(Go: >> BACK << -|- >> HOME <<)

سرآغاز

معرفی 2 کتاب در زمینه ی مانویت: بحثی درباره ی زندگی مانی و پیام او؛ مانی و سنت مانوی

آزاده آزادی نژاد
Sans titre.jpg

مقدمه: مانی ، پایه گذار آیین مانوی در 216 م در بابل، در روستایی به نام مردینو بر کران نهر کوثی چشم به جهان گشود.پدرش، پاتک، شاهزاده ی اشکانی بود . مادرش به خاندان کمسرکان که شاخه ای از دودمان اشکانی بود تعلق داشت.این خانواده ی ایرانی در همدان،کرسی ولایت ماد زندگی می کردند تا این که پاتک آنجا را ترک کرد و به مسنه رفت و در آن جا به فرقه ای پیوست که ایشان را مغتسله می گفتند.

مانی از سن 4 سالگی در محیطی که غسل تعمید می دادند و دارای عقاید گنوسی بودند پرورش یافت.در سن 12 سالگی از موجودی آسمانی به نام «توین» یا (نفس برتر خود) به او وحی رسید.

پیام این بود که "از این جماعت کناره گیر که تو از آنان نیستی.بر توست که از ناپاکی دوری جویی و از شهوترانی دست بکشی و چون هنوز جوانی،هنگام آن نرسیده که کار خود را شروع کنی."

هنگامی که مانی به سن  24 سالگی رسید باری دیگر این موجود آسمانی را دید و این موجود آسمانی این گونه به او درود گفت:

"درود بر تو مانی، درودی از من و از خداوند که مرا نزد تو فرستاد و تو را به پیامبری برگزید"

واین گونه بود که ماموریت این پیامبر ایرانی آغاز شد.

اما متاسفانه مانی و مانویت 2 واژه ای هستند که هرگز نتوانسته اند از ملعنتی که از همان ابتدا به آن ها وارد شده رهایی یابند.مانویت تا به امروز همچنان به عنوان گناهی علیه روان شناخته می شود و نام این پیامبر ایرانی و نظام دوگانه باوری او جزنماد پوچی و کوته بینی فکری ، چیز دیگری را در ذهن انسان امروزی تداعی نمی کند.

«مفاهیم مانوی» مفاهیمی متضاد هستند که به سبب نا به خردانه بودن باطلند.اگر به پیشرفت در کژروی فکری و پلیدی در اخلاق باور داشته باشیم این پیشرفت همان است که مانویت را در منتها الیه افراط جای داده ایم.

از همان اواسط قرن 4 میلادی، آریانیست ها که سرسختانه از سوی آتاناسیوس، اسقف اسکندریه تعقیب می شدند و بیم آن داشتند که در دادگاه های امپراتوری به ارتداد متهم شوند، خطاب به قنسطنطین، امپراطور وقت روم نوشتند:

"اگر قرار است که چنین شود ، رحم کن، مگذار که ما را مانوی تلقی کنند."

بدترین سرنوشتی که هر گروه انشعابی یا الحادی را تهدید می کرد این بود که با آن فرقه ی ملعون مشتبه شود.

در این مجموعه ی کتاب های معرفی شده با توجه به اهمیت  بررسی و پژوهش در مانویت، تلاش شده تا کتاب هایی که معرفی می شوند مانویت را از جنبه های گوناگون بررسی کنند.

کتاب "بحثی در باره ی مانی و پیام او " از این جهت انتخاب شده که در این کتاب مسائل مربوط به  مانی به صورت تفکیک شده و مجزا بررسی شده است.

کتاب " مانی و سنت مانوی" به این دلیل مهم است که اثر فرانسوا دکره است که پژوهش های او در زمینه ی مانویت بسیار گسترده و بدون هیچ گونه پیشداوری نگارش شده است.

کتاب های معرفی شده در این مجموعه:

ناطق،ناصح،1357 ،بحثی درباره ی زندگی مانی و پیام او،،تهران:امیرکبیر

دکره، فرانسوا،1380،مانی و سنت مانوی،ترجمه دکتر عباس باقری،تهران:نشر و پژوهش فرزان روز

 

 

بحثی درباره ی مانی و پیام او

 

 

 

کتاب "بحثی در باره ی زندگی مانی و پیام او" نوشته ی ناصح ناطق، در سال 1357 در 334 صفحه توسط انتشارات امیرکبیر در تهران به چاپ رسیده است.

ناصح ناطق، شاعر، مترجم و محقق در سال 1284 شمسی در تبریز به دنیا آمد. برای ادامه ی تحصیل  درخارج از کشور، در امتحانات اعزام دانشجو به اروپا شرکت کرد، پذیرفته شد و به فرانسه رفت و در آنجا به اخذ درجه‏ى مهندسى در رشته‏ ى راه و ساختمان نایل آمد.

