ژان پل سارتر: تخیل[...] یک خود آگاهی کامل است، در حالتی که به آزادی خود تحقق بخشد( تخیل، 1940)
پرونده اینترنتی علیاکبر دهخدا
امروز 7 اسفند سالروز درگذشت علی اکبر دهخدا،پژوهشگر، روزنامه نگار و نویسنده برجسته دوره مشروطه ابتدای قرن شمسی در ایران است. دهخدا که او را بیشتر با عنوان فرهنگ عظیمی که بنیانگزارش بود می شناسیم، از مبارزان سرسخت حقوق مردم و دفاع از مشروطیت بود و تا پایان عمر همواره بر باورهای خود پایدار بود. کتاب «جرندو پرند» دهخدا که مجموعه ای از یادداشت های طنز آمیز و شجاعانه او در روزنامه علیه فساد دولت و دربار بود، هنوز یکی از زیباترین آقار طنز زبان فارسی به شمار می رود. «انسان شناسی و فرهنگ» در سالروز در گذشت دهخدا پرونده اینترنتی برخی از مطالب موجود بر روی شبکه را در اختیار خوانندگان خود می گذارد.
تهیه و تنظیم پرونده: مرضیه جعفری
درباره علی اکبر دهخدا
زندگی و آثار علی اکبر دهخدا (1) – تبیان
علیاکبر دهخدا در سال ۱۲۵۷ خورشیدی در تهران متولد شد. اگرچه اصلیت او قزوینی بود ولی پدرش خانباباخان که از ملاکان متوسط قزوین بود، پیش از ولادت وی از قزوین خارج شده و در تهران اقامت گزیده بود. هنگامی که او ده ساله بود پدرش فوت کرد. در آن زمان شیخ غلامحسین بروجردی که از دوستان خانوادگی آنها بود کار تدریس دهخدا را به عهده گرفت و دهخدا تحصیلات قدیمی را نزد او آموخت.
در زمان گشایش مدرسهٔ سیاسی وابسته به وزارت امور خارجه در سال ۱۳۱۷ قمری، دهخدا در آزمون ورودی مدرسه شرکت کرد و در آنجا مشغول تحصیل شد و چهار سال بعد جزو اولین فارغالتحصیلان مدرسهٔ سیاسی بود. طی این دوره با مبانی علوم جدید و زبان فرانسوی آشنا شد. معلم ادبیات فارسی آن مدرسه محمدحسین فروغی بود و گاه تدریس ادبیات کلاس را به عهده دهخدا میگذاشت. چون منزل پدری دهخدا در جوار منزل حاج شیخ هادی نجمآبادی بود، دهخدا از این موقعیت استفاده میکرد و از محضر او بهره میگرفت.
پس از اتمام دوره مدرسهٔ سیاسی، دهخدا که اکنون میرزا علیاکبر خان قزوینی نامیده میشد، به خدمت وزارت امور خارجه درآمد و در سال ۱۲۸۱ هنگامی که معاونالدوله غفاری بهعنوان سفیر ایران در کشورهای بالکان منصوب شده بود، دهخدا بهعنوان منشی سفیر با او همراه شد. اقامت آنها در اروپا بیش از دو سال در و بیشتر در شهر وین بود. دهخدا از این دوره برای آشنایی بیشتر با زبان فرانسوی و دانشهای جدید استفاده کرد. در سال ۱۲۸۴ به ایران بازگشت.
بازگشت دهخدا به ایران مقارن با آغاز مشروطیت بود. ابتدا به مدت شش ماه در اداره شوسهٔ خراسان که در مقاطعهٔ حسین آقا امینالضرب بود، بهعنوان معاون و مترجم مسیو دوبروک مهندس بلژیکی استخدام شد.
در همین هنگام، میرزا جهانگیرخان شیرازی و میرزا قاسم خان تبریزی برای آغاز انتشار روزنامه صوراسرافیل که خود بنیانگذار آن بودند از او دعوت به همکاری کردند. دهخدا از ابتدا نویسندهٔ اصلی در صوراسرافیل بود. نخستین شمارهٔ این روزنامهٔ هفتگی پنجشنبه هفدهم ربیعالآخر ۱۳۲۵ قمری برابر دهم خرداد ۱۲۸۶ و ۳۰ مه ۱۹۰۷ در هشت صفحه در تهران منتشر شد.
صوراسرافیل طی چهارده ماه بعدی با تعطیلها و توقیفهایی که دید جمعاً سی و دو شماره منتشر شد که تاریخ آخرین شماره بیستم جمادیالاولی ۱۳۲۶ بود. دهخدا در آغاز هر شمارهٔ روزنامه مقالهای در زمینهٔ مسائل سیاسی، اقتادی و اجتماعی و در پایان مقالهای با عنوان چرند و پرند با نام مستعار مینوشت. سبک نگارش این مقالات در ادبیات فارسی بیسابقه بود و مکتب جدیدی را در روزنامهنگاری ایران و نثر فارسی معاصر پدید آورد.
مهمترین نام مستعار میرزا علیاکبر خان قزوینی در چرندپرندش دخو بود. دخو مخفف کلمهٔ دهخداست، خطابی برای مردم سادهدل در قزوین، زادگاه پدر و اجداد نویسنده. البته دهخدا در اصل به معنی کدخدا و خداوند و بزرگ ده است. برخی نوشتههای دهخدا موجب اعتراضها شدید سنّتگرایان متعصب و طرفداران استبداد شد تا جایی که حتی حکم به تکفیر او دادند. مجلس چند بار راجع به نوشتههای او به بحث و گفتگو پرداخت.
در جلسهٔ بیستم شعبان ۱۳۲۵ اسدالله میرزا به شکایت انجمن اتحادیهٔ طلاب اشاره کرد. آقا سید محمد جعفر نمایندهای دیگر تصریح کرد که در شمارههای ۱۲ و ۱۴ صور اسرافیل نوشتهای که به تکفیر بینجامد دیده نمیشود اما مطالب سیاسی را باید وزارت علوم و معارف نظر دهد. پس از یکی دو گفتار دیگر روزنامه بهطور موقت توقیف شد. در این میان دهخدا نیز به مجلس احضار شد وتوانست با منطق و استدلال و حاضرجوابی مخالفان را مجاب کند. البته دهخدا را از در پشتی مجلس خارج کردند زیرا برخی متعصبان مسلح با سلاح گرم، آمادهٔ حمله به او بودند.
میرزا علیاکبر خان دهخدادر جوانیزندگی: دورهٔ دوم (تبعید و مهاجرت)
بعد از کودتای محمدعلی شاه در ۱۲۸۷، دهخدا همراه با عدهای از آزادیخواهان در سفارت انگلیس تحصن کردند. محمدعلی شاه که از این موضوع خشمگین بود با تبعید ایشان به کشورهای همجوار و اروپا موافقت کرد. به روایت ناظمالاسلام کرمانی بنا شد که شش نفر از کسانی که در «سفارتخانهٔ انگلیس بودند نفی و تبعید شوند که هر یک را از قرار ماهی صد و پنجاه تومان بدهند و غلام سفارت آنها را ببرد به سرحد برساند و رسید گرفته مراجعت کند، تا یک سال در خارجه باشند.
پس از یک سال مختارند به هر جا بخواهند بروند و یا مراجعت کنند به ایران». راوی دیگر در باکو، چند تن از ایشان را نام میبرد (سید حسن تقیزاده، میرزا محمد نجات، وحیدالملک، دهخدا، حسین پرویز) که «آزادیخواهان و تجار کمک کرده اعانه دادند»، و آنها «بهعلت ناسازگاری محیط از راه تفلیس به پاریس رفتند».
پس از ورود دهخدا و آزادیخواهان تبعیدی به پاریس، گروهی از آنها به دعوت ادوارد براون به لندن رفتند. میرزا آقا فرشی، سید حسن تقیزاده، معاضدالسلطنه و محمدعلی تربیت از آن جمله بودند. اما معاضدالسلطنه اندکی بعد به پاریس بازگشت و با دهخدا در انتشار دوبارهٔ صوراسرافیل همکاری کرد. دهخدا دعوت براون را برای رفتن به لندن و نشر صوراسرافیل در آن شهر را نپذیرفت. براون استدلال میکرد که در انگلستان امکانات بیشتری مهیاست و روزنامههایی مانند منچستر گاردین و دیلی نیوز هواخواه مشروطهاند
و چیزهایی مینویسند، اما دهخدا بنابر مصالحی ترجیح داد که چنین نکند. دهخدا در پاریس با علامه محمد قزوینی معاشر بود.
چون امکان نشر روزنامه در پاریس نبود، گروه صوراسرافیل، یعنی دهخدا، میرزا قاسم خان تبریزی، میرزا محمد نجات و حسین پرویز، در آذر ۱۲۸۷ به شهرک ایوردُن (Yverdon) در سویس نقل مکان کردند، اما محل چاپ روزنامه با اتخاذ تدابیری همچنان در پاریس بود. دورهٔ دوم صوراسرافیل در ایوردن در دی و اسفند ۱۲۸۷ تنها سه شماره منتشر شد. مطالب و مقالات روزنامه به قلم دهخدا و بسیار تندتر و صریحتر از پیش بود. در شمارهٔ سوم دهخدا مسمط معروف خود «یاد آر ز شمع مرده یاد آر» که آن را در یادبود میرزا جهانگیرخان شیرازی سروده بود به چاپ رساند. دهخدا در تبعید برخلاف همگنانش در وضعیت مالی بسیار دشواری میزیست. دوران تبعید دهخدا در اروپا بینهایت پرتنش و افسردهکننده بود و گفته شده که حتی به خودکشی یا گرفتن تابعیت بیگانه فکر کرده بوده است.[۱]
در فروردین ۱۲۸۸ گروه ایوردن به استانبول رفتند و به انجمن سعادت ایرانیان پیوستند. این انجمن را گروهی از ایرانیان مشروطهخواه همچون یحیی دولتآبادی، محمدعلی تربیت و حسین دانش اصفهانی با استفاده از محیط آزادتری که با تحولات جدید در عثمانی فراهم شده بود تشکیل داده بودند. مهمترین فعالیت سیاسی دهخدا در استانبول نشر چهارده یا پانزده شماره از روزنامهٔ سروش در فاصلهٔ تیر تا آبان ماه ۱۲۸۸ بود. مؤسس و مدیر روزنامه سید محمد توفیق و سردبیر آن علیاکبر دهخدا و نویسندگان آن معاضدالسلطنه، میرزا یحیی دولتآبادی و میرزا حسین دانش اصفهانی بودند.
در همان دورهٔ اقامت دهخدا در اروپا دورهٔ دوم روزنامهٔ روحالقدس با گرایش رادیکال سوسیالیستی احتمالاً در پاریس، منتشر میشد که دبیر و نگارندهٔ آن میرزا علیاکبر خان دهخدا معرفی شده است. [۲][۳] پس از فتح تهران و خلع محمدعلی شاه، در انتخابات دورهٔ دوم مجلس شورای ملی علیاکبر دهخدا در حالی که هنوز در استانبول بود، هم از تهران و هم از کرمان (به نشانهٔ حقشناسی مردم این ایالت از بابت مقالات صوراسرافیل) به نمایندگی مجلس انتخاب شد. دهخدا نمایندگی مردم کرمان را پذیرفت. دهخدا در بازگشت به ایران و در ادامهٔ فعالیت سیاسی خود به حزب اعتدالیون پیوست و این برخلاف انتظار یاران سابق او بود که غالباً در حزب رقیب یعنی حزب دموکرات جمع شده بودند.
با آغاز جنگ جهانی اول و ورود نیروهای روسی به شمال ایران و نزدیک شدن آنها به پایتخت و سقوط دولت، دهخدا همراه با اعضای کمیتهٔ مهاجرت ابتدا به قم و سپس به کرمانشاه رفت. پس از انحلال حکومت در مهاجرت، دهخدا به مدت دو سال و نیم به دعوت روسای ایل بختیاری در مناطق چهارمحال بختیاری به سر برد و بخش عمدهای از این دوره را مهمان لطفعلی خان امیرمفخم در قلعه دزک در نزدیکی فرخشهر کنونی بود. در همانجا بود که اندیشهٔ تدوین لغتنامه یا فرهنگنامهای جامع برای زبان فارسی در ذهن او شکل گرفت و با استفاده از کتابخانهٔ امیرمفخم کار نگارش یادداشتهای لازم برای لغتنامه و امثال و حکم را آغاز کرد.
فعالیت سیاسی
وی سردبیری برخی نشریات مربوط به حزب کمونیست ایران (دهه ۱۹۲۰) را نیز به عهده داشت. [۴][۵] در کشاکش انحلال سلطنت و برپائی جمهوری، دهخدا بعنوان اولین کاندیدای مقام ریاست جمهوری درایران مطرح شد. مردی که می توانست اولین رئیس جمهور ایران باشد شخصیتی ملی، سیاسی، ادیب، ستم دیده استبداد و از آن مهم تر، از کوره ارتجاع ستیزی و دفاع از ترقی و تحول ایران بیرون آمده. دیکتاتوری پهلوی که مستقر شد، بیم از این کاندیداتوری به کینه استبداد تبدیل شد.
دهخدا را نمی شد سر پیری و به جرم طرح او بعنوان اولین رئیس جمهور ایران کشت، اما میشد به انزوا کشاند؛ و چنین کردند. او در انزوا همان کرد که فردوسی کرده بود. فرهنگ دهخدا را پایه ریخت. دهخدا به همین دلیل تا پایان عمر مغضوب دربار سلطنتی ماند! [۶] به همین دلیل در دورهٔ رضا شاه از کارهای سیاسی کناره گرفت و به کارهای علمی و ادبی و فرهنگی مشغول شد.
مدتی ریاست دفتر (کابینه) وزارت معارف، ریاست تفتیش وزارت عدلیه، ریاست مدرسه علوم سیاسی و سپس ریاست مدرسه عالی حقوق و علوم سیاسی تهران به او محول گردید. چند روز قبل از شهریور ۱۳۲۰ و خلع رضاشاه، معزول شد و پس از آن بیشتر به مطالعه و تحقیق و نگارش پرداخت.
http://www.tebyan-zn.ir/News-Article/famous_man/literature_great_mans/20...
::
زندگی و اثار علیاکبر دهخدا (2) - تبیان
س از پایان جنگ جهانی اول، دهخدا از فعالیتهای سیاسی کناره گرفت، و طی دورهٔ رضا شاه به کارهای علمی و ادبی و فرهنگی پراخت. مدتی ریاست دفتر (کابینه) وزارت معارف (وزارت فرهنگ بعدی) و سپس ریاست تفتیش وزارت عدلیه (وزارت دادگستری بعدی) را به عهده داشت. در سال ۱۳۰۶ مدرسهٔ سیاسی به مدرسهٔ عالی حقوق و علوم سیاسی تغییر نام یافت و ریاست آن را علیاکبر دهخدا به عهده گرفت. در سال ۱۳۱۴ به عضویت فرهنگستان ایران انتخاب شد.
از زمان تأسیس دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۳ ریاست دانشکدهٔ حقوق و علوم سیاسی را تا سال ۱۳۲۰ به عهده داشت. در این سال از خدمات دولتی بازنشسته شد و یکسره به کار لغتنامه پرداخت. در همین دوران بود که در جواب استفسار دوستان که چرا شعر و نثری به سبک آنچه در صوراسرافیل منتشر میکرد نمیسراید و نمینویسد، میگفت: «در این زمانه بسیارند کسانی که حاضرند وقت و نیروی خود را صرف شعر گفتن و مقاله نوشتن و طبع و نشر آنها در روزنامهها و مجلات کنند، ولی شاید کمتر کسی باشد که بخواهد و بتواند با تألیف آثاری مانند امثال و حکم و لغتنامه وظیفهای دشوار و خستهکننده و طاقتسوز ولی واجب را تحمل نماید.»
