(Go: >> BACK << -|- >> HOME <<)

سرآغاز

انسان شناسی شهری: حافظه ی تاریخی و شهر کارخانه ای به وسعت یک شهر «مطالعه ای بر کارخانه ی نساجی پارس سمنان»

محمدهادی دوست محمدی
A0324341.jpg

گزارش تحقیق ارائه شده به کلاس انسان شناسی و توسعه نیم ترم اول سال تحصیلی 88-89 دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران.

فهرست:
•    چکیده
•    مقدمه
•    پرسش های اساسی پژوهش

•    روش شناسی
•    ادبیات و پیشینه ی تحقیق
•    تاریخچه ای کوتاه از کارخانه نساجی پارس سمنان
•    یافته های پژوهش
                   - کارخانه، اقتصاد و شیوه ی معیشت
                        - کارخانه، بهداشت و امکانات رفاهی
                        - کارخانه، کاهش بی سوادی و نخبگان
                        - کارخانه و سیاست
                        - کارخانه و زمان شهری

چکیده:
شهرها به موازات شکل گیری، ایجاد فضاهایی می کنند که این فضاها به همراه خود، نمادها و نشانه هایی دارند و این نمادها و نشانه ها در گذر زمان در ذهن کنشگران اجتماعی ته نشین شده و به حافظه می پیوندند. این حافظه از آنجایی که بین کنشگران اجتماعی مشترک است گویای تجارب مشترک آنها از شهر و فضاهای شهری است و همین تجربه ی مشترک است که به شکل گیری نوعی باور مشترک بر پایه ی شباهت ها و در عین حال نوعی تفاوت یابی بین دسته ای مشخص از کنشگران و دیگران می شود؛ اشتراکاتی که سبب هویت یابی و هویت سازی شده و شکل گیری فرهنگ یا به عبارت بهتر خرده فرهنگ ها را ممکن می کند.
همه ی شهرها جدای از کارکردی که چه به طور رسمی و چه به طور ضمنی برایشان تعریف شده است، فضاهایی می سازند که از یک طرف با زندگی روزمره کنشگران اجتماعی و از طرف دیگر با حافظه ای که روی محور زمان شکل گرفته و از نسل های گذشته اکتساب شده است، در ارتباط مستقیم می باشند. به عبارت بهتر باید گفت که هستی یک فضای شهری الزاماً هستی فیزیکی و واقعیت فیزیکی آن نیست. فضا برآیندی است از خاطرات گذشته یا همان حافظه ی تاریخی و تجارب زمان حال که البته به سوی آینده پراکنش پیدا کرده و روی خط زمان ادامه ی حیات می دهد. فضا نمی میرد چرا که حافظه به طور کامل زوال پذیر نیست. به همین علت است که حتی با نابود شدن هستی فیزیکی یک فضا، آن فضا همچنان به حیات خود ادامه می دهد و به مانند یک قصه ی قدیمی همچنان سینه به سینه به نسل های آتی می رسد.
در این تحقیق با تکیه بر نظرات فوق سعی شده است که یک فضای شهری(کارخانه نساجی پارس سمنان)مورد بررسی قرار گیرد و تاثیراتی را که این فضای شهری بر روند توسعه شهر گذاشته است، کارکردهای مختلف این فضا و روند شکل گیری و زنده ماندن حافظه های تاریخی را اطراف این فضا از خلال مصاحبه با کنشگران اجتماعی توضیح دهد.