مهندس ناطق گذشته از رشته‏ى تخصصى خود یک مترجم عالیمقام و ادیب  پرتوان بود. بنا به نوشته‏ى آقاى ایرج افشار «ناطق به زبان فارسى با نگاهى علمى، فرهنگى و ملى مى‏نگریست و بدان اهمیت بسیار مى‏داد و کوششهاى باارزشى در این راه کرد از آن جمله است همراهى و همکارى با مرحوم دکتر غلامحسین مصاحب و مهندس صفى اصفیا، احمد آرام، دکتر گل‏گلاب و مصطفى مقربى براى یافتن و گزینش معادلهاى فارسى براى واژه‏ها علمى و فنى مورد نیاز دائره‏المعارف. حاصل کار آنها فرهنگ اصطلاحات جغرافیائى شامل حدود هفتصد و پنجاه واژه است.»
از ناطق آثار ادبى زیادى باقى مانده است. از ترجمه‏هاى او مى‏توان جنایت سیلوستر بونارد، دختر کلمانتین و آدمک حصیرى آناتول فرانس را نام برد. پنج نمایشنامه ولتر را هم ترجمه کرد. کتاب ایران از نگاه گوینو از دیگر آثار اوست. وى در 1364 در تهران درگذشت.

موضوع اصلی این کتاب، سرگذشت مانی و طلوع و غروب آیین او در کشورهای باخترزمین، مرگ مانی و تاثیر وی در جهان اسلام و عرب و ایران و بقاء نسبی آن به صورت ته نشین در اندیشه های ایرانیان امروزی است.

در فصل اول         نوسینده به روزگار کودکی مانی و اصالت خانوادگی او می پردازد و معتقد است که مانی بدون شک ایرانی بوده و دین او برگرفته از دین زرتشت و دین مسیحیت و تا حدی بودایی بوده است.

نویسنده سپس به عقاید دین مانی می پردازد و انکیزیسیون یا محکمه ی تفتیش را برای نخستین بار در اروپا می داند که نخستین سازمان منظمی بوده که برای شکنجه ی مردم در جهان ترسایی به وجود آمده و انگیزه ی تاسیس آن پیکار با عقاید مانی و پاک کردن دین مسیح از عناصر مانوی بوده است.نویسنده سپس جهان بینی مانی را معرفی می کند و طرز آفرینش انسان را در این دین بررسی می کند.سپس به کتاب «آیین مانی» که محتوی متن سخنرانی است که بورکیت در ترینیتی کالج دوبلین ایراد کرده است ارجاع می دهد و مانی گری را که در طول 4 سده در جهان لاتین شیوع یافته بود را بررسی می  کند.

در فصل دوم نویسنده بنیاد های عقاید مانی را بررسی می کند.آیین مانی 3 جنبه یا مونه ی اصلی دارد:

1-جنبه ی جهان شمولیت و آخرین دین بودن

2- جنبه ی تبلیغی

3- جنبه ی نوشتاری و کتابی این دین

نویسنده با ارجاع به رساله ی پوئش به این مسائل می پردازد.

در فصل سوم نویسنده به گنوس یا عرفان غربی می پردازد و ریشه ی گنوسیسم و اندیشه ی گنوسی را را با ارجاع به نظرات اندیشمندانی چون استیون رانسیمان، والانتین و لایزگینگ، این نوع اندیشه را که تنها عبارت از دید و متفاوت جهان نیست و بلکه به جهانی دیگر نیز اعتقاد دارد، با ذکر جزئیات معرفی می کند و سپس بزرگان گنوس و عقاید آ ن ها را معرفی می کند.این اشخاص عبارتند از:شمعون، مارسیون و والنیتن

نویسنده در پایان این فصل افیت ها و باربلو گنوستیک ها را معرفی می کند.این دو از فرقه های گنوسی هستند.افیت ها مار را هم مظهر نفس و هم مایه ی ارتباط انسان با خدا می دانند.باربلو گنوستیک ها هم شاخه ای از گنوسی ها هستند که به خدایگان 4 گانه اعتقاد دارند.

در فصل 4 نویسنده به مانی گری و مسیحیت می پردازد.در ابتدا پدران کلیسا را معرفی می کند.پدران کلیسا در واقع به نخستین معلمان و نویسندگان کلیسای مسیحی گفته می شود که در دیانت و فضیلت و تجربه و تقوا شهرت داشتند.

نگارنده در مورد فرق اصلی حکمت ترسایی و حکمت باستانی معتقد است که حکیمان باستان هرگز درباره ی ریشه ی آفرینش بحثی نکردند، در حالی که مسیحیان معتقد بودند که جهان افرینش از عدم به وجود آمده است.

