(Go: >> BACK << -|- >> HOME <<)

سرآغاز

فردینـانـد تونیـس: از اجتمـاع تا جامعـه

بهـروز روستاخیـز
toennies.gif

تصویر: تونیس
بدون شک یکی از مباحث پایه ای در ورود به مسائـل تخصصـی جامعه شناسی، مطالعـة آثاری اسـت که در آن به مفهوم محوری علم جامعه شناسی یعنی «جامعـه» پرداخته شـده است. یکی از این موارد اثر «فردینانـد تونیس»  جامعه شنـاس آلمانی (1936 - 1855) تحت عنوان «جماعـت و جامعـه» یا «گماینشافـت و گزلشافـت»  است که وی در آن با برشمـردن خصوصیـات مفاهیم محوری ذکر شـده در عنوانِ اثر، در نهایت به تعریفی از جامعه می رسد.

     در حقیقت دوران صنعتی شدن همراه با تغییرات و دگرگونی هایی در مناسبات و نهادهای اجتماعی بود. در این زمان وضعیتی در حال حاکـم شدن بر فضای عمومی جامعه بود که با قبـل از آن بسیار متفـاوت بود. این تفاوت، بسیاری را به تفکر وا داشت که در نهایت منجـر به ارائـه تیپ شناسی جامعی برای درک خصلـت این دوره، به دنبال تمایز آن از دوران پیشین شد. درست در همیـن زمـان اسـت که افرادی ماننـد فردینانـد تونیس، امیل دورکیم، هربرت اسپنسر و... به ارائه تقسیم بندیهای معروف خود پرداختند.

     پیتر کیویستو در کتاب «اندیشه های بنیادی در جامعه شناسی» می گوید از میان تیپ شناسی های آشنایی که به دست پیروان جامعه شناسی در تلاش برای درک خصلت دورة مدرن صنعتی با متمایز ساختن آن از دوران پیشین ساخته شده است، هیچ کدام مانند تیپ شناسی «گماینشافت و گزلشافت» فردیناند تونیس که معمولاً «اجتماع و جامعه» ترجمه می شود، آشنا نیست. (کیویستـو، 1388: 129 - 124)

     مفاهیـم «جماعـت» و «جامعـه» را بایـد انتزاعـی از شرایـط و واقعیاتـی دانسـت که در جامعـة آن روز قابـل مشاهـده بوده اسـت. مشاهـده ای که به دنبـال تغییـر «الگـوهای تعـامـل» در جامعـه صـورت گرفته است. به گونـه ای که تعاملات جمـع گرایانـه به سوی تمایلات فـردگرایانـه گرایـش پیدا کرده و ایـن تغییـر در نوع روابط متقابل اجتماعـی منجـر به طـرح ایـن مفاهیـم و ارائـه چنیـن نظـری شـد.

     در حقیقت آن نکتـة محوری که تونیس براساس آن این دو وضعیـت را از یکدیگر تفکیک می کند همانا نوع روابط متقابل اجتماعی است که می توان آن را بسط داده و بدین ترتیب به برشماری ویژگی های متمایز «گمین شافت» و «گزل شافت» پرداخت.

     به بیان بروس کوئـن، گماینشافـت نشان دهندة اشتـراک اجتماعی و گزلشافـت نمایانگر جامعـه است. روابـط گماینشافـت با پیوندهای نزدیک، صمیمـانه و شخصـی، علاقـة صمیمانه به رفاه همدیگـر، همکاری و اعتماد متقابل، مشخص می شوند. اما روابط گزلشافـت بر رقابت، نفع شخصی، کارآیی، پیشرفت و تخصص مبتنی اند. تونیس بر این باور بـود که با افزایش شهـرگـرایی، روابط نوع گزلشـافت گسترش می یابند. (کوئـن، 1388: 103)

     به بیان دیگر، گماینشافـت نتیجـة اراده های مبتنی بر عادت، سنت، باورهای مشترک و پیوندهای عاطفی است، در حالی که گزلشافـت بر پایـة عقلانیت هدفمند استوار است.

