاسیس فرهنگسرایی در اسفدن و 12 روستا مهد واتاق های بازی کودکان ، واحداث و تجهیز کتابخانه و خوابگاه دختران و پسران در منطقه خراسان جنوبی شده است. همچنین در زلزله بم در سال 1382 انجمن توانسته است با یاری رسانی به خانواده ها به ویژه کودکان گام های موثری در بهبود شرایط کودکان به شدت آسیب دیده از زمین لرزه بر دارد.
بعد از زمین لرزه ویرانگر اخیر آذربایجان شرقی ، هیئت مدیره انجمن بلافاصله تصمیم گرفت که با تکیه بر تجارب قبلی ، به یاری زلزله زدگان – به خصوص کودکان آسیب دیده از زمین لرزه - بشتابد .
به همین منظور تیم شش نفره ای از اعضاء انجمن در روز 23 مردادماه به منطقه اعزام شدند . به محض ورود به تبریز با مسئولین سازمان بهزیستی نشست مشترک داشته و توانستند مجوز حضور در منطقه و کمک به آسیب دیدگان را اخذ کنند . در روز 24 مردادماه به شهر ورزقان اعزام شدند و در سه روز اول فعالیت به مناطق تخریب شده می رفتند و صبح ها نیازهای مشخص تر کودکان و زنان را که در کمک های مردمی کمتر به حساب آمده بود لیست می کردند و عصر ها به توزیع این اقلام در میان زلزله زدگان می پرداختند .
از صبح روز 27 مردادماه با پیوستن اعضاء دیگر انجمن ، کار اصلی گروه اعزامی آغاز شده بود . اعضاء انجمن با تجارب ارزشمندی که در واحد های اجرایی جنوب تهران برای کودکان کار و خیابان داشتند خیلی سریع توانستند با کودکان ارتباط برقرار کنند .از جمله گروه داوطلب به بازی های گروهی به زبان های ترکی و فارسی پرداختندکه به سرعت در میان کودکان و حتی بزرگسالان طرفدار پیدا کرد . بازی ها و شادی های کودکانه ، برگزاری مسابقه ها مفرح برای کودکان و در آخر توزیع جوایزی برای همه کودکان حاضر در منطقه توانست از آلام کودکان بکاهد ،فضای آنها را به سوی زندگی باز گرداند و موجب تسلای خاطر بزرگسالان و حضور آنها در جمع گردد که همه از توصیه های علمی برای سلامت روان است.
در هر گروه یک نفر موظف شده است تا در حین اجرای برنامه های مفرح توسط گروه ، از بزرگتر های روستا نیاز سنجی کند و کاستی های آن منطقه را مشخص کند . در شهر ورزقان یک گروه مردمی به صورت خود جوش با یکدیگر مرتبط شده بودند و در راس این ستاد مردمی افراد معتمد محلی توانمندی حضور داشتند که برای ارسال سریع نیازها به روستا ها و توزیع آنها برنامه ریزی و اقدام می کردند .
در طی 4 روز ، تیم اعزامی توانست برای کودکان 10 روستا برنامه های متنوع اجرا کند . در طی این مدت روانشناسان داوطلب ( از انجمن روانشناسی ایران ) و پزشکان داوطلبی که خودشان را به منطقه رسانده بودند گروههای اجرایی انجمن را همراهی می کردند . همزمان نیازهای فوری مناطق به ستاد مردمی نیزاعلام می شد که مسئولین ستاد بلافاصله اقلام مورد نیاز را به مناطق نیازمند ارسال می کردند . کار ها به خوبی در حال پیشرفت بود و نیروهای مردمی حاضر در منطقه نیز سرشار از انرژی .
صبح روز اول شهریور ماه برای گروه اعزامی مسجل شد که بنا بر دلایلی ادامه فعالیت انجمن در شهر ورزقان مقدور نیست و
از آنجایی که نیازهای بی شمار این کودکان و همچنین نیازهای روحی و روانی و عاطفی کودکان منطقه دغدغه اصلی انجمن حمایت از حقوق کودکان است ، اعضاء انجمن با رایزنی هایی توانستند سریعا خود را به شهر " هریس " برسانند . برابر برآوردهای اولیه تخریب روستاها در هریس هم قابل توجه است . بهزیستی هریس دو چادر در محوطه ساختمان شهرداری در اختیار انجمن قرار داده است و پس از طی مراحل اخذ مجوز ،گروه اعزامی از روز شنبه فعالیت های اجرایی خود را مجددا آغاز کرده است .
انجمن حمایت از حقوق کودکان در دو پروژه کوتاه مدت و دراز مدت برای کودکان منطقه فعالیت خواهد کرد :
در پروژه کوتاه مدت که شامل دو مرحله سه ماهه خواهد بود برنامه های زیر مد نظر است :
- تجهیز مهد ها یی درمناطق زلزله زده هریس
- آموزش و توانمند سازی مربیان مهدها با تکیه برآموزشهای کارشناسان و اساتید داوطلب
- برنامه ریزی برای آموزش و توانمند سازی کودکان مناطق شناسایی شده به منظور تلاش برای بازگرداندن کودکان به شرایط روانی مناسب تر
- برنامه ریزی و تلاش برای توانمند سازی روانی و ارتقا سلامت روان مادران
- برنامه ریزی برای جذب کمک های مردمی و استقرار کانکس های مناسب و جایگزینی آن با چادرهایی که برای مهد های روستایی تدارک دیده شده است با هماهنگی با مسئولان محلی.
- برنامه ریزی برای حمایت از ادامه تحصیل کودکان و رفع مشکلات تحصیلی آنان با توجه به شروع سال تحصیلی
در پروژه دراز مدت که دوساله خواهد بود این برنامه ها مورد نظر است :
- تلاش برای ساخت و تجهیز مهد های روستایی استاندارد با معماری مناسب ، آموزش مربیان مستعد بومی ، واگذاری اداره این مهد ها به این نیروها . کاری که در ادامه ی فعالیت های انجمن در جنوب خراسان از سوی انچمن انجام شده است.
- ساخت و تجهیز یک فرهنگسرا در یکی از بخش های مناطق زلزله زده به منظور ارائه خدمات کمک آموزشی برای ارتقاء تحصیلی کودکان ، برگزاری کلاس های فرهنگی و هنری و آموزش مهارت های زندگی و اجتماعی و...
تعداد روستاهایی که انجمن با تکیه بر کمک های مردمی توانایی استقرار کانکس و سپس احداث روستا مهد را در آن ها خواهد داشت در طرح نهایی ارائه خواهد شد .
طرح تفضیلی با تحلیل قدم به قدم نیازها ارائه خواهد شد .
لینک مطلب:
http://www.irsprc.org/post/detail.aspx?mc=2&sc=19&pc=1&ctg=1&c=88&lang=Fa

::

گزارش فعالیت اعضای انجمن در هریس / انجمن حمایت از حقوق کودکان
تهیه کننده گزارش: امیر سهرابی
شنبه 18 شهریور : امروز سه روستا به برنامه های ما اضافه شد . در روستاهای «قیزقاپان» «آق علیلو» و «گوی درق» هم چادر دوستدار کودک برپا کردیم و مربیان داوطلب انجمن با کمک نیروی بومی کار با کودکان را شروع کردند.
سری به روستای گوی درق زدم . سه جوان دانشجو که با گروه های جهادی به منطقه امده بودند با پسر بچه ها فوتبال بازی می کردند . هیچ کدام زبان ترکی نمیدانستند. حسین فوق العاده بود یک دفترچه داشت که کلمات کلیدی را از بچه ها آموخته و یاد داشت می کرد و در همین روز اول خوب پیش رفته بود .امیر دوست دیگرشان بود که بچه ها ازسرو کولش بالا می رفتند و آخ نمی گفت .دوست دیگرشان هم دوربین به دست بود ، من عجله داشتم و اومشتاق آشنایی بیشتربا انجمن شده بود .
به روستای شهسوار سر زدم .گروه پیش آهنگی هلال احمر هم آنجا بود و در کنار مربیان ما با بچه ها مشغول کار بودند . یکی از خانم های روستا داوطلب همکاری با ماشده بود .از بچه های پیشاهنگی و مربیمان خواستم که مشارکتش دهند و به کار علاقه مندش کنند . سراغ خانه بهداشت رفتم و کم و کاست اطلاعات مربوط به کودکان را گرفتم .
مربی ها را از روستا ها برداشته و با سرویس اول برگشتیم به هریس .
بعد ازظهر به روستای قراجه رفتیم . گروه قبلی داوطلبان در هفته گذشته یک بار برای اجرای برنامه به این روستا رفته بودند . به دلیل دوری راه امکان اینکه هر روز به این روستا برویم وجو د ندارد .
به روستا رسیدیم . من و خانم پارسایی به چادر خانواده ای رفتیم که کودکشان 12 روز بعد از زلزله زیر خرابی یک دیوار مانده و فوت شده بود . مهدی رنجبرزاده 11 ساله روز 2 یا 3 شهریور با جوانان هلال احمر قزوین مشغول بازی بوده . در انتها به او جایزه ای می دهند . مهدی جایزه به دست به سمت خانه می آمده که جایزه اش را نشان دهد . سرکوچه صاحبِ خانه ی نیمه ویرانی درحال خراب کردن دیوار بیرونی خانه اش بوده . هیچ گونه علامت و سنگچینی برای اینکار مشخص نکرده بود . لحظه افتادن دیوار موازی با دویدن مهدی از آنجا می شود و مهدی زیر آوار می ماند . پدرش مهدی را بیرون می کشد . کودک همانجا فوت می کند . چیزی برای گفتن نداشتیم . تسلیت گفتیم . اجازه گرفتیم که با بچه ها کار کنیم . به محل تجمع بچه ها برگشتیم . مربی و بچه ها مشغول بازی بودند .
یک بازی در این منطقه هست که کمی شبیه عمو زنجیرباف است و مربیان شعرش را حفظ شده اند :
اَل آله ، دویمه چَله ، بابام گدیب باشماق آلا، بی تای سنه ، بی تای منه ، حاجیا واجیا پیس
با تمام شدن شعر همه می نشینند و می خندند.
وسایل نقاشی آوردیم و بچه ها بیرون چادر ها روی پتو نشسته وشروع به نقاشی کشیدن کردند.
باچند نفر از مردها ی روستا گفتگویمان شروع شد . همه شان ازما می خواستند که هر روز بیاییم . هیچ جا چنین خواهشی را با این حد علاقه از سوی خانواده ها ندیده بودیم . در این مدت یکی دوبار جوانان حلال احمر و چند روزی کانون پرورش فکری به روستایشان آمده بودند. پدری می گفت روحیه بچه ها بهتر شده کاش شما هم مدتی بمانید .در باره اقتصاد روستا که صحبت شد متوجه شدم که زنان و مردان این روستا قالی باف هستند و کشاورزی و دامداری بخش کوچکی از درامدشان است . مرا به یک کارگاه قالی بافی بردند که در همین شرایط برپا شده بود .براساس سلیقه بازار نقوش قدیمی شان را کنار گذاشته بودند و نقوشی می بافتندکه در مرکز گل های رنگی داشت و حاشیه ها از نقوش مُد روز سربازان هخامنشی بود .
به نظرم رسید فضای آماده و مناسب روستا شاید متاثر از شغل قالیبافی باشد که به نوعی بر فرهنگشان تاثیر گذاشته بود . شاید هم چند گروه قبلی که با کودکان کار کرده بودند فضای خوبی را برای خانواده ها و کودکان ایجاد کرده بودند که اینچنین خواهان ادامه حضور ما بودند.
بیرون کارگاه بچه ها در حال نقاشی بودند و نقاشی های تمام شده شان را تحویل مربیان می دادند. سراغ بچه ها می رفتم و نقاشی هایشان را توضیح می دادند . پیرمردی کنارم بود که با لذت توضیح بچه ها را می شنید و نکته ای خنده دار در هریک می یافت و رو به من می خندیدو نکته ی دریافتی اش را بازمی گفت . کمی صدای بازی و شعرخواندن بچه ها را ضبط کردم . به یک گروه از بچه ها گفتم که من را هم بکشند . نقاشی ها را نشانم می دادند و با پیرمرد و بچه ها می خندیدیم .یکی از مربیان عروسک تن پوش گوسفندی را به تن کرده بود و بچه ها از سر و کولش بالا می رفتند .
هوا سرد می شد و داشتیم جمع و جور می شدیم . اصرار بچه ها و خانواده ها برای ماندن همه مان را متاثر کرد. چایمان دادند و راه افتادیم.گفتیم برمی گردیم ،گفتند برنمی گردید .
خانم ها صبا سرابی ،کتایون حیدری و لیلا پارسایی و آقایان میلاد طاهرخانی ، علی مدبر راننده مان که به ندرت روحیه داوطلبی اش تقویت شده و من در این برنامه بودیم .
لینک مطلب:
http://www.irsprc.org/post/detail.aspx?mc=2&sc=19&pc=1&ctg=1&c=94&lang=Fa

::

همه جای ایران سرای من است / انجمن حمایت از حقوق کودکان
تهیه کننده گزارش: آرش محمد نیا

بیست و نهم مرداد ماه
تقریبا 9 صبح به خوابگاه بهزیستی تبریز محل اسکان موقت اعضای انجمن رسیدیم. خانم جلالی و آقای اسماعیل پور به استقبال ما آمده بودند. داخل ساختمان رفتیم و سر میز صبحانه توانستم بقیه بچه ها را ببینم. مجید بیخیله, محسن ایمانی, امیر سهرابی و امید دیلمی . از چهره خسته و سر و وضع ژولیده و پف چشمانشان می شد سختی کار داوطلبان انجمن را فهمید .
بعد ازخوردن صبحانه به سمت روستاهای ورزقان حرکت کردیم. چند نفر دیگر که انگار از طرفداران برنامه های انجمن در ورزقان بودند هم تیم را همراهی میکردند که اولین بار بود آنها را می دیدم ؛ محمد ، سحر و حمید .
در شهر تبریز هنوز عده ای داخل پارکها می خوابیدند. از تبریز خارج شدیم و بعد از یک ساعت به روستای چای کندی (نرسیده به ورزقان) رسیدیم. فعلا برنامه تیم انجام چند تا بازی محلی با بچه ها و توزیع اسباب بازی و در کنار آن نیازسنجی از نیازهای خاص کودکان و زنان روستاها بود . به محض پیاده شدن از ماشین یک سری بروشور حفاظت از محیط زیست بین رانندگانی که از آنجا رد میشدند پخش کردیم. بعد وارد چای کندی شدیم.چادر های هلال احمر روی شیب دامنه کوه برای اهالی برپا شده بود و سمت چپ چادرها خانه های 100% تخریب شده مردم چای کندی منظره دلخراشی داشت.
آذری زبانهای تیم ، بچه های کوچک را تشویق کردند به جمع ما وارد شوند تا بازیها را شروع کنیم. تقریبا 30 کودک اولین حلقه عمو زنجیر باف را تشکیل دادند .از شور و شوق و استقبال بچه ها و والدینی که از چادرهای اطراف آمده بودند فهمیدم که برنامه بازی در این موقعیت خیلی بدرد روحیه ی جامعه کوچک بی خانمان و غمگین روستا میخورد . به پیشنهاد امیر سهرابی بطری های کوچک آب را جمع کردم تا با پسر بچه ها که بعد از عمو زنجیر باف از گروه دختران جدا شدند بولینگ بازی کنم, دخترها هم سلام سلام خاله بزغاله بازی کردند . با سر و صداهای زیادی که به وجود آمده بود تعداد بیشتری از والدین دور ما جمع شدند تا از نزدیک شاهد بازیها باشند. بازی تمام شد و ما هدایا (اسباب بازی و عروسک) را بین بچه ها پخش کردیم. به یکی هم که از تهران برای بچه ها شیر آورده بود کمک کردیم شیر را بین بچه ها تقسیم کنند. خانم ها هم کرم های ضد آفتاب و پماد چشم برای کودکان را بین خانم های محلی توزیع کردند. حمام سیاری که یک هموطن آذری برای اهالی آماده کرده بود توجه ما را جلب کرده بود . طرحش جالب بود؛تانکر حمل قیر که تا به حال استفاده نشده بود رو پر از آب کرد و از لوله وسط تانکر به آن حرارت داده بود، 6 اتاقک که دیوارهای اتاقک ها کیسه های نایلونی بودند هم کنار تانکر روی زمین نصب شده بود. البته عیبش این بود که چون رختکن نداشت زنها ازآن استفاده نمی کردند . خانم جلالی با شورا و خانم های دیگر رایزنی کرد و در نهایت پذیرفتند تا مکان دیگری را به حمام خانم ها اختصاص دهند .
به سمت ورزقان حرکت کردیم. کنار کمپ بهزیستی ناهار خوردیم. جلسه ای هم با خانم نجفی و همراهانشا ن که از اهرآمده بودند کنار پیاده رو برگزار کردیم . تجربه ها را به هم گفتیم. یک گروه هم که با یک وانت پر از کمکهای مردمی که به بهزیستی اهدا شده بود آمده بودند و مشغول تخلیه وسایل شدند . مدیریت آنها ظاهرا با پگاه آهنگرانی و مریم مجد بود.
جعفر از اعضای قدیمی انجمن و همسرش هم به تیم انجمن اضافه شدند به همراه آنها به سمت شمال ورزقان حرکت کردیم تا در روستای دیگر هم برنامه داشته باشیم. به روستایی رسیدیم که آنجا فقط توانستیم 8 چادر به اهالی که هنوز چادر نداشتن بدهیم . بعد به دو گروه تقسیم شدیم. گروه ما با ماشین محسن ایمانی به همراه امیر سهرابی و پگاه باباخانی و سحر به سمت روستای شیخملو رفتیم. بین 30 تا 40خانواده آنجا زندگی میکردند که از خانه هایشان هیچی نمانده بود. به چند مرد میانسال که وسط چادر ها مشغول صحبت بودند و با ورود ماشین ما نظرشان به ما جلب شد توضیح دادیم که از یک انجمن حمایت از کودکان از تهران آمدیم و هدف ما بازی با بچه ها و روحیه دادن به آنهاست. با خوشحالی از ما استقبال کردن و بچه ها را برای بازی با ما فرستادند. روی یک تپه کنار روستا رفتیم به علت باد شدید نمی شد بولینگ بازی کرد البته این باد برای بچه های روستا که تقریبا 30 نفر بودند طبیعی بود.عمو زنجیرباف و ال اله دوگمه دله و این شکل و من ساختم و .... بازی کردیم و بعد به پایین تپه آمده و به همران پسران بولینگ بازی کردیم.دخترا هم نشانه گیری( پرتاب حلقه) بازی کردن.
آخرش هم با پخش اسباب بازی و عروسک بین بچه ها کارما تمام شده بود و با بدرقه گرم اهالی و والدین بچه ها از آنجا خارج شدیم ، به ورزقان برگشتیم و به بقیه گروه پیوستیم. در کنار بازی با بچه ها یک نفر از ما در هر روستا نیاز های مبرم روستا را می نوشت و به محض ورود به ورزقان به ستاد مردمی مستقر در کمپ بیمارستان صحرایی به سرپرستی «عارف و مینا » تحویل می داد . نیازهایی را که ما مشخص می کردیم در اسرع وقت به روستاهای نیازمند می رسید.
شب شده بود، استقبال بچه ها و مردم آسیب دیده از کار ما همه تیم را سر شار از روحیه وانرژی برای ادامه کار در روزهای بعد کرده بود، آن شب داخل کمپ بهزیستی استراحت کردیم.
سی ام مردادماه
صبح بعد از خوردن صبحانه در چادر انجمن فرزانه (همسر امیر سهرابی) به تیم ملحق شد. با تشکیل 3 گروه از هم جدا شدیم و به سمت روستاها حرکت کردیم. من به همراه محسن ایمانی و پگاه باباخانی و زهرا ( ازانجمن روانشناسی ) و رضا (دکترداوطلب ) به سمت روستاهای رشت آباد جدید و قدیم و اورنگ که در برنامه ما بود رفتیم .
رشت آباد جدید بین ورزقان و اهر و با یک ورودی خاکی ، خیلی کوچک و تقریبا 20 خانوار داشت. مردم چادرهایشان را به صورت غیرمتمرکز و کنار خانه هاشان که کاملا خراب شده بود برپا کرده بودند. ابتدای روستا چند نفر ایستاده و مشغول صحبت بودند . محسن به آنها گفت ما یک انجمن غیر دولتی هستیم و قصد داریم با بازی با بچه ها بهشون روحیه بدهیم . اهالی که با دیدن ماشین ما نزدیکتر آمده بودند از طرح ما خیلی استقبال و تشکر کردند . مقداری پماد سوختگی و ضد آفتاب و قرص های مسکن توزیع کردیم. رضا بچه ای را که دستش کبود بود و احتمال داشت شکسته باشه معاینه و پدرش را برای درمان راهنمایی کرد و من و پگاه به دشت پایین روستا رفته با 10 الی 15 بچه ای که با تشویق والدینشون آمده بودند شروع به بازی و بیشتر نقاشی کردیم. با بولینگ و پرتاب حلقه آنهایی که کمی بزرگتر بودند را سرگرم کردیم. بچه ها و اهالی از اینکه روستای کوچک آنها با این جمعیت کم توسط گروهی دیده شده و به آنها توجه می شد خوشحال بودند . با اینکه خیلی فارسی بلد نبودند انقدر ساده و راحت با ما ارتباط برقرار کرده بودند که انگار چند سال بود همدیگر را می شناختیم .
محسن و زهرا شروع به آمارگیری و نیاز سنجی کردند و مردم هم از مشکلات خودشان گفتند. با توزیع هدایا ، فعالیت گروه ما در آن روستا تمام شده بود ، خداحافظی کردیم و از روستائیان خونگرم و مهربان جدا شدیم .
به جاده اصلی برگشتیم و به رشت آباد قدیم رفتیم . روستا تقریبا بزرگ و پر جمعیت بود و مردم به صورت پراکنده هر جا مسطح بود چادر زده بودند. وسط روستا هم چشمه ای بود که زنها مشغول شستن لباس و ظرف و ملحفه و پتو بودند . از آنها خواستیم چادر دهیار را به ما نشان بدهند . پزشک تیم هم سراغ بهیار رفت تا نیاز دارویی مردم را پیگیری کند . دهیار نبود. با برخی از اهالی صحبت و نیازسنجی کردیم. خوشبختانه درصد تخریب زیاد نبود و روستا کشته و زخمی هم نداشت و موقعیت روستا و چادرها طوری بود که نمیشد بچه ها رو یک جا جمع کرد بعد از نیاز سنجی و مذاکره با بهداری آنجا را ترک کرده و به اورنگ رفتیم.
طبق شنیده ها اورنگ یکی از روستاهای نزدیک به مرکز زلزله بود. روستا روی یک شیب تقریبا تند کوه بود و وضعیت تخریب روستا بسیار بالا بود. تصمیم گرفتیم تحت هر شرایطی برنامه بازی داشته باشیم . از ماشین پیاده شدیم از آنجایی که روستا بزرگ بود و یک لودر و دو کامیون مشغول آواربرداری بودند و خاک زیادی به هوا بلند شده بود نظر کسی به ما جلب نشده بود. به سمت چادرها رفتیم تا بچه ها را برای بازی دعوت کنیم بالاخره چند نفر آمدند . ما هم خودمان را معرفی کردیم و برنامه را گفتیم . آنها هم در جمع کردن بچه ها به ما کمک کردند . از کوچه های روستا پایین رفتیم و پشت چادرهای شان به یک دشت با شیب ملایم رسیدیم بچه ها با صدای بلند از دوستان خود می خواستند از چادر بیرون بیایند و به ما ملحق شوند . با اینکه نتوانستیم همه بچه ها را جمع کنیم ولی تقریبا چهل نفری حلقه عمو زنجیر باف را تشکیل دادیم. چند تا بازی دسته جمعی کردیم و دخترها پرتاب حلقه را شروع کردند و پسرها هم بولینگ بازی کردند . خانواده هایی که داخل چادرهای اطراف ما بودند هم برای دیدن برنامه آمده بودند . موقع تقسیم اسباب بازی جو بسیار صمیمانه ای ایجاد شده بود. والدین موقع خداحافظی از ما با عنوان عمو پورنگ تشکر میکردند. چند تا عکس دسته جمعی انداختیم و از روستا خارج شدیم.
بعدها یکی از اعضای کانون پرورش فکری به ما گفت که در اورنگ. پدری که بعد از زلزله به خانه اش آمده و دیده که سقف خانه روی کف افتاده و به خیال اینکه دیگر اعضای خانواده از بین رفته اند سکته کرده و از دنیا رفت در حالی که همسر و فرزندانش کنار دام و در صحرا بودند.
پس از آن به سمت اهر برای خوردن نهار حرکت کردیم دو گروه دیگر اعضای را دیدیم وتصمیم گرفتیم برگردیم ورزقان. به کمپ اصلی کمک رسانی شهر ورزقان که نیروهای مردمی در آن متمرکز بودند رفتیم و ناهار خوردیم.با خبر شدیم در یکی از روستاهایی که به بخش هریس مربوط می شد ، یکی از مقامات محلی که از آنجا رد می شد از ماشین پیاده شده و از گروه اسماعیل پور مجوز خواسته بود و به دلیل همراه نبودن مجوز و این که اسماعیل پور گفته بود کمک به کودکان زلزله زده آن چنان مجوزی نیاز ندارد که شما روی آن تاکید دارید ، بین آن ها بحثی درگرفت که به گرو گرفتن کارت ملی اسماعیل پور منجر شد. وی بعد از ناهار با اعضای گروه صحبت کرد و گفت از آنجایی که هدف اصلی ما کمک به کودکان است همگی با احتیاط بیشتری فعالیت بکنند .غیر از امید دیلمی ( عکاس گروه ) کسی عکس نگیرد ، همگی دربرخوردها وحتی نوع پوشش دقت بیشتری بکنند و...
نکته جالبی که در آنجا کاملا مشهود بود این بود که اعضای انجمن در کار گروهی کاملا با هم هماهنگ بودند . سالها فعالیت در واحد های اجرایی انجمن انگار همه را آبدیده کرده بود . در این مورد بعدا بیشتر توضیح می دهم .
گروهی از داوطلبان از ما جدا شده و به تهران برگشتند و ماهم تصمیم گرفتیم با هم کار کنیم و دو گروه مجزا نباشیم. به سمت اهر حرکت کردیم از یک خیابان فرعی و خاکی گذشتیم و به روستای گون جیگ رسیدیم؛ روستا بزرگ بود و اهالی در سه قسمت شمالی و شرقی و غربی چادر زده بودند. ماشین ها را به مرکز ده بردیم . من هم پیاده به دنبال دهیار رفتم و عضو شورای روستا هم آمد. به اتفاق امیر سهرابی انجمن را معرفی کردیم و از طرح ما برای بازی و شادی بچه ها گفتیم و خیلی استقبال کردند. در این فاصله عده ای که برای دیدن ما جمع شده بودند از برنامه ما با خبر شدند و به من و محسن و اکبر و زهرا کمک کردند بچه های کوچک را جمع کنیم یک جای مسطح پیدا کردیم و بچه ها را آنجا بردیم . امیر و اکبر و محسن با صدای بلند عمو زنجیر باف را شروع کردند. با جواب خیلی بلندتر بچه ها، تعداد زیادی از والدین و اهالی روستا از وجودمان با خبر شده و دور ما جمع شدند. بازیهای محلی جمعی را یکی یکی انجام دادیم. وقتی نوبت به بولینگ رسید بزرگترها بودند که داشتن با هم رقابت میکردند ! به صورت باور نکردنی ازدحام شد. تعداد زیادی ازخانم های روستا هم برای دیدن برنامه آمده بودند . چایی آوردند تا از ما پذیرایی کنند . ما هم از استقبال مردم سرشار از انرژی بودیم . هماهنگی اکبر اسماعیل پور و امیر سهرابی موقع بازی انقدر جالب و با مزه بود که خود ما هم میخندیدیم. غروب شده بود، بازیها را تمام کردیم و اسباب بازی ها را توزیع کردیم .
آموزش به بچه ها برای جمع آوری زباله روستا در برنامه بود که متوجه شدیم خود روستاییان جمع آوری روزانه زباله روستا را در برنامه دارند . بزرگترها خواستند تا عکس یادگاری بگیریم . در پایان هم با بدرقه بسیار گرم اهالی در حالیکه خودمان از شور و هیجان برنامه شوکه بودیم . به سمت ورزقان حرکت کردیم.
شخصا از اهالی این روستا خیلی انرژی گرفتم و ایمان من به روش کار انجمن بیشتر شد .آشنایی با مردم گون جیگ یکی از انگیزه هایم برای ماندن بیشتر در آذربایجان و ادامه کار شد.
آن شب پگاه باباخانی و افسانه عابدین ، محمد و سحر از ما جدا شده و به سمت تهران رفتند .
بقیه به کمپ بهزیستی برگشتیم . در چادر دوستان اورژانس اجتماعی بهزیستی خوابیده بودند . چادر دیگری بپا کردیم و خوابیدیم.
لینک مطلب:
http://www.irsprc.org/post/detail.aspx?mc=2&sc=19&pc=1&ctg=1&c=91&lang=Fa