در بخش بعدی نویسنده به پدران اسکندرانی می پردازد و بزرگان آن را از قبیل آریوس، فرفوریوس و ژولیت آپوستا معرفی می کند.

 نویسنده سپس به سنت آگوستین به عنوان یکی از بزرگترین چهره ی پدران کلیسا می پردازد که چندین سال به آیین مانی گرویده بود، اما پس از مدتی عقاید مانی گری در او سست شد و پس از مدتی معتقد شد که حقیقت تنها در آیین ترسایی نهفته شده است.

نویسنده در انتهای این فصل در مورد مناظره ی اوگوستین با 3 تن از پیروان مانی به نام های فورتوناتوس، فائوستوس و فلیکس به فرانسوا دکره ارجاع می دهد و کتاب «صور کیش مانوی » او را مورد بررسی قرار می دهد.

 

نویسنده در فصل 5 به سیر مانی گری در غرب میپردازد و نو مانویت های قرون وسطایی یعنی بوگومیلیسم،پولیسینیسم و کاتارها را از دیدگاه تاریخی و ایدئولوژک بررسی می کند.

بوگومیلیسم جنبشی بود که در بلغارستان توسط شخصی به نام بوگومیل(خدا دوست)،  پایه گذاری شد.وی مانند پولیسین های آسای صغیر، اصل دوگانگی نیروهای محرک جهان یعنی نیکی و بدی را پذیرفته بود.

نویسنده سپس بوگومییلیسم را علاوه بر جنبه ی مذهبی، از نظر اجتماعی بررسی می کند و نفاوت بوگومیلیسم را از منظر اجتماعی بیان می کند زیرا پولیسین ها جنبه ی ملت دوستی و تا حدی تعصب نژادی داشند، در حالی که آرمان بوگومیل ها عدالت اجتماعی بود.

نویسنده سپس پولیسن ها را معرفی می کند و بخش هایی از مظاهر این دین را مانوی می داند.آنان به دو اصل ازلی یعنی خدای بخشنده ی مهربان که جز مهربانی اثری در جهان ندارد و نیم خدای دیگر که سازنده و فرازنده ی سپهر و زمین و زمان است عقیده داشتند.آنان تورات را رد می کردند و به صلیب کشیدن عیسی را ظاهری می دانستند.ریشه ی این دین در ارمنستان بود.

البته نویسنده در این بخش به کتاب «مانی و آیین مانوی» اثر فرانسوا دکره ارجاع می دهد.طبق نظر دکره پولیسین ها را نمی توان جانشینان راستین مانی به شما ر آورد زیرا که آنان به دوگانگی جوهرهای آفرینش معتقد بودند ولی از نظر اخلاقی خود را با وضع روز تطبیق می دادند.برخلاف بوگومیل ها که ثنوی بوند و قواعد سختی را برای زندگانی، مطابق آیین مانی گری  برگزیده بودند.

پس از آن نویسنده مفصلا به کاتارها می پردازد و از دیدگاه های تاریخی، دینی و اخلاقی آنان را بررسی می کند.

این نهضت در دهه های واپسین سده ی دوازدهم آغاز شد اما با ضربات شدیدی که کلیسا به آن ها وارد ساخت، بین  سال های 1230 تا 1245 م از میان رفتند.

نویسنده کاتارها را گروهی از مردم بخش نیمروزی فرانسه می داند که خود را پیرو دین مسیح می خواندند ولی در پشت پرده معتقد به اصولی بودند که با دین مسیح سازگاری نداشت.آنان به دو خدا که یکی از آنان خدای مهربان و مظهر نیکی بود و دیگری خدای بدی و سازنده ی همه ی موجودات زمین و آسمان بود، عقیده داشتند.البته ریشه ی اصلی این نهضت درست شناخته نیست، ولی جنبه ی مانویت آنان مسلم است.

کاتار ها به نام های گوناگون نامیده می شوند.به آنان علاوه بر کاتارها مانویان و البیژواها نیز می گفتند.کاتارها خود را به 2 گروه تقسیم کرده بودند به نام های گروندگان و کاملان که با نیوشاکان و برگزیدگان مانوی معادل هستند، و نویسنده در واقع این پس زدن نقاب مسیحیت توسط کاتارها را اندیشه ی الحاد و زندقه ای می داند که همیشه در میان ادیان وجود داشته است.در واقع زندقه عصیانی است که منتهی به نتیجه نشد، ولی اثری از آن به حالت کمون در اندیشه های جوامع بشری موجود است.