به سردبیر مجلهٔ آینده، دکتر محمود افشار یزدی که از او مقاله میخواست (پس از شهریور ۱۳۲۰) نوشت که «اگر میسر شد و گرفتاریها اجازه داد مقالاتی میفرستم، با شرط عدم تحریف»؛ اما کمتر برای مطبوعات دست به قلم میبرد.
در نخستین کنگره نویسندگان ایران در تیر ماه ۱۳۲۵ جزء هیئت رئیسه شرکت داشت. در اسفند ۱۳۲۹ در تأسیس جمعیت مبارزه با بیسوادی شرکت کرد. در همان سال از جمله نویسندگان و اهل فرهنگی بود که بیانیهٔ صلح استکهلم را امضا کرد.
دهخدا در سالهای نهضت ملی شدن نفت به رهبری دکتر محمد مصدق، پشتیبان جدی او بود. در ماههای پیش از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ شایعهٔ تشکیل شورای سلطنت و ریاست شورای دهخدا، و حتی شایعهٔ جمهوری و ریاست جمهوری دهخدا بر سر زبانها افتاد. دستی نیز در کار بود که سرمقالهٔ نخست صوراسرافیل ایوردُن (دورهٔ دوم) را که حاوی حملههای بیپروایی به موجودیت پادشاهی در ایران بود برای رهبران سیاسی ارسال میکرد.
دهخدا در جریان نهضت ملی شدن نفت پشتیبان جدی دکتر مصدق بود. در صورت پیروزی نهضت و اعلام جمهوری قرار بود که وی کاندید ریاست جمهوری باشد. به همین خاطر نیز ماموران کودتا پس از کودتای ۲۸ مرداد به خانه اش ریختند و وی را شدیدا مضروب نمودند.
در چنین وضعیتی بود که در روزهای اول بعد از کودتا، خانهٔ دهخدا توسط مأموران تفتیش شد و وی را شدیدا مضروب نمودند. دهخدا مورد احضار و بازجویی قرار گرفت. به دلایل پیشگفته و نیز شرکت در نامهٔ سرگشاده علیه کنسرسیوم نفت در سال بعد، نام دهخدا را از خیابان محل زندگیاش برداشتند.
علیاکبر دهخدا در روز دوشنبه هفتم اسفند ماه ۱۳۳۴ در سن ۷۷ سالگی در خانه مسکونی خود در خیابان ایرانشهر تهران درگذشت. پیکر او به شهر ری مشایعت و در ابن بابویه در مقبره خانوادگی مدفون گردید. پس از درگذشت دهخدا، خانهاش تبدیل به دبستانی با نام خودش شد. اما در سالهای پس از انقلاب نام او را از روی دبستان برداشتند.
لغتنامه
مقدمات انتشار لغتنامهٔ دهخدا از اواخر دههٔ ۱۳۰۰ شمسی با مساعدت دولت فراهم شد و اولین قراردادها برای این منظور سالهای ۱۳۱۳ و ۱۳۱۴ بین وزارت معارف و علیاکبر دهخدا منعقد شد. اولین مجلد لغتنامه در سال ۱۳۱۸ منتشر شد، اما بهدلیل کندی کار چاپخانه بانک ملی، آغاز جنگ جهانی دوم و حجم وسیع کار، چاپ لغتنامه متوقف شد. پس از پایان جنگ، اندیشهٔ چاپ و نشر تألیف دهخدا به یک ایدهٔ ملی تبدیل شد. سرانجام در سال ۱۳۲۵ با طرح پیشنهادی عدهای از نمایندگان مجلس شورای ملی (در رأس آنها محمد مصدق) و به دنبال آن تصویب مادهٔ واحدهای در مجلس، وزارت فرهنگ مکلف به تأمین کارمندان و امکانات لازم برای تدوین لغتنامه شد. به این ترتیب، لغتنامه از یادداشتهای گردآوری شده توسط دهخدا بسیار فراتر رفت، و سازمان لغتنامه از آغاز تا پایان نشر کتاب، از همکاری تعدادی از لغتشناسان برخوردار شد که نامهای آنها در مقدمهٔ ویرایش جدید (سال ۱۳۷۷) بهعنوان عضو هیئت مؤلفان لغتنامه آمده است.
معاونت ادارهٔ لغتنامه با دکتر محمد معین بود تا در سال ۱۳۳۴ مجلس شورای ملی ادارهٔ لغتنامه را از منزل دهخدا به مجلس منتقل ساخت و دهخدا دکتر معین را به ریاست اداره معرفی کرد و طی دو وصیتنامه او را مسئول کلیهٔ فیشها و ادامهٔ کار چاپ لغتنامه قرار داد. پس از درگذشت دهخدا در اسفند ۱۳۳۴ محل لغتنامه تا سال ۱۳۳۷ همچنان در مجلس شورای ملی بود و از آن پس به دانشگاه تهران منتقل شد.
نمونه اشعار
دهخدا مسمط معروف خود «یاد آر ز شمع مرده یاد آر» را در یادبود میرزا جهانگیر خان شیرازی مدیر روزنامه صور اسرافیل سرود:
ای مرغ سحر، چو این شب تار/ بگذاشت ز سر سیاهکاری
وز نفحهٔ روحبخش اسحار / رفت از سر خفتگان خماری
بگشود گره ز زلف زر تار/ محبوبهٔ نیلگون عماری
یزدان به کمال شد پدیدار / واهریمن زشتخو حصاری
یاد آر ز شمع مرده، یاد آر
ای مونس یوسف اندر این بند / تعبیر عیان چو شد تو را خواب
دل پر ز شعف، لب از شکر خند / محسود عدو، به کام اصحاب
رفتی بر یار خویش و پیوند/ آزادتر از نسیم و مهتاب
زان کو همه شام با تو یک چند/ در آرزوی وصال احباب
اختر به سحر شمرده، یاد آر
چون باغ شود دوباره خرم/ ای بلبل مستمند مسکین
وز سنبل و سوری و سپرغم/ آفاق، نگارخانهٔ چین
گل، سرخ و به رخ عرق ز شبنم/ تو داده ز کف قرار و تمکین
زان نوگل پیشرس که در غم/ ناداده به نار شوق تسکین
از سردی دی، فسرده یاد آر
ای همره تیه پور عمران / بگذشت چو این سنین معدود
وان شاهد نغز بزم عرفان/ بنمود چو وعد خویش مشهود
وز مذبح زر چو شد به کیوان/ هر صبح شمیم عنبر و عود
زان کو به گناه قوم نادان/ در حسرت روی ارض موعود
بر بادیه جانسپرده یادآر
چون گشت ز نو زمانه آباد/ ای کودک دورهٔ طلایی
وز طاعت بندگان خود شاد / بگرفت ز سر خدا، خدایی
نه رسم ارم، نه اسم شداد/ گل بست زبان ژاژخایی
زان کس که ز نوک تیغ جلاد / مأخوذ به جرم حقستایی
تسنیم وصال خورده، یادآر
فهرست آثار
•علیاکبر دهخدا در اواخر عمر
لغتنامه
•امثال و حکم
•چرند و پرند (مجموعه مقالات).
•فرهنگ فرانسه به زبان فارسیآرامگاه دهخدا
•ابوریحان بیرونی
•تعلیقات بر دیوان ناصر خسرو
•پندها و کلمات قصار
•دیوان شعر
•تصحیح دیوان منوچهری
•تصحیح دیوان حافظ
•تصحیح دیوان سید حسن غزنوی
•تصحیح دیوان مسعود سعد
•تصحیح دیوان سوزنی سمرقندی
•تصحیح دیوان فرخی سیستانی
•تصحیح دیوان ابن یمین
•تصحیح لغت فرس اسدی
•تصحیح صحاح الفرس
•تصحیح یوسف و زلیخا
•ترجمهٔ روح القوانین مونتسکیو
•ترجمهٔ عظمت و انحطاط رومیان
http://www.tebyan-zn.ir/News-Article/famous_man/2011/12/11/45315.html
::
ادیب مرد سیاست – زیستنامه
علامه علی اکبر دهخدا در سال 1297 (قمری) در شهر تهران به دنیا آمد. پدرش از ملاکین قزوین بود، که پیش از ولادت فرزندش به تهران آمد و در تهران سکونت گزید. دهخدا در زمان کودکی پدر خود را از دست داد و او با توجه و سرپرستی مادر خود به تحصیل پرداخت.او علوم ادبیه را نزد اساتید و فضلای عصر خود، مثل شیخ غلامحسین بروجردی فرا گرفت و پس از طی تحصیلات در مدرسه سیاسی 5 سال در شهرهای مختلف اروپا به تحصیل مشغول شد و دروس عالیه را فراگرفت. سپس به ایران بازگشت و به خدمات فرهنگی اشتغال ورزید و روزنامه صوراسرافیل را با همکاری میرزا جهانگیر خان شیرازی و میرزاقاسم صوراسرافیل اداره نمود که جذابترین بخش آن روزنامه قسمت طنز آن بود که دهخدا یادداشتهای خود را تحت عنوان چرند و پرند و به امضای مستعار«دخو» در ستونی به عنوان ستون فکاهی می نوشت. وی اولین کتاب خود را تحت عنوان امثال و حکم که شامل 24 هزار ضرب المثل فارسی است، منتشر کرد. بهترین و غنی ترین اثر او لغت نامه معروفش می باشد که شاید به جرات می توان گفت که یکی از شاهکارهای زبان پارسی می باشد. او پس از اینکه مجلس در زمان محمد علی خان بمباران شد، به همراه دوستانش به اروپا تبعید گردید. او در کشورهای فرانسه و سویس مدتی را گذراند. او توانست در سویس سه شماره از صوراسرافیل را منتشر نماید. وی توانست با همکاری ایرانیان مقیم ترکیه روزنامه ای را تحت عنوان سروش منتشر نماید. دهخدا پس از اینکه محمد علی شاه خلع گردید و تهران توسط مجاهدان فتح گردید، با خواهش سران مشروطه از کشور ترکیه(عثمانی) به ایران بازگشت. او بارها توسط مردم تهران نماینده شد و مدتی نیز ریاست و استادی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران را بر عهده داشت. وی بعد از جنگ جهانی اول در قرای چهارمحال بختیاری گوشه نشینی را انتخاب نمود و بقرای همیشه از سیاست کناره گیری کرد. او آثار مختلفی دارد که می توان به: چهار جلد امثال و حکم، لغت نامه دهخدا،ترجمه روح القوامین و سر عظمت و انحطاط روم اثر مونتسکیو،حواشی بر دیوان ناصر خسرور،منوچهری ،حافظ ، فرخی،سوزنی، تصحیح لغت فرس اسدی، فرهنگ نامه فرانسه به فارسی. علامه دهخدا در تحول نثر فارسی نقش بسیاری داشت. بخش شعر جدید فارسی نیز با نام دهخدا آغاز می شود، اگر چه او در زمینه نظم و نثر کمتر کار کرد ولی آنچه را هم کار کرد کافی بود تا او را پدر زبان قصه نویسی در ادبیات ما جای دهند.این بزرگ مرد ادبیّات و سیاست در هفتم اسفند سال 1334 در ابن بابویه وفات یافت.
در قصه تاریخ چو آزاده بخوانید مقصود از آزاده شمایید شمایید
::
یادواره علیاکبر دهخدا – ایران بوم
هفتم اسفند ماه 1384، برابر بود با پنجاهمین سال درگذشت علیاکبر دهخدا (دخو).
دهخدا، به حق در تاریخ طنز سیاسی ایران، جایگاه بسیار بالا و ارزندهای دارد. به راستی در درازای تاریخ ایران، از سه تن در این زمینه میتوان نام برد که به ترتیب زمان، عبارتند از: عبیدزاکانی، علی اکبر دهخدا و رضا گنجهای (باباشمل). دوتن نخست، یعنی عبید و دهخدا، هر دو ریشه در قزوین داشته و رضا گنجهای، ریشه در قفقاز داشت و فرزند شهر تبریز و آذربایجان بود.
ارزشمندترین اثر دهخدا، در کنار چرند و پرند، «لغتنامه»ی اوست که کمابیش، فرآیند چهل و پنج سال عمر این بزرگ مرد تاریخ ایران است. یادش پیوسته گرامی و روانش به سپنتامینو.
سال شمار زندگی علیاکبر دهخدا (دخو)
شهناز مرادی کوچی
فتحالله اسماعیلی گلهرانی
1258 ـ زایش در کوچهی قاسمعلی خان محلهی سنگلج.
پدر: خان بابا خان قزوینی.
خواهرها و برادرها: یحیی، ابراهیم، معصومه و خواهر بزرگتری که در دو سالگی فوت کرد.
نامْهای مستعار: علیاکبر قزوینی، دخو، دخو علی، خرمگس، روزنومهچی، غلامگدا، آزادخان علی اللهی، خادم الفقرا، دخو علی شاه، نخود همه آش، برهنهی خوشحال و مانند اینها.
126ـ فوت پدر و قرار گرفتن تحت سرپرستی یوسف خان قزوینی، پسر عموی خان بابا خان،
1271 آموزش صرف و نحو عربی و اصول فقه و کلام اسلامی زیر نظر حاج شیخ هادی نجمآبادی و شیخ غلام حسین بروجردی، به مدت هفت سال.
1278ـ تحصیل در مدرسهی علوم سیاسی و کنار گذاشتن دروس به مدت دو سال.
1280ـ دستیار محمد حسین فروغی، پدر ذکاالملک فروغی، در تدریس ادبیات فارسی در مدرسهی علوم سیاسی.
1282ـ فراغت از تحصیل در مدرسهی علوم سیاسی، ماموریت در سفارت ایران در بالکان به عنوان منشی معاون الدوله غفاری، اقامت در وین و سفر به رم، بخارست و پاریس.
1284ـ بازگشت به ایران به دلایل نامعلوم
1285ـ استخدام به عنوان معاون و مترجم مهندس دوبوروک بلژیکی در امور راه شوسهی خراسان که در مقاطعهی حاج حسین آقا امین الضرب بود. انتشار شبنامههایی بر ضد جهل و خرافات و استبداد قاجارها.
1286ـ دعوت به همکاری از سوی میرزا جهانگیر خان شیرازی برای عضویت در تحریریهی صور اسرافیل، انتشار نخستین شمار در دهم خرداد ماه تهدید به مرگ و محاکمه در مجلس شورای ملی (دورۀ اول) برای مقالههایش در صوراسرافیل.
1287ـ انتشار سی و دومین شمارهی صوراسرافیل، به توپ بستن مجلس شورای ملی به دستور محمدعلی شاه قاجار و دستگیری میرزا جهانگیر خان شیرازی و گروهی از روشنفکران و مشروطهخواهان و اعدام آنها، پناهنده شدن میرزا علیاکبر دهخدا، سید حسن تقیزاده و گروهی دیگر به سفارت خانهی انگلیس، رضایت محمدعلی شاه به تبعید آنها. عزیمت دهخدا به پاریس و سپس ایوردون سوییس.
1288ـ انتشار سه شماره از روزنامهی صوراسرافیل در تبعید با کمک معاضدالسلطنه (ابوالحسن پیرنیا)، میرزا قاسم خان تبریزی و شیخ محمد قزوینی سفر به استامبول برای تقویت «انجمن سعادت ایران» انتشار نشریهی هفتگی سروش در استامبول.