::

کودکان مصیبت دیده : روایت یک مددکار اجتماعی از مشکلات اجتماعی زمین لرزه آذربایجان / سطر اول
زلزله بلایی طبیعی است؛ بلایی که همانند دیگر بلاهای زمینی و آسمانی خبر نمی‌کند. کشوری چون ایران که گسل‌های پیر و جوان زیادی را در خود دارد، با این پدیده طبیعی ناآشنا نیست. هرازچندگاهی شهری، روستایی می‌لرزد و مسوولان را به فکر می‌اندازد که اگر این‌بار شهری بزرگ‌تر بلرزد چه باید کرد. سیل امدادرسانی و کمک‌های اولیه، آواربرداری و رساندن مجروحان به بیمارستان در چند روز اول و امدادهای روحی و روانی به مردم مصیبت‌دیده در روزهای بعدی روال کار همیشگی امدادرسانی به زلزله‌زدگان است. مددکاران اجتماعی از هفته گذشته راهی آذربایجان شده‌اند تا پس از رساندن آب و غذا به مردم و برطرف کردن نیازهای جسمانی‌شان به روح و روان‌شان بپردازند و این‌بار شوک حاصل از فاجعه را از درون‌شان به بیرون بکشند تا شاید قدری آرام گیرند. کودکان، در این میان مصیبت‌دیدگان کوچکی‌اند که دیده نمی‌شوند. غم فاجعه را کسی بر دوش آنها نمی‌بیند و همه گمان می‌کنند بی‌خیال از دنیا، غم و اندوه در دنیای کودکانه‌شان راهی ندارد. مددکاران اجتماعی راهی آذربایجان شدند تا با این آسیب‌‌دیدگان کوچک همراه شوند و به غم دل آنها برسند. نازنین عین‌الیقین، مددکار اجتماعی در گفت و گو با «اعتماد» از مشاهداتش، آنچه مردم، مددکاران و امدادگران از هرنوعی، دولتی و غیردولتی برای مردم آذربایجان کرده بودند، از کم و کاستی‌ها و نیازهای مردم، از آنچه مورد غفلت واقع شده و آنچه درست انجام شده، می‌گوید: «سه‌شنبه بعدازظهر وارد تبریز شدم و با هماهنگی‌های انجام شده چهارشنبه صبح کار شروع شد. ما از ابتدا گروه هدف‌مان را کودکان زلزله‌زده گذاشتیم و به دنبال نیازهای کودکان بودیم؛ کودکان پس از بحران.کتابی توسط یونیسف و بهزیستی تهیه شده بود به نام کتاب «امداد به کودکان در شرایط بحران برای مددکاران اجتماعی». در این راستا 150 مددکار را در سراسر کشور آموزش داده بودیم تا هنگام بلایای طبیعی این دوستان به منطقه اعزام شوند. من هم آموزش‌ها را دیده بودم و تجربه زلزله بم را داشتم. از روز اول تا روز پنجم امدادفوری و نیازهای حیاتی است و مددکاران در بم دنبال این بودند که وسایل را از زیر آوار بیرون بیاورند و آب و غذا به زلزله‌زدگان برسانند.
متاسفانه کودکان در بحران‌هایی چون زلزله دیده نمی‌شوند. بزرگ‌ترها که به دنبال نجات اطرافیان از زیر آوارند و باقی‌مانده زندگی‌شان. اگر بزرگسالان در حال گذران دوران سوگ هستند این دوران برای کودکان هم هست. بزرگ‌ترها فکر می‌کنند کودکان نمی‌فهمند. این مهم است که آنها را در اولویت قرار دهیم چون تاثیر این‌گونه بحران‌ها بر روی آنها بسیار بیشتر از بزرگسالان است.

تمرکز مددکاران روی کودکان جداشده
بیماری‌های ایجادشده بین کودکان در اثر عدم رعایت بهداشت عمومی بیش از بقیه دیده می‌شود. نداشتن حمام و دستشویی سیار در برخی روستاها، باعث شده مردم از رودخانه‌ها و هرآنچه به دست‌شان می‌رسد برای تمیزی و رعایت بهداشت استفاده کنند. کودکان جدا شده در این بین آسیب‌پذیر‌ترین بخش از بازماندگانند که توجه خاصی را می‌طلبند؛ کودکانی که یک یا هردو والد خود را از دست داده‌اند یا مرگ آنها را جدا کرده یا والدین‌شان به واسطه جراحت آوار راهی بیمارستان شده‌اند یا از قبل از دست داده بودند و حال تنها مانده‌اند.باید بتوانیم آنها را شناسایی و مستند‌سازی کنیم. از کارهای پس از ارزیابی سریع، شناسایی مشکلات سریع کودکان است. شناسایی کودکان جدا شده به عهده مددکار سازمان بهزیستی است. در این میان کودکان نباید جدا شوند، باید یا خانواده‌هایشان پیدا شوند و تحویل آنها شوند یا باز پیوند خانواده انجام شود یا پس از یکی، دو سال فرزندخواندگی انجام شود. موضوع پذیرفتن فرزند به راحتی تحویل به یک خانواده انجام نمی‌شود. این کودکان در خیابان رها نشده‌اند تا یکی از راه برسد و بزرگشان کند. باید مراحل شناسایی مستند‌سازی ردیابی بازپیوند خانواده صورت گیرد که حالا می‌تواند بازپیوند با خانواده خود کودک صورت گیرد یا به خانواده‌یی دیگر تحویل داده شود.
مردم آذربایجان برخلاف مناطق دیگر راضی به تحویل دادن فرزندان فامیل و همسایه خود با وجود از دست دادن والدین کودک نمی‌شوند و حاضر به پذیرش این کودکان هستند. «اینکه مردم آذربایجان نمی‌پذیرند که کودکان فامیل و خانواده‌شان از آنها جدا شوند از نقاط مثبت این مردم است که در بم دیده نمی‌شد. آماری بین 36 تا 40 نفر از کودکان جداشده داریم. در ردیابی‌های انجام شده مشخص می‌شود که قرار است این کودک به خانواده خودش بپیوندد یا باید به خانواده جدیدی سپرده شود. باید کودکان جدامانده را به بهزیستی تحویل داد و پس از آن تعیین شود که قرار است سرنوشت کودک چه باشد. مشکلی که در بم به وجود آمد این بود که اول خانواده درجه یک و دو به خاطر شوک وارده و احساسات برانگیخته شده کودک خواهر یا برادر از دست رفته‌اش را به فرزندی می‌پذیرفت و بعد از مدتی که زندگی‌اش به روال عادی‌تر برمی‌گشت از کار خود پشیمان می‌شد و اذعان می‌داشت که خرج فرزندان خودم را نمی‌توانم بدهم و این فرزند بار اضافی بر دوش خانواده‌ام است. در این حالات ضربه وارده به کودکی که به خانواده خاله یا عمه‌اش تعلق گرفته بیشتر از زمانی‌ است که خانواده‌اش را از دست داده است. حس سربار بودن به دنبال خود خشونت‌هایی علیه کودک به وجود می‌آورد و در مواردی هم منجر به کودک‌آزاری می‌شود که مهم‌ترین نوعش غفلت است. این نوع از کودک‌آزاری در همه بحران‌ها بر روی کودکان وجود دارد. اینکه کودکان را نمی‌بینند و به دنبال زندگی از دست رفته‌شان هستند بزرگ‌ترین غفلت است. سوءاستفاده‌ها با تحت حمایت بودن کودک در بهزیستی یا خانواده به حداقل می‌رسد.
 
سوگ کودکانه را دریابیم
مواردی که باعث یاری رساندن به کودکان مصیبت دیده می‌شود، حمایت‌های روانی، اجتماعی کودک است با ایجاد فضاهای دوستدار کودک می‌توان این فشار را از روی آنها برداشت. مهد سیار نمونه اجرا شده این حمایت‌هاست که نخستین شرط لازم برای ایجاد ارتباط با کودکان آشنایی به زبان ترکی ا‌ست تا بتوان با کودکان ارتباط برقرار کرد. تا جایی که من شنیدم سه روستا- مهد در روستاهای زلزله‌زده ایجادشد و قرار بود روز یکشنبه گذشته 11 روستا - مهد دیگر افتتاح شود. مهد‌ها به راحتی قابل احداث است. مهدی که من دیدم 10 تا 12 کودک در چادر در حال نقاشی بودند، دو مربی جوان داشتند که استفاده از تسهیلگرهای محلی در این میان کمک زیادی می‌کند. افراد زیادی هستند که قبلا مربی بودند یا معتمد محل بودند یا در نهضت‌ها تدریس می‌کردند می‌توانند در اداره مهدها و ارتباط با بچه‌ها به بهزیستی کمک کنند. چون مردم به آنها اعتماد می‌کنند. ما قرار است حمایت روانی اجتماعی داشته باشیم و فشار را از روی کودکان‌ برداریم و ما فکر می‌کنیم سوگ فقط مختص بزرگسالان است در حالی که سوگ در کودکان سختی و فشار خودش را دارد. مراحل مختلفی در آنها طی می‌شود که در مرحله نخست انکار است و پس از آن فوران احساسات، اشکال در تمرکز روی هر مساله غیر از فقدان مساله اصلی، آشفتگی در وضعیت جسمانی که یکسری بیماری‌های روان تنی می‌گیرند و پس از آن افسردگی و بیان غم و اندوه و احساس خصومت و بی‌علاقگی به فعالیت‌های عادی و در نهایت بازگشت به حالت عادی زندگی‌ است. این مراحل در همه کودکان رخ می‌دهد و بسته به عمق حادثه و شرایط کودک متفاوت است. بازی‌هایی که ما طراحی می‌کنیم روی تمرکز بچه‌هاست. یک بازی به برون‌ریزی بچه‌ها کمک می‌کرد و بازی دیگری اعتماد به نفس‌شان را. در زلزله بم تا چند ماه پس از حادثه وقتی از کودکان می‌خواستیم نقاشی بکشند چادر هلال احمر را همراه با آرمش می‌کشیدند. این نشان‌دهنده تاثیر عمیق این جریان است.
فضای مشارکتی با کودکان تنها راهی‌ است که جواب می‌دهد. مربی بچه‌ها باید با همراهی آنها بتواند کودکان را با خود همراه کند و تلاش در بهبود اوضاع روحی آنها داشته باشد. امنیت در مهد‌ها و فضاهایی که کودکان را در آنجا نگه می‌داریم، نیز اهمیت دارد. چادر کودکان نزدیک رودخانه، پرتگاه یا جاده نباشد تا بتوان کمی با فضای داخل خانه شبیه‌سازی کرد. رعایت بهداشت برای کودکان از اوجب واجبات است. شاید والدین هنگام مصیبت‌های اینچنینی به فکر بهداشت کودک خود نباشند اما وقتی کسی متولی حمایت از کودکان می‌شود باید این مسائل را هم مد نظر قرار دهد. مربی ارتباط‌گیرنده با کودکان باید به فرهنگ آنها و زبان‌شان آشنایی داشته باشد. افراد غیرآذری یا کسانی که زبان ترکی بلد نیستند به هیچ‌وجه نمی‌توانند معتمد کودک شوند. اینکه فرد سومی بخواهد حرف‌های دو طرف را برای هم ترجمه کند باعث بلندتر شدن دیوار بی‌اعتمادی می‌شود. سطح بازی‌های کودکانه و حتی آشنایی با بازی‌های محلی کمک زیادی به ارتباط‌گیری با کودکان جدامانده می‌کند. استفاده از وسایل بازی ساده، کتابخوانی با زبان و گویش محلی و بازی‌هایی که بچه‌ها در کوچه و خیابان با دوستان‌شان انجام می‌دادند بسیار بیشتر کمک خواهد کرد. مهدکودک سیار با زیرانداز، یک توپ و چند کتاب قابل راه‌اندازی‌ است. همه اینها را می‌توان در یک کوله‌پشتی با خود همراه داشت. با این وسایل ساده می‌توان شادی را درون جمع‌های بچه‌ها برد. البته شادی ایجاد شده هم باید متناسب با غم و مصیبت مردم باشد. این مهدها حتی خانواده‌ها را هم می‌تواند درگیر خود کند و حس کنند امیدهای دیگری هم وجود دارد. در زلزله بم وقتی فیلمی برای کودکان به نمایش می‌گذاشتیم فقط دو ردیف اول کودکان و بقیه خانواده‌هایشان بودند.
 
آموزش و توانمندی، نیاز مبرم مردم آسیب‌دیده
بازسازی روانی مردم منطقه پس از مدتی که مددکاران به یاری‌شان شتافتند برعهده خودشان است. نیروهای امدادی و مددکاران پس از مدتی منطقه را ترک می‌کنند. ما تا آخر عمرمان در منطقه نیستیم و با آموزش به جوان‌تر‌های روستا می‌توانیم بازسازی این فضاها را بر عهده خودشان بگذاریم. نیروهای امدادی باید نیروهای محلی را توانمند کنند. که اگر از محل رفتیم همچنان مهدکودک سرجای خودش باشد کتابخانه‌ها سر جای خود باشد. فعالیت‌های ما نباید قائل به فرد یا سازمان باشد. هدف ما توانمند کردن این افراد است که بتوانند روی پای خودشان بایستند و بتوانند خودشان زندگی‌شان را از صفر شروع کنند.
ما می‌توانیم در مواردی به خود کودکان و نوجوانان آموزش دهیم که در صورت مواجهه با خطر چگونه از خود دفاع و چگونه با آن مقابله کنند. احداث دستشویی‌ها در مسیرهای دور باعث می‌شود مادران نگران دختران نوجوان خود باشند و آنها هم به دلیل ناآگاهی نمی‌توانند از خطرات موجود آگاه شوند.
 