آرمان کاتاریسم این بود که حال و اندیشه ی مراقبه را فراموش نکنند و زندگی خود را با فصل های زمان تطبیق بدهند.آن ها فرقه ی سیاه می پوشیدند و کلاه سیاه بر سر می نهادند.ویژگی قابل توجه در جامعه ی کاتاری این بود  که زنان می توانستند به مقاماتی برسند که در آن دوره در انحصار مردها بود؛ یعنی در مجامع مذهبی شرکت می کردند، مبلغ می شدند و آن چنان به کیش خود وفادار بودند که در میان تلی از هیمه می سوختند و از پندارهای خود دست نمی کشیدند.

نویسنده سپس به مسئله ی کمون می پردازد.در صفحه ی 129 کتاب می خوانیم:

کمون ها به حدود قدرت و اختیار انسانی احترام می گذاشتند.دموکراسی در عرف عام اراده ی اکثریت ملت است.ولی کمون از این حد هم بالاتر می رفت؛یعنی می گفت که راه حل گرفتاری های اجتماع نباید از راه مراعات نظر رقم بزرگتر آحاد به دست بیاید.باید درباره ی مسائل، بی آن که  خط فاصلی گروهی را به نام این که عده ی بیشتری را در بر می گیرد، با گروه کوچکتر به مبارزه وادارد، و هر دو طرف را نسبت به دلایل و حقوق یکدیگر بی اعتنا سازد، داوری کرد، باید هر دو طرف آزادانه با هم بحث کنند و راه حلی بیابند.کمون ریشه ی تاریخی بسیار کهن دارد، ولی تاریخ نویسان درباره ی آن به خاموشی گراییده اند.

در فصل 6 نویسنده، مانی گری را در شرق و جهان اسلام بررسی می کند و ابتدا به مانی گری در ترکستان و چین  می پردازد،زیرا دین مانی توانست از بین سرزمین های بسیاری که از عقاید مانی پیروی می کردند، تنها در ترکستان در دوران پادشاهی خاقان های اویغور در سده های 14 و 15 م جایگاه خود را به عنوان دین رایج به دست آورد.

پس از قتل مانی ، مانویان از آمو دریا گذشته و وارد خاقان شدند و با استقبال خاقان رو به رو شدند تا حدی که خاقان ترک سعی داشت تا نظر امپراتور چین را هم نسبت به مانویان مساعد کند.

آیین مانوی تا سده ی 13 به نام دین روشنایی(مینک کیائو) شیوع داشت و خود مانی به عنوان بزرگوار روشنایی نامیده می شد و در سرودها او را به عنوان مومونی یعنی مارمانی یا خدایگان مانی وصف می کردند.

نویسنده علت از بین رفتن مانویت را را حمله ی قرقیزها به سوی باختر و کشور پادشاهان اویغور می داند که با منهدم شدن آن ها آزار مانویان آغاز شد، تا جایی که آن ها را گروه گروه می کشتند.

نویسنده سپس به مساله ی تازیان و ایرانیان و به وجود آمدن شعوبیان می پردازد و دلیل به وجود آمدن شعوبیان را گرایش طبیعی مردم به گریز از فرمان استعمارگران تازی می داند.

نویسنده معتقد است که شیعه گری پاسخ کشش های درونی مردم ایران بود.ایرانیانی که روزی زنان را به پادشاهی برگزیده بودند شاید از این که دختر پیشوای مسلمانان را که در ردیف یکی از بزرگواران دین جای داشت خوشحال بودند و همین امر باعث توجه مردم ایران به اسلام و تشیع شد اما در این حین طرز اندیشه ی تازیان و غرور آنان در تحریک عواطف ملت ایران و تشویق آنان به جدایی بی تاثیر نبود.

نویسنده در این بخش از عدم تسامح ایران مسلمان نسبت به ادیان دیگر انتقاد می کند و آن را مساوی با عدم تسامح خشونت آمیز سران ترسایان می داند.

در واقع اگر در  جهان مسیحیت پرسه کوسیون وجود داشت، در دنیای تازیان اضطهاد وجود داشت و منظور از آن تعقیب و شتکنجه ی کسانی اس از روش دینی و اعتقاد مرسوم همگانی سرپیچی می کنند آن همکاری مقامات مذهبی با دولت است.

مانویت که در جهان باختری با واژه ی  الحاد معادل گرفته شده بود، لفظ خوشگذرانی و فسق را در نظر مردم مجهز می ساخت.

نویسنده به شرح واژه ی زندیق می پردازد و نظرات گوناگون مورخین و نویسندگانی چون ابن قتیبه دینوری، ابن راوندی و جاحظ را در این زمینه بررسی می کند.

