(Go: >> BACK << -|- >> HOME <<)

سرآغاز

شهر از دیدگاه ارسطو (3) بخش پایانی

ادوارد کلایتون ترجمه زهره دودانگه
aristotle2

شهروند کیست؟
در کتاب سوم سیاست ارسطو برای فهم شهر رویکردی متفاوت را در پیش می گیرد. او دوباره این سوال را طرح می کند که شهر به واقع چه چیزی است، اما در اینجا روش او فهم و درک اجزایی است که شهر را می سازند، یعنی شهروندان. «بنابراین چه کس را باید بحق شهروند نامید و ماهیت شهروند چیست». امروز این امر برای آمریکایی ها یک مساله حقوقی است: هر کسی که در ایالات متحده یا از شهروند امریکایی در خارج متولد شود به خودی خود شهروند است. سایر مردم با طی فرایند های صحیح قانونی می توانند شهروند باشند. با این حال این قانون برای ارسطو قابل قبول نیست، چرا که بردگان در همان شهرهایی به دنیا می آیند که مردان آزاد متولد می شوند، اما این امر سبب آن نیست که شهروند محسوب شوند. از دیدگاه ارسطو شهروندی چیزی بیش از زندگی کردن در یک مکان خاص یا سهیم شدن در قعالیت اقتصادی یا تحت حاکمیت قوانین یکسان بودن است. در عوض شهروندی برای ارسطو نوعی فعالیت است: «بهترین مصداق شهروند محض و مطلق کسی است که حق اشتغال به وظایف دادرسی و احراز مناصب را دارا باشد». او بعدها می گوید: « اکنون گوییم که شهروند کسی است که در شهری که مسکن اوست حق دادرسی و بیان عقیده درباره امور ]از طریق شورای های ملی[ را دارا است. و هر شهر از مجموعۀ اینگونه افراد پدید می آید و عدۀ شهروندان نیز باید به حدی باشد که استقلال زندگی آنها را تامین کند»؛ و این شهروند شهروندی است که «در حکومت دمکراسی صدق می کند، ]اما[ پیدا کردن مصداق آن را درحکومتهای دیگر حتمی نیست». ما همچنان می توانیم درباره چیستیِ دموکراسی صحبت کنیم، اما وقتی این کار را انجام میدهیم مهم است  که آن را به درستی تعریف کنیم. وقتی ارسطو درباره مشارکت و جامعه سیاسی سخن می گوید، منظور او این است که هر شهروند باید به طور مستقیم و با رای دادن به نمایندگان در انجمن شرکت کند و باید با رضایت و میل در هیئت منصفه خدمت کند تا به تقویت قوانین و حمایت از آن کمک نماید. مجددا به تضاد میان این جامعه و دولتهای ملی مدرن در غرب –که در آن ها فرصت های اندکی برای مشارکت مستقیم در امور سیاسی وجود دارد و بیشتر مردم برای پرهیز از خدمت در هیئت های منصفه در کشمکشند- توجه کنید.

مشارکت در مشورت و تصمیم گیری بدان معنی است که شهروند عضو گروهی است که درباره امور سودمند و مضر، خوب و بد، عادلانه و ناعادلانه گفتگو کرده و سپس قوانین را تصویب نموده و برمبنای یک روال مشورتی به احکام قضایی می رسد. این روال مستلزم آن است که هریک از شهروندان بر مبنای شایستگی هایشان، روش های ممکن و گوناگون اقدام را در نظر بگیرد و درباره این گزینه ها با شهروندانی که با او نزدیک هستند سخن بگوید. با چنین رویکردی شهروند با عقلانیت و گفتگو پیوند می خورد و در نتیجه غایت خویش را برآورده می سازد، در مسیری قرار می گیرد که او را قادر می سازد به زندگی بافضیلت و شادمانه دست یازد. در حکومت هایی که شهروندان به لحاظ طبیعی مشابه و برابر هستند – که در عمل شامل همه آن ها می شود- تمام شهروندان باید این فرصت را بیابند تا در امور سیاسی مشارکت کنند، هرچند مشارکت همه آن ها به یکباره میسر نباشد. آن ها باید در فرمانروایی و یا فرمانبرداری به نوبت سهیم باشند. توجه کنید این امر بدان معنی است که شهروندی فقط مجموعه ای از مزایا نیست، بلکه مجموعه ای از وظایف نیز هست. شهروند دارای آزادی های مشخصی است که غیرشهروند از آن برخوردار نیست، اما شهروند دارای تعهداتی مانند مشارکت سیاسی یا خدمت نظامی است که غیرشهروند دارای آن نیست. ما به طور خلاصه خواهیم دید که ارسطو باور داشت شهرهایی که در آن زمان وجود داشتند به واقع از اصل "به نوبت حاکم شدن و تحت حاکمیت قرار گرفتن" پیروی نمی کنند.