روستاهای محروم، محروم ماندند
در این سفر نیازهای اولیه کودکان به غیر از آب و غذا رفع نشده بود، توزیع ناعادلانه را من در این روستاها دیدم. روستاهای نزدیک جاده مملو از کمک‌های مردمی بود کنار برخی چادرها بیش از 20 باکس آب معدنی زیر آفتاب دیده می‌شد و در برخی روستاهای دورتر که در دل کوهستان و راه ورودی آن صعب‌العبور بود چنین وفور نعمتی دیده نمی‌شد.
از 12 روستایی که من دیدم دو روستا برق داشت و در حال وصل کردن برق روستاها بودند. بسیاری از روستاها هم از خانه‌هایشان برق کشیده بودند. اولویت اصلی روستاییان در حال حاضر علاوه بر دوش حمام و دستشویی، فنس است برای دام‌هایشان. مشکل دیگری که من در این چند روز دیدم این بود که دام‌های نجات‌یافته در کنار چادرهای مردم زندگی می‌کردند. این رها بودن دام‌ها باعث بروز بیماری‌های متفاوتی خواهد شد. حصاری دور دام‌ها وجود نداشت. کودکان هم در کنار دام‌ها به بازی مشغول بودند. عفونت چشم و اسهال در میان کودکان شایع شده بود و این باعث شد تقاضای فنس از شهرهای دیگر داشته باشیم. اگر این مشکلات برطرف نشود نه‌تنها کودکان که بزرگسالان هم به این بیماری‌ها مبتلا خواهند شد. در هر روستا مشخص باشد که دام‌ها در منطقه‌یی دورتر از مردم باشند و اینکه دام‌ها رها نباشند و باعث ایجاد بیماری شوند. مشکل بهداشت در روستاهای آسیب‌دیده به میزان زیادی دیده می‌شود. تنها در یکی از روستاهای منطقه ورزقان به نام جیغه با جمعیت 350 خانوار و 1500 نفر یک دستشویی راه‌اندازی شده داشت و این برای زنان و کودکان مشکل ایجاد می‌کند. در برخی روستاها دستشویی‌های سیار آمده بود اما هنوز راه‌اندازی نشده بود و این کار را برای روستاییان سخت می‌کند مخصوصا برای زنان و کودکان که باید مسافتی را در شب بروند تا به دستشویی‌ها برسند. آمار کودکان زیر 2 سال و زنان باردار در میان زلزله‌زدگان بسیار زیادند. تنها در روستای جیغه 36 زن باردار وجود دارند. شهرهای اهر، ورزقان و هریس هم امکانات خوبی برای این قشر ندارد. با این حجم تخریب هم امکان رساندن این زنان به بیمارستان شهری وجود ندارد. ناامنی در روستاها به واسطه حضور گرگ‌ها وجود دارد. بوی لاشه دام‌های مانده در زیر آوار‌ها گرگ‌ها را به سمت روستاها می‌کشاند و این برای خانواده‌هایی که تنها سقف بالای سرشان چادر هلال احمر است ترسناک است. نگرانی حمله گرگ به دام‌های زنده هم از نگرانی‌های دیگر روستایی‌هاست. این دام‌ها تنها بازماندگان دام‌هایی هستند که روستاییان زندگی‌شان را با آنها می‌چرخاندند.
آذربایجان، وسیع‌تر از بم
یکی از تفاوت‌های زلزله بم با آذربایجان در همین وسعتش است. کل شهر بم و اطرافش را می‌شد در عرض کمتر از 4 ساعت پیاده طی کرد اما دسترسی به روستاهای ورزقان و اهر مشکل است و برخی روستاها را با ماشین‌های معمولی هم نمی‌شود رفت چه رسد به پای پیاده. فاصله برخی روستاها از هم بالای یک ساعت با ماشین است و این کار امدادرسانی به روستاهای دورافتاده را سخت می‌کند. در بررسی‌هایی که شد دو یا سه روستا محو شده است. اسم روستاها در نقشه وجود دارد اما اثری از روستا دیده نمی‌شود و ظاهرا روستا به زیرزمین رفته است و این کار امدادرسانی را کند می‌کند. مقصر کسی نیست مقصر وسعت بیش از حد منطقه آسیب دیده است که کار را سخت کرده است. بنا بر اصول بین‌المللی کار امدادرسانی اولیه باید 5 روز طول بکشد و پس از 5 روز باید مددکاران وارد شوند و نیاز‌های ثانویه آسیب‌دیدگان را بررسی کنند. این پروسه به خاطر شرایط جغرافیایی منطقه کار ما را هم به تعویق انداخت.

نیازهای مردم منطقه را دریابیم
وقتی زلزله می‌آید همه فکر می‌کنند این مردم از ابتدا بدبخت بودند و همه با آنها به شکل ترحم‌آمیز برخورد می‌کنند. اگر این مساله را بدانیم که این مردم از اول زلزله‌زده نبودند و از بد روزگار این اتفاق برایشان افتاده قطعا طور دیگری برخورد می‌کنیم. کمک‌های غیرنقدی در حال حاضر به ما کمکی نمی‌کند. وسایلی در ذهن مردم است که برای کمک به مردم می‌خرند و ارسال می‌کنند، اما اینکه نیازهای فعلی مردم آذربایجان چیست مهم است. شاید کسی فکر نکند که برای مردم کرم دست و صورت بفرستد یا مردم به ضد آفتاب نیازمند باشند اما وقتی از خود مردم سوال می‌کردیم که الان که نیازهای آب و غذایی‌تان برطرف شده چه می‌خواهید، نیازهایی از این دست داشتند که برای کسانی که در شهرهای دیگر در حال جمع کردن کمک هستند دور از ذهن است و همچنان به فکر جمع کردن آذوقه و پتو هستند. اما دست‌های آنها ترک خورده و پوست‌شان آفتاب سوخته شده چون دایما زیر آفتابند. ویتامین «آ-د» و کرم‌های مرطوب‌کننده دست و صورت معمولی هم حتی خوشحال‌شان می‌کند. این کمک‌ها با ارزیابی سریع و ساماندهی آنها صورت می‌گیرد. مردم منطقه خود در حال حاضر نیاز به آموزش دارند چون خودشان بیش از بقیه به مایحتاج خود آگاهند. اما شوک وارد شده به آنها باعث می‌شود که نتوانند متمرکز فکر کنند. اینکه پس از 10 روز همچنان منتظر دستشویی سیار هلال احمر باشند و کسی حتی به آنها نگفته باشد که می‌توانید خودتان با حفر زمین در منطقه‌یی دور از چادر و حصارکشی ساده اطرافش دستشویی صحرایی داشته باشید نشان می‌دهد که مردم نجات‌یافته خود بهتر از هرکسی می‌توانند به خود کمک کنند اما فقط کافی ا‌ست کمک فکری داشته باشند. وقتی ما بهشان کمک‌های بهداشتی مثل ویتامین آ- د می‌دادیم انگار که دنیا را بهشان داده بودیم و از خوشحالی روی پا بند نبودند. من که خود تجربه زلزله بم را داشتم با پیش‌زمینه ذهنی به آذربایجان رفتم اما با ورود به منطقه متوجه شدم نیازهای مردم این منطقه با بم تفاوت‌های زیادی داشت. بافت فرهنگی، زبان مردم و روستایی بودن این منطقه از تفاوت‌های آذربایجان با بم بود. مردم با کمک‌های فراوانی که کردند در امدادرسانی نقش بسزایی داشتند اما به دلیل وسعت بیش از حد روستا‌ها تنها به روستاهای کنار جاده می‌رسیدند و روستاهای دور از جاده و صعب‌العبور از کمک‌های مردمی محروم می‌ماندند. مشکل دیگری هم که ایجاد می‌شد عدم شناخت از نیازهای مردمی بود. شاید باکس‌های آب معدنی به حدی زیاد بود که به کار مردم نمی‌آمد یا حجم زیادی از نان‌ها را به دلیل خشک شدن و بیات شدن دور ریخته می‌شد و یا خوراک دام می‌شد. مردم اگر می‌خواهند کمک‌هایشان مثمر ثمر واقع شود سعی کنند کمک نقدی به سازمان‌های دولتی و یا غیردولتی که معتمدشان هستند ببرند تا آنها با توجه به شناختی که از منطقه و نیازهای روز مردم که دایما در حال تغییر است دارند کمک‌رسانی کنند تا آنها هرچه زودتر بسامان برسند.
لینک مطلب:
http://mehdieb.blogfa.com/tag/%D8%B2%D9%84%D8%B2%D9%84%D9%87-%D8%A2%D8%B...
::
گزارشی از حاشیه زلزله آذربایجان: من از دار دنیا فقط یک موتور دارم!  / پارسینه
رفتیم یه دهی که اسمش جِغا بود ، مردمش هیچی از ما نگرفتن ،گفتن ده پایینی که اسمش شهسوارِ بیشتر به کمک نیاز داره...رفتیم شهسوار یه کم از ما یحتاج رو که گرفتن ، گفتن بسه الان دیگه هیچی نمیخوایم ، برین و به دیگران کمک کنین...رفتیم خودِ ورزقان ...این خانوم کوچولو و بابا بزرگش روشون نمیشد بیان و وسایل و بگیرن....
تو ده شهسوار پیر زنی حدودا 80 ساله با اندامی لاغر و چشمای روشن رنگش همین که 1 بسته نون و کمی مواد غذایی بهش رسید اشک شوق ریخت و من و ما رو کلی شرمنده اشکهاش کرد
ولی...به یکی از دوستانم گفته بودن کاش اگه قرار هست زلزله بیآد همیشه تو روستا بیآد تا شهر هیچیش نشه...دوستم گفته بود آخه چرا حاجی؟!!گفته بود آخه الان شما دارین به ما میرسین ، غذا و لوازم میآرین...من از دارِ دنیا یه موتور دارم..آخه اگه تبریز زلزله بشه من که نمیتونم با این موتور جز ماست و پنیر براتون بیآرم.
لینک مطلب:
http://www.parsine.com/fa/news/66203/%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%B4%DB%8...
::
گزارش تصویری (1)
http://www.tabnak.ir/fa/news/264810/%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%B1...
::
گزارش تصویری (2)
http://www.farsnews.com/imgrep.php?nn=13910522000673
::
گزارش تصویری (3)
http://www.seemorgh.com/news/default.aspx?tabid=2511&conid=138327
::
گزارش تصویری (4)
http://isna.ir/fa/imagereport/91052313949/%D9%85%D9%86%D8%AA%D8%AE%D8%A8...
::
گزارش تصویری (5)
hamshahrionline.ir/details/180897
::
گزارش تصویری (6)
http://www.farsnews.com/plarg.php?nn=249266&st=533463

::

o    کمک ها و همیاری های مردمی:
تشکیل ستاد کمک رسانی و بازسازی به مناطق زلزله زده آذربایجان شرقی / رصدخانه
خبرگزاری رسا ـ رییس شورای شهر قم از تشکیل ستاد کمک رسانی و بازسازی مناطق زلزله زده آذربایجان شرقی در استان قم خبر داد و گفت: هفته آینده هفته همیاری و کمک رسانی به مناطق زلزله آذربایجان شرقی است.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، حجت الاسلام سید محمد آتش زر رییس شورای اسلامی شهر قم در سخنرانی پیش از خطبه های این هفته نماز جمعه قم در شبستان امام خمینی(ره) حرم کریمه اهل بیت، گفت: شهر قم پایتخت معنوی ایران است و همیشه و در همه امور در سطح کشور و فراملی الگوسازی کرده است.
وی از تشکیل ستاد کمک رسانی و بازسازی به مناطق زلزله زده آذربایجان شرقی در استان قم خبر داد و ابراز کرد: این ستاد در صدد است تا با همکاری نهادهای استانی و کمک های مردمی به آسیب دیدگان زلزله اخیر کمک کند.
حجت الاسلام آتش زر ادامه داد: اعضای ستاد کمک رسانی و بازسازی مناطق زلزله زده آذربایجان شرقی اصناف، بازاریان، شورای اسلامی شهر، کمیته امداد، هلال احمر و نمایندگان مردم قم در مجلس شورای اسلامی هستند.
وی با بیان این که مناطق زلزله زده آذربایجان بواسطه کمک های انجام گرفته از نظر ما یحتاج ضروری در مضایقه نیستند، بر لزوم بازسازی منازل مسکونی در مناطق زلزله زده تأکید و  اظهار کرد: با توج به نزدیک شدن فصل سرما ساخت و ساز مسکن مهمترین اقدام است.
حجت الاسلام آتش زر با بیان این که ساخت و ساز مسکن بوسیله وام های دولتی و کمک های مردمی در دست اقدام است، افزود: کار ستاد بازسازی مناطق زلزله زده ایجاد مساجد، حسینیه ها و مراکز بهداشتی در این مناطق است.
رییس شورای اسلامی شهر قم گفت: تا کنون کار آواربرداری از ده روستای زلزله زده آذربایجان شرقی به همت شهرداری استان قم صورت گرفته و ستاد حوادث غیر مترقبه استانداری نیز در این زمینه همکاری های لازم را انجام گرفته است.
حجت الاسلام آتش زر گفت: پس از مشورت های فراوان در ستاد بازسازی مناطق زلزله زده استان آذربایجان شرقی از یک شنبه این هفته به مدت هفت روز هفته همیاری با زلزله زدگان آذربایجان نام گرفته است و امیدواریم در این هفته کمک های مردمی برای بازسازی این مناطق جمع آوری شود.
رییس شورای اسلامی شهر قم اضافه کرد: از مردم مؤمن و همیشه در صحنه استان قم تقاضا داریم با شروع هفته همیاری با زلزله زدگان آذربایجان شرقی کمک های نقدی خود را به شماره حساب هایی که متعاقباً اعلام خواهد شد، واریز کنند.
وی با بیان این که زلزله آذربایجان شرقی همه را داغدار کرد گفت: برخی دراین حادثه شیطنت کردند اما استان قم جزو نخستین استان هایی بود که در مناطق آسیب دیده حاضر شد و به امر کمک رسانی و امداد رسانی مشغول شد.
لینک مطلب:
http://rasadkhane.jamnews.ir/News/FullStory/?nwid=377046
::
جمع‌آوری کمک‌های مردمی اصفهانی‌ها برای زلزله‌زدگان توسط هنرمندان / قطره
جمعی از هنرمندان با حضور در میدان «جلفا»ی اصفهان به جمع آوری کمک‌های مردمی جهت یاری به آسیب‌دیدگان زلزله آذربایجان شرقی پرداختند.
احسان کرمی از حاضران در این برنامه در گفت وگو با خبرنگار سینمایی خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، گفت: در ادامه کمک رسانی هنرمندان به زلزله زدگان تعدادی از سینماگران روز گذشته 29 مردادماه همزمان با عید سعید فطر از ساعت 18 تا 20 با حضور در میدان جلفای اصفهان، طی دو ساعت حدود شش میلیون تومان جمع آوری کردند که این مبلغ به حساب ستاد کمک رسانی سینماگران به زلزله‌زدگان آذری که طی پنجشنبه و جمعه در مقابل سینما آزادی برپا بود واریز می‌شود.
از حاضران در میدان جلفای اصفهان می‌توان به امیرحسین شریفی،‌ میرطاهر مظلومی ‌، اکرم محمدی‌، فلوار نظری ، کامران تفتی،‌ لادن طباطبایی‌، فلورا سام‌، علی اوجی‌ و احسان کرمی‌ اشاره کرد.
لینک مطلب:
http://www.ghatreh.com/news/nn10772089/%D8%AC%D9%85%D8%B9-%D8%A2%D9%88%D...
::
اعزام چهارمین کاروان کمک‌های مردمی «مهربان» به مناطق زلزله‌زده آذربایجان‌شرقی / ایسنا
چهارمین کاروان کمک‌های مردمی منطقه مهربان در قالب اقلام ضروری و بهداشتی به مناطق زلزله‌زده شهرستان‌های هریس و اهر و ورزقان ارسال شد.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) منطقه آذربایجانشرقی، فریادخواه بخشدار مهربان با بیان این‌که کمک‌های ارسالی حاوی پتو، موکت، فرش، موادشوینده بهداشتی و موادغذایی، آب معدنی و کنسرو و روغن و برنج می‌باشد، گفت: این محموله‌ها با 70 دستگاه نیسان و کامیون به مناطق زلزله‌زده ارسال شده است.
وی افزود:علاوه بر این، تعدادی اقلام و غذای گرم نیز توسط اهالی به صورت خودجوش و مردمی جمع‌آوری شده است.
فریادخواه هم‌چنین از ارسال 7 کامیون وسایل و کمک‌های مردمی مهربانی‌های مقیم تهران و خیرین خبر داد و اظهارکرد: این محموله‌ها در تهران آماده شده و در قالب کاروان به مناطق زلزله‌زده ارسال خواهد شد.
لینک مطلب:
http://www.ghatreh.com/news/nn10771580/%D8%A7%D8%B9%D8%B2%D8%A7%D9%85-%D...
::
ارسال ۲۰ کامیون کمک های مردمی تهرانی ها برای زلزله زدگان آذربایجان شرقی / آفتاب
سید حسین خادم حسینی در گفت وگو با خبرنگار بهداشت و درمان فارس، با اشاره به ارسال ۲۰ کامیون کمک های مردمی تهرانی ها برای زلزله زدگان آذربایجان شرقی اظهار داشت: این کمک های غیرنقدی شامل مواد خوراکی و همچنین اقلام زیستی از جمله پتو و چادر است.
وی افزود: این کمک ها اوایل هفته جاری برای آسیب دیدگان زلزله آذربایجان شرقی ارسال می شود و با همت ۱۲ شعبه جمعیت هلال احمر در سراسر تهران به خصوص در ایام راهپیمایی روز قدس و عید فطر جمع آوری شده است.
خادم حسینی خاطرنشان کرد: همچنین در ادامه ارسال کمک های مردمی به آسیب دیدگان زلزله آذربایجان شرقی، نیروهای امدادی این جمعیت نیز برای کمک های بیشتر به مناطق زلزله زده اعزام شده اند.
لینک مطلب:
http://www.aftabir.com/news/view/2012/aug/31/c4_1346410123.php/%D8%A7%D8...
::
لیست کمک های مردمی به آذربایجان شرقی در سایت جوان امروز
http://www.javanemrooz.com/search/newsreader.aspx?in=NewsReader&Page=1&W...
::
o    نقدها و نظرها:
سینمای مستند ایران و زلزله / انسان شناسی و فرهنگ
گروه های خبری  گزارشگران و مستند سازان همواره در خط مقدم خبر رسانی و ضبط رویداد های  غیر مترقبه بوده اند. در بخش سینما، معمولا سه دسته فیلم تهیه می شود . فیلم های خبری مستقیما روی آنتن  خبر گزاری ها می رود . بر اطلاع رسانی  میزان و نمونه های عینی خسارت ها ی انسانی و مادی ، گستردگی حادثه و نیاز به کمک های (عمومی و یاویژه محلی، ملی وبین المللی تاکید دارد. در این مورد سازمان های تلویزیونی مسئولیت مستقیم  بر عهده می گیرند. تا قبل از تلویزیون، سازمان سمعی وبصری و سینما های کشور مسؤل خبررسانی بودند. ودر مواردی هر سه یا چهار روز یک بار خبر تازه روانه سینما ها می کردند . فیلم های گزارشی معمولا پس از حادثه به تحلیل شرایط  ووضعیت  آسیب دیدگان  وانعکاس نظر مسئولان و مردم  می پردازد. وضعیت اسکان و روحیه آسیب دیدگان را پس از شوک اولیه به تصویر می کشند و بر نیازهای فوری و چشم انداز آینده  ( مثلا ترمیم خسارت ها یا پیش بینی های مربوط به فصل) نگاهی کارشناسانه می اندازند  حساسیت برانگیزاند و مطالبات را در سطح ملی وبین المللی مطرح می سازند . همچنان که در واقعه بم و رودبار نیز  مشاهده شد .  اهمیت چنین فیلمهایی، در پخش فوری آنهاست .  مستند سازان گرچه ممکن است دیرتر برسند و یا از اولین لحظات حادثه در محل باشند ، از خبر و یا گزارش واقعه فرا تر می روند و در مورد دلایل و ابعاد واقعه ، لحظاتی از واقعه ،  بافت اجتماعی - فرهنگی ورفتار های  مردم در شرایط دشوار سخن می گویند  و نگاه ویژه به حادثه دارند . آنها بر اساس تجربه خود از پژوهش سر صحنه ،  همانجا تصمیم می گیرند که بر چه موضوعی تاکید کنند . هر نوع پیش فرضی ،  ممکنست بخشی از واقعه را از منظر مستند ساز دور نگهدارد. . البته مستند سازان مهم کشور ، با نوع نگاه خود شناخته می شوند .  مستند سازانی که به انسان شناسی و مردمنگاری پایبندند مسلما به تجربه هم یاری و  فرهنگ حضور و تصمیم انسان در شرایط دشوار  بیشتر  توجه نشان می دهند تا مستند سازانی که  به  زلزله به عنوان حادثه ای برای محک وضعیت اجتماعی و حتی سیاسی  علاقه دارند . متاسفانه  مستند سازان برجسته وبا تجربه  به دلیل در اختیار نداشتن  سرمایه  گذار ، گاهی  از صحنه دور می مانند.
  این که در حادثه اخیر، دستگاه های خبری  تا چه اندازه وظیفه اطلاع رسانی خود را  برعهده گرفته و به سامان رساندند موضوع مورد بحث در محافل مختلف بود . آنچه به سینمای مستند ایران مربوط می شود، دو خبری است که در باره تولید فیلم و ثبت واقعه  انتشار یافت . به گزارش هنرآنلاین:
 گروهی مستند ساز به سرپرستی حسن قهرمانی از مستندسازان کشور و مسئول واحد هنرهای تصویری حوزه هنری اردبیل در مناطق زلزله زده حضور یافته و به ثبت و ضبط این واقعه دلخراش می‌پردازند.
قهرمانی ضمن اشاره به اهمیت همراهی و همدلی اهالی هنر با بازماندگان این حادثه خاطر نشان کرد: وظیفه هنرمند در چنین مواقعی سنگین‌تر از قبل است و همه هنرمندان در تمامی رشته های هنری می‌توانند با هنر خود جنبه های مختلف این حادثه را به مردم بشناسانند. از همین روی حوزه هنری استان اردبیل این وظیفه را احساس کرد و ما در این مناطق حضور یافتیم تا از نزدیک با زلزله زدگان و مشکلات و درد دل‌های آن‌ها آشنا شده و تا جایی که بتوانیم این حادثه را به تصویر کشیده و ثبت و ضبط نماییم.
وی ادامه داد: امیدوارم با تلاش مسؤلین و کمک‌های مردمی ، زلزله زدگان بار دیگر آرامش و آسایش خود را بدست آورند.
خبر دیگر مربوط می شود به  گزارش  خبرنگار فرهنگی ایرنا از مرکز گسترش سینمای مستند وتجربی :
  این مرکز   در نظر دارد از سه فیلم با رویکرد 'زندگی' که به بحران زلزله اخیر می‏پردازد حمایت کند.
مدت زمان این فیلم ها از سوی مرکز گسترش 30 دقیقه در نظر گرفته شده است و این طرح با هدف حمایت از مستندسازان شهرستانی و توجه به استعدادهای آنان صورت می‏گیرد.
تمامی فیلمسازان استان آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی و اردبیل می‏توانند در این طرح شرکت کنند که در نهایت مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی جهت مشارکت و خرید حداکثر سه فیلم ساخته شده اقدام می‏ کند.
 تا آنجا که می دانم آقای علی دیو سالار مستند ساز که مدتها بعد از زلزله بم نیز با همسرشان برای کمک رسانی در منطقه باقی مانده بودند ، اینک در منطقه زلزله زده آذربایجان شرقی است. امیدوارم جدا از  آثار گزارشی و با رویکرد خاص،  از واقعه تأثر برانگیز زلزله آذربایجان شرقی که بخشی از هم میهنان ما را غمزده ، بی خانمان و گرفتار خود ساخت ، آثار مؤثری  تولید شود که هم یادگار این وضعیت  ، هم وسیله ای برای  ثبت و ضبط تجربه و رفتار انسان در شرایط دشوار باشد.  و کارآیی یا عدم کارآیی گروه های امداد ، تجهیزات  داخلی یا بین المللی و عزم ملی  برای یاری رسانی به هم میهنان را برای آگاهی از همیاری ملی و نقد کارشناسانه  ثبت کند.  و آیندگان را در برابر بلایای طبیعی مجهز تر سازد.
لینک مطلب:
http://anthropology.ir/node/14294
::
مردم برای بازسازی دست به کار شوند، بنا نیست دولت خانه بسازد
تجربه بم تکرار می شود؟ / روزنامه اعتماد
گروه اقتصادی|نزدیک به دو هفته از زلزله آذربایجان شرقی که در پی آن 5 هزار خانه روستایی تخریب و بیش از 400 روستا 40 تا 100 درصد خسارت دیدند می گذرد و با استقرار ستاد بازسازی در مناطق زلزله زده بنا شده پرداخت تسهیلات مقاوم سازی خانه های روستایی آسیب دیده در استان و همچنین تحویل مصالح ساختمانی در این ستادها انجام شود تا روستاییان نیازی به مراجعه به شهرها برای دریافت تسهیلات یا مصالح نداشته باشند. اما اعلام شده که بنا نیست دولت خانه های آسیب یده را بسازد و در اختیار مردم قرار دهد بلکه پشتیبانی مالی و تامین مصالح بر عهده دولت است و خود مردم باید برای ساخت خانه های خود دست به کار شوند و بنیاد مسکن هم پشتیبانی لازم از جهت تسهیلات، مصالح و خدمات فنی را انجام خواهد داد. این در حالی است که اما و اگرهایی نسبت به روند بازسازی این مناطق وجود دارد چراکه در آستانه فصل سرما قرار داریم و از سوی دیگر بسیاری از خانوارها سرپرست خود را از دست داده و توان پیگیری امور مربوط به ساخت و ساز را نخواهند داشت و در نتیجه پیش بینی می شود روند بازسازی مناطق زلزله زده طولانی شود. در این راستا یک کارشناس زلزله با اشاره به اینکه همواره در زمان بروز زلزله های شدید و متوسط با این الگوی تخریب روبه رو بوده ایم، گفت: اگرچه ممکن است خانه های خشتی و گلی به دلیل عایق بودن برای برخی منطقه ها مناسب باشند اما در برابر زلزله پایدار بوده و ویران می شوند و در واقع تاب مقاومت بارهای ناشی از زلزله را ندارند. احمد نادرزاده با اشاره به اینکه اگر مرکز زلزله در تبریز بود شاهد خسارات مالی و جانی بیشتری بودیم، افزود: در بازسازی مناطق زلزله زده باید توجه کنیم که اصول فنی و اجرایی رعایت شود تا در صورت بروز زلزله دیگر سازه ها بتوانند مقاومت کنند و مجددا شاهد تخریب نباشیم. این کارشناس زلزله با بیان اینکه ضوابط و استانداردهای لازم، مصالح مرغوب و همچنین دانش فنی برای ساخت ساختمان های استاندارد و مقاوم در کشور وجود دارد، تصریح کرد: اگر نظارت درست و صحیحی انجام شود، قطعا می توانیم امیدوار باشیم که ساخت و سازها به خوبی صورت بگیرد. نادر زاده درباره اینکه گفته شده ساخت و سازها در مناطق زلزله زده باید توسط خود مردم انجام شود، گفت: داخل شهرها هم معمولامالک یک ملک کلنگی با به کار گرفتن بدنه فنی اقدام به نوسازی می کند و درباره مناطق زلزله ده هم بعید به نظر می رسد که روی ساخت و سازها نظارت صورت نگیرد و در واقع پیگیری ها به مردم واگذار می شود. وی همچنین تاکید کرد: از نظر مدیریت بحران باید آسیب دیدگان را درگیر کار کرد و مشغول نگه داشت، بنابراین واگذاری بازسازی به مردم در صورتی که با نظارت کافی باشد ایرادی ندارد. از سوی دیگر برای بازسازی اقلام بسیاری نیز نیاز است که بنا بر اعلام رییس بنیاد مسکن انقلاب اسلامی تامین آنها در مدت کوتاه باقیمانده تا فصل سرما دشوار است. بنابراین شاید بهتر بود دولت از بدنه فنی نظام ساخت و ساز کشور و در واقع بخشی از انبوه سازان برای بازسازی مناطق زلزله زده استفاده می کرد چراکه سرعت بازسازی بالامی رفت و زلزله زدگان سریع تر سامان می یافتند و تجربه طولانی شدن روند بازسازی در بم تکرار نمی شد.
روزنامه اعتماد، شماره 2476 به تاریخ 4/6/91، صفحه 4 (اقتصاد)
لینک مطلب:
http://www.magiran.com/npview.asp?ID=2568404
::
نقش فاجعه می زند ؛ زلزله در متون سینمایی ایران / نویسنده: سمیه علیپور / روزنامه اعتماد
انعکاس عمق فاجعه زلزله روی پرده سینما، تصویر کردن همه آنچه یک فاجعه طبیعی از انسان می گیرد، بیان زندگی های زیر و رو شده و به هم ریخته و از هم گسسته، حکایت باختن هر آنچه بود، در آنی و لحظه یی آنقدر دشوار است که در سینمای ایران با وجود فیلم هایی از این دست و حضور کارگردان ها و نویسندگانی دغدغه مند فقط دو سه اثر به یادماندنی وجود دارد که از رنج های چنین مصیبتی و البته ادامه زندگی با وجود همه از دست رفته ها به درستی سخن گفته است. «زندگی و دیگر هیچ» و «زیر درختان زیتون» ساخته عباس کیارستمی، «بیدار شو آرزو» به کارگردانی کیانوش عیاری، «آوار» به کارگردانی سیروس الوند و «گل یخ» ساخته کیومرث پوراحمد از معدود فیلم های ایرانی هستند که یا زلزله بستر اصلی داستان آن را تشکیل می دهد یا این فاجعه در نقطه عطف قصه قرار گرفته و باقی اتفاقات را تحت تاثیر خود پیش می برد: اما در میان همین تعداد انگشت شمار، فقط سه فیلم نخست کارهایی اند که می توان از آنها به عنوان فیلم هایی قابل قبول درباره زلزله نام برد.
    