نویسنده سپس به شرح احوال زندیقان در دوره ی عباسیان و امویان می پردازد و شدید ترین و آشکار ترین اقدامات برای سرکوبی و آزار این گروه را در زمان مهدی عباسی می داند.نویسنده داستان جالبی را از بیرونی روایت می کند؛در صفحه ی 159 کتاب می خوانیم:

روزی دو مرغ، گوهری را که از دست بانویی بر زمین افتاده بودند بلعیدند.دو مرد مانوی می دانستند که گوهر را مرغان بلعیده اند، ولی با این که به خود آنان نسبت دزدی دادند حاضر نشدند بگویند که برای گوهر چه اتفاقی افتاده است، مبادا که مرغان را سر ببرند.

در بخش بعدی نویسنده عقاید دانشمندان اسلامی را درباره ی مانویت مطرح می کند.از دلایل بغض و کینه نسبت به مانویان این بوده که مانویان دستگاه آفرینش را دستگاهی معیوب و فاسد می دانستند و به جای خداوند، اهریمن را فرمانروای گیتی فرض می کردند در حالی که تازیان که بدون هیچ گونه برازندگی جهان را تصرف کرده بودند از خدای زمین و آسمان بسیار راضی بودند و پیروزی خود را بر جهان متمدن از دلایل حسن تدبیر مدبر کل کائنات می دانستند.دانشمندانی که عقاید آن ها در این کتاب آورده شده قاسم ابن ابراهیم، عبدالرحمان بن الجوزی و عبدالجبار معتزلی هستند.

نویسنده در بخش بعد به بستگی باطنیان به آیین مانی می پردازد و عقاید غزالی را درباره ی باطنیان مطرح کرده است.

این کتاب که «فضایح الباطنیه» نام دارد، از نظر رد عقاید باطنیان بسیار با ارزش است اما چون متاسفانه برای خوش آمد خلفای عباسی نوشته شده بی شک از اغراض خالی نیست.

غزالی با ذکر دلایلی باطنیان را با نام های زیر یکی می داند:

قرامطه، خرمیه، بابکیان، اسماعیلیان، سبعیه، محمره و تعلیمیه

طبق نظر غزالی تبلیغ باطنیان بسیار دقیق و منطبق با روحیات مردم و وضع جامعه بود.داعی می بایست شرایط ویژه ای می داشت و باید از 7 حیله استفاده می کرد تا به مقصود برسد.این حیله ها عبارتند از:

تشکیک، تعلیق، ربط، تدلیس، تبلیس، خلع، سلخ.

در باب مذهب و پندار غزالی آن ها را فیلسوفان ملحد و دوگرایان (یعنی مانویان) معرفی می کند و از آن جا که سنی متعصبی است، سعی می کند تا رافضیان را هم به این فرقه به گونه ای غیر منطقی متصل کند.

در فصل آخر که فرجام سخن نام دارد،نویسنده به آداب و عقاید اسلامی ایرانی که تا حدی جنبه ی مانی گری را تداعی می کند می پردازد مانند تقسیم جهان به بدی و نیکی و نبرد بین خوبی و بدی و نورانی بودن روح انسان که از اصل خویش جدا شده است.

نویسنده معتقد است که اگرچه دانشمندان ایرانی مدعی شده اند که تصوف منحصرا ریشه ی اسلامی دارد، ولی آن چه که به نام تصوف در ایران رشد کرد و گسترش یافت، بیش و کم همه از متن های کهن مذهبی دم می زنند.

در بخش پیوست ها نویسنده درباره ی مطالبی که در متن کتاب به صورت مختصر پرداخته بود ، با تفصیل بیشتر بحث می کند و از کتاب های مربوط به مانی گری و زندقه و شعوبیه و آن چه با دین مانی تناسب داشته نقل  و یا ترجمه و تلخیص انجام داده است.

 

 

 

 

 

مانی و سنت مانوی

کتاب "مانی و سنت مانوی" نوشته ی فرانسوا دکره است که توسط دکتر عباس باقری ترجمه شده است.این کتاب در 216 صفحه تنظیم و توسط نشر و پژوهش فرزان روز در سال 1380 به چاپ رسیده است.

فرانسوا دکره، استاد و پژوهشگر فرانسوی دارای درجه ی دکترای تاریخ و دکترای ادبیات است.او مدت ها در کشورهای شمالی آفریقا کار کرده و در زمینه ی تاریخ و تمدن باستانی آنجا، کارشناسی کم نظیر است.پژوهش های او در باره ی مانی و کیش مانوی و تاریخ آن بسیار گسترده است.

درباره ی مترجم:

عباس باقری(1309-1390 شمسی)، مترجم آثار فلسفی و ادبی، و دارای دکترای حقوق جزایی از دانشگاه تهران است. وی در پاریس رشته‌های علوم انسانی همچون فلسفه، سیاست، ادبیات و دین پژوهی، آثار دانشوران و پژوهندگان زبده باختر را مطالعه کرد.  او معتقد بود لزومی ندارد که مترجم هم عقیده باکسی که آثارش را ترجمه می کند باشد.

