(Go: >> BACK << -|- >> HOME <<)

سرآغاز

پیرامون واژه مشترک «کار» در زبانهای ایرانی و ارمنی

ادیك مهرابیان
armenian-alphabet.gif

نخست باید دانست که از مباحث زبان شناسی و زبان شناختی علمی که از اوایل قرن نوزدهم توسط زبان شناسان اروپایی و ارمنی آغاز شد، خانواده و پیوند زبانهای هند و اروپایی و دسته زبانهای دیگر روشن شد.
زبان شناسی علمی، ثابت کرده است که زبان ارمنی، هم از لحاظ دستوری و هم واژههای تبیین شده با زبانهای

نخست باید دانست که از مباحث زبان شناسی و زبان شناختی علمی که از اوایل قرن نوزدهم توسط زبان شناسان اروپایی و ارمنی آغاز شد، خانواده و پیوند زبانهای هند و اروپایی و دسته زبانهای دیگر روشن شد.
زبان شناسی علمی، ثابت کرده است که زبان ارمنی، هم از لحاظ دستوری و هم واژههای تبیین شده با زبانهایاروپایی، از شاخههای مستقل هند و اروپایی است و زبانهای ایرانی هم از خانواده هند و ایرانیست که خود از شاخههای تناور و بزرگ هند و اروپایی است. بالطبع دو زبان مورد بحث ما در پیوند تباری و اشتراکی دیرین هستند.
در این باره بسیار کسان هم از اروپاییان و ارمنیان تلاشها و پژوهشهایی را از سال 1711 شروع کرده بودند. از زبان شناسان قدیم ارمنی تنها نام گئورگ دبیر (1826) و فرهنگ زبان ارمنی (چاپ ونیز/ 37-1836) را میتوان مطرح نمود.
اوّلی حدود هزار واژه ایرانی و ارمنی را بهدرستی مقایسه کرد. اما در منبع دوم نیز صدها واژه برگرفته(عاریتی) از ایرانی و یونانی و عربی را یادآوری کرده است.
اما تا قبل از سال 1875 که هنریخ هوبشمان آلمانی مقاله جنجالی خود(1)  (KZ) را به چاپ رسانید، به دلیل وجود صدها واژه ایرانی در زبان ارمنی، این زبان یک زبان ایرانی به شمار میآمد. با این مقاله با تکیه به قواعد و تحول دقیق صداها و پژوهشی ژرف در مورد ریشهها و کلمات اصیل و ابتدایی، کلمات برگرفته از ایرانی و دوران مهاجرت آنها و واژگان اصیل و بومی ارمنی و همخوان با نمونههای اروپایی رده بندی شدند.
هوبشمان سپس به گونهای کاملتر با بازبینی تمامی نظریات پژوهشگران پیش از خود، نظر علمی و قطعی خود را در کتاب مطالعات ارمنی(2) (چاپ لایپزیک، 1883) اعلام و چاپ نمود.
لازم به ذکر است که هراچیا آجاریان زبان شناس نامی ارمنی در فرهنگ ریشهشناسی خود که بر پایه مطالعات هوبشمان نوشته شده است، آورده است که در این زبان 1411 کلمه از زبان ایرانی وجود دارد، دهها واژه را نیز خود تفسیر کرده است. سپس با افزودن چند مورد دیگر در پایان جلد چهارم این اثر، تعداد آن را به 1420 واژه مشترک میرساند.
در سرتاسر فرهنگ عظیم ریشهشناسی ارمنی که هزاران واژه بومی و اصیل و برگرفته تفسیر و ریشهیابی شدهاند، به جرأت میتوان گفت شمار واژگانِ همانند و همریشه(نه عاریتی و برگرفته) بین این دو زبان، از انگشتان دست بیشتر نمیشوند و باید گفت در این فرهنگ دیواری کشیده شده است که دو زبان اخیر در دو سوی آن جای گرفتهاند.
در گفتار پیش روی، خوانندگان گرامی برای نخستین بار به پیشینه، ترکیبات و مشتقات حاصله از این ریشه، و اصالت و ابتدایی بودن این موضوع در این دو زبان و وجود آن در دیگر زبانهای اروپایی پی میبرند، گفتهای که امید فراوان دارم با توجه به حجم بسیار یادگارهای مانده تا به امروز، نظر هر کارشناس دیرباور و سختگیر را تأمین نماید و برای نخستین بار معنی حقیقی و راز زایش و نوع ترکیب صدها کلمه ادبی و مانده در گویشهای اصیل ایرانی و ارمنی را به ارمغان آورد و دامنه این پژوهش با استناد بر شواهد دقیق و بسنده تا به آنجا پیش میرود که با اندک تغییر آوایی و گاه بدل شدن آوایی به آوایی دیگر که تابع قوانین هجایی و زبان شناسی هست، دسته عظیم و بزرگ دیگر از واژگان رایج در هر دو زبان که در نگاه اول نمیتوانستند همریشه باشند و تا کنون ریشهای برای آنان در هیچ مقالهای خوانده نشده بود تفسیر و تبیین میشود.
نگارنده این سطور با استناد به چند مقاله اینچنینی که تا کنون به چاپ رسانده، امید دارد که به مدد یافتههای نو، از بلندی دیوار کشیده شده بین این دو زبان کاسته و پس از هزارهها بلندی این پرده و مرز را به اندازه درست خود نزدیک کند. این کار باشکوه است و مشکل هراچیا آچاریان در مقدمه  جلد اول اثر خود، به دلیل سختی کار و استدلالات بسیار فریبنده و بهظاهر درست در این علم، بهویژه جوانان را از ورود به این وادی برحذر میدارد.
با وجود این، مقاله حاضر نتیجه سالها تفکر و بازخوانی است که با انتظار بازخورد، با دیگر نظرات علمی همراه میشود و بهویژه در سالهای نزدیکی و تفاهم و همسایگی دو ملت باستانی، تقدیم آن به جامعه علمی را ادای اندکی از دین خود میشمارم.
در پایان پیشگفتار این را نیز بدانید که چون اوراق این مجله وزین تنها برای یک یا دو موضوع صفحهبندی نمی شود، در مقایسههای پیش رو، به بررسی با نزدیکترین معانی و چند ترکیب اکتفا میشود که به داشتن تمرین و دانش معمول زبانشناسی نیاز زیادی نباشد تا دوستداران و دانشجویان را خسته و پژمرده نکند، اما پیشاپیش میگوییم که رقم واقعی هر آنچه که در پیوند با این واژه مورد کنکاش است، در جزوه اصلی ثبت شده و به بیش از سیصد و پنجاه واژه میرسد و در چندین مورد به کمک این مقاله علاوه بر تفسیر نخستین، چند اشتباه تفسیری موجود در فرهنگها و سیر تحول چند واژه نیز تصحیح میشوند، از جمله واژههای کژ، ژنده ( لباس مندرس) و شلیته و شربافی (پارچه بافی) و ...