    فاجعه به روایت کیارستمی
    هنر کیارستمی در ساخت فیلم بر اساس واقعیت و زندگی، امضای او پای آثارش است. حال زمانی که در اثری گفتن از حقیقت اصلی ترین و مهم ترین ویژگی محسوب می شود، چنین هنری اهمیت و ارزش بیشتری می یابد: همانند آنچه در «زندگی و دیگر هیچ» و «زیر درختان زیتون» دیده می شود. کیارستمی پس از ساخته موفق «خانه دوست کجاست» سراغ شخصیت های حقیقی داستان قبلی خود می رود: کسانی که در فاصله این دو فیلم تجربه سخت ویرانی زندگی، بر اثر زلزله را پشت سرگذاشته اند و به این ترتیب است که «زندگی و دیگر هیچ» شکل می گیرد: فیلمی که بعدها دومین بخش از سه گانه کیارستمی درباره زلزله شناخته می شود. او به بهانه یافتن بازیگران فیلم «خانه دوست کجاست» راهی روستا می شود: روستایی که بر اثر زلزله رودبار دیگر همانند گذشته نیست: حالازندگی که پیش از این در بطن داستان بی هیچ اغراق و تاکیدی نمود داشت، عنصری دراماتیک می شود تا کارگردان یافتن خطی از آن را پایه قصه خود قرار دهد. گشت و گذار در خرابه ها به دنبال یافتن بازیگران فیلم قبلی بهانه یی است تا علاوه بر تصویرکردن آنچه زلزله از انسان ها گرفته: امید به زندگی به نمایش گذاشته شود. اینکه بعد از فاجعه یی در ابعاد آنچه در رودبار رخ داده بود بازماندگان فقط به دنبال یافتن راهی برای بقای خود هستند و چنین است که فیلم کیارستمی «زندگی و دیگر هیچ» نامگذاری می شود. تطبیق حال و هوای داستان با نوع روایت کیارستمی، دوری او از هرگونه اغراق در فضاسازی ها و بال و پر دادن به غم جاری در فضا، همه امتیازهای فیلم کارگردان صاحب نخل طلاست: بر همین اساس است که گاه با وجود همه موفقیت های جهانی دیگر آثار کیارستمی، برخی این اثر او را قابل توجه ترین کار داستانی کیارستمی در میان فیلم های بلند سینمایی اش می دانند. «زیر درختان زیتون» ادامه همین مسیر است: گویا ذهن کارگردان با ساختن یک فیلم درباره آنچه موجب ویرانی شده، به سکون و آرامش نرسیده و حالاماجرا در فیلم دیگری ادامه پیدا می کند. سومین بخش از سه گانه زلزله کیارستمی داستانی برگرفته از درون حادثه است: از دست دادن زندگی، خانه و اندوخته های مادی آن چیزی است که کیارستمی اساس داستان خود قرار می دهد و این بار عشقی را در فیلم روایت می کند تا قدمی فراتر از اثر قبلی خود رفته و تصویرگر تداوم زندگی با چاشنی عشق پس از فاجعه عظیم باشد.
    
    تلخی حقیقت
    سینمای ایران دین خود را به کیانوش عیاری ادا نکرده: این واقعیتی است که قطعا در تاریخ سینمای ایران به آن اشاره خواهد شد: فیلمسازی که مهم ترین مولفه آثار او که همواره در فضای سینمای اجتماعی هستند، بیان حقیقت با همه تلخی و اندوه آن است. این نوع نگاه زمانی که با سوژه فیلمی همانند «بیدار شو آرزو» همراه می شود، هارمونی ایجاد می کند: فیلمسازی با نگاهی کاملارئالیستی روی موضوعی دست می گذارد که غیر از واقع نگاری، آن را به سمت ابتذال پیش می برد. اغراق در فضاسازی ها و سوق دادن تماشاگر به سمت اشک و آه و برانگیختن احساسات رقیق ورطه یی سرشار از دروغ و تظاهر است که با ساده انگاشتن بیان غم پس از زلزله در میان جامعه آسیب دیده می تواند نمود و بروز داشته باشد و عیاری با همه توان و هوشمندی اش در کارگردانی از این ورطه به دور است. او عنوانی همسو با دیدگاه خود برای «بیدار شو آرزو» انتخاب کرده است: فیلمی که به فاصله یی کوتاه از زلزله بم ساخته شد. دو شخصیت اصلی داستان، زن معلم و مرد زندانی هر دو در پی این رخداد به دنبال از دست داده های خود و بقای خویش هستند: اما از آنجا که عیاری با فضا و داستان به خوبی همراه می شود، حتی در بیان کورسوی امید پس از زلزله وسواسی عجیب دارد. او به واسطه حس و حال شخصیت هایش، از میل به بقا می گوید اما حد و مرز را در بیان احساسات به خوبی رعایت می کند. او حتی از تلاش برای زنده ماندن می گوید اما این حس را در حد زندگی بی هیچ معنا و مفهومی برخلاف آنچه در «زیر درختان زیتون» دیده می شود، پیش می برد و بر همین اساس است که آنچه در آن شهر و زیر آوارها مرده آرزوست و او امید به بیدار شدن آرزوها دارد. نکته دیگری که ویژگی اثر عیاری محسوب می شود و از آشنایی و شناخت او نسبت به سینمای مستند می آید، نمایش تصاویری مستندگونه از شهر ویران است: همین بس است تا تماشاگر در دنیای زیر و رو شده شخصیت های داستان غرق شود.
    
    به بهانه زلزله
    گاه زلزله و تبعات آن نقطه یی برای دگرگونی اوضاع شخصیت هاست: همانند آنچه در «آوار» و «گل یخ» دیده می شود. الوند در «آوار» زمان وقوع زلزله را مقطعی قرار داده که عشق به مادیات در شخصیت های قصه اوج گرفته و حالااین رخداد همه آنچه وجود داشت را از افراد حاضر در قصه دریغ می کند و پوراحمد که در «گل یخ» قصد دارد تحول زندگی شخصیت ها را نشان دهد، زلزله را هم در بخشی از داستان قرار می دهد. در کنار فیلم های سینمایی، آنچه به نوعی اندوخته غنی تر سینمای ایران درباره تصاویر و قصه های مربوط به زلزله محسوب می شود، فیلم های مستند هستند: فیلم هایی که مانند همه تولیدات برجسته سینمای مستند در پستوها به سر می برند تا شاید زمانی که جایگاه و اهمیت این نوع فیلمسازی برای ایرانیان روشن شد، فرصتی برای نمایش بیابند.

 روزنامه اعتماد، شماره 2476 به تاریخ 4/6/91، صفحه 10 (ادبیات ایران)
لینک مطلب:
http://www.magiran.com/npview.asp?ID=2568677
::
زلزله آذربایجان حتی ثانیه اول زلزله تهران نیست / تابناک
ابتدا: در گزارشی که مرکز همکاری های بین المللی کشور ژاپن (جایکا) در باره وضعیت پهنه شهر تهران در برابر زلزله تهیه کرده بود اشاره شده است که در لحظه وقوع زلزله ای با شدت بیش از شش ریشتر در پایتخت ایران دست کم پانصد هزار نفر زیر آوار خواهد ماند. عمده این افراد تا چند ساعت بعد جان خود را از دست خواهند داد. اما آنها تنها کشتگان زلزله احتمالی تهران نخواهند بود. سیستم گازرسانی شهر کاملا ناایمن و فاقد استاندارد حفاظتی لازم است و بعید نیست که همچون تجربه شهر کوبه ژاپن لحظاتی پس از وقوع زلزله محله های بزرگی از شهر غرق آتش و دود بشوند. حتی نگرانیهایی در باره میزان مقاومت سد کرج هم در برابر چنین زلزله یی وجود دارد. همچنین انتظار می رود به دلیل شرایط نامناسب شریان های ارتباطی شهر نسبت بیشتری از مجروحان جان خود را از دست بدهند و در یک برآورد بدبینانه شمار قربانیان چنین زلزله یی در 48 ساعت بعد از وقوع آن بعید نیست به دو میلیون نفر برسد. توجه کنیم که در نقشه پهنه بندی زلزله کشور، احتمال وقوع زلزله در تهران "خیلی زیاد" و در بم "زیاد" طبقه بندی شده است. یعنی زلزله بم طبیعی تر و محتملتر بود که در تهران رخ دهد. به طور معمول هر صد سال یک بار در تهران یک زلزله بزرگ رخ می دهد و از آخرین زلزله تهران بیش از صد و پانزده سال می گذرد. زلزله تهران فعلا لطف کرده و تاکنون وقوعش را پانزده سال عقب انداخته است.

بعد: در گزارش جایکا همچنین اشاره شده فرسوده بودن عمده بافت شهر به جای خود، نکته تاسفبار این است که حتی هم اکنون نیز بیش از هفتاد درصد خانه هایی که در تهران ساخته می شود فاقد استاندارد ایمنی بوده و کاملا در برابر زلزله ناایمن است. شاید گفته شود چطور شهرداری کماکان اجازه ساخت خانه های نامقاوم را در تهران می دهد؟ شگفتی بزرگ اما نه چشم فروبستن شهرداری در برابر ساخت و سازهای غیر استاندارد و ناایمن، بلکه فعالیت عامدانه شهرداری برای تشدید احتمال وقوع زلزله در تهران است. در این باره به یک مثال اشاره می شود: یکی از خطرناکترین گسلهای تهران، گسل موسوم به شمیران است که در ملتقای چین خوردگی البرز و مخروط افکنه تهران سرتاسر لبه شمالی این شهر را طی می کند. از دیرباز گفته شده برای ممانعت از فعال شدن این گسل خطرناک باید بلندمرتبه سازی در این محدوده ممنوع شود. اما اینجا گرانترین حوزه مستغلات در ایران است و شهرداری عمده درآمد خود را از همین بلند مرتبه سازیها به دست می آورد. تاسفبارتر صدور مجوز برای احداث دریاچه در شمال دریاچه چیتگر است. اصل قضیه را همه میدانند: به اندازه منهتن نیویورک در آن محدوده برج های بلند و پر تراکم ساخته اند. برج هایی که خودشان در مغایرت با طرح جامع و طرح تفصیلی تهران ساخته شده اند اما برای بالا بردن قیمتشان و فروش آسانتر آنها دارند مابین شان یک دریاچه مرگبار می سازند. می دانیم که هر دریاچه مصنوعی به واسطه وزن زیادی که به طور ناگهانی به پوسته زمین اضافه میکند نقش بارزی در بیدار شدن گسلهای پیرامون دارد. حالا وزن آن برجهای غیر مجاز به جای خود، در قالب یک پروژه تبلیغاتی و بازاریابی دارند مابین آنها دریاچه هم می سازند. دریاچه یی که قطعا احتمال وقع زلزله در شمال تهران و بیدار شدن گسل شمیران را افزایش می دهد. آیا مدیران و کارشناسان شهرداری از چنین نکته فنی بدیهی و ساده ای بی اطلاع هستند یا با وجود اطلاع قصد آبگیری و تکمیل دریاچه مذکور در ماههای آینده را دارند؟

سرانجام: زلزله قبل از آنکه یک بلای طبیعی باشد یک پدیده طبیعی است. قابل پیش بینی نیست اما قطعا عمده عوارض آن قابل پیشگیری است. همچنانکه وقوع زلزله هایی با شدت نزدیک به هفت ریشتر در شهرهایی مثل سانفرانسیسکو و توکیو با جمعیتی افزون بر ده میلیون نفر هیچ کشته یی در پی نداشته است. موضوع اصلا پیچیده نیست. دست کم اینکه در این شهرها تعمدا روی گسل خطرناک دریاچه نمی سازند.
لینک مطلب:
http://www.tabnak.ir/fa/news/267701/%D8%B2%D9%84%D8%B2%D9%84%D9%87-%D8%A...
::
نقش مضاعف آموزش و پرورش در زلزله آذربایجان / الف

کمتر از یک ماه دیگر مدرسه ها باز می شود. برای بچه های ما، این عزیزترین سرمایه ها و امانت های خدا، مدرسه فقط جائی برای درس و مشق نیست بلکه دریچه ای است برای آشنائی با مظاهر حیات اجتماعی. جائی است که این احساس را به بچه ها می دهد که در جریان زندگی جامعه موضوعیت دارند وبه حساب می آیند و خودشان نیز نه تنها بخشی از این جریان بلکه نقطۀ تمرکز و توجه نیروها و نهادهای اداره کنندۀ جامعه هستند.

انسان اهل انس با محیط است. این انس با خود احساس امنیت می آورد. و بر هم خوردن مولفه های آن، این احساس را از او می گیرد. حتی گم شدن دسته کلیدمان کافی است که آشفتگی و احساس عدم امنیت به سراغمان بیاید تا چه رسد که همه چیزمان بناگاه گم شود و در هم بریزد و کلاف همۀ زندگی سر در گم شود. بچه ها از این جهت حساس تر و آسیب پذیرترند. از محیط نا آشنا و برهم خوردن ظرف خاطره ها و گم شدن تکیه گاههای عاطفی می ترسند. حتی گاهی اگر جای خوابشان عوض شود خوابشان نمی برد چه برسد که یکباره بستر همۀ حوادث عادی زندگیشان زیر آوارهای خشت و خاک پنهان شده باشد. زلزلۀ اخیر، در بسیاری از روستاها، خانه و کوچه و محله را که ظرف خاطره ها و محمل انس با محیط بوده اند در هم کوبیده و از میان برداشته، و روال عادی زندگی جای خود را به بلاتکلیفی داده است. گوئی در شامگاهی پربلا، ناگهان دستی مرموز و بی پروا، مردمی را از محیط مالوف سالیان برکنده و در دیاری غریب و درهم ریخته رها کرده باشد. غروبی تلخ و بی مهابا به غربتی تلخ و بی صدا انجامیده است. نکند که ادامه یافتن این احساس غریبگی، بچه های ما در آن دیار را به آستانۀ سرگردانی روحی و افسردگی ماندگاری بکشاند.

