(Go: >> BACK << -|- >> HOME <<)

سرآغاز

معرفی فیلم "عمو سیبیلو" بهرام بیضایی، 1349.

زهرا ملوکی
تصویر: صحنه ای از فیلم "عمو سیبیلو"، بهرام بیضایی. (10 دقیقه و 5 ثانیه)

"عمو سیبیلو"ی میانسال و کم حوصله که برای کسب آرامش و دوری از شلوغی شهر به تازگی به خانه ای جدید در حاشیه ی شهر نقل مکان کرده است با سر و صدای فوتبال بازی پسربچه ها در زمین خالی مقابل خانه اش مواجه می شود در نتیجه میان آن ها کشمکشی طنزگونه درمی گیرد و حاصل این جدال به نفع تثبیت شیطنت های کودکانه تمام می شود.

 

نام فیلم: عمو سیبیلو

نویسنده و کارگردان: بهرام بیضایی (براساس داستان کوتاهی از فریدون هدایت پور)

تهیه کننده: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

بازیگران: صادق بهرامی(عمو سیبیلو) و بچه های کوی کن.

زمان: 27 دقیقه

سال ساخت: 1349

 

خلاصه ی فیلم:

"عمو سیبیلو"ی میانسال و کم حوصله که برای کسب آرامش و دوری از شلوغی شهر به تازگی به خانه ای جدید در حاشیه ی شهر نقل مکان کرده است با سر و صدای فوتبال بازی پسربچه ها در زمین خالی مقابل خانه اش مواجه می شود در نتیجه میان آن ها کشمکشی طنزگونه درمی گیرد و حاصل این جدال به نفع تثبیت شیطنت های کودکانه تمام می شود.

 

"عمو بی سبیل بشوت بیاد!"

"عمو سیبیلو" که به نوعی اولین فعالیت جدی بیضایی در حوزه ی سینما است می تواند در کنار "بدبده، محمدرضا اصلانی" و "نان و کوچه، عباس کیارستمی" در زمره ی اولین آثار جدی مربوط به سینمای کودک و نوجوان قرار بگیرد. هرچند به بیان برخی از منتقدان، ارزش هنری این آثار با یکدیگر تفاوت دارد (تهرانی، 1379) اما مخاطب ویژه ی این آثار و اصطلاح "سینمای کانونی" رابط خوبی برای توضیح این هم نشینی و شباهت است.(روزنامه خراسان) در واقع اگر بپذیریم که "مخاطب کودک، داستان را نه در قالب بیان واژگان و گفتار که در قالب رفتار و کنش شخصیت ‌ها می ‌بیند."(تولان در شهبازی، 1391) این فیلم به شکل خاص برای کودکان ساخته شده است چرا که بیش از هر گونه اتکا به متن به تصاویر کنش و واکنشی میان شخصیت ها می پردازد و شاید حتی از نگاه یک مخاطب بزرگسال جای برخی از گفتگوها در فیلم، مانند "گفتگوهای احتمالی میان پسربچه ها" برای کشیدن نقشه های شیطنت آمیز در جهت پیروز شدن بر سلطه ی "عمو سیبیلو" خالی باشد.

فیلم با تلفن شخصیت اصلی (عمو سیبیلو)، به فردی ناشناس آغاز می شود که مخاطب را در جریان علت کشمکش میان او با پسر بچه ها قرار می دهد.

"راحتم. آره خیلی راحتم. اون شلوغی این جاها نیس. آره پرته عوضش ساکت و بی سر و صدا. تنهایی؟! گفتی تنهایی؟! نه من زیاد تنهایی حس نمی کنم. در حقیقت یه جوری خودم و مشغول می کنم. آره در عوض از آرامش کامل..." (ثانیه های ابتدای فیلم)

در همین نقطه سر و صدای بچه ها، مقابل منزل عمو سیبیلو، مانع از ادامه یافتن مکالمه ی مذکور می شود و گره ی اصلی این فیلم کوتاه، اتفاق می افتد. مرد، چند باری توپ بچه ها را از آن ها می گیرد، با آن ها وارد دوئلی کودکانه می شود: روی سر پسربچه ها یک سطل آب می ریزد(5 دقیقه و 11 ثانیه) به آن ها اخطار می دهد و در نهایت، یک روز که میان دو تیم فوتبال "اتم" و "پلنگ" مسابقه ی فوتبال در جریان است، شلوغی به حد نهائی خود می رسد و اصابت توپ با پنجره ی خانه ی مرد ، شیشه را می شکند؛  طاقت او طاق می شود و توپ فوتبال را با چاقو سوراخ می کند.(15 دقیقه و 21 ثانیه) دنبال بچه ها می دود و در این جریان یکی از پسرها که در جریان فرار از دیوار بالا رفته است تعادلش را از دست داده و به زمین می افتد و مصدوم می شود. (17 دقیقه و 20 ثانیه)

در تمام مدت کشمکش و در طول فیلم، ما شخصیت مرد را با خطاب تمسخرآمیز بچه ها به عنوان "عمو سیبیلو" می شناسیم که با تکرار شعار "سیبیلو نگاه..." هر بار دست جمعی مرد را خلع سلاح می کنند. آن ها زمین بازی شان را می خواهند و مرد آرامشش را برای خواندن کتاب.(9 دقیقه و 56 ثانیه)

شخصیت ها در فیلم حاضر کم تر پرداخت شده اند و باورپذیری فضا برای مخاطب بزرگسال تا حدی زیر سؤال است اما شاید این عدم پیوند با واقعیت که در نتیجه ی "تئاتری بودن برخی نماها" ایجاد شده است(سپهرراد،1388)  بر اثر موقعیت پیروزمند پسربچه ها و اهمیت دنیای آن ها با تمرکزی که فیلم نامه بر آن ها کرده است در پیش چشم مخاطب کودک جبران شده باشد.