کار
دوخت، ریسمان، بافته، غضروف*
غضروف: گسترش معنی از بافته و دوختن به محل اتصال اعضای بدن
از ریشههای کهن، ابتدایی و رایج در زبان ارمنی، به شکلهای «کارو» و «کاری» نیز آمده است. به معنی تناب ، نخ، زه.(3)
از همین ریشه، مصدر Karel به معنی دوختن ، وصل کردن، بافته، پیوند، و سپس  Karran  (کارّان) با معانی بافته، بافتههای بدن، و غضروف، گسترش معنی یافته است(4).  و به شکل Karuts  به معنی محل پیوند و وصل استخوانها است.(5)
ژ. مارکوارت، در نامهای در سال 1926 می گوید که تصور میکند در پیوند با ریشه اوستاییKarana، پهلوی Kanar، در فارسی «کران و کنار»، در زبان اُسِتی Karon، زبان سُغدی Garon، کردی و افغانی Kinar به معنی انتها و آخر است.(6)  که از نظر نگارنده این مقایسه به دلیل ناهمانگی معنایی و مجرد نبودن ریشه مردود است. نگارنده در مورد این واژه و ریشه آن نظری دارد که به نوبه خود نخستین بار سببساز شناخت واژههایی چند نیز میشود.
این ریشه در گویشهای ارمنی به اشکال Garr (از گویشهای ارمنستان غربی)، در گویش ارمنیان دیار بکر Gorr، گویش هاجینی Goy و اهالی زیتون Kor، اهالی مراغهKarr و در گویش آگولیسی(در نخجوان) Kor و در گویش Svedia، مشخصا به معنی تناب روی گاری، کاربرد دارد.
این واژه در زبان کولیهای ارمنستان غربی، با مفاهیم دو زندگی و وصله و پینه به شکل «کارخه» و با معنی نخ ریسیده به شکل «کارخه کاریچ» وارد شده و پسوندهای«خه» و«ایچ» ویژه زبان اخیر است.
در زبان گرجی نیز واژه کاراپتی از صورت کاراپت وارد شده، به معنی قالبی که در صنعت کفشدوزی، به آن چرم رویهی کفش را میدوزند یا محکم میکنند (فرهنگ آجاریان، ج2، ص541).
به این ترتیب در فرهنگ آجاریان آگاهی مبسوطی نسبت به ریشه، و اشارهای به وجود و کاربرد این واژه در دسته زبانهای دیگر از جمله زبان ایرانی نشده است و کوششهای زبانشناسان ارمنی و اروپایی نیز ره به جایی نبرده است.
 