در این تکان بی امان و این بی سر و سامانی ناگهان، مدرسه و کلاس بیش از آنکه جائی برای سوادآموزی باشد، پناهگاهی روحی و سامانی عاطفی و کارگاهی است برای زدودن گرد و غبار حادثه از چهرۀ زندگی و جریان ماندگار آن. اگر مدرسه و کلاس به موقع باز شود و راه بیفتد، بچه ها هر صبح جائی برای رفتن و برنامه ای برای بودن خواهند داشت؛ احساس خواهند کرد که زندگی بازهم جریان دارد و آنها در متن این جریان قرار دارند و جویبار حیات اجتماعی همچنان راه خود را در میان سنگ لاخها باز می کند و می غلطد و می رود و سیراب می کند. حس خواهند کرد که رها نشده اند، دنیا به آخر نرسیده، نهادهای جامعه دست همت و توجه برآنان گشاده اند؛ بی کس و بی پناه نیستند. انس و الفت ها و خاطره های جمعی که ستونها و ایوانهای جهان بچه ها را می سازند سر از زیر آوار حادثه بیرون خواهند کشید و واقعیت ویرانی خانه و کوچه و محله و بی سامانی همه جانبه کمتر خواهد توانست سامان حیات اجتماعی و عاطفی آنها را نشانه بگیرد و به ویرانی تهدید کند.

در بعضی مناطق، معلم و شاگرد و کلاس و مدرسه و میز و نیمکت و تختۀ سیاه همه در دل حادثه کم و بیش ضربه ای خورده اند. دشواری کار در آن است که معلمی و مدیری که می باید به شاگرد و کلاس برسد خود احتمالا آسیبی دیده و محتاج توجه است. در هم شکستن سخت افزارها، مجال حوصله و توجه به ظرافتهای نرم افزاری را تنگ کرده است.

اتفاقا نکته مورد نظر این یادداشت هم همین است که در این آشفتگی سخت افزاری، همت بلند و عزم راسخ معلمان و مسئولان زحمت کش اولویت ها را دریابد و تلاش کند به هر قیمتی که هست، همزمان با مدارس همۀ کشور، بساط مدرسه و کلاس در آنجا نیز گرم شود و خون امید به زندگی و باهم و درکنار هم بودن باز هم در رگهای پیکر عاطفی و جهان آرزوهای بچه ها به جریان بیفتد.

ترمیم و بازسازی خرابی های سخت افزاری، خانه و کوچه و محله و مغازه، دیر یا زود انجام خواهد شد. اما اگر اقدامات لازم برای بازسازی صدمات روحی و عاطفی در زندگی بچه ها دیر شود، این خطر را دارد که جبران آن عملا بسیار دشوار باشد و افسردگی ها و سرخوردگی هائی برای یک عمر در کمین روح و روان بچه هایمان بنشیند. گرم شدن بازار مدرسه و درس و کلاس می تواند بازار هجوم کالاهای مسموم و نامبارکی چون نا امیدی و افسردگی و پژمردگی را در حیات روحی آینده بچه های حادثه دیده بسیار کساد کند.

مرحوم پدرم معلم و مدیر مدرسه بودند. از نزدیک دیده ام که شهریور همواره ماه پر تب و تاب اهالی زحمت کش و ارجمند آموزش و پرورش است تا بتوانند میزبان بهتری برای بچه ها در آغاز سال تحصیلی باشند. و برای شاگردها هم شهریور ماه هیجان و آمادگی برای بازگشت به هیاهوی دوست داشتنی مدرسه است. حتما برای بچه های عزیز ما در روستاهای آسیب دیده نیز چنین بوده است. اما ناگهان همه چیز ظرف چند دقیقه درهم ریخت و منظر آرزوها در غبار غم حادثه تیره و تار شد. مسئولان محترم و مردم غیور به سرعت تلاش کرده اند تا اولین نیازها را تامین کنند. خداوند پاداششان عطا کند. اما تا استقرار چارچوبهای اصلی برای جریان عادی زندگی راه زیادی مانده است.

پیر زنی مضطرب شده است که در تاریکی شب و محیط باز و بی پناه روستا، گرگ گوسفندش را ربوده. شنیدم که در بعضی روستاها که ساختمان مدرسه قدری برجای مانده، مردم بی پناه، در جستجوی سرپناه، به آن هجوم برده و ساختمان را اشغال کرده اند و بعضا دامهای خود را در حیاط آن جای داده اند. نگرانی از آمدن فصل سرما و فقدان حفاظ و حریم مناسب برای رفع نیازهای زندگی روزانۀ زن و فرزند فکر مردان را به خود مشغول کرده است. اما در این میان، کودکان با رفت و آمد از این چادر به آن چادر، دیدن یکدیگر و بازی با هم، با همین تبادلات عاطفی اولیه طبیعی می توانند لبخندی به لب بیاورند و می آورند. روح آنها لطیف است و از لطافت یکدیگر مدد می گیرد.

در چنین شرایطی، اگر، با همۀ دشواری هائی که در پیش است، بازار کلاس و مدرسه به موقع گرم شود، صدای زنگ کلاس برخیزد، کتاب و دفتر و مداد رنگی و کیف و کلاه، منظر چشم بچه ها را رنگارنگ کند، آنها می توانند در کنار هم تا اندازه زیادی از دغدغه های بزرگترها دور بمانند و امید و نشاط را در دنیای پاک خود در هم بدمند و بیافرینند و با اسیب کمتری این گردنۀ سخت و ناهموار زندگی را پشت سر بگذارند. تجربه ای که دوستان خدوم در مقابله با عوارض زلزلۀ بم اندوخته اند به ما می گوید که در چنین شرایطی، مدرسه ای گرم و فعال، غیر از جائی برای سوادآموزی، جائی برای پیشگیری و درمان بسیاری از عوارض حادثه است. مامن روحی کودکان بلا زده است.

هجران و جدائی غیر از تنهائی است. جدائی رنج آور است اما تنهائی وحشت زا نیز هست. کسی ممکن است از محبوب و مالوف و مانوس خود جدا باشد و درد هجران بکشد اما تنها نباشد. آسیب زلزله بخشی از هموطنان ما را از روال زندگی مانوس و امکانات مختصری که پس از سالها زحمت فراهم کرده بودند جدا کرد. هنر ما این است که با تدبیر و حمایت خود نگذاریم در کنار جدائی از امکانات عادی زندگی، احساس تنهائی هم به سراغشان بیاید. راه افتادن مدرسه و کلاس و هیاهوی طبیعی محیط جمعی آن باعث می شود بچه های دور مانده از روال آن زندگی که داشتند هر روز در مدرسه در جوار هم و در گرمای گذران با هم، از سرمای ترس از تنهائی در امان بمانند؛ جریان زندگی جمعی را بچشند و آغوش امید به رویشان باز شود؛ رد پای زندگی گم شده را در بازسازی خاطره ها پیدا و خواستن ها را باز هم با هم تجربه کنند. برای کودکان، خواستن زندگی است.

برپا کردن مدارس، البته نیازمند امکانات سخت افزاری است که فراهم کردن کانکس های لازم اساسی ترین آنهاست. در جای جای کشور ما این امکانات یا موجود است یا به سرعت قابل ایجاد. دستگاههای رسمی و خیرین هم توان و انگیزه لازم را دارند. تدبیر و ابتکار مدیران می تواند این بالقوه ها را به فعلیت برساند. شنیدم ( هرچند تحقیق نکرده ام ) که در منطقۀ بم کانکس هائی از سالهای قبل موجود است که استفاده روز ندارد و آنها را برای فروش به مزایده گذاشته اند. در هر صورت، با هماهنگی و انتقال سریع آنها می شود مشکلات زیادی و از جمله بخشی از نیاز برای برپائی مدارس را مرتفع ساخت. اگر این هم نباشد، صنعت تولید کانکسهای مناسب در کشور می تواند بسیار سریع و با کیفیت وارد میدان شود. امکانات هلال احمر هم در این خصوص کم نیست.

تجربه نشان داده است که مقابله با آسیب های زلزله، در مناطقی نظیر زلزلۀ اخیر، شامل سه مرحله است. اول اسکان موقت در چادر، دوم اسکان در کانکس، و سوم اسکان در خانه های دائمی. موفقیت آن است که مرحله اول هرچه کوتاه تر باشد و به سرعت به مرحلۀ دوم برسیم. شنیدم که بعضی معتقدند که در شرایط کنونی می شود مرحلۀ کانکس را حذف کرد و از اسکان در چادر مستقیما به اسکان در مسکن دائمی فکر کرد. بنده کارشناس این کار نیستم اما تجربه نشان داده است که تحقق عملی چنین ایده آلی بعید به نظر می رسد و چون موضوع دغدغۀ ما انسانها هستند، بناچار می باید محتاط باشیم و مرحلۀ ضروری استقرار در کانکس های مناسب را جدی بگیریم. هرچه باشد، برای راه افتادن هیاهوی زندگی در مدرسه و کلاس، راهی جز نصب سریع کانکسها به نظر نمی رسد.

در هر صورت، در مقابله با آسیب زلزلۀ اخیر، به نظر می رسد اسکان در کانکس های مناسب از سه جهت فعلا بهترین راه حل است. اول آنکه عملا ساختن خانه های استاندارد محتاج زمان است و طول خواهد کشید. دوم آنکه چون کانکس آوار ندارد چنانچه زلزله تکرار شود بیم آسیب جدی بسیار کم است. سوم آنکه با توجه به هزینۀ تمام شده و سرعت ایجاد و تجربۀ صنعتی کشور در تولید کانکس، امکان مشارکت مردم و نهادهای دولتی و غیر دولتی بسیار زیاد است. طبق برآوردی که از آن مطلع شدم، الآن با پانزده میلیون تومان می شود یک کانکس مناسب برای مدرسۀ ای پنج اتاقه ساخت و نصب کرد. برای هموطنان خارج از کشور این مبلغ چیزی حدود هفت هزار دلار در شرایط کنونی است.

هرچند که تجربه و دانش متخصصان و مسئولان خدمتگزار اولویتها را بخوبی باز می شناسد، یادآوری حساسیت توجه به مدرسه برای کودکان زلزله خالی از وجه نیست زیرا در روزهائی که متراکم ترین زمان کار وزارت آموزش و پرورش است، تاکید و اهتمام مقامات و مدیران عالی کشور بر بعضی اولویتها و دستور پیگیری می تواند کارساز باشد. این یادداشت را با تذکار بلندی از قرآن کریم به پایان می بریم فرمود: "هرکس به یک انسان زندگانی ببخشد مانند آن است که همه بشریت را زنده کرده باشد". حکمت آن هم روشن است؛ همانکه پیامبر اکرم در حدیث فرمود و سعدی هم در کلام ماندگار خود آورد که بنی آدم اعضای یکدیگرند. امیدوارم، در این روزهای انتظار باز شدن مدارس و انتظار به حق و معصومانه بچه های عزیز و دردمند آذربایجان سرفراز، جنابعالی و همۀ مسئولان شریف و زحمت کش آموزش و پرورش و همۀ آنان که در این راه کمکی می کنند، مصداق فضیلت متعالی مندرج در این آیه باشند.
لینک مطلب:
http://alef.ir/vdchxmnzm23n-vd.tft2.html?165035
::
زوایای قصیده قطران در وصف زمین لرزه تبریز: سند تاریخی یا اثر ادبی / نویسنده: فرشاد سنبل دل / روزنامه اعتماد
«زمین لرزه مهم که بسیار ویرانگر بود، در 434ق/1042م اتفاق افتاد. این زلزله که در 14 صفر یا به نوشته ناصرخسرو قبادیانی که خود در 438ق - یعنی چهار سال پس از وقوع زلزله- به تبریز آمده بود، در 17 ربیع الاول 434 روی داد و قسمت بزرگی از شهر را ویران کرد و بر اثر آن 40 هزار تن هلاک شدند. «ابن دواداری» در وقایع سال 434ق به این زمین لرزه اشاره کرده، و شمار کشته شدگان را 50 هزار تن آورده است. از آنجا که تبریز تا آن تاریخ شهری آباد شده بود، بنابراین، احتمال آنکه شمار کشته شدگان بسیار، و ویرانی وسیع باشد، وجود دارد. قطران تبریزی که خود زلزله را دیده، قصیده یی در این باره سروده است. چنین به نظر می رسد که گزارش ناصرخسرو از این زمین لرزه به سبب اینکه به زمان این رویداد بسیار نزدیک بوده است، درست تر از دیگران باشد.»
    با از پیش چشم گذراندن منابع تاریخی زمین لرزه های تبریز- به عنوان منطقه یی با زمین لرزه های متعدد و ویرانگر در تاریخ خود- و یادکرد اسناد آن متوجه این نکته خواهیم شد که تنها در زمین لرزه 434 هجری است که اطلاعات اساسی، عموما از دو متن مهم در میان متون ادبی زمان استخراج می شوند. البته که درباره حوادث تاریخی دیگر نیز همواره متون ادبی از منابع تاریخ نگاری محسوب شده اند ولیکن در این زمینه دو متن مذکور، کلیت اطلاعات تاریخی ما را می سازند و مورد ارجاع عموم متن ها در این رابطه بوده اند. اما ملاحظه یی درباره منبع اول وجود دارد: در «سفرنامه» مولف مدعی است در سال 438 یعنی چهار سال پس از حادثه، وارد تبریز شده است و این نکته مشکوک می نماید زیرا که از منبع دوم که همانا دیوان قطران تبریزی است دریافته می شود شاعر بلافاصله پس از زمین لرزه از تبریز مهاجرت کرده و این هجرت 10 سال به طول انجامیده است، در نتیجه دیدار وی با ناصرخسرو و استطلاع از وی در فهم لغات دواوین «منجیک و عسجدی یا دقیقی» نمی تواند صحیح باشد. پس یا باید در صحت روایت ناصرخسرو شک کرد یا شبهه نافی انتساب سفرنامه به ایشان را پذیرفت.
    و اما مورد دیگر قصیده قطران تبریزی: که راجع به واقعه مذکور، سند اصلی تاریخ نویسی در این باره و نیز اساس بحث ما است. ملاحظه در باب شعر قطران این است که استناد به این شعر درباره اینکه تبریز در آن حادثه به کلی نابود شده و قیاس آن با سخن ناصرخسرو که بعضی از شهر را ویران دیده و بعضی را پابرجا - فارغ از صحت یا عدم صحت هر دو سند- کمی سهل انگارانه است زیرا که یک قصیده تاثری و نه سفارشی و آن هم در مرثیه یک مصیبت حکما حاوی مقادیری اغراق و سیاه نمایی خواهد بود: که البته لازم به تذکر است در صورت رد صحت سند اول ناچار تصاویر این شعر به عنوان سند تاریخی قوت ارجاع می گیرند.
    بود محال مرا داشتن امید محال/ بعالمی که نباشد هگرز بر یک حال/ از آن زمان که جهان بود حال زین سان بود / جهان بگردد لیکن نگرددش احوال/ دگر شوی تو ولیکن همان بود شب و روز/ دگر شوی تو ولیکن همان بود مه و سال... / نبود شهر در همه آفاق خوش تر از تبریز/ به ایمنی و به مال و به نیکویی و جمال/ ز ناز و نوش همه خلق بود نوشانوش / ز خلق و مال همه شهر بود مالامال... / بسا سرای که بامش همی بسود فلک / بسا درخت که شاخش همی بسود هلال / کز آن درخت نمانده کنون مگر آثار / وز آن سرای نمانده کنون مگر اطلال/ کسی که رسته شد از مویه گشته بود چو موی/ کسی که جسته شد از ناله گشته بود چو نال/ یکی نبود که گوید به دیگری که مموی/ یکی نبود که گوید به دیگری که منال...
    «شرف الزمان حکیم ابومنصور قطران عضدی تبریزی» نام اطلاق شده به شاعر مبحث ما است که در اکثر تذکره ها و تواریخ ادبی به همین صورت آمده است. استاد فروزانفر نیز در کتاب «سخن و سخنوران» با ارجاع به بیتی از شاعر لقب وی را «فخرالشعرا» دانسته و نیز شعرش را نزدیک به شعر عنصری و فرخی می بینند. آنچنان که دکتر شفیعی کدکنی نیز شعر او را در راستای شعر کسایی می شمارد. در تذکره ها عموما این قطران تبریزی را با قطران ترمذی، شاعر قرن ششم اشتباه گرفته اند و آن منظومه «قوس نامه» به رای دکتر ذبیح الله صفا از آن شاعر ترمذی است.
    حال پس از مقدمات تاریخی ذکر شده در ابتدای مقال و تشریح هویت و موقعیت شعر و شخصیت قطران در این میان از تفصیل اطلاعات درباره سوژه که در حوصله این متن نیست می گذریم، قصد می کنیم بر مهم ترین ویژگی قطران تمرکز کنیم که همانا عنوان «نخستین شاعر فارسی گوی آذربایجان» است و از این رهگذر شرایط نوشته شدن آن شعر را بررسی کنیم. قطران نیز مانند اخلاف آذربایجانی خود که اجل ایشان خاقانی و نظامی هستند، به دری سخن نمی گفت و زبان ایشان همان آذری ایرانی که در آن مناطق رایج بوده است. اینکه شعر قطران که در مرثیه شهر و مردم تبریز به زبان فارسی (زبان دوم او) سروده شده است، راه جدیدی را برای بررسی آن متن و به طور کلی آثاری باز می کند که در تاثر از یک حادثه یا به بیان بهتر یک «بلا» نوشته می شوند. نوشته شدن شعری تا این حد بسته به احساسات شخصی - با وجود تصریح سفرنامه در عدم تسلط قطران به زبان فارسی - در زبان دوم یک شاعر، مدخل ما برای برخورد با آن قصیده بوده است. (گرچه قابل ذکر است با توجه به استدلال ایراد شده اوایل متن در رد صحت دیدار آن دو ادیب و نیز انتساب کتابی در لغت فارسی به قطران -که در نتیجه همان استدلال احتمالاجزوه یی برای یادگیری خود شاعر نبوده است- و باز نظر قاطبه تذکره نویسان و تاریخ نگاران ادبی در جزالت لفظ قصیده مزبور نمی توان شاعر را در فارسی دانی دست کم گرفت.) ولیکن چه عللی باعث می شوند آن مرثیه به فارسی سروده شود؟ علی ایحال شعر قطران به این علت به فارسی سروده شده که ایشان و امثاله ورود به زبانی جز فارسی دری را برای شعر رسمی منتفی می دانسته اند. دلیل آشکار دوم کارکرد و خاصیت رسانگی شعر در آن دوره از تاریخ ادبیات فارسی ا ست که بخش بزرگی از شعر آن زمانه را در اصل به تاریخ نگاری برای آیندگان و خبررسانی به معاصران وامی دارد و حتی مدح را نیز در فرع آن قرار می دهد. از این رو قطران - حتی با تصور وجود حوزه رسمی ادبیات در زبان های دیگر - نمی توانست خبر بروز فاجعه را به معاصرانش در ولایات دیگر و نیز قدرتمندان و حاکمان برای اخذ کمک احتمالی برساند و هم آن فاجعه را در تاریخ ثبت کند. مانند قصیده «به سمرقند اگر بگذری ای باد سحر...» از انوری در شکایت و استمداد پس از حمله غزان برای جلب توجه حکام عصر به وضعیت اهل خراسان.
    دلیل سوم این است که شاعر- بدون فردیت تاریخی- برای حفظ اثر خود جبرا در پارادایم موجود ادبیات سرایش می کند و در قواعد آن پارادایم به ارائه اثر خود می پردازد. پس شاعر قرن پنجم هم برای کسب یکی از اولویت های ادب قدیم- ماندگاری اثر - قواعد حاکم بر حوزه رسمی ادبیات را می پذیرد. حال اینکه حکما اهم آن قواعد در ادب قدیم استفاده از سنت ادبی برای بیان عواطف شخصی است و آن سنت صرفا در زبان فارسی آن عصر ایجاد شده و مقبول عام بود. پس شاعر برای حضور در آن حوزه با هر زبانی که داشت به زبان فارسی شعر می سرود و برای قطران نیز بیان مصیبت بیرون از آن سنت ادبی غیرممکن می نموده است. البته ممکن است دلیل سوم منظری امروزین داشته باشد ولیکن در مجموع با توجه به مقدماتی که یاد شد قصیده قطران در مرثیه زمین لرزه نه حاصل تاثر آنی مصیبت بلکه بر اثر تامل در حادثه و درونی شدن امکانات آزاد شده آن ضربه به شاعر بوده که نتیجتا بروز آن با صورت اثری مهندسی شده و محکوم قواعد هنر روز نمودار شده است.
    روزنامه اعتماد، شماره 2476 به تاریخ 4/6/91، صفحه 10 (ادبیات ایران)
::
عارضه روانی زلزله آذربایجان / الف
زلزله آذربایجان تمام شده است اما میراث روانی آن، همچنان پابرجاست.شایعه برگشتِ دوباره زلزله نیز، اختلالات روانی حاصل ازاین حادثه را تشدید کرده است. احساس می کنی هر آن، احتمال دارد زیر پایت خالی شود.