شهروند خوب و انسان خوب

پیش از آن که به دموکراسی و سایر انواع حکومت ها بپردازیم، هنوز چندین سوال مهم وجود دارد که در کتاب سوم سیاست مورد بحث و گفتگو قرار گیرد. از دیدگاه ارسطو یکی از مهم ترین این سوالات در فصل چهارم است. او در این فصل این مساله را مطرح می کند که «آیا فضیلت شهروند خوب همان فضیلت انسان خوب است یا نه». این سوالی است که امروز برای بیشتر مردم عجیب یا حداقل بی ربط به نظر می آید. امروزه از شهروند خوب انتظار می رود که از قوانین پیروی کند، مالیات بپردازد و احتمالا در هیئت منصفه خدمت کند؛ این ها همه امور خوبی است که مرد یا زن خوب انجام می دهد، بنابراین به نظر می رسد که شهروند خوب کمابیش در زمرۀ شخص خوب قرار می گیرد. ولی از دیدگاه ارسطو این امر موضوعیت ندارد. ما پیش تر تعریف ارسطو از انسان خوب را دیده ایم: شخصی که غایت خود را دنبال کند، و از این طریق مطابق با فضیلت و کشف شادی زندگی نماید. حال تعریف ارسطو از شهروند خوب چیست؟

ارسطو به ما گفته است که اگر حکومت قصد آن دارد که دیرپاید، باید همه شهروندان را به طریقی آموزش دهد که آن ها حکومت را -به گونه ای که هست- و اصولی را که مشروع می شمارد، مورد حمایت خویش قرار دهند. از آنجایی که انواع متفاوتی از حکومت وجود دارد (به طور خاص شش نوع حکومت)، انواع مختلفی از شهروند خوب نیز وجود دارد. شهروندان خوب باید نوعی از فضیلت را دارا باشند که جامعه سیاسی و حکومت را حفظ کند: «هرچند وظایف شهروندان با یکدیگر فرق داشته باشد، باز همۀ آنان برای سلامت جامعۀ خود می کوشند و جامعۀ آنان همان سازمان مملکت آنان است و از اینرو فضیلت هر شهروند باید فضیلتی فراخور سازمان ]و شکل[ مملکت خود باشد. پس اگر مملکت ها بر چند گونه اند، آشکارا فضیلت شهروند خوب نمی تواند فضیلتی یگانه و مطلق باشد».

تنها تحت یک شرایط است که فضیلت شهروند خوب و انسان عالی یکسان است و آن زمانی است که شهروندان در شهری زندگی کنند که تحت حکومت آرمانی است: «در حکومت کمال مطلوب شهروند کسی است که ]هم[ بر فرمانروایی توانا باشد و ]هم[ به فرمانبرداری خرسند، تا بتواند زندگی خویش را به فضیلت آراسته دارد». ارسطو این حکومت را پیش از کتاب هفتم کامل توصیف نمی کند. برای آن گروه از ما که در یک حکومت آرمانی زندگی نمی کنیم، شهروند ایده آل کسی است که از قانون پیروی کند و اصول حکومت را –هر حکومتی که باشد- مورد حمایت قرار دهد. که این امر مستلزم آن است تا ما به گونه ای متفاوت از انسان خوب عمل کنیم و به چیزهای باور داشته باشیم که انسان خوب اشتباه می پندارد و این یکی از تراژدی های زندگی سیاسی است.