شواهد و مقایسه ها
 
Kar:
1- دوختن
2- جای دوخته شده
3- شکل دوخت و دوز
4- دوخت و شیرازه کتاب
5-غضروفها و محل اتصال اعضای بدن
 
فرهنگ ارمنی (ادوارد آقایان). با معنی اخیر از همین ریشه مقایسه کنید، با تکرار ریشه در زبان ایرانی.
 
Karkare:
به معنی استخوان غضروفی و شانه گوسفند، و واژه Karkari به همان معنی (برهان قاطع)و Kerkeruk به معنی غضروف (فرهنگ زرتشتیان استان یزد، کیخسرو کشاورز، ص202)
 
Korkorka:
غضروف گلو، کرکرانک به همان معنی (فرهنگ گویشی خراسان بزرگ- امیر شالچی، نشر مرکز چاپ اول1370، ص235).
از همین ریشه در ارمنی، Krchik یا Kerchik را داریم  که به معنی غضروفهای بدن و نرمه گوش است (فرهنگ ادوارد آقایان ص766 و مالخاسیان ج2، ص401). در ایرانی،Korjan، استخوان نرمی را گویند که بتوان جوید، مانند استخوان گوش و سر استخوان شانه و استخوان پهلو و مانند آن، و در عربی آن را غضروف خوانند (برهان قاطع، ص1641) مقایسه شود با Cartilage  که در انگلیسی به معنای غضروف است (age پسوند است).
 
Korchak:
غضروف (فرهنگ زرقان فارس، محمد جعفر ملکزاده، نشر آثار فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ص222).
برای اختصار مقاله از آوردن اشکال گوناگون در تقریبا تمام گویشهای ایرانی خودداری میشود.
 
Kar:
1- پارچه
2- بافته
3- دوزنده (به ویژه زن)، را در فرهنگهای ارمنی مقایسه کنید با مصدر «کرن» در کُردی به معنی بافتن (واژهنامه کُردی- فارسی، ص93). مقایسه کنید از همین ریشه «ته و نه کر» (محمدتقی ابراهیم پور) به معنی بافنده، و همانجا «چی کر» به معنی بافتنی. همانجا از همین ریشه در ارمنی  کارژ Karzh  به معنی کلاف نخ. «کارژار» نیز از همین ریشه در زبان ارمنی به معنی دوک نخ ریسی است (فرهنگهای ارمنی).
 
کارژ (کرژ): موی درهم و چین و شکنجدار، مجعد (واژهنامه فارسی- کردی، محمدتقی ابراهیمپور).
 
Korse:
موی پیچیده و مجعد را نیز گویند (برهان قاطع).
 
Kerenj:
جعد یا پیچیدگی مو
.
Kols:
پنبهای که حلاجی کرده باشند (برهان قاطع، ص 1675و فرهنگ گویشی خراسان بزرگ، امیر شالچی، نشر مرکز، چاپ اول 1370).
برابر اینان در زبان ارمنی Krring  به چند معنی:
1- چین و شکنج صورت بدن
2- تا و تاب جامه
3- مجازا ناهمواری، و ابرو در هم کشیدن
 4- پریشانی، گره و گیر (فرهنگ ارمنی ادوارد آقایان، ص 742).
 