کوچکترین تکان مبل، میز وصندلی ها و ساختمان احتمال وقوع زلزله را تداعی کرده و بی قراری، سراسر وجود آدمی را در بر می گیرد.باورم نمی شد، منی که ترس آنچنانی از زلزله نداشتم وشبها را راحت در داخل منزل می خوابیدم، به مشکلی بر خورم که دایما احساس سرگیجه، عدم تعادل و زمین خوردن داشته باشم.

این مشکل از بعد از زلزله برایم اتفاق افتاد و سابقه قبلی نداشته است.درست است که خودم را به خاطر این موضوع سرزنش می کردم، اما بعدها در موقعیتهای مختلف مثل میهمانیها،صف تاکسی وسر کار متوجه شدم که این موضوع عمومیت داشته وبصورت اپیدمیک درآمده است.

هر چند این حالتها شاید مقطعی باشد اما شناخت این اختلال، نیازمند مطالعه بیشتر توسط روانشناسان می باشد. چرا که در نتیجه این اختلال ، تعادل روانی هزاران نفر برای مدتها برهم خورده و آنها را از چرخه زندگی عادی خارج می سازد. نتایج این مطالعات می تواند در موقعیتهای مشابه آینده بکار آمده و تعادل روانی را به جامعه زلزله زده برگرداند.
لینک مطلب:
http://alef.ir/vdcbwab80rhb09p.uiur.html?164986
::
درس هایی که باید از زلزله آموخت / شبکه ایران
در کنار تمامی خرابی های زلزله آذربایجان شرقی، شاهد بناهایی هستیم که با جدی گرفتن بحث مقاوم سازی، آسیب کمتری دیده اند و هنوز پابرجا هستند.
آن دسته از منازلی که مقاوم سازی شده اند، با تحمل کمترین خسارت همچنان بر سر جایشان ایستاده اند. اما صاحبان منازلی که مقاوم سازی را جدی نگرفته اند، متأسفانه بیشترین خسارت جانی و مالی را از این حادثه متحمل شده اند.
با توجه به آنکه ایران کشوری زلزله خیز است، دور از انتظار نیست که هر چند وقت یکبار شاهد زمین لرزه های کوچک یا بزرگ باشیم. این ما هستیم که باید همت کنیم و در مقابل این پدیده طبیعی مجهز شویم. اجرای سریع و درست طرح مقاوم سازی منازل روستایی و نوساری بافت های فرسوده، با اولویت مناطقی که بیشترین احتمال وقوع زلزله در آنجا می رود، باید در دستور کار جدی مسئولان و مردم قرار گیرد.
در زلزله اخیر خانه های عموماً قدیمی با مصالح کم دوام یا بی دوام خسارت زیادی را متحمل شده اند. اما بناهایی با اسکلت بتی در برابر لرزش زمین دوام آورده اند.
طرح مقاوم سازی خانه های روستایی در برنامه چهارم توسعه به تصویب مجلس شورای اسلامی رسیده بود.  دولت برای اجرایی نمودن این قانون، ابتدا تسهیلاتی به مبلغ 50 میلیون ریال با سود 5 درصد را به روستاییان پرداخت می کرد که بعداً این رقم به به 125 میلیون ریال افزایش یافت. متأسفانه پرداخت این تسهیلات در سال جاری با مشکلاتی توأم شده و بانک ها تسهیلات را با سود 21 درصد به متقاضیان می دهند.
نکته حائز اهمیت، نظارت صحیح بر نحوه ساخت و ساز های جدید است تا این بناها با اصول مهندسی ساخته شوند و از خطرات زلزله مصون باشند. متأسفانه در این زلزله وزیر بهداشت اعلام کرد بیمارستان اهر که بوسیله وزارت راه و شهرسازی ساخته شده  و هنوز هم به وزارت بهداشت تحویل نشده بود؛ خسارت قابل توجهی دیده است.
جا دارد روستانشینان هم از طرح مقاوم سازی استقبال کنند و برای حفظ جان خودشان با استفاده از تسهیلاتی که دولت فراهم کرده است، ساخت منازل مقاوم را جدی بگیرند.
بدیهی است هزینه مقاوم سازی بناها هرگز قابل مقایسه با بازسازی مناطق زلزله زده نیست. برخی عوارض زلزله نیز هیچگاه قابل جبران نیستند. جان هایی که از دست می رود، فرزندانی که بی سرپرست می شوند، خانواده های که عزیزانشان را از دست می دهند، رنج جراحت و معلولیت و غم های پس زلزله هزینه های اجتماعی و مالی بسیاری را به فرد و  جامعه تحمیل می کند. بنابراین، درصورتیکه دولت حداقل بخشی از منابع مالی مورد نیاز را بصورت بلاعوض در اختیار روستانشینان و ساکنان بافت های فرسوده قرار دهد، در مقابل خسارات مادی و معنوی ناشی از حوادث محتمل طبیعی که به فرد، خانواده و جامعه وارد می شود، بمراتب رقم کمتری را در بر خواهد داشت. با این کار سرعت بازسازی افزایش می یابد و ان شاالله در آینده، دیگر شاهد از دست رفتن جان هموطنان عزیزمان نخواهیم بود.
امید که از این حوادث درس بگیریم و پس از مدتی آن را به فراموشی نسپاریم.
لینک مطلب:
http://shabakebazar.mihanblog.com/post/947
::
درس هایی از زلزله بم، اهر هریس و ورزقان ؛ تا کی همه شانس می آوریم / مگ ایران
نویسنده: سیامک زندرضوی*

«بهرام عکاشه» در گفت وگو با «ایلنا» گفته که فلات ایران تحت فشار زیادی است. انتظار من این بود که زلزله ای که در «وان» ترکیه اتفاق افتاد، در ایران نیز رخ دهد که در واقع شانس آوردیم. پیش بینی می کنیم زلزله ای با شدت هفت ریشتر در کوه های البرز مرکزی یا شرقی، زاگرس یا شرق کشور رخ دهد. خوشبختانه زلزله در آذربایجان شرقی، ساعت 17 اتفاق افتاد. اگر در ساعت پنج صبح رخ می داد، همانند زلزله بم چندین هزار کشته برجای می گذاشت. «محرم فروغی» فرماندار شهرستان ورزقان، دلیل پایین بودن جان باختگان را دقیق تر توضیح می دهد: «در آن زمان، اهالی مشغول برداشت محصول عدس در مزارع خود بوده اند و از حادثه جان به در برده اند. به گزارش ایسنا، در حالی که این زلزله در پنج استان آذربایجان شرقی، غربی، اردبیل، زنجان و گیلان احساس شده است شنبه شب شهروندان تبریز، شب را در پارک ها و فضای باز خارج از خانه های خود گذرانده اند و علاوه بر ترافیک سنگین در اکثر معابر شهر، بیشتر نقاط تبریز با قطعی برق روبه رو شده بود. تجربیات تاکنونی از منظر جامعه شناسی مردمدار شکل دیگری می یابد، این رویکرد در جامعه شناسی پدیده های اجتماعی را در ارتباط متقابل با شهروندان درک می کند و جامعه شناس در پیوند با مردم می آموزد و نتایج کارش را برای نقد و بررسی در اختیار آنان قرار می دهد و این فرآیند به طور مستمر ادامه می یابد. در قالب این نگاه تفاوت های اساسی ای میان مدیریت بحران در بم و آذربایجان شرقی وجود دارد که مهم ترین آنها در سه عرصه به شرح زیر است. اول- در زلزله بم اطلاع رسانی عمومی از همان روز اول آغاز شد و به طور مستمر ادامه یافت درحالی که در زلزله اخیر، شبکه های رادیویی و تلویزیونی داخلی به نوعی سکوت کردند و تعدادی از روزنامه های اصلی کشور نیز اخبار آن را به صفحات داخلی منتقل کردند. در نتیجه فرصت بسیج همگانی برای توجه و آمادگی برای مقابله با حوادث طبیعی قبل از آنکه به فاجعه انسانی تبدیل شود، حتی در حد یادآوری فراهم نشد. دوم- در زلزله بم دولت بلافاصله کمک های خارجی را پذیرفت درحالی که در زلزله اخیر مقامات گوناگون بعد از اعلام آمادگی چند کشور و سازمان های بین المللی از جمله پزشکان بدون مرز و دفتر یونیسف در تهران، برای امدادرسانی اعلام کردند که نیازی به کمک نداریم. حتی معاون سازمان مدیریت بحران کشور، علاوه بر تاکید بر عدم نیاز به کمک های بین المللی اظهار داشت به کمک استان های معین مرتبط با آذربایجان شرقی هم نیاز پیدا نشده است. این در حالی است که برخی نشریات از اعتراضاتی در ارتباط با امداد رسانی در مناطق آسیب دیده خبر داده اند. سوم – در بم با کمک دانشگاه شهید باهنر کرمان برخی سازمان های غیردولتی و شورای اسلامی شهر بم، در مرحله اسکان اضطراری، پروژه مدیریت بحران بر پایه اجتماعات محلی، در مقیاسی محدود به اجرا درآمد و با حمایت سازمان جهانی بهداشت و یونیسف خبرنامه ای با عنوان «شهروندان و مشارکت» به مدت بیش از دوسال به چاپ رسید و در مناطق آسیب دیده توزیع شد که در آنها نتایج برنامه ها، همراه با ایده های گوناگون در مراحل اسکان اضطراری، موقت و مرحله بازسازی را منعکس می کرد که به نوعی تعامل میان شهروندان، مقامات مسوول و کارشناسان را به درجه ای برقرار می کرد. امری که به نظر می رسد در خلاحضور موثر سازمان های غیردولتی داخلی و بین المللی در زلزله اخیر امکان پذیر نیست.
    حال سوال این است تا کی همه ما شانس خواهیم آورد؟ در پاسخ به پرسش فوق، توجه به دو نکته به طور همزمان ضروری است. اول؛ مساله بازسازی بافت های فرسوده و فاقد کیفیت است که شامل بسیاری از مناطق شهری و روستایی در نواحی زلزله خیز است که بدون سیاست های روشن و کاربردی، هماهنگی بین بخشی و پشتیبانی منابع مالی گسترده، اکثریت قریب به اتفاق شهروندان قادر به پرداختن به آن نیستند. دوم، حضور موثر ساکنان هر روستا و هر محله شهری در اجتماعات محلی تعاملی، به طوری که بتوانند گروه های کاری خود را در عرصه های امداد و نجات، اسکان اضطراری، حمایت از کودکان، اطلاع رسانی و خبرنامه، زنان، سالمندان و قبل از وقوع حادثه و همین امروز تشکیل دهند و آموزش های لازم و ابزار و امکانات ضروری را به کمک نهاد های مسوول فراهم آورند تا در بدترین شرایط همسایگان به جای تلاش برای نجات خویشاوندان در یک منطقه دیگر به حمایت از همسایگان خود بشتابند و اطمینان داشته باشند که حمایت متقابل از بستگان آنان نیز در محله خودشان خواهد شد. این امر مستلزم این است که پیش فرض ناتوان فرض کردن مردم پس از وقوع یک حادثه طبیعی به کناری گذاشته شود. همین نجات یافتگان پیگیرانه تلاش کردند، خویشاوندان خود را نجات داده و جانباختگان را به خاک بسپارند. تجربه بم در عرصه مدیریت بحران بر پایه اجتماعات محلی در هشت جلدکتاب تدوین و به چاپ رسیده است که می تواند مورد استفاده همه شهروندان دوراندیش قرار گیرد. زلزله بم نشان داده امید بستن به مقامات گوناگون دولتی که به مدیریت از بالابه پایین اعتقاد دارد در صورت وقوع یک حادثه طبیعی در مناطق شهری به ویژه شهر های بزرگ حداقل در ساعات طلایی بی نتیجه است. شاید در 537آبادی و روستای آسیب دیده در آذربایجان شرقی مقامات می توانند مدعی شوند که همه چیز به خیر و خوبی گذشته است اما مطمئنا این ادعا در شهر تبریز و تهران و... امکان پذیر نخواهد بود.
    * عضو هیات علمی دانشگاه شهید باهنر کرمان
 روزنامه شرق ، شماره 1604 به تاریخ 25/5/91، صفحه 19 (جامعه)
لینک مطلب:
http://www.magiran.com/npview.asp?ID=2564200
::
درس‌هایی از زلزله آذربایجان / دنیای اقتصاد