دکره در این کتاب کوشیده تا بدون هیچ گونه پیشداوری مساله ی مانی  و مانویت را مورد پژوهش قرار دهد.این کتاب در 5 فصل نگارش شده است.

دکره در فصل اول ابتدا شرایط سیاسی و اجتماعی و دینی روزگار پیش از مانی و همچنین وقایع دوران ساسانی را بررسی می کند و سپس به فرقه های مسیحی-گنوسی مرقیون و بردیصان می پردازد.مرقیون و بردیصان، دو راهب گنوسی بودند که پیش از مانی می زیستند.

دکره سپس به فرقه های تعمیدی در سیر گنوستیک می پردازد.از قرن 2 میلادی، نفوذ مسیحیت گنوسی در بخش ماورای اردن سوریه تا قلب بین النهرین به وسیله ی فرقه های تعمیدی آغاز شده بود. برای بیان اختلاف مهم بین مسیحیت کاتولیکی و مسیحیت گنوسی دکره از تعریف مشهور آدولف فون هارناک استفاده می کند.از نظر هارناک این اختلاف در اصل عبارت از این است که مفاهیم گنوسی نمایانگر عرفی کردن در حد اعلا و یونانی کردن بنیادی و پیش از موقع مسیحیت، به علاوه نفی عهد عتیق است؛ حال آنکه، نظام کاتولیکی برعکس، عرفی و یونانی کردن تدریجی آن است بدون نفی عهد عتیق.

دکره از میان این فرقه ها، شناخت فرقه ی الخزایی را مهم و موثر می داند، چرا که مانی سالهایی از زندگی خود را که در شکل گیری ذوق و هدف او تاثیر قاطع داشت، در بین آن ها گذرانده است.

کیش الخزایی بی شک فرقه ای است که گنوس یهودی-مسیحی کاملا در آن مشهود است.به عقیده ی الخزای،مسیح انسانی بود مانند انسان های دیگر.او نخستین کسی نیست که از باکره ای زاده می شود و این امر بارها در زمان های گذشته اتفاق افتاده است.

دکره دو جنبه ی کیش الخزایی را که درظاهر متضاد هستند را با ارجاع به نظر اپیفانوس بیان می کند.در صفحه ی 42 می خوانیم:

«نوعی از اجتننا ب از مناسک ظاهری، از یک سو، و از سوی دیگر، توسل به تعمید یا مراسم تقدیس به منظور تزکیه به وسیله ی یک عنصر مادی، یعنی آب که در تماس مستقیم و بی واسطه با بدن شخص مورد تقدیس قرار می گیرد.»

در فصل دوم دکره به روزگار کودکی مانی  می پردازد و اصالت خاوادگی و محل تولد او را طبق منابع گوناگون بررسی می کند.سپس به فرقه ی مغتسله می پردازد که پدر مانی از پیروان آن بوده و مانی را از اوان کودکی وارد این فرقه کرده بود.این فرقه یهودی-مسیحی بوده و مانی نخستین دانسته های خود را از این فرقه به دست اورده است.

دکره معتقد است که اگرچه مانی با مناسک تعمید به شدت مخالف بود،اما متقابلا به شدت تحت تاثیر مکاشفات پیامبر مغتسله نیز قرار داشت.

دکره با توجه به تعریف گنوستیسیسم از دیدگاه هارناک معتقد است که مانویت نماد روحانی کردن «حاد» آیین گنوسی الخزایی است به علاوه ی یک عنصر اصلی دیگر که عبارت از درکی کاملا نوین از انجیل ها و آثار بولس است.

نویسنده سپس ماجرای ظاهر شدن التوم بر مانی و ابلاغ رسالتش را با ارجاع به ابن ندیم نقل می کند و سپس وقایع پیامبری مانی را که همزمان با شاپور اول، هرمزد اول و بهرام اول است را بیان می کند و در انتهای این فصل ماجرای غم انگیز قتل مانی را با ارجاع به ابو منصور ثعالبی شرح می دهد.

در فصل سوم دکره به گنوس مانوی می پردازد.

"هرگز کتابی همانند آن ها که من نوشته ام، نوشته و آشکار نشده است." این سخن از زبان خود مانی در کتاب کفالایا است.مانی پیامبری خود را به موعظه ی شفاهی محدود نمی دانست، بلکه خود را موظف می شناخت که شخصاً آنچه به او الهام می شد را بنویسد.دکره معتقد است که انشعاب ها و ارتداد هایی که ادیان را شاخه شاخه می کند ناشی از تعابیر و تفاسیر کسانی انجام شده که نخستین واسطه های انتقال آن به مردم بوده اند.