1289ـ ادامهی انتشار سروش تا چهارده شماره، بازگشت به ایران از راه رشت، پس از فتح تهران و خلع محمدعلی شاه از سلطنت (25 ربیعالثانی 1327 ق) ]27 فروردین 1288/ 16 آوریل 1909[ نمایندهی دوره دوم مجلس شورای ملی به وکالت مردم کرمان و تهران (یازدهم محرم 1328 ق) ] 3 بهمن 1288/ 23 ژانویه 1910[ عضویت در «حزب اعتدال» و همکاری با روزنامهی مجلس و شوری.
1290ـ انحلال مجلس دوم (در 29 ذیحجه)
1292ـ با آغاز جنگ جهانی اول (اول اوت 1914 و هشتم رمضان 1332) و التیماتوم روسیهی تزاری و جریان معروف به مهاجرت آزادی خواهان به استامبول، بغداد و برلین، دهخدا به دعوت و مصلحت اندیشی خوانین بختیاری به چهارمحال رفت وتا پایان جنگ به ایل بختیاری پناهنده شد؛ به دعوت لطف علی خان امیر مفخم ایلخانی و فرزندش علی خان سردار معظم در روستای دزک ساکن شد و فکر اولیهی تدوین لغتنامه و امثال و حکم از همین ایام به خاطر او خطور کرد ریاست دفتر وزارت معارف ریاست ادارهی تفتیش در وزارت عدلیه.
1299ـ سیاه برداری تالیف دو اثر عظیم لغتنامه و امثال و حکم
1300ـ دریافت مجوز امتیاز مجله هفتگی فردا (26 شهریور) و عدم انتشار آن به دلایل نامعلوم.
1304ـ حاشیههایی بر دیوان ناصر خسرو به تصحیح نصرالله تقوی و مجتبی مینوی.
1306ـ قبول ریاست مدرسهی علوم سیاسی و نوشتن حاشیههایی بر دیوان حافظ تصحیح عبدالرحیم خلخالی.
11ـ 1308ـ انتشار دورهی چهار جلدی امثال و حکم از سوی وزارت فرهنگ.
1313ـ تغییر نام مدرسهی علوم سیاسی به مدرسهی عالی حقوق و علوم سیاسی در دورهی ریاست دهخدا.
1318ـ چاپ جلد اول لغتنامه
1320ـ بازنشستگی از ریاست مدرسهی عالی حقوق و علوم سیاسی (شهریور)
1324ـ تصویب مجلس شورای ملی برای چاپ لغتنامه به پیشنهاد عبدالحمید اعظم زنگنه و حمایت دکتر محمد مصدق، عبدالله معظمی، ابوالقاسم امینی، ناصر قلیاردلان، رضا تجدد، حسین معاون، غلام علی فریور، مهدی فاطمی و دیگران (دی ماه)؛ تالیف و انتشار شرح حال نابغۀ شهیر ایران ابوریحان بیرونی.
1325ـ ریاست نخستین کنگرهی نویسندگان ایران به ابتکار هیات مدیرهی انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی و به همت کمیسیون ادبی انجمن، با حضور صادق هدایت، فروزانفر، سید علی شایگان، علیاصغر حکمت، پرویز ناتل خانلری، فاطمه سیاح، نیما یوشیج، غلام علی رعدی آذرخشی، ابوالقاسم حالت، رهی معیری، جلال همایی، لطف علی صورتگر، بزرگعلوی و دیگران (تیر ماه).
1328ـتعلیقات بر دیوان سیدحسن غزنوی (اشرف) چاپ محمد تقی مدرس رضوی.
1329ـ تشکیل «جمعیت مبارزه با بیسوادی ایران» و انتشار نخستین اعلامیهی جمعیت و حاشیههایی بر لغت فرس اسدی طوسی تصحیح عباس اقبال آشتیانی.
1330ـ انتشار مقالهی منشا لغات مجعول فرهنگ فارسی پس از دساتیر؛ انتشار مجموعه مقالات چرند و پرند به همت سعید نفیسی در کتاب شاهکار نثر فارسی.
1332ـ نوشتن یک مقاله و انجام یک گفت و گوی رادیویی در دفاع از دولت ملی دکتر محمد مصدق (تیر ماه)؛ بازرسی منزل دهخدا پس از کودتای 28 مرداد برای کشف محل اختفای دکتر حسین فاطمی، وزیر امور خارجهی دولت ملی، بازجویی از دهخدا در دادستانی ارتش و رها کردن پیکر فرتوت و ناتوان او در نیمههای شب در حیاط منزل مسکونیاش (مهر ماه).
1334ـ انتشار مجموعهی اشعار دهخدا به کوشش دکتر محمد معین، وصیت دهخدا به دکتر محمد معین برای ادامهی انتشار لغتنامه پس از مرگ او (آبان ماه)، وخامت وضع جسمانی دهخدا (آذر ماه) نامه به رییس مجلس شورای ملی در خصوص بخشش حقالتالیف لغتنامه به ملت ایران (دی ماه) وفات علامه علی اکبردهخدا (7 اسفند ماه).
سرگذشت دهخدا
حسن تقیزاده
من با مرحوم آقـا میرزاعلی اکبر خان در اوایل سال 1325 قمـری ]اسفنـد 1285/ فوریه 1907 [ شناسایی حاصل کردم، یعنی اندکی قبل از آغاز انتشار روزنامهی صوراسرافیل (که شمارهی اول آن در 17 ربیعالثانی سنهی 1325 انتشار یافته)]8خرداد 1286 / 30 مه 1907[. آن مرحوم بنابر آن چه خود نقل میکرد و یا شنیده شد، پس از تحصیلات مقدماتی قدیم به مدرسهی سیاسی وارد شد و زبان فرانسه و سایر علوم و فنونی را که در آن مدرسه تدریس میشد فراگرفت. چنان که غالب فارغالتحصیلهای آن مدرسه وارد خدمت وزارت خارجه میشدند و بسا به ماموریتهای سیاسی در خارجه، یعنی عضویت سفارتخانهها و قونسولگریهای ایران منصوب میشدند، میرزا علیاکبر خان قزوینی، ما نیز در معیت مرحوم معاون الدولهی غفاری (پدر معاون الدولهی فعلی)، که مامور سفارت ایران در بالکان شده بود، به عضویت در همان سفارت مامور شده و با ایشان عازم بو خارست شد. مدت اقامت آن مرحوم در آن جا به این جانب درست معلوم نیست، ولی ظاهرا طولی نکشید، و ظاهرا بر اثر بعضی ناملایمات مرحوم مشارالیه به ایران بازگشت و وقتی من او را برای مرتبه اول ملاقات کردم در خدمت مرحوم حاج حسینآقا امینالضرب مامور راه شوسه سمنان بود با 30 تومان حقوق در ماه.
در اوایل سال 1325 ]اسفند 1285/ فوریه 1907[ مرحوم میرزا قاسم خان تبریزی (که بعدها به صوراسرافیل معروف شد)، که در دستگاه درباری مظفرالدین شاه در جزو ادارهی امین حضرت بود، چون در حوزهی مشروطه طلبان درآمده بود، به خیال تاسیس یک روزنامه با سرمایه خود برآمد. مشارالیه که این جانب او را از ایام صبی میشناختم و هم درس بودیم، روزی پیش من آمد و اظهار میل به نشر روزنامه نمود با من مشورت کرد و گفت: یک جوانی هست که چیزنویس است، ولی نمیدانم نویسندگی او تا چه اندازه است و میخواهم بدهم چیزی به طور نمونه بنویسد و به شما نشان بدهم و اگر پسندیدید خود او را پیش شما بیاورم تا ببینید و گفت خیال دارم که اگر مطابق مطلوب شد ماهی چهل تومان به او بدهیم که از کار فعلی خود صرف نظر نموده و به ادارهی روزنامه بیاید. من پس از دیدن نمونهی تحریر خیلی پسندیدم و میرزا قاسمخان را که به معیت مرحوم میرزا جهانگیرخان شیرازی عازم نشر روزنامه بود به استخدام میرزا علیاکبر خان تشویق نمودم و بدین ترتیب روزنامهی صوراسرافیل به مدیریت و صاحب امتیازی مرحوم میرزا جهانگیر خان و مدیریت مشترک میرزا قاسم خان و منشیگری میرزا علیاکبر خان انتشار یافت.
میرزا جهانگیر خان از مال دنیا چیزی نداشت و در مقابل زحمت راه انداختن و ادارهی روزنامه و گردانیدن تمام امور کار از جزیی و کلی بر عهدهی او بود که پشت کارفوقالعاده داشت. خود این جانب در شمارهی اول روزنامه مقالهای نوشتم و بعدها هم همیشه در نظارت و راهنمایی مشارکت داشتم و وقتی که مدیر و منشی جریده مورد حملات بسیار شدید شده و روزنامه یکی دو ماهی توقیف شد و عاقبت به مساعی آزادی طلبان باز انتشار یافت، این جانب برای رفع شبهات و مدافعه از عقاید روزنامه در اولین شمارهی پس از تعطیل مقاله مفصلی به عنوان «دفاع» نوشتم، و آن به خواهش و اصرار مرحوم دهخدا بود.
روزنامهی صوراسرافیل تا نزدیکی برانداخته شدن مشروطیت و مجلس ملی، یعنی تا 20 جمادیالاولی سنهی 1326 ] قمری/30خرداد 1287/20ژوئن 1908 [ یعنی تا سه روز قبل از به توپ بستن مجلس و چهار روز قبل از قتل میرزا جهانگیر خان دایر بود. ولی به نهایت شدت مورد بغض و خصومت دربار و مستبدین شده بود، تا جایی که از 8 ـ 7 نفری که محمدعلی شاه در اوایل جمادی الاولی سال مزبور، تسلیم یا تبعید آنهارا خواست یکی میرزا جهانگیر خان بوده شب قبل از به توپ بستن مجلس، من میرزا جهانگیرخان را با سایر اشخاص مورد غضب شاه یعنی دوستان نزدیک خودم مانند مرحوم سیدجمالالدین واعظ اصفهانی و ملک المتکلمین و میرزا داود خان علی آبادی و غیر هم و دهخدا در تحصنگاه آنها، که در صحن عقبی مجلس شورای ملی در یک اتاق فوقانی روی محلی که حالا مطبعهی مجلس در ان جا است، دو سه ساعت از شب گذشته دیدم و وقتی که از آن جا به منزل خود میرفتم، دهخدا را با خود بردم و شب را در منزل من پشت مسجد سپهسالار با چند نفر از دوستان و کسان من به سر برد. روز تخریب مجلس ما از منزل خود از در عقبی به خانهی میرزاعلی خان روحانی که اخیرا مرحوم شد پناه برده و تا شب آن جا ماندیم و اوایل شب به زحماتی به سفارت خانهی انگلیس (که خالی از اعضای سفارت بود، زیرا که در قلهک بودند) رفتیم، و 25 روز در آن جا بودیم، و بعد مارا از ایران تبعید کردند.
این جانب با قریب ده دوازده نفر دیگر از راه رشت به باکو رفتیم. بعد مرحوم دهخدا به سوی اروپا رفت و اندکی بعد من نیز عازم شدم. در پاریس دهخدا و معاضدالسلطنه (پیرنیا) را دیدم، و بعد من و پیرنیا به لندن رفتیم و دهخدا و بعضی دیگر از رفقا به سوییس رفتند و معاضدالسلطنه نیز بعدا به آنها ملحق شد. در سوییس روزنامهی صوراسرافیل را مجددا به قلم دهخدا و سرمایهی معاضدالسلطنه در شهر ایوردون انتشار دادند. من از لندن به تبریز رفته و به انقلابیون پیوستم.
دهخدا و معاضدالسلطنه و بعضی از یاران دیگر به استانبول رفته و در آن جا با انجمن سعادت ایرانیان کار میکردند. تا آن که تهران به دست مجاهدین فتح شد و همه به تهران برگشتیم، و بیشتر افراد ما در مجلس ملی دوم وکیل شدیم و از آن جمله دهخدا.
مرحوم دهخدا همیشه در سیاست هم کاری میکرد تا آن که در زمان جنگ اول به اصفهان و خاک بختیاری رفت و از آن وقت شوق تالیف یک لغتنامهی فارسی او را به اشغال به آن کار برانگیخت که تا آخر عمر دنباله پیدا کرد.
دهخدا صاحب ذوق لطیف بود و در ادبیات فارسی تسلط زیاد داشت. بزرگترین آثار سیاسی او روزنامهی صوراسرافیل بود]سرآمد آنها «چرند و پرند»[، و بزرگترین آثار ادبی او همین لغتنامه بود که قسمتی عمده کسوت طبع پوشیده و بقیه نیز به همت وفادارانهی فاضل معاصر آقای دکتر معین در جریان طبع و نشر است. مجلداتی که در حیات مرحوم دهخدا طبع و نشر شده نیز به میزان معتد به مدیون زحمت و دقت و پشتکار دکتر معین است.
راجع به ارزش ادبی لغتنامه این جانب که بهرهام از این رشته بسیار کم است نمیتوانم چیزی بگویم. ولی یقین دارم که در مقام سنجش آن باید به طور کلی حکم کرد و نه تنها به کیفیت (که شاید بینقض نباشد)، بلکه به کمیت آن و مقدار زحمت عظیم و مدت مدید که صرف آن شده باید توجه کافی بشود که به وجود آوردن چنین بنای عظیمی ـ که ان شاالله از باد و باران گزند نیابد و پایدار بماند ـ کار بزرگی بوده و هست که تا کسی یا کسان دیگری در آینده کاخ بلندتر و وسیعتر و عظیمتر از آن در کمیت و کیفیت به عرصهی وجود نیاورند، نباید مانند تماشاچیان اطراف زورخانه به آسانی خرده گرفت و انتقاد کنند که در آن صورت مرحوم دهخدا به آنها تواند گفت: گر تو بهتر میزنی بستان بزن.
همت بزرگ و کوشش سالیان دراز مردی فاضل چنین بنیانی نهاده و عمارتی عظیم برپا کرده است و باید قدردانی شود.
گمان نمیکنم در سخن گفت از شخص ادیب و فاضلی جز از کارهای علمی و ادبی او مناسب باشد حرفی از خصایل شخصی و سجایا و اوصاف ذاتی او زده شود. خصوصا در موقعی که ما در مقام بیان خدمات علمی و کمالات ادبی او هستیم، مگر آن که با بیان فضایل و کمالات دیگر یا نقایص او فایدهای را متضمن باشد.
مرحوم دهخدا، درست کار و نیز وطن پرست به حد اعلی و خوش محضر و با دوستان خاص خود با وفا و با گذشت بود. ولی گاهی هم بر حسب اقتضای مزاج عصبی و حساسیت شدید افراطی و جوش و هیجان عصبانی حاد، نسبت به نیکی و هم بدی در ابراز محبت نسبت به کسانی که مورد لطف او بوند مبالغه میکرد، و گاهی هم سوء ظن مفرط نسبت به کسانی که به حق یا به اشتباه روش یا عقاید آنها را مخالف معتقدات خود میپنداشت نشان میداد، ولی تا آن جا که من میدانم هیچ وقت این احساسات از روی غرض یا سوء نیت نبوده، بلکه نتیجهی اعتقادات صمیمی و خالصانهی او بود نسبت به اشخاص.
http://iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/3252-bozorgan-tanz-siasi-dehkh...