کلید واژگان: حافظه ی تاریخی، شهر صنعتی، فضای شهری، هویت، خرده فرهنگ، توسعه
مقدمه:
شهرهای سنتی ایران قدیم چه در دوره ی اسلامی و چه پس از آن ساختار مشخصی داشته اند که خود را در تقسیم بندی فضایی ویژه ای نشان می داده است. تقسیم بندی فضاها بر اساس سه فضای عمومی صورت می گرفته است: ارگ یا کهندژ که جایگاه قدرت بوده است و معمولاً در مرتفع ترین نقطه ی شهر ساخته می شده است؛ شارستان یا شهرستان که در پیرامون ارگ قرار داشته است و محل زندگی پیشه وران، بزرگان و همچنین محل استقرار مکان های خدماتی بوده است؛ و در نهایت سواد یا ربض که محل زندگی مردم عادی و کشاورزان بوده است و مکان-های مهمی نظیر بازار و مسجد جامع در این قسمت قرار داشته-اند.
در این تقسیم بندی فضایی به سادگی می توان رد پای سازمان یافتگی اجتماعی جامعه ی سنتی را مشاهده کرد و سلسله مرتب قدرت را درک کرد؛ در حالیکه در شهرهای صنعتی-خدماتی کنونی با این تقسیم بندی فضایی مواجه نیستیم. امروزه در کنار مساجد و امام زاده ها می شود بساط دستفروشان را دید و یا حتی در کنار مراکز استقرار قدرت، مکان زندگی مردمی عادی و طبقات پایین شهری را. تقسیم بندی مکان ها و فضاها بر اساس دوگانه های قدسی/ناقدسی، مرفه/فقیر و یا تقسیم بندی بر اساس شاخصه های قومیتی یا دینی دگرگون شده است. و این تغییر فرم شهرها نشان از تغییر در جهان بینی و اندیشه و سازمان یافتگی خاصی است که با آنچه در شهرهای سنتی غالب بود متفاوت است.
آغاز روند صنعتی شدن شهرهای ایران را باید مقارن با انقلاب مشروطه دانست. از همان زمان که متخصصین فرنگ رفته به ایران بازگشتند و به همراه خود اندیشه هایی را آوردند که نه تنها شکل معنوی زندگی ایرانیان، بلکه شکل مادی زندگی آنان را نیز تغییر داد. موج گسترده ی مدرنیزاسیون و ورود صنعت به شهرها اما از زمان سلطنت رضاخان شروع شد. در این دوره یعنی حوالی سالهای 1300-1340 شاهد گسترش پرسرعت راه های ارتباطی و همچنین کارخانه ها هستیم که شیوه معیشت و جهان بینی مردمان ساکن شهرها را به یکباره دچار تغییر گسترده ای می کند. ورود صنعت به شهرها مردمی را که تا پیش از این در زمین های کشاورزی خود کار می کردند و یا با دامپروری زندگی می گذراندند، با عناصر جدیدی آشنا کرد؛ عناصری که امروزه برای ما بسیار آشنا به نظر می رسند اما در آن روزگار در هاله ای غریبگی ودر عین حال تقدس پنهان بودند. برای ما که از همان آغاز در میان کارخانه ها و ماشین ها و خیابان های بزرگ چشم به دنیا گشودیم، تأثیر این عناصر در زندگی مان آنچنان مشهود نیست. برای اینکه این تأثیر را هرچه بیشتر و بهتر درک کنیم ناچاریم روی خط زمان کمی به عقب بازگردیم و شهر را از خلال حافظه ی ساکنینیش در آن دوره بازسازی کنیم.
توسعه و پیشرفت شهرها به علت دارا بودن ویژگی های مختلفی آغاز می شود و یا سرعت می گیرد. در برخی از مناطق، شرایط مساعد اقلیمی سبب توسعه و گسترش شهر می شود همانند اصفهان که وجود زاینده رود به پیشرفت و آبادانی آن بسیار کمک کرده است. اما در مناطقی که شرایط مساعد اقلیمی وجود ندارد، به ناچار عاملی خارجی و مصنوع باید این توسعه را سرعت ببخشد. موج مدرنیزاسیون و ورود صنعت به برخی شهرها همچون سمنان، این عامل مصنوع بوده است که در فاصله ی کوتاهی زندگی را در شهر دگرگون کرده است و چهره ی دیگری به شهر داده است. بررسی حافظه ی تاریخی مردمان آن دوره از این لحاظ که می توانیم از خلال آنها به روند شکل گیری شهر جدید پی ببریم برای ما بسیار مهم است. همچنین با این بررسی می توان به روند شکل گیری هویت و خرده فرهنگ هایی که با تأسیس کارخانه ایجاد شدند و کماکان هم به حیات خود ادامه می دهند، پی برد.

پرسش های اساسی پژوهش:
1.    ورود صنعت و تأسیس کارخانه چه جنبه هایی از زندگی را در شهر سمنان تحت تأثیر قرار داده است؟
2.    آیا تأسیس کارخانه سبب شکل گیری نوعی هویت یا خرده-فرهنگ در ساکنین شهر بوده است؟
3.    شکل گیری طبقه ی متوسط شهری تا چه اندازه تحت تأثیر کارخانه بوده است؟
4.    شکل گیری زمان بر محور زمان کار را آیا می توان تحت تأثیر کارخانه دانست؟

روش شناسی:
از آنجه که انسان شناسی از آغاز حوزه ی کاری خود را از رشته هایی همچون جامعه شناسی جدا کرده است، به ناچار باید روش های متفاوتی را نیز برای انجام پژوهش بر جوامع انسانی و فرهنگ آنها برگزیند. آنجا که جامعه شناسی به دنبال مطالعه بر پهنه های بزرگ از خلال پرسشنامه و جمعیت های نمونه است، انسان شناسی کار خود را مطالعه ی هرچه عمیق تر بر پهنه هایی کوچک تر از خلال مصاحبه های عمیق و مشاهده های مشارکتی تعریف می کند. در انجام این پژوهش هم، همانند دیگر پژوهش های مردم شناختی نگارنده تلاش کرده است تا با انجام مصاحبه با افرادی که به نوعی در ارتباط با موضوع پژوهش بوده اند استفاده کند. اما از آنجا که فضای موضوع پژوهش سال هاست که تخریب شده امکان حضور فیزیکی بر روی زمین تحقیق برای نگارنده امکان پذیر نبوده است. از طرف دیگر پیشینه ی موضوع مورد مطالعه به سالهای دهه ی اول قرن حاضر برمی گردد و به همین خاطر امکان اینکه بتوان با نسل اول کارگران کارخانه و یا ساکنین شهر در آن دوره گفت و گو انجام داده و از حافظه های آنها برای گردآوری داده های مورد نیاز استفاده کرد، مقدور نبوده است؛ چرا که این نسل یا همگی فوت کرده اند و از تعداد اندکی هم که باقی مانده اند نمی توان به علت کهولت سن به عنوان اطلاع رسان استفاده نمود. نگارنده بسیار تلاش کرد تا از داده های مکتوب و کتابخانه ای برای انجام این پژوهش استفاده کند اما متأسفانه داده ای که به طور مستقیم روی این موضوع تمرکز کرده باشد، یافت نشد و در رابطه با اسناد(چند نقشه و تعداد محدودی عکس) نگارنده نتوانست به آنها دسترسی پیدا کند.
همانطور که در بالا عنوان شد تکنیک غالب استفاده شده در این پژوهش، مصاحبه بوده است که با توجه به مشکلاتی که در بالا ذکر شد از نظر نگارنده تنها راه مناسب برای گردآوری داده های مورد نیاز بوده است. اما در این زمینه نیز مشکلاتی چند وجود داشته است. نگارنده برای انجام مصاحبه ناچار بود در محل کار مصاحبه شوندگان حضور یابد و از آنجا که این دسته اغلب از کارگران قدیمی کارخانه بوده و در حال حاضر در مشاغلی چون فروشندگی و خدمات فنی مشغول به کار بودند، نگارنده به سختی می توانست برای انجام گفت و گو از آنها وقت بگیرد. در نتیجه تنها سه مصاحبه انجام شد که داده های استخراج شده از آنها تا حدود زیادی مشابه هم بودند و نوعی اجماع نظری بین آنها وجود داشت.