Kuruk/ Koruk:
سایبان و سقف تاشو در فارسی، و نیز Choruk  دارای ناهمواری و فشردگی و برآمدگی و تا شدنِ چیزی مانند پارچه و پوست است.
برای مصداق این اشتقاق، مقایسه کنید در ایرانی، جُل به معنی نخ و پارچه در فارسی و سیستانی و Jolak  یعنی دوک و Jollai دستگاه پارچهبافی و Jollaka  (جولاهک- جولاهه) به معنی جانوری ریز از تیره عنکبوتیان (واژهنامه سیستانی، بنیاد نیشابور، ایرج افشار سال 1365).(7).
 
 در زبان ارمنی امروز با افتادن حرف «ر»، کارژ به کاژ بدل شده که به معنی نخ یا ریسی است که از ابریشم بهدست آید (فرهنگ ارمنی به ارمنی، ادوارد آقایان، ج 1 ص670).
 
 Kazh Panir:
پنیری است که به شکل نخهای طویل درست کنند. (همانجا ص671) مقایسه کنید در ایرانی Kazh  ابریشم فرومایه (برهان قاطع، ص1637).
 
Kazhana:
به معنی پیله ابریشم (فرهنگ رشیدی و زیرنویس برهان قاطع، ص 1637).
 
Kazhin:
برگستوان باشد و آن جامه ای باشد که در روز جنگ پوشند و بر اسب نیز پوشانند.
فرهنگ اشتینگاس آن را به اشتباه از ریشه چینی میداند که در همینجا این موضوع تصحیح میشود.
 
کژگا:
مخفف کژ گاو است که گاو قطاس باشد و دُم آن را بر گردن اسب و سر علم بندند (برهان قاطع، ج3، ص1640).
 
قزاکند: جامه پنبه و ابریشم آکنده (پرشده) آجیده کرده باشند که در روزهای جنگ پوشند و آن را خفتان گویند، و نهالی و توشک و جامه خواب را نیز گویند (برهان قاطع، جلد 3، ص1582).
به همین ریشه مربوط است Ghizh  که در کُردی به معنی موی (کردی مهاباد، ایران کلباسی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ص203، 1362).
 
Kazh / Kazhak:
پری باشد سیاه و کج بر پشت دُم بَط[مرغابی] نر که آن را بیشتر شاطران بر سر زنند و گاهی زنان بر یک طرف سر بند کنند (برهان قاطع، ج3، ص 1640).
 
Kaziya :
موی سر زن [به عنوان رشته و نخهای طویل که بافته میشود- نگارنده]، (فرهنگ کردی- فارسی، ص211).
 
Kajak [از شکل گمشده Karzhak-  نگارنده:
زلف (فرهنگ سیستانی، ص 123) و در گسترش معنی کژاریدن، به معنی پاره کردن و دریدن در ایرانی، و مقایسه کنید از همین ریشه در زبان ارمنی Kr Krel (با تکرار ریشه) نخ نخ شدن و پوسیده شدن و پاره کردن (فرهنگ ارمنی، مالخاسیان، ج4، ص 592).
 
شواهد دیگر ایرانی و ارمنی:
Karaska :
از وسایل بافندگی، چوبی حدود 5/1 متر که از دو طرف آن تناب بسته شده و سر تارهای پارچه را زمانی که بافته به آخر نزدیک می شود، بندند (مالخاسیان، فرهنگ ارمنی).
 
Karashk:
تار عنکبوت (فرهنگ ابوزید آباد کاشان. عباس مزرعتی، چاپ 2000).
 
 Kerash:
تار عنکبوت (فرهنگ بیذوی)
همین صورت با بدل شدن«ر» به «ل» در قائن مشهد، شده Kalash به همان معنی (فرهنگ مازندرانی، محمد باقر نجف زاده بارفروش، چاپ2000 ).
سپس با معنی بافت و پارچه، بسیاری واژهها را ساخته و به غنای فارسی افزوده شده که بهتر است فرهنگستان زبان ایران آنها را جدی گیرد و در پالودن زبان فارسی امروز بهکار گیرد.
 
کلاش جامه:
کیسه مانندی که در آن عنکبوت بچه نهد(فرهنگ ناظمالاطباء).
 
Qordae Kelash:
کیسهکش حمام (فرهنگ گویش راجی، حسین صفری، ص226).
 
 Kelash:
نوعی گیوه (واژهنامه کردی- فارسی، ص632).
 
Kalush:
گالش زنانه (گویش ساری، گیتی شکری، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ص 242).
 
