(Go: >> BACK << -|- >> HOME <<)

سرآغاز

مارکسیسم

نیک هولت ترجمة مهرداد امامی
Marx.jpg

تأثیر اندیشة مارکسیستی در قرن بیستم، هم در میان اندیشمندان شناخته شده و هم به طور کلی تر در حیات روشنفکرانة ]فرانسه[، بسیار پراهمیت بود. کیفیت و وجهة مباحثات ذیل ماتریالیسم تاریخی، در سه دهة پس از جنگ جهانی دوم به اوج خود رسید و آوازة اشخاص سرشناسی چون لویی آلتوسر و ژان-پل سارتر فراتر از مرزهای فرانسه اشاعه یافت. با ]وجود[ سنت غنی وقفة انقلابی در حیطة کنش سیاسی، نه لیبرالیسم و نه دموکراسی اجتماعی نتوانسته بودند به طور درخوری ریشه بدوانند و فی نفسه، هر دوی تحولات سیاسی گسترده تر و حیات روشنفکرانه، تحت تسلط پیکره هایی از اندیشه قرار گرفته بودند که بر انگاره هایی از قبیل رهایی، رستگاری و تغییر کلی تأکید داشتند. برای مدت کوتاهی، به نظر می رسید که مارکسیسم تقریباً در هماهنگی کامل با واقعیت اجتماعی-اقتصادی و سیاسی از یک سو، و جهان ایده ها از سوی دیگر قرار دارد.
بستر تاریخی
ماجرای درایفوس اغلب به مثابة نکته ای نقل قول می شود که در آن، تعهد به یا درگیری روشنفکرانه با سیاست برای نخستین بار آشکار شد، و این موضوع برای فهم سنت ستیهنده ای که زمینه را برای پذیرش گستردة نه تنها روش مارکسیستی، بلکه بعدها رد آن نیز فراهم کرد، اهمیت دارد. در ژانویة 1898، امیل زولای رمان نویس، به وزارت جنگ به دلیل ]ارتکاب[ جرم قضایی، پس از آنکه کاپیتان آلفرد درایفوس محکوم به جاسوسی کردن شده بود، در یک نامة عمومی با نام متهم می کنم، اتهام وارد کرد. روشنفکران چپگرا در آنچه که به نظر می رسید موردی شدیداً ترغیب شده به وسیلة یهودستیزی باشد، از درایفوس دفاع کردند و روشنفکران راستگرایی چون شارل موراس، نویسندة کاتولیک و یهودستیز، با قدرتی مشابه به درایفوس حمله نمودند، زیرا این قضیه بسیار تفرقه آمیز شده بود و به نظر می رسید که جمهوری سوم از یک نظر در خطر فروپاشی است.
به منظور فهم ماهیت جریان چپ، از جمله چپ روشنفکر، در قرن بیستم، لازم است که به یک واقعة پیش تر یعنی سرکوب خونین به-وسیلة دولت تیرز (Thiers) اشاره کنیم؛ یعنی سرکوب خیزش مردمی و تجربة دموکراسی مستقیمی که کمون پاریسِ 1871 را شکل داد و بدان وسیله، مارکس به تنهایی از آن طرفداری کرد و نسبت به آن امیدواری یافت. این سرکوب، جنبش کارگری در حال تکوین را بیش تر متمایل به جریان چپ کرد، اکثریت این جنبش به آنارکو-سندیکالیسم پیوند خورد و بعدها زمینه را برای شکوفایی مارکسیسم در میان روشنفکران فراهم کرد. این واقعه، در برابر حیات روشنفکری در بریتانیا قرار گرفت که برای مثال، تحت تأثیر دموکراسی اجتماعی و لیبرالیسم بود و تا حدودی صلح نسبی میان جنبش کارگری، طبقة سرمایه دار و دولت های متعاقب آن را منعکس می کرد. شکست سخت کمون پاریس و سایر نمونه های سرکوب از جانب دولت، به طور طعنه آمیزی با مدرنیزاسون صوری نهادهای سیاسی در جمهوری سوم از سال 1870 به بعد، از طریق حمایت ظاهری از نقش شورشی مردم عادی در دولت جمهوری خواه، پیوند خورد. این امر همچنین بدین معنی است که سنت ایدئولوژیِ رهایی، تقویت شده بود و فاصلة نسبتاً اندکی از این جمهوری-خواهی (حداقل در شکل چپِ آن) تا مارکسیسم وجود داشت.
 

برای خواندن متن کامل این مقاله در زیر کلیک کنید: 

 

 

دوست و همکار گرامی

چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی،  نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد. برای اطلاع از چگونگی کمک رسانی و اقدام در این جهت خبر زیر را بخوانید

http://anthropology.ir/node/11294

 

Share this
تمامی حقوق این پایگاه برای «انسان شناسی و فرهنگ» محفوظ است.