لرزش زمین تمام شد، ولی لرزیدن بنای زندگی اجتماعی و اقتصادی زلزله‌زدگان تازه شروع شده است  زمین لرزید. دوباره زمین لرزید. رودبار، بم و حالا هم زلزله آذربایجان. زمین لرزید و باز خانه‌های کاهگلی فرو ریخت و باز کودکان زیر آوارها ماندند. زمین باز هم خواهد لرزید وقتی در فلات ایران زندگی می‌کنی می‌‌‌دانی که زمین همیشه می‌لرزد. در این چند روز درس‌های زیادی را می‌توان از واکنش به وقوع زلزله در آذربایجان فراگرفت که در مدیریت پاسخ به بحران‌های آینده می‌توانند مفید باشند:
اول، اطلاع‌رسانی: اطلاع رسانی در لحظه‌های اولیه هر بحرانی مهم‌ترین کار ممکن است. اینکه در هیچ شبکه تلویزیونی تا ساعت‌ها بعد از وقوع زلزله خبری در این‌باره منتشر نشد و حتی یک زیرنویس وضعیت اضطراری ارسال نشد، توجیه‌پذیر نیست. همه مردم ایران در این موارد همیشه به صدا و سیما مراجعه می‌کنند، این‌بار رسانه‌های بیگانه منبع اطلاع‌رسانی شدند. نیازی به یادآوری تاثیر منفی این رویداد بر اعتماد عامه به رسانه ملی نیست.
از سوی دیگر بسیاری از طریق شبکه جهانی اینترنت، شبکه‌های اجتماعی آنلاین، ایمیل و پیامک تلفنی خبر وقوع حادثه را ساعت‌ها قبل از اعلام رسمی آن دریافت کردند و به فکر کمک و امدادرسانی به مناطق زلزله‌زده افتادند. شاید بد نباشد یادآوری کنیم یک ورزشکار سرشناس کشورمان توانست خودش را به مراتب زودتر از بسیاری از مقامات مسوول به مناطق زلزله‌زده برساند. بسیاری از طریق همین شبکه‌ها در جریان نیازهای زلزله‌زدگان قرار گرفتند. صف‌های طویل اهدای خون و بسیج خودجوش مردم گواه در صحنه بودن مردم ما است، اطلاع‌رسانی درست می‌تواند باعث شود که بهره‌وری حضور خودجوش مردم به حداکثر برسد.
دوم، سازماندهی گروه‌های امداد: در اولین ساعات زلزله می‌توان جان بسیاری را نجات داد، اما تنها گروه‌های امداد تعلیم دیده و ورزیده می‌توانند مصدومین را بدون آسیب بیشتر از زیر‌ آوارها بیرون بکشند. واقعیت جغرافیایی سرزمین ما کوهستانی بودن آن است. شبکه راه‌های کشور در بسیاری از نقاط خود اولین قربانی زلزله است. در این شرایط نیروهای محلی در خط مقدم کمک‌رسانی به مصدومین قرار می‌گیرند. نیروهای مسلح، ارتش، سپاه و بسیج سازمان‌هایی هستند که با توجه به گستردگی شبکه و برنامه‌های منظم آموزشی‌شان می‌توانند تیم‌های امدادی متعددی را آموزش بدهند. رویداد اخیر نشان داد که از پتانسیل سازمانی مانند بسیج به‌عنوان نیروی مقاومت مردمی بیشتر می‌توان در پاسخ به بحران‌ها استفاده کرد. این نیرو می‌تواند در روستاها و نقاط دورافتاده کشور با تربیت تیم‌های امداد، مردم را برای مقابله با چنین سوانحی آماده کند. سوم، سنجش کارآیی مدیریت بحران: این روزها از یک طرف از درد و رنج زلزله زدگان و قربانیان می‌شنویم، از انسان‌های نوعدوستی که در حال سازماندهی ارسال کمک به مناطق زلزله‌زده به‌طور خودجوش هستند و از سوی دیگر از وعده‌های مسوولان درباره کمک‌های مالی و بازسازی دوماهه مناطق آسیب دیده. توانایی هر سیستم مدیریتی را در پاسخش به بحران‌ها می‌سنجند. فرصت خوبی است که به دور از هیاهو و جنجال سیاسی به بررسی عملکرد سازمان‌های ذی‌ربط و سرعت پاسخگویی آنها بپردازیم. اگر خرابی جاده‌ها یا نبودن فرماندار در محل ماموریتش باعث تاخیر سازمان‌های مسوول در پاسخگویی بوده است، آیا نباید در طرح‌های آینده خرابی جاده‌ها را منظور کرد یا فرمانداران را مامور به اقامت در محل ماموریت‌شان کرد؟
بیایید تعصبات را کنار بگذاریم زلزله یک بلای فراگیر است و کاری به تعلقات سیاسی ما ندارد. ضعف‌های سازمان‌ها قبل از آنکه «سیاسی» باشند، «مدیریتی» هستند و ضعف‌های مدیریتی خیلی از اوقات ریشه در سازماندهی و برنامه‌ریزی دارند تا مجریان آنها. تجربه تلخ آذربایجان می‌تواند از تلخی زلزله‌های آینده بکاهد.
چهارم. بازسازی پتانسیل‌های اقتصادی: در کشور زلزله‌خیزی مانند ما وقوع زلزله یک احتمال نیست، بلکه یک قطعیت است. برنامه‌ریزی برای کاهش زیان‌های ناشی از زلزله باعث می‌شود تا زیان‌های اقتصادی این رویداد طبیعی به حداقل برسد. نگاهی به زندگی اقتصادی شهرهای زلزله‌زده‌ای مانند رودبار، منجیل و بم نشان می‌دهد که ما هنوز تا رسیدن به وضعیت ایده‌آل در کاهش آثار اقتصادی زلزله‌ها، راه طولانی در پیش داریم. بازسازی شهرها و روستاها تنها شامل دوباره ساختن بناها و جاده‌ها نیست، بلکه باید شامل بازسازی پتانسیل اقتصادی، ارتباطات اجتماعی و شبکه‌های ارتباطی بشود. در روستاهای آذربایجان ده‌ها نفر جان باخته‌اند و صدها نفر مجروح شده‌اند فقدان گروه اول و غیبت گروه دوم بر توانایی خانواده‌ها برای فعالیت اقتصادی در بلند‌مدت تاثیر می‌گذارد. بازسازی دو ماهه بناها شاید ممکن باشد، ولی بازسازی جوامع به سال‌ها وقت احتیاج دارد و وقت آن است که نقش سازمان‌های غیردولتی در انجام این مهم به رسمیت شناخته بشود.
و دست آخر اینکه ماه‌های پاییز آذربایجان در راهند و تجربه نشان می‌دهد که بسیاری از زلزله‌زدگان باید خود را آماده زندگی در سرپناه‌های موقت در ماه‌های سرد پیش‌رو کنند. زلزله تمام شده، ولی لرزیدن بنای زندگی اجتماعی مردم اهر و ورزقان تازه شروع شده است. نوشته: علی دادپی
لینک مطلب:
http://khabarfarsi.com/ext/3225072
::
زلزله در افق فلسفه / نویسنده : مسعود امید / انسان شناسی و فرهنگ و روزنامه اعتماد
تقدیم به از دست رفتگان، آسیب‌دیدگان و امدادرسانان زلزله آذربایجان
این نوشته را به حسب وظیفه و در حالی بر کاغذ نقش می‌زنم که چند صباحی است که در این دیار (به سبب پس‌لرزه‌های متعدد)، شبانگاهان تنها با «امید» بقای حیات سر بر بالین می‌گذاریم و صبحگاهان با «سپاس» از دوام حیات. اما چه باک که بر ما است تا دم آخر بیندیشیم و بفلسفیم، مگر نه آنکه پدر فلسفه، سقراط، نیز تا دم آخر در پی حقیقت بود و فضیلت و این دو رکن را بر ذهن و زبان خویش جاری می‌ساخت و جام شوکران را بر فراز قله حقیقت و فضیلت سر کشید؟
زلزله بر وزن فلسفه و لرزه بر اندام فلسفه
در عین حال که «زلزله» بر وزن «فلسفه» است ولی معمولا تنها ربط و نسبت مستقیمی که آن دو به یاد فیلسوفان می‌آورند، همان موضع معروف ولتر در خطاب به لایب نیتس، در جریان زلزله مهیب لیسبون (مرکز کشور پرتغال فعلی)، در سال 1755م است. اما این نوشته را با رویکرد ولتری وتفکر لایب نیتسی یا هر رویکرد مشابه آنها کاری نیست. در اینجا نظر بر این است تا به طور مشخص در باب واقعیتی به نام زلزله به «تاملی دیگر»، ولی باز از موضع فلسفه، بپردازیم. در پی آنیم که حال که این دو بر یک وزن‌اند، آیا می‌توان سنگینی وزن زلزله را بر تن فلسفه هم دید؟ آیا زلزله می‌تواند لرزشی بر تن فلسفه بیفکند؟ آیا واقعیت زلزله می‌تواند در منظر و مرئای فیلسوفان تاثیری بنهد؟ این نوشتار، به بیانی، آزمون یکی از لرزه‌هایی است که زلزله می‌تواند بر قامت فلسفه بیفکند. امید است که فلسفه را توان آن باشد که با بازآرایی و بازخوانی خود، وجه انسانی خویش را در قبال این واقعیت مسلم، حفظ کند.
شیوه مرسوم زلزله‌پژوهی در فلسفه
زلزله‌پژوهی در فلسفه کلاسیک (اسلامی: مشایی، اشراقی، صدرایی یا غربی: آگوستینی، آکویناسی، اسپینوزایی، لایب نیتسی، ولفی) اساسا با رویکردی انتزاعی صورت می‌گیرد. بخش‌های متعدد مربوط به زلزله‌پژوهی از این قبیل است:
زلزله از مصادیق شر یا خیر / چیستی شر و خیر/ وجود و ماهیت خیر و شر / نور یا ظلمت بودن/ عدم یا وجود/ جوهر و عرض و حالت بودن و... شر/ نحوه دخول شر در عالم/ نحوه صدور، معلولیت، انتشاء یا... شر/ مجعول بالذات یا بالعرض بودن آن/ کثیر یا قلیل بودن شر/ نسبت خیر و شر با خدا / چگونگی نسبت خدا با جهان و بالعکس/ و...
همان‌گونه که ملاحظه می‌شود، فیلسوفان کلاسیک پس از قرار دادن زلزله در ذیل مقولات نظری و فلسفی از قبیل خیر و شر یا علت و معلول یا...، به تحلیل آن می‌پردازند و مهم‌ترین قسمت بحث هم پس از آن مربوط به تصور از خداوند و نسبت خدا- جهان است. در مجموع می‌توان چنین تلاش فلسفی را نظریه‌پردازی فلسفی- الهیاتی درباره زلزله دانست.
گذر از شیوه مرسوم و پیشنهاد دیگر
اما می‌توان با قرار گرفتن در فضای عینی و انضمامی زلزله و زلزله‌زدگان و نسبت انسان‌ها به آنها، درس‌های دیگری نیز آموخت و علاوه بر مواجهه فوق به مواجهه دیگری اندیشید. به بیان دیگر می‌توان به نحو دیگری با زلزله مواجهه فلسفی داشت. به این معنا که با رویکردی انضمامی- اخلاقی با آن روبه‌رو شد. مراحل و بخش‌های این سنخ مواجهه از این قبیل است: زلزله، زلزله است و زلزله‌زده، زلزله‌زده است. / خود زلزله و زلزله‌زده (و نه تعریف و نظریه زلزله و زلزله‌زده)، دو واقعیت و رخداد تردیدناپذیر است. / زلزله در جغرافیای انسانی (شهری و روستایی)، به دنبال خود، زلزله‌زده دارد. / من نسبتی وجودی و عملی با زلزله‌زده دارم. / اولویت نسبت وجودی و عملی من نسبت به زلزله‌زده، بر نسبت فلسفی- الهیاتی و... با او. / بی‌ارتباطی « نظریه فلسفی- الهیاتی» من با «نسبت عملی و وجودی» من، با زلزله‌زدگان. / بی‌ارتباطی «نظریه سیاسی» من با «نسبت عملی و وجودی» من، با زلزله‌زدگان. / من به عنوان یک انسان و به نحو عملی (در مقام واکنش متعارف و در نخستین واکنش متعارف بشری و به بیانی در«بادی عمل») و وجودی (به عنوان آنچه مقتضای نحوه وجود و احوال وجودی و درونی من است: اینکه من نسبت به دیگری موجودی خنثی نیستم، احساس همدلی، همدردی و انس با دیگری دارم، با دیگری در امر مرگ و آلام هم‌سرنوشتم، در من شفقت به دیگری وجود دارد، نمی‌توانم در قبال دردکشیدن شدید و بیهوده دیگری بی‌خیال باشم و...) بدون ابتنا بر هیچ آموزه فلسفی-الهیاتی، سیاسی، و به قطع و یقین، در خود می‌یابم که «باید، وظیفه دارم و خوب است که به زلزله‌زده کمک کنم و به داد او برسم»، «باید برای او کاری انجام دهم»، «باید با او همدردی کنم» و... / وجود نسبت اخلاقی من و زلزله‌زده، به زبان علم کلام کلاسیک، بر مبنای ذاتی و عقلی بودن حسن و قبح افعال است. یعنی به قول متکلمان شیعی و معتزلی«حسن و قبح، ذاتی و عقلی است و نه الهی و شرعی»: کارهای من در نسبت دیگری، ذاتا یا خوب است یا بد (مقام ثبوت) و می‌توانم با کمک تامل و درک و عقل، بفهمم که خوب است یا بد (مقام اثبات).
ارزش منطقی مدعا
ممکن است از ارزش منطقی مدعای فوق سوال شود. در اینجا به ارزیابی منطقی پیشنهاد مذکور می‌پردازیم. ارزش منطقی مدعای فوق را می‌توان در دو مرحله به انجام رساند: به عنوان «یک گزاره شرطی منطقی» و به عنوان «یک استدلال منطقی».
الف- به عنوان گزاره شرطی منطقی
نخست، می‌توان آن را در قالب یک گزاره شرطی منطقی در نظر گرفت، یعنی: اگر P آنگاه Q «اگر هر قسم و نوع نظریه فلسفی- الهیاتی یا سیاسی یا دینی‌ای اختیار کنم و داشته باشم آنگاه باید به زلزله‌زده کمک کنم».در بررسی گزاره فوق باید گفت اولا این گزاره شرطی است و ثانیا نیک می‌دانیم که در منطق جدید گزاره شرطی هنگامی کاذب است که مقدم آن صادق و تالی آن کاذب باشد؛ در غیر این صورت آن گزاره صادق است. حال باید افزود ما می‌دانیم مقدم گزاره فوق به گونه‌یی است که ممکن است هم صادق و هم کاذب باشد (صفر یا یک باشد). به این معنا که نظریات و اعتقاداتی که ما در باب الهیات، سیاست و دین داریم، ممکن است صادق باشند یا کاذب. اما در باب تالی باید گفت آن در هر صورت صادق است (به عنوان اخبار از وضعیت وجودی و عملی من در نسبت به دیگری زلزله‌زده). نتیجه آنکه چون تالی شرطی، در هر صورت صادق است، مقدم شرطی، خواه صادق و خواه کاذب، تاثیری در صدق منطقی گزاره ندارد، چون شرط کذب شرطی، کاذب بودن تالی است ولی آن نیز اساسا منتفی است.
ب- به عنوان یک استدلال منطقی
مدعای پیشنهادی را می‌توان در قالب استدلال منطقی زیر بیان داشت:
زبان صوری استدلال:
1- اگر P آنگاه Q
2- اگر R آنگاه Q
3- اگر S آنگاه Q
نتیجه: اگر (P یا R یا S) آنگاه Q
زبان طبیعی استدلال
1. اگر هر نوع نظریه فلسفی- الهیاتی دارم، آنگاه لازم است به زلزله‌زده کمک کنم.
2. اگر هر نوع نظریه سیاسی دارم، آنگاه لازم است به زلزله‌زده کمک کنم.
3.  اگر هر نوع اعتقاد دینی دارم، آنگاه لازم است به زلزله‌زده کمک کنم.
نتیجه: اگر هر نوع نظریه فلسفی- الهیاتی یا نظریه سیاسی یا اعتقاد دینی دارم، آنگاه لازم است به زلزله‌زده کمک کنم.
اگر بخواهیم جدول ارزش استدلال فوق را رسم و آن را ارزیابی کنیم، خواهیم دید که اولا هر سه مقدمه در هر چهار حالت ارزشی جدول، دارای ارزش یک (صادق) هستند (چرا که مقدم آن صادق و تالی آن کاذب نیست). به علاوه، نتیجه استدلال نیز در هر چهار حالت، دارای ارزش یک (صادق) خواهد بود (به همان دلیلی که گذشت).معنای اینچنین جدولی این است که این استدلال کاملا دارای ارزش منطقی است.
نتایجی چند
اگر تا اینجای بحث درست گام برداشته باشیم می‌توان به نتایجی نیز اشاره داشت:
نتیجه یکم
اگر زلزله/ زلزله‌زدگی را عدم، عدمی یا وجودی می‌دانم / اگر زلزله/ زلزله‌زدگی را شر یا خیر می‌انگارم/ اگر زلزله/ زلزله‌زدگی را مجعول بالذات یا بالعرض می‌دانم/ اگر به خدا باور دارم یا ندارم/ اگر به خدای متشخص یا نامتشخص باور دارم/ اگر به خدای انسان‌وار یا ناانسان‌وار باور دارم/ اگر به خدای اخلاقی یا خدای غیراخلاقی (ضداخلاقی یا فرااخلاقی) باور دارم/ اگر به دخالت یا عدم دخالت خدا نسبت به جهان و عالم انسانی باور دارم/ اگر به حکومت دینی یا غیردینی باور دارم/ اگر به دینی بودن یا نبودن حکومت باور دارم/ اگر به لزوم واکنش به موقع و قاطع حاکمان و رسانه‌های سیاسی در قبال زلزله‌زده باور دارم یا ندارم/ اگر به اخلاقی یا غیراخلاقی بودن حکومت باور دارم/ اگر به دین الف یا غیرالف باور دارم/ اگر... باور دارم یا ندارم، یعنی در هر صورت از صور فوق / آنگاه بر من لازم است تا به کمک زلزله‌زده (مستقیم یا غیرمستقیم) بشتابم.
نتیجه دوم
تکلیف من در امر وقوع زلزله و در مواجهه با زلزله‌زده، حل مسائل فلسفی- الهیاتی، سیاسی و دینی نیست. در این امور من در سه حالت قرار دارم؛ یا مسائل مذکور را حل کرده‌ام یا حل نکرده‌ام یا ساکتم. اما در هر سه حالت مذکور، تکلیف من مشخص و مانند روز روشن است: به داد زلزله‌زده برس!
نتیجه سوم
زلزله‌زده می‌تواند موضوع «روایت»، «فتوا»، «سیاسی‌کاری»، «نظریه‌پردازی انتزاعی فلسفی» و... قرار گیرد ولی به نظر می‌رسد اصیل‌ترین حالت آن است که زلزله‌زده را موضوع «مواجهه وجودی و عملی یک من (به عنوان یک کانون وجودی و عملی بدانیم».)
دکترمسعود امید استادگروه فلسفه دانشگاه تبریز است.
(این مطلب در چارچوب همکاری انسان شناسی و فرهنگ و روزنامه اعتماد منتشر می شود و در شماره 4 شهریور 1391 این روزنامه به انتشار رسیده است.)
لینک مطلب:
http://anthropology.ir/node/14360
::
روایتِ مصیبتی اعلام شده! / انسان شناسی و فرهنگ
ناصر فکوهی
پس از یک ماه ، اکنون که بار دیگر سایت را در نخستین روزهای شهریور ماه به روز می کنیم،  دوست داشتیم  بر پیشانی  آن تصویری بنشانیم که به خوانندگان و همکارانمان  توانی تازه بدهد. دوست داشتیم، تصویری زیبا و نه دردناک، لجظه ای از شادی ها و نه اندوه ها،  از زندگی و نه از  مرگ  را در اینجا بگذاریم. اما افسوس که آنچه  همواره  در انتظارش بوده و هستیم، آنچه هر بار زمین در این پهنه فرهنگی، از طبس تا رودبار، از بوئین زهرا تا بم،  می لرزد، همگان یادآوری می کنند: در اینجا، زلزله نه یک واقعه که یک «نا – واقعه» است؛ رویدادی که می تواند در هر زمان و هرکجا از راه برسد. این نکته ای است که لااقل از نیم قرن پیش کاملا، در جزئیاتش،  شناخته شده است. بنابراین  زلزله های جدید، دیگر نه حوادث و مصایبی پیش بینی ناپذیر ، بلکه همگی نشانه ای از بی مسئئولیتی ما، از  ناتوانی ما در مدیریت فاجعه و در یک کلام در انفعال نسبت به خود، به مردمان خود و به آینده خودمان هستنند؛ انفعالی که هر اندازه در سلسله مراتب مسئولیت ها و تصمیم گیری های مربوط به سازماندهی  و تغییر رو ساختارهای کشور،  اخلاق حرفه ای در ساخت و ساز ها ، در سازمان دادن به  مدیریت بحران های  طبیعی و غیره بالاتر برویم، سنگین تر می شود.
هموطنان آذربایجانی ما،  در بخش هایی از این پهنه بزرگ و دوست داشتنی، امروز شاهد  کشتار از پیش اعلام شده گروه بزرگی از عزیزانشان هستند و این باید هر وجدان سالمی را به درد آورد و به واکنش وادارد. اما بیائیم کمتر از  حادثه غیر منتظره و  ناگهان از راه رسیده سخن بگوئیم و اعتراف کنیم که  ساخت و سازهای روستاهایی چنین شکننده،  ناتوانی، سوء مدیریت ها و بی اخلاقی ها و بی وجدانی هایی که ده ها سال است در حوزه مکان یابی  بناها، ساخت ها،  مقاوم سازی ها و برنامه ریزی برای کمک به مردم در شرایط بحران،   ادامه دارند و رسیدگی هایی جدی به آنها نشده است، باید بار مسئولیت  این کشتار را به دوش بکشند.
بیائیم یک بار دیگر بر این همه «مصیبت» بیاندیشیم وتلاش کنیم شاید راهی برای برون آمدن منطقی از این بی مسئولیتی و عدم توجه به موقعیت  اقلیمی و جغرافیایی کشورمان بیابیم و به خصوص بیائیم و به جای احساساتی رفتار کردن ها، سیاسی دیدن همه چیز،  رسانه ای و  نمایشی کردن همه کار ، حتی کمک هایمان، . از آ« بدتر سودجویی از مصیبت دیگران، به هر شکل و محتوایی،  تلاش کنیم وجدان بیشتری در  سبک زندگی و رفتارهای خود که در چرخه های کمابیش کوتاه و بلند به این فجایع می انجامند، ایجاد کنیم. هنوز فرصتی برای به خود آمدن هست.
«انسان شناسی و فرهنگ»  در روزهای آینده به این واقعه در چارچوب خط مشی علمی خود خواهد پرداخت، اما از همین نخستین روز گشایش، این فاجعه را به عموم همکاران و خواننندگان خود و تمام مردم ایران تسلیت می گوید و برای آنها آرزوی صبر و بردباری و موقعیتی بهتر برای فاصله گرفتن و جبران این مصیبت را دارد.
لینک مطلب:
http://anthropology.ir/node/14220

::

o    گفت و گو:
تداوم یاری رسانی انجمن به کودکان آذربایجان / انجمن حمیات از حقوق کودکان
آقای سهرابی لطفا در خصوص وضعیت کلی روستاهای تخریب شده در هریس و نیازهای کودکان توضیح دهید ؟
 به طور کلی حلال احمر نیازهای اولیه را تامین می کند.البته کمبودهایی نیز وجود دارد . نیازهای پزشکی عموما با اکیپ های سیار انجام می شود .البته برخی موارد گاه از دید پزشکان پوشیده می ماند چرا که پزشک در چادر های بهداشت مستقر می شود و بعضا تمامی اهالی روستا از اینکه پزشک سیار در روستا مستقر است خبردار نمی شوند ولازم است که گروههای پزشکی به چادرها سر کشی کنند که نمی دانم چقدر انجام شدنی باشد. البته این مواردی که ذکر کردم به صورت کلی است و موارد خاصی وجود دارد که نیاز حمایت های پزشکی بیشتر است .
وضعیت بهداشتی نیازمند توجه بیشتری است .حمام و دستشویی ها در شرایط اظطراری نصب شده اند . چاه به اندازه کافی عمیق نبوده و بعضا بوی چاه در اطراف می پیچد . مشکل دیگر آبراههای دفع فاضلاب است که مسیر خروج ایراد داشته و به خوبی دفع نمی شود.تجمع این ابها بویژه برای کودکان که درکنار این آبها بازی می کنند و به مسایل بهداشتی اگاهی ندارند خطر بیماری های عفونی را در پی دارد.نکته ی مهم دیگر اینست که خانواده به شدت درگیر آواربراداری و پی گیری بازسازی است به دلیل مشغله فکری و عملی زیاد ، گاهی در این شرایط بیماری های سطحی کودکان نیز از دید خانواده پنهان می ماند. به لحاظ روانی کودکان و نوجوانانی که یکی افراد خانواده را از دست داده اند نیاز به مشاوره روانشناسی دارند ولی باقی بچه ها شرایط خوبی دارند.
تا آماده شدن طرح دراز مدت انجمن در آذربایجان ، در حال حاضر گروههایی که از طرف انجمن به منطقه اعزام می شوند چه فعالیت هایی انجام می دهند ؟

درزمان استقرار ما در شهرستان هریس بهزیستی این شهرستان چادرهای دوستدار کودک را در چند روستا برپا کرده بود و با کمک چندمربی کودک ، برنامه هایی را داشت . با تفاهمی که با بهزیستی بوجود آمد ، اداره این چادرها را به عهده گرفتیم . سرویس رفت و امد مربیان ترتیب داده ایم و داوطلبان انجمن درکنار مربی بومی این چادر ها را اداره می کنند که در این صورت فرصت انتقال تجربه به نیروهای بومی نیز بوجود امد .
بعداز ظهرها هم به روستاهایی که چادرکودک ندارند می رویم و پس از آشنایی با فضای کلی روستا و دریافت اطلاعات کلی از دهیار و شورا ، برنامه ی بازی و سرگرمی در حدود یک ساعت و نیم اجرا میکنیم . در ضمن جستجو کرده و در صورت وجود داوطلب بومی امکان ایجاد چادر کودک را بررسی میکنیم . افق اینده این کار یافتن داوطلب بومی و آموزش دوره مربی گری کودک و راه اندازی مهد های روستایی است . طرحی که انجمن پس از زلزله جنوب خراسان در سال 76 نیز اجرا کرد . در هفته آینده دو کارگاه اموزشی برای مربیان کودک طراحی کرده ایم که با همکاری موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان برگزار خواهد شد.
بخش دیگر کار ما شناسایی نیازهای ویژه ای است که از چشم خیرین و حلال احمر پنهان مانده.همچون توزیع تغذیه کودکان زیر یک سال ، توزیع شیرمدت دار ، کرم ویتامین آ د ، قطره ااستامینوفن خوراکی ، پوشک کودک وپی گیری نیازهای فوری پزشکی به صورت موردی و... .درعین حال برخی از هموطنان تماس می گیرند و اعلام امادگی برای تهیه نیازها می کنند . باارتباطی که با همکاران محلی و حلال احمر داریم گاهی در توزیع برخی کالاهای ضروری نیز کار می کنیم .

داوطلبانی که به منطقه اعزام می شوند چه توانایی هایی باید داشته باشند و چه مواردی را باید رعایت کنند؟
                        به نظر من در برنامه ی کوتاه مدت فعلی مهمترین توانایی، ارتباط خلاق با کودک است و داشتن برنامه های جذاب برای کودک از جمله بازی ،قصه خوانی نقاشی، نمایش و... تسلط به زبان ترکی هم مهم است اما نمونه هایی داریم که داوطلب بدون آشنایی به زبان ترکی توانسته برنامه خوبی را به اجرا در آورد .دوستانی که چنین تجربه های موفقی را در فعالیت های انجمن داشته اند برای این دوره مفید ترند . اگر امکان داشته باشد که در هر تیم اعزامی یک مددکار هم داشته باشیم می توانیم در این حیطه هم کار کنیم .
برای بخش دوم سوالتان : به هرحال داوطلبی باید اعلام امادگی کند که توانایی کار در شرایط سخت را داشته باشد . پیش از شروع کار ما جلسات توجیهی برای داوطلبان داریم که برخی نکات عرفی فرهنگی را بیان می کنیم . در گروه پشتیبانی که در تهران مستقر است نیز کمیته آموزش شکل گرفته و داوطلبان اعزام را قبل از ورود به منطقه آموزش می دهد .چون شرایط خانواده ها بحرانی است و منش ما نوع حضور ما و نوع ارتباط و کاری که با کودکان داریم باید تا انجا که امکان دارد پیش از اعزام داوطلب به منطقه در غالب کارگاه های آموزشی انتقال داده شود .