"عمو سیبیلو" پیوندش را با اجتماع از دست داده است. او می خواهد خودش را در خانه ی ساکتش با ورق زدن آلبوم ها(12 دقیقه و 25 ثانیه) ، خاطرات گذشته، کارت های بازی، چرت زدن های روزانه و به عبارتی در روزمرگی کامل مشغول کند و جهان بیرون را تا حد ممکن از زندگی اش حذف کند. به گفته ی خودش از تنهایی نمی هراسد و برای تحقق این فردیت بی پیوند، روی پشت بام می رود و صندلی اش را پشت به شهر می گذارد و کتاب می خواند(دقیقه ی 10 ام)  اما شیطنت بچه ها تنها به بازی و سر و صدا ختم نمی شود و آن ها در پی جبران محدودیت هایی که مرد برای بازی هایشان پیش آورده است سبیل و عینک او را که شاید مهم ترین نمادهای "جدیت" مرد هستند با کشیدن نقاشی و شعار معروفشان به تمسخر می گیرند.(10 دقیقه و 4 ثانیه)

در واقع می توان گفت که این فیلم کوتاه، حاصل پروراندن یک ایده ی مرکزی کم تر کودکانه است و آن "پیوند" و "آشتی" کردن با زندگی است. پسربچه ها به عنوان نماد شادی و حیات، روزمرگی کسل کننده ی مرد بداخم بریده از زندگی جمعی را قلقلک می دهند و هر چه بیش تر جدیت غیر ضروری "عمو سیبیلو" را مورد تمسخر قرار می دهند.

پس از جریان روز مسابقه ی دو تیم فوتبال و مصدومیت یکی از بچه ها، جریان بازی و شلوغی هر روزه ی پسرها دچار وقفه می شود و مرد، جای خالی "حیات" ناشی از حضور بچه ها را هر چه بیش تر حس می کند(18 دقیقه و 53 ثانیه تا 19 دقیقه و 46 ثانیه). به شکل اتفاقی با پسربچه ها در مرکز شهر مواجه می شود و دنبال آن ها که از او فرار می کنند راه می افتد و به بیمارستانی می رسد که کودک صدمه دیده در آن بستری است. برای او گل می برد(24 دقیقه و 34 ثانیه) و توپ بازی بچه ها را به نشانه ی آشتی به آن ها که همگی از ترس قایم شده اند بازمی گرداند.(25 دقیقه و 10 ثانیه)

صحنه ی نهایی فیلم نیز همان طور که انتظار می رود، صحنه ی بازی بچه ها و بازگشت صدا و شلوغی به جریان تصاویر است و این آشتی، با ورود غیر منتظره ی "عمو سیبیلو" به زمین بازی بچه ها تکمیل می شود.

در واقع فاصله ای که مرد همیشه از پشت پنجره و بیرون زمین بازی در نقش دشمن همیشگی بچه ها با آن ها حفظ کرده است(8 دقیقه و 48 ثانیه) در این صحنه شکسته می شود و مهم تر از همه این که "عمو سیبیلو" یک جفت بالش سفید را که جلوی صورتش گرفته است، کنار می زند و همه را از بابت نبودن سبیل ها به عنوان مهم ترین نشانه های خشم و جدیت در چهره اش، شگفت زده می کند.(26 دقیقه و 22 ثانیه) بچه ها با خوشحالی فریاد می زنند: "عمو بی سبیل بشوت بیاد..." و فیلم با شوت پرقدرت توپ و "آشتی" عموی بی سبیل با جهان کودکان و نیز "زندگی" پایان می یابد.

 

منابع

  • تهرانی، مهرناز. نگاهی به نقش کودک در سینمای ایران، نشریه فرهنگ و هنر فارابی، دوره ی دهم، شماره ی 37. تابستان 1379 . صفحه ی 120.
  • روزنامه ی خراسان

http://www.khorasannews.com/newssource/17150-870917/xml/8_17150_S07_21636.XML

  • شهبازی، رامتین. چهار نگاه به سینما "برای کودکان" و "درباره کودکان"، پایگاه اینترنتی انسان شناسی و فرهنگ، دوشنبه، 8 آبان 1391.

http://anthropology.ir/node/15066

  • سپهر راد، وحید. مروری بر آثار بهرام بیضائی. عمو سیبیلو شوت کن بیاد. پنج شنبه، 8 آذر 1388. http://bb-blog.mihanblog.com/post/4

 

 

دوست و همکار گرامی

 

چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی،  نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد. برای اطلاع از چگونگی کمک رسانی و اقدام در این جهت خبر زیر را بخوانید

 

http://anthropology.ir/node/11294

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Share this
تمامی حقوق این پایگاه برای «انسان شناسی و فرهنگ» محفوظ است.