دکره سپس با ارجاع به ابن ندیم تالیفات مانی را معرفی می کند.البته در بین کتاب های معرفی شده، کتاب "فرائض السماعین و المجتبیین" (فریضه های شنوندگان و برگزیدگان)، تنها توسط ابن ندیم شناخته شده و هیچ کس دیگر از آن آگاهی ندارد.دکره تنها به این کتاب ها اکتفا نمی کند و اشاره ای به کاپیتولاهای اسقف فاستوس و اعترافات عقیدتی فورتوناتوس کشیش و فلیکس که از عالمان فرقه بود و همچنین شنونده ای رمی به نام سکوندینوس اشاره ای می کند و چند اثر مانوی کشف شده در نواحی مختلف جهان را معرفی می کند.

دکره سپس به نظرات اساسی کیش مانوی می پردازد.نظریه ی اساسی که مانی متکی برآن است، تعلیم دوگانه ی بنیادین «اصول» متضاد و تاریخ «سه زمان» است که این زمان ها مراحل گوناگون فاجعه آمیز «دو اصل» هستند.او برای توصیف این نظریه به یک متن چینی «قطعه ی پلیو» که چکیده ای درخور توجه از اسطوره ی مانوی است ارجاع می دهد.

دکره سپس درجات پیروان مانی را مورد بررسی قرار می دهد.گروه نخست، برگزیدکان، صدیقان،مجتبیین یا کاملان هستند که به نام قدیس(یا مقدس) نیز شناخته می شوند و گروه دیگر شنوندگان، سماعون، نغوشگان یا تازه مومنان هستند.

دکره با ارجاع به الفهرست ابن ندیم، احکامی را که پیروی از آن بر شنوندگان واجب است معرفی می کند و سپس مجموع ممنوعیت هایی را که برای یک مانوی تعیین شده، زیر عنوان قاعده ی سه مهر بیان می کند.ابن منحصر به مانی نیست بلکه بسیار پبش از مانی، پیشوایان بزرگ گنوس آن ها را همچون نشانه ی روحانی های اصیل ستایش می کردند.این 3 مهر عبارتند از:مهر دهان، مهر دست و مهرآغوش-یعنی انسان باید دهان و دست و دلش پاکدامن و بی گناه باشد.

دکره در پایان این فصل به زندگی جمعیت مانویان می پردازد و یادآور می شود که درجات پیروان کیش مانی با هیچ یک از اشکال گوناگون تشرف گنوسی تطبیق نمی کند بلکه بیشتر با سطوح نابرابر سلوک در یک طریقه ی گنوسی منطبق است.

و البته همراه با این طبقه بندی که یادآور اختلاف شئون در داخل سازمان واحد کلیسای مورد نظر بولس است یک تشکیلات خاص مذهبی هم وجود دارد.

به جز دو طبقه ی برگزیدگان و شنوندگان، دکره مقامات سه گانه ای را معرفی می کند که شمار اعضای آن ها محدود است:

360 کشیش(قسیسان)

72 اسقف (مشمسان)

 12 استاد(هموزاک یا موژک) همانند حواریون مسیح

و در راس این سازمان مذهبی یک استاد بزرگ اصلی یا آرخگوس قرار دارد که جانشین شرعی و پیشوای کل این کیش است.

البته شغل دیگری به نام کاتب، این سلسله مراتب را کامل می کند.

دکره معتقد است که یکی از دلایل گسترش این فرقه ی تبلیغی سازمان مستحکمی بود که آن را اداره می کرد.

نویسنده سپس عبادت های گروهی مانویان و تشکیلات ساختمان صومعه مانویان را شرح می هدد و سپس به جشن بزرگ سالیانه ی بما اشاره می کند که بزرگ ترین جایگاه را در سال شرعی مانوی داشت.این مراسم مفهوم «هفته ی مقدس» و «مفهوم پاک» در شرع مسیحیت را با هم در خود گرد آورده بود که در این مراسم می توان تجلی وظیفه ی فارقلیطی یا وکیل دعاوی بودن«نیکان» در دادگاه مسیح را مشاهده کرد.

دکره در پایان این فصل منشور مانویان اصیل را که در غاری در تون-هوانگ (کانسو) کشف شده شرح می دهد.