Galish:
گالش (فرهنگ گیل و دیلم، محمود پاینده لنگرودی، انتشارات امیر کبیر، ص 578). و از راه همان تغییر آوایی معمول در ایران،  Kalan به معنی ریس یا نخ رنگ کرده (همانجا، ص 242) و در شعری از میرزاقاسم ادیب:
رجزخوانی شاهزاده دفتینان       
منم وارث تیغ و گرت و کلان
 
Kolan:
پنبه پرزده (فرهنگ آنندراج)
 
Kula:
پنبه پرزده، در زبان ارمنی
 
Kelil:
حاشیه دور قالی  (فرهنگ مردم، راور، ص101)
 
Kalaghi:
دستمال مانندی ابریشمین که زنان بر سر بندند، به شکل کلاخی هم آمده (ناظمالاطباء).
 
Kalaf:
کلاف نخ و آنگاه کلافه شدن و کلافه کردن، درهم شدن و ناراحت و غمگین و پریشان گشتن، یعنی مانند نخ در هم شدن و پیچیدن، برای همه اینها شواهد ریشهای وجود دارد
 
Kalabe:
به همان معنی (برهان قاطع، ص 1666). برای درک بهتر مقایسه کنید از ریشه Jul   و Jol: نخ و ریسمان و معانی بافت و پارچه و...
 
Julik :
آشفته و پریشان و ژولیده (همین ریشه است): جولیک و ژولیک (فرهنگ واژههای کهن در زبان آذربایجان، محمدرضا شعار، چاپ 2000، وابسته به بنیاد نیشابور).
از این مفاهیم درهم و برهم و به هم پیچیده و سر در گم و پراکنده و نامتمرکز در نخ و کلاف، آرام آرام به انسانهای پریشانفکر و سرگشته و حیران و آشفته و دنگ و منگ و غمین و ناراحت هم اطلاق شده است و شواهد ریشهای آن به قرار زیر است:
Kerr:
آدم ناراحت و پریشان (فرهنگ زرقان، محمدجعفر ملکزاده، نشر آثار فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ص221)
 
Ker:
همان معنی (فرهنگ گویش راجی، حسین صفری، چاپ 2000، ص 215). از همین ریشه Krusk به معنی در خود فرو رفته، پژمرده، دلمرده، غمگین(فرهنگ بهدنیان، جمشید سروشان، چاپ دوم انتشارت دانشگاه تهران، ص 79)
 
Ker:
چروک، چروکیده(همانجا، ص221)
 
Kar:
دستگاه قالی و کرباسبافی و سایر بافتنیها (فرهنگ کرمانی و راوری، گویش راجی نوشته حسین صفری، چاپ 2000)
 
Kar:
پارچه آب ندیده
 
Kar Bafu:
تارتنک (فرهنگ کرمانی، ص 69)
 
Kar:
زردوزی شده (ناظمالاطباء)
 
Kardavanak:
تنیده عنکبوت (فرهنگ گویشی خراسان بزرگ)[در مجموع یعنی پیله حشره ای که می تواند روی کار(نخ و پارچه) بدود- نگارنده].
 
Karotane:
عنکبوت (لغتنامه دهخدا)
 
Kartanak-Kartonak:
عنکبوت (زبان فارسی امروز و فرهنگهای فارسی)
 
Bone Kar:
قسمت آخر یک کار بافته شده (فارسی اصفهانی)
 
Karuvak:
کفاش، کفشدوزنده در ارمنی قدیم
 
Karva:
 به معنی رخنه گرفتن و وصل کردن دو چیز باشد با هم( لغتنامه دهخدا، ص 1629).
 
Kargah:
محل ساختن چیزها، مخصوصا بافتن پارچه (غیاث اللغات)
گویی تو را به رشتهی زرین آفتاب       
نساج کارگاه فلک، بافت پود و تار
خاقانی
 