::
ارتحال علامه علی اکبر دهخدا – طنین یاس
عمر بسیار بباید پدر پیر فلک را تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید
به راستی که این شعر در مورد « علی اکبر دهخدا» - بزرگمرد ادب و سیاست ایران – به خوبی صدق می کند، فردی که عمر پر بارش را فدای اعتلای فرهنگ و مبارزه با استعمار کرد.
دهخدا در پنجم اسفند 1285 شمسی، در تهران چشم به جهان گشود . پدرش، خان بابا خان، پیش از ولادت او از قزوین به تهران آمده و در این شهر اقامت گزیده بود. دهخدا در ده سالگی پدر را از دست داد و مادرش مسؤولیت تربیت و تحصیل وی را بر عهده گرفت.
رفتار و گفتار والدین آگاه دهخدا و استعداد ذاتی، کنجکاوی و مطالعات خود وی، او را بر بسیاری از اعتقادات راسخ و آداب و آیین متین و با ارج قزوینیان، واقف کرده بود. دهخدا می گفت، قزوینیان در حفظ آداب و سنن قومی ثابت قدم هستند و از این حیث با برخی از ملل جهان که مقید به حفظ سنت های دیرین خود می باشند، برابری می کنند. او از سادگی و صفای باطنی بسیاری از همشهریانش سخن ها داشت.
در آن زمان یکی از فضلا به نام 'شیخ غلامحسین بروجردی' برای تعلیم و تربیت دهخدا تعیین شد و او نزد این مرد عالم که در مدرسه 'حاج شیخ هادی' حجره داشت، به تحصیل زبان عربی و علوم دینی مشغول شد. مرحوم دکتر معین در مقدمه دیوان اشعار حافظ می نویسد:« استاد دهخدا اغلب اظهار می کنند که هر چه دارند ، بر اثر تعلیم آن بزرگوار دارند.» همچنین منزل دهخدا در جوار منزل آیت الله حاج شیخ هادی نجم آبادی قرار داشت و دهخدا از این حسن مجاورت، استفاده کامل می برد و با وجود سن کم، از محضر آن بزرگوار بهره مند می شد.
چند سال بعد که مدرسه سیاسی در تهران تأسیس شد، دهخدا در آن مدرسه به تحصیل پرداخت و به یادگیری زبان فرانسه نیز مشغول شد. همچنین، دهخدا در آن زمان به همراه سفیر ایران در بالکان، به اروپا رفت و با اقامت در وین، پایتخت اتریش، زبان فرانسوی و معلومات جدید را به خوبی فرا گرفت.
مراجعت دهخدا به ایران، همزمان با آغاز 'مشروطیت' بود. فرمان مشروطیت در تاریخ چهاردهم جمادی الثانی 1324 قمری، صادر شد و نخستین مجلس در روز هجدهم شعبان همان سال گشایش یافت. اولین کار مجلس، تنظیم نظام داخلی و سپس تنظیم و تدوین قانون اساسی کشور بود.
پس از تنظیم و تدوین قانون اساسی، 'مظفر الدین شاه' در چهاردهم ذیقعده سال 1324 آن را امضا، و در بیست و چهارم همان ماه درگذشت. سپس، 'محمد علی میرزا' در چهارم ذیحجه تاجگذاری کرد. وی با مشروطیت مخالف بود و آزادیخواهان را مورد آزار قرار می داد، تا آن که سرانجام مجلس را به توپ بست و عده ای آزادیخواهان را که برای جلوگیری از تخریب مجلس در کنار آن جمع شده بودند، کشت و شماری دیگر را دستگیر کرد. اما تعدادی از آزادیخواهان – از جمله دهخدا- موفق به فرار شدند. پس از شهادت دو مرد بزرگ راه آزادی در ایران به نام های 'ملک المتکلمین' و 'جهانگیر خان صور اسرافیل' توسط محمد علی شاه و اعدام ها و کشتار های دیگر، مردم بعضی شهرستان ها به پا خاستند و بعد از درگیری های خونبار میان قزاقها و آزادیخواهان، سرانجام آزادیخواهان به رهبری ستارخان، تهران را فتح و محمد علی میرزا را تبعید کردند و سلطنت مشروطه را به پا داشتند.
قبل از اعدام جهانگیر خان، دهخدا روزنامه 'صوراسرافیل' را با همکاری او و 'قاسم خان' منتشر می کرد. جذاب ترین قسمت آن روزنامه، یک ستون طنز بود که تحت عنوان 'چرند و پرند'، به قلم دهخدا و با امضای 'دخو' نوشته می شد. سبک نگارش این ستون در ادب فارسی بی سابقه بود و مکتب جدیدی را در عالم روزنامه نگاری و نثر معاصر فارسی پدید آورد. دهخدا با شجاعت و جسارت تمام همه مفاسد اجتماعی و سیاسی آن روزگار را با روش طنز در آن مقالات منتشر می کرد. وی یکی از بنیانگذاران طنز در ایران است. مقالات او آتش در جان مستبدان و درباریان می انداخت. نمونه ای از طنز این بزرگمرد سیاست و فرهنگ ایران را می خوانیم:
« آفتابه لگن هفت دست، شام و نهار هیچی!
گفت : نخور، عسل و خربزه با هم نمی سازند، شنید و خورد. یک ساعت دیگر، یارو را دید مثل مار به خودش می پیچد. گفت : نخور این دو با هم نمی سازند. گفت : حالا که این دو با هم ساخته اند که من یکی را از میان بردارند.
من می خواهم اولیای دولت را به عسل و رؤسای ملت را به خربزه تشبیه کنم.اگر وزارت علوم بگوید توهین است، حاضرم دویست و پنجاه حدیث در فضیلت عسل، شاهد بگذارم!
صاحبان این جور خیالات را فرنگیانِ 'آنارشیست' می گویند. اما شما را به خدا، دست خونی نچسبید به یخه من، خدا پدرتان را بیامرزد، من هر چه باشم، دیگر آنارشیست نیستم.
بزرگتر لازم است، رییس دولت لازم است. اتفاق و اتحاد لازم است. این را هیچکس نمی تواند انکار کند که ما ملت ایران در میان بیست کرور جمعیت، پنج کرور و سیصد و پنجاه و هفت هزار وزیر، امیر و سپه سالار داریم. علاوه بر این ها، ما در میان بیست کرور جمعیت، چهار کرور شاهزاده، آقازاده و ارباب داریم.
همه این طبقاتی که عرض شد، 2 قسم بیشتر نیستند: یکی دسته رؤسای ملت و یک دسته اولیای دولت. ولی هر دو دسته، یک مقصود بیشتر ندارند، می گویند شما کار کنید، زحمت بکشید، آفتاب و سرما بخورید، لخت و عور بگردید و گرسنه و تشنه زندگی کنید و ما بخوریم و شما را حفظ و حراست کنیم!....»
مقالات طنز آمیز دهخدا به خاطر آن که به زبان مردم کوچه و بازار نوشته شده و به خدمت همان مردم در آمده بود و دردها و نیازهای آنان را باز می گفت، در قلب مردم نفوذ بسیار کرده بود و به علت آن که روزنامه صور اسرافیل به وسیله کودکان در کوی و برزن و همه شهرها پراکنده می شد، خوانندگان بسیار داشت. صور اسرافیل، مهمترین روزنامه دوره اول مشروطیت در ایران بود.
دهخدا پس از تبعید به پاریس، در صدد چاپ روزنامه صور اسرافیل در فرانسه برآمد .اما بدین علت که مقامات ایران او را یک آنارشیست قلمداد کرده بودند، دولت فرانسه از چاپ این روزنامه ممانعت به عمل آورد و دهخدا مجبور شد به سوئیس برود و در آن جا به انتشار روزنامه بپردازد و قسمت های مختلف روزنامه را به عنوان کتاب یک مؤلف ایرانی، در پاریس به چاپ رساند. پس از انتشار روزنامه صور اسرافیل در پاریس – قبل از ممانعت- غوغایی در تهران به راه افتاد. هر نسخه از آن به گوشه ای از دنیا می رفت و مرکز نشر صور اسرافیل، به مرکز مراجعات ایرانیان مشروطه طلب تبدیل شده بود. مجمع معروف 'انجمن سعادت' (در اسلامبول، واقع در ترکیه) و 'انجمن اخوت' ( در بغداد) که از مجامع متعدد مشروطه خواه بودند، با روزنامه صور اسرافیل به همکاری پرداختند.
پس از چندی، روزنامه صور اسرافیل به علت نارسایی های مالی تعطیل و اعضای آن پراکنده شدند. دهخدا به اسلامبول رفت و عضو انجمن سعادت گردید و در آن جا روزنامه ای به نام 'سروش' به زبان فارسی انتشار داد. این روزنامه در حدود 15 شماره منتشر شد. سرانجام، پس از تبعید محمد علی میرزا، دهخدا به استدعای مشروطه طلبان از عثمانی به ایران آمد و به عنوان نماینده به مجلس شورای ملی راه یافت.
در دوران جنگ جهانی اول، دهخدا در یکی از روستاهای چهار محال بختیاری ایران سکونت داشت و پس از پایان جنگ، به تهران بازگشت، از امور سیاسی کناره گرفت و به کارهای علمی و فرهنگی مشغول شد و تا پایان حیات پر ثمر خویش، به مطالعه و پژوهش های خود ادامه داد. در مورد 'لغتنامه دهخدا' که حاصل بیش از چهل سال زحمت او است، از زبان خود وی بشنویم:
« سالی پس از انقراض قاجاریه، روزی وزیر دارایی وقت نزد من آمد و من در منزل بودم و به شغلی نبودم و سرگرم مطالعه و استخراج لغات و امثال از کتابها بودم. گفت: امروز در هیأت دولت به مناسبتی سخن از گذشته پیش آمد. رییس مملکت به من گفتند: بروید و ببینید، میرزا علی اکبر خان چکار می کند. من برای این منظور آمده ام تا ببینم وضع شما چیست. گفتم: چنان که می بینید، به کار لغت مشغولم و کارِ خوشتر از این در گوشه امن و فراغ نمی خواهم. گفت : این مطلب را به عرض می رسانم . چند روز بعد، اطلاع دادند که با رییس مملکت راجع به شما صحبت شد و ایشان دستور دادند که از محلی، اعتبار این کار تأمین شود آقای 'سرتیپ کاظم خان شیبانی' قبول کردند که درآمد حاصل از فروش 'پهن' قشون را به این کار تخصیص دهند!! البته این امر مورد تأیید کابینه قرار گرفت، ولی بعداً گفتند: رییس الوزرای وقت، ذهن رییس مملکت را مشوب کرده و گفته است که یک نفر نمی تواند کتاب لغت بنویسد و بنابراین، پول را به مصرف دیگری رساندند.»
اما در اوایل سال 1325، مجلس مجدداً مقدمات چاپ فرهنگ دهخدا را آغاز کرد. در آن هنگام 'دکتر محمد معین' به همکاری دهخدا برگزیده شد. لغتنامه دهخدا، فرهنگ جامعی شامل اعلام و لغات فارسی، عربی و اروپایی مستعمل در زبان فارسی است و محصول کوشش های مداوم چهل و پنج ساله دهخدا و گروهی از یاران او – بخصوص دکتر معین- می باشد. آنان نزدیک به سه میلیون فیش را از روی متون معتبر اساتید نظم و نثر فارسی و عربی، لغتنامه های چاپی و خطی و کتب دیگری در رشته های تاریخی، طب، هیأت، نجوم، ریاضی، حکمت، کلام ، ... فراهم آورده اند. این فیش ها، اساس این لغتنامه را تشکیل می دهند.
این اثر بزرگ حاوی کلیه لغات فرهنگهای خطی و چاپی فارسی و عربی است و در نقل آن ها، بسیاری از غلطهای گذشتگان تصحیح شده است و بسیاری از لغات ترکی، مغولی، هندی، فرانسوی، انگلیسی، آلمانی ، روسی، ... متداول در زبان فارسی نیز در این فرهنگ آمده است. همچنین، بسیاری از لغات محلی نواحی مختلف ایران در آن ضبط شده است. اکثر لغات دارای شواهد مختلفی از نظم و نثر است. ترکیبات لغات نیز در لغتنامه آمده است. برای صحیح خوانده شدن لغات، در جلوی هر کلمه، حروف حرکت دار به کار رفته است. علاوه بر این مزایا، یک دوره مفصل دستور زبان فارسی نیز در لغتنامه آمده است.
استاد کوشیده است که اغلب مفاهیم و اصطلاحات علمی متقدمان را از متون مختلف، تدوین و آن ها را با لغات فرانسه تطبیق کند. در مورد اعلام و اماکن نیز، مؤلف تحقیقات و تفحصات دقیقی کرده و اسناد گرانبهایی را برای هر موضوع تهیه نموده است. او حتی تصاویر نباتات، حیوانات، رجال، نقشه اماکن، جدولها و آمارهای اقتصادی و الفبای ملل مختلف را در برابر لغات مربوطه آورده است.
سازمانی که مرحوم دهخدا، برای تدوین و طبع لغتنامه در سال 1324، در منزل دایر کرده بود، در سال 1334، به مجلس شورای ملی منتقل و در سال 1336، به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران واگذار و به فعالیت خود ادامه می دهد.
شایان ذکر است، دهخدا با پژوهش و مطالعه جدی و دراز مدت و با تسلط زیادی که بر ادبیات فارسی داشت، متوجه شده بود، واژه نامه جامعی برای زبان و ادب کهن و پر بار این مرز و بوم بسیار ضروری و گریز ناپذیر است، لذا بنای کتابی عظیم را پی افکند که خود وی نتوانست آن را به پایان رساند. خوشبختانه، دنباله کارش رها نشد و استادان نامی و شایسته ای این امر خطیر را به پایان رساندند. اما ارائه اثری این چنین که در زبان فارسی، بی سابقه و نخستین تجربه بود، کاری بس دشوار می نماید و بنابراین، نمی تواند بی عیب باشد. در کشورهای پیشرفته، هر از چند گاهی چنین کتب مرجعی، اصلاح و تجدید نظر می شوند. به علت آن که زبان پویاست و با بروز هر کشف و اختراع، با بهبود روابط دو کشور یا ملت، ... واژگان جدیدی در آن وارد می شود، باید لغتنامه ها هر از چند گاهی، ویرایش شوند. ادبای گرانقدر میهن اسلامی ما نیز باید چنین راه هایی را طی کنند، از فرازها و نشیبها بگذرند، انتقادهای علمی و اصولی را بپذیرند و در اصلاح و تکمیل این اثر بزرگ، سلیم و بی تعصب باشند.
علّامه در هفتم اسفند 1334، در تهران جان به جان تسلیم کرد و مدفن او ابن باویه است. با درگذشت وی، ایران یکی دیگر از متفکران تاریخ خود را از دست داد. آثار دهخدا عبارتند از : ترجمه کتاب 'عظمت و انحطاط رومیان'، تألیف 'فرهنگ زبان فرانسه به فارسی'، تصحیح 'دیوان حافظ'، تصحیح 'دیوان منوچهری'، نگارش کتاب 'پندها و کلمات قصار'، تألیف کتاب 'امثال و حکم'، سرودن دیوان 'مجموعه اشعار دهخدا' و سرانجام، تألیف 'لغتنامه دهخدا'.