در فصل بعدی که سنت مانوی نام دارد نویسنده وضعیت گسترش مانویت از زمان مرگ پیامبر تا قرون وسطی، را ابتدا در محیط شرقی خودش و خاور دور بررسی می کند و با ارجاع به الفهرست، مهاجرت مانویان به خراسان تا ماورالنهر را پس از قتل مانی گزارش می کند و با ارجاع به گردریزی مناسک عبادی آن ها را در سرزمین اویغور ها  توضیح می دهد.سپس به زنادق یا المانویه می پردازد که واژه ی ساختگی مورخان عرب برای مانویان بود.مانویت در نظر مخالفانش بالاترین حد زندقه بود و تمام خطاها و عیوب را یک جا در خود داشت.

دکره سپس زندیقان معروف را معرفی می کند از جمله:ابن مقفع و ابوعیسی الوراق و ابن راوندی.

نویسنده سپس به تاریخ مانویت در کشور های وابسته به امپراتوری روم (به خصوص مصر و آفریقا) می پردازد.او معتقد است که مانویت در عربستان هم نفوذ کرد و ازآن جا بود که به مصر رفت.در مصر بسیار فعال بود و سپس به آفریقا رسید و آفریقا بی شک آخرین سنگر مانویت در باختر بوده است.

دکره سپس به معرفی آگوستینوس می پردازد.آگوستینوس در ابتدا دین مانی را پذیرفته بود و در مقام شنوندگان جای داشت اما پس از گذشت حدود 9 سال کم کم نوعی ناخوشایندی در او به وجود آمد و به مذهب مسیحیت گرایش یافت و به نحوی جبران ناپذیر مانویت و پیروان آن را به خطر انداخت به طوری که بی اعتبار کردن و از کار انداختن پویایی مانویت،تا به امروز هم، تحسین مداحان مذهبی را برایش فراهم می آورد.

دکره سپس توجه خود را به سوی «نو مانویت ها» ی قرون وسطایی معطوف می کند و معتقد است که اصطلاح «مانویت قرون وسطایی» باید با احتیاط به کار برده شود؛چرا که پذیرش این امر در پاسخ به این سوال نهفته است و هیچ پاسخ قاطعی برای این پرسش وجود ندارد.این که آیا دوگانه باوری گنوسی که با تهاجم گسترده ی پاکدینی رسمی در غرب باقی ماند، تداوم و میراث مانویت است و از نظر تاریخی شاخه ای از آن محسوب می شود؟ و یا این که باید آن را آفریده ای قائم به ذات، اصیل و برآمده از ژرفنای دلهره های بشری دانست که از جهات اساسی با آیین مانویت نزدیک است اما از لحاظ پیدایش مستقل از آن است؟

دکره در باب این نومانویت ها ابتدا به آیین پاولیسین ها می پردازد که در ارمنستان به وجود آمده بود و سپس جنبش بوگومیلی را از نظر تاریخی و مذهبی بررسی می کند.البته دکره معتقد است که نمی توان پاولیسین ها را یکسره در راستای کیش مانی دانست زیرا اصول اخلاقی در این فرقه ملایم تر بود و هیچ ربطی با اخلاق ریاضت کشانه ی سفارشی پیامبر ایرانی نداشت.اما آیین بوگومیلی، برعکس، در زمینه ی آداب عملی کاملا در خط سنت مانوی بود، اما درک دوگانه باوری خفیفی که از «2 اصل» داشت، سبب اختلاف این آیین و حتی گسیختگی ژرف آن با مانویت می شد.

دکره در پایان به کاتار ها می پردازد که در آخرین دهه های قرن 12 میلادی آغاز شده بود، اما در برابر ضربه های محتومی که در سال های 1230 تا 1245 م بر آن وارد شد،تاب مقاومت نیاورد.

دکره در فصل پایانی کتاب نتیجه می گیرد که مانویت در پشت اسطوره ی شگفت انگیز و نا آشنا و بیگانه اش کامل ترین کاری بوده که در راه پیدا کردن راه حلی دقیق و روشن برای مساله ی بزرگ بدی، برای ستیزه هایی که انسان را آزار می دهد و بر ضد همنوعش بر می انگیزد انجام شده است و تاریخ گواه است که در بین تمام مذاهب، کیش دادگری بیشتر از همه سرکوب شده است؛در واقع این کیش را به عنوان نمونه ی بارز ارتداد شناخته اند.

در پایان کتاب، علاوه بر گاهشمار رخدادها که یادآوری از مراحل اصلی جریان های گنوسی و مذهبی است که پیش از مانی وجود داشته و همچنین چند تاریخ از سرگذشت خود مانی است، کتابشناسی درباره ی مانویت و نومانویت هم گنجانده شده است.

 

 

 

دوست و همکار گرامی

چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی، نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد. برای اطلاع از چگونگی کمک رسانی و اقدام در این جهت خبر زیر را بخوانید

http://anthropology.ir/node/11294

Share this
تمامی حقوق این پایگاه برای «انسان شناسی و فرهنگ» محفوظ است.