ادبیات و پیشینه ی تحقیق:
حافظه ی تاریخی مفهومی است که از دیرباز در ارتباط با مفهوم شهر، فضا و زمان مورد توجه بوده است و به عنوان یکی از مؤلفه های مؤثر در شکل گیری هویت و فرآیند ملت و دولت سازی عنوان شده است.
حافظه ی تاریخی را باید شکلی از انباشت حافظه ی جمعی در محور زمانی به حساب آورد. حافظه ی جمعی(که نباید ارتباط شکلی و معنایی آن را با آگاهی جمعی دورکیمی از یاد برد)حافظه ای است که درون یک گروه اجتماعی نوعی اشتراک ذهنی در پیوند با گذشته به وجود آورده و کمابیش خاص آن گروه است. این حافظه بدین ترتیب از خلال سازوکارهای فرافکنی به سوی گذشته و همچنین به سوی آینده تصور وجود نوعی«منشأ» مشترک و نوعی«سرنوشت» مشترک را در گروه مزبور به وجود می آورد.(فکوهی،1383،259)
حافظه ی تاریخی از یک جهت با زمان و از جهت دیگر با محیط فضایی در ارتباط است:
حافظه ی تاریخی با تداوم یافتن خود بر محور زمانی، به این محور شکلی پویا و پیچیده می دهد. اگر محور زمانی را در جامعه ای بدون حادثه(که فرضی ناممکن است)به خطی مستقیم و بدون کوچک ترین انحراف، توقف، بازگشت و یا تغییر شکل تشبیه کنیم، ورود عنصر حافظه ی تاریخی بر این خط آن را به صورت های مختلف متحول کرده، بر ان نقاط عطف، تأکید، تغییرشکل های رادیکال، بازگشت ها و تکرارهای مارپیچی و غیره ایجاد می کند. حافظه ی تاریخی همچنین بر بستر فضا حرکت می کند. به عبارت دیگر محور زمانی در ارتباطی پیوسته با محیط فضایی قرار می گیرد و به نوبه ی خود آن را تغییر داده و بر آن معناگذاری، نمادگذاری و نشانه گذاری می کند.(فکوهی،259،1383)
فضا در مفهوم انسان شناختی چیزی فراتر از فضای فیزیکی یا طبیعی است:
در تبیین انسان شناختی از مفهوم فضا، اندیشه ی هانری لوفبور مکانی ویژه دارد. وی به ویژه در «تولید فضا»، فضا را نه یک پدیده ی طبیعی یا استعلایی بلکه یک تمامیت تاریخی و یک تولید اجتماعی می داند. در واقع فضا از یک سو تجربه ی حافظه ی تاریخی ماست و از سوی دیگر تجربه ی زندگی روزمره ی ما.(فکوهی،239،1383)
می دانیم که شهر در معنای ساده نوعی از سازمان یافتگی اجتماعی در فضاست و در عین حال خود، مجموعه ای است از فضاها با کارکردهای متفاوت. این فضاها در پیرامون خود نوعی عادات، اعتقادات و مناسک خاص به وجود می آورند که برای آنان که با این فضا در ارتباط هستند شباهت درون گروهی و تفاوت و تمایز با «دیگری» به وجود می آورد و به عبارت بهتر برای آنان هویت سازی می کند. ورود یک فضای جدید به مجموعه فضاهای شهری خواه نا خواه وضعیت به نسبت پایدار پیشین را دچار ناآرامی کرده و به همراه خود رفتارها و اندیشه های خاص یا به عبارت بهتر فرهنگ خاصی را وارد فضای شهری می کند:
شتابی که شهر به فرآیندهای تقسیم کار اجتماعی داده و توزیعی که بدین ترتیب در ارتباط با فضا به وجود می آورد، به صورت پیوسته-ای فرهنگ غالب، یعنی شکل های غالب رفتاری و عقیدتی در کل جامعه را به خرده فرهنگ ها یا اشکال غالب فرهنگی درون گروه های خاص تجزیه می کند... (فکوهی،286،1383)
پژوهش بر فضای کارخانه نساجی پارس سمنان از خلال حافظه ی تاریخی، نقطه ی آغازی است بر کار میدانی روی این فضای تأثیرگذار. در این زمینه تنها یک منبع مکتوب وجود دارد که آن هم به طور غیرمستقیم از کارخانه ی نساجی صحبت کرده است. جلد اول کتاب «یادمانده ها» اثر نصرت الله نوح که خاطرات خود را در سالهای کار در کارخانه ی نساجی نوشته است، منبع خوبی است برای شناخت تاریخ سیاسی آن زمانِ سمنان و همچنین تأثیری که کارخانه بر زندگی ساکنین آن دوره ی سمنان داشته است. اما متأسفانه از آنجا که این کتاب در آمریکا انتشار یافته است، امکان دسترسی به آن برای نگارنده مقدور نبود.

تاریخچه ای کوتاه از «کارخانه نساجی پارس سمنان»
تاسیس کارخانه نساجی پارس سمنان به آغاز روند مدرنیزاسیون و آغاز سلطنت رضاشاه پهلوی برمی گردد. همانطور که در بالا اشاره کردیم، در این دوره بود که صنعت به طور گسترده وارد مناسبات تولیدی ایران شد و در همین دوره است که با رشد گسترده راه های ارتباطی از جمله راه آهن رو به رو هستیم. همچنین در همین دوره است که اولین کارخانه ها تأسیس می شوند؛ کارخانه هایی که آغازگر روند تولید صنعتی در حجم گسترده و نیز اقتصاد سرمایه داری هستند.
اولین کارخانه هایی که در ایران تأسیس شدند کارخانه های نخ ریسی و پارچه بافی بودند. کارخانه نساجی پارس سمنان از همین دست کارخانه هاست که در دهه ی نخست قرن حاضر به دستور رضا شاه و توسط تاجری خرده پا به نام حاج علینقی کاشانی و شرکاء وی پا به عرصه ی وجود نهاد. در ابتدای تأسیس، فعالیت این کارخانه محدود می شده است به ریسمان-ریسی اما رفته رفته بخش های دیگری به کارخانه اضافه می شود و کارخانه به یکی از کارخانجات ریسندگی و بافندگی بزرگ کشور تبدیل می شود.
محل این کارخانه در زمان تأسیس، آخرین نقطه ی شمال شرقی شهر سمنان بوده است؛ مکانی معروف  به باغ امیر که متعلق به یکی از خاندان های متمول شهر سمنان(خاندان فامیلی)بوده است. پس از تأسیس کارخانه مهندسین آلمانی برای مجهز کردن کارخانه به سیستم های صنعتی و نصب دستگاه ها به سمنان می آیند و تا سال ها در آنجا زندگی می کنند. روایتی که فرزند یکی از کارگران قدیمی کارخانه از حمل دستگاه ها از ایستگاه راه آهن تا محل کارخانه می کند، چنین است:
«ایستگاه راه آهن سمنان در جنوبی ترین نقطه ی شهر قرار داشته است و کارخانه در شمالی ترین نقطه ی شهر. برای اینکه بتوانند دستگاه های چند تُنی را از آنجا به کارخانه برسانند، از ایستگاه راه آهن خیابانی کشیدند تا محل کارخانه که امروزه به خیابان منوچهری معروف است. بعد الوارهایی تهیه کردند تا این دستگاه ها را روی آنها بغلتانند و آنها را به جای اصلی شان منتقل کنند.»
اگر نشود گفت همه، باید گفت اکثر خانواده های سمنانی یک یا چند عضو داشته اند که در کارخانه مشغول به کار بوده است. به همین دلیل است که این کارخانه گوشه ای از خاطرات همه ی بومیان شهر سمنان را اشغال کرده است. کارخانه ی نساجی بنا به قول ساکنین شهر سمنان، تأثیر شگرفی بر توسعه ی این شهر گذاشته است. شاید این کارخانه آغازگر روندی بوده است که امروزه به صنعتی شدن شهر انجامیده است و سبب شده که سالانه مهاجرین از اطراف برای پیدا کردن کار راهی این شهر کویری بشوند. اما متأسفانه بر اثر بی توجهی، کارخانه در اواسط دهه ی70 به مرز ورشکستگی می رسد و هیچ اقدام مثبتی برای جلوگیری از این اتفاق که سبب بیکار شدن صدها کارگر می شود، نمی کنند. بلافاصله بعد از ورشکستگی کارخانه، تخریب ساختمان های آن شروع شده و زمین-های آن را با کاربری تازه ای به متقاضیان به فروش می رسد. قسمتی دیگر از این زمین ها هم محل احداث ساختمان شورای شهر می شود. امروز از آن کارخانه ی بزرگ و باشکوه تنها برج کوچکش باقی مانده است که سوت تعویض شیفت بر بالای آن قرار داشته و خرابه ای از یکی از سوله ها. کارخانه ای که می توانست موزه ای باشد برای به نمایش گذاشتن روند استقرار صنعت در شهر و کشور، به راحتی ویران می شود و از آن تنها یادش در خاطره ها می ماند.
یافته های پژوهش:
همانطور که پیش از این گفتیم، ورود صنعت به شهرهای ایران بر هر دو وجه فرهنگ یعنی بخش مادی یا تکنولوژیک و بخش معنوی یا ایدئولوژیک تأثیر به سزایی داشته است. انسان ها به سبب دارا بودن خصیصه ی خودخواهی، عموماً به مسائلی توجه می کنند که به خودشان چه به طور مستقیم و چه به طور غیر مستقیم مربوط باشد. فرآیند به خاطر سپردن اشیاء، مکان ها و خاطرات نیز به همین گونه است؛ یعنی در وهله ی نخست چیزهایی به خوبی در حافظه ضبط می شوند که مورد توجه قرار بگیرند و روی آنها به قدر کافی تمرکز حواس صورت بگیرد. از آنجا که توجه ما بیش از همه به مسائلی جلب می شود که مربوط به ما باشد و یا نفعی به ما برساند، می توان گفت که بیش از همه خاطراتی در ذهن ما ماندگار می شوند که تأثیری(چه مثبت و چه منفی)در زندگی ما داشته باشند. در مورد «کارخانه نساجی پارس» هم می توان با توجه به نظرات مطرح شده، اینگونه قضاوت کرد. این کارخانه با اینکه بیشتر از 10 سال است که از تخریبش می گذرد هنوز به شکلی واضح در خاطره ها زنده است و حالا دیگر جزئی از حافظه ی تاریخی مردمان ساکن شهر سمنان شده است. این ماندگاری گویای تأثیر شگرفی است که این فضا بر زندگی این مردم داشته است.
در این بخش به طور جداگانه به بررسی این تأثیرات پرداخته و نقش آنها را در توسعه ی شهر سمنان بررسی می کنیم.
کارخانه، اقتصاد و شیوه ی معیشت
مردم سمنان تا پیش از صنعتی شدن شهر، از راه کشاورزی و دامپروری روزگار می گذراندند. اگر چه حتی پس از تأسیس کارخانه نیز این شیوه های معیشتی به حیات خود ادامه دادند، اما کارخانه با شکل جدیدی از نظام اقتصادی که وارد شهر کرده بود تأثیر زیادی بر زندگی مردم شهر گذاشت.
سرمایه ای که در کارخانه در حال گردش بود، منبع اقتصادی دیگری برای مردم مهیا نمود. اگر تا پیش از این تنها شیوه-ی کسب درآمد فروش محصولات کشاورزی بود که آنهم چندان سودی عاید صاحبانش نمی کرد، از این پس می توانستند به کاری تکیه کنند که حقوق ثابتی برایشان دارد و در عین حال مازادی است بر درآمد پیشینشان؛ چرا که حالا می توانستند در کنار کشاورزی و دامپروری، حقوق کارگری در کارخانه را نیز دریافت کنند و یک گام در جهت زندگی با رفاه بیشتر بر دارند.
حقوق کارخانه بسیاری از روستانشینان اطراف و همچنین بومیان شهر را به آنجا کشاند و اینچنین شد که موج مهاجرتی از روستاهای اطراف به سوی شهر اوج گرفت. اما این موج مهاجرتی علاوه بر تأثیرات مثبتی که در روند صنعتی شدن شهر و توسعه ی کارخانه داشت، تأثیرات منفی بر تولید صنایع دستی گذاشت. زنان و مردانی که در روستاها به بافتن قالی، جاجیم و پارچه مشغول بودند، کار خود را رها کردند و به
جای آن کار در کارخانه را اگر چه مشقت هایش کمتر از کار در خانه نبود، برگزیدند. شاید انگیزه ی مهم این افراد از کار در کارخانه کسب درآمد بیشتر بوده باشد اما در کنار آن می توان لذت تجربه ی فضای شهری را که با تأسیس کارخانه زرق و برق بیشتری یافته بود، را نیز اضافه کرد.
حقوق کارخانه قدرت خرید مردم را بیشتر کرد؛ هر چند شاید زندگی آن روزها به گونه ای بود که نمی شد در آن از کالاهای لوکس و یا مصرف گرایی صحبتی به میان آورد، اما تأثیر این افزایش قدرت خرید بر رشد سطح باسوادی و همچنین شکل گیری طبقه ی متوسط شهری غیر قابل انکار است کهه در بخش های بعد به این مسائل اشاره خواهیم کرد.
کارخانه، بهداشت و امکانات رفاهی
یکی از بزرگ ترین تأثیراتی که کارخانه بر بهداشت و پاکیزگی در شهر گذاشت را می توان در وجود حمام آن مشاهده کرد. تا پیش از احداث کارخانه مردم مجبور بودند از حمام-هایی در شکل سنتی که داری خزینه بودند استفده کنند؛ حمام-هایی که علاوه بر اینکه همیشه آب گرم نداشتند، مرکزی بودند برای سرایت انواع بیماری ها. اما دیگ های بخار کارخانه به کمک مردم شهر آمدند تا هم تجربه ی حمام کردن بدون غوطه ور شدن در آب های آلوده ی خزینه ها را به آنها بچشانند و هم لذت برخورداری از آب گرم همیشگی. مادامی که کارخانه کار می کرد آب گرم هم برای استحمام وجود داشت. درعین حال این آب اگرچه از دیگ های بخار تأمین می شد اما آلوده نبود چرا که در تصفیه خانه ای که برای این منظور در نظر گرفته شده بود، تصفیه می شد.
یکی دیگر از تأثیرات بزرگی که احداث کارخانه در شهر داشت، این بود که با سرمایه ی کارخانه درمانگاه کوچکی در کنار کارخانه تأسیس شد و کمک بزرگی به رواج بهداشت و رهاندن بسیاری از مردم از مرگ نمود. در عین حال مردم با اندیشه های طب جدید آشنا شدند و دریافتند که درمانی برای بسیاری از بیماری هایی که در عقاید سنتی و میان گیاهان دارویی درمانی برایشان پیدا نمی شود، وجود دارد. اوج این جریان را می توان در سال های دهه ی30 و شیوع گسترده ی بیماری سل دانست. در همین سال ها بود که اولین پزشک به شهر سمنان آمد و به کمک پنی سیلین بسیاری از مردم را از مرگ نجات داد. بعدها هم در درمانگاه کارخانه ساکن شد و به معالجه ی بیماران پرداخت. با این اوصاف مشاهده می کنیم که تأثیر کارخانه فراتر از وجوه مادی بوده است و در این مسأله به آسانی می شود رد پای تغییر عقاید و حهان بینی را سراغ گرفت.
در این بخش همچنین باید به این نکته اشاره کرد که در شهر سمنان به مدد تأسیسات کارخانه برق توزیع می شود و همین امر بسیاری از جنبه های زندگی را تحت تأثیر قرار می دهد: یخچال های سنتی جای خود را به یخچال های برقی می دهند، چراغ های برقی خانه ها را روشن می کنند و تحصیل علم آسان تر می شود و ... .
کارخانه، کاهش نرخ بی سوادی و نخبگان
چند سال پس از تأسیس کارخانه یکی از مدیران آن با کمک مالی صاحب کارخانه، اقدام به ساخت مدرسه ای در شهر می کند؛ مدرسه ای که قرار بوده است در عین حال که جایی است برای تحصیل کردن فرزندان کارگران، جایی باشد برای مبارزه با بی سوادی خودِ کارگران که در آن دوران سیاست کلی حکومت وقت بوده است. بچه های متولد دهه ی30 به بعد به خوبی این دبستان را به یاد می آورند؛ هر چند که حالا هم این مدرسه دایر است و دانش آموز می پذیرد اما ممکن است خیلی از بچه-های امروزی پیشینه ی تاریخی آن را ندانند. نام این مدرسه همنام مؤسس آن بوده است: دبستان مهران که  امروز نام آن شهید چمران است.
در اینجا باید تأثیری را که فضای کارخانه بر اندیشه ی کارگران گذاشته است و سبب شده است که آنها هر چه بیشتر ترغیب شوند تا فرزندان خود را برای تحصیل به مدرسه بفرستند، خاطرنشان کرد. همانطور که گفته شد، اکثر خانواده های سمنانی از راه کشاورزی امرار معاش می کردند و فرزندان خود را هم برای همین کار تربیت می کردند. آن روزها کسی احتیاجی نمی دید که بچه هایش را برای تحصیل به مدرسه بفرستد اما وقتی همین افراد در فضای کارخانه قرار می گیرند و در ارتباط با مدیران تحصیل کرده ی کارخانه پی می برند که راه های بهتر وپرسودتری هم برای امرار معاش وجود دارد، با اصرار فرزندانشان را به مدرسه می فرستند تا بلکه آنها بتوانند جایگاه بهتری در اجتماع و زندگی آینده شان داشته باشند. به عبارت دیگر تا پیش از این گزینه ی بهتری از کار کشاورزی در ذهن مردم وجود نداشت اما ورود کارخانه به فضای شهر آنها را با گزینه های دیگری آشنا می کند که می توانند جای قبلی را بگیرند.
از طرف دیگر باید به سیاستی که کارخانه در راستای ارتقای سطح فکری کارگران ایفا کرده است اشاره کرد. کارگران می توانستند در مدرسه تحصیل کنند و به ازای مدت زمانی که در مدرسه به سر می برند نیز اضافه کار دریافت کنند. یکی از فرزندان کارگران قدیمی کارخانه اینچنین نقل می کند:
«یادم هست که پدرم بعدازظهر ها چند ساعتی به مدرسه می رفت. همه ی چیزی که پدرم از خواندن و نوشتن بلد بود را در همین مدرسه و به لطف کارخانه یاد گرفته بود. بعدها کم کم کتاب-هایی به خانه می آورد و با این که نمی توانست آنها را کامل بخواند اما مدام سعی داشت در خواندن و نوشتن پیشرفت کند. همین بود که ما را به اصرار به مدرسه فرستاد تا بتوانیم در آینده موقعیت بهتری از خودش داشته باشیم.»
همین نسل تحصیلکردگان آن دوره بودند که بعدها طبقه ی متوسط شهری را شکل دادند و جزء گروهی از نخبگان شدند که علاوه بر اینکه از پایگاه اجتماعی برتری نسبت به دیگران برخوردار هستند، دارای بینش و دید عمیق تری نسبت به تاریخ شهر سمنان هستند و به عبارتی بهتر، می توان گفت که هویت محلی در آنها در مقایسه با سایرین بسیار قوی تر و منسجم تر است.
کارخانه و سیاست
کارخانه ی نساجی پارس سمنان در دوره ای تأسیس شد که در فضای سیاسی کشور اندیشه های مارکسیستی غالب بودند. از طرفی دیگر نباید این نکته را فراموش کرد که سمنان در دهه-ی 20 محل اسکان سربازان روس بوده است. این مسائل کارخانه را به مکان مناسبی برای شکل گیری و رواج آن اندیشه ها تبدیل می کند و یکی از شاخه های قدرتمند حزب توده در سمنان شکل می گیرد. ورود این اندیشه ها به شهری که تا آن زمان از فضای سیاسی دور بوده است، تغییرات بنیادینی در شهر ایجاد می کند و به شهر یک بعد سیاسی القا می کند که برای مردم ناشناخته است و شاید به دلیل همین ناشناختگی عده ی زیادی از کارگران کارخانه و جوانان شهر جذب حزب می شوند.
یکی از مطلعین در این مورد اینچنین می گوید:
«آن موقع حزب توده و طرفدارانش آنقدر در شهر قدرت داشتند که به راحتی مسئولین را عزل کرده و افراد دلخواه خودشان را جای آنها منصوب می کردند. با تبلیغاتی که در کارخانه بین کارگران می شد، خیلی از آنها اگرچه چیزی از جنبه ی تئوریک فعالیت حزب نمی دانستند و اکثراً مذهبی و نمازخوان بودند، به حزب پیوسته بودند.. در حقیقت این ها طرفدار مرام سوسیالیستی حزب بودند که سهم کارشان را از کارفرمایان می طلبید و یک نوع تساوی در مالکیت را به آنان نوید می داد.»
اوج فعالیت های سیاسی در سمنان بر می گردد به سال 1332 و جریان کودتای 28 مرداد که در طی این مبارزات 6 نفر کشته شدند، عده ای به زندان افتادند و برخی نیز از ترس جانشان از شهر گریختند و دیگر هیچگاه بازنگشتند.
اندیشه های مارکسیستی عموماً با ورود و استقرار صنعت شروع به شکل گیری و رشد می کنند چرا که کارخانه ها و فضاهای صنعتی به عنوان فضاهایی که کارگران در آنجا با حقوق و مزایای پایین کار می کنند ، نقطه ی مرکزی هدف  اندیشه های مزبور هستند که باید از میان بروند. به طبع شهرهایی که داری چنین فضاهای هستند، فضای مساعدی برای شکل گیری چنین مبارزاتی بوده اند. به همین علت است که در سمنان حول محور کارخانه این اندیشه ها شکل می گیرند و شیوع پیدا می کنند. کارخانه با ورود خودش به فضای شهر سمنان، تحت تأثیر عواملی که ذکر کردیم ایجادکننده ی یک خرده فرهنگ سیاسی بوده است که از قضا با نظم موجود در ستیز بوده است. این خرده فرهنگ سیاسی جهان بینی مردم شهر را تحت تأثیر قرار می دهد و فضای رکود سیاسی را می شکند. مردم می فهمند که برای رسیدن به آرزوهاشان باید تلاش کنند و مبارزه؛ هر چند که این مبارزه مبنای تئوریک نداشته باشد و صرفاً به نوعی رفتار هیجانی شبیه باشد اما باز هم نمی توان منکر تأثیری شد که این خرده فرهنگ سیاسی بر فضای شهر گذاشته است. فضای جدیدی که در شهر ایجاد شده بود، به انسان ها اجازه می داد که عقاید خود را بیان کنند و به آنها فهمانده بود که آنها هم می توانند با عقل خود بیاندیشند و تصمیم گیری کنند. این آزادی که در فضای شهر ایجاد می شود بسیار به این شعار اروپایی که «هوای شهر انسان را آزاد می کند» نزدیک است.
کارخانه و زمان شهری
زمان از مقوله هایی است که در زندگی شهری به طرز آشکاری تأثیرگذار است. از دیرباز زمان در جوامع مختلف بر اساس معیارهایی تنظیم می شده است. شکل غالب این تنظیم زمانی یکی تنظیم بر اساس گردش فصول و پدیده های طبیعی همچون طلوع یا غروب خورشید بوده است؛ و دیگری تنظیم زمان بر اساس رخدادها و پنداره های دینی. البته در اینجا نباید به این نکته بی توجه بود که در هر دوی این موارد تنظیم زمان در نهایت به تنظیم زمان های کاری و زمان های غیرکاری ارتباط پیدا می کرده است.
شهر صنعتی این رابطه را به گونه ای دیگر درمی آورد. زمان در شهر صنعتی تنها تابع یک چیز است و آن «کار» است، تنها مفهومی که همه ی کارکردهای درون یک شهر در آن حل می شوند. یعنی بر گرد زمان کار است که تمام زندگی اجتماعی سازمان یافته و تمام بازنمودهای فرهنگی و اجتماعی از زمان تبلور می یابند.
احداث کارخانه در سمنان نیز چنین تغییری در مفهوم زمان ایجاد می کند. شکل عینی این تغییر را در تنظیم زندگی بر اساس سوت تغییر شیفت کارخانه می شود به سادگی مشاهده کرد. کارگران در ابتدا دو شیفت 12 ساعته در کارخانه کار می کردند اما بعدها زمان کاری تغییر کرد و به سه شیفت 8 ساعته تبدیل شد. سوتی در بالای برجک کارخانه نصب شده بود که زمان تغییر شیفت را اعلام می کرد و در ابتدا که شهر کوچک بود صدای این سوت تا جنوب شهر می رسید. مردم شهر به صدای این سوت عادت کرده بودند. صدای این سوت که در حقیقت نشانه ای بود برای کارگران از آغاز کار به نشانه ای برای تمام ساکنین شهر بدل شده بود. از آنجا که مردم در آن دوران در خانه هاشان ساعت نداشتند، اوقات روزشان را با شروع و اتمام ساعات کاری تنظیم می کردند. صبح با صدای سوت کارخانه از رختخواب بیرون می آمدند و با سوتی دیگر می دانستند که چند دقیقه بعد باید میزبان اعضای خانواده-شان باشند که از کارخانه به خانه بازمی گردند. کار و اوقات کاری نقطه ای بود که دیگر فعالیت های روزمره با تأثیر از آن شکل می گرفتند و زمان مند می شدند.

نتیجه گیری
بر اساس پرسش هایی که در ابتدای پژوهش مطرح کرده بودیم، می توان اینطور نتیجه گرفت که تأسیس «کارخانه نساجی پارس» نقطه ی عطفی در روند تحول و توسعه ی شهر سمنان بوده است. به عبارت دیگر می توان گفت که تأسیس کارخانه در سمنان نقطه ای است که از آن پس شاهد آغاز روند مدرنیزاسیون چه در زمینه ی مادی و چه در زمینه ی معنوی هستیم. اما مهم ترین تأثیری که کارخانه از نظر نگارنده بر فضای شهر سمنان گذاشته است و در زندگی امروزی ساکنین آن و همچنین آیندگان آن به شدت محسوس است، کمک به شکل گیری طبقه ی متوسط شهری است؛ طبقه ای که به دلیل ارتباط مستقیم با کارخانه و اینکه بخش های بزرگی از زندگی اش را مدیون کارخانه است، دارای یک هویت منسجم محلی است که بخش بزرگی از آن با محوریت فضای کارخانه شکل گرفته است. این نسل همان نسلی است که به شدت بر فرهنگ و هویت سمنانی تأکید می کند و پاسدار مؤلفه هایی است که این هویت را سامان داده و حفظ می کنند. این نسل(متولدین دهه های 30 و 40) بهترین نسل برای پژوهش بر فضاهای شهر سمنان از خلال حافظه-ی تاریخی هستند؛ چرا که آنها بی یا با واسطه شاهد روند شکل گیری شهر جدید هستند و در دورانی زیسته اند که دوران گذار از زندگی سنتی به زندگی صنعتی و مدرن بوده است. به گفته ی یکی از افراد همین قشر، شاید اگر کارخانه نبود آنها هم همان کار کشاورزی را پیش می گرفتند و این هویت منسجم که حول محور کارخانه شکا گرفته است، هرگز شکل نمی گرفت.
مسئله ی دیگری که باید به آن اشاره کرد، مسئله ی انتقال این حافظه ی تاریخی به نسلی است که کارخانه را به یاد نمی آورند، نسلی که کسی از کارخانه چیزی برایشان نگفته است و یا اینکه بعد از تخریب کارخانه به دنیا آمده اند. همانطور که در مقدمه گفتیم فضاها با تأثیراتی که از خود به جای می گذارند و با نمادسازی در ذهن ها ماندگار می شوند. اما این نمادها ممکن است با مرور زمان فراموش شوند و از یاد بروند و یا تغییر شکل پیدا کنند. این نکته خصوصاً در مورد این مکان مصداق دارد چرا که این کارخانه سال هاست که تخریب شده است. تنها چیزی که از این کارخانه هنوز برای نسل های کنونی و آینده باقی مانده است، نام «سه راه کارخانه» است که مکان قدیمی احداث کارخانه را با آن مشخص می کنند و همچنین حافظه ی پدران و پدربزرگان. اینهاست که این کنجکاوی را در علاقه مندان بر می انگیزد که سری به گذشته ها بزنند و فرهنگ و شاخصه های هویتی خود را بشناسند.
مأخذ شناسی:
•    فکوهی، ناصر؛ 1383؛  انسان شناسی شهری؛  تهران: نی
•    سلطانزاده، حسین؛ 1365؛ مقدمه ای بر شهر و شهرنشینی در ایران؛ تهران: نشر آبی
•    وبر، مارکس؛ 1375؛ شهر در گذر زمان؛ ترجمه ی شیوا کاویانی؛ تهران: شرکت سهامی انتشار
•    کاستللو، وینسنت؛ 1368؛ شهرنشینی در خاورمیانه؛ ترجمه ی پرویز پیران؛ تهران: نی
•    گیدنز، آنتونی؛ 1387؛ جامعه شناسی؛ ترجمه ی حسن چاوشیان؛ تهران: نی
•    پایگاه اطلاع رسانی انسان شناسی و فرهنگ(www.anthropology.ir)  

Hadi.doostmohammady@gmail.com

Share this
تمامی حقوق این پایگاه برای «انسان شناسی و فرهنگ» محفوظ است.