(Go: >> BACK << -|- >> HOME <<)

سرآغاز

زمین

سسیل استار ترجمه نیما عباس پور
tasviri-+zamin+-aks.jpg

توضیح: چندی پیش مطلبی از دین ویلیامز درباره زمین ترجمه کردم و در سایت گذاشته شد که چندان گویا نبود و حق مطلب را درباره این فیلم ادا نمی کرد. تصمیم گرفتیم با مطلب دیگری جبران کنیم. با توجه به اطلاعات خوبی که درباره فیلم در این مقاله وجود دارد، فکر می کنم و امیدوارم بتواند مکمل خوبی برای نوشته قبلی باشد.منبع این مطلب سایت مرجع فیلم است.

                                                      
 سسیل استار ( سایت مرجع فیلم ) 
                                                            
                                                  
عنوان فیلم : زمین

محصول ١٩٤٢ ایالات متحده آمریکا

کارگردان: رابرت جی فلاهرتی با همکاری فرانسیس اچ فلاهرتی
فیلمنامه نویس: رابرت جی فلاهرتی، نویسنده گفتار متن: راسل لورد،
فیلمبرداران: اروینگ لرنر، داگلاس بیکر، فلوید کرازبی و چارلز هربرت، تدوینگر: هلن ون دونگن، صداگذارن: ای دیلینجر و روبن فورد، موسیقی: ریچارد آرنل، مشاور: وین دارو، دستیار تحقیق و صحنه: دابلیو اچ لمپهیر و لمپ هارت.
راوی: رابرت فلاهرتی
تولید موسسه اصلاحات زراعتی وزارت کشاورزی ایالات متحده آمریک
سیاه وسفید، ٣٥ میلیمتری،
مدت زمان: ٤٢ دقیقه
زمان فیلمبرداری: فیلم بین تابستان ١٩٣٩ و مارچ ١٩٤٠ در جنوب و نیمه غربی آمریکا فیلمبرداری شده
تاریخ پخش: نمایش افتتاحیه آن در ماه ایپریل سال ١٩٤٢ در موزه هنرهای معاصر نیویورک بوده است. گرچه فیلم در چند جا خارج از سینماها نمایش داده شد اما هرگز به شکل عمومی در سالنهای سینما پخش نشد. 