با توجه به موارد ذکر شده، واژه Carpet که در زبانهای لاتین به قالی و گبه گفته میشود نمیتواند بیارتباط با ریشه مذکور باشد. یادگارهای این واژه از بیش از 800 سال پیش در زبان ارمنی وجود دارد و به یک نوع قالی کمپرز گفته شده و خود گواه این مدعا است که واژه پیشتر هم وجود داشته است چرا که موضوع بافت و نخ از ابتداییترین کشفها و صنایع بشر بوده و موضوع مهاجرت این واژه از بخش اروپایی ارمنستان غربی، مسألهایست که جدیت پژوهش را قوت میبخشد، مخصوصا این که بخش دوم Kar Pet  نیز با زبانهای ایرانی و ارمنی تفسیرشدنی است که این موضوع در فرصتی مغتنم باز خواهد شد.
در گسترش معنی این ریشه هنوز بسیار ناگفته ها باقی است. ذکر یکی دو مورد از واژگانی که پیوندی عمیق با «کار» دارند و دستهای بسیار بزرگ از مشترکات ایرانی و ارمنی را سر و سامان میدهد، در پایان گفتار برای ایجاد انگیزه کنجکاوی هر چه بیشتر ضروری به نظر میرسد، تا شاید همه اینها مجموعهای از زنجیر ناگسستی پیوند دیرین ایرانی زبانان را قوتی بیشتر بخشد و این ریشهیابی را محکمهپسندتر کند.
نگارنده عقیده دارد با تغییر آوایی و گذر از حرف K به Sh، این ریشه از Kar وKor  در این دو زبان به Shar وShor در آمده و با حفظ همان معانی و تعبیرات و ساختن مفاهیمی یکدست با آنچه که گذشت، غنایی بیشتر به دایره معانی و بانک لغوی افزودهاند و شگفتا که این ریشه نیز از چشم تیزبین زبانشناسان ارمنی- اروپایی و ایرانی دور مانده است.
 
Shor:
رایج در زبان ارمنی با معانی گسترده مربوط به نخ و پارچه
 
Shorr:
کلاف نخ  (فرهنگ ارمنی مالخاسیان، ص 531)
 
Votnashor:
شورت زنانه (همانجا)
 
Sharoghik:
دوک نخ  (همانجا، ص 507)
 
Shora:
پارچه، کهنه (فرهنگ سمنانی، پناهی سمنانی، ص 130)
 
Sher:
جامه پاره (فرهنگ زرقان، ص 191)
 
Sher Sher:
پاره پاره (همانجا)
 
Chir:
پاره (Chir Chir: پاره پاره در مورد پارچه/ واژهنامه همزبانان، ضمیمه شماره 4، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، محمد آصف فکرت، ص 21).
و روشن میشود که «جِر خوردن» در فارسی امروز نیز گونهای دیگر از این ریشه است. مقایسه کنید Kar Kar در اورامی و سنندجی و مصدر   Kr Krel ارمنی به معنی پاره پاره کردن، و در ادامه این پژوهش واژگان شَروار به معنی شلوار، شریته، شلیته، شال، شرنده(ژنده)، شرف و شرب و شورتی، و شارا گویر  در ارمنی به معنی پرده، شرامSheram و شراس Sheras ارمنی به معنی کرم ابریشم که بافنده است و شیر مگس به معنی عنکبوت و جوشیر و جوشیره به همان معنی(در برهان قاطع). و «شربافی» در ایرانی به معنای پارچه بافی.
و هر آنچه که این ریشه در آن است معنای اصلی خود را به یکباره مییابند و نوری دیگر بر زبانشناسی ایرانی و ارمنی نوین میتابد.

 
پانویس ها:
 
1-  Kuhn's Zeitschrift fur vergieichende  sprach forschung Berlin
2-Uber die stellung des Armenisehen im
kreise der indogerman sprachen
3- انجیل قرن 5 میلادی، چاپ 1895 قسطنطنیه و تاریخ ارمنیان، آگاتانگغوس چاپ 1909 و چند متن کهن دیگر (آجاریان ج2ص540)
4-  انجیل قرن 5 میلادی یوحنا، باب 19، شماره 23، همانجا
5- در متنی از هوانس ووسکه بران قرن5 م. همان جا
6- این قسمت از کتاب زبانشناسی هُرن، ص846
7- این چنین است که در زبان فارسی، عنکبوت را که بافنده و تننده است «کارتن» یا «کارتنک» نام نهادهاند. در زبان ارمنی نیز چنین منطقی در نامگذاری جانوری بافنده به کار گرفته شده است.
 
درباره زبان و فرهنگ ارمنی نگاه کنید به این پیوند:
http://www.armenianembassy.org.uk/culture.htm

Share this
تمامی حقوق این پایگاه برای «انسان شناسی و فرهنگ» محفوظ است.