و به حق در مرگ وی باید گفت:
از شمار دو چشم یک تن کم وز شمار خرد هزاران بیش
بدین ترتیب، می بینیم که زندگی میرزا علی اکبر دهخدا، لبریز از خلاقیت و آفرینندگی است: خلاقیت در شعر و نثر، نو آوری در سیاست، ابتکار در مسائل اجتماعی، خلاقیت در روزنامه نگاری و نو آوری در روش تحقیق و تتبع ادب پارسی، از این موارد که بگذریم، به خصوصیت های اخلاقی و انسانی دهخدا می رسیم که از این حیث نیز نمونه بود. دهخدا در دوران پر آشوبی که مملو از حوادث تاریخی وطن خود بود، به دنیا آمد و زندگی کرد. در دورانی که مفاهیم اصیل زندگی به اوج بیگانگی رسیده بود، دهخدا قدم به صحنه زندگی اجتماعی گذارد.
نقل شعری از دهخدا، نشان دهنده نمونه ای گویا و زنده از این زنده یاد می باشد. فردی که تمام زندگی اش را وقف مبارزه با استعمار و استبداد و حفظ میراث فرهنگی میهن خود کرد. انگیزه سرایِش این شعر توسط دهخدا، قتل میرزا جهانگیر خان شیرازی توسط قزاقهای محمد علی شاه بود:
ای مرغ سحر چو این شب تار بگذاشت ز سر سیاه کاری
وز نغمه روح بخش اسحار رفت از سر خفتگان خماری
بگشود گره ز زلف زرتار محبوبه نیلگون عذاری
یزدان به کمال شد پدیدار و اهریمن زشت خو حصاری
یاد آر ز شمع مرده یا آر!
http://www.tanineyas.ir/?q=node/1109کم
::
درباره آثار:
نگاهی به نظریه های تاریخ فرهنگی با اشاره ای به طنز سیاسی دورة مشروطه – انسانشناسی و فرهنگ
با اینکه تاریخ همواره در جریان ها و رویدادهای اجتماعی حضور و نقش دارد اما از یک خودمختاری علمی برخوردار است به طوری که شیوه و هنر تاریخ نویسی از موضوعات مورد توجه مورخین بوده است. بر این اساس بررسی و مطالعۀ منابع یکی از ارکان اصلی حرفۀ مورخی است. این مکتب یکی از مکاتب متودیک و در قرن نوزدهم بسیار مورد توجه است به طوری که برطبق آن مورخ واقعی کسی است که مستقیماً به اسناد مراجعه می کند و روزهای متوالی خود را در کتابخانه ها محبوس می کند. او پس از مطالعۀ بسیار به رمزگشایی(با استفاده از علوم مختلف)،بخش بندی و تجزیه و تحلیل رویدادها و نهایتاً تهیۀ فیش های بسیار می پردازد. این شیوه برای کسانی که با آن آشنایی دارند لذت بخش است.
در قرن بیستم تاریخ رشدکیفی فوق العاده ای داشته است؛ و بر تعداد پژوهشگران متخصص،مراکز آموزشی،مؤسسات دانشگاهی،مجلات تخصصی ،مجموعۀ آثار تأثیر چشمگیری داشته اشت.تاریخ در مسیرهای فراوان گسترش یافته و زیرشاخه های متععد پیدا کرده است: تاریخ اندیشه ،تاریخ فنون،تاریخ اقتصادی،تاریخ سیاسی،تاریخ زنان،تاریخ تعلیم و تربیت،تاریخ جمعیت و غیره.
بر اساس آنچه فرانسوا دورتیه بیان می کند، در تاریخ نگاری قرن بیستم به مسأله روش توجه میشود و امکان طرح پرسش و موضوعات جدید علوم انسانی (اقتصاد،انسان شناسی و غیره) در آن بوجود آمد. و حوزه های مطالعاتی آن به سمت مسائل فروتاریخی ( مانند تاریخ اجتماعی،زندگی روزمره،تاریخ مردم، فقرا و غیره)،زندگی اقتصادی( تاریخ قیمت ها و رشد آن و تاریخ بنگاه های اقتصادی و غیره)، پیکربندی فرهنگی (تاریخ آداب و رسوم، تفکر، انسان شناسی تاریخ و غیره) سوق پیدا می کند. تاریخ- روایت تا مدت های زیادی به عنوان روشی ممتاز در نظر گرفته می شد که شامل شرح حال نویسی، روایات جنگی و یا نقل رویدادهای سیاسی بود. جریان هایی مثل مکتب آنال در فرانسه،تاریخ اقتصاد نوین در آمریکا از جمله مشخصه های دیگر این گرایش به شمار می روند.روش های تاریخ آماری و تاریخ اجتماعی که نزدیک به روش های علوم اجتماعی است،نوشتن درمورد گذشته را زیر سؤال می برد.پدران مکتب آنال می خواستند از تاریخ یک علم واقعی بسازند که با تاریخ به عنوان حکایت فاصله داشت. . آنال حاصل برخورد دو گرایش قدیمی در تاریخنگاران است؛ از یک سو گرایش فلاسفه تاریخ که از پیش فرض های متافیزیک فراتر نرفته بودند؛ از سوی دیگر تاریخنگاران پوزیتویست که بر پژوهش تجربی صرف روی وقایع تاریخی تاکید داشتند. توجه به یافتهها و نظریات سایر علوم انسانی موقعیتی میانرشتهای به تاریخنگاران آنال داده است و سعی آنها براین بود علل کنشهای اجتماعی تاریخی را شناسایی کنند.دغدغه و توجه مکتب آنال، زیرساخت های اقتصادی،انسان شناختی و فرهنگی تاریخ بود. این مکتب با دیگر علوم انسانی( جامعه-شناسی،اقتصاد وتاریخ ) در ارتباط بود تا تاریخی همه جانبه و همگون بنا کند تا تمام ابعاد رویدادهای تاریخی را در خود داشته باشد. مارک بلوک،لوسین فبور و فرنان برودل سردمداران این مکتب به شمار می روند. از دهۀ70 مکتب آنال کم رنگ تر شد .تاریخ خُرد که در دهۀ 70 در ایتالیا متولد شد و «تاریخ اجتماعی» را با ذره بین مورد مطالعه قرار میدهد. تاریخ خرد برای فرد و تاریخ معینش امتیازی خاص قائل است.انسان شناسی و تاریخ جدایی ناپذیرند. درک دقیق سیر اجتماعی،روابط خویشاوندی،جهان بینی و تجربۀ زندگی افراد از اهداف اصلی ان است.کارلو گنزبورگ،ادورادو گرندی،جیوانی لوی و کارلو پونی از پیشروان این مکتب هستند. «تاریخ نوین اقتصادی» در اوایل دهۀ 60ظهور یافت.این مکتب تاریخ را به کمک ابزار و روش های علمی-اقتصادی مطالعه می کند : روش های کیفی،نمونه سازی و روش قیاسی --استقرایی. روبرت فوگل از سردمداران این رشته است.
چند روش تاریخ نویسی:
تاریخ مسأله: برای روشن کردن علل یک پدیده ، موتور تغییرات، نحوۀ خروج از ساختار و منطق پدیده هاست، برای مثال جستجوی «دلایل انقلاب روسیه» یا پرسش درمورد «طبیعت نازیسم» توصیف.(درک انقلاب روسیه اثر مارتن مالیا)
تاریخ قابل درک: به دنبال بازسازی دنیای ذهنی است، رویدادها اتفاقی اند ،گویی بازیگرانش بازسازی می شوند. نزدیک به داستان تاریخی است و در زمرۀ هنر نویسندگی قرار می گیرد.( گیوم مارشال اثر ژرژ دوبی)
انسان شناسی تاریخی: مطالعه شیوه های تغذیه، روابط جنسی،پوشاک،روابط خویشاوندی،زندگی روزمرۀ یک دورۀ خاص. مکتب آنال در رواج علوم تاریخی - انسان شناختی نقش مهمی داشته اند.(بوی متعفن گل و عنبر، اثر آلن کوربن)
تک نگاری: بازسازی دقیق داده های تاریخی درباۀ یک موضوع یا شیء کاملاً مشخص : شرح حال فردی،زندگی مردم یک روستا. بیشتر توصیفی است تا تحلیلی.(روستای اوکتین: امانوئل لوروالادوری)
تحلیل تاریخی: بازسازی دوبارۀ یک دوره و یک جامعه به طور جامع.(مدیترانه و دنیای مدیترانه در دورۀ فلیپ دوم اثر فرنان برودل)
به سوی یک تاریخ جامع:
رویکردها در این جا نه انحصاری اند و نه مانعه الجمع وناموافق. تاریخ جامع: سببیت و ادراک را با یکدیگر متحد کرده و مسائل اجتماعی فرهنگی،اقتصادی و سیاسی را توأمان در نظر گرفته باشد.علیت و ساختارها را در نظر گرفته باشد وباعث شود بازیگرانش بتوانند هیجانات، رؤیاها وتدابیرشان رابازسازی کنند... خلاصه تاریخی که هنوز نمیدانیم چگونه آن را تدوین کنیم.
موضوع: طنز در شعر مشروطه
تعریف طنز و تفاوت آن با گونه های دیگر مطایبه:
از زیرمجموعه های مطایبه ابتدا باید هزل را تعریف نمود هر سخنی که از آن معنای جدی اراده نشود «هزل» است؛ بر این اساس هر نوع شوخی هزل است. فکاهه اصطلاحی است که مفهوم عام تر از گونه های سخن خنده انگیز دارد و هرگونه رفتار،گفتار،نوشتار یا دیدگاه انسان است که موجب خنده در بیننده،شنونده و خواننده بشود.پس هدف آن خنده انگیزی است.طنز گونه ای از سخن مطایبت آمیز است که هدف اصلاح دارد وساختارها را برای ساختن دوبارۀ آنها می شکند. در هجو هدف آزار دادن و خراب کردن است و جنبۀ شخصی دارد و غیرعادلانه برخاسته ا ز حسد و کینه است. به طور کلی در تعریف گاهی این چند گونه بسیار به هم نزدیک می شوند و ویژگی های مشترکی پیدا می کنند و حتی دربرابر معادل لاتین هرکدام از آنها اشتباهاتی صورت می گیرد ، اما طنز در اصطلاح ادب به آثاری اطلاق می شود که با دست مایۀ آیرونی،تهکم و طعنه به استهزاء و نشان دادن عیب ها،زشتی ها،نادرستی ها و مفاسد جامعه می پردازد،طنز به-ظاهر می خنداند اما در باطن انسان را به تفکر وامی دارد.
تاریخچه طنز در ادبیات فارسی:
طنز هم در ادبیات مکتوب و هم در فرهنگ شفاهی ما سابقۀ دیرین دارد اما به نطر نمی رسد که در قدیم کسی از آن به لفظ «طنز» یاد کرده باشد یا هویت مستقل ادبی برای آن در نظر گرفته باشد. در ادبیات باستانی ایران یا دست کم بر اساس آنچه از کهن ترین دوران تا غلبۀ اعراب رسیده نام ونشانی از هجو دیده نمی شود و با توجه به این که هجو در میان اعراب شیوع عام داشته است به احتمال بسیار ایرانیان آن را از اعراب آموخته اند. روزگار سامانیان آغاز هجا در شعر فارسی است ، حتی از رودکی اشعار هجو باقی مانده است. طنز در شاهنامه فردوسی چندان چشمگیر نیست و هر چه هست بسیار ملایم و شرافتمندانه است. به طور کل در جریان ادبیات ما طنز در ابتدا بسیار ناچیز است و آنچه دیده می شود هزل و هجو است.نیمۀ دوم قرن پنجم و ششم روزگار گسترش هجو است، برای مثال سوزنی سمرقندی صاحب گستاخانه ترین هزل ها و هتاکانه-ترین هجوهاست. در آثار سنایی علاوه بر انتقادهای اجتماعی با زبان طنز هزل های رکیک و هجاهای گزنده کم نیست. اشعار عمر خیام نمایندۀ طنزهای عمیق فلسفی است که به سبب رشد نیافتن فلسفه در جامعۀ ما مجال رشد نیافت.قرن ششم رونق بازار هجوگویی است و کم تر گوینده ای اشعاری در هجو ندارد. عطار که شاعری است مستقل از دربار و در خدمت آرمان های خویش است، نمونه های درخشانی از طنز دارد. قرن هفتم: در شعر مولانا اثری از هجو نیست ،اما حکایت های هزل آمیز در مثنوی کم نیست؛ هزل های مولانا در خدمت مبانی اعتقادی اوست.در آثار سعدی هجو وجود ندارد اما شوخ طبعی و ظرافت در همه جای آثار سعدی قابل رویت است.قرن هشتم خیزش گاه مهمی در طنز فارسی است، این قرن را می توان آغاز مستقل طنز فارسی دانست زیرا عبید زاکانی تنها کسی است که اثار مستقلی به طنز در ادبیات ما پدید آورده است. حافظ در طنزآفرینی در بالاترین جایگاه است طنزهای او میراث طنز فلسفی خیام،طبع روان سعدی و انتقادهای کوبندۀ عبید لست. طنزهای حافظ پوشیده-ترین،ظریف ترین نمونه های طنز در ادبیات شمرده می شوند.حافظ در شاریط اجتماعی روزگارش روشنفکرانه ترین واکنش ها را دربرابر فسادها و انحراف ها نشان داده است.در آغاز حکومت قاجار هجویه-های معروفی از آقا محمدخان قاجار در دست است.در آثار قائم مقام فراهانی مثنوی طنزآمیز جلایرنامه را میبینیم که بعدها سرمشق ایرج میرزا در سرودن عارف نامه قرار می گیرد،آثار اینان در گویندگان عصر انقلاب وپس از آن تأثیر گذاشته است.
چرا طنز؟
برای شکل گیری طنز سه عامل باید حضور داشته باشند: شوخی ، انتقاد و اصلاح. به عقیدۀ فروید شوخی و لطیفه ساز وکاری مانند رؤیا و خواب دارد برخی از کام های سرخورده از هنجارهای اجتماعی که به ناخودآگاه رانده می شوند ؛ بخشی در خواب های ما امکان بروز می یابند و بخشی در قالب شوخی ها و لطیفه ها مطرح می-شوند.اثر روانی لطیفه از این نظر اهمیت دارد انرژی روانی سرکوب شدۀ ذهن را دوباره آزاد می کند و ارضای ذهنی به بار می-آورد. بر اسای نظریۀ برتری جویی(superiority) ما با لطیفه ، فرد یا گروهی را که بر ما برتری دارند و آن متنفریم تحقیر می کنیم؛ هر چه فرد مورد تمسخر منفورتر باشد، لذت حاصل از لطیفه بیشتر است. در دنیای وارونۀ لطیفه حاکم و محکوم جایشان را عوض می-کنند، انسان ستم کش وقتی از این خنده ها سر میدهد که دشمن خود را از نظر اخلاقی و معنوی شکست داده باشد. از طرفی طنز مفهومی آرمان خواهانه دارد و اگر در برابر زشتی ها می خندد،نشان از آگاه بودن و آگاهی دادن دارد.خندۀ طنز برخاسته از بی دردی یا شدمانی محض نیست؛ بلکه برخاسته از آزردگی، پرخاش و حتی نفرت، خنده ای است تلخ و تمسخرآمیز.