زمین نامتعارفترین، بحث برانگیزترین و در عین حال گمنام ترین فیلم از میان فیلمهای رابرت فلاهرتی ست که به توصیف منطقه وسیعی در امتداد جنوب و نیمه غربی ایالات متحده آمریکا می پردازد. در این مناطق در دوره ای ما بین پایان رکود اقتصادی و آغاز جنگ جهانی دوم، خانه های دهقانی رها شده در جاده های خاکی در امتداد هم قرار داشتند و ساکنین فراموش شده مزارع از داشتن امید به زندگی بهتر دست کشیده بودند.
بر حسب ظاهر، زمین ممکن بود تبدیل به همتایی برای رودخانه ساخته پل لورنتز گردد که بدون تردید شناخته شده ترین و ستایش شده ترین مستند آمریکایی است. اما در نهایت زمین به مذاق کمتر کسی خوش آمد، و از همه کمتر خود فلاهرتی.
لورنتز به عنوان مدیر جدید سازمان فیلم ایالات متحده از رابرت فلاهرتی ( احتمالاً به توصیه جان گریرسان ) دعوت نمود تا فیلمی در باب فعالیتهای دولت در راستای بهبود شرایط کشاورزان و باروری زمینهایشان بسازد. فلاهرتی و همسرش فرانسیس که همکارش نیز بود از این که فرصتی پیش آمده بود تا به اکتشاف سرزمین آباء و اجدادیشان بپردازند همان گونه که پیش تر در نقاط دور دنیا به اکتشاف پرداخته بودند استقبال نمودند. تجربه کوتاه فلاهرتی از کار با سرمایه دولتی به هنگام ساخت بریتانیای صنعتی یا بیش از همه برای واحد فیلمسازی     ای ام بی* جان گریرسان در سال ١٩٣١ ، او را آماده پذیرش سرخوردگیها و مشکلاتی که در انتظارش بودند نکرده بود.
رابرت و فرانسیس فلاهرتی برای ساخت زمین صد هزار مایلی سفر نمودند و بیست و پنج هزار فوت فیلم ٣٥ میلیمتری که همگی صامت بودند مصرف کردند ( گفتار متن و موسیقی بعد به فیلم اضافه شد ). فلاهرتی بعدها آن را کاری طولانی و توان فرسا توصیف نمود.
در حالی که فلاهرتی همچنان سرگرم فیلمبرداری بود، لورنتز خود نیز ساخت فیلم جدیدی را به نام نبرد برای زندگی آغاز نمود و در نبود او مجلس ناگهان سازمان فیلم ایالات متحده را منحل نمود و پروژه زمین به وزارت کشاورزی هنری والاس انتقال داده شد. در تمام تابستان و پاییز ١٩٤١ متخصصان اداره به راشهای فلاهرتی  ور می رفتند و تلاش    می کردند تا فیلم را با سیاستها و نیازهای دولت که سریع تغییر می یافتند وفق دهند. هنگامی که ایالات متحده می رفت تا وارد جنگ شود بیکاری موجب افت کار مزارع شد و ماشینی شدن عوض آن که تهدیدی به حساب آید تبدیل به نوعی راه حل برای رفع مشکلات کشاورزی گشت. مسئولیت ساختار بخشیدن به راشهای فراوان و نامنظم فلاهرتی و منطقی جلوه دادن دستورهای متغیر دولت به دوش هلن ون دونگن افتاد که پیش از آن آخرین فیلمهای اروپایی یوریس ایونس و همچنین جدیدترین اثرش قدرت و زمین را تدوین کرده بود. 
به یادماندنی ترین صحنه های فیلم آنهایی هستند که فلاهرتی ( که خود گفتار متن فیلم را گفته) به اختصار پیشامدهای انسانی دردناکی را به شکل دراماتیکی عرضه می کند مانند زوج جوانی که با دو فرزند خردسال خود اموال ناچیزشان را بار درشکه قاطری می کنند یا فرد سیاهپوست پیری که به تنهایی در کشت زاری که زمانی حاصلخیز بوده زندگی می کند و در شگفت است که دیگران به کجا رفته اند یا پسری که در خواب دستانش حرکت می کنند و مادرش توضیح می دهد که او تصور می کند که مشغول پوست گرفتن نخود است. فلاهرتی اعتراف  می کند که فیلمش هیچ راه حل خاصی برای آنچه دوربین شاهدش بوده و ثبت کرده ندارد و برای او جالب بود که چگونه ممکن است فیلمی چنین انتقادآمیز ساخته شود. او کمی قبل از زمان در نظر گرفته شده برای پخش فیلم در مصاحبه ای گفته بوده : این فیلم نشان می دهد که چگونه دموکراسی قادر است با خود در آیینه روبرو شود بدون آنکه به خود بلرزد و خود را پس بکشد.
با این حال تنها چند هفته بعد دموکراسی به خو لرزید. حال با ورود ایالات متحده به جنگ، سران حکومت از این وحشت داشتند که چنین تصویر غم انگیزی از کشور بیشتر به ستادهای تبلیغاتی دشمن علیه آنها کمک کند. با این که اوایل سال ١٩٤٢ نمایش افتتاحیه آبرومندی در موزه هنرهای معاصر برگزار شد اما همواره از پخش گسترده فیلم جلوگیری شد. موزه هنرهای معاصر هنوز هم کپی شانزده میلیمتری فیلم را جهت اهداف تحقیقاتی در اختیار متقاضیان می گذارد.
نظر منتقدان درباره زمین در آن زمان مانند حالا به دو حوزه کم و بیش خاص سبک و محتوا تقسیم می شد. بازل رایت*زمین را " مهمترین فیلم در رشد فلاهرتی به عنوان یک هنرمند ... فریاد اعتراض ...تحسین انگیز به خاطر تناقض شدیدش" توصیف می کند. زیگفراید کراکوئر پیرنگ فیلم را فاقد دقت می دانست و این که فیلم خود قادر نیست همان مشکلاتی را که به باد انتقاد گرفته درک کند. از دید کراکوئر ارزشهای حقیقی فیلم یعنی صداقت عمیقش، زیبایی تصاویر آن و امتناعش از نتیجه گیری سریع تنها قطعه هایی از یک شعر حماسی ناقص را شکل داده اند*. فرانسیس فلاهرتی با این اعتقاد که تنها چهار فیلمی که آزادانه ساخته بودند مهر فلاهرتی را بر خود داشتند، در کتابش ادیسه یک فیلمساز نامی از زمین نبرده است.
گر چه در تیتراژ پس از عنوان فیلم یعنی "زمین" نوشته شده کارگردان رابرت جی فلاهرتی با همکاری فرانسیس اچ فلاهرتی، نام فرانسیس عموماً در کتابهایی که به فیلم اشاره کرده اند  دیده نمی شود. ریچارد گریفیث در دنیای رابرت فلاهرتی به تفصیل شیوه فیلمسازی مشترک فلاهرتی را در خلق یک فیلم شرح می دهد. شیوه ای که بعدها فرانسیس آن را "بدون پیش پندار" نامید و پس از مرگ فلاهرتی از آن در نوشته ها و صحبتهایش و همچنین در سمینارهایی به نام فلاهرتی که در سال ١٩٥٥ برپا کرد دفاع نمود.
زمین اصلی ترین کوشش فلاهرتی برای هم ردیف شدن با مستندسازان اجتماعی است. در صورتی که او ناموفق می بود، شکستش چیزی کمتر یا بیشتر از ناکامی اش در پیوستن به دنیای سینمای تجاری نبود. همانند سرگی آیزنشتاین کبیر، فلاهرتی فردی با بینشی اساطیری بود: علی رغم تلاش صادقانه او برای تبعیت از قوانین از پیش تعیین شده و مقرراتی نظیر آن، فیلمهایش اساطیری نیز بودند. در زمان مرگ فلاهرتی در سال ١٩٥١، گریرسان فیلمهای به گفته خودش دوست داشتنی فلاهرتی را در کنار هزاران مستند آموزشی و تبلیغاتی که توسط مستندسازانی که راهشان از فلاهرتی جدا بود و با سرمایه میلیونی دولت  در سراسر دنیا ساخته شده بودند را از نو مورد ارزیابی قرار داد. گریرسان می گوید:" امروزه به همه آنها نگاه   می کنم و فکر می کنم که مسیر فلاهرتی درست بوده و راه دیگران اشتباه."
 قطعاً مسیر فلاهرتی اگر برای هیچ شخص دیگری صحیح نبوده برای خود او مناسب بوده است.
                                                     