با توجه به نزدیک شدن به مهر و آغاز سال تحصیلی چه برنامه خاصی برای مهر دارید ؟

                        باید کمی جلوتر برویم ببینیم مدارس این منطقه به چه شکل سال تحصیلی را اغاز میکنند. اکثر مدارس سالم هستند . کمترین کاری که میتوانیم بکنیم این است که با حمایت اعضاء انجمن و خیرین ، پوشاک ،کیف وکفش و لوازم تحریر کودکان را تهیه و توزیع کنیم .
درانتها چیزی که گفتنش مهم است این است که شکل ادامه حضور ما در منطقه پیوند با مراحل ساخت و ساز خانه ها دارد . اگر مردم به برنامه ی دولت در ساخت و ساز دلگرم نباشند و و پیشرفت کار راحس نکنند با توجه به سردشدن روزبه روز هوا و نداشتن سرپناه گرم برای خانواده و دام که نبض اقتصاد روستایی در این منطقه است خانواده درگیر مسائل حادی می شود. دراینصورت خانواده آنقدر در مسئله حیاتش درگیر می شود که فعالیتهای فعلی کار ما با کودک شکل غیرکاربردی و فانتزی به خود می گیرد.
لینک مطلب:
http://www.irsprc.org/default.aspx?lang=Fa

::

سخنان دکتر بهرام عکاشه بختیاری درباره زلزله تبریز / سرزمین
پدر علم زلزله‌شناسی ایران گفت:‌ در هیچ جای دنیا زلزله ۶ ریشتری کشته نمی‌دهد و در نهایت حداکثر در چنین زلزله‌ای باید۱۰ نفر زخمی می‌شد.
به گزارش آژانس خبری بختیاری (ایبنانیوز) به نقل از ایلنا، پرفسور بهرام عکاشه بختیاری در گفتگو با خبرنگاران، با بیان اینکه خوشبختانه زلزله روز گذشته آذربایجان شرقی ساعت ۱۷ اتفاق افتاد، اظهار کرد‌: اگر این زلزله ساعت ۵ صبح رخ می‌داد همانند زلزله بم چندین هزار کشته بر جای می‌گذاشت‌.  
وی با بیان اینکه در هیچ جای دنیا زلزله ۶ ریشتری کشته نمی‌دهد، تصریح کرد‌: در ‌‌نهایت حداکثر باید ۱۰ نفر در این زلزله زخمی شود؛ در حالی که به دلیل ساختار نامناسب ساخت و ساز‌ها شهر‌ها و روستاهای ما در این زلزله بسیار آسیب دیده‌اند. این نشان می‌دهد که مدیریت بحران ما در مقاوم سازی بسیار مشکل دارد‌.
پدر علم زلزله‌شناسی ایران با تاکید بر اینکه قطعاً ساختار سازه‌ها و مدیریت بحران در کلانشهرهایی همچون تهران، اردبیل و تبریز فوق‌العاده مشکل دارد، خاطرنشان کرد‌: احتمالاً زلزله بزرگ‌تر از این در منطقه آذربایجان بسیار کم است و به عقیده من زلزله اصلی در این منطقه رخ داده است البته پس لرزه‌های آن همچنان ۲ تا ۶ ماه ادامه خواهد داشت‌ که کاملاً عادی است‌.
عکاشه با بیان اینکه سه زلزله اتفاق افتاده در منطقه آذربایجان در عمق ۱۰ کیلومتری رخ داده است، گفت‌: به دلیل این عمق خسارت وارده شده بسیار زیاد است و از آنجا که ساختمان‌های روستاهای ما ضعیف بودند، خسارت زیادی وراد شده است. البته تمام روستای کشور به درد مقاوم نبودن ساختمان‌هایشان مبتلا هستند و قطعاً حتی اگر شهر تهران زلزله‌ای با این شدت بیاید زخمی‌های زیادی خواهد داشت‌ اگرچه در ۱۰ سال گذشته برای شهر تهران مدیریت بحران ورود جدی داشته است اما این مدیریت کافی نیست‌.  

وی با اشاره به اینکه براساس زلزله رخ داده در آذربایجان می‌توان گفت فلات ایران تحت فشار زیادی است، خاطرنشان کرد: انتظار من این بود که زلزله‌ای که در وان ترکیه اتفاق افتاد در ایران رخ دهد که در واقع شانس آوردیم. چند سال است که منتظر زلزله بالای ۷ ریشتری هستم که باید هر ۱۰ سال یک بار اتفاق بیفتد که تاکنون پس از گذشت ۱۵ سال رخ نداده است‌.  

پدر زلزله ایران با بیان اینکه "زلزله‌ای که در آذربایجان رخ داده است زلزله ۷ ریشتری که ما انتظارش داشتیم، نیست" تاکید کرد‌: پیش بینی می‌کنیم زلزله‌ای با عمق ۷ ریش‌تر در کوههای البرز مرکزی یا شرقی، زاگرس یا شرق کشور رخ دهد که قطعاً در آینده انتظار آن را می‌کشیم.

به گفته وی ایران کشوری زلزله خیزی است و در بحث زمین‌شناسی شانس و اقبال مطرح نیست ‌ما نمی‌تونیم قوانین طبیعت را به سخره بگیریم بلکه باید همانند کشور ژاپن و آمریکا به مقاوم سازی ساختمان‌های خود بپردازیم تا زلزله ۶ ریشتری ما را با فاجعه مواجه نسازد‌.
لینک مطلب:
http://sarzaminnews.com/view-2665.html

::

گفتگو با ناصر فکوهی: آسیب شناسی فکری یک «مصیبت طبیعی» / انسان شناسی و فرهنگ
زلزله؛ مساله ما، نه مساله طبیعت
زلزله ای که در میانه ماه مرداد 1391 بخش بزرگی از پهنه آدربایجان در ایران را تخریب کرد و صدها تن از  هم وطنان ما را نابود و هزاران تن بی خانمان و زحمی و مصدوم به جای گذاشت و پس لرزه های آن که تا امروز ادامه دارد و  بخش بزرگی از بافت روستایی را در این منطقه تخریب کرده اند و مردم را همچنان در ترس و هراس نگه داشته اند، ما را وا می دارد که حداقل همبستگی خود را از طریق ارائه مطالبی در این زمینه نشان دهیم. انسان شناسی و فرهنگ بزودی یک پرونده اینترنتی درباره زلزله آدربایجان (همچون پرونده «بم»  که پیشتر منتشر شده بود) به انتشار خواهد رساند. اما مقالاتی که در این زمینه نوشته شده اند  و به موضوع از دیدگاهی فرهنگی نگریسته باشند در روزها و هفته های آینده منتشر می شوند.    
•    آقای فکوهی زلزله به عنوان یک حادثه ی قهری چند بار در ایران اتفاق افتاده است زلزله ی طبس، رودبار، بم و امسال هم زلزله ی آذربایجان. به نظر شما آیا آسیب شناسی مواجه ی انسان ایرانی با پدیده ی قهری ای مثل زلزله در این سالها به نظر شما مشخصه های متمایزی داشته است؟
پیش از هر چیز وظیفه خود می دانم که به مردم منطقه و هم وطنان آذری همچون سایر ایرانیان و بازماندگان این فاجعه تسلیت گفته و اظهار همدردی کنم و از همه مردم خواهش کنم که هر چه در توان دارند به کار گیرند  و به هر وسیله که تشخیص می دهند، برای یاری به اهالی داغدیده این پهنه بشتابند. برخی از تعداد «نسبتا اندک» شمار زخمی و کشته شدگان سخن گفته اند، اما باید توجه کرد که اولا این شمار حتی «نسبتا» (به نسبت شدت زلزله) اندک نیست، و ثانیا ولو اندک هم می بود، چیزی از فاجعه و لزوم کمک رسانی و اهمیت داشتن موضوع در سطح ملی و بین المللی نمی کاست، پس هر گونه کم اهمیت دادن به این فاجعه به هر دلیلی توجیهی نداشته و نشان دهنده بی خردی کسانی است که دست به چنین کاری می زنند.   
اما در این گفتگو هدف من همانگونه که در پرسش شما نیز خواسته شده است، بیشتر پرداختن به نوعی آسیب شناسی فکری رویکرد ما نسبت به مفهوم «مصیبت طبیعی» و به ویژه زلزله است که باید آن را نه یک امر «استثنایی» بلکه یک پدیده می توان گفت «متعارف»  به حساب آورد.
حال اگر خواسته باشیم در این گفتگو  مسائل کاربردی، فناورانه و اجتماعی مستقیم مربوط به زلزله ها را کنار بگذاریم و صرفا به این اسیب شناسی بپردازیم، خواهم گفت که پس از وقوع هر زلزله در ایران شاهد بروز  چند گروه از گفتمان ها هستیم که بررسی و تحلیل آنها برای این آسیب شناسی در این مهلت کوتاه به نظر من جالب توجه هستند. نقطه مشترک همه این گفتمان ها، در تکراری بودن، موثر نبودن و سودجویانه بودن آنها نسبت به پدیده ای طبیعی است  که حتی نامیدن آن به عنوان «مصیبت طبیعی» بی معنا است، زیرا در این پهنه همواره زمین می لرزیده است ، اینکه ما با سوء مدیریت و با بهره برداری نامناسب از زمین،  خانه هایمان را با مصالحی نامناسب ساخته ایم و  نتوانستیم فرهنگ زیستگاهی را که خود ساخته ایم با مقتضیات طبیعت هماهنگ کنیم، مسئله ما است و نه طبیعت.
اما اگر به موضوع گفتمان ها برگردم: ما پیش از هر چیز با نوعی  گفتمان هشدار دهنده و اصطلاحا «فاجعه گرا» (catastrophiste) روبرو هستیم که عموما خود را در قالب گروهی از گفتمان های فناورانه نشان می دهد و گاه در زبانی علمی  زیباسازی(eugenized) نیز شده اند: این گفتمان ها  دائما تکرار می کنند که باید در انتظار زلزله های بزرگ و وحشتاناک و به ویژه زلزله بزرگی در تهران باشینم که میلیون ها کشته به جا خواهد گذاشت. که البته امری شاید محتمل باشد، اما در نهایت هیچ نتیجه ای از آنها بیرون نمی آید، جز همان چیزهایی که در قوانین ضد زلزله و ساختمان سازی وجود دارد. نکته جالب توجه در این گفتمان ها، بی حاصلی شان به دلیل نبودن اندیشه نقد در آنها است: هرگز  این بحث به صورتی عمیق مطرح نمی شود که چرا در کشوری با چنین سابقه ای  که به طور متوسط هر سه یا چهار سال یک بار یک زلزله بزرگ هزاران نفر را به کشتن می دهد،  فناوری هایی لازم  به اجرا در نمی آیند و برخورد ما یا این پدیده همچون «پدیده» ای است که برای نخستین بار رخ داده است.
گفتمان دیگر، به ویژه در شرایط کنونی، اما آن هم با پیشینه ای طولانی که از قبل از انقلاب شروع می شود و امروز به شدیدترین شکل وجود دارد. استفاده از یک پدیده زیست محیطی به مثابه یک ابزار سیاسی به صورت مثبت ( گفتمان همبستگی ملی، همبستگی بین المللی و ... به منظور ایجاد محبوبیت و پیشبرد اهداف خود) یا به صورت منفی ( زیر سئوال بردن سیستم های سیاسی به دلیل عدم مدیریت مناسب فاجعه، در حالی که این سوء مدیریت بارها و بارها در موارد دیگر مطرح شده و مدیریت مناسب یا نامناسب یک فاجعه لزوما در یک جهت یا در جهت دیگر گویای جیزی نیست) این نیز گونه ای خطرناک از  «سیاست زدگی» است که در گفتگوهای پیشین به آن اشاره کرده ام. این تمایل که لزوما بخواهیم هر چیز را بهانه ای کنیم برای بالا بردن محبوبیت سیاسی مان یا تقویت استدلال های سیاسی مخالفت خوانمان،.باز هم باید تکرار کردکه حتی در بدترین شرایط نیز، همه چیز لزوما سیاسی نیست و حوزه های دیگر زندگی فراتر از حوزه سیاسی  روابط و سازوکارهای خود را بر آن اعمال می کنند.  
گفتمان دیگر، مدیریتی است که من آن را از گفتمان سیاسی جدا می کنم، اما به همان اندازه تکراری و غیر مفید می دانمش، زیرا بلافاصله سخن از آمادگی کامل،  برنامه ریزی، تشکیل کمیه های بحران و غیره می شود، در حالی که از همان ابتدا مشخص می شود که همه این برنامه ریزی ها  با کاستی های بی شمار روبرو بوده اند.
و سرانجام، گفتمانی رسانه ای که «مصیبت» را تبدیل به «نمایش» می کند و بخش بزرگی از رسانه ها را به خود اختصاص می دهد. رسانه هایی که با عنوان اطلاع رسانی تمایل بدان دارند که خوراکی برای خوانندگان خود فراهم کنند. البته اینجا همچون تمام موارد پیشین ما با فرایند زیبا سازی گفتمان سروکار داریم. و در شرایطی که ما کمبود فضا های آزاد بیان سروکار داشته باشیم ، این امر به دلایل کژ کارکردی تقویت می شود.  
آنچه گفته شد البته بنا بر مورد، کاملا قابل انعطاف است،  و به نظر می رسد که در زلزله اخیر  گفتمان سیاسی هژمونیک به دلیل  وجود بحران در حوزه خود،  تمایل چندانی به استفاده از «مصیبت طبیعی» نداشته است و حتی بیشتر تمایل به کم رنگی آن داشته زیرا اطمینانی برای ایجاد عوامل «محبوبیت سازی» از آن وجود نداشته است.
•    به نظر شما مواجه ی انسان امروز در برابر  پدیده های قهری ای مثل زلزله متفاوت شده است؟، آیا انسان در گذشته اندیشه های متفاوتی از بلایای طبیعی داشته است؟، آیا  می توان گفت این اندیشه ها در انسان امروز دچار یک دگر دیسی  یا گسست شده است و انسان امروز درباره ی حوادث قهری به شکل دیگری می اندیشد؟
بدون شک. نخست آنکه روستا نشینی شکل اصلی زندگی مردمان ما و همه نقاط جهان تا دوره ای متاخر یعنی قرن نوزده بوده است. و عموما مردم آمادگی بیشتری برای  هماهنگی با طبیعت داشته اند. زیرا خود را برتر از طبیعت نمی دانسته اند. اینکه مردم با انقلاب صنعتی  تصور کردند که با فرهنگ می توانند بر طبیعت سلطه بیابند ، یا کنش اجتماعی می تواند کنش بیولوژیک را کنترل و در دست بگیرد یکی از خطرناک ترین و پرهزینه ترین اسطوره هایی بوده است که انسان برای خودش ساخته است. قدرت انسان در برابر قدرت طبیعت،  به مثابه قدرت یک مورچه در برابر قدرت یک  کوهستان عظیم است و اینکه مورچه در ذهن خود تصور کرده است که کوه را در دست خود دارد و می تواند کنترلش کند، اسطوره ای است که دلیل اصلی اش توهم ابزارمند شدن انسان وو سپس نوهم فزاینده فناورانه و تقویت آن از طریق  رویکردهای فلسفی پوزیتویستی، یا رویکردهای جامعه شناسی کارکردگرایانه بوده است. همین امر سبب شده است که در سراسر جهان انسان ها شهرنشینی و تراکم بی حد و حصر یعنی ساخت و سازهای بی نهایت را در همه جا  به شکلی افسار گسیخته  ادامه داده و خود را در معرض خطر نابودی قرار دهند. در نهایت این گونه انسانی است که در میان میلیاردها گونه ای که کره خاکی به خود دیده است  نسبت به خود دچار توهم است، زیرا به ساختارهای زبان شناختی دست یافته است که ساختارهایی توهم زا و اسطوره ساز هستند.
 
•    نیچه می گوید:" سالم آن کسیست که فراموش کرد".  به نظر شما آیا پدیده های قهری مثل زلزله می تواند با مفهوم فراموشی ارتباط بر قرار کند؟« فراموشی» یا «میل به فراموشی» را اگر به عنوان یک مکانیزم دفاعی در روان انسان  محسوب کنیم این مکانیزم دفاعی  در برابر فجایع غیر انسانی و قهری را از چه زاویه ایی می شود تحلیل کرد؟
فراموشی در آن واحد یک ساختار بیولوژیک است که در جانوران وجود دارد تا به آنها امکان ادامه حیات بدهد اما در انسان شکل حادی به خود می گیرد زیرا انسان از خلال ساختارهای شناختی و زبان شناختی،  دائما تلاش کرده و می کند که حافظه و فراموشی را به کنترل خود در آورد و  آنها را وادار به تبعیت از ساختارهای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی بکند که در نهایت چیزی جز ساختارهای توهم زای زبان شناختی نیستند که هر چند زندگی ما بدون آنها امروز ممکن نیست، اما این چیزی از  موقعیت توهم زا بودنشان  کم نمی کند. اینجا من بحثی روسویی را دنبال می کنم، انسانی که از طبیعت جدا می شود در واقع به سوی مصیبت و نگونبختی خود حرکت می کند اما تلاش دارد این نگونبختی را به مثابه  قدرت خود نشان دهد، قدرتی که وجود ندارد.  اما همچون روسو من نیز معتقدم که این راه یک طرفه است بنابراین باید بتوانیم آن را با سازش و هماهنگی با طبیعت تا حد ممکن کم خطر تر برای خود و برای طبیعت بکنیم.
•    حادثه ی قهری ای مثل زلزله چقدر  می تواند موجب ایجاد یک همبستگی اجتماعی شود یا به این قضیه کمک کند؟، مثلا زلزله ی اتفاق افتاده در آذربایجان ممکن است  موجب تقویت همبستگی های قومیتی یا کم شدن اختلافات قومیتی و وحدت قومیت های مختلف برای همیاری به قربانیان این حادثه شود و یک تبادل قومیتی مثبت اتفاق بیفتد. چه پیوندی می توان بین حوادث قهری و مفهوم همبستگی اجتماعی ارائه داد؟
چنین حوادثی را نباید با این دیدگاه نگریست. مسئله برعکس است. در واقع اگر جامعه ای دارای انسجام و وحدت و انضباط و  بکپارچگی هویتی نسبی و  فرهنگ بالایی از نفطه نظر مدنیت باشد، وقتی با یک «فاجعه طبیعی» روبرو می شود،  بدون شک، نه فقط به نسبت تلفات  کمتری خواهد داشت، زیرا  قوانین و ضوابط و  سازوکارهای مقابله با آن حادثه طبیعی را رعایت کرده است، بلکه در مدیریت بحران و فاجعه نیز پختگی بسیار بالاتری از خود نشان داده و فرایندهای بازسازی فیزیکی و رفع  ضربه های  روانی و اجتماعی و آسیب های ناشی از آن واقعه را با سرعت و کیفیت بیشتری انجام خواهد داد. در این زمینه نگاه کنیم به مثال هایی نه چندان  مناسب در همبستگی اجتماعی در کشورهای مختلف جهان برای مثال در زلزله اخیر ایتالیا(کشوری، به نسبت کشورهای  غربی، به شدت غیر سازمان یافته و به شدت تحت تاثیر مافیا در نظام های سیاسی و اداری خود)، زلزله ترکیه در چند سال گذشته ( که هنوز از فساد های مالی در ساخت و سازها و فساد سیاسی رنج می برد) و کشور خود ما که مشکلاتش برای همه مشخص است، از یک سو و مدیریت بحران در سونامی ژاپن که برای جهانیان یک الگوی شگفت انگیز بود، از سوی دیگر.
به نظر من، ما با موقعیتی که به عنوان یک کشور زلزله خیز داریم نباید بحث و گفتگو و تبادل نطر و  اندیشیدن به راهکارهای عملی و همچنین تجزیه و تحلیل و  اندیشیدن بر دلایل این گونه ضربه خوردن های متعدد و این مدیریت نامناسب را که همه نسبت به آن شاکیند، را محدود به هر زلزله ای و روزها و هفته های پس از آن بکنیم. بلکه باید به طور دائم این بحث دامن زده شود و  از مسئولات پاسخگویی خواسته شود. در عین حال که انتقاد  در حوزه سیاسی محدود نشود بلکه به حوزه اجتماعی  تعمیمی یافته و  رفتارهای مردم و روابط بسیار نامناسبی را که در این گونه بحران ها از خود نشان می دهند را بررسی کنیم.
از زلزله طبس بیش از سی سال و از زلزله بم نزدیک به ده سال گذشته است، هر دو زلزله در میان صدها زلزله مرگبار دیگر در ایران بیش از 30 هزار کشته به جا گذاشته اند. کدام تحقیق گسترده  اجتماعی درباره این زلزله ها که یکی در زمان رژیم گذشته و یکی پس از انقلاب اتفاق افتاده،  انجام گرفته که واقعا  انتقادی گسترده و جامعه نسبت به کل روابط انسانی و مدیریتی ما انجام داده باشد و از آن به نتایجی گویا رسیده باشیم. مناسفانه ما هنوز درگیر و بندهایی هستیم که ایدئولوژی های گوناگون سیاسی، و شناخت ناقص و محدود ما از تاریخ خود و از تاریخ جهان و موقعیت کنونی خودمان در جهان کنونی و از موقعیت جهان از آنها رنج می بریم. بندهایی که ما را در خود اسیر خود کرده اند و فرصت اندیشیدن واقعی به مسائل را به ما نمی دهند. هر موضوعی بهانه ای جدید است برای  آنکه بیشتر درون توهم غرق شویم و تصور کنیم  حرف خود را بیشتر به کرسی نشانده ایم بدون آنکه  به تحلیل های عمیق درباره خود دست بزنیم.
البته به نظر من برای آنکه بتوانیم از این بندهای ایدئولوژیک  و از این گونه «سیاست زدگی» در بدترین مفهوم این واژه رهایی بیابیم، نیاز به گسترش هر چه بیشتر فضاهای دموکراتیک  و آزادی های بیان و اندیشه و رسانه ها و نهادهای هر چه بیشتری برای این کار وجود دارد، به دور از جنجال وجود دارد تا بتوان در محیط های به دور از تنش به اندیشه عمیق بر مسائلی به چنین اهمیتی پرداخت. متاسفانه آسیب شناسی فکری جامعه ما در این مورد همچون سایر موارد نشان می دهد که کمبود این موقعیت ها به مجموعه بزرگی از کژکاردکردها انجامیده است که در کوتاه یا درازمدت به جامعه ما و به فرایندهای ذهنی آن و همین طور به کنش های اجتماعی ما به ویژه در شرایط خطیر و بحرانی ضربه می زنند.
لینک مطلب:
http://anthropology.ir/node/14235

::

لینک ها ی مرتبط:
در انسان شناسی و فرهنگ:
http://www.anthropology.ir/node/5850
http://www.anthropology.ir/node/5856
http://anthropology.ir/node/17431

در سایر سایت ها:
http://www.emdadgar.com/gallery/categories.php?cat_id=5
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910523000090
fa.wikipedia.org/wiki/زمین‌لرزه_بم
 

Share this
تمامی حقوق این پایگاه برای «انسان شناسی و فرهنگ» محفوظ است.