شرایط اجتماعی ایران در این دوره :
مهم ترین ویژگی این دوره تحولاتی بود که درجهان اتفاق افتاده بود از جمله حرکت های پردامنه و جنبش هایی مثل انقلاب صنعتی و دیگر کشورگشایی های امپراتوری ها و به تبع آن رقابت قدرت های استعماری چون انگلیس،روس،فرانسه و عثمانی. در ایران اولاین برخورد با اروپائیان به دورۀ صفویه برمی گشت. در دورۀ فتح علی -شاه قاجار این برخوردها از راه مسائل نظامی و فاقد هرگونه نگرش شعورمدارانه و دارای خصلت های قرون وسطایی بود.(دغدغۀ شاه داشتن درباری مجلل و ملک الشعرایی مدیحه سرا بود و «تدبیر منزل» بر «سیاست مدن» ارجحیت داشت). نخستین بار عباس میرزا،نایب-السلطنه ،بود که لزوم انجام اصلاحات را با توجه به شرایط حاصل از چند عهدنامۀ ننگین و شکست های ایران، احساس کرد و گروهی را برای تحصیل فنون و تخصص های جدید راهی غرب نمود(که ورود ماشین چاپ به ایران و تأسیس نخستین چاپخانه در ایران ارمغان همین محصلین ایرانی بود) . پس از او قائم مقام فراهانی که مردی کاردان در امر سیاست بود،پاره ای اصلاحات را در مقام وزارت آغانمود که با کارشکنی های بیگانگان و نهادینه نبودن وفهوم اصلاحات، نابخردی شاه و توطئۀ اطرافیان متوقف گردید و خود او ابتدا عزل گردید و سپس قتل رسید.حکومت محمد شاه نتیجه ای جز پریشانی اوضاع و افزایش دخالت بیگانگان نداشت. در دورۀ ناصرالدین شاه میرزا تقی خان فراهانی پس از سفری به روسیه و مشاهدۀ پیشرفت های آنها اقدام به اصلاحات گسترده ای نمود.از جمله فرونشاندن چند شورش داخلی،اصلاحات نظامی، امور مالیه،تآسیس دارالفنون،انتشار نخستین روزنامۀ ایران،رسیدگی به بهداشت و سلامت مردم،اصلاح در رفتارهای اجتماعی(مبارزه با رشوه-خواری،کاربرد القاب)، کوتاه کردن دست سفارتخانه ها. به دلیل عدم سازگاری اقدامات امیرکبیر با ساختار قرون وسطایی و بیمارگونۀ حکومت قاجار و ناهمسویی با منافع اجانب از ادامۀ اصلاحات او جلوگیری شد. او حتی قصد داشت «قانون اساسی» تهیه کند اما حرکت اصلاح طلبانه دور از بنیادهای جامعه و بدون داشتن زمینه های مناسب بی نتیجه می ماند. پس از او آقاخان نوری به پنبه کردن تمام رشته های امیرکبیری پرداخت، او که سرسپردۀ کامل انگلیس بود در دورۀ هفت سالۀ خود شاه را متمایل به خوشگذرانی کامل کرد و این دوره همراه با استبداد مطلقه و واگذاری امتیازهای گوناگون به بیگانگان بود .حوادث پنجاه سال حکومت ناصری در دورۀ بعد بسیار مؤثر بود.شاه در سالهای پایانی حکومت خود به هیچ گونه تغییری تن درنمی داد، روشن است که در مملکتی که با استبدا پی ریزی شده هرگونه تغییری با منافع منسوبان به دستگاه استبداد مغایر است وتلاش اصلاح طلبانه به نتیجه ای نمی-رسد.از اصلاح طلبان مهم دیگر میرزا حسن خان سپهسالار است که با ترغیب ناصرالدین شاه به سفرهای خارجی سعی در آشناکردن او با پیشرفتهای ملل دیگر و فراهم آوردن زمینه های قانون داشت. مظفرالدین شاه نتوانست راه پدر را ادامه دهد ، صرفاً وعده های دل خوش کنکی می داد و اقداماتی ظاهری مانند برسکار آوردن امین-الدوله انجام داد. روشنفکران در زمان او زبان به انتقاد گشودند به صورت انتقاد از درباریان. در این دوره روشنفکرانی مانند ملکم خان، آخوندزاده،آقاخان کرمانی، زین العابدین مراغه-ای،شیخ احمد روحی،طالبوف و ...به گسترش تفکر مشروطه خواهی پرداختند.
اثر تحولات بر جامعه:
• ورود صنعت چاپ و روزنامه نگاری گسترش سطح آگاهی مردم آن دوره.
• ایران پیش از مشروطه هم به لحاظ اقتصادی و هم سیاسی، جامعه ای بسته بود و از تحولات جهان بی خبر.
• تلاش برای جستجوی علل عقب ماندگی.
• مطرح شدن حقوق مردم برای مثال سلامت و بهداشت آنها، گسترش سواد،لزوم وجود قانون برای احقاق حقوق ملت.
• همراه شدن روحانیت شیعه با جریان تحولات توجیه مشروطه با موازین شرعی.
• انجام حرکت هایی مثل جنبش تحریم تنباکو این اعتماد به نفس را در مردم ایجاد کرد که می توان دربرابر تعدی حکومت ایستاد. جسارت انتقاد.
• اعتراض های مردم در واقعۀ موسیو نوز و پس از آن دو تحصن علما زمینه درخواست مشروطیه را فراهم کرد.
• مطرح شدن مفهوم ملت و وطن.
طنز در مشروطه:
• تغیرات ادبیات در دورۀ مشروطه: مشروطه در ادبیات تحول ایجاد کرد و خود از آن تأثیر پذیرفت، در دورۀ جدید روشنفکران ایرانی با فضای نوزایی و روشنگری اروپا آشنا شدند. تکیه بر عقلانیت جدید نقادی به اصول کهن حیات اجتماعی شد. نقد ادبی به ادبیات گذشته از جهت محتوا(دروغ،غیرواقعی،چاپلوسانه،خالی از مفهوم انسلن معاصر و وطن) از جهت صورت(ابهام،بی توجهی به زبان توده ساده نویسی.) بیدارگری و نشان دادن نابسامانی اوضاع جامعه.
جمع بندی:
طنز برای طنز پرداز عرصه ای است برای طرح مباحثی جدی و از طرفی برترین خواسته طنزآفرین که ورود به حصار های ممنوع و عرصه تابو(تابوهای سیاسی و عقیدتی) می باشد از این راه محقق می شود. طنزپرداز به آنچه دور از دسترس اوست نزدیگ می گردد. طنز بهترین وسیله برای هدف قراردان خصلت های ناپسند اجتماعی و اخلاقی جامعه است که می تواند شامل روابط سیاسی حاکم هم باشد.البته تا پیش از مشروطه این نوع طنز بسیار کمیاب است. با مشروطه بود که مطایبه جهت خدمت به مفاهیم اجتماعی و انسانی و گسترش آگاهی به کار گرفته شد و تأثیر قاطع خود را اثبات کرد تا پیش از این دوره ،طنز اهمیت تاریخی اجتماعی چندانی نداشت و قادر به حرکت آفرینی اجتماعی نبود.در دوره مشروطه موج تازه های از گرایش به طنز و انتقاد می بینیم طوری که اکثر گویندگان آن عصر به طرق مختلف از آن بهره جستند.(سید اشرف الدین گیلانی،ایرج میرزا،عارف قزوینی ،بهار،لاهوتی،فرخی یزدی،میرزاده عشقی). در بین مردم ایران نیز طنز از لحاظ تاریخی مورد استقبال قرار می گرفته است؛به طوری که شعرا با توجه به ذائقه مردم برای طرح مفاهیم تعلیمی و جدی از این نوع ادبی استفاده می کردند و گاه از آنجایی که هزل مورد پسند جامعه بود،شعرای آن عصر،ناگزیر برای تأثیر گذاری هر چه بیشتر،آن را برمی گزیدند بنابراین می بینیم چه براساس اقتضای زمان و چه براساس ذائقه مخاطب،نوع طنز بهترین نوع ادبی برای پیشبرد اهداف مورد نظر شعرای مشروطه بوده است.
منابع:
حلبی، علی اصغر؛مقدمه ای بر طنز و شوخ طبعب در ایران؛تهران،نشر پیک،1364
دهخدا،علی اکبر؛چرند و پرند؛تهران،،معرفت،1326
رفیع،جلال؛ نجف زاده بار فروش،محمد باقر؛ طنزنویسان ایران از مشروطه تا امروز،تهران،خانواده،1376
حلبی،علی اصغر؛طنز و شوخ طبعی در ایران و جهان اسلام؛تهران،بهبهانی،1377
مراقبی،غلامحسین؛نخستین کاربرد گسترده: طنزسرایی در مطبوعات ایران؛تهران، 1372
بهزادی،حسین؛ظنزپردازان ایران از آغاز تا پایان دوره قاجار؛تهران،دستان،1383
http://anthropology.ir/node/12507
::
امثال و حکم علیاکبر دهخدا – تعاون
امثال و حکم علی اکبر دهخدا*علی اکبر دهخدا در سال ١۳١٠ش کتاب چهار جلدی خود را که دارای نزدیک به ۵٠ هزار امثال و حکم و کلمات قصار و ابیات متفرقه است با عنوان امثال و حکم در تهران منتشر ساخت. وی برای تهیه ی این مجموعه چهل و پنج هزار بیت از شاعران کلاسیک (از جمله پنج هزار بیت از فردوسی، چهار هزار بیت از سعدی، دو هزار و پانصد بیت از نظامی، دو هزار و پانصد بیت از اسدی طوسی، دو هزار و پانصد بیت از جلال الدین رومی، . . .) در کتاب خود استفاده کرده است که بیش تر این بیت ها شکل های گوناگون یک ضرب المثل است که هر شاعری به سلیقه ی خود و با بیان خاص خود به نظم درآورده است. دهخدا در اثز پر حجم خود بدون توجه به این که تنها عباراتی را که مال خاص و بلامعارض مردم است می توان در زمره ی ضرب المثل به شمار آورد، و بدون عنایت بر این نکته که آیا امثال و حکم، آیات و اخبار و کلمات قصار بزرگان در میان مردم رایج و متداول هستند یا نه، همگی آن ها را جمع آوری کرده و در کنار یکدیگر قرار داده است.زبان فارسی در نتیجه ی فکر موشکاف و طبع بذله گو و نکته سنج ایرانی از لحاظ امثال و جکم از غنی ترین زبان های زنده ی جهان است. این ضرب المثل ها که از زندگی مردم پدید آمده است و با زندگی آنان پیوند ناگسستنی دارد از دیرباز در ادبیات منظوم و منثور ما رخنه کرده و هیچ شاعر و نویسنده ی نام دار ایرانی نیست که در سخنان خود چیزی از آن ها را به کار نبرده باشد. اما بیش تر شاعران و نویسندگان ایران که تقریبن همه از تربیت شدگان محیط های ادبی بوده اند، ادبیات عامه را حقیر و پست می شمرده و بر آنان دشوار و ناگوار بوده است که آثار مربوط به زندگی روزمره ی مردم کوچه و بازار را به همان صورت اصلی که در دهان مردم جاری بوده است ضیط نمایند و بدین ترتیب اغلب آن ها را یا تصرف در مضمون و شکل شان در قالب نظم ریخته یا صورت زیبای ادبی داده اند. بدین سان بسیاری از ضرب المثل های فارسی با گذشت زمان یه کلمات قصار این شاعران و نوسندگان تبدیل شده و از این راه دوباره به ادبیات مردم عادی بازگشته است.دهخدا نیز در کتاب خود به پیروی از این رسم و شیوه ی شاعران و نویسندگان قدیم ایران، ضرب المثل ها را نه به صورتی که در زبان مردم جاری است، بلکه به صورتی که در کتاب ها و دیوان ها آمده اند نقل کرده است و گویی اصلن در صدد جمع آوری فولکلور نبوده، بلکه قصد داشته است که اشعار و کلمات اخلاقی و پندآموز را در یک جا گرد آورد. از این رو است که ضرب المثل های مردم در کتاب او در مقام دوم قرار گرفته و بیش تر به عنوان مرادف برای امثال و حکم ادبی ذکر گردیده اند. وی همچنین مفهوم ضرب المثل را با مفهوم کلمات حکیمانه و اخلاقی در هم آمیخته و در تالیف خود بیش از هزار عبارت عربی را آورده است که بیش تر آیات قرآنی و احادیث نبوی و کلمات منسوب به امامان شیعه و امثال و نظایر آن ها است.دهخدا که در عهد انقلاب مشروطه از پیشوایان پرشور و سرسخت سادگی کلام بود، در آثار بعد خود تا حد زیادی از این اصل عدول کرده و به جای آن که عبارت ها و مصطلحات نامفهوم ادبیات کلاسیک ایران را برای فارسی زبانان معاصر روشن کند، در "امثال و حکم" به توضیح کلماتی پرداخته است که برای مردم فارسی زبان از هر طبقه و صنفی قابل فهم اند و این توضیحات را نیز به همان زبان نویسندگان قدیم نوشته است، نه به زبان رایج مردم امروز، و مهم تر از همه این که وی مقدار زیادی عبارات منشیانه از نثر نویسندگان سده های نخستین اسلامی یا از کتاب های تاریخ نقل کرده است که هیچ گونه ارتباطی با ضرب المثل ندارند، مانند این عبارت از تاریخ ابوالفضل بیهقی که: « دولت و ملت دو برادرند که با هم بروند و از همدیگر جدا نشوند» ( امثال و حکم، ج ٢، برگ ٨۴)دهخدا همچنین در کتاب پر حجم خود عبارت هایی را به عنوان ضرب المثل آورده است که نه تنها ضرب المثل نیستند، بلکه عامه ی مردم از آن ها بی خبرند و حتا باز گفتن برخی از آن ها می تواند در میان مردمی که همه ایرانی هستند و در یک مرز و با یک فرهنگ زندگی می کنند، تخم تفرقه و نفاق بپراکند. به عنوان مثال در عبارت « اُترُکِ التروکَ وَ لَوکانَ اَبوکُ » (امثال و حکم، ج ١، برگ ٨١) برخی از تیره های ایرانی بر برخی دیگر برتری داده شده اند، و عجب آن که مولف درباره ی این عبارت که یادگار شوم دوران نادانی و بی خبری است، دو برگ شرح و بسط داده و برای اثبات برتری فارس بر ترک مثال ها و شواهدی از گذشتگان آن دو و از زبان های دیگر می آورد و در پایان مطلب نیز به نام عذرخواهی ( که در حقیقت عذر بد تر از گناه است) می افزاید که من از ترک ها سخن می گویم و منظورم آذربایجانی ها، ترک های قفقازی نیستند. آن ها از نژاد عالی آریایی هستند، ولی سلجوقیان آنان را ترک زبان کرده اند ( امثال و حکم، ج ١، برگ ٨١)ایراد دیگر اثر دهحدا ابهام مطالب، کثرت مدارک و مآخذ و فراوانی شعرهایی است که گاهی هیچ گونه ارتباطی با خود مثل ها ندارند. وی مانند همه ی کسانی که در ایران یا در خارج از ایران تا آن زمان درباره ی فولکلور ایران مطالبی نوشته اند، ضرب المثل ها را گروه بندی نکرده و مثل های عامیانه و کتابی را از هم جدا ننموده است. وی همچنین مثل ها را به اندازه ی کافی و یا اصلن شرح و تفسیر نکرده و ضرب المثل های عربی را نیز به فارسی ترجمه نکرده است.
http://www.taavon1404.com/index.php?option=com_content&view=article&id=1...