* ای ام بی : (EMB) Empire Marketing Board هیئت بازاریابی امپراتوری سازمانی ست دولتی که جهت توسعه تجارت جهانی بریتانیا شکل گرفت. در ١٩٣٠ جان گریرسان مراکز سرمایه گذار دولتی را متقاعد کرد که در این مرکز واحد فیلمسازی تاسیس کنند و او را به مدیریت آنجا منصوب نمایند. در سال ١٩٣٣ این واحد منحل شد.

* بازل رایت مستندساز انگلیسی که به همراه ادگار آنستی، استوارت لگ، پل روتا، آرتور التون، هامفری جنینگز، هری وات و آلبرتو کاوالکانتی هسته نهضت فیلم مستند بریتانیا را تشکیل می دادند و در ای ام بی با گریرسان همکاری می کردند.

*  زیگفراید کراکوئر نویسنده، روزنامه نگار، جامعه شناس، منتقد و نظریه پرداز سینماست. وی زمین را فیلمی می داند که می توانست تبدیل به یک قطعه شعر حماسی گردد اما به رغم امتیازهایی که دارد به سبب ضعفهایش از آن به عنوان شعری ناقص یاد می کند.

 

 

Share this
تمامی حقوق این پایگاه برای «انسان شناسی و فرهنگ» محفوظ است.