     در اندیشـه تونیس گمیـن شافـت و گزل شافـت دو قطـب یک پیوستـار هستنـد که کلیـت واقعیـت اجتماعـی در بیـن ایـن دو قطـب وجـود دارد و کنـه استدلال وی از ایـن قرار اسـت که در اجتماعات گمیـن شافـت «مـا» بـر «مـن» تفـوق دارد. خصوصیـت گمیـن شافـت، زندگـی صمیمـانـه، خصوصـی و انحصاری با دیگـران اسـت. در اجتمـاع، آدمـی از بـدو تولـد مقیـد به رعایـت همـه قواعـد اجتمـاع است. بر خلاف آن در گـزل شافـت فـردگرایـی و رابطـه پولـی خصوصیـت اصلـی اسـت. جهـان گـزل شافـت جهـان هابـزی است و آدمـی دیگـران را به عنـوان عضوی از اعضـای اجتمـاع خـود نمی پذیـرد، بلکـه به آنان چـون ابزاری در راه رسیـدن بـه مقصـود خویـش    می نگـرد. (ازکیـا و غفاری، 1390: 156)

     فارق از دیدگاه منفی به جامعـه و نگاه جانبدارانـه به اجتماع در معنای تونیسـی آن می توانیم روحیـه حاکم بر هر یک را با توجه به ویژگی هایی که برای هر یک برشمردیم در موارد مختلفی نمایان سازیـم، به عبارت دیگر، تعاریف فوق، مصداق های روشنـی می یابد که پایان بخش این مطلب، ارائـه مثال هایی از این مصادیق می باشد.

     انواع گروه بندی های اجتماعی که بیشتر به الگوی گماینشافـت نزدیک اند عبارتند از خانواده، همسایگان، باشگاه های اجتماعی و فرقه های مذهبـی. الگوی غیر شخصی گزلشافـت در قلمرو گروه های بزرگ سوداگری مدرن، بر روابط قراردادی، شهر، احزاب سیاسی بزرگ و ملت مبتنی است. البتـة مواردی که ذکر شد در وضعیت موجودِ امروزی تنها نمونه هایی آرمانی هستند که تنها در این صورت می توان آنها را در هریک از تیپ ها جا داد، چـه اکنون می توان روابط فردگرایانه، منفعت طلبانه و استقلال گرایانـة بسیاری را حتی در گروه های کوچکـی که ظاهراً دارای نوعِ روابط نخستیـن می باشند مشاهده کرد و از طرفی شاهدِ شکل گیری روابط دوستانـه و صمیمانه در گروه های بزرگ و سازمان های رسمی بود کـه اگر چه در ظاهر جزء گروه های ثانویه می باشند لیکـن در درون، آثاری از روابط نوع اول در آنها یافـت می شود.

     به هر رو، جدای از تحلیل ما، در همان صورت مرسوم، بهترین نمونـة روابط گماینشافـت را می توان در میان اعضای یک خانواده پیدا کرد که به همدیگر محبت نشان می دهند، روابط صمیمانـة هر روزه با هم دارند و در کنش های متقابلـشان با یکدیگر همکاری دارند. و در ارتباط با نمونـة روابط گزلشافـت، سازمان ها و مـؤسساتِ بزرگ گویاتـرین نمونه اند، به گونه ای که در آنها، نقش های بسیار ساختـارمند و قوانین و قراردادها، وظایف و مسئولیـت اعضاء را تعییـن می کنند.

  Email: b.roustakhiz@yahoo.com

منابـع:

  1. کیـویستـو، پیتـر (1388). اندیشه های بنیادی در جامعه شناسی. صبوری، منوچهر (مترجم). تهران: نشر نی.
  1. کوئـن، بـروس (1388). درآمدی به جامعه شناسی. ثلاثی، محسن (مترجم). تهران: نشر توتیا.
  1. ازکیـا، مصطفـی و غلامرضـا، غفـاری (1390). جامعه شناسی توسعه. تهران: انتشارات کیهـان.

دوست و همکار گرامی

چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی،  نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد. برای اطلاع از چگونگی کمک رسانی و اقدام در این جهت خبر زیر را بخوانید.

http://anthropology.ir/node/11294

Share this
تمامی حقوق این پایگاه برای «انسان شناسی و فرهنگ» محفوظ است.