::
طنز پردازی مظورالنواب و علیاکبر دهخدا – فصلنامه مطالعات ادبیات تطبیقی
باتوجه به موقعیت سیاسی، جغرافیایی و دینی مشابه ایران و عراق، این دو کشور، طی قرن بیستم، سرنوشت مشترکی داشتهاند و بهعنوان کشورهای نفتخیز همیشه مورد طمع بیگانگان و کشورهای غربی بودهاند. در طول قرن گذشته، همزمان با وقوع تحولات بیسابقه در عرصه جهانی، بهویژه جنگ جهانی اول و دوم و تبعات آن برروی کشورهای خاورمیانه، رفتهرفته، قشر روشنفکر این جوامع درصدد انتقاد از وضعیت سیاسی حاکم بر این کشورها و شرایط اجتماعی مردم برآمدند که باعث شد نقد اجتماعی با مسائل سیاسی درهم آمیخته شود. در این میان، شاعران و ادیبان برجستهای ظهور کردند که با دستمایهقراردادن این موضوعات، پیامهای اصلاحگرانه خود را در قالبهای جدیدی به مخاطبان خود منتقل میکردند. ازجمله این متفکران و ادیبان اصلاحطلب میتوان از مظفرالنواب ــ شاعر برجسته عراقی ــ و علیاکبر دهخدا ــ ادیب سرشناس ایرانی ــ نام برد.
http://clq.ir/?p=277
::
امثال و حکم طبیبانه – پزشکان عمومی ایران
هنگامی که جوان از فرنگ آمده ای بنام علی اکبر دهخدا، مترجم مسیودوبوروک (مهندس بلژیکی مامور ایجاد راه شوسه خراسان)، کار خود را – پس از شش ماه – رها کرد و با سمت سردبیری روز نامه صور اسرافیل به یاری میرزا جهانگیر خان شیرازی (مدیر اجرائی روزنامه) و میرزا قاسم خان صور اسرافیل(صاحب سرمایه و مدیر مسئول آن) در کوران انقلاب مشروطیت شتافت، کمتر کسی باور میکرد که این جوان مودب اما طنز پرداز به جایگاهی این چنین کم نظیر در ادب و فرهنگ فارسی میهنمان نائل آید ؛ جایگاهی آنچنان رفیع که همه اهالی فرهنگ و اهل نظر این مرز و بوم با اعتقاد راسخ و افتخار لقب " علامه " را به او اعطاء نمایند.
پس از پیروزی انقلاب مشروطیت و تشکیل مجلس اول شورای ملی، محمد علیشاه که بر خلاف پدر بیمارش (مظفرالدین شاه) جوانی خوش بنیه اما دیکتاتور و کم مایه بود با کمک دولت روسیه تزاری دست به کودتائی خونین و ناجوانمردانه زد که " استبداد صغیر " نام گرفت...
در جریان این کودتا افزون بر " ملک المتکلمین " و " واعظ اصفهانی " میرزا جهانگیر خان شیرازی دوست و یار نزدیک علی اکبر خان نیز به گونه ای غم انگیز بردار کشیده شد! ...
دهخدا نیز پس از دستگیری به اتهام کفر و توهین به مقدسات و یک ماه انتظار کشیدن زیر چوبه دار، سرانجام با رد اتهام تکفیر در مجلس شورای ملی، به اروپا تبعید شد! ...
در تبعید با آنکه در نهایت فقر و نداری و نگرانی از معاش مادر و خواهر و برادران خردسال خود به سر میبرد،- دهخدا پدرش را در هشت سالگی از دست داده و نان آور خانواده بود – از کوشش باز نایستاد و با یاری علامه محمد قزوینی و کمک مادی و معنوی "معاضد السلطنه پیرنیا " سه شماره دیگر از روز نامه صور اسرافیل را با همان قطع و شکل و سبک، در شهر " ایوردن "سوئیس تهیه و در پاریس به چاپ رسانید...
با فتح تهران توسط ستار خان و باقر خان (از آذر بایجان)، سپهدار اعظم تنکابنی (از گیلان)، سردار اسعد بختیاری (از فارس) و... پایان گرفتن استبداد صغیر، وی – غیاباً – به نمایندگی دوره دوم مجلس شورای ملی انتخاب و با استدعای احرار مشروطه به ایران بازگشت...
از آمدن دهخدا به تهران تا آغاز جنگ جهانی اول و انحلال مجلس دوم – که به ناگزیر بسیاری از آزادیخواهان ناچار شدند تهران را ترک کنند – دهخدا در روز نامههای مختلفی به نوشتن پرداخت. اما با شروع جنگ جهانی اول او نیز به یکی از قرای دور افتاده بختیاری رفت و در آنجا مخفی شد و از آن مخفی گاه بود که به فکر پی افکندن کاخ بلند "لغت نامه دهخدا " و "امثال و حکم "خود افتاد که براستی تنها مجموعه ای است که به لحاظ اهمیت فرهنگی میتوان آن را با شاهنامه فردوسی مقایسه کرد!
علامه دهخدا پس از پایان جنگ جهانی اول و باز گشت به تهران از سیاست کناره گرفت و با پذیرفتن ریاست مدرسه علوم سیاسی – که خود در آن تحصیل کرده بود – یکسره به کار عظیمی که پیش رو داشت پرداخت...و حتی تبعید رضا شاه و فوران آتشفشان مطالبات معوقه و سرکوب شده مردم و آغاز جنبشهای نوین در سال 1320 نیز نتوانست اورا وسوسه کرده به فعالیتهای سیاسی باز گرداند! ... اما با آغاز نهضت ملی شدن نفت، آن آتش نهان شده و در زیر خاکستر " جان شیفته "او مانده، یکبار دیگر شعله ور شد و او را وادار ساخت تا با قلم توانای خود به یاری نهضت ملی شدن نفت و مردم بشتابد (بی آنکه کار تحقیق و مطالعه خود را رها سازد)...
با کودتای سال 1332 او نیز که اینک پیر مردی 74 ساله و از کار افتاده بود از اتهام خیانت (؟!) و مخالفت با دستگاه سلطنت در امان نماند...
او را در 25 مهر ماه 1332 به دادستانی بردند و پس از ساعتها استنطاق و شکنجه روحی، یک ساعت گذشته از نیمه شب (هنگامی که همه اهل منزل او در خواب بودند) با تنی رنجور و از رمق افتاده به منزل باز گرداندند و بدون اطلاع اهل خانه در دالان منزل رها کردند! ...
این بزرگ پیر گرانمایه و از حال رفته ساعاتی چند بیهوش،در دالان منزل نقش بر زمین ماند! ...
هنگام اذان صبح که خادم منزلش از خواب برخاست، او را دید و اهل خانه را خبر کرد! ...
پس از کودتای سال 32 بسیاری ا ز آزادی خواهان و مبارزان محاکمه و تیر باران شدند. علامه دهخدا نیز همانند شماری دیگر از آزادی خواهان که از تیر باران ، زندان و تبعید جان به در برده بودند ، دچار یاس، سرخوردگی و افسردگی شدید شد اما انگیزه قوی وی برای به پایان بردن کاخ بلندی که پی افکنده بود ، او را همچنان برپا و زنده نگاه داشت! ...
آری ! به پایان بردن کار بزرگ لغت نامه تا سه ماه قبل از مرگ دهخدا در سال 1334 ادامه یافت !
با پایان یافتن کار لغت نامه ، علامه علی اکبر خان دهخدا پس از آنکه در وصیت نامه خود مسئولیت چاپ این اثر عظیم را به استاد بزرگوار و امانت دار گیلانی دکتر محمد معین سپرد، در سن 76 سالگی با آرامش خیال روی در نقاب خاک کشید ! ... کودتا چیان سال 32 (همچون سلطان محمود غزنوی که فردوسی را مورد غضب قرار داده بود) به ننگین ترین صفحات تاریخ سپرد ه شدند اما نام علامه علی اکبر دهخدا در کنار نام پرآوازه ابو القاسم فردوسی بر تارک دست نیافتنی تاریخ فرهنگ این مرزو بوم درخشیدن آغاز کرد و تابش پر فروغ این درخشش جاودانه هر روز بیش از پیش افزون تر میشود و...
از همکار با ذوق و فرهیختهمان آقای دکتر بابک صدر نوری تشکر میکنیم که با انتخاب " امثال و حکم" طبیبانه خود یک بار دیگر ما را به فضای " امثال و حکم" " دخو" میبرد. سردبیر
" مثل" سخن کوتاه و مشهوری است که به قصه ای عبرت آمیز یا گفتاری نکته آموز اشاره میکند و جای توضیح بیشتر را میگیرد. کلمه " مثل " عربی است و کلمه فارسی آن " متل " است. وقتی متل صورت بی ادبانه پیدا میکند به آن " متلک " گویند. بعضی مثلها حاصل پندهای دانایان و پیشوایان مذهبی یا تجربههای زندگی مردم است. بعضی از مثلها نتیجه داستانی است خواه حقیقی یا افسانه ای میباشد. بعضی مثلها از یک شعر معروف گرفته شده است. دانستن مثلها گفتن و نوشتن را آسان میکند چون این جملههای کوتاه و زیبا به دل مینشیند و گفتگوی دراز را کوتاه و اثر حرف را بیشتر میکند.
دکتر بابک صدر نوری
آب زیر پوست کسی رفتن : فربه شدن – پس از فقیر، مال کمی بدست آوردن.
ابله مادر زاد دارو ندارد.
از مرگ بگیر تا به تب راضی شود.
استخوان خرد کردن : تعب و رنج در تحصیل و دانش بردن.
استخوان در زخم : کاری را به عمد طول کشاندن.
اگر مار زاید زن باردار – به از آدمیزاده دیوسار" سعدی".
ای بسا درد که باشد به حقیقت درمان.
بچه نازادن به از شش ماهه افکندن جنین.
بسا طبیب که مایه نداشت، درد فزود.
بیمار تیمار میخواهد.
بیماری به از بیکاری.
بیمار عشق را به طبیب احتیاج نیست.
بیماری که تیمار دارد طبیبش ناخوانده میآید.
پزشکی که باشد به تن درد مند – زبیمار چو باز دارد گزند.
جان کسی را به لب آوردن : انتظاری دراز دادن.
چو به گشتی طبیب از خود میازار – که بیماری توان بودن دگر بار " سعدی ".
چو نتوانی علاج درد کس کرد.
میفزای از جفایش درد بر درد " ناصر خسرو قبادیانی ".
چون قضا آید طبیب آبله شود.
و آن دوا در نفع هم گمره شود " مولوی "
حسد درد بی درمان است.
حکیم آن است که سر خودش آمده باشد
حکیم حکیمان خداست
حکیم را به وصیت کردن حاجت نیست.
حکیم محرم است.
درد از طبیبان نشاید نهفت.
روده بزرگه روده کوچکه را خورد : از گرسنگی بی تاب شده است.
ز بیمار بیمار داری نیاید.
زبیمار بتر بیمارداری است " نظامی ".
زخم به گردد ولی ماند نشانش سالها.
شربت بیمار آب است : آب بیمار را سازگار تر از هر شربت دیگر باشد.
طبیب بی مروت خلق را بیمار میخواهد.
طبیب مهربان از دیده بیمار میافتد.
ضرب خورده جراح است.
کل اگر طبیب بودی – سر خود دوا نمودی.
مردی همه شب بر سر بیمار گریست.
چون روز شد او بمرد و بیمار بزیست.
ناف بر چیزی بریده شدن : کنایه از زیستن با یکدیگر.
نسخ دارو ز طبیبان طلب " خواجو ".
هر که را دردی رسد ناچار گوید وای را " سعدی ".
یک روده راست در شکم نداشتن : به مزاح همیشه دروغ گفتن.
یک شب تب یک شب مرگ : بیماریهای دراز که به مرگ انجامد و مایه رنج و عذاب بیمار و پرستار باشد.
http://pezeshkanomoomigilan.ir/12-13/magazine12-13-11.asp
::
سردار اسعد از نگاه علامه دهخدا – آزادمردان بختیاری
کی از چهره های ملی و علمی شناخته شده در تاریخ معاصر علامه «علی اکبر دهخدا » است. وی که در مبارزات آزادیخواهی و مشروطه طلبی نقش به سزایی ایفا کرد، درحدود سال ۱۲۸۵ شمسی (۱۳۲۵ قمری) با همکاری جهانگیرخان شیرازی و با سرمایه قاسم خان تبریزی روزنامه صور اسرافیل را منتشر کرد. بخش «چرند و پرند» در این روزنامه را او با امضای «دخو» مینوشت که با استقبال زیاد خوانندگان روبرو شد. «دخو» (مخفف دهخدا) شخصیت خیالی سادهدل حکایتها و مثلهای مردم قزوین است. دهخدا بعدها نام خانوادگی خود را از همین نام گرفت. پس از به توپ بستن و تعطیل مجلس شورای ملی در دوره محمد علی شاه، دهخدا، مانند بسیاری از آزادیخواهان، ناچار به استانبول و از آنجا به اروپا رفت.در سوئیس سه شماره از «صوراسرافیل» را منتشر کرد. آنگاه دوباره به استانبول رفت و در سال ۱۳۲۷ قمری روزنامهای به نام «سروش» را به زبان فارسی انتشار داد. پس از فتح تهران به دست مجاهدین و خلع محمد علی شاه، دهخدا از تهران و کرمان به نمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب شد.
مرحوم دهخدا آثار و تالیفات بسیاری دارد که مهمترین آنها عبارت است از:
1امثال و حکم که در چهار جلد شامل امثال فارسی است و در کنار آنها اصلاحات و کنایات و موضوعات فراوانی را نیز نقل کرده است.
2لغت نامه که مفصل ترین کتاب لغت در زبان فارسی است و نزدیک به چهل سال از عمر خود را صرف آن کرد.
3مقالات روزنامه صور اسرافیل که مجموعه «چرند و پرند» آن بارها به چاپ رسیدهاست.
4فرهنگ فرانسه به زبان فارسی
5ابوریحان بیرونی
6تعلیقات بر دیوان ناصر خسرو
7پندها و کلمات قصار
8دیوان شعر
در جریان جنگ جهانی اول در سال 1333 ه.ق. یک هزار نفر از سپاهیان روسیه که در قزوین مستقر بودند ، بدون در نظر گرفتن اعلام بیطرفی ایران ، صرفا به بهانه ی اینکه طرفداران آلمان در تهران اغتشاش می کنند به سمت تهران حرکت کردند. به همین دلیل بسیاری از چهره های آزادیخواه و ملی به شهر قم مهاجرت کردند و جمعیتی به نام « کمیته دفاع ملی » تشکیل دادند. اشخاصی مانند سلیمان میرزا ، سید حسن مدرس ، ادیب السلطنه سمیعی ، میرزا قاسم خان صوراسرافیل ، میرزا محمدعلی فرزین ، ابوالحسن خان معاضدالسلطنه پیرنیا ، علیخان سیاه کوهی ، میرزا سلیمان خان میکده ، خانبابا خان شیرازی سردار محیی ، علی اکبر خان دهخدا ، سردار سعید پسر سردار کل ، حاج محمدتقی شاهرودی ، میرزا طاهر تنکابنی و میرزا علی اکبر ساعت ساز در این کمیته عضویت داشتند. اطرافیان شاه نیز که از حرکت روسها بیمناک شده بودند ، تصمیم گرفتند تا شاه را به همراه جواهرات سلطنتی و اشیاء گرانبها به طرف اصفهان حرکت دهند. در اصفهان حاج آقا نورالله به جمع آوری مجاهدین سابق پرداخت تا آنها را به مرکز بفرستد و احمد شاه را به اصفهان بیاورند. گروهی مسلح به طرف قم حرکت کرد و به افراد کمیته دفاع ملی ملحق شدند. این گروه پس از درگیری با نیروهای روس به اتفاق اعضاء کمیته ی ملی و شارژ دافر آلمان به اصفهان بازگشتند و قم به تصرف نیروهای روسیه در آمد. گروهی از اعضاء کمیته با نیروهای نظامی ژاندارم مقیم اصفهان به کرمانشاه مقر مجاهدین ملی عزیمت نمودند. گروهی از مجاهدین به شلمزار رفتند تا خوانین بختیاری را تشویق کنند در کرمانشاه به نیروهای مجاهد و نظام السلطنه بپیوندند و با حمایت عثمانیها مناطق اشغالی را از روسیه باز پس گیرند.
بسیاری از این چهره های ملی از جمله علی اکبر دهخدا ، چندین ماه در بختیاری میهمان ابراهیم خان ضرغام السلطنه بودند تا اینکه مرتضی قلی خان ، محرمانه به ضرغام السلطنه خبر داد که سردار محتشم به سمت ایلخانی و امیر مجاهد به سمت ایل بیگی منصوب گردیده و مقامات انگلیسی با جلب رضایت سردار محتشم از او تعهد گرفته اند که به محض ورود سران مهاجرین و مجاهدین و زایلر آلمانی آنها را دستگیر و تسلیم آنها نماید. این خبر موجب وحشت عموم مهاجرین گشت. ضرغام السلطنه اظهار داشت: « تا یک نفر از بستگان و اقوام من در قید حیاتست ، محال است اجازه دهد که دشمن به شما تعرض نماید و تا من جان در بدن دارم از شما دفاع می کنم زیرا تا کنون سابقه نداشته است که مردم ایران به خصوص عشایر میهمان و پناهنده خود را به دشمن تسلیم نمایند.» دهخدا ضمن تایید اظهارات ضرغام السلطنه گفت: باید از برادر کشی جلوگیری کرد و علیرغم مخالفت ضرغام مقرر گشت که مجاهدین در یک محل متمرکز نشوند بلکه در آبادی ها پراکنده شوند. دهخدا به روستای« فلعه تک » ، امین التجار به ایل قشقایی ، افتخارالتجار به همراه چند نفر به « دهکرد » ، نورالله دانشور به « جونقان » و حاج آقا نورالله به میان طایفه ی چهرازی رفت که پس از توقف کوتاهی از آنجا راهی اراک و نهایتا به عراق رفت. مرحوم وحید دستگردی ، فرخی یزدی ، محمد مصدق و سردار فاخر (حکمت) از جمله کسانی بودند که دهخدا را در بختیاری همراهی کردند. دهخدا از فرصت حضور در بختیاری استفاده کرده و سنگ بنای برخی از تحقیقات خود را از همین جا آغاز نمود.
دهخدا که به واسطه حضور پررنگش در جنبش مشروطه خواهی و به دلیل ارتباط نزدیک با بختیاری ها ، حاج علی قلی خان سردار اسعد بختیاری را به خوبی می شناخت ، همواره با نگاه بدبینانه به سردار اسعد می نگریست و به شدت مخالف حضور وی در عرصه سیاسی و به ویژه گسترش نفوذ و قدرت وی بود. وی که به شدت از این موضوع نگرانی داشت ، طی نامه ای به معاضد السلطنه چنین می نویسد:
« اولا اینچنین کارها را ، کار علما و دانشمندان ملت که به منزله دماغند می باشد نه کار سردار
اسعد او باید آلت باشد نه علت ، امثال او همیشه به پشت پرده های تاریک و اعمال درونی ملت
نگاه می کنند و از ترس کار بکنند و گرنه وقتی که قوای معنوی را شما به ایشان واگذار کردید و با
قوای مادی خودشان ضمیمه کردند دیگر چرا زیر با ر ضد استبداد خواهند رفت . محمدعلی شاه
می رود علی قلی شاه به تخت می نشیند آخر چه فرق اساسی در تیتر اساسی هست علی
قلی مقتدر خیلی خطرناکتر از محمدعلی ضعیف است».(افشار سیستانی ، 1359، 265)
منابع:
افشار سیستانی ، ایرج « مبارزه با محمدعلی شاه و اسنادی از فعالیت های آزادیخواهان ایران در اروپا و استانبول » تهران ، انتشارات توس ، 1359.
::
خبر:
برگزاری مراسم بزرگداشت علامه دهخدا در دانشکده ادبیات و علوم انسانی – 7 اسفند 1390 – پایگاه اطلاعرسانی دانشگاه فردوسی مشهد
با تلاش قطب علمی فردوسی شناسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی و همکاری انجمن علمی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد ، مراسم بزرگداشت علامه علی اکبر دهخدا با عنوان : دخوی نابغه در روز یکشنبه 7 اسفند ماه 1390 از ساعت 12 در محل تالار شریعتی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد برگزار خواهد شد.
موضوعات زیر در این همایش مورد بررسی قرار خواهد گرفت:
بررسی زندگی سیاسی و اجتماعی علامه علی اکبر دهخدا
برداشتی از مجموعه چرند و پرند و همچنین اثر گرانبهای لغت نامه
::
اثر:
چرند و پرند (اخبار شهری) – داستان حرفه ای
دیروز سگ حسندله نفسزنان و عرقریزان وارد اداره شد. به محض ورود بیسلام وعلیک فوراً گفت:«فلان کس زود زود این مطلب را یادداشت کن که در جشن خیلی لازم است.»
گفتم:«رفیق حالا بنشین خستگی بگیر.»
گفت:«خیلی کار دارم زود باش تا یادم نرفته بنویس که مطلب خیلی مهم است.»
گفتم:«رفیق مطلب در صندوق اداره به قدریست که اگر روزنامة هفتگی به بلندی عریضه کرمانشاهیها یومیه هم که بشود باز زیاد میآید.»
گفت:«این مطلب ربطی به آنها ندارد، این مطلب خیلی عمده است.»
ناچار گفتم:«بگو.»
گفت:«قلم بردار!» قلم برداشتم.
گفت بنویس:«چند روز قبل.» نوشتم.
گفت بنویس:«پسر حضرت والا در نزدیک زرگنده(1)»، نوشتم.
گفت بنویس:«اسبهای کالسکهاش در رفتن کندی میکردند.» نوشتم.
گفت بنویس:«حضرت والا حرصش درآمد.»
گفتم:«باقیش را شما میگوید یا بنده عرض کنم؟» یک مرتبه متعجب شده چشمهایش را به طرف من دریده گفت:«گمان نمیکنم جناب عالی بدانید تا بفرمایید.»
گفتم:«حضرت والا حرصش درآمد رولوه(2) را از جیبش درآورده اسب کالسکهاش را کشت.»
گفت:«عجب!»
گفتم:«عجب جمال شما.»
گفت:«مرگ من شما از کی شنیدید.»
گفتم:«جناب عالی تصور میکنید که فقط خودتان چون رابطة دوستی با بزرگان و رجال و اعیان این شهر دارید از کارها مطلعید، و ما به کلی از هیچ جای دنیا خبر نداریم؟!»
گفت:«خیر هرگز چنین جسارتی نمیکنم.»
گفتم:«عرض کردم مطلب در صندوق ادارة ما خیلی است، و این مطلب هم پیش آن مطالب قابل درج نیست، گذشته از اینکه شما خودتان مسبوقید که تمام اروپاییها هم در این مواقع همین کار را میکنند، یعنی اسب را در صورتی که اسباب مخاطرة صاحبش بشود میکشند، دیگر آنکه شما میفرمایید حضرت والا حرصش درآمد، شما الحمدلله میدانید که آدم وقتی حرصش دربیاید دیگر دنیا پیش چشمش تیره و تار میشود، خاصه وقتی که از رجال بزرگ مملکت باشد، که دیگر آنوقت قلم مرفوع است(3). برای اینکه رجال بزرگ وقتی حرصشان درآمد حق دارند هر کار بکنند.
همانطور که اولیای دولت حرصشان درآمد و بدون محاکمه قاتل بصیر خلوت را کشتند.
همانطوری که حبیب الله افشار حرصش درآمد و چند روز قبل به امر یکی از اولیا سیفاللهخان برادر اسداللهخان سرتیپ قزاقخانه را گلوله پیچ کرد.
همانطور که نظامالسلطنه حرصش درآمد و باآنکه پشت قرآن را مهر کرده بود جعفرآقای شکاک را تکهتکه کرد.
همانطور که آن دو نفر حرصشان درآمد و دو ماه قبل یک نفر ارمنی را پشت یخچال حسنآباد(4) قطعهقطعه کردند.
همانطور که آدمهای عمیدالسلطنة طالش حرصشان درآمد و آنهایی را که در «کرگانه رود»(5) طرفدار مجلس بودند سربریدند.
همانطور که عثمانیها به خواهش سفیرکبیرهای ما حرصشان درآمد چهارماه قبل زوار کربلا را شهید کردند و امروز هم اهالی بیکس و بیمعین ارومیه را به باد گلولة توپ گرفتهاند.
همانطور که پسر رحیمخان چلبیانلو حرصش درآمد و دویست و پنجاه و دونفر زن و بچه و پیرمرد را در نواحی آذربایجان شقه کرد.
همانطور که میرغضبها(6) حرصشان درآمد و درختهای فندق «پارک» تبریز را با خون میرزاآقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی و حاج میرزا حسنخان خبیرالملک آبیاری کردند.
همانطور که یک نفر حکیم حرصش درآمد و مغز سر میرزا محمدعلیخان نوری را با ضرب شش پر(7) از هم پاچید.
همانطور که اقبالالسلطنه در ماکو حرصش درآمد و خون صدها مسلمان را به ناحق ریخت.
همانطور که دختر معاونالدوله حرصش درآمد و وقتی پدرش را به خراسان بردند به زور گلوله درد خویش را خفه کرد.
همانطور که مهمان خسرو در «مئر» آذربایجان پشت آن درخت چنار حرصش درآمد و میزبان را که اول شجاع ایران بود پوست کند.
همانطور که میرزا محمدعلیخان ثریا در مصر و میرزا یوسفخان مستشارالدوله در طهران و حاجی میرزا علیخان امینالدوله در گوشه «لشت نشا»(8) حرصشان درآمد و به قوت دق و سل خودشان را تلف کردند.
و...
بله آدم مخصوصاً وقتی که بزرگ و بزرگ زاده باشد حرصش که دربیاید این کارها را میکند، علاوه براین مگر برادر همین حضرت والا وقتی یک ماه قبل در اصفهان مادر خودش را کشت ما هیچ نوشتیم؟ ما آنقدر مطلب برای نوشتن داریم که به این چیزها نمیرسد، گذشته از اینها شما میدانید که پارهای چیزها مثل پارهای امراض ارثی است، حسینقلیخان بختیاری را اول افطار به اسم مهمانی زبان روزه کی کشت؟»
گفت:«بله حق با شما هست.»
گفتم:«پدر همین حضرت والا نبود؟»
گفت:«دیگر این طول و تفصیلها لازم نیست، یک دفعه بگویید: فرمایش شما نگرفت.»
گفتم:«چه عرض کنم.»
گفت:«پس به این حساب ما بور شدیم.»
گفتم:«جسارت است.»
گفت:«حالا از این مطالب بگذریم راستی خدا این ظلمها را برمیدارد؟ خدا از این خونهای ناحق میگذرد؟»
گفتم:«رفیق ما درویشها یک شعر داریم.»
گفت:«بگو.»
گفتم:«این جهان کوه است و فعل ما ندا بازگردد این نداها را صدا»(9)
گفت:«مقصودت از این حرفها چهچیز است؟»
گفتم:«مقصودم این است تو که اسمت را سگِ حسندَله گذاشتهای و ادعا میکنی که از دنیا و عالم خبرداری عصر شنبة 21 چرا در بهارستان نبودی؟»
گفت:«بودم.»
گفتم:«بگو تو بمیری.»
گفت:«تو بمیری.»
گفتم:«خودت بمیری.»
گفت:«به! تو که باز این شوخیهات را داری.»
گفتم:«رفیق عیب ندارد دنیا دو روز است.»
----------------------------------------
پانویسها:
1. زرگنده، محلی میان قلهک و تجریش در شمال طهران.
2. رولوه (revolver) لغت فرانسه است به معنی نوعی سلاح کمری. ششلول. هفتیر. طپانچه. پیشتاب.
3. مرفوع بودن قلم، مرفوعالقلم بودن. قلم و تکلیف برداشته بودن.
4. حسن آباد، آبادی واقع در غرب طهران قدیم که امروز داخل شهر و مابین باغ شاه و میدان توپخانه واقع است.
5. کرگانه رود، از دهستانهای بخش طوالش، در مغرب دریای خزر، میان انزلی و آستارا.
6. میرغضب، جلاد. دژخیم. مأمور کشتن یا قطع عضو کردن افراد در دربار حکام و امرا.
7. شش پر، نوعی چماق شش پهلو با چوبی سخت.
8. لشت نشا، از بخشهای رشت و در شمال شرقی آن. مرکزش شهر جور است.
9. صدا، بازگشت آواز. پژواک. انعکاس صوت
برگرفته از شمارة دوازدهم روزنامة صوراسرافیل (پنج شنبه 26 رجب 1235 هـ.ق برابر با 22فروردین ماه 1277 یزدگردی پارسی و 5 سپتامبر 1907 میلادی) ص، 7و8
http://www.dibache.com/text.asp?cat=3&id=564
::
یاد آر ز شمع مرده یاد آر
ای مرغ سحر! چو این شب تار / بگذاشت ز سر سیاهکاری،
وز نفحه ی روح بخش اسحار / رفت از سر خفتگان خماری،
بگشود گره ز زلف زرتار / محبوبه ی نیلگون عماری،
یزدان به کمال شد پدیدار / و اهریمن زشتخو حصاری ،
یاد آر ز شمع مرده یاد آر
ای مونس یوسف اندرین بند / تعبیر عیان چو شد ترا خواب،
دل پر ز شعف، لب از شکرخند / محسود عدو، به کام اصحاب ،
رفتی برِ یار و خویش و پیوند / آزادتر از نسیم و مهتاب،
زان کو همه شام با تو یک چند / در آرزوی وصال احباب ،
اختر به سحر شمرده یاد آر
چون باغ شود دوباره خرّم / ای بلبل مستمند مسکین
وز سنبل و سوری و سپرغم / آفاق، نگار خانه ی چین،
گل سرخ و به رخ عرق ز شبنم / تو داده ز کف زمام تمکین
ز آن نوگل پیشرس که در غم / ناداده به نار شوق تسکین،
از سردی دی فسرده، یاد آر
ای همره تیهِ پور عمران / بگذشت چو این سنین معدود،
و آن شاهد نغز بزم عرفان / بنمود چو وعدِ خویش مشهود،
وز مذبح زر چو شد به کیوان / هر صبح شمیم عنبر و عود،
زان کو به گناهِ قوم نادان / در حسرت روی ارض موعود،
بر بادیه جان سپرده ، یاد آر
چون گشت ز نو زمانه آباد / ای کودک دوره ی طلائی
وز طاعت بندگان خود شاد / بگرفت ز سر خدا ، خدائی ،
نه رسم ارم ، نه اسم شدّاد، / گِل بست زبان ژاژخائی ،
زان کس که ز نوک تیغ جلاد / مأخوذ به جرم حق ستائی
پیمانه ی وصل خورده یاد آر
http://lavender.blogsky.com/1388/04/03/post-141/
::
لینک های مرتبط:
آثار علی اکبر دهخدا
http://www.ketabname.com/main2/lists/from_this_author.php?id=10-2-1-14&c...
لغتنامه دهخدا
http://www.loghatnaameh.org/
دوست و همکار گرامی
چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی، نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد. برای اطلاع از چگونگی کمک رسانی و اقدام در این جهت خبر زیر را بخوانید
http://anthropology.ir/node/11294