شاخص دیگری برای تشخیص شهروند خوب وجود دارد که امروز ما آن را نمی پذیریم. به یاد بیاورید که  ارسطو موضوع سیاست را گسترش فضیلت شهروندان و میسر ساختن زندگی با فضیلت برای آن ها می دانست. ما پیش تر دیدیم که زنان و بردگان شایستگی چنین زندگی را ندارند، با این حال هریک از این گروه ها از فضیلت خویش برای پیروی کردن بهره مندند. اما گروه دیگری وجود دارد که شایستگی شهروند بودن را، که به فضیلت رهنمون می شد، ندارند. ارسطو این گروه را کسانی می خواند که به کارهای دستی می پردازند (the vulgar). این ها مردمی هستند که باید برای زندگی کردن کار کنند. چنین مردمی از اوقات فراغت لازم برای مشارکت سیاسی و مطالعه فلسفه بی بهره اند: «برای کسانی که  عمر خویش را با کارهای دستی و مزدوری می گذرانند، مجال کسب فضائل نیست». آن ها برای وجود شهر لازم هستند- کسی باید باشد تا خانه، کفش و غیره بسازد- اما به دلیل وظایف ضروریشان که آن ها را از ارتقای ذهن و مشارکت فعال در حاکمیت بر شهر باز می دارد، نقشی در زندگی سیاسی ندارند.  وجود آن ها مانند بردگان و زنان برای منفعت رساندن به شهروندان آزاد مذکر است. ارسطو این نکته را برای چندین بار در کتاب «سیاست» یاد آوری می کند: برای مثال بنگرید به کتاب هفتم و هشتم که درباره اهمیت اجتناب از سبک زندگی کسانی که به کار دستی و سخت مشغولند، برای فردی که می خواهد به فضیلت دست یابد، صحبت می شود؛ و کتاب اول و سوم که در آن ها کسانی که با دستان خویش کار می کنند در طبقه بردگان قرار می گیرند.

بنابراین شهروندان مردانی هستند که «در تبار و نژاد فرقی ندارند و آزادند» و حکومت بر چنین مردانی از سوی کسانی که با آن ها برابرند، حکومت سیاسی است، که از حاکمیت اربابان بر بردگان، مردان بر زنان و والدین بر فرزندان متفاوت است. این یکی از مهم ترین نکاتی است که ارسطو به آن اشاره می کند: «هنگامی که قانون اساسی کشوری بر پایۀ برابری و همسانی افراد آن بنیاد شود، شهروندان می طلبند که فرمانروایی به تناوب باشد و حکومت دست به دست شود». در بقیه کتاب سیاست او به این نکته باز می گردد تا به ما تمایز حکومت خوب و بد را یاد آور شود. چنان که در کتاب چهارم تاکید شده، در شیوه درست حکومتِ پولیتی یا جمهوری حاکمیت سیاسی جریان دارد، در حالی که حکومت های منحرف حکومت هایی هستند که تحت حاکمیتی همانند حاکمیت اربابان بر بردگان قرار دارند. اما این اشتباه است «میان کسانی که به طبع با یکدیگر برابرند، هیچ امتیازی از حیث حقوق و ارزش پذیرفته نیست. همچنانکه اگر مردمی با مزاجهای گوناگون به یک اندازه خوراک بخورند، بیمار می شوند، یا اگر جامه های هم اندازه بپوشند، مایۀ ریشخند می گردند، بهمانگونه نارواست که افراد برابر از امتیازات سهم نابرابر داشته باشند».

پانوشت:

1- در برگردان کردن نقل قول های مستقیم از ارسطو، از متن کتاب «سیاست» ترجمه حمید عنایت استفاده شده است.

منبع:

Internet Encyclopedia of Philosophy (IEP)

http://www.iep.utm.edu/aris-pol/#SH9a

ایمیل مترجم:     zo1986do@gmail.com

 

مطالب مرتبط در انسان شناسی و فرهنگ

شهر از دیدگاه ارسطو (1): ویژگی های بهترین شهر

http://anthropology.ir/node/14647

شهر از دیدگاه ارسطو (2)

http://anthropology.ir/node/14750

نظریه به زبان ساده، (فلسفه)(5): ارسطو

http://anthropology.ir/node/10219

 اندیشمندان حوزه اقتصاد (2): ارسطو

http://anthropology.ir/node/14035

 

دوست و همکار گرامی

چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی،  نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد. برای اطلاع از چگونگی کمک رسانی و اقدام در این جهت خبر زیر را بخوانید

http://anthropology.ir/node/11294

Share this
تمامی حقوق این پایگاه برای «انسان شناسی و فرهنگ» محفوظ است.