(Go: >> BACK << -|- >> HOME <<)

سرآغاز

درباره ی مستند "رنگ پریدگی"

زهرا ملوکی
images.jpg

"رنگ پریدگی" فیلمی است که در عنوان، تمام حرفش را می زند اما داستانِ این مستند در چگونگی پرداختن به موضوع "رنگ تهران" است که سخنش را از یک گزارش نقادانه ی کسل کننده متمایز می کند. تهران با همه ی رنگ هایی که دارد از دور و در خیال، خاکستری به نظر می رسد و این مسئله ای است که هر یک از ما به عنوان ناظران این شهر در ارتفاعات و در فکرمان به آن پی برده ایم.

نام اثر: رنگ پریدگی (روزی که رنگ تهران پرید).

کارگردان: مهدی کرم پور و بهداد آوند امینی.

تهیه کننده: جعفر صانعی مقدم.

سال ساخت: 1389-1388

مدت زمان:29 دقیقه

خلاصه: مستندی انتقادی از وضعیت رنگ در شهر تهران که وارد فضایی "فانتزی" می شود.

 

"رنگ پریدگی" فیلمی است که در عنوان، تمام حرفش را می زند اما داستانِ این مستند در چگونگی پرداختن به موضوع "رنگ تهران" است که سخنش را از یک گزارش نقادانه ی کسل کننده متمایز می کند. تهران با همه ی رنگ هایی که دارد از دور و در خیال، خاکستری به نظر می رسد و این مسئله ای است که هر یک از ما به عنوان ناظران این شهر در ارتفاعات و در فکرمان به آن پی برده ایم.

"تهران، زمانی پایتختی دوست داشتنی، خوش آب و هوا، سرسبز و زیبا، آرام و با وقار، شهر خاطره ها و حوادث از یاد نرفتنی و ماندگار. یک ابر شهر کمی غبارآلود و گاهی خاکستری...همیشه خاکستری..."(3 دقیقه و 36 ثانیه تا 4 دقیقه و 4 ثانیه، رنگ پریدگی،1389-1388)

داستان این رنگ پریدگی اما به سه مسئله ی مجزا از هم می پردازد:

اول، رنگ های درهم و تندی که در جا به جای شهر، بدون هیچ مناسبتی روی دیوارها و در اماکن عمومی شهر دیده می شوند. مناظری شاد و اغلب بی معنی که در شکل و رنگ، نمادهایی ناخوانا برای شهروند محسوب می شوند. چرا که زیبایی "آنی" این مناظر در نشانه شناسی ذهن شهروندان، جایگاه خودش را نمی یابد. دیوارهایی ملون که یادمان نمی ماند آن ها را کجا دیده ایم، کنار یک خیابان یا دیوار یک دبستان.

این رنگ ها که در واقع باید نمادهایی هویت ساز برای شهر به شمار بروند در ذهن کنش گر شهری هرگز کدگشایی نمی شوند چرا که او اغلب، آن ها را به عنوان رمز دریافت نمی کند و اگر در ذهن به آن ها نام "آشفتگی" ندهد؛ دست کم حواسش را به هزار و یک محرک دیگر موجود، اختصاص خواهد داد و در نهایت این رنگ آمیزی های بی هدف "باعث می شود که شهروندان هیچ گونه خاطره ای در ذهن از محله ها و مناطق مختلف نداشته باشند." (پرویزی، کریمی مشاور، تاجی، 1390)

دوم، بسامد بالای رنگ خاکستری در تهران است که اغلب گلایه های عرصه ی ادبیات و هنر از شهر را هم شامل می شود. احساس دلتنگی و خمودی در شهری با ساختمان ها و هوای خاکستری که هیچ فرقی نمی کند در کجای تن و پیکره اش قدم بزنی.

تهران، اگرچه در سال های اخیر جا به جا رنگ و لعاب های بی مناسبت به خود دیده است اما هنوز هم در نگاه تماشاگر، خاکستری است. شهری آلوده با جمعیتی میلیونی که از تاریخ خوش و آب و هوای پیشینش چیزی جز خاطره برجای نمانده است و بوی دود ماشین و ارتفاع سکونت گاه هایش خطی است که در شکل و معنا، به شاکله ی تکه پاره اش وحدت و تشخّص بخشیده است.

اما مستند "رنگ پریدگی" از این دو سرفصل، فراتر رفته است و در ذهن مخاطب شروع به تخیل می کند. یک روز بدون هیچ مقدمه ای پایتخت و زندگی در هم پیچیده اش به بیماری عجیب و غریبی مبتلا می شود خاکستری و سیاه و سفید جای حیات عادی رنگ ها را می گیرند و بهت و ناباوری در شهروندان پس از چند ماه به بغض، عادت و خمودگی تبدیل می شود. نقطه ی شروع این ماجرا "پریدن رنگ" آدمک توی چراغ راهنمایی است که در اصل "قرمز" و در تصاویر "خاکستری" نشان داده می شود.(6 دقیقه و 49 ثانیه، رنگ پریدگی) عوامل فیلم این نکته ی عجیب و غریب را پی می گیرند و حاصل کارشان از آن نقطه، تخیلی است که شهر تماماً خاکستری را برای ما تصویر می کند.

"رنگ پریدگی" از نماهای گوناگون عمومی تهران، کار خود را می آغازد و سپس عوامل گوناگون فیلم را در خود نشان می دهد که در حال ساختن این اثر اند. یکی شدن پشت صحنه و فیلم اصلی اتفاقی است که عوامل سازنده را در روزمره ی دیگر شهروندان و نیز مخاطبان، شریک می کند و از آن هاله ی تمایز میان "روایت دستکاری شده" و "واقعیت سرشار از حقیقت" می کاهد. این جا دیگر هوا و زمین تهران برای فیلم ساز و مخاطب یکی است و بیماری روح و جان پایتخت اتفاقی سراسری است. هرچند نقطه ی مشترک پیوند میان این دو گروه (عوامل فیلم و سایرین مخاطب) در بهت و تخیل (تغییر رنگ آدمک چراغ راهنمایی از قرمز به خاکستری) به خوبی آغاز می شود و در مصاحبه های ساختگی مثلاً واقعی، خوب پی گرفته شده است اما از این جا به بعد است که ریتم کلی فیلم رو به سقوط می رود و مخاطب تازه درگیر شده با مسئله را در صحنه های بعد به حال خود رها می کند. این مسئله به خصوص از قسمتی از فیلم که با عنوان "چند ماه بعد" از صحنه های قبل و بعد خود جدا شده است شدت می گیرد(19 دقیقه و 57 ثانیه تا 27 دقیقه و 33 ثانیه، رنگ پریدگی) و تا پایان فیلم که مشکل پریدن رنگ تهران، با دیده شدن یک گلبرگ رنگی در تصویر یک گل، بهبود می یابد ادامه پیدا می کند.(دقیقه ی 28 ام)

 

و ناتوانی این دست های سیمانی

"رنگها از ارکان مهم بیان هویت و خوانایی شهرها به شمار روند. اما در شهر تهران کمتر از عامل رنگ جهت ایجاد حس زندگی و هویت استفاده شده است و تهران امروز شهری خاکستری و در عین حال دارای اغتشاشات رنگی زیادی می باشد." (پرویزی، کریمی مشاور، تاجی، 1390)

اما آیا این انتقاد و نگرانی 29 دقیقه ای، تنها وضعیت رنگ در تهران را نشانه می گیرد؟ آیا مگر نه این است که "رنگ پریدگی" به خودی خود، عامل نگرانی هیچ یک از ما در ابتلا به بیماری نیست؟ به بیان دیگر، تنها اگر خاکستری بودن تهران و یا "گم شدن رنگ" و "قهر رنگ"(دقیقه ی 19 ام فیلم حاضر)، به عنوان علامت یک خطر بزرگ تر برای به دنبال داشتن بیماری های جدی تر شهر از سوی مخاطب دریافت شود؛ می تواند مسئله ای قابل پرداخت باشد و در غیر این صورت، خیال ما که از احتمال تقریباً صفر سیاه و سفید شدن زندگی واقعی، پس از تماشای این فیلم می آساید به مسائلی از این دست مشغول نمی شود.

تهران در این مستند، "سیاه و سفید" شده است چون مریضی های متعددی دارد: آشفتگی و بی نظمی، سر و صداهای دهشتناک، آلودگی آسمان نه دیگر آبی، تخریب فضای سبز، زشتی مناظر عمومی، ساختمان سازی های بی پایان و چه و چه...بیماری های خاموش پایتخت اند که همگی خودشان را در رنگ پریدگی نشان داده اند.

در نگاهی گسترده تر، مستند حاضر، به نوعی "مدرنیزاسیون" در تهران را به نقد می کشد. مدرنیته ای که برای این شهر، حاصلی جز اغتشاش و نا به سامانی نداشته است. پروژه ای که از "آرامش و صفای تهران قدیم" هویتی ناشناس بر جای گذاشته است.

"اما چه بر سر این شهر آمده؟ چرا این قدر شلخته و پرهیاهو شده؟ آرامش و صفای تهران قدیم جای خود را به هیاهویی سرسام آور داده. هویت شهر من چیست؟ نشانه های اصلی و امتیازهای ویژه ی آن کجایند؟"(4 دقیقه و 31 ثانیه تا 5 دقیقه و 27 ثانیه، رنگ پریدگی)

مدرنیته ای که آمد تا زندگی رو به رشد برایمان بسازد و رفاه شهروندان را تضمین کند، خیابان های آسفالت شده و فضاهای کاربردی و نظم نوین را بنا نهد امروز تنها احساس تمایل به توقف و تأمل را در ما زنده می کند. گذشته یک خاطره ی بی نقص نوستالژیک شده است و حال، عرصه ی سردرگمی و نارضایتی.

"...شبکه ی غول آسایی از اتوبان ها، محله های قدیمی و خیابان ها و کوچه های جورواجور که با بی نظمی عجیبی در طول سال های زیاد به شکلی بی رحمانه شاید، کنار هم قرار گرفته اند و فضایی پیچیده و ترسناک،...ایجاد کرده اند."(4 دقیقه و 4 ثانیه تا 4 دقیقه و 31 ثانیه، رنگ پریدگی)

گره ی اصلی ماجرا در "رنگ پریدگی"، گم شدن رنگ های شهر است. کارگردان ها برای باور پذیری این ماجرا با هوشمندی هر چه تمام تر، زبان طنز را در انتقال روایتشان انتخاب کرده اند. در دقیقه ی 16 ام فیلم، گوینده ی اخبار، خبر ابتلای تهران به رنگ پریدگی را به ما می دهد و این شوخی جدی شده کم کم در گزارش هایی ساختگی ادامه پیدا می کند تا با طولانی شدن موضوع، به نگرانی مخاطب هم بدل می شود.

اما چه چیز می تواند، در این شهر مریض، موتور مدرنیته را قلقلک بدهد؟ فیلم ساز به خوبی، اولین نشانه های بهبودی شهر را در پیدا شدن یک لکه ی رنگی که یکی از گلبرگ های یک گل در یک نقاشی دیواری است برای پایان بندی انتخاب می کند و ماجرا را بدون تأکید بر کلیشه های نخ نما شده در ذهن مخاطب رها می کند.

"تهران تا مدت ها سیاه و سفید ماند اما در تاریخی نامعلوم، در گوشه ای از شهر، لکه ی رنگی کوچکی توسط یک شاهد عینی دیده شد. او هرگز نخواست نامش فاش بشود."(27 دقیقه و 33 ثانیه تا 27 دقیقه و 50 ثانیه، رنگ پریدگی)

این شاهد عینی که می تواند، چیزی مثل نسیم صبا یا یکی از عناصر طبیعی باشد به واسطه ی فضای سورئال این اثر، در اندیشه ی مخاطب، مدام تصویر عوض می کند و به شکل ارائه ی راه کار برای مسئله ی طرح شده درمی آید.

اما در نهایت، رنگ تهران پریده است. "رنگ ها معانی نمادین دارند و در تصورات ذهنی ما نیز هر بنا با رنگ خاصی تداعی می شود... و حتی اکنون که شهرهای ما دچار اغتشاش و بی هویتی رنگی شده اند با نام بردن شهرهای خاص طیف های رنگی مشخص در ذهن همه ی ما زنده می شود."(بهزادفر،63-62) و رنگ تهران از پس این همه رنگ، خاکستری است...

 

منابع

مرکز مطالعات و برنامه ریزی شهر تهران. رنگ در شهر. اهمیت و تاثیر رنگها در ادراک فضای شهری. تاریخ انتشار مطلب:  1390/11/30

تهیه کنندگان مطلب: الهام پرویزی، مهرداد کریمی مشاور، صمد نگین تاجی.        

http://rpc.tehran.ir/default.aspx?tabid=323&ArticleId=5047

بهزادفر، مصطفی (1386)، هویت شهر (نگاهی به هویت شهر تهران)، تهران: سازمان فرهنگی هنر شهرداری تهران، مؤسسه نشر شهر

 

دوست و همکار گرامی

چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی،  نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد. برای اطلاع از چگونگی کمک رسانی و اقدام در این جهت خبر زیر را بخوانید

 

http://anthropology.ir/node/11294

 

 

 

Share this
تمامی حقوق این پایگاه برای «انسان شناسی و فرهنگ